اين مقاله به سفارش فصلنامه وقف ميراث جاويدان ترجمه شده است. نام اصلي و منبع اين مقاله چنين است:
BIRGITTHOFFMANN RASIDADDIN FADLALLIHASTHE PERFECT ORGANIZER.. THE CASE OF THE ENDOWMENTSL AVNES AND GARDENS OF THE RAB-IRASIDI, PROCEEDINGS OF THE SECOND EUROPEAN CONFERENCE OF IRANIAN STUDIES ROMA ISTITUTO ITALIANO PER ILMEDIO ED ESTREMO ORIENTE, 1995, PP. 287-296.
1.سند وقف رشيدالدين فضلالله همداني که مربوط به بنياد مذهبي او در تبريز است از بسياري جهات يک سند قابل توجه است. اين وقفنامه که تاريخ تدوين آن به سال 709 ق. / 1309 م. برميگردد يکي از قديميترين وقفنامههاي دستنويس به زبان فارسي است و با توجه به 382 برگ بزرگي که آن را تشکيل داده نمونه حجيمي از نوع خود است(1). ربع رشيدي (2) آنچنان که در وقفنامهاش توصيف شده وسعتي قابل ملاحظه داشته و با مجتمع موقوفه سلطنتي غازان خان در تبريز(3)قابل مقايسه بوده است. اهميت اين سند به پشتوانه شخصيت برجسته باني وقف، يعني وزير نامي، رشيدالدين فضلالله، مضاعف ميشود. رشيدالدين فضلالله وظيفه سنگين خود را به عنوان پزشک دربار آغاز کرد و سپس در زمان غازان خان و محمد خدابنده از سلسله ايلخانان به مقام وزارت ارتقاء يافت و تا سال 1318 م. که اعدام شد در اين سمت باقي ماند(4).
2. اطلاعاتي از قبيل اندازه و نوع اموال موقوفه، هزينه دستمزد کارکنان و مخارج نگهداري بنياد، اطلاعاتي است که به طور معمول انتظار ميرود يک وقفنامه در خود داشته باشد. علاوه بر اين اطلاعات، وقفنامه ربع رشيدي نگاه دقيقي به عملکرد داخلي و فعاليت روزمره ربع رشيدي دارد. چنانکه خواهيم ديد اين وقفنامه به ما امکان ميدهد شخصيت و منش اين وزير مشهور را که مردي بسيار کاوشگر و علاقهمند به آزمايش و تجربه بوده مورد بررسي قرار دهيم. اين تلقي ما از شخصيت رشيدالدين فضلالله هنگامي معتبرتر ميشود که به فهرست آثار او نگاهي بيندازيم. از جمله اين آثار يک نسخه خطي مربوط به طب چيني (5)و رسالهاي در مورد کشاورزي و کشت درختها و دانههاي غير بومي است(6). نوشتههاي تاريخي او وي را مردي صاحب ابتکار و متفکري داراي وسعت نظر معرفي ميکند که هر جا ممکن است به مآخذ و منابع اصيل، اعم از کتبي و شفاهي، تکيه ميکند.(7) هنگامي که رشيدالدين فضلالله وقفنامه ربع رشيدي را در سال 709 ق. / 1309 م. به رشته تحرير درآورد حدود 60 سال داشت و در مسائل وقف خبره و صاحب نظر بود. او قبلا چند بنياد مذهبي را در يزد، همدان و سلطانيه بنا نهاده بود و به عنوان متولي تجربه زيادي در اداره مقبرهي غازانخان يعني شنب غازان داشت.
3. شکوه و جلال ربع رشيدي و وسعت قابل توجه مستغلاتي که وقف آن شده بود نشان ميدهد که اين طرح اين بنيانگذار آن از اهميت حياتي برخوردار بوده است. مقدمهي طولاني که رشيدالدين فضلالله بر وقفنامه نوشته است به تنهايي نشان ميدهد هنگام وقف کردن اين مجموعه چه اميدهايي در دل ميپرورانده است؛ اين وقف در نظر او عمل صالحي بود که در جهان آخرت در نامهي اعمال او منعکس ميشد. رشيدالدين فضلالله سخت معتقد بود که هر کس يک بنياد خيريه دائمي را بنيان نهد، مادام که آن بنياد برپاست شخص باني در عالم آخرت مدارج ترقي را طي ميکند. علاوه بر اين، برپايي ربع رشيدي نمايانگر بلندپروازي بنيانگذار آن است. رشيدالدين فضلالله ميخواست يادش در خاطره نسلهاي آينده باقي بماند و هستهي مرکزي اين بنياد را مقبرهي خود او تشکيل ميداد. انگيزهي دنيايي رشيدالدين فضلالله براي برپايي ربع رشيدي، که خود آن را دروازهي تقوا ميناميد، اين بود که به ثروت سرشار خود مشروعيت ببخشد. علاوه بر اين ربع رشيدي را ميتوان به عنوان نماد موفقيت اين فرد انسانشناس در نظر گرفت. او در ترسيم دقيق شخصيت خود ربع رشيدي را به عنوان عنصر اصلي به کار برد.
4. اما هيچ يک از اين دلايل نميتواند توجيهگر اين مسأله باشد که چرا شخصي با موقعيت و شخصيت رشيدالدين فضلالله به جاي آنکه اين کار را به يک کاتب حرفهاي بسپارد خود قلم به دست ميگيرد و قسمت عمدهاي از وقفنامه را با خط نه چندان زيباي خود مينگارد.
5. قسمتي از سند که به دست خود او نگاشته شده مربوط به شرايط عام و خاصي است که امور و خدمات مجتمع وقفي ربع رشيدي و کار و دستمزد خدمه آن را مشخص ميکند يا سهم کساني که از موقوفات بهره ميبرند او معين ميکند. هنگامي که در وقفنامه توضيح ميدهد نان ساکنان و خدمه بايد چگونه طبخ، منتقل و توزيع شود (8) يا نمونههايي از نوع غذاهايي که بايد در روزهاي عادي يا در روزهاي خاص و اعياد توزيع شود (9)را نام ميبرد يا هنگامي که در مورد نوع و طول مدت روشنايي مجتمع وقفي در ساعات شب مينويسد (10)هر يک از سطور اين فصلها نشان دهنده خبرگي و علاقه او به امور روزمره و سازماندهي کامل بنياد است است. در امور وقف هيچ چيز به شانس و اتفاق واگذار نشده بود. در واقع او در مورد آنچه در گوشه گوشهي ربع رشيدي ميبايست انجام شود رأي و نظر دقيقي داشت (11) به راحتي ميتوان پذيرفت که او اطمينان داشته کسي جز خود او نميتواند تمام اين جزئيات را بنويسد. علاوه بر حقايق ضبط شده، اين قسمت از وقفنامه گواهي ميدهد که رشيدالدين فضلالله چه افکار و بلند پروازيهايي داشته است. او ميخواست در زمينهي اداره کامل اين موقوفه تجربهي عملي را با ديدگاههاي آرمانگراي خود تلفيق کند. ربع رشيدي قلمرويي بود که او در آن حکومت ميکرد و ميتوانست افکار غير متداول خود را تحقق بخشد. من در اين مقاله سعي خواهم کرد اين مطلب را در ارتباط با يک مسأله يعني شرايط مربوط به بردگان وقفي نشان دهم.
6. در واقع چه تعداد برده به اين موقوفه تعلق داشته است ؟ وقفنامه تعداد 220 غلام (12)را ذکر ميکند که بيست نفر از آنها ترک و باقي ارمني، گرجي، هندي، آفريقايي، روسي، اهل آناتولي و "قزويني" بودند. اطلاعاتي در دست نيست که آيا اين افراد زندانيان جنگي بوده يا برده به دنيا آمده بودند. به همين تعداد کنيز به عنوان همسر اين غلامان وقف شده بود. رشيدالدين فضلالله تاکيد خاصي دارد که تعداد اين بردگان ثابت بماند. جانشينان اين بردگان بايد از ميان پسران و دختران آنان انتخاب شوند و از اموال وقف باشند. تنها در صورت لزوم، متولي بايد بردههاي جديدي خريداري کند. زوجهاي برده مجموعا 440 نفر در نظر گرفته شده بودند. اگر فرزندان آنها را هم در نظر بگيريم تعداد آنها به 1000 نفر يا بيشتر بالغ ميشود.
7. گروه بردگان يکدست و يکنواخت نبودند بلکه با توجه به کاري که به آنان گمارده ميشد، دستمزدي که دريافت ميکردند، و محلي که در آن اقامت ميکردند از يکديگر متمايز ميشدند. اقليتي از اين بردگان يعني غلامان ترک گروه برگزيده را تشکيل ميدادند. نام افراد اين گروه در وقفنامه ذکر شده است.(13) متولي با توجه به استعداد فردي هر يک از آنان تصميم ميگرفت چه کاري به عهده آنها گذاشته شود: کار ساختماني، کار جمعآوري محصول موقوفات يا کار اجرايي و نظارتي در داخل يا خارج محدوده ربع رشيدي زمينههاي کاري مختلفي بود که اين افراد در آن فعاليت ميکردند. به عنوان مثال نوعي نگهبان وقف وجود داشت که شامل نه سرهنگ ميشد که خود تحت فرماندهي يک اسفهسالار و سه بگ بودند. شغلهاي خاصي در مجتمع موقوفه وجود داشته که بعضي از آنها مانند بواب (دربان )، فراش، و خازن ذکر شده است. تمام اين کارکنان در گروه کارگر ساده يعني کارکنان ده پايين ميگنجيدند به طوري که تعداد بيست شغل از شغلهاي رده کارگر ساده که تعداد کل آن چهل و هشت شغل بوده و در وقفيه ذکر شده به اين بردگان مربوط بوده است. در مقايسه با دستهي اول، يعني کارکنان رده پايين، تعداد کارکنان رده بالا به 69 نفر و در زمانهاي بعد حتي به 89 نفر ميرسيده است. هر يک از آنان براي کاري که انجام ميداده مزد نقدي و حدود سه من يعني 5 / 2 کيلو نان گندم دريافت ميکرده است. تا زماني که غلامان کار خود را به خوبي انجام ميدادند و نافرماني نميکردند اخراج نميشدند. پسران آنان بايد شغلي را که متولي براي آنها در نظر ميگرفت ميآموختند و به آن مشغول ميشدند. معمولا به شغل همان شغل پدرشان بود و علاوه بر آن بايد آهنگري، کتابت و خواندن اشعار در مجالس سماع را هم ميآموختند. در صورتي که يکي از غلامان به سن بازنشستگي ميرسيد يا فوت ميشد متولي پسر او را براي انجام کارش در نظر ميگرفت. اگر اين فرد بيش از يک پسر داشت مناسبترين آنها به عنوان جانشين پدر انتخاب ميشد. اگر اين فرد فقط يک فرزند ذکور صغير داشت متولي ميبايد به جاي او يک غلام جايگزين خريداري کند. اين غلام جايگزين دستمزد نقدي غلام اصلي را دريافت ميکرد اما ميبايد نيمي از سهميه نان گندم را به فرزند ذکور صغير او بدهد. وقتي اين فرزند صغير به سن رشد ميرسيد غلام جايگزين بايد حذف شود و اين فرزند ذکور به جاي پدر در زمره غلامان وقف به کار گمارده شود.
8. تنها افراد مجرد ميتوانستند در مجتمع وقفي اقامت کنند. براي کساني که متأهل بودند و در مجتمع ربع رشيدي سمتي داشتند تسهيلات خاصي براي بيتوته در نظر گرفته شده بود اما اگر اين افراد ميخواستند با خانوادهي خود زندگي کنند ميبايد در حومه يعني در ربض رشيدي و محلهي صالحيه يا حداقل در داخل شهرستان رشيدي خانهاي بسازند يا اجاره کنند. بر اين مسأله تأکيد ميشد که اين گروه نبايد جز در محلهاي ذکر شده در جاي ديگري اقامت کنند. شرط ديگري که بنيانگذار براي استفاده کنندگان و نيز بردگان ربع رشيدي قائل شده بود اين بود که شخصا هر روز در ربع رشيدي حاضر شوند و سهميهي نان خود را تحويل بگيرند(14).
9. بزرگترين گروه به لحاظ تعداد صد و پنجاه غلام بودند که در باغهاي موقوفه به باغباني گمارده شده بودند: صد نفر در باغ رشيدآباد که درست در مجاورت رفع رشيدي بود (15)و پنجاه نفر در باغ فتحآباد (16)که در همان حوالي قرار داشت. يک گروه سي نفره که کارشان کندن جوي آب بود نيز در اين باغها به کار گمارده شده بودند و بيست غلام باقيمانده کساني بودند که به کارهاي متفاوتي اشتغال داشتند.
10. نهاد بردهداري در دوران مياني تاريخ ايران پديدهاي متداول و معمول بود. در حالي که وجود بردههاي خانگي محرز است و ما اطلاعاتي در مورد اسراي جنگي داريم که به عنوان برده در کارگاههاي ايلخاني ( کارخانجات ) کار ميکردند اما در مورد استفاده از بردگان در کار کشاورزي در منابع موجود اسناد کمي وجود دارد.(17) تا جايي که من اطلاع دارم اغلب صاحبنظران در اين زمينه به رشيدالدين و مکاتبات رشيدي (18) که کمتر قابل اعتماد است اشاره ميکنند نه به وقفنامه ربع رشيدي. در اين مکاتبات تعداد بردگان در باغهاي رشيدآباد و فتحآباد 600 غلام ذکر شده در حالي که اين تعداد در وقفيه 150 نفر است. اما گمان ميرود اين نامهها جعلي و ساختگي باشد.(19) به نظر
من حتي اگر اين نامهها کاملا جعلي نباشد، نويسنده ديگري سخت آنها را ويرايش کرده و مورد تجديد نظر قرار داده است. استفاده از بردگان در کارهاي کشاورزي علاوه بر وقفنامه در تاريخ مبارک غازاني او نيز ذکر شده است. اين مطلب در جايي آمده است که به موجب يک يرليغ غازانخان زميني به صورت اقطاع به افسران مغول واگذار ميشود. از اين افسران خواسته ميشود زمينهاي باير را، به هر طريق ممکن، با استفاده از زندانيان جنگي ( اسيران )، بردگان ( غلامان ) و گاوهايشان کشت کنند(20).
11. ما همچنين اطلاع داريم که قراوناس سيستان، که جمعيتي مخلوط با نژاد هندي بودند مانند غلامان اينجو به کار کشاورزي اشتغال داشتند(21).اما تنها به صورت استثنايي سند معتبري در زمينهي تعداد غلامان به کار گرفته شده در بخش کشاورزي در دست داريم. بنابر يک سند بخارايي مربوط به سال 1326 م. که يک وقفنامه مربوط به نوهي شيخ سيفالدين باخرزي است، نوزده غلام مغول، ترک، هندو و روس به اين شرط آزاد شدند که براي خانقاه ذينفع کار کنند. کار در مزارع و باغهاي روستاهاي وقفي يکي از وظايف آنان بود.(22)به طور کلي ممکن است به کار گرفتن بردگان در کشاورزي در مقياسي بزرگتر چندان رايج نبوده باشد. بنابراين احتمالا طرح رشيدالدين فضلالله، در به کارگيري تعداد زيادي برده وقفي براي کار کشاورزي در باغهاي اطراف ربع رشيدي، حالت آزمايشي داشته است.
12. در مقررات بسيار دقيق مربوط به اين 150 برده وقفي يعني باغبانان (23)نکات جالبي وجود دارد که اين فرضيه را تأييد ميکند. اولا سازماندهي غلامان مشغول به کار کشاورزي مشابهت زيادي با سازماندهي ارتش مغول داشت و سيستم دهدهي در آن لحاظ شده بود. (24)باغ رشيدآباد به ده قسمت مساوي تقسيم شده بود که هر يک داراي سهم مساوي از زمينهاي ديمي و آبي بود. هر يک از اين ده قطعه زمين به ده برده داده شده بود تا زمين را بکنند، در آن انواع درختها از جمله درخت مو بکارند، جوي آب حفر کنند و ديوارهاي خشتي را تعمير جزيي کنند. يکي از ده نفر رهبر آنها به حساب ميآمد و مسؤول حسن انجام وظايف آنان بود. در رأس يکصد برده رشيدآباد کسي که به تشخيص متولي از همه لايقتر بود قرار ميگرفت. اين فرد را مقدم ميناميدند. مسؤوليت نظم و فرماندهي اين عده با او بود.
13. پاداش ساير غلامان باغ به لحاظ کمي و کيفي با پاداش غلامان ترک تفاوت داشت. آنها آنچنان که در تبريز و تمام منطقهي آذربايجان رسم بود يک چهارم محصول را دريافت ميکردند. رشيدالدين فضلالله ذکر ميکند که به رفاه اين بردگان اهميت ميدهد. او براي آنها پاداش خاصي در نظر گرفته بود که دو من نان گندم بود که از سهميهي غلامان ترک که سه من مقرر شده بود کمتر بود. در ازاي اين پاداش از غلامان انتظار ميرفت در کار باغباني نهايت تلاش خود را انجام دهند، کاهلي نکنند، بيکار نمانند، تقلب نکنند و در زميني غير آنچه براي آنان در نظر گرفته شده است کشت و کار نکنند. سرپرست گروه صد نفري يا مقدم که ذکر آن گذشت در سال يکصد دينار پاداش اضافي دريافت ميکرد که رقم قابل توجهي بود. اين مبلغ از سوي غلامان تحت سرپرستي او جمعآوري و پرداخت ميشد. گفته شد که محصول به نسبت يک و سه ميان غلامان و بنياد وقف تقسيم ميشد يعني يک چهارم محصول از آن باغبانان و سه چهارم از آن وقف بود. هر يک از گروههاي دهگانه ميبايست 10 دينار از محصول خود را پيش از قسمت کردن به روال ذکر شده، به بنياد وقف تحويل دهد تا پاداش مقدم تأمين شود. ترتيبي داده شده بود که اين افراد درآمدهاي اضافي هم داشته باشند. سه گاو در اختيار هر گروه ده نفري از غلامان قرار ميگرفت و زنان و فرزندان آنان موظف بودند از اين گاوها مراقبت کنند. و باز سه چهارم از محصول شير، ماست کره و گوساله را به بنياد وقف تحويل دهند و يک چهارم محصول سهم آنان بود که ميتوانستند آن را مصرف کنند يا بفروشند. در مورد مرغ و تخم مرغ نسبتها برعکس ميشد: به هر غلامي دو مرغ و چهل تخممرغ داده ميشد و او سه چهارم محصول را براي خود نگه ميداشت و يک چهارم را به بنياد وقف تحويل ميداد. عبارت صريحي در مورد سازماندهي پنجاه غلامي که در فتحآباد به گروههاي ده نفره تقسيم شده بودند وجود ندارد اما مقررات مربوط به نگهداري گاوها و مرغها در اينجا هم صادق بوده است. از همه باغبانان خواسته شده بود که در روستاهايي که در رشيدآباد و فتحآباد براي آنها ساخته شده بود زندگي ميکنند و به جاي ديگري نقل مکان ننمايند.
14. گروه سي نفره کهريزکنان، يعني حفرکنندگان قناتهاي زيرزميني، بايستي ميان هر دو باغ توزيع ميشوند. وظيفه و مسؤوليت آنها حفر قناتهاي جديد و نگهداري از قناتهاي موجود بود. دستمزد آنها بر اساس قطعه و به صورت نقد پرداخت ميشد. واحد اندازهگيري 50 گز بود. نخستين بخش دستمزد پيش از شروع کار و دستمزد قسمتهاي بعدي پس از پايان هر قطعه 50 گزي به آنان پرداخت ميشد. اما آنان نوعي دريافتي خالص داشتند زيرا تنها سه چهارم مبلغ به طور مستقيم به خود آنان پرداخت ميشد. يک چهارم باقيمانده به حساب ويژه بنياد وقف واريز ميشد که بعدا به آن خواهيم پرداخت. چنانکه رشيدالدين ذکر ميکند شغل کهريزکنان دشوار و خطرناک بود بنابراين او براي هر کهريزکن يک غريب گندم در نظر گرفته بود که معادل 100 کيلوگرم يا 130 ليتر گندم بود. کهريزکنان هم مانند باغبانان ميبايستي در روستاهاي رشيدآباد و فتحآباد مستقر ميشوند(25).
15. گروه باقيمانده بيست نفر غلامان به صورت ذخيره نگهداري ميشدند تا، بسته به نياز وقف و دستور متولي، در خدمات مختلف از آنان استفاده ميشود. اين گروه نيز ميبايستي در شهرستان رشيدي يعني محل استقرار کارکنان وقف در نزديکي ربع رشيدي زندگي ميکردند.
16. وقفنامه ميان شرايط عمومي مربوط به همهي غلامان و شرايط مربوط به يک گروه خاص از ايشان تمايز قائل ميشد. از جمله شرايط مربوط به کليهي غلامان، يکي اين بود که همه فرزندان آنها بايد از سوي متولي به وقف اهدا شوند. علاوه بر اين رشيدالدين تدابير احتياطي اتخاذ کرده بود تا تعداد غلامان و همسران آنان ثابت بماند. براي غلاماني که مرده بودند، بيمار شده بودند يا به سن کهولت رسيده بودند بايد جايگزيني از ميان فرزندان آنها انتخاب ميشد تا به کار آنان گمارده شود. تنها هنگام ضرورت غلام جديدي خريداري ميشد. همچنين اين توصيه که پسران غلامان پيشهاي فراگيرند که مناسب آنان باشد در مورد همه غلامان ربع رشيدي صادق بود. معمولا متولي تصميم ميگرفت که آنان حرفهي پدر خود را فراگيرند.
17. در موارد خاصي پاداش اضافي وجود داشت که اين موارد هوشمندانه براي تأمين رفاه غلامان پيشبيني شده بود. در حالي که بيست غلام ترک دستمزد خود را به صورت نقد دريافت ميکردند و کسوراتي به اين دستمزد تعلق نميگرفت پسران آنان موظف بودند يک ششم از درآمد ناخالص خود را به بنياد وقف بپردازند(26)اصولا اين مقررات در مورد پسران و همسران کارگران کشاورزي هم صادق بود اما نسبت به آن متفاوت بود: آنها سه چهارم از درآمد ناخالص خود را دريافت ميکردند و يک چهارم باقيمانده به وقف تعلق داشت (27)در فصلي که به توزيع روزانهي سهميهي نان گندم در ميان کارکنان و مهمانسرا و آشپزخانهي فقرا پرداخته ميشود مشخص است که حداقل برخي از همسران غلامان نيز در خدمت موقوفه بودهاند و دستمزد جداگانهاي دريافت ميکردهاند. در اين فصل ذکر شده که همسران غلامان قزويني براي رفع نياز مصارف موقوفه نوع خاصي از نان را طبخ ميکردند که بسيار لذيذ و خوشمزه بوده است.(28)در پايان اين فصل (29)از نانواها خواسته شده که سياههي نان هر ماه را به متولي ارائه دهند و سرانجام گروه سي نفره کهريزکنان و گروه بيست نفره کارگران عمومي نيز مانند پسران و همسران خود موظف بودند يک چهارم از درآمد خود را به بنياد وقف تحويل دهند.
18. بنياد وقف ربع رشيدي مفاهيم بسيار جديدي از تأمين اجتماعي را به ياد ميآورد که در نوشتههاي متفکران آرمانگرا و جامعهگرايي مانند کلود هانري دو سن سيمون(30)(1760 م. - 1825 م.) و شارل فوريه (1772م.- 1837م.) (31)با آن مواجه ميشويم و نيز يادآور نوعي بيمه است. اين بيمه در هنگام بيماري، عدم توانايي انجام کار يا مرگ غلامان پرداخت ميشد و براي پرداخت مخارج کفن و دفن، تغذيه بيوهها و فرزندان صغير آنها، و در صورت لزوم براي خريد غلام جايگزين، براي غلامي که جان خود را از دست داده بود، به کار ميرفت. اگر يکي از غلامان به مبلغي پول احتياج داشت ميتوانست آن را به عنوان وام از اين بنياد دريافت کند. (32)اين مقررات اين گمان را تقويت ميکند که غلام ربع رشيدي بودن امتيازهايي را به همراه داشته که افراد آزاد معمولي به آن دسترسي نداشتهاند: غلامان در مقابل انجام وظايفشان بنا به مقررات وقفنامه داراي يک شغل دائمي بودند و از امتيازهاي خاصي بهرهمند ميشدند و دستمزد بهتري نسبت به آنچه مرسوم بود دريافت ميکردند. علاوه بر اين اقامتگاههايي با قيمت ارزان در اختيار آنان قرار ميگرفت و خود و خانوادهشان از خدمات اجتماعي قابل توجهي بهرهمند ميشدند. از جمله اين خدمات، مداوا توسط پزشکان ربع رشيدي و درمان در بيمارستان آن بود.(33)مقرراتي از اين دست شباهتهايي با قوانين جديد دارد و با مزاياي کارکنان بخش دولتي يا کارگران و کارمندان بخش خصوصي مجتمعهاي عظيم صنعتي قابل مقايسه است. اين فکر که هزينه خدمات اجتماعي ذکر شده از ناحيه درآمد ناخالص افرادي که از خدمات برخوردار ميشوند تأمين شود بيسابقه به نظر ميرسد.
19. اکنون بايد به بحث در اين باره بپردازيم که آيا تنها انگيزه رشيدالدين براي داشتن غلامان وقفي انساندوستي بوده يا انگيزههاي ديگري هم داشته است. يکي از دلايلي که به ذهن ميرسد مسأله اقامت است. خالي از سکنه شدن روستاها و مهاجرت ساکنان آنها يکي از بارزترين ويژگيها و معضلات ايران دوره مغول است (34)و احتمالا رشيدالدين با استخدام غلاماني که نميتوانستند آزادانه در مورد محل زندگي خود تصميم بگيرند درصدد بوده حداقل در مورد باغهاي مجاور موقوفهي خود بر اين مشکل فايق آيد. تأکيد و اصرار رشيدالدين در مورد وابستگي به يک اقامتگاه خاص تنها به غلامان مربوط نميشد بلکه در مورد تمام کارکنان که بر روي هم 320 تا 350 نفر مرد بودند هم صادق بود. اين عده شامل افراد مقيم در محل، افراد حرفهاي، افراد فني و غلامان ميشد. اگر زنان و فرزندان اين افراد را اضافه کنيم منطقي است که يک جمعيت مرکب از هزار نفر را در نظر بگيريم که در همسايگي ربع رشيدي زندگي ميکردند. در اطراف هستهي مجتمع وقفي چندين محله وجود داشت مانند ربض رشيدي و محلهي صالحيه. اين دو محله و باغهاي رشيدآباد و فتحآباد که ذکر آن قبلا گذشت بخشي از منطقهاي را تشکيل ميداد که به شهرستان رشيدي معروف بود. بنابراين اطلاق لفظ "شهرک" به کل مجموعهي موقوفه از سوي معاصران اغراقآميز به نظر نميرسد.
20. همچنين اين مقررات که ميبايست هرکس سهميه روزانه خود از نان گندم را شخصا دريافت کند و اين پيشبيني که هرکس در محل حاضر نشود يا خارج محدوده وسيعتر شهرستان رشيدي زندگي کند نبايد چيزي دريافت کند در مورد همهي کساني که به نحوي با مجتمع ربع رشيدي در ارتباط بودند معتبر بود. اين شواهد نشان ميدهد که مقيد بودن به زندگي در محل وقف در استخدام غلامان عامل تعيينکننده نبوده است. استفاده از غلامان به جاي کشاورزان يا کارگران کشاورزي راهکاري براي فائق آمدن بر مشکلي بود که همه زمينهاي وقفي با آن مواجه بودند، به خصوص هنگامي که زمينهاي وقفي دور از دسترس بود و به راحتي از سوي متولي و کارگزاران او قابل کنترل نبود. زمينهاي وقفي را فقط براي مدت يک تا سه سال ميشد اجاره داد.(35)نگرانياي که باعث گذاشتن اين شرط شده بود اين بود که امکان داشت مستأجر، در صورت طولاني شدن زمان اجاره، در مورد زمين ادعاي مالکيت کند. اين نگراني در تذکر رشيدالدين به فرزندش نيز منعکس شده است. او به فرزندش توصيه ميکند املاک وقفي را به مردان قدرتمند و با نفوذ و ثروتمند اجاره ندهد.(36)خطر ناشي از قراردادهاي کوتاه مدت اين بود که مستأجران به علت داشتن منافع کوتاه مدت و آني در ادارهي زمين مديريت لازم را اعمال نکنند. استفاده از غلامان وفادار براي اداره و کشت باغهاي وسيع رشيدآباد و فتحآباد راه حل هوشمندانهاي بود زيرا اين غلامان از يک سو نميتوانستند مدعي مالکيت زمين شوند و از سوي ديگر به علت داشتن شرايط کاري مناسب به کار دلگرم بودند. اين راه حل موجب شده بود که تداوم کشت محقق شود و اين تداوم نيازي مبرم بود که تأمين ميشد. باغهاي رشيدآباد و فتحآباد براي چنين سازماندهي مناسب بودند زيرا در نزديکي ربع رشيدي قرار داشتند و به راحتي ميتوانستند تحت کنترل متولي باشند. رشيدالدين در طول حياتش، خود توليت وقف را به عهده داشت. او نمونه جالبي از مؤسسه کشاورزي ايجاد کرد که پس از تأسيس خودکفا بود، زيرا تعداد خدمه و احشام با حفظ زاد و ولد آنها ثابت ميماند. محصول اين باغها از ميوه و لبنيات و چهارپايان به حاکميت و استقلال اقتصادي موقوفه کمک ميکرد و حداقل ميتوانست بخشي از نيازهاي موقوفه را در مواد خوراکي تأمين کند. اينکه موقوفه مالک غلاماني بودند که در کار آبياري تخصص و تبحر داشتند و نيز داراي نيروي کار عمومي بود بيش از پيش به استقلال آن از امکانات فضاي بيرون کمک ميکرد.
پی نوشت:
1- رشيدالدين فضلالله بن ابيالخير بن علي الهمداني: وقفنامهي ربع رشيدي: الوقفيه الرشيديه بخط الواقف في بيان شرائط امور الوقف و المصارف، چاپ عکسي. ويراستار مجتبي مينوي، ايرج افشار (سلسله انتشارات انجمن آثار ملي 87). تهران 1350 شمسي / 1971 ميلادي. از اين پس از اين منبع با عنوان WRR-FS ياد ميشود. چاپ حروفي. ويراستاران مجتبي مينوي، ايرج افشار (سلسله انتشارات انجمن آثار ملي 139). تهران 2536 شاهنشاهي / 1356 شمسي / 1977 ميلادي. از اين پس از اين منبع با عنوان WRR ياد ميشود.
2- براي مطالعه توصيف محل وقف و تحليل معماري مجتمع موقوفه رجوع کنيد به:
SHEILAS BLAIR: IIkhanid Architecture and Society an Analysis of the Endowment Deed of the Rabi Rashidi. Iran 22 (1984), 67-90.
3- خلاصهاي از وقفنامه در اين منابع موجود است: رشيدالدين فضلالله: جامعالتواريخ. ويراستار بهمن کريمي. تهران 1367 شمسي / 1988 ميلادي، 997-1000.
Gamiat-tawarih. Abdal-karimAliugliALIZADA,IIIBaku 1957, 415-425; Tarih-IMubarak-IGazani Edkarl JAHN EJWGibb Memorial Series New Series 15. London 1940, 207-217.
4- براي خلاصه زندگينامه او رجوع کنيد به منابع زير:
ZEKIVELIDI TOGAN: ResidudDinn Tabib-In Islam-Ansiklopedisi IX Istanbul 1964, 705-712;
JOSEFVAN ESS Der Wesir und Seine Gelehrnten Zulnhalt und-Entstehungsgeschichte der theologischen Schriften des Rasiduddin Fazlullah geste. 718/1318 Abhandlungen fur die kunde des Morgenlandes 45
Wiesbaden 1981.
5- رجوع کنيد به:Rashid al-Din and Chinese Culture Central Asiatic Journal 14 (1970), 135-147
رشيدالدين فضلالله همداني: تانسوقنامه، ويرايش مجتبي مينوي تهران 1972.
6- آثار و احيا، ويرايش منوچهر ستوده و ايرج افشار. تهران 1368 شمسي / 1989 ميلادي.
7- رجوع کنيد به:Karl JAHNDie Erweiterung unseres Geschichtsbildes durch Rasid alDin Anzeiger der Osterreichischen Akademie der WissenSchaften Philosophisch-historicsche klasse 107 (1970). No.15,140-149; David OMORGAM London. 1982, 109-121.
8- رجوع کنيد به فصل 3، بخش 2، قسمت 12 وقفنامه:WRR 159-164; WRR-FS 199-210.
9- رجوع کنيد به فصل 3، بخش 2، قسمتهاي 7 و 8: ;176-183 WRR-FS
براي غذاي روزانه در دارالضيافه و دارالمساکين رجوع کنيد به: ;139-145 WRR
براي ضيافتهاي ايام و اعياد مذهبي رجوع کنيد به ;199-204 WRR.
10- رجوع کنيد به فصل 3، بخش 2، قسمت 13 وقفنامه: WRR 164-170; WRR-FSW 210-219.
11- خصوصا رجوع کنيد به بخش دوم از فصل سوم وقفيه.WRR-FS 161-192; WRR 128-236.
12- در مورد شرايط بردگان رجوع کنيد به فصل 3، بخش 2، قسمت 11 وقفنامه:WRR-FS 190-199; WRR 150-156.
13- متأسفانه در فصل دوم، جائي که همهي موقوفات ذکر شده قسمت مربوط به بردگان وجود ندارد:WRR-FS 192;
WRR 151 F.
14- در مورد تسهيلات فراهم شده براي کارکنان ربع رشيدي رجوع کنيد به فصل 3، بخش 2، قسمت 14 از 252-219 WRR-FS و نيز WRR صفحات 170-198 و بخصوص در مورد غلامان ترک رجوع کنيد به 256 WRR-FS و 192 WRR.
15- درب ورودي اصلي و "جديد" ربع رشيدي (بابالابواب) قبلا به باغ رشيدآباد باز ميشد. رجوع کنيد به 168 WRR.
16- گرچه شناسايي اين باغ به طور دقيق ميسر نيست اما روشن است که اين باغ در شرق يا جنوب شرقي تبريز قرار داشته است. امروزه در نزديکي ايلگلي (که قبلا استخر شاه يا شاه گلي ناميده ميشد) پارکي به نام فتحآباد وجود دارد. ايلگلي يک استخر بزرگ آب است در پنج کيلومتري جنوب شرقي شهر و روستاي فتحآباد در دهستان ميرخان رود قرار دارد که در ده کيلومتري جنوب شرقي تبريز است. رجوع کنيد به فرهنگ جغرافيائي ايران، IV. تهران 1330 شمسي / 1951 ميلادي.
17- در مورد وضعيت غلامان در بافت جامعهي اسلامي رجوع کنيد به:
Hans MULLERSklaven. In: WirtSchaftgeschichichtedes Vorderen Orientsin Islamischer Zeit Handbuchder OrientalistikLAbtBd. 6 / 4 Abschn. Teil1 Leidenkoln 1977, 53-83.
پتروشفسکي وجود بردگاني که در دوران ايلخاني به کار کشاورزي مشغول بودند را محرز ميداند اما در اين زمينه بيشتر به نامههاي جعلي و مشکوک منسوب به رشيدالدين تکيه ميکند. رجوع کنيد به:
The SocioEcnomic Condition of Iran under the Ilkhans InThe Cambridge History of Iran V The Saljuq and Mongol periods. Ed.J.A. Boyle CaMbridge 1968, 512-514
براي دورهي تيموري در آسياي مرکزي رجوع کنيد به:
Jurgen PAULDie politische und soziale Bedeutung der Naqsbandiyya in Mittelasien in 15. Jahrhundert )Studien zur Sprache Geschichte und kultur des islamischen Orients Beihefte zur Zeitschrift Der Islam. Ed. Albrecht Noth Neue Folge BD. 13 BerlinNew York 1991, 116-118.
18- ويراستار محمد شافع. لاهور 1364 هجري قمري / 1954.
نامههايي که مطالب جالبي در مورد غلامان دارد عبارت است از نامههاي شماره 17 (ص 52) و شماره 34 ( صص 183 - 207). در ايران محمدتقي دانش پژوه ويرايشي از نامههاي رشيدالدين را به همراه مقدمهاي مبسوط منتشر کرد: سوانح الافکار رشيدي. تهران 1358. نامههايي که در اين ويرايش براي موضوع مورد بحث ما جالب است عبارت است از نامه شماره 18 (ص 63 ) و نامه شماره 35 ( صص 167 - 188 ).
19- رجوع کنيد به:
Reuben LEVYThe letters of Rashid alDin FaddlAllah Journal of the RoyalAsiatic Society (1946), 74-78; Alexanderh MORTON The letters of Rashid alDin Ilkhanid Factor Timurid Fantasy Lecture held in the SOASConference The Mongol Empire and its Legacy LondoneL 19-21 March 1991.
20- رجوع کنيد به:
1940,306 Ed. karl JAHN. London-
ويراستار بهمن کريمي. تهران Ed. ALIZADA, III. Baku. 1957, 513.
21- رجوع کنيد به:Jean AUBINLethnogenese des Qaraunas Turcica 1 (1969), 65-94.
22- رجوع کنيد به:
Jurgen PAULDie politosche und soziale Bedeutung der Naqsbandiyya (n.18), 95.
23- رجوع کنيد به:WRR-FS 194-199; WRR 153-159.
24- رجوع کنيد به:
Bernold SPULERDie Mongolen in IranBerlin 1985,330f.
25- فصل سه، بخش 2، قسمت 16 از وقفيه (WRR 204-215) بيانگر پيچيدگي سيستم قناتهايي است که آب شهرستان رشيدي و قسمتهايي از تبريز را تأمين ميکرد.
26- رجوع کنيد به: WRR 152.
27- رجوع کنيد به: (WRR 155).
28- رجوع کنيد به: (WRR 160).
29- رجوع کنيد به: (WRR162).
30- Clauede Henri de Saint Simon.
31- Charles Fouyier.
32- رجوع کنيد به: WRR 152, 155, 156.
33- رجوع کنيد به: WRR 146.
34- رجوع کنيد به نوشتههاي رشيدالدين در مورد تلاش غازانخان براي کشت مجدد زمينهاي باير. "حکايت سي و هفتم، در ترتيب فرمودن کار آباد کردن بايرات ". جامع التواريخ. ويراستار عليزاده جلد III، ص 556 - 563.
35- رجوع کنيد به: WRR 142.
36- رجوع کنيد به: WRR 142.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله