پنج مقدمه بي نتيجه
نويسنده:احمد شاكري
بسم الله الرحمن الرحيم
در ماهي كه گذشت، خبر رونمايي رمان اسماعيل، پايان انتظار چند سالهاي بود براي آنان كه خلوت نويسنده رمان را براي بازنويسيهاي مكرر اين رمان شنيده و ديده بودند. و آغاز انتظارهايي چند از جانب كساني كه حركتي را در زمينه رمان انقلاب اميد داشتند، و كساني ديگر كه پيش از اين درباره فقدان رمان با موضوع انقلاب قلمفرسايي و تحليل كرده بودند.
خبر، كوتاه و روشن بود. رمان اسماعيل نوشته آقاي امير حسين فردي توسط ناشر رونمايي شد. البته در متن خبرها، صحبت كساني از اهل قلم و برخي مديران فرهنگي حاضر در جلسه نيز نقل شده بود. اما كساني كه در آن بعد از ظهر تابستاني در شبستان محل رونمايي حضور داشتند، نكته ظريف و البته مهمي را اذعان كردند كه فراتر از خبرها بود.
مايلم بدون نتيجه گيري درباره آنچه بزرگي آن، من را به بيان اين گفتار ناگزير مي كند، تنها به ذكر مقدمات و اصل ماجرا بسنده كنم.
تمام كساني كه ميهمان رونمايي كتاب اسماعيل بودند، نه فقط به خاطر يك كتاب، و حتي براي نويسنده آن، كه براي امر مهم تري به نام ادبيات انقلاب گرد هم آمده بودند. و اگر موضوعي، حتي جنگ، نتواند عوامل فرهنگي كشور را كنار يك سفره بنشاند. يقينا موضوع انقلاب مي تواند با نويسندگان موجود چنين كند. چرا كه انقلاب از بستر فكري و فرهنگي مردم برخاست و وحدت كلمه را كه جوهره رهبري امام راحل بود نمودار ساخت. نوشته شدن هر رماني در اين موضوع يك واقعه فرهنگي است. كه با ديگر وقايع و رفتارهاي فرهنگي در تعامل و تعاضد است. اذعان به مقدماتي نه چندان پيچيده، راه را براي نقد حركت فرهنگي جامعه كه نويسنده عضوي از آن است هموار مي سازد. از اين رو، يادآوري پنج مقدمه منفصل را ضروري مي دانم.
1- اهميت ادبيات و به خصوص رمان انقلاب در كلام مقام معظم رهبري بارها پنهان و آشكار بيان شده و ضرورت نوشته شدن رمانهايي ارزشمند در اين خصوص را گوشزد كرده اند. اين بيانات نه در مقام مسئول حكومتي كه به عنوان مخاطب حرفهاي ادبيات گفته شده است. كه حتي اگر مسئولان فرهنگي كشور به عنوان حكم ارشادي هم به آن نگاه مي كردند بايد برخود فرض مي دانستند نه به اندازه شخص اول كشور كه بيش از هزار رمان را خوانده است، حتي المقدور خمس اين تعداد رمان و داستان بخوانند. و اگر مانند ايشان تاريخ انقلاب فرانسه را از رمانهاي سترگ در اين زمينه مرور نكردهاند، لااقل كتابهاي نويسندگان وطني را تورق كنند.
2- امير حسين فردي، اگر حتي رمان هم ننوشته باشد و موضوع رمانش انقلاب هم نبوده باشد. به چند دليل در شكلگيري ادبيات داستاني و نسل كنوني نويسندگان منسوب به انقلاب موثر بوده است. نخست آنكه يكي از مهمترين و ماندگارترين محافل داستاني را پيش از پيروزي آن سامان داده و بر خلاف بسياري از جريانهاي ديگر از آن نتيجه نيز گرفته است. محفل داستاني مسجد جواد الائمه نمونه مثال زدني اي براي حركتي خودجوش و غير دولتي است. ديگر آنكه سردبيري مجله هفتگي كيهان بچهها به عنوان بستري براي شكوفايي نويسندگان مستعد در طول بيش از دو دهه را بر عهده داشته است و بالاخره اينكه از پايه گذاران حوزه هنري به عنوان رسميترين نهاد ادبي و هنري انقلاب بوده است.
3- شرايط كنوني خلق رمان انقلاب موسع و تفنني نيست. زماني باقي نمانده است تا كارهاي ناكرده را موكول به سالها و دهههاي بعد كنيم. و اصلاً معلوم نيست ميراث ادبيات انقلاب در يك دهه بعد به كابين كدام قلم در آمده باشد. و واقعيتهاي بديهي به فرضيات محتمل تبديل نشده باشد. ادبيات داستاني از ياد نبرده است كه چگونه اواز كشتگان از حنجره مردگان سروده شد و زمان در مدار صفر درجه به نقطه صفر رسيد.
4- تجليل واقعي از هر چيز متناسب با غايت آن است. هنگامي كه غايت هنر به بار مينشيند و ظهور و بروز پيدا مي كند، هنر در معناي كاملش وقوع يافته است. هنري كه ديده نشود و داستاني كه خوانده نشود، به كمال خود نايل نشده است.
5- مديريت فرهنگي خود هنري ناب است. مهندسي فرهنگي به معناي محاسبات رياضي تعاملات فرهنگي نيست. بلكه ارتباط وثيق و واقعي فرد با مقوله هنر و ادراك تام و تمام آن با اين مقوله است.
اما داستان رونمايي كتاب اسماعيل با سخنراني مديري فرهنگي همراه بود. كه قرار بود تئوري مهندسي فرهنگي و حمايت از نويسندگان و ضرورت نوشته شدن رمانهايي درباره انقلاب را با بيانهاي كلي تكرار كند. بدون توجه به اين امر كه اين كليات تا به نمونههاي عيني تبديل نشود در سطح نظر باقي ميماند. و قرار بود اسماعيل مصداق ادبيات انقلاب باشد. كتاب با سيصد صفحه حجم قريب به يك هفته پيش از جلسه رونمايي چاپ شده بود. و قاعدتا آن مدير فرهنگي مي توانست قبل از جلسهاي كه براي حمايت از ادبيات انقلاب برپا شده است، اشتياق خود را در خلق چنين داستاني با در دست گرفتن كتاب و ورق زدن نشان دهد. ميتوانست يك روزه كتاب را بخواند. يا حداقل اگر مشاغل فرهنگي اجازه مي داد، خلاصه آن را از كسي مطالبه كند. يا باز هم اگر وقت خواندن خلاصه را هم از دست داده بود، كتاب را ورق ميزد. يا حتي صفحه اول كتاب را باز مي كرد تا ببيند تصويري از نويسنده بر آن نقش بسته است.
اما گويا ايدهپردازي حمايت از ادبيات انقلاب فرصت نگاه انداختن به رمان انقلاب را از مدير فرهنگي گرفته بود. چون نه از داستان چيزي ميدانست و نه معلوم بود كه كتاب را تورق كرده است. و حتي چهره نويسنده را هم نميشناخت. زماني كه از حضور نويسنده در جلسه سئوال كرد و گفتند كه نويسنده درست مقابلتان نشسته است، خم به چهره نياورد.
نويسنده متانت به خرج داد. اما كساني كه در جلسه بودند و اين واقعه را نظاره مي كردند، دلشان به مظلوميت ادبيات انقلاب لرزيد.
منبع: http://www.anjomanghalam.ir
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
در ماهي كه گذشت، خبر رونمايي رمان اسماعيل، پايان انتظار چند سالهاي بود براي آنان كه خلوت نويسنده رمان را براي بازنويسيهاي مكرر اين رمان شنيده و ديده بودند. و آغاز انتظارهايي چند از جانب كساني كه حركتي را در زمينه رمان انقلاب اميد داشتند، و كساني ديگر كه پيش از اين درباره فقدان رمان با موضوع انقلاب قلمفرسايي و تحليل كرده بودند.
خبر، كوتاه و روشن بود. رمان اسماعيل نوشته آقاي امير حسين فردي توسط ناشر رونمايي شد. البته در متن خبرها، صحبت كساني از اهل قلم و برخي مديران فرهنگي حاضر در جلسه نيز نقل شده بود. اما كساني كه در آن بعد از ظهر تابستاني در شبستان محل رونمايي حضور داشتند، نكته ظريف و البته مهمي را اذعان كردند كه فراتر از خبرها بود.
مايلم بدون نتيجه گيري درباره آنچه بزرگي آن، من را به بيان اين گفتار ناگزير مي كند، تنها به ذكر مقدمات و اصل ماجرا بسنده كنم.
تمام كساني كه ميهمان رونمايي كتاب اسماعيل بودند، نه فقط به خاطر يك كتاب، و حتي براي نويسنده آن، كه براي امر مهم تري به نام ادبيات انقلاب گرد هم آمده بودند. و اگر موضوعي، حتي جنگ، نتواند عوامل فرهنگي كشور را كنار يك سفره بنشاند. يقينا موضوع انقلاب مي تواند با نويسندگان موجود چنين كند. چرا كه انقلاب از بستر فكري و فرهنگي مردم برخاست و وحدت كلمه را كه جوهره رهبري امام راحل بود نمودار ساخت. نوشته شدن هر رماني در اين موضوع يك واقعه فرهنگي است. كه با ديگر وقايع و رفتارهاي فرهنگي در تعامل و تعاضد است. اذعان به مقدماتي نه چندان پيچيده، راه را براي نقد حركت فرهنگي جامعه كه نويسنده عضوي از آن است هموار مي سازد. از اين رو، يادآوري پنج مقدمه منفصل را ضروري مي دانم.
1- اهميت ادبيات و به خصوص رمان انقلاب در كلام مقام معظم رهبري بارها پنهان و آشكار بيان شده و ضرورت نوشته شدن رمانهايي ارزشمند در اين خصوص را گوشزد كرده اند. اين بيانات نه در مقام مسئول حكومتي كه به عنوان مخاطب حرفهاي ادبيات گفته شده است. كه حتي اگر مسئولان فرهنگي كشور به عنوان حكم ارشادي هم به آن نگاه مي كردند بايد برخود فرض مي دانستند نه به اندازه شخص اول كشور كه بيش از هزار رمان را خوانده است، حتي المقدور خمس اين تعداد رمان و داستان بخوانند. و اگر مانند ايشان تاريخ انقلاب فرانسه را از رمانهاي سترگ در اين زمينه مرور نكردهاند، لااقل كتابهاي نويسندگان وطني را تورق كنند.
2- امير حسين فردي، اگر حتي رمان هم ننوشته باشد و موضوع رمانش انقلاب هم نبوده باشد. به چند دليل در شكلگيري ادبيات داستاني و نسل كنوني نويسندگان منسوب به انقلاب موثر بوده است. نخست آنكه يكي از مهمترين و ماندگارترين محافل داستاني را پيش از پيروزي آن سامان داده و بر خلاف بسياري از جريانهاي ديگر از آن نتيجه نيز گرفته است. محفل داستاني مسجد جواد الائمه نمونه مثال زدني اي براي حركتي خودجوش و غير دولتي است. ديگر آنكه سردبيري مجله هفتگي كيهان بچهها به عنوان بستري براي شكوفايي نويسندگان مستعد در طول بيش از دو دهه را بر عهده داشته است و بالاخره اينكه از پايه گذاران حوزه هنري به عنوان رسميترين نهاد ادبي و هنري انقلاب بوده است.
3- شرايط كنوني خلق رمان انقلاب موسع و تفنني نيست. زماني باقي نمانده است تا كارهاي ناكرده را موكول به سالها و دهههاي بعد كنيم. و اصلاً معلوم نيست ميراث ادبيات انقلاب در يك دهه بعد به كابين كدام قلم در آمده باشد. و واقعيتهاي بديهي به فرضيات محتمل تبديل نشده باشد. ادبيات داستاني از ياد نبرده است كه چگونه اواز كشتگان از حنجره مردگان سروده شد و زمان در مدار صفر درجه به نقطه صفر رسيد.
4- تجليل واقعي از هر چيز متناسب با غايت آن است. هنگامي كه غايت هنر به بار مينشيند و ظهور و بروز پيدا مي كند، هنر در معناي كاملش وقوع يافته است. هنري كه ديده نشود و داستاني كه خوانده نشود، به كمال خود نايل نشده است.
5- مديريت فرهنگي خود هنري ناب است. مهندسي فرهنگي به معناي محاسبات رياضي تعاملات فرهنگي نيست. بلكه ارتباط وثيق و واقعي فرد با مقوله هنر و ادراك تام و تمام آن با اين مقوله است.
اما داستان رونمايي كتاب اسماعيل با سخنراني مديري فرهنگي همراه بود. كه قرار بود تئوري مهندسي فرهنگي و حمايت از نويسندگان و ضرورت نوشته شدن رمانهايي درباره انقلاب را با بيانهاي كلي تكرار كند. بدون توجه به اين امر كه اين كليات تا به نمونههاي عيني تبديل نشود در سطح نظر باقي ميماند. و قرار بود اسماعيل مصداق ادبيات انقلاب باشد. كتاب با سيصد صفحه حجم قريب به يك هفته پيش از جلسه رونمايي چاپ شده بود. و قاعدتا آن مدير فرهنگي مي توانست قبل از جلسهاي كه براي حمايت از ادبيات انقلاب برپا شده است، اشتياق خود را در خلق چنين داستاني با در دست گرفتن كتاب و ورق زدن نشان دهد. ميتوانست يك روزه كتاب را بخواند. يا حداقل اگر مشاغل فرهنگي اجازه مي داد، خلاصه آن را از كسي مطالبه كند. يا باز هم اگر وقت خواندن خلاصه را هم از دست داده بود، كتاب را ورق ميزد. يا حتي صفحه اول كتاب را باز مي كرد تا ببيند تصويري از نويسنده بر آن نقش بسته است.
اما گويا ايدهپردازي حمايت از ادبيات انقلاب فرصت نگاه انداختن به رمان انقلاب را از مدير فرهنگي گرفته بود. چون نه از داستان چيزي ميدانست و نه معلوم بود كه كتاب را تورق كرده است. و حتي چهره نويسنده را هم نميشناخت. زماني كه از حضور نويسنده در جلسه سئوال كرد و گفتند كه نويسنده درست مقابلتان نشسته است، خم به چهره نياورد.
نويسنده متانت به خرج داد. اما كساني كه در جلسه بودند و اين واقعه را نظاره مي كردند، دلشان به مظلوميت ادبيات انقلاب لرزيد.
منبع: http://www.anjomanghalam.ir
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله