نویسنده: محمد غفارنیا
پس از آن كه یهود بنی نظیر طبق دستور رسول گرامی اسلام، از اموال خود چشم پوشیدند و از آنجا رفتند، همه دارایی، زمینها و نخلستانهای آنان به عنوان غنایم، به دست مسلمانان افتاد.
هنگام تقسیم غنایم پیامبر به انصار اهل مدینه فرمود: اگر مایل باشید، شما را در تقسیم غنایم با مهاجران شریك گردانم؛ به شرط این كه مهاجران در ضیاع (زمینهای زراعتی) و مال شما نیز شریك باشند. اگر هم بخواهید تمام این غنایم را به مهاجران بدهم، تا در اموال وضیاع شما شریك نباشند. از این دو پیشنهاد، یكی را برگزینید.
انصار راه جوانمردی را پیش گرفتند. آنان گفتند: ما در غنایم با آنها شریك نمیشویم. در عین حال حاضریم كه مهاجران در اموال و ضیاع ما هم شریك باشند.
خداوند شاكر و منان نیز، برای تشویق و تحسین آنها این آیه شریفه را نازل فرمود:
(وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ) (1)
و كسانی كه در این سرا (سرزمین مدینه) و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسكن گزیدند، كسانی كه به سوی ایشان هجرت كنند، را دوست دارند. آنان در دل خود نیازی به آن چه به مهاجران دادهاند، نمییابند و آنها را بر خود مقدم میدارند، هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند. (2)
آری در میان انسانها گاه افرادی یافت میشوند كه در بحرانها و طوفانهای سخت زندگی در حالی كه خود در اوج نیاز به كمك، یا غذا و سایر لوازم زندگی هستند، باز هم دیگران را مقدم میدارند و كمكهای جانی و مالی و امكانات خود را نثار برادران و هم نوعان خویش میكنند.
میگویند: در جنگ احد هفت مجروح، نیمه جان و تشنه بر زمین افتاده بودند. وقتی برای یكی از آنها مقداری آب آوردند، آن را نپذیرفت و گفت آب را به فلانی بدهید. او از من تشنهتر است. وقتی آب را نزد آن دیگری بردند، او هم به فرد دیگری حواله داد. به همین ترتیب نزد هر هفت نفر رفتند و هر یك آن را برای دیگری توصیه میكرد، تا آن كه وقتی به نفر هفتم رسید، شهید شده بود. آن را برای مجروح اول برگردانید، او هم شهید شده بود و... آخرالامر هیچ یك از آن هفت نفر آب نیاشامیدند و تشنه شهید شدند. خداوند در آیه فوق، چنین افرادی را میستاید. (3)
پینوشتها:
1-حشر/10.
2-مجمع البیان: ج9. ص260.
3-مجمع البیان: ج9. ص260.
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول