ضرورت مطالعات تاريخى

مطالعات تاريخى واصولا توجه به تاريخ به اين شکل خاصى که امروزه با آن مواجه هستيم قبلا چندان سابقه نداشته است. توجه ريز و تفصيلى به همه شئون وابعاد زندگى آدميان وتقسيم بندى آن وحفظ مکتوب اين آثار بدون آنکه آثار عملى خاصى مراد نظر باشد، خاص عصر جديد(مدرنيته ) است. علم تاريخ امروزى را نبايد با علم وقايع نگارى اشتباه گرفت. در وقايع نگارى صرف اتفاقات تاريخى و مشخصات دقيق آن درج مى‌گردد. علم تاريخ به ما نشان مى‌دهدکه چگونه وقايع مختلف
دوشنبه، 31 تير 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ضرورت مطالعات تاريخى
ضرورت مطالعات تاريخى
ضرورت مطالعات تاريخى

مطالعات تاريخى واصولا توجه به تاريخ به اين شکل خاصى که امروزه با آن مواجه هستيم قبلا چندان سابقه نداشته است. توجه ريز و تفصيلى به همه شئون وابعاد زندگى آدميان وتقسيم بندى آن وحفظ مکتوب اين آثار بدون آنکه آثار عملى خاصى مراد نظر باشد، خاص عصر جديد(مدرنيته ) است. علم تاريخ امروزى را نبايد با علم وقايع نگارى اشتباه گرفت. در وقايع نگارى صرف اتفاقات تاريخى و مشخصات دقيق آن درج مى‌گردد. علم تاريخ به ما نشان مى‌دهدکه چگونه وقايع مختلف تاريخى يکديگر را توجيه مى‌کنند و تحليل‌هاى پنهان در پشت وقايع ظاهرى را عيان مى‌سازد . مثلا اينکه تعداد کشتگان انقلاب فرانسه از طرفين چقدر بود ونام رهبران انقلاب و سن آنها و نام آخرين لويى فرانسه چه بود و چه زمانى کشته شد. على‌رغم آنکه اطلاعات مهم و ضرورى است ولى مادامى که شرح داستان انقلاب فرانسه از نخستين عوامل گرفته تا آخرين نتايج حاصل و شرح درون و برون آدميان در آن عصر در اختيار ما نباشد بعيد است به نتيجه عمل خاصى بتوانيم برسيم و اصولا فهم ما يک فهم حقيقى درمورد آن بخش از تاريخ نخواهد بود.
البته تاريخ نويسى يا مطالعات تاريخى به شرحى که گفته شد تفاوتى اساسى با مباحث فلسفه تاريخ دارد چرا که ما در فلسفه تاريخ با مطالعات تاريخى و وقايع رخ داده در تاريخ کارى نداريم بلکه به دنبال اين هستيم که بدانيم اصلا تاريخ چيست؟ آيا ماهيتى مى‌توان براى تاريخ تصور نمود؟ چه قواعدى بر تاريخ حکومت مى‌کند؟
فلاسفه تاريخ در دنيا بحث‌هاى فراوانى در مورد تاريخ داشته‌اند به نظر مى‌رسد که مباحث فلاسفه تاريخ اگر خوب فهم شود ارتباطى مهم با نوع مطالعه ما از تاريخ خواهد داشت.
بديهى است که ما به‌عنوان يک مسلمان نيز مى‌توانيم به کشف نظرگاه اسلامى در باب تاريخ بپردازيم و بر اساس آن نظرگاه به مطالعه تاريخى بپردازيم.
اگر چه امروزه در اکثر حوزه‌ها ومراکز علمى جهان مطالعات تاريخ در موضوعات مختلف علمى امرى ضرورى شمرده مى‌شود اما با اين حال به نظر مى‌رسد همواره شبهاتى در مورد ضرورت ونه فضيلت مطالعات تاريخى وجود داشته و دارد. عده‌اى چنين گفته‌اند که هيچ نظر قطعى در مورد حقايق عالم نمى‌توان ازتاريخ استخراج کرد. در پاسخ بايد اذعان کرد که هر چند در مباحث انتزاعى مابعدالطبيعى يا فلسفى به حقايق مى‌توان و بايد دست يافت اما برخى از حقايق عالم را جز در پرتو مطالعات تاريخى نمى‌توان درک کرد. در مرحله بعد بسته به اينکه اين مطالعه تاريخى از چه نوع فلسفه و حکمتى سيراب شده باشد انسان مطالعه‌گر مى‌تواند بعد از فهم به نتيجه‌اى عملى برسد .البته قرار نيست که در مطالعه تاريخى مثل علم فيزيک وشيمى بر اساس روابط على و معلولى طبيعت تکرار پذير عمل کنيم زيرا چنين چيزى در تاريخ بى‌معناست بلکه بايد دريابيم با چه نوع نگاه حکمى بايد به تاريخ نظر داشت.دين اسلام چه نگاهى به تاريخ دارد؟ سراسر قرآن شامل آياتى است که مخاطب را دعوت مى‌کند به تدبر و تامل در احوال امم پيشين اما اين توجه به امم اقوام وانبيا پيشين به معناى حفظ تفضيلى ظواهر و مشخصات اين اقوام نيست ،بلکه همواره عبرت گرفتن وتامل در رويکرد ايشان نسبت به مسئوليت الهى آنها و عاقبت و سرانجام مقدر آدميان است که مورد قبول وعنايت قرآن کريم است. بنابراين با اندکى تامل مى‌توان دريافت که دين اسلام و اولياى آن نه تنها تاريخ را معرفت زا مى‌دانند بلکه آن را يکى از طرق محورى در تفکر و تذکر مى‌دانند و آن را طريقه فهم بسيارى از قواعد وسنن الهى مى‌بينند.
به هر حال بايد در نظر داشت که مطالعه تاريخى در مورد هر موضوعى کليد فهم آن موضوع است. از همين‌رو بايد توجه کرد در مورد کليت يک فرهنگ و تمدن يا مجموعه فرهنگ‌ها و تمدن‌هاى بشرى نيز بهترين ، مهمترين و نخستين راه، مطالعه در تاريخ است. با مطالعه و تامل تاريخى است که مى‌توان سير سقوط و ظهور تمدن‌ها وفرهنگ‌ها را درک و کشف کرد و سعى نمود تا تصويرى صحيح و مبتنى بر حق از فضاى زندگى مردمان به دست آورد. امروزه در سراسر دنيا مردم به مطالعه در تاريخ اهميت فراوانى مى‌دهند و سرآغاز بحث از هر موضوعى بحثى کوتاه در تاريخ آن است.ذکر احاديثى از اميرالمومنين عليه السلام در اين زمينه مفيد است . آن حضرت در وصيتش به امام حسن عليه السلام مى‌فرمايد: “پسرم من هر چند که با کسانى که بيش از من زيسته‌اند زندگى نکرده‌ام ولى در اعمال ايشان نظر کردم و در اخبار ايشان انديشيدم و درآثار ايشان سير نمودم تا آنجا که گويى من همانند يکى از آنها شده‌ام بلکه گويا در اثر آنچه که به من از امور ايشان رسيده است با همه ايشان از نخست تا آخرين زيسته‌ام.”
همان طور که مشاهده مى‌شود حضرت على عليه السلام نتيجه تامل در آثار گذشتگان را همدلى و درک کامل انسان‌هاى پيشين مى‌داند.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط