نویسنده: عزیزالله بیات
یادداشت راسخون: خوانندهی گرامی به یاد داشته باشید که مقالهی زیر، در سال 1367 خورشیدی نوشته شده و شاید بسیاری از دادههای آن به روز نباشد.
سیستان و بلوچستان در جنوب شرقی ایران واقع شده، از شمال به افغانستان و بیرجند، از جنوب به دریای عمان، از مشرق به افغانستان و پاکستان و از مغرب به کرمان محدود است، این استان از دو ناحیه سیستان و بلوچستان تشکیل شده است. در شمال آن کوههای کم ارتفاع و منفردی کشیده شده که هرچه به طرف جنوب پیش میرود بر ارتفاع آنها اضافه میشود به ویژه در نواحی مرزی ایران و پاکستان که بیشترین ارتفاع آن را دارد و قلهی معروف تفتان که آتشفشانی خاموش است در همین ناحیه قرار دارد.
بلوچستان منطقهای است کوهستانی و زمینهای آن از خاکهای آتشفشانی پوشیده شده است به همین علت برای کشاورزی استعداد زیاد دارد، سیستان سرزمینی است پست در دنبالهی کوههای مرکزی و شرقی ایران بین کوههای مکران و فلات هشتادان و کوههای افغانستان و آن اراضی شنزاری است که سیلابهای نواحی مجاور را در گودالهایش گرد آورده دریاچهها و باتلاقهای هامون و گودزره را تشکیل داده است، در جنوب این مردابها مسافت زیادی پوشیده از نی وجود دارد که به نیزار معروف است، آب و هوای استان سیستان و بلوچستان در نواحی پست گرم و خشک است، با وجود وزش بادهای گرم در سیستان که استخری هم به آنها اشاره کرده و گفته است که در زمان وی برای ساختن آسیابهای بادی از آن استفاده میکردند (1)، باران سالیانه این استان کم است به همین جهت رودخانههای پرآب مغرب به بندر لنگه محدود است، ارتفاعات بندرعباس در شمال واقع شده است، ارتفاع آن از سطح دریا 6 متر است، آب و هوای آن گرم و مرطوب است، دارای 27 درجه و 11 دقیقه عرض شمالی و 56 درجه و 17 دقیقه طول شرقی است.
به علت قرار گرفتن بر دهانه خلیج فارس و بر راههای بازرگانی دارای اهمیت نظامی و بازرگانی است، شواهدی در دست است حاکی از اینکه بندرعباس در محل یا نزدیک دهکدهای که ساکنین آن را ماهیگیران تشکیل میداد به نام شهرو قرار گرفته بود. در اوایل قرن هشتم هجری که نام جزیره کنونی هرمز از جرون به هرمز تبدیل شد نام جرون به شهرو انتقال یافت، با توسعه و ترقی هرمز و تبدیل آن به یک مرکز بزرگ تجارتی جرون که مرکز تخلیه مالالتجاره و بارگیری کشتیها بین جزیره هرمز و ایران شده بود به تدریج رونق یافت. میلتون شاعر انگلیسی مینویسد که در آن زمان در مشرق زمین من باب مثال میگفتند اگر دنیا حلقه انگشتری باشد هرمز نگین آن است.
در سال 913 هـ. ق دریاسالار پرتغالی به نام آلبوکرک جزیرهی هرمز را پس از جنگ سختی که با فرماندار آنجا کرد به تصرف آن نائل گردید و همین جرون پس از آن به نام گمرو (2) نامیده شد، در سال 1031 هـ. ش شاه عباس اول با استفاده از کمک کشتیهای انگلستان پرتغالیها را از جزیرهی هرمز بیرون کرد و حاکمیت ایران را بر آنجا مجدداً برقرار ساخت، شاه عباس در ازای این کمک انگلیسها و برای اینکه گمرو بزرگترین بندر قلمرو وی گردید به شرکت هند شرقی مزایایی در گمرو اعطا کرد و این بندر از این به بعد به بندرعباس معروف شد، سقوط اصفهان توسط افاغنه و متعاقب آن حملهی ترکان عثمانی و روسها به نواحی غربی و شمالی ایران باعث بر رکود فعالیتهای این بندر شد، لیکن بعد از بیرون راندن افاغنه به توسط نادر بار دیگر بندرعباس رونق از دست رفته خود را بازیافت که این وضع دوام چندانی نداشت زیرا از طرفی بعلت تحمیل مالیاتهای کمرشکن توسط عمال نادرشاه و از طرف دیگر توجه نادر به ایجاد پایگاههای دریایی در بندر بوشهر باعث بر رکود مجدد بندرعباش شدند، مضافاً به اینکه دیری نگذشت که شرکتهای انگلیسی و هلندی این بندر را ترک کردند و همین امر بیش از پیش باعث انحطاط آن گردید، در سال 1793 میلادی شهر به انضمام باریکهای از ساحل به طول 150 کیلومتر به سلطان عمان واگذار شد و این وضع تا سال 1868 میلادی که بار دیگر به ایران بازگشت چنین بود، در دوران اخیر بندرعباس مقداری از رونق سابق خود را به دست آورد و این امر به علت ساختن راههای شوسه بود که از طریق یزد و کرمان و نیز از شیراز به این بندر منتهی میگردد.
آثار تاریخی بندرعباس عبارتند از: مسجدجامع و مسجد گلهداری که به ترتیب پیروان مذهب تشیع و تسنن آداب مراسم دینی خود را در آنها به جای میآورند.
بندر لنگه
شهرستان بندر لنگه تا تهران 1.631 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به لار، از مشرق به بندرعباس و از جنوب و مغرب به خلیج فارس محدود است، دارای 36 درجه و 35 دقیقه عرض شمالی و 54 درجه و 50 دقیقه طول شرقی است، در ساحل خلیج فارس واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 5 متر است، آب و هوایش گرم و مرطوب است.محمد ابراهیم کازرونی وقایعنگار دورهی محمدشاه قاجار از این بندر به عنوان عروس بنادر که پنج هزار خانوار داشته و در نهایت عمران و آبادی بوده یاد کرده است. در دورهی کریم خان زند (1163- 1193 هـ. ق) طایفهی عرب قواسمی پس از کسب اجازه از خان زند در این بندر ساکن شدند، وجود آنها به علت مهارت در دریانوردی سبب رونق تجارت و آبادانی بندر لنگه شد.
مهمترین آثار تاریخی آن عبارتند از: مسجد امام علی، بنای مخروبهای واقع در جنوب غربی شهر قدیم لنگه و رو به ویرانی است و قلعهی لشتان یا لشتون واقع در 6 کیلومتری شمال غربی لنگه متعلق به قرن دهم هجری است.
میناب
شهرستان میناب تا تهران 1.616 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به بافت، از مشرق به جیرفت، از جنوب به دریای عمان و از مغرب به بندرعباس محدود است، دارای 27 درجه و 8 دقیقه عرض شمالی و 75 درجه و 5 دقیقه طول شرقی است، قسمت شمالی و شرقی آن کوهستانی و قسمت مرکزی و غربی آن جلگهای است، ارتفاع آن از سطح دریا 175 متر است، آب و هوای آن گرم و مرطوب است و بوسیله رود میناب مشروب میگردد.لسترنج به نقل از جغرافیانویسان اسلامی دربارهی جغرافیای تاریخی میناب چنین گوید: «هرمز کهنه یعنی هرمزی که در داخل خشکی واقع شده بود تا ساحل دریا دو قاصد یعنی نصف روز فاصله داشت و به قول استخری در کنار باریکهای از خلیج فارس که کشتیها از دریا بدانجا رفت و آمد میکردند و ابجیر نامیده میشد واقع بود، خرابههای این شهر هنوز در محلی که آن را مناب و معمولاً مناو گویند دیده میشود، هرموز کهنه در قرن چهارم بندر کرمان و هم بندر سیستان بود و بعدها که هرموز نو در جزیره احداث گردید هرموز کهنه جای قیس را گرفت همانگونه که قیس جای سیراف را گرفته بود و مهمترین بنادر خلیج فارس شد. استخری دربارهی هرمز کهنه گوید مسجدجامعی دارد، منازل بازرگانان در روستایی است که خود دو فرسخ تا شهر مسافت دارند، شهر دارای نخلستانهای زیادی است و محصولات آن اغلب ذرت و نیل و نیشکر است. مقدسی بازار هرموز را ستوده، ابن خردادبه از جزیرهای نزدیک به هرموز موسوم به (ارموز) نام برده که حمدالله مستوفی آن را (ارموص) نوشته و بدون شک همان است که به جزیرهی جرون معروف شده است زیرا در آغاز قرن هشتم سلطان هرموز شهری که در کنار دریا بود برای اینکه دزدان آن را پیوسته مورد تاخت و تاز قرار میدادند ترک کرد و هرموز نو را در جزیرهای که به جزیره جرون معروف است و تا کنار دریا یک فرسخ مسافت دارد بنا کرد» (3).
بندر بوشهر
شهرستان بندر بوشهر تا تهران 1.218 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به بهبهان و گچساران، از مشرق به نورآباد و برازجان و فیروزآباد، از مغرب و جنوب به خلیج فارس محدود است، دارای 28 درجه و 59 دقیقه عرض شمالی و 50 درجه و 50 دقیقه طول شرقی است، در جلگهی نسبتاً وسیعی در ساحل دریا واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 5 متر است، ارتفاعات شهرستان بطور کلی به موازات ساحل کشیده شده است، دارای آب و هوای گرم و مرطوب است. رودهای آن عبارتند از: مند، حله، رود شور؛ بیشتر رودهای آن شورند و از آنها در زراعت نمیتوان استفاده کرد. در دورهی عیلام یعنی هزارهی دوم ق. م و قسمتی از هزارهی اول ق. م در قسمت شبه جزیرهی بوشهر به فاصلهی 12 کیلومتری جنوب آن یکی از مراکز آبادانی و تمدن دنیای قدیم به نام ریشهر وجود داشته است و بر سر راه دریایی شوش به مهانجودارو واقع شده بود، همعصر آثار شوش و سایر یادگارهای عیلامیان و مربوط به تمدن دوران مذکور است، در عهد اردشیر پاپکان (224- 241 م.) شهر رام اردشیر در آنجا قرار داشته است. بقایای ابنیه و آثار مختلف دوران عیلام و عهد ساسانیان را در آنجا میتوان یافت. بنا به قول گیرشمن سلوکیان کمتر از نه شهر در ساحل خلیج فارس بنا نکردند و از آن جمله است انطاکیه در پارس- بوشهر امروزه- که جانشین شهر کهنه عیلامی گردید (4).یاقوت اولین نویسندهای است که از بوشهر نام برده است و به گفتهی بلاذری در مقابل آن و در قسمت داخلی ریشهر یا راشهر توج قرار داشته است.
وجه تسمیه بوشهر دقیقاً روشن نیست بعضی آن را مخفف ابوشهر (پدر شهر) و عده دیگری به قیاس نام ریشهر آن را مخفف نجت اردشیر (نجات یافته اردشیر) پنداشتهاند ولیکن هر دو قول مورد تأمل است، با مطالعه و دقت در آثار باستانی که از این محل به دست آمده است چنین نتیجه میشود که در دوران قبل از اسلام هم آباد و مسکون بوده است، سرزمین بوشهر کنونی در قرن چهارم هجری به نام سیف (ساحل دریا) معروف بود، تا سال 1146 هـ. ق که نادرشاه بوشهر را پایگاه دریایی ایران در خلیج فارس قرار داد بوشهر دهکدهای بیش نبود و بعداً شرکتهای هندشرقی بریتانیا و هلند تجارتخانههای خود را از بندرعباس به این بندر انتقال دادند که این اقدام باعث بر رونق تجارتی بوشهر گردید. عامل دیگری که به این رونق و اهمیت بوشهر کمک کرد این بود که کریمخان زند شیراز را پایتخت خود قرار داد و بوشهر بوسیله راهی کاروانرو با شیراز ارتباط یافت، همگی این عوامل باعث بر آن شد که بوشهر یکی از بنادر مهم خلیج فارس گردید. هنگامی که ناصرالدین شاه سلطان مراد میرزاحسامالسلطنه را مأمور فتح هرات کرد سردار نامبرده پس از شش ماه که آن شهر را در محاصره داشت سرانجام در سال 1273 هـ. ق بر آن استیلا یافت، دولت انگلستان که مایل نبود هرات به دست ایرانیان بیفتد و دولت ایران بار دیگر بر افغانستان تسلط یابد به ایران اعلان جنگ داد و بلافاصله جزیرهی خارک را اشغال کرد و پس از اندکی بوشهر را نیز تصرف کرد، در این بندر بین سپاهیان ایران و انگلیس برخورد مختصری روی داد، دولت انگلستان تا انعقاد پیمان صلح 1273 هـ. ق در حدود سه ماه بوشهر را در تصرف داشت، این بندر تا اواخر دورهی قاجاریه رونق خود را حفظ کرد لیکن پس از ختم راهآهن سرتاسری و توسعهی بنادر خرمشهر و امام خمینی (شاهپور) اهمیت و اعتبار سابق خود را از دست داد.
مهمترین آثار تاریخی بوشهر عبارتند از: بقعه خواجه خضر و امامزاده آقا- کوچیکا که به یکی از بزرگان دینی تعلق دارد و مسجد شیخ سعدون معروف به مسجدشاه و مسجد کوفی که بوسیله شخصی به نام شیخ سعد بنا شده، و مسجد جمعه و مسجد فیل است.
در 12 کیلومتری جنوب بوشهر ویرانههای ریشهر وجود دارد، مشتمل است بر آثار پرارزشی از تمدن دوران عیلامی و ساسانی. به استناد آثاری که تاکنون در این محل از زیرخاک به دست آمده است از جمله بر اثر کاوشهای هیأت باستانشناسان فرانسوی در سال 1292 هـ. ش مراحل تمدن ریشهر را میتوان در ردیف شوش قرار داد، در ضمن کاوشهایی که در اینجا صورت گرفته تابوتهای سفالی و کتیبههای میخی بابلی به دست آمده است امکان دارد همان شهری باشد که اینرودورخارا کسی از آن به نام یوناخا (شهر یونانی) نام برده است. در زمان اردشیر پاپکان تجدید شد و به نام ریو (5) اردشیر نامیده شد که ریشهر مخفف آن است، در قرون دهم و یازدهم هـ. ق پرتغالیها در آنجا پایگاههای دریایی و قلعه نظامی بنا کردند و در سال 1864 میلادی بوسیله شرکت تلگراف هند و اروپا یک پایگاه تلگرافی در آنجا تأسیس شد.
بندر گناوه
بندر گناوه یا جنابه یا گنابا در شمال غربی بندر بوشهر در ساحل خلیج فارس قرار دارد، آثار قدیمی گناوه در شمال گناوه کنونی موجود است، در سال 18 هـ. ق عثمان بن ابی العاص گناوه را تصرف کرد، بنا به گفتهی استخری دارای آب و هوایی گرم و خور آن محل خطرناکی بوده است که در هنگام طوفان هیچ کشتی نمیتوانست از آنجا به سلامت نجات یابد، هم او گوید ایرانیان آن را گنفه یا آب گنده مینامند زیرا آب آنجا چرکین است، یاقوت از شهر قدیم گناوه به نام جنابه نام برده و آن را شهر کوچکی در سواحل خلیج فارس دانسته، به عقیدهی وی بانی شهر سلطان جنابة بن طهمورث بوده، محل ظهور ابوسعید جنابی قرمطی بوده است (6). به استناد مطالب فارسنامه ناصری، جنابه شهری است قدیمی از شهرهای فارس و طایفه قرامطه از آنجاست.آثار تاریخی آن عبارتند از: گنبد سلیمان بن علی واقع در کنار جادهی گناوه به دیلم، گنبد این بنا به سبک معماری قدیمی ساحل خلیج فارس ساخته شده است و شبیه گنبد دانیال نبی در شوش است، در شمال شرقی گناوه خرابههایی وجود دارد که به نام تل گنبد مشهور است.
بندر طاهری
بندر طاهری تابع بخش کنگان است خرابههای بندر سیراف در 2/5 کیلومتری مغرب آن واقع شده است که در قرن چهارم هجری از اهمیت بازرگانی زیادی برخوردار بوده است، در زمان استخری و مقدسی سیراف بزرگترین بندر ایران در خلیج فارس بوده و تمام کالاهایی که از طریق دریا به ایران وارد میشود در آن بندر توزیع میگردید به قول استخری بعد از شیراز بزرگترین شهر اردشیرخوره بوده است (7). تشکیل مرکز بازرگانی در جزیرهی کیش باعث رکود تجارت در سیراف شد، سیراف دارای بندرگاه نبود و به همین علت کشتیها در 12 کیلومتری ساحل لنگر میانداختند، تجارت آن به ویژه صدور مروارید و ورود ادویه از هند بود. سکنه سیراف به تجارت دریایی اشتغال داشتند و از این راه صاحب مال و منال فراوانی شدند و در دورهی عباسیان مهمترین شهر اردشیرخوره بود، در دوران آل بویه (320- 434 هـ. ق) رو به انحطاط گذاشت و بر اثر بروز زلزلهای که در سال 366 هـ. ق یا 367 روی داد و در حدود یک هفته دوام داشت سیراف بکلی ویران گردید، به استناد افسانههای ایرانی هنگامی که کیکاوس میخواست به آسمان صعود کند در این محل به زمین افتاد و از ساکنین آنجا تقاضای آب و شیر کرد و به همین مناسبت آن را شیراب خواندند که به مرور زمان مبدل به سیراف شدی، زمانی که یاقوت حموی در اوایل قرن هفتم هجری از سیراف دیدن کرده تنها مسجد آن با ستونهایی از چوب ساج برپا بوده و بقایای عمارتی در سمت ساحل وجود داشته است و لیکن فاقد محلهایی برای پهلوگرفتن کشتیها بوده است. بنابه گفتهی همین نویسنده در زمان وی اهالی محل آنجا را شیلاوی میگفتهاند (8).بندر دیر
بندر دیر در 50 کیلومتری شمال غربی بندر طاهری واقع شده، در این بندر قلعه قدیمی نیمه ویرانی به نام قلعهی جلال خان حاکم وجود دارد که قدمت آن بیش از 200 سال نیست. در چند فرسخی شمال غربی بندر دیر نزدیک محلی معروف به بردخون بقعه سادهای به نام امامزاده شاه محمد وجود دارد که از نظر قدمت و ارزش هنر معماری چندان اهمیتی ندارد.دشتستان
ناحیه ساحلی فارس که از حوالی بندر دیلم تا ناحیه دشتی در امتداد شمال غربی به جنوب شرقی در کنار خلیج فارس ممتد است، از شمال غربی به ناحیه کهگیلویه محدود میشود. بنادر دیلم، گناوه، ریگ و بوشهر بر ساحل آن قرار گرفتهاند، مرکز آن شهرستان برازجان است که تا تهران 1.147 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به کازرون و نورآباد، از مشرق به کازرون و از جنوب به بندر بوشهر محدود است، دارای 29 درجه و 18 دقیقه عرض شمالی و 51 درجه و 10 دقیقه طول شرقی است، ارتفاع آن از سطح دریا 62 متر است، آب و هوای آن گرم و مرطوب است.تنگستان
تنگستان ناحیهای است در مشرق دشتستان و مرکز آن اهرم است، قلعه معروف تنگستان در آبادی پهلوان کشی واقع بوده و تاکنون خرابههای آن باقی مانده است، اهالی تنگستان در دوران اخیر و از زمان زندیه تا این اواخر به شجاعت و میهنپرستی معروف بودهاند، در باب دلاوریها و فداکاریهای اهالی غیور تنگستان در جنگ جهانی اول که انگلیسیها قصد حمله به شیراز را داشتند داستانها گفتهاند.نام یکی از آبادیهای تنگستان تددومری است که به عقیدهی آقای احمد اقتداری مؤلف محترم آثار باستانی سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان ای بسا این نام یادآور قوم بازرگانی بسیار معروف آسیای مرکزی یعنی تدمر و پالمیر باستانی باشد، مراودهی مردم آشور، بابل، سومر و اکد با سواحل خلیج فارس و رفت و آمد فنیقیها و تدمریها در خلیج فارس و سواحل آن در دوران گذشته محل شک و تردید نیست و در تمام طول سواحل منطقهای مناسبتر از منطقه تنگستان و دشتی و دشتستان وجود نداشته است (9).
پینوشتها:
1. مسالکالممالک، استخری، ص 194.
2. Gamru
3. جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ص 341.
4. ایران از آغاز تا اسلام، تألیف گیرشمن، ترجمه دکتر معین، ص 262.
5. Riv
6. معجمالبلدان، یاقوت، ج2، ص 165.
7. مسالکالممالک، استخری، به کوشش ایرج افشار، ص 113.
8. معجمالبلدان، یاقوت، ج3، ص 294- 295.
9. آثار شهرهای باستانی سواحل خلیج فارس، تألیف احمد اقتداری، ص 208.
بیات، عزیزالله؛ (1393)، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم