منبع:راسخون
ساختار سازمانی ماتریسی یکی از اشکال اولیه ساختارهای سازمانی ست که توسط سازمانها برای پیشبرد امور، بکار گرفته شده است. در این نوع ساختار کارکنان براساس عملکردها و محصولات تولیدی گروهبندی میشوند. در این مقاله شما را با جزئیات این نوع ساختار و شاخصههای متمایز کنندهی آن آشنا میسازیم.
هر سازمانی برای پیشبرد اثربخش امور خود نیاز به ساختار سازمانی بخصوصی دارد، هدف از این کار تنظیم و ساختارمند کردن فرهنگ سازمانی به نحوی است که عملکرد موثر امکان پذیر گردد. هر ساختار سازمانی دربرگیرندهی عملکردها و فعالیتهایی است که به منظور دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده سازمانی باید انجام گردند. نظارت، تخصیص وظایف و هماهنگی از جملهی این فعالیتها میباشند.
ساختارهای سازمانی متفاوتی وجود دارد که سازمانها میتوانند با توجه به اهدافی که دارند یکی از آنها را انتخاب نمایند، این ساختارها هستند که نحوهی عملیات سازمانها را تعیین میکنند. ساختار سازمانی بدین معنیست که هر سازمانی به یک الگوی سلسله مراتب نیاز دارد که در قالب آن وظایف و مسئولیتها تعیین میگردد و واحدهای مختلف سازمانی میتوانند با حفظ وحدت رویه، در جهت اهداف سازمانی گام بردارند و همین نیاز سازمان است که منجر به شکلگیری گونههای مختلف ساختارهای سازمانی گشته است. در ادامه ما بر روی ساختار سازمانی ماتریسی متمرکز میشویم.
تعریف
ساختار سازمانی ماتریسی ترکیبی از دو نوع ساختار سازمانی مبتنی بر محصول و ساختار سازمانی مبتنی بر فعالیت خالص به منظور ایجاد یک ترکیب منحصر بفرد از محیط کار تعریف میگردد. این نوع ساختار در مواقعی که عملیات سازمانی پروژه-محور میباشد بسیار کارآمد است. چرا که در این موارد متخصصینی ماهر با توانمندیهایی خاص برای انجام یک پروژهی خاص استخدام میشوند. به عنوان نمونه ای از این سازمان ها شرکتی را در نظر بگیرید که سه نوع محصول مختلف تولید میکند، بر اساس نوع کالایی که قصد تولید آن را دارد و مهارتهای مورد نیاز برای تولید آن محصول، افراد استخدام میشوند. این به آن معناست که تیم کاری تشکیل شده همگی در یک سطح و برای انجام یک هدف گرد هم آمدهاند ولی مهارتهای آنان متفاوت میباشد.نمودار ساختار سازمانی ماتریسی
مزایا
بدلیل شکل خاص، این نوع ساختار سازمانی دارای مزایایی است که در زیر به چند نمونه از آنها اشاره مینماییم:
• امکان تجمیع یک تیم متخصص براساس مهارتها و توانمدیهای آنها وجود دارد.
• نیاز پروژه تعیینکنندهی افرادی است که استخدام میشوند و لذا امکان موفقیت بالا میرود.
• از آنجایی که افراد استخدام شده در یک تیم میتوانند در تیمهای دیگر هم بکار گرفته شوند، در هزینهها صرفهجویی میشود.
• تعادل مناسب بین هزینهها، زمان و عملکردها بوجود میآید.
• بدلیل نوع ساختار تضاد و تعارض صورت نمیگیرد اگر هم تعارضی بوجود آید براحتی حل و فصل میگردد.
• وظیفه مدیر پروژه کنترل امور به نحوی است که پروژه در زمان و با بودجه تصویب شده انجام گردد و لذا مگر در مورد حوادث و هزینههای غیرمترقبه، امکان بروز هزینههای اضافی به حداقل میرسد.
• از آنجایی که از همفکری افراد زیادی در انجام پروژهها استفاده میشود، امکان موفقیت پروژه بیشتر و استرس و مشکلات ناشی از حل تعارضات به حداقل میرشد.
معایب
در اینجا پارهای از معایبی که میتوان برای این نوع ساختار سازمانی متصور بود را ذکر میکنیم:• امکان بروز تعارض و اختلاف نظر از نظر تامین منابع میان دو تیم یا تیمهایی که در واحدهای مجزا کار میکنند وجود دارد.
• اگر تعداد مدیران پروژهی استخدام شده زیاد باشند هزینه ها افزایش خواهد یافت.
• بدلیل وجود استقلال عمل برای تیمها و وجود حق تصمیمگیری برای تیمها، ممکن است فرآیند تصمیمگیری و اجرا زمانبر گردد و اجرای پروژه ها را به تعویق بیندازند.
سازمانهای بسیاری این نوع ساختار را بسیار مناسب ارزیابی کردهاند بدلیل آنکه این نوع ساختار عملکرد مؤثرتر سازمان را به ارمغان میآورد.
/ج