بر سر راهت

مى‌نشینم چو گدا بر سر راهت اى دوست شاید اُفتد به من خسته نگاهت اى دوست به امیدى که ببینم رخ زیباى تو را مى‎نشینم همه شب بر سر راهت اى دوست گاهگاهى به من زار نگاهى بنما
سه‌شنبه، 8 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بر سر راهت

بر سر راهت

شاعر: محمد خسرو نژاد «خسرو»

مى‌نشینم چو گدا بر سر راهت اى دوست

شاید اُفتد به من خسته نگاهت اى دوست

به امیدى که ببینم رخ زیباى تو را

مى‎نشینم همه شب بر سر راهت اى دوست

گاهگاهى به من زار نگاهى بنما

دل خوشم با نگهِ گاه به گاهت اى دوست

تا شب تیره ما روز دل افروز شود

پرده بردار از آن چهره ماهت اى دوست

تو پناه دو جهانى چه شود این دل ما

دمى آرام بگیرد به پناهت اى دوست

به درازاى زمان است و چنان طالع من

شب یلداى غم و زلف سیاهت اى دوست

چشم دنیا شده چون دیده یعقوب سفید

همچو یوسف که فکنده است به چاهت اى دوست

خیز و بر مسند اجلال و شرف تکیه بزن

تا ببینند همه عزّت و جاهت اى دوست

آسمان را شکند طرف کلاهم از شوق

گر مرا نیز بخوانى ز سپاهت اى دوست

«خسروا» روسیه و بنده دربار توام

نظرى کن تو بر این عبد سیاهت اى دوست



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.