برخورد علما و فداییان اسلام با بهائیت

رویارویی علما با بهائی‌ها را باید از زمان تأسیس آن دانست. از همان ابتدای پیدایش بابیه، مبارزه با آن‌ها آغاز شد و در سال‌ها و دهه‌های بعدی نیز ادامه یافت. با روی کار آمدن حکومت پهلوی و گسترش دامنه نفوذ فعالیت‌های بهائیان در ایران
يکشنبه، 31 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
برخورد علما و فداییان اسلام با بهائیت
 برخورد علما و فداییان اسلام با بهائیت

 

نویسنده: مریم صادقی




 
رویارویی علما با بهائی‌ها را باید از زمان تأسیس آن دانست. از همان ابتدای پیدایش بابیه، مبارزه با آن‌ها آغاز شد و در سال‌ها و دهه‌های بعدی نیز ادامه یافت. با روی کار آمدن حکومت پهلوی و گسترش دامنه نفوذ فعالیت‌های بهائیان در ایران مصاف سختی برای مقابله علما با آن‌ها شکل گرفت. از سال 1324ش، که شوقی افندی مقرر کرد که از این به بعد پیروان بهائی به طور علنی به تبلیغ بپردازند. عصبانیت و اعتراض شدید محافل روحانی ایران را فراهم ساخت اما به علت تشنجات سیاسی که در آن دوران حاکم بود، تصمیمی در این خصوص اتخاذ نگردید. (1)
اعتراضات و مخالفت علما و روحانیون با بهائی‌ها زمانی اوج گرفت که از ولایت‌ها و شهرستان‌ها، مرتباً در خصوص فعّالیت شدید بهائیان و اهانت‌های آن‌ها به مقدّسات اسلام، نامه‌هائی می‌رسید. در سال 1323ش، در مجله آئین اسلام مطالبی در خصوص اینکه بهائی‌ها در زاهدان کتاب‌های اسلامی را می‌سوزانند و به جای آن کتب «قصص خارجی و کتب ضاله» را در انظار منتشر می‌کنند، (2) چاپ شد و نیز نامه‌ای از سوی برخی شخصیت‌های شهر قم درج گردید که در آن آمده بود:
«چون عده‌ای از بهائیان در قم مشغول تبلیغات و توهین به مذهب مقدس اسلام شده‌اند و این عمل موجب بغض و نگرانی شدیدی در روحیه اهالی شد، بدیهی است که این موضوع مخالف با آرامش و باعث انقلاب مردم است.» (3)
نمونه دیگر شکایتی است که اهالی نهاوند نوشته‌اند و ضمن آن از حضور چند نفر بهائی که پست‌های مهم اداری را در شهر اشغال کرده‌اند سخن گفته‌اند. (4) در این شکایت اسم، مشخصات و نام بهائیانی که رئیس بانک ملی متصدی انحصار تریاک، بازرس دخانیات و معلم بوده‌اند درج شده است. (5) اتفاق دیگری در 17 مرداد 1323ش، در شاهرود روی می‌دهد که به موجب فعّالیت و نفوذ بهائیان در ادارات دولتی این شهر، میان مخالفان و موافقان درگیری پیش می‌آید و یک نفر از مسلمانان مجروح می‌شود و پس از سه روز می‌میرد. (6)
طی سال‌های 25 به بعد سیل شکایات از شهرهای مختلف درباره نفوذ بهائی‌ها به دست آیت الله العظمی سیدحسین بروجردی می‌رسد. ایشان نیز تحت فشار افکار عمومی ناگزیر می‌شود وارد عمل شود و از طریق مکاتبه با مسئولان کشوری خطر بهائیان را یادآور گردد و از آن‌ها بخواهد از نفوذ آشوب آفرینی بهائیان جلوگیری نمایند. (7) با گسترش نفوذ افراد بهائی در ادارات دولتی، آیت‌الله سیدحسین بروجردی مرجع تقلید به وسیله آیت‌الله سیدمحمد بهبهانی (فرزند سیدعبدالله بهبهانی از رهبران نهضت مشروطه) از شاه تقاضا کردند، فعالیت بهائی‌ها را که در اغلب ادارات ریشه دوانیده‌اند، غیرقانونی اعلام کند. (8)
در 13 دیماه 1328 ش، در ابرقو واقعه‌ای روی داد که طی آن بهائیان یک خانواده مسلمان را قتل عام کردد. این واقعه که منجر به قتل یک زن و پنج کودک مسلمان گردید، سبب بر آشفتن و تنفر بیشتر مردم مسلمان ایران شد. (9) همچنین شدّت فعّالیت بهائی‌ها و بی‌توجهی دولت و شاه نسبت به آنان، آیت‌الله بروجردی را نگران و متأثر ساخته بود. ایشان حجت الاسلام فلسفی را مأمور ابلاغ پیام‌هایشان به شاه و دولت در امر بهائیان کردند. مرحوم بروجردی طی دیدارهای خصوصی و با ارسال نامه از آقای فلسفی خواست که در ملاقات با دولتمردان ذی‌ربط خطر بهائیان را گوشزد و از آنان بخواهد برای جلوگیری از آشوب در کشور، مانع تبلیغات بهائیان شوند. (10)
تبلیغات بهائیت در این سال‌ها، با وجود وعده مثبت مسئولان، همچنان ادامه داشته و موجب درگیری‌های خونین آن‌ها با مسلمانان در اغلب شهرها می‌شد. زیرا بسیاری از مسئولان ذی ربط با بهائی بودند و یا اینکه آشکار و نهان از بهائیان حمایت و یا دست کم، نسبت به فعّالیت آن‌ها ساکت و بی‌تفاوت بودند. (11) جسارت‌های بهائیان تا آنجا کشید که به گفته دکتر جزایری، وزیر فرهنگ رزم آرا، احمد یزدانی، مبلّغ بهائی و مؤلف کتاب نظر اجمالی در دیانت بهائی، طی نامه‌ای به آیت‌الله بروجردی، ایشان را دعوت به پذیرش بهائیت کرد. (12)
اوج منازعات روحانیت و دولت بر سر موضوع بهائیت در سال 1334 ش، روی داد که افزون بر درگیر شدن آیت‌الله بروجردی و آقای فلسفی و همین طور سید نورالدین شیرازی در این ماجراها، بسیاری از روحانیون و شخصیت‌های دیگر نیز وارد عرصه مبارزه علیه بهائیت شدند. (13)
در آن سال حجت الاسلام فلسفی با توافق آیت‌الله بروجردی در ماه مبارک رمضان، مسئله بهائی‌ها را در سخنرانی‌های مسجد شاه که به طور مستقیم از رادیو پخش می‌شد، مطرح کرد. البته وی برای ایراد این سخنرانی‌ها توافق محمدرضا پهلوی را نیز کسب کرده بود. (14)
او در یک سخنرانی می‌گوید:
«اعلیحضرت! مملکت ما این همه طبیب مسلمان دارد، مردم ناراحت هستند از این که دکتر ایادی بهائی طبیب مخصوص شماست. او را عوض کنید.»
با پخش سخنان مهیج و افشاگرانه‌ی فلسفی از رادیو، مردم یکباره خروشیدند و تظاهرات پرشکوهی علیه بهائیان به راه انداختند.
رژیم شاه که انتظار چنین واکنش گسترده‌ای را از سوی مردم نداشت، ناچار با آنان هم صدا شد و پیش از آنکه کنترل امور را از دست دهد، وارد عمل گردید و مراکز بهائیان را قبل از تصرف از سوی مردم اشغال کرد. به عبارت دیگر، مأموران نظامی و انتظامی با اشغال مراکز بهائیان نظیر حظیره القدس، از آن‌ها در مقابل خشم ویرانگر مردم مسلمان حراست کردند. (15) به دستور شاه، پزشک مخصوص بهائی او، سرلشکر عبدالکریم ایادی، مدت کوتاهی ایران را ترک کرد و در ایتالیا اقامت گزید. (16)
در آن زمان حسین علاء، نخست وزیر ایران به خارج از کشور مسافرت کرده بود. آمریکا و انگلیس که نگران در خطر افتادن عمال سرسپرده خود بودند، دست به کار شدند و روزولت نخست وزیر آمریکا، چرچیل نخست وزیر وقت انگلیس و نهرو نخست وزیر هندوستان و دیگران طی تلگراف‌هایی از علاء خواستند که جلو این هیجان عمومی را بگیرند تا نگویند در ایران آزادی نیست. علاء از خارج با شاه تماس گرفت که جلو این کار را بگیرد. (17)
مخالفت تاکتیکی محمدرضا شاه را با بهائی‌ها نباید به هیچ وجه جدّی تلقی کرد، زیرا پس از فروکش کردن شور و احساسات مردم مسلمان، ارتباط شاه با بهائیان بیش از پیش گردید. دکتر ایادی نیز پس از نه ماه اقامت در ایتالیا به ایران بازگشت و قدرتش در دستگاه دولتی و دربار و ارتش بیشتر شد. (18)
این روند باعث نارضایتی آیت‌الله بروجردی شده بود به طوری که در اسناد ساواک گزارشی از ملاقات آیت‌الله بهبهانی با ایشان در سال 39 آمده که در این گزارش بنا به اظهار آیت‌الله بهبهانی، آیت‌الله بروجردی بی اندازه از محمدرضا شاه گله مند بودند که شاه به تحریک عدّه‌ای از اطرافیان خود که بهائی هستند علیه مذهب اقدام می‌کنند و هر چه در این مورد به شاه پیغام داده و یا نوشته نه تنها ترتیب اثری داده نشده بلکه اثر معکوس کرده است. در ادامه این گزارش اشاره‌ای به دانشگاه ملی که در شرف تشکیل بوده شده که با پول بهائی‌ها و ثابت پاسال تشکیل می‌شود و می‌خواهند مرکزی علیه‌اسلام و به نفع ترویج بهائی گری تشکیل بدهند و در صحبت خود مکرر از آقای حسین علاء وزیر دربار شاهنشاهی به همین عبارت نامبرده ایشان را مظهر تاکید کننده بهائی‌ها خوانده و گفته‌اند قسمت اعظم اقدامات یا گفتارهایی که به وسیله اعلیحضرت و دربار علیه مذهب می‌شود از ناحیه این شخص و تحریکات وی نزد شاهنشاه است.
در آن شرایط، امام خمینی (رحمة‌الله) نیز از کسانی بودند که بر تداوم مبارزه با بهائیت و پاکسازی دستگاه‌های دولتی از نفوذ آن‌ها پای می‌فشرد و در ملاقات با آیت‌الله بروجردی بر لزوم پیگیری امر تاکید می‌کرد. (19)
با فوت حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی، امام خمینی (رحمة‌الله) به صورت فعّال وارد صحنه‌ی سیاست کشور شدند. ایشان ضمن هشدارهای مداوم خویش به رژیم و مردم در سال‌های 42-40، در جریان انجمن‌های ولایتی و ایالتی در دستگاه دولت، این فرقه را «عمال اسرائیل» خوانده و سیاست‌های شاه مبنی بر اجرای تساوی مطلق میان زن و مرد یا تصمیم به بردن زنان به سربازی را با استناد به مندرجات تقویم بهائی‌ها در اواخر دهه‌ی 30 شمسی، عمل به رأی عباس افندی (پیشوای بهائیت) قلمداد می‌کند. لذا امام بر ماهیت استعماری و وابستگی این جریان تکیه نمود.
زمانی که در سال 1341 ش، دو هزار نفر از بهائیان ایران با عنایت و تخفیفات ویژه از طرف دولت برای شرکت در کنفرانس بهائیت عازم لندن شدند، امام اعتراض خود را به دفعات اعلام داشتند:
«... دو هزار نفر را با کمال احترام، با دادن پانصد دلار ارز به هر یک، پانصد دلار مال از این ملت مسلمان به بهائی داده‌اند، ارز داده‌اند، به هر یک دویست تومان تخفیف هواپیما، چه بکنند؟ بروند در جلسه‌ای که برضد اسلام در لندن تشکیل شده است، شرکت کنند.» (20)
در جای دیگری ایشان ابعاد نفوذ و سلطه‌ی بهائیان را در ایران ذکر می‌کنند و علما را به مبارزه علیه سلطه‌ی آنان فرا می‌خوانند:
«... اینجانب حسب وظیفه‌ی شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می‌کنم، قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه‌ی صهیونیست‌هاست که در ایران به صورت حزب بهائی ظاهر شدند و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه می‌کنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شئون ساقط می‌کنند تلویزیون ایران پایگاه جاسوسی یهود است و دولت‌ها ناظر آن هستند و از آن تأیید می‌کنند. ملّت مسلمان تا رفع این خطرها نشود، سکوت نمی‌کند و اگر سکوت کند در پیشگاه خداوند قاهر مسئول و در این عالم محکوم به زوال است.» (21)
امام خمینی (رحمة‌الله) بیش از هر شخص دیگری، به خیانت‌های بهائی‌ها در کشور و ارتباط آنان با اسرائیل آگاه بود. ایشان در سال 1343ش، در دیدار دانشجویان دانشگاه تهران با وی در قم، سخنرانی ایراد نمودند که بیش از هر چیز هم وضع روز را در ارتباط با حکومت نشان می‌دهد و هم اهداف مبارزه را، ایشان فرمودند:
«هدف بزرگ‌تر از آزاد شدن عدّه‌ای است. هدف را باید در نظر داشت، هدف اسلام است، استقلال مملکت است، طرد عمال اسرائیل [بهائیان] است، الان تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائیل است، عمال اسرائیل [بهائیان] اقتصاد ایران را قبضه نموده‌اند. اکثر کارخانجات در دست آنان اداره می‌شود، تلویزیون، ارج(22)، پپسی کولا، ... باید صف‌ها را فشرده کنید، اینها عمال استعمار هستند، باید ریشه‌ی استعمار را کند.» (23)
سرانجام رژیم که تاب مقابله با امام را نداشت در آبان 1343ش، ایشان را بازداشت و به ترکیه تبعید نمود. با تبعید امام در آن سال به ترکیه، روند هجوم بهائیان به دستگاه‌های حکومتی که از پیش آغاز شده بود، شتاب بیشتری یافت.
علاوه بر مبارزات علما و روحانیون علیه بهائی گری، انجمن‌ها و تشکل‌های مستقل مذهبی نیز جریان ضدّبهائی گری را به صورت جدّی دنبال می‌کردند که در این میان جمعیت فدائیان اسلام و انجمن حجتیه از مهم‌ترین آنان بود.
جمعیت فدائیان اسلام توسط شهید حجت الاسلام مجتبی نواب صفوی، پایه ریزی شد. این جمعیت طی یک دهه فعّالیت سیاسی جدّی از سال 1324 تا 1334 ش، تأثیر عمیقی در مبارزه با بهائی گری بر جای گذاشت. اعضا و طرفداران انجمن فدائیان اسلام تا آنجا که قدرت داشتند، در شهرها و روستاهای کشور به مقابله با بهائیان پرداختند(24)، از جمله این موارد می‌توان به قتل دکتر برجیس یهودی (25) در کاشان اشاره کرد. (26)
حجةالاسلام غلامرضا گلسرخی از اعضای اصلی جمعیت فدائیان اسلام در رابطه با این ترور می‌نویسد:
«... مرحوم آقای بروجردی در این قضیه خیلی اقدام کردند. هشت نفر از محله‌ی آقای رسول زاده (27) رفتند و دکتر برجیس را کشتند، بعد هم لااله‌الاالله گویان صحنه را ترک کردند. البته محرک بیشتر مرحوم تربتی واعظ بود.» (28)
قاتلان پس از کشتن دکتر برجیس به شهربانی رفتند و خودشان را معرفی کردند. با دستگیری این هشت نفر بلوایی عظیم در کاشان برپا شد. مردم بازار را بسته و به منزل علما هجوم بردند. شهربانی هم برای رهایی از دست مردم، آن هشت نفر را به تهران منتقل کرد. در تهران به دستور آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله سیدمحمد بهبهانی و آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی تلاش‌هایی را برای آزادی محبوسین آغاز کردند. سرانجام دادگاه آن‌ها برگزار شد و با پشتیبانی مردم و علماء توانستند از زندان آزاد شوند. بعد از آزادی طی یک اعلامیه شدیداللحن از دولت خواستند تا جلوی فعّالیت و تبلیغات بهائیان را گرفته و کلیه محافل متعلّق به بهائیان در مرکز و شهرستان‌ها تعطیل شود. همچنین کلیه افراد وابسته به بهائیت از ادارات دولتی اخراج شوند و قاتلین مسلمانی که به دست بهائی‌ها کشته شدند، مجازات شوند. (29)
متعاقب اقدامات فدائیان اسلام، فشار شدیدی بر بهائیان وارد آمد. آن‌ها علاوه بر تهران در شهرستان‌ها نیز فعّالیت شدیدی در مبارزه با بهائی‌ها داشتند. این انجمن در راستای این هدف خود، نوشته‌هایی درباره‌ی بهائیان چاپ و انتشار داد.
فعّالیت‌های فداییان اسلام، چنان بود که عدّه‌ای از بهائی‌های خیابان سلسبیل و مرتضوی که تعدادشان نیز زیاد بودند، طی نامه‌ای به استانداری تهران (دکتر سمیعی) و شهربانی کل کشور (سرتیپ افشار طوس) از آنان خواستند که از تهدیدات و مزاحمت‌های فدائیان اسلام جلوگیری به عمل آید.
این گونه اعتراضات و شکوائیه‌ها، شیوه‌ی کار بهائیان بود. آنان همواره سعی می‌کردند با مظلوم نمایی خود در مجامع مانع آوردن فشار و تضییقات از طرف افراد و گروه‌های مذهبی شوند. (30)
مبارزات فدائیان اسلام علیه بهائیت تا سال 1334ش، ادامه داشت، اما پس از اعدام رهبران اصلی آنان در 27 دی ماه همین سال فعّالیت گروه مذکور نیز کم رنگ شد، ولی هیچ وقت خاتمه نیافت و با شکل گیری انجمن حجتیه، وارد مرحله‌ی جدید شد.

پی‌نوشت‌ها:

1- مجله خواندنی‌ها، ش67، س15، 23 اردیبهشت 1334، ص 15 و 46.
2- آئین اسلام، س اول، ش13، خرداد 23، ص 3.
3- همان، اسفند 23، ص 7.
4- رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران، ص 182.
5- آئین اسلام، س3، ش26، ص 11.
6- رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران، ص 183.
7- سیدمحمد حسین منظور الاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص 459.
8- مجله خواندنی‌ها، ش 67، س 15، 23 اردیبهشت 1334، صص 15 و 46.
9- رسول جعفریان، همان، ص 183.
10- علی دوانی، خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، صص 188-189.
11- سید محمد حسین منظر الاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، صص 472-475.
12- نورالدین چهار دهی، بهائیت چگونه پدید آمد؟ ص 290.
13- رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی- سیاسی ایران، ص 188.
14- علی دوانی، خاطرات حجت الاسلام فلسفی، ص 190.
15- همان، صص 194-193.
16- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1ف ص 203.
17- علی دوانی، مفاخر اسلام، ج12، صص 256-245.
18- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص 374.
19- بیان وصف تو گفتن نه حد امکان است، گفتگو با استاد جعفر سبحانی، کیهان فرهنگی، سال ششم، خرداد 1368، ش3، ص 2.
20- امام خمینی (رحمة‌الله)، صحیفه نور، ج1، ص 12.
21-امام خمینی (رحمة‌الله)، صحیفه نور، ج1، صص 35-34.
22- کارخانه ارج مهم‌ترین کارخانه‌ی بهائی‌ها بود که در سال 1315 توسط مهندس رحیم ارجمند خواهر زاده حبیب ثابت پاسال تأسیس شد. این کارخانه نخستین کارخانه‌ی یخچال سازی در ایران بود. در سال 1345، دویست و بیست و چهار نفر بهائی در این کارخانه کار می‌کردند.
23- جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ص 40.
24- ثریا شهسواری، اسناد فعالیت بهائیان در دوره محمدرضا پهلوی، ص 88.
25- دکتر برجیس یک یهودی بهائی شده بود، آمار تقریبی مسلمانانی که به وسیله‌ی این شخص به قتل رسیده بود بیش از صد نفر در کاشان تخمین زده می‌شد. او داروخانه داشت و داروی اشتباه به مسلمانان می‌داد و از این طریق آنان را می‌کشت.
26- رضا گلسرخی، خاطران رضا گلسرخی، مجله یاد، شماره‌ی 6، سال 1366-1365، صص 49-45.
27- رسول زاده از اعضای مهم فدائیان اسلام و از مبارزان سرسخت علیه بهائی گری بود. وی به همراه مرحوم گلسرخی اولین بار در زندان با مرحوم نواب صفوی آشنا شدند.
28- علی‌اکبر تربتی از وعاظ قم بود که هم زمان با مبارزات فدائیان اسلام و پخش سخنرانی‌های آیت‌الله فلسفی علیه بهائیان، در شهرستان ملایر و همدان، فعالیت‌هایی در مبارزه با بهائی گری آغاز کرد.
29- ثریا شهسواری، اسناد فعالیت بهائیان در دوره‌ی محمدرضا پهلوی، صص 90-89.
30- همان، صص 201-200.

منبع مقاله :
صادقی، مریم، (1392) واکاوی در لُجنه: نقش بهاییان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.