مترجم: عبدالحسین نیك گهر
مفهوم كاركرد كه ابتدا در انسان شناسی به كار گرفته شده بود با تأخیر از سوی جامعه شناسانی كه میخواستند از آن نقطهی ثقلی برای استدلالهای نظریشان بسازند، تصاحب شد.از آن جمله است تالكوت پارسونز (1902-1979) (1) كه جامعه شناسی را علم كنش [اجتماعی]میداند.
پارسونز كه آثار آلفرد مارشال، اقتصاددان نئوكلاسیك و سه تن از بنیانگذاران جامعه شناسی، یعنی ماكس وبر، ویلفردو پارتو و امیل دوركِم را به دقت مطالعه كرده بود، ابتدا درصدد برمیآید كنش را به مثابه «ساخت آگاهانه» (2) تحلیل كند: كنش، تولید كنشگری است كه منابعی در اختیار دارد، از میانشان به انتخابهای غایتمندی مبادرت میكند و برای ساختن آن از وسایل مادی و نمادی استفاده میكند. باید خاطرنشان كرد كه تحلیل پارسونزی كنش اجتماعی، نه فردگرایانه است و نه فایده گرایانه. البته او كنش اجتماعی را محصول انتخابهای فردی كه برای كنشگر معنا دارند، میداند. اما این انتخابها به مجموعهای كلی از ارزشهای مشترك (بیان نمادی ترجیحات جمعی) مرتبطاند و در شبكهای از هنجارهای سازندهی ساختار جامعه صورت میگیرند كه برای كنش فردی الزامآورند.
1-ساختار كنش اجتماعی از نظر پارسونز
واحد پایه را میتوان «كنش پایه» (3) نامید. همان طور كه در مكانیك كلاسیك، واحدهای یك سیستم، یعنی اجزای تشكیل دهندهاش را میتوان با ویژگیهایشان- جِرم، سرعت، موقعیت مكانی، جهت جابه جایی ...- مشخص كرد، واحدهای نظامهای كنش نیز ویژگیهای پایه دارند، هرچند كه درك وجود آنها عملاً ناممكن به نظر میرسد. یك كنش به طور منطقی از اجزای زیر تشكیل شده است:
1.كنش مفروض به داشتن یك «كنشگر» است.
2.كنش باید «هدف» داشته باشد، یعنی به سوی وضع آیندهای از چیزها متوجه باشد كه سمت و سوی جریان تحققش را تعیین میكند.
3.كنش باید در «چارچوبی» صورت گیرد كه كلی یا جزئی از وضعیت چیزهایی كه تحقق این كنش مدّنظر دارد، متفاوت است.
این وضعیت را میتوان بر مبنای دو نوع اجزای كنش تحلیل كرد: اجزایی كه در اختیار كنشگر نیستند و بر آنها تسلطی ندارد (یعنی نمیتواند آنها را در جهت چشم اندازهای تحقق هدفش تغییر دهد یا از تغییرشان جلوگیری كند)، و اجزایی كه در اختیار كنشگر هستند. پارسونز اجزای نوع اول را «وضعیتهای كنش» (4) و اجزای نوع دوم را «وسایل» (5)می نامد.
4.و بالاخره، این طرح [تحلیلی] روابط میان همهی اجزای كنش را مفروض میداند: انتخاب وسایل جایگزین برای رسیدن به یك هدف، در جایی كه وضعیت امكان چنین انتخابی را میدهد نشان دهندهی «جهت یابی هنجاری» كنش است. در میدان اجزای تحت اختیار كنشگر، وسایلی كه استفاده میشوند، عموماً نه انتخابهای تصادفی محضاند و نه محصولِ صرفِ وضعیتهای كنش. این انتخابها تحت تأثیر یك عامل مستقل، تعیین كننده و گزینشی قرار دارند و آن شناختی است كه كنشگر از آنچه كه برای تحقق انضمامی كنش لازم است دارد. این تذكر چند پیامد دارد.
نخستین پیامد مهم این است كه كنش اجتماعی همیشه فرایندی «زمانمند» (6) است. مقولهی زمان در این طرح تحلیلی اهمیت اساسی دارد. مفهوم هدف پیوسته متضمن ارجاعی به آینده است، وضعی كه یا هنوز وجود ندارد- و اگر كنشگر برای تحقق آن اقدامی نكند هرگز تحقق نخواهد یافت- یا وضعی كه در حال وجود دارد اما دوام نخواهد داشت. این فرایند [زمانمندی كنش] كه ابتدا در چشم انداز رابطه با هدفها تحلیل شده، به طرزی متغیّر «دستیابی به هدفها» (7)، «تحقق هدفها» (8) یا «موفقیت» (9) نامیده شده است.
دومین پیامد این است كه برخورداری كنشگر از اختیار انتخاب میان طیفی از هدفها و وسایل با مفهوم جهت یابی هنجاری كنش تركیب شده است، هر آینه امكان «خطاها» در «دستیابی به هدفها» یا در شیوهی انتخاب بهینهی وسایل وجود دارد. صورتهای متفاوت خطاها و عوامل متفاوتی كه این ناكامیها را میتوان به آنها نسبت داد، موضوع بحث مفصلی است.
سومین پیامد [التزام انتخابها به شناخت كنشگر] این است كه چارچوب مرجع این طرح تحلیلی كنش، خاص گرایانه (10)، شخصی و ذهنی (11) است. به عبارت دیگر، كنش اجتماعی بر مبنای تجربههای شخصی كنشگر از پدیدهها، رویدادها و چیزها ساخته میشود.
بالاخره و پیامد چهارم، بدیهی است كه «دنیای بیرونی» (12) نقش عمدهای در تعیین كنش اجتماعی دارد كه پارسونز آن را «عام گرایی» (13) مینامد. اما در چارچوب این طرح تحلیل نظری حتی المقدور باید عناصر ذهنی (خاصگرایی) مدّنظر باشند. این توضیحات برای بهتر فهمیدن معنای تعریف چندلایهای كه پارسونز از جامعه شناسی ارائه میدهد بسیار مهم است: «علمی كه درصدد ساختن یك نظریهی تحلیلی نظامهای كنش اجتماعی است به نحوی كه براساس ماهیت یگانگی مبتنی بر ارزشهای مشترك [كنشگران] این نظامهای كنش قابل فهم شوند.» (14)
2-نظام اجتماعی و متغیرهای پیكربندی
زمانی كه پارسونز نظام اجتماعی (15) را مینویسد توجهش پیوسته به كنش معطوف است، اما برای آنكه نظام اجتماعی را تعریف كند، توجهش روی كنشگر متمركز میشود. نظام اجتماعی «كثرتی از كنشگران فردی حاضر در فرایندی از كنش متقابلاند كه در وضعیتی متأثر از خصوصیات فیزیكی جریان دارد. انگیزهی این كنشگران جست و جوی "خشنودی بهینه" (16) است و وضعیتشان با نظامی از نمادها تعیین شده است.» (17)
با تعیین جهت تحقیق در میدان نظام اجتماعی، پارسونز عناصر سه گانهی «شخصیت، فرهنگ و جامعه» را در دستور كارش میگذارد، سه گانهای كه در حوزهی جامعه شناسی امریكایی متداولاند، اما به مفهوم نظام اجتماعی در رویكرد پارسونزی جان می بخشند. شخصیت، از گذر نقش اجتماعی، هویتی جامعه شناختی پیدا میكند. نقش اجتماعی به مثابه نظام انتظارات و پیش بینیهای دوجانبه (نقش پدر، فرزند، پزشك...)، معیارهای رفتار و ارزیابی حاكم بر كنشهای متقابل در بستری معین را كم و بیش با صراحت تعیین میكند.
فرهنگ نیز از جامعه متمایز است، چون به سانِ مجموعهای از ارزشها و نمادهای مشترك كنشگران تعریف شده و نمیتواند به كنشهای متقابل واقعی میان كنشگران تقلیل یابد.
پارسونز در نظام اجتماعی، و نیز در مطالعات مشترك با رابرت بیلز (18) و ادوارد شیلز (19)، بر این باور است كه نظام كنش از پنج دوگانگی مدلهای ارزشها تشكیل شده است. این متغیرهای پیكربندی (20) (یا متغیرهای ساختاری) كه پارسونز آنها را عام و كامل میداند، كنشگر را به انتخاب میان یكی از دو شقّ مجبور میكنند. بدین ترتیب كنش میان دو مدل ارزشی در نوسان است:
1.پاسخ عاطفی و خنثی از لحاظ عاطفی: كنشگر میتواند تحت تأثیر عواطف و احساساتش عمل كند یا برعكس با خویشتنداری احساساتش را مهار كند؛
2.جمع گرایی و فردگرایی: كنشگر میتواند در راستای هدفهای مشترك با جمع عمل كند یا برعكس، تنها و منحصراً در راستای هدفهای شخصیاش؛
3.عام گرایی و خاص گرایی: كنشگر محیط پیرامونش را به كمك معیارهای عمومی كه به طرزی عام قابلیت كاربردی دارند، داوری میكند، یا برعكس، براساس معیارهای اختصاصی كنشگران و چیزها؛
4.كیفیت و دستاورد: كنشگر ممكن است دیگری را تنها بر مبنای صفات شخصیاش (آنچه دیگری است) ارزیابی كند یا برعكس، بر مبنای مهارتها و دستاوردهای كنشاش؛
5.ویژگی و پخش: كنشگر ممكن است تنها به یك جنبه از شخصیت و كنش كنشگران دیگر توجه كند یا اینكه آنها را از همهی جهات و همه جانبه در نظر بگیرد.
در نظام اجتماعی، پارسونز مثالهای متعددی در كاربرد این مدل آورده است: مثلاً به كنش متقابل پزشك-بیمار دقت میكند. برای آنكه این رابطه كاركردی باشد، پزشك باید به «دستاورد» و به نتیجهی كنش اهمیت بدهد (بدین منظور او از صلاحیتی كه از لحاظ اجتماعی به رسمیت شناخته شده برخوردار است)؛ برخوردش با بیمار باید «عام گرایانه» باشد (احساسات و روابط خصوصی، دوستی، خویشاوندی... كه پزشك میتواند با بیمارش داشته باشد نباید در پروتكل معالجه مداخله كند)؛ كنش پزشك باید ویژه و تنها از یك جنبه باشد (تخصص او در اعادهی سلامت است). به علاوه كنش پزشك جمع گرایانه است (او در راستای هدفهای مشترك عمومی عمل میكند و نه هدفهای شخصی). و اما نقش بیمار و انتظاراتش متفاوت از پزشك و تقریباً از لحاظ عاطفی و خاص گرایانه بودن و توجه به كیفیت، تقریباً قرینهی نقش پزشك است.
با تركیب این ارزشهای دوگانه در سطح جامعه شناسی كلان، (عام گرایی/ خاص گرایی، كیفیت/دستاورد) پارسونز به نوع شناسی جامعهها مبادرت می كند. بدین ترتیب جامعهی صنعتی امریكا كه در آن فعالیت شغلی از اعتبار بالایی برخوردار است با برتری ارزشهای عام گرایانه و دستاورد شناخته میشود؛ در آلمان پیش از دورهی حاكمیت ناسیونال سوسیالیسم هیتلری، ارزشهای عام گرایانه/ كیفیت تفوق داشتند؛ در تمدن چینی تركیب میان دستاورد و خاص گرایی مسلط است و در جامعههای امریكای لاتین خاص گرایی و كیفیت كنشهای متقابل به نظام اجتماعی ساخت میدهد.
3-كاركردهای چهارگانهی هر نظام كنش: (AGIL)
رابرت بیلز با مطالعهی طرز كار گروههای كوچك به این نتیجه رسیده بود كه این گروهها برای آنكه به درستی كار كنند باید چهار مشكل را حل كنند:
-فشارها و مشكلاتی را كه گروه در ارتباط با محیط بیرونیاش با آنها روبه رو است حل كنند (مرحلهی سازگاری)؛
-تلاش مشتركی را به عهده بگیرند (مرحلهی ابزاری)؛
-اعضای گروه احساساتشان را در درون گروه نسبت به دیگران ابراز كنند (مرحلهی حالت نمایی)؛
-و بالاخره، هنجارهایی را كه اساس همبستگی گروه را تشكیل میدهند و رفتارهایشان را ارشاد میكنند، حفظ كنند.
پارسونز با الهام گرفتن از این نتایج و با تغییر دادن جزئی این نوع شناسی (تیپولوژی) در كارنوشتهایی دربارهی نظریهی كنش (21)، اثری مشترك با رابرت بیلز و ادوارد شیلز، كه در 1953 منتشر شد، اصلی را بیان میكند كه به موجب آن هر كنش انسانی میتواند به چهار نظام فرعی تجزیه شود: اندامواره (ارگانیسم)، شخصیت، نظام اجتماعی و نظام فرهنگی.
با این چهار نظام فرعی، چهار مقولهی كاركردی (AGIL) متناظرند كه پایداری و عملكرد مؤثر هر نظام كنش را تأمین میكنند. پارسونز این مقولههای چهارگانه را به شرح زیر بازگو میكند:
1.سازگاری (22) با شرایط كلی محیط: این كاركرد پاسخ به ضرورتی است كه به موجب آن نظام كنش برای ادامهی بقایش منابع لازم را از محیطش میگیرد.
2.دستیابی به هدفها (23): یك نظام كنش اگر هدفهایی برای خودش تعیین نكند و برای رسیدن به آنها وسایلی تجهیز نكند، دوام نمیآورد.
3.یگانگی درونی نظام (24): عبارتست از هماهنگ كردن و یكپارچه كردن اجزای متفاوت نظام برای پایدار كردن آن.
4.حفظ الگوهای فرهنگی: (25) این كاركرد با تولید و بازتولید منسجم مجموعهای از ارزشهای فرهنگی متناظر است كه انگیزههای لازم را برای كنش فردی تأمین میكنند.
پارسونز مجهز به این «مدلوارهی تحلیلی» (26) كه بدنهی بخش عمدهای از نوشتههای بعدیاش را تشكیل خواهد داد، توجهش را روی نظام اجتماعی متمركز میكند كه به نظر او نظام فرعی پایه نظام كنش انسانی است و سه نظام فرعی دیگر نظام كنش، ارگانیسم، شخصیت و نظام فرهنگی، محیط بیرونی آن را میسازند.
رویكرد سیستمی پارسونز اینجا مجال عرض اندام پیدا میكند، زیرا نظام اجتماعی چونان مجموعهای از مبادلهها (قیاس اقتصادی) ملاحظه میشود كه با كنش متقابل با محیط بیرونیاش (قیاس زیست شناختی) تنظیم شده است. و بالاخره، نظارت اجتماعی با نمادها و اطلاعات (قیاس سیبرنتیك) در قلب فرایند جای دارد. پارسونز به تبعیت از نظریهی سیبرنتیك نوربرت وینر (27) از نظامهای فرعی كنش سلسله مراتبی میسازد و آنهایی را كه از لحاظ اطلاعات غنیترند و قابلیت نظارت بر نظامهای فرعی پایین دست را دارند در رأس قرار میدهد و آنهایی را كه از لحاظ اطلاعات فقیرتر و در عوض انرژی بیشتری دارند و وضعیت كنش را تعیین میكنند در قاعده قرار می دهد.
پینوشتها:
1.برای زندگینامه و فعالیتهای علمی پارسونز ن.ك: فصل اول همین كتاب.-م.
2.construction intentionnelle
3.unit act
4.conditions de l`action
5.moyens
6.temporel تجربیات گذشته و انتظارات از آینده در كنش اجتماعی مندرج است.-م.
7.attainment
8.realization
9.achievement
10.particularism
11.subjective
12.monde exterieur
13.universalism
14.T.Parsons,The Structure of Social Action,New York,The Free Press,1937,2e ed.1949,pp.44-46
15.The Social System
16.optimum de satisfaction
17.F.Bouricaud,Elements pour une sociologie de l`action,Paris,Puf,1977.
18.R.Bales
19.R.Bales
20.variables de configuration(pattern variables)
21.Working Papers in the Theory of Action (1953)
22.Adaptation
23.Goal attainment
24.Integration
25.Latent pattern maintenance
26.analytic paradigm
27.Norbert Wiener، نظریهی سیبرنتیك را نخستین بار در اثری به همین نام منتشر كرده است: Cybernetics(Cambridge,The M.I.T.Press,1948,2e edition 1961). و در یك اثر دیگرش آن را دربارهی مسائل انسانی به كار بسته است:
The Human Use of Human Beings(Garden City,Anchor Book,1954).
روشه، گی؛ (1391)، جامعه شناسی تالكوت پارسونز، عبدالحسین نیك گهر، تهران، نشر نی.