ازدواج را آسان بگيريد

- 3 تا 5 سال تأخير در سن ازدواج براساس آمار به دست آمده، امروزه سن ازدواج ميان جوانان 3 تا 5 سال به تأخير افتاده است. سن ازدواج در شهرستان ها 18 تا 25 سال و در مراكز شهرها 25 تا 30 سال است. يكي از دلايل...
شنبه، 11 خرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ازدواج را آسان بگيريد
ازدواج را آسان بگيريد
ازدواج را آسان بگيريد

حتما دختر و پسرهاي جوان و خانواده‌ها بخوانند)

- 3 تا 5 سال تأخير در سن ازدواج

براساس آمار به دست آمده، امروزه سن ازدواج ميان جوانان 3 تا 5 سال به تأخير افتاده است. سن ازدواج در شهرستان ها 18 تا 25 سال و در مراكز شهرها 25 تا 30 سال است. يكي از دلايل مهمي كه سن ازدواج را در جوانان به تأخير انداخته است، سطح خواسته هاي بالاي طرفين، خريدهاي كلان، مهريه هاي سنگين، قرار دادن تعهدات صعب الوصول و... است.
- دكتر اصغر كيهان نيا، مشاور و روان شناس خانواده دلايل ازدواج جوانان را فرار از تنهايي، ميل به داشتن فرزند، مونس و يار، و گاهي به علت حرف مردم مي داند. وي معتقد است كه ازدواج بايد از روي شناخت و بر پايه عاطفه و تشكيل نسل باشد، ازدواجي كه به دليل حرف مردم (دلايل اجتماعي) صورت بگيرد تحميلي است و يك ازدواج موفق به شمار نخواهد آمد.

- جوان ها توقع زيادي دارند

دكتر كيهان نيا درباره علل و افزايش دير ازدواج كردن جوان ها مي گويد: بيشتر روان شناسان سن ازدواج را در هر منطقه اي بنا بر اوضاع جغرافيايي و آب و هواي متفاوت مي دانند. به اعتقاد وي عدم تمايل دختران و پسران به ازدواج و نداشتن آمادگي جسماني و فيزيكي، روحي و رواني و مسئوليت پذيري از دلايل دير ازدواج كردن جوانان است.
- دكتر كيهان نيا مي گويد: اعتقاد بر اين است كه دختر و پسر زماني مي توانند ازدواج كنند كه از نظر فرهنگي و فيزيكي و اجتماعي و اقتصادي به بلوغ رسيده باشند.

- مسئوليت پذير باشيد

دكتر كيهان نيا توصيه مي كند: جوانان با ازدواج به موقع و مناسب خود، در مقابل خانواده خويش احساس مسئوليت مي كنند و به كار دل مي بندند و پا از جاده عفاف بيرون نمي گذارند و چون جوانند، فرزندان برومند و سالمي خواهند داشت. وي مي افزايد: فردي كه به تجرد عادت كرد، به درآمد كم و محدوديت ها قانع است ولي دلشوره اش براي ازدواج بيشتر مي شود. در اين زمان تجربيات فرد بيشتر از گذشته مي شود و ناخودآگاه انتخاب برايش مشكل خواهد شد و در نهايت ممكن است تجرد به ناتواني جنسي منجر شود.
دكتر برجعلي نيز درباره مشكلاتي كه ممكن است فرد در تأخير ازدواج به آن دچار شود، مي گويد: در اين هنگام وقتي فرد خود را در عرصه زندگي يكه و تنها مي بيند دچار افسردگي، اضطراب، بيماري هاي روان تني، ياس، نااميدي و دلمردگي و در نهايت افت نقطه اميد به زندگي مي شود.

مراقب انتخابتان باشيد

دكتر كيهان نيا ازدواج در دو دوره سني را توأم با مشكلات بر مي شمرد و مي گويد: دسته اول ازدواج هايي است كه در سنين 20 تا 22 سالگي صورت مي گيرد كه به اين دسته از ازدواج ها، ازدواج هاي احساسي گفته مي شود كه اگر به درستي مراقبت نشود، برخي از آنها با ناكامي همراه خواهد بود. دسته دوم ازدواج هايي است كه با تفاوت سني زياد صورت مي گيرد كه اين وصلت ها به دليل هيجانات خاص هر سني معمولاً به صورت دلمردگي در خواهند آمد و يا به متاركه ختم مي شوند.

ازدواج هاي آسان را بپذيريد

دكتر برجعلي براي رفع معضل تاخير در ازدواج مي گويد، جوانان براي اين كه دچار پيردختري و يا پيرپسري نشوند، بايد سطح توقعاتشان را پايين آورند و به سوي ازدواج هاي آسان روي بياورند و اين باور بايد در آنها ايجاد شود كه زوجين نبايد به دنبال زندگي كاملاً مستقل باشند، بلكه بايد با يك استقلال نسبي و توقعات متوسط وارد زندگي شوند و از خانواده هايشان استعانت مالي بخواهند تا خانواده ها آنها را ياري كنند.
(البته نظر خود بنده اين است که بعضي از خانواده‌ها بخاطر لجبازيهاي بي‌موردشان نه تنها به فرزندان خود کمک نمي‌کنند بلکه سنگ هم جلوي پايشان مي‌اندازند، از همين‌جا مي‌خواهم فرياد بزنم که روانشناسان بيايند و به اين پدر و مادرها بگويند چرا با آينده فرزندانتان بازي مي‌کنيد، مگر آنها چند سال اين شور و هيجان جواني را دارند، مگر فقط شما بوديد که در جواني نياز به ارتباطهاي جنسي و عاطفي داشتيد؟ چرا گاهي پدر و مادرها اينقدر خودخواه مي‌شوند؟ با خودم مي‌انديشم آيا قرآن احترام به اينطور پدر و مادرها را واجب دانسته؟ يا پدر مادرهاي خوب را؟ پدر و مادر فقط کسي است که انسان را به دنيا مي‌آورد و در کودکي پرورش مي‌دهد؟ نيازهاي دوره جواني چه مي‌شود؟ آيا چند سال بعد که اين پدر و مادر از پا افتادند و فرزندشان هم شور و هيجان خود را براي تشکيل زندگي از دست داد، چه کسي اين جوان تنها و افسرده را به زندگي باز‌مي‌گرداند؟ و هزاران چرا و اماي ديگر که توي آن مغزهاي گچي نخواهد رفت؛ بعنوان مثال من دختري را مي‌شناختم که عاشق پسرعموي خود بود، و او هم متقابلاً‌ عاشق آن دختر بود؛‌ اما پدر دختر مي‌گفت بايد از روي جنازه من رد بشي تا با اين فرد ازدواج کني. بعد از مدتي دختر بدون اجازه پدر و مادرش به خانه پسر رفت و با هم عقد کردند. پدر و مادر دختر براي هميشه باهاش قطع رابطه کردند. اينجا سؤالي که هميشه در ذهن من ايجاد مي‌شود و دلم مي‌خواهد که آن پدر و مادر بيايند جواب بدهند اين است که تا کجا مي‌خواهيد براي فرزندانتان اجبار کنيد؟ اجبار در همه چيز... حتي در ازدواج؟ مگه شما مي‌خواهيد زندگي کنيد؟ مي‌خواهم از آنها بپرسم اگر بخوبي و خوشي از دخترتان پشتيباني مي‌کرديد که با فرد مورد علاقش ازدواج کنه، حتي اگر در سطح پاييني هم بود. بهتر بود يا اينکه تمام حمايتهاي خود را از او قطع کنيد فقط بخاطر اينکه ميخواست همسر آينده‌اش را خودش انتخاب کند. خدا نگذرد از اينطور پدر و مادرها ...)
http://www.khanevadeh.i




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط