حماسه اخلاق

وقتي تاريخ آسماني ادبيات ايران زمين را ورق مي زنيم، چشم ها، نظاره گر ستاره درخشان ادبيات سده هفتم مي شوند كه در سخنوري و نكته سنجي طبع والايي داشته است. به گونه اي كه هيچ استاد سخنوري به گرد او نمي رسد. اگر خالق سخن را به او نسبت دهيم به گزاف نگفته ايم زيرا «كلياتش عرصه رنگارنگي ست كه در آن، همه قالب هاي شعري و چشمگيرترين اسلوب هاي نويسندگي، همه مضمونهاي اخلاقي و اندرزي، عاشقي و پارسايي، اجتماعي و عرفاني، تربيتي و حكمي، سياسي و رعيت پيشگي و... ديده مي شود.»
چهارشنبه، 5 تير 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حماسه اخلاق
 حماسه اخلاق
حماسه اخلاق

نويسنده: طيبه قديمي

نگاهي به مضامين اخلاقي در بوستان سعدي حماسه اخلاق

وقتي تاريخ آسماني ادبيات ايران زمين را ورق مي زنيم، چشم ها، نظاره گر ستاره درخشان ادبيات سده هفتم مي شوند كه در سخنوري و نكته سنجي طبع والايي داشته است. به گونه اي كه هيچ استاد سخنوري به گرد او نمي رسد. اگر خالق سخن را به او نسبت دهيم به گزاف نگفته ايم زيرا «كلياتش عرصه رنگارنگي ست كه در آن، همه قالب هاي شعري و چشمگيرترين اسلوب هاي نويسندگي، همه مضمونهاي اخلاقي و اندرزي، عاشقي و پارسايي، اجتماعي و عرفاني، تربيتي و حكمي، سياسي و رعيت پيشگي و... ديده مي شود.»
در يك كلام، هر كس با هر سن و ذوق و سبك و سليقه اي از سير در اين گل گشت پرصفاي هنر و انديشه فارسي، سيراب و دست پر و خشنود بازمي گردد.
پس اگر بخواهيم شاعري معتدل كه همه جنبه هاي هنري و فني و همچنين جهات مضموني و فكري، فردي و اجتماعي و عاطفي و عقلي را به كمال در شعر و نثر خويش بازنموده است، بجوييم، به شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي خواهيم رسيد.
شيخ شيراز در پروردن و خلق حكايت ها آن قدر چيره دست و تواناست كه نمي توان واقعي و تخيلي بودن حكايت ها را از هم تميز داد. ابزار جادويي او «واژه ها و كلمات» هستند كه به وسيله آنها توانسته است دو جهان متفاوت وزيبا و شگفت انگيز را به وجود آورد. در حقيقت اعجاز او در آفرينش اين دو دنياي عجيب و اسرارآميز است. دو دنياي واقعي و مجازي، دو دنياي واقعي و تخيلي و يا به تعبيري دو دنياي زميني و آسماني، كه اين دو دنياي او را مي توانيم در دو شاهكار بزرگ و جذاب شيخ بنگريم: «گلستان و بوستان».
-اگر دنياي واقعي و ملموس آدميان را با همه شيريني ها و تلخي هايش در «گلستان» مي بينيم، در كنار آن دنياي پاك و خواستن و سراسر آرماني «بوستان» هم هست كه همگان يكسره در آن به مراد مي رسند. دنياي زهد و موعظه هاي پارسامنشانه را در قصايد و آشكارترين رموز عاشقي و معيارهاي زيباپسندانه را در فضايي سرشار از عاطفه و احساس غزليات پراكنده مي بينيم. كه آدمي را به دنياي واقعي خود همان دنيايي كه در خلوت با خويشتن دارد- بازمي گرداند؛ در كليات سعدي، اوج و ابتذال دنياي آدميان هر يك در جايگاه خويش انعكاس يافته است.2
به اعتبار همين استادي مسلم در شعر و نثر اين شاعر نويسنده و نويسنده شاعر را فرمانرواي قلمرو سخن فارسي ناميده ايم.

¤سعدي نامه

شيخ شيراز طي اين سفر 35ساله يادداشتها، انديشه ها و سرگذشتهايش را گلچين مي كرد و با يك سفر خيالي شاعرانه حكايت ها و داستان هايي را خلق مي كرد كه در «دفتر آسمان»¤ خود روايت كرده است. و بوستان او را به عنوان ارمغان در پايان سفرش هنگام ورود به وطن بر دوستانش عرضه داشته است.
بوستان (سعدي نامه) در واقع اولين اثر هنري اوست كه كار سرودن آن به سال موضوع اين كتاب كه عالي ترين آثار خامه تواناي سعدي و يكي از شاهكارهاي بي رقيب شعر فارسي است، اخلاق و تربيت و سياست و اجتماعيات است كه در 10باب سروده ، هرباب آن دري از بهشت را بر ما مي گشايد: عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذكر، تربيت، شكر، توبه، مناجات و ختم كتاب.3
بوستان دنيايي است كه آفريده خيال شاعر است و از اين روست كه در آن انسان چنان كه بايد باشد و نه آن گونه كه هست چهره مي نمايد. در اين دنياي رنگين خيالي زشتي و بدي بي رنگ و بي رونق است. آن چه درخشندگي و جلوه دارد نيكي و زيبايي است. در چنين وضعي است كه انسان به اوج مقام آدميت برمي آيد و از هر چه پستي و نامردي است پاك مي شود. يك جوانمرد كه خود تنگ دست است براي آن كه زنداني بي نوايي را از بند طلبكار خلاص كند ضامن او مي شود و بعد او را فرار مي دهد و خودش سال ها به جاي او در زندان مي ماند. ديگري كه يك دزد را از دستبرد زدن به خانه همسايه محروم مي كند پنهاني و ناشناس او را به خانه خويش مي برد و رخت و كالاي خود را بر دست او به غارت مي دهد تا دزد بي نوا را به كلي تهي دست بازنگردانيده باشد در حقيقت آن مرد خدا كه در بي نوايان «هوگو» شمعدانهاي نقره را به ژان والژان مي دهد هنوز مي تواند از اين جوان مرد بوستان درس اخلاق و نيكي بياموزد.

¤ بوستان

- شبلي براي آن كه يك مور را از جاي خويش آواره نكند انبان گندم را از ده هم چنان نزد گندم فروش برمي گرداند. 4
در حقيقت بوستان سعدي مدينه فاضله اي است كه اين شهر پر از مهرباني و انسان دوستي و گذشت و عطوفت و لطف است. كه همه علف هاي هرز بديها و زشتي ها و پليدي ها هرس شده است. نشان دادن خوبي ها و نيكي ها در بوستان سعدي به اين منظور است كه فقط به خوبي ها و زيبايي ها بنگريم و لذت ببريم و دنياي دلمان را پر از خوبي ها و زيبايي ها كنيم به قول شهسوار شعر و ادب حافظ شيراز كه مي فرمايند:
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيالوده ام به بد ديدن
وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم
كه در طريقت ما كافري ست رنجيدن
مراد دل ز تماشاي باغ عالم چيست
به دست مردم چشم از رخ تو گل چيدن
تواضع، قناعت، رضا، احسان و تربيت است كه اين دنياي بوستان را از هرچه زشتي پاك مي كند سپس عشق مي آيد كه پرتوي از زيبايي بر آن مي افكند و آن را مثل شعر درخشان مي كند. و رنگ و جلوه اي تمام بدان مي بخشد در سراسر اين دنيا كه آفريده ذوق و خيال شاعر است انسان حضور خدا را حس مي كند تزلزل و بي ثباتي دنيا او را نيز مثل «خيام» نگران مي دارد و او نيز مثل خيام حركت بي نشان اجزاي خاك خورده انسان را در زير پاي خويش احساس مي كند اما در وراي تزلزل و تغيير اين دنياي فناپذير صورت، وي دنياي معني را كه باقي و جاويد و فناناپذير است كشف مي كند و در آن باره هيچ تزلزل و ترديد ندارد. ترس از مرگ، ترس از گناه و ترس از دوزخ او را مي لرزاند و اين همه او را از دنياي انسان ها به سوي خدا مي كشاند. در نيايش اين خدايي كه در دنياي بوستان خيلي بيش تر از دنياي اهل گناه تاثير و نظارت دارد لحن سعدي آكنده است از «نياز و اميد» اين نياز و اميد هم توبه و مناجات شيخ را چنان دردناك و پرسوز مي كند كه قلب هر خداجوي را از ترس و ندامت سرشار مي كند.(6)
بيا تا برآريم دستي زدل
كه نتوان برآورد فردا ز گل (7)
خدايا به عزت كه خوارم مكن
به ذل گنه شرمسارم مكن(8)
فقيرم به جرم گناهم مگير
غني را ترحم بود بر فقير (9)

¤ شاعر دوستي ها

بوستان سعدي عالم ايثار و انسانيت و تسامح است به معني كامل كلمه، بي آن كه اين مفهوم عالي و شريف در مرز نژاد و رنگ و پيوند محصور بماند. نكات اخلاقي منظور وي چه بسا كه براي هر انساني در هر جاي جهان مقبول و دل پذير باشد. از اين روي «امرسون»، شاعر آمريكايي، سعدي را «شاعر دوستي، عشق، ايثار و صفا و آرامش» مي شناسد و «لطف طبع و حكمت عملي و عواطف اخلاقي» او را مي ستايد و از «كليت و شمول جهاني قوانين اخلاقي» در نظر وي ياد مي كند. و يا «هردر»، شاعر و حكيم آلماني، از سعدي به عنوان معلم مطبوع اخلاقيات نام مي برد. هانري ماسه، اديب فرانسوي، بوستان را «شاهكار سعدي و حماسه اي اخلاقي» خوانده است و در مغرب زمين برخي از ابيات بوستان را شبيه سخنان آسماني مي انگارند. 10
اما ويژگي ها و امتيازاتي كه باعث شده بوستان سعدي را به عنوان شاهكار ادبي قلمداد كنند به گونه اي كه ديگر هنرمندان بعد از او نتوانستند اثري همانند او بياورند و اثر آنها در حد تقليد مانده است به شرح زير است: درخشش زبان و بيان بسيار فصيح و رسا و دلكش سعدي.
زبان نرم و ساده و روان كه نه فقط اجزاي كلام نظير واژگان نثر است، بلكه در بسياري از موارد، شعر به نثري موزون مي ماند يعني با پس و پيش كردن همان اجزا، بيت به صورت نثر درمي آيد.
وگر ترك خدمت كند لشكري
شود شاه لشكركش از وي بري11
عزيزي كه هر كاو درش سربتافت
به هر در كه شد هيچ عزت نيافت 12
وليكن خداوند بالا و پست
به عصيان در رزق بركس نبست 13
شعر سعدي در بوستان در عين حال حاوي تركيبات خوش ساخت، گوش نواز و فصيح و بليغ است. 14
خداوند بخشنده دست گير
كريم خطابخش پوزش پذير
قديمي نكوكار نيكو پسند
به كلك قضا در رحم نقش بند 16
بعضي از اين صفات و تركيبات با موصوف و موضوع منظور، تناسبي لطيف دارند مانند: «فرخ تبار، فرخنده كيش، فرخ سروش» در حكايت دارا و گله بان در باب اول؛ گاه نيز تركيب، سبب خلق تعبيري تازه و نو شده است نظير «دست دعا گستردن»17
فرو ماندم از شكر چندين كرم
همان به كه دست دعا گسترم 18
نكته ديگر آن كه همه اجزاي بيت «فارسي» است بي آن كه خواننده، اين كيفيت را احساس كند، يا واژه نامانوس به كار رفته باشد. 19
خنك آن كه آسايش مرد و زن
گزيند بر آسايش خويشتن 20
وليكن نينديشم از خشم شاه
دلاور بود در سخن بي گناه 21
و گاه كلمات و نيز تركيبات عربي با ديگر اجزاي سخن، چنان در هم سرشته، كه حتي اگر غلبه هم با آنها باشد، وجودشان محسوس نيست. 22
طريقت به جز خدمت خلق نيست
به تسبيح و سجاده و دلق نيست 23
شنيدم كه مردي مبارك حضور
به نزديك شاه آمد از راه دور 24
و يا ترجمه تعبير عربي گرچه لفظ به لفظ است، كاملا مطابق فطرت زبان فارسي از آب درآمده است مانند: «خير روان» به جاي «صدقه جاريه »25.
وز آن كس كه خيري بماند روان
دمادم رسد رحمتش بر روان 62
بسياري از ابيات بوستان مانند ديگر سخنان او به صورت «مثل» درآمده است: 72
به غم خوارگي چون سرانگشت من
نخارد كس اندر جهان پشت من 82
اگر در سراي سعادت كس است
زگفتار سعديش، حرفي بس است 92
(مثل: در خانه اگر كس است، يك حوف بس است)
ويژگي ديگر بوستان لطف سخن و ايجاز و خوش تركيبي و بلاغت بي نظير شاعر است 03
يكي بر سر شاخ بن مي بريد
خداوند بستان نگه كرد و ديد
بگفتا: گر اين مرد بد مي كند
نه با من، كه با نفس خود مي كند 13
سادگي زبان وگوارايي و سبك روحي بيان وسرعت القاي سخنان، در بوستان به حدي است، كه گاه خواننده متوجه عمق انديشه و اهميت و عظمت آن نمي شود. مثلا: اين دو بيت سعدي را مي خوانيم و به سادگي و سرعت از آن مي گذريم.(23)
برو پاس درويش محتاج دار
كه شاه از رعيت بود تاجدار
رعيت، چو بيخند و سلطان، درخت
درخت، اي پسر، باشد از بيخ، سخت (33)
و حال آن كه در آن نكته اي بسيار مهم مندرج است: نيروي حكومت از بركت پشتيباني ملت است و بس.
شايد بتوان گفت «هيچ شاعر و نويسنده اي در تاريخ زبان و ادبيات فارسي به اندازه سعدي بر زبان و طرز تعبير و تحرير فارسي زبانان حكومت نداشته است». امروز هم بقاياي اين نفوذ و تاثير در گفتار و نوشته مردم باقي است. اين ويژگي به دو سبب است: يكي جامعيت انديشه ها و مفاهيم و مضامين و نيز استواري و شيريني و سادگي و رواني و موزوني سخن سعدي، ديگر رواج شگفت انگيز آثار وي از زمان حيات او تا عصر حاضر كه اين رواج نتيجه ويژگي نخستين است. 43
سعديا مرد نكونام نميرد هرگز
مرده آن است كه نامش به نكويي نبرند53




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط