نویسنده: محمد غفارنیا
(عبدالله بن ابی رئیس منافقان بود؛ ولی پسرش عبیدالله مسلمان شده بود و پیامبر اسلام او را دوست داشت. روزی عبیدالله نزد رسول خدا بود. دید آن حضرت آب مینوشد. عرض كرد: كمی هم از آن آب در ظرف بگذارید تا برای پدرم ببرم؛ شاید خداوند قلبش را (از اثر نوشیدن نیم خور رسول خدا)، پاك گرداند. هنگامی كه آب را برای پدرش برد، او پرسید در این ظرف چیست؟
گفت: بقیه نوشیدنی رسول خداست و برای تو آورده ام كه از آن بنوشی، شاید خداوند قلب تو را پاك گرداند. او از روی مسخره جمله بسیار زشت و توهین آمیزی نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت. عبیدالله نزد پیامبر آمد و از آن حضرت خواست تا اجازه فرماید پدر را در مقابل توهینی كه نموده است، به قتل برساند. لكن رسول خدا اجازه نداد و فرمود با او مدارا كن.
خداوند به مؤمنان چنین هشدار میدهد كه هرگز نمیتوان محبت خدا را با محبت دشمنان او در یك قلب جای داد:
(لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ... ) (1)
هیچ قومی را كه به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نمییابی كه با دشمنان خدا و رسولش دوستی كنند؛ هر چند از پدران، یا فرزندان، یا برادران، یا خویشاوندان آنها باشند... (2)محبت پدران و مادران و فرزندان و سایر خویشاوندان، نشانه یك عاطفه انسانی پویا است. اسلام نیز نسبت به صله ارحام سفارش فراوان نموده، و مردم را از قطع
رحم (قطع ارتباط با خویشاوندان) شدیداً باز داشته است. البته این عواطف و محبتها وقتی در تعارض و مخالفت با محبت الهی باشد، هیچ ارزشی نخواهد داشت؛ لذا میبینیم كه در جنگها و غزوات اسلامی، برخی از خویشاوندان مسلمانان در صف مخالف قرار گرفته و با خویشان كافر و مشرك خویش پیكار میكردند و حتی آنها را میكشتند.
پینوشتها:
1-مجادله/22.
2-مجمع البیان: ج 9. ص255.
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول