نویسنده: علی غفوری
کورش بابل را فتح میکند
دولتهای بزرگ دنیای قدیم که از 4 هزار سال قبل شکل گرفته بودند بیشترین تمرکز را در بینالنهرین یا عراق کنونی داشتند. این دولتها اکثراً قدرتمند، ثروتمند و بعضاً جنگجو مانند قوم آشور بودند.اقوام بینالنهرین در زمانی که در اوج اقتدار بودند اقوام شرقی مستقر در ایران کنونی، اقوام خاور نزدیک و مصریها را نیز تحت فرمان داشتند اما منابع تاریخی نشان میدهد که قدرت گرفتن مادها در شرق قدرت آنها را تحتالشعاع قرار داد. از طرف دیگر اقوام قدرتمندی در جنوب اروپا در حال قدرت گرفتن بودند، مضافاً آن که تضاد شدید منافع این اقوام با یکدیگر آنها را مجبور به انجام جنگهای بسیار طولانی کرده بود که در آخرین آن هوخشتر آشور را از روی زمین محو کرد. البته خیانت بابلیان در سقوط نینوا بیتأثیر نبود.
اما برای مردم بینالنهرین این آخر ماجرا نبود، هخامنشیان در مرکز ایران قدرت گرفته بودند و اکنون برای تبدیل شدن به یک امپراتوری بزرگ تنها فتح بابل را در بینالنهرین «کم» داشتند.
کورش کبیر طی سالهای 546 ق. م تا 538 ق. م به درجهای از قدرت رسیده بود که مطمئن شود از نبرد بینالنهرین دست خالی باز نمیگردد. در 539 ق. م کورش با ارتشی مجهز و بزرگ از دجله عبور کرد.
بابل به دلیل داشتن برج و باروهای بسیار بزرگ و مرتفع معروف بود و گمان بسیاری بر این بود که کورش از حملهی خود طرفی نبندد. نبوئید، پادشاه بابل، که مردی هنردوست بود برای مقابله با سپاه کورش پسر خود، بلتسر، را به مقابله با کورش فرستاد اما بلتسر شکست خورد و به سمت بابل عقب نشست.
فتح بابل در ابتدا غیرممکن مینمود چرا که مردم بابل در داخل قلاع مرتفع خود قادر به کشت و زرع و مقاومت در برابر مهاجمان بودند و از طرف دیگر نیز وسایل قلعهکوب کورش برای کوبیدن شهر ناتوان بود. بنابراین کورش از عنصر غافلگیری استفاده کرده و دستور داد تا آب فرات را برگردانند. کم شدن جریان آب سبب شد تا سربازان وی بتوانند ورودی رودخانه به شهر خود را به داخل بابل برسانند. این جا بود که حکایت تکراری تاریخ یعنی «غافلگیری مدافعان قلعه» رخ داد.
سرپرستی سایکس نویسنده کتاب تاریخ ایران دلیل سقوط بابل را خستگی مردم بابل از اختلافات و تنازعات میداند و توجه بیش از اندازه نبوئید، فرمانروای بابل، به آثار تاریخی و معابد را دلیل نابسامانی بابل ذکر میکند.
وی میگوید: «هرگاه در مقابل کورش ملت متحدی بود که برای تقویت و نگاهداری پادشاه خود حاضر به نبرد بودند گمان نمیرود که ایرانیان میتوانستند بدون محاصره طولانی بابل را با آن سه خط حصار و قطعه و آن همه اسباب و استعداد مسخر نمایند. لیکن اتفاق چنین افتاد که همه اوضاع برای کورش مساعدت داشت.»
کورش کبیر پس از فتح بابل دستور عجیبی صادر کرد که برای مردم آن زمان تازگی داشت. او دستور داد که شهر از هرگونه تخریب و تعرض در امان بماند و معابد و گنجینههای شهر حفظ شود.
پایان یک دوران
بابل قبل از سقوط به اوج قدرت رسیده بود. تمام بین النهرین، سوریه، فینیقیه، صحرای سینا، شمال عربستان و فلسطین و اردن امروزی در قلمرو این دولت مقتدر بود. امپراتوری بابل از غرب با دریای مدیترانه و بحر احمر در تلاقی بود.اما سقوط بابل پس از یک دوران بود؛ دوران حکومت پادشاهان و دولت شهرهای پرقدرت بینالنهرین. بابل سخت جانترین این قدرتها بود اما سرانجام با قدرت گرفتن امپراتوری ماد که بعدها تبدیل به پادشاهی هخامنشی شد تمدنهای بینالنهرین قدرت سیاسی نظامی خود را از دست دادند.
ارزش نظامی فتح بابل به دست کورش از نقطهنظر ژئوپولتیکی بود. این شکست سبب شد که تا 900 سال این نگرانی از بابت قدرتهای بینالنهرینی نداشته باشد حال آن که کورش میدانست، بابل تا زمانی که مستقل بماند، میتواند تهدیدکننده فلات ایران باشد بنابراین تا حمله اعراب در 650 میلادی ایران فرصت داشت که امپراتوری خود را توسعه دهد.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم