نویسنده: ارل بَبی
برگردان: محمد حسین پناهی
برگردان: محمد حسین پناهی
آزمایش (Experiment): روش تحقیقی که دربردارندهی دستکاری کنترل شده متغیرها میباشد، که غالباً در شرایط آزمایشگاهی انجام میشود. ولی تحقیقات ارزیابی در بردارندهی«آزمایشهای طبیعی» است.
اجتماعی شدن (Socialization): فرایند یادگیری قواعد اجتماعی
ارزشها (Values): آنچه مربوط به ترجیح دادن است و نماینده نظراتی است درباره اینکه چه چیزی بهتر از چیز دیگری است.
ازدواج چند زنی (Polygynous Marriage): ر.ک. خانواده
انگاره (Paradigm): مدل یا دیدگاه
انگارهی تعارض یا تضاد (Conflict Paradigm): دیدگاه نظری که تمرکزش بر مخالفتهای اجتماعی و کشمکش بین افراد و گروههاست که هر یک میخواهد نقطه نظر خود را بر دیگران تحمیل کند. این دیدگاه نقش قدرت را در امور اجتماعی مورد تأکید قرار میدهد.
انگارهی کارکردگرایی (Functionalist Paradigm): ر.ک. انگاره نظام اجتماعی.
انگارهی کنش متقابل (Interactionist Paradigm): دیدگاه جامعه شناختی که توجه خود را در مطالعه زندگی اجتماعی روی فرایند بده و بستانها متمرکز میکند. در این فرایندها افراد با یکدیگر درگیر میشوند، و تعاریف مشترکی از شرایطی که خود را در آن مییابند، میسازند.
انگارهی نظام اجتماعی (Social Systems Paradigm): دیدگاه جامعه شناختی که تمرکز توجهش روی ساخت زندگی اجتماعی است، خاصه اینکه جامعه را به صورت یک نظام منسجمی میبیند که در آن هر جزئی نقشی را بازی میکند.
بازگشتی (Recursive): خصوصیتی که با آن یک فرایند بر علیه خودش عمل میکند. مثلاً اگر ما از وجود یک ساحل زیبا و رها شده (خلوت) اطلاع پیدا کنیم، این اطلاع منجر به رفتن مردم بدانجا خواهد شد ودیگر رها شده و خلوت نخواهد بود.
باور (Belief): واقعی پنداشتن نظری که درست است، که معمولاً به صورت توافقی در بین اعضای یک گروه نمود پیدا میکند.
پایگاه (Status): جایگاه یا موقعیتی که فردی میتواند در درون جامعه یا یک گروه اجتماعی کوچکتر اشغال کند.
پایگاه اکتسابی (Achieved Status): یک موقعیت اجتماعی که با فعالیت خود فرد به دست میآید، مانند فارغ التحصیل شدن از دانشگاه یا هیزم شکنی. با پایگاه انتسابی مقایسه کنید.
پایگاه انتسابی (Ascribed Status): یک موقعیت اجتماعی که با تولد تعیین میشود، مانند جنسیت یا نژاد. با پایگاه اکتسابی مقایسه کنید.
پیشداوری نهادی (Institutional Prejudice): شرایطی که در آن پیشداوری و تبعیض در جامعه یا در بخش وسیعی از آن وجود دارد، با وجود این که نمیتوان افرادی را به عنوان عاملان آن شناسائی کرد.تجمع (Aggregation): در مقایسه با گروه، تجمع به گرد آمدن مردم در یک مکان گفته میشود، مانند مردمی که جمع شده باشند تا حادثهای را تماشا کنند.
تحقیق پیمایشی (Survey Research): استفاده از پرسشنامه برای گردآوری اطلاعات.
جامعه (Society): همبستگی داوطلبانه افراد برای اهداف مشترک.
جامعه شناسی خرد (Microsociology): جامعه شناسی که به مطالعه کنشهای متقابل در گروههای کوچک و پدیدههای مشابه کوچک میپردازد.
جامعه شناسی کلان (Macrosociology): جامعه شناسی ساختارهای بزرگ و فرایندها است. مانند جامعه شناسی کل یک جامعه.
جزاها (Sanctions): پاداشها و تنبیهات
حقیقت (Truth): صداقت در عمل، خصوصیات و گفتار
حلقه بازخور مثبت (Positive Feedback Loop): نظامی که عناصر آن به صورت مارپیچی در یک جهت خاص با یکدیگر را تقویت میکنند، مانند رابطه مزد و قیمتها در نظام اقتصادی.
خانواده (Family): نهاد اجتماعی که به نیاز گروه برای جایگزینی اعضا از طریق تولید مثل میپردازد.
ازدواج چند زنی (Polygynous marriage): شوهری که چند زن دارد.
ازدواج چند شویی (Polyandrous Marriage): زنی که چند شوهر دارد.
ازدواج گروهی (Group Marriage): چند زن و شوهری که به عنوان همسران یکدیگر با هم زندگی میکنند.
خانواده گسترده (Extended Family): واحد اجتماعی که در برگیرنده والدین، اجداد و فرزندان میباشد.
خانواده هستهای (Nuclear Family): واحد اجتماعی که متشکل از مادر، پدر و فرزندان میباشد.
خود (Self): آنچه که شما هستید، یا لااقل آنچه که شما فکر میکنید آن هستید. این واژه گاهی به معنای هویت بکار میرود. همچنین ر.ک. من و خویش.
خود آیینه سان (Looking - Glass Self) 1) واژهای که به وسیله چارلز کولی ابداع شده و اشاره میکند به اینکه طوری که شما خودتان را میبینید انعکاسی است از تصور شما در مورد آنکه دیگران شما را چگونه میبینند. 2) آن دوستی که در آیینه حمام با او صحبت میکنید وقتی که فکر میکنید کسی شما را نمیبیند!
خویش (Me): آن جنبه از «خود» که نقطه نظرهای دیگران را منعکس میکند. با «من» مقایسه کنید.
درونی کردن (Internalize): چیزی را به درون خودمان برده و آن را از آن خود کنیم.
دیگری عام (Generalized Other): واژهای است که به وسیله جرج هربرت مید برای نشان دادن چگونگی یادگیری ما درباره توافقهای فراگیر اجتماعی ابداع شده است. وقتی که ما از نقطه نظر افراد متفاوت زیادی به او نگاه بکنیم، درکی پیدا میکنیم که چگونه مردم عموماً - دیگری عام - امور را میبینند.
دیوانسالاری (Bureaucracy): 1) آن نوع سازمان اجتماعی که به وسیله مقررات خاص و روابط خاصی بین پایگاهها مشخص میشود. 2) حکومتی که در دست یک هیأت دولت یا اعضای کابینه است.
رده اجتماعی (Social Category): در مقایسه با گروه، رده اجتماعی به افرادی اشاره میکند که صرفاً در یک ویژگی خاص با هم اشتراک دارند، مانند افراد چپ دست.
روابط اولیه (Primary Relationships): 1) روابط نزدیک و صمیمی، مانند روابطی که میان دوستان وجود دارد، که با یک «احساس ما» مشخص میشود. 2) حقّه بازی سیاسی!
روابط ثانویه (Secondary Relationship): روابط اتفاقی و غیر شخصی (با روابط اولیه مقایسه کنید)، که معمولاً در راستای تحقق یک هدف مشخص ایجاد میشود.
ساخت اجتماعی (Social Structure): شبکه روابط استواری که پایگاههای مختلف موجود در یک گروه را به هم میپیوندند، به انضمام هنجارهای موجود برای کنش متقابل بین پایگاههای مختلف.
سازمان (Organization): مجموعه ای از توافقها و مقررات که بستری را میسازد تا در آن افرادی برای تحقق اهداف خاصی با هم تعامل کنند.
صفت / حالت (Attribute): خصوصیت یک فرد یا یک چیز. یک سری از صفاتی که به طور منطقی به هم مربوط شوند یک متغیر را میسازند.
فرهنگ (Culture): 1) نمادها، باورها، ارزشها، هنجارها و توافقهای مشترک بین اعضای یک گروه، مانند یک جامعه. 2) چیزی است که به مدرسه فرستاده شدهاید تا فرا گیرید. 3) چیزی است که گوشهای خود را میشویید تا از آن پیشگیری کنید.
قشربندی (Stratification): ساختاری شدن نابرابریها در جامعه؛ برای مثال، رتبه بندی مردم به طبقه بالا، طبقه متوسط و طبقه پایین.
قوم مداری (Ethnocentrism): احساس اینکه توافقهای گروه شما واقعی، درست و بهتر از توافقهای بعضی از گروههای دیگرند.
کنترل اجتماعی (Social Control): پشتیبانی کردن از توافقهای یک گروه که با سازوکارها و عوامل متعدد تحقق مییابد.
کنش متقابل (Interaction): فرایندی که در آن یک شخص ارتباطی را با شخص دیگری برقرار کرده و پاسخی را میطلبد که به وسیله ارتباط اولی شکل داده شده است. توجه داشته باشید که «ارتباط» در اینجا، هم شامل اعمال جسمانی و هم کلمات میباشد. نوعاً کنش متقابل کراراً رفت و برگشت میکند، مانند شیشه پاک کن خودرو. همینطور، هر تعداد از افراد میتوانند در آن شرکت کنند.
گروه (Group): یک جمع یا مجموعهای از افراد که دارای منافع مشترکند، با یکدیگر کنش متقابل دارند، دارای یک هویت مشترک هستند و تا حدی ساختارمندند.
گروه اقلیت (Minority Group): زیر مجموعهای از جامعه، مانند زنان و سیاهان که به طور نامتناسبی سهم کمتری از پاداشهای جامعه را دریافت میکند.
گروه اولیه (Primary Group): گروهی که با روابط اولیه مشخص میشود. حالا حدس بزنید که گروه ثانویه چیست؟
گروه ثانویه (Secondary Group): گروهی که به وسیله روابط ثانویه مشخص میشود، مانند یک انجمن.
گروه خودی (In-Group) گروهی که شما احساس میکنید بدان تعلق دارید و دیگران را از آن خارج میکنید نیز ر.ک. گروه غیر خودی.
گروه غیرخودی (Out-Group): 1) آن افرادی که از یک گروه خاص خودی یا از بقیه جامعه خارج (تلقی) میشوند. 2) توپ زنندههای ناموفق در بازی بیس بال!
گروه مرجع (Referecne Group): آن افرادی که شما خود را با آن مقایسه میکنید، یا خودتان را بر مبنای مدل آنها میسازید.
متغیر (Variable): دسته بندی منطقی صفات. «جنسیت» یک متغیر است که از صفات «مؤنث» و «مذکر» ساخته شده است.
مفاهیم (Concepts): تصاویر ذهنی که ما برای نظم بخشیدن به تودهای از تجارب خاص خودمان بکار میبریم.
من (I): جنبهای از «خود» که فعال است و واکنش نشان میدهد. با خویش مقایسه کنید.
منطقی / تجربی (Logical / Empirical): ادعاهای معتبر علمی برای اینکه پذیرفته شوند باید قابل فهم بوده و با واقعیات مطابقت کنند.
نسبیت فرهنگی (Cultural Relativity): قبول این که توافقهایی که در بین اعضای گروههای مختلف وجود دارد صرفاً با هم تفاوت دارند و هیچ کدام بهتر یا بدتر از یکی دیگر نیست. با قوم مداری مقایسه کنید.
نظریه (Theory): 1) مدل منطقی که روابط بین متغیرها را مشخص میکند تا وضعیتی را که امور دارند تبیین کند. 2) یک آرزو، مانند اینکه بگوییم: او نظریهای داشت مبنی بر اینکه یک کامیون حمل زباله در برابر یک ماشین بنز بایستد.
نظریه برچسب (Labeling Theory): نظریه جامعه شناختی که ادعا میکند غالباً افراد، پایگاههایی را که از طریق عقیده اطرافیان بدانان نسبت داده میشود میپذیرند.
نقش (Role): رفتار مورد انتظاری که وابسته به یک پایگاه اجتماعی است؛ آنچه که از شما انتظار میرود انجام دهید به خاطر پایگاهی که اشغال کردهاید. برای مثال، از دانشجویان انتظار میرود که مطالعه کنند.
نهاد (Institution): مجموعهای از توافقهای جا افتاده و با دوامی که بر یک جنبه وسیع از زندگی اجتماعی حاکم است. جامعه شناسان این واژه را برای اشاره کردن به اموری مانند خانواده، مذهب، آموزش، سیاست و اقتصاد بکار میبرند. اصلی ترین کارکرد یک نهاد آن است که رفتارهای فردی را چنان شکل دهد که در جهت ادامه حیات گروه عمل کنند.
واقع پنداری (Reification): طوری با امور برخورد کردن که گویی واقعیت دارند، در حالی که آن طور نیستند.
همدوشی (Alignment) : مشخص کننده آن حالت در گروهی از افراد است که هدف مشترکی دارند و هر کدام برای تحقق آن هدف آنچه که مناسب است انجام میدهند.
هنجار (Norm): 1) توافق روی رفتارهای مورد انتظار از افراد؛ مثلاً، دست دادن در وقت ملاقات کسی یک هنجار است. 2) تخصیص ساختمان مسکونی برای دانشجویانی که سرماخوردگی دارند!
منبع مقاله :
ببی، ارل، (1386) درآمدی بر جامعهشناسی، علمیانتقادی، مترجم محمد حسین پناهی، تهران: دانشگاه علامه طباطبائی، چاپ اول