انجمن حجتیه و بهائیت

از اواسط دهه 30، یک تشکیل مذهبی ویژه با هدف مبارزه با بهائیت در تهران و سپس در سایر شهرها به وجود آمد. این تشکل با نام انجمن خیریه حجتیه مهدویه به سال 1332ش، با تلاش حاج شیخ محمود تولایی (مشهور به حلبی)...
دوشنبه، 1 شهريور 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
انجمن حجتیه و بهائیت
 انجمن حجتیه و بهائیت

 

نویسنده: مریم صادقی




 
از اواسط دهه 30، یک تشکیل مذهبی ویژه با هدف مبارزه با بهائیت در تهران و سپس در سایر شهرها به وجود آمد. این تشکل با نام انجمن خیریه حجتیه مهدویه به سال 1332ش، با تلاش حاج شیخ محمود تولایی (مشهور به حلبی) فعّالیت خود را آغاز کرد. مرحوم حلی از فعّالان نهضت ملی شدن نفت و یک روحانی سیاسی شناخته شده در مشهد بود. اما به دلیل سرخوردگی از مسائل سیاسی مشهد، این شهر را رها کرده به تهران می‌آید و انجمن حجتیه را با هدف مبارزه با بهائیت تشکیل می‌دهد. (1)
به دلیل پیچیدگی رفتار و شیوه عملکرد جریان بهائیت، انجمن نیز برای مقابله مؤثر با این تشکیلات، تدابیر خاصی را در نظر گرفته بود و با سازماندهی تشکیلاتی منظم و کادرسازی نیرو، همه توان خود را برای خنثی سازی تبلیغات بهائیت به کار می‌بست. آن چیزی که بیش از همه در این سازماندهی اهمیت داشت، فکر تشکیلاتی شیخ محمود حلبی بود. در این راستا وی از شیوه‌های گوناگونی بهره می‌گرفت؛ تشکیل کلاس‌های آموزشی و تدریس مباحث اعتقادی، انتشار کتب، راه اندازی جلسات بحث و گفت‌وگو و مناظره، برپایی کنفرانس‌هایی درباره معارف اسلامی، عقاید شیعی و بطلان معتقدات بهائیت از جمله اقدامات او بود. انجمن حجتیه به موازات فعالیت در تهران، دایره عملکرد خود را در سایر شهرستان‌هایی که محل تجمع بهائیان بود، وسعت بخشید. (2)
انجمن در زمینه کادرسازی و تربیت نیروهای لازم برای مبارزه، به جذب نیرو از میان جوانان مستعد و باهوش می‌پرداخت و اغلب از طریق هواداران خود در مدارس، دانش آموزان درس خوان را شناسایی کرده و با برقراری ارتباط، زمینه جذب و آموزش آنان را در انجمن فراهم می‌آورد. از دیدگاه برخی محققین، نظیر حجت‌الاسلام و المسلمین رسول جعفریان، انجمن سهم بزرگی در آموزش‌های دینی برای نسل جدید داشته و جوانان با شرکت در جلسات تدریس و آموزش، طوری آماده می‌شدند که در برابر اندیشه‌های الحادی دیگر از جمله مارکسیسم نیز می‌توانستند بایستند. (3) اما در عین حال بسیاری از مذهبیون خصوصاً جریان‌های اسلامی مبارز، انتقادات اساسی به عملکرد انجمن داشتند، زیرا معتقد بودند ریشه نشر بهائیت خود رژیم پهلوی است و مبارزه با بهائیت، نوعی انحراف از مسیر مبارزه بر ضد رژیم پهلوی و جایگزینی معلول‌ها به جای علت‌هاست. (4)
اختلاف مبارزان مذهبی و انجمن حجتیه در این بود که مبارزان دیدگاهی وسیع و عمیق به جریان بهائیت و شیوه برخورد با آن داشتند؛ آن‌ها معتقد بودند، بهائیت زیرمجموعه‌ای از حکومت وقت است و اگر حکومت نابود شود، بهائیت هم خود به خود از بین خواهد رفت. اما انجمن تنها تکلیف را در مبارزه با بهائیت منحصر می‌کرد و حتی این پندار غلط را ترویج می‌کرد که علما و مسلمان‌ها باید برای رویارویی با خطر بهائیت نه تنها با رژیم شاه همدست و همراه گردند، بلکه باید به ابرقدرت غرب نیز دست همکاری دراز کرده و از پیشرفت سرطانی بهائیت جلوگیری کنند! (5) و حال آنکه علت تقویت و رشد بهائیت شاه و رژیم اسرائیل و آمریکا بود و به صورت طبیعی اگر شاه از بین می‌رفت، بهائیت و بسیاری از مفاسد هم از بین می‌رفت.
انجمن تلاش می‌کرد با مبارزه فکری و مسائل اعتقادی به مصاف بهائیت برود به طوری که هر نوع فعّالیت سیاسی از طرف اعضای انجمن ممنوع بود به گونه‌ای که در اساسنامه انجمن حجتیه بر عدم دخالت انجمن در امور سیاسی تأکید داشت:
«انجمن به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسئولیت و هر نوع دخالتی را که در زمینه‌های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، برعهده نخواهد داشت.» (6)
از دیدگاه منتقدین، چگونه است که وزرای بهائی شاه هیچ گاه مورد نقد و برخورد و مبارزه انجمن قرار نگرفت؟ و زمانی که بیش از نیمی از وزرای کابینه پهلوی، بهائی بودند، آنگاه انجمن حجتیه جهت مبارزه با بهائیت از همین رژیم اجازه می‌گیرد. سازش برای چه؟ با کی؟ و تا کجا؟ اگر بهائیت ریشه‌اش اسرائیل، آمریکا و انگلیس بود، چگونه است که انجمن هیچ گاه با باعث بهائیت یعنی آمریکا و اسرائیل مبارزه ننموده است.
حجت‌الاسلام علی‌اکبر هاشمی‌رفسنجانی درباره مواضع و عملکرد انجمن می‌گوید:
«گروهی سال‌ها پیش به فکر افتادند که مبارزه با بهائی‌ها بکنند و انجمن را تشکیل دادند و کارشان این بود که بهائی‌ها را شناسایی می‌کردند و جلوی جذب شدن مسلمان‌ها را به آن‌ها می‌گرفتند. به طور کلی با بهائیت مبارزه می‌کردند. رژیم از این گونه کارها خوشش می‌آمد چون این کارها خیلی به رژیم برخورد نمی‌کرد و یک مقدار از نیروها را مشغول می‌کرد... در سراسر کشور هم شبکه این‌ها باز شده بود، مزاحمتی هم نداشتند اما چون مبارزه را قبول داشتند و یک سری از نیروهای مبارز را جذب می‌کردند ما با این‌ها مخالف بودیم... مسئله مهم ما پیش از پیروزی این بود که چرا این‌ها به مسئله جنایات رژیم بی‌تفاوتند؟ ما می‌گفتیم خوب این که رژیم به شما اجازه می‌دهد مبارزه کنید (با بهائیت) این سرگرمی است والا خود رژیم، بهائی‌ها را تقویت می‌دادند. وزرای دیگر هم بهائی بودند وزیر آب و برق و... این بود که وضع بدی پیش آمده بود. مبارزه را قبول نداشتند و...نوعی بازی بچه می‌دانستند.» (7)
شهید رجایی نیز در این باره می‌گوید:
«آن موقعی که برادران و خوهران‌مان زیر شکنجه فریاد می‌کشیدند اینها می‌رفتند ثابت کنند که بهائیت بر حق است، یا باطل است. و دقیقاً در مقابل با مبارزه قرا گرفته بودند...» (8)
یکی از نکات بسیار با اهمیت در نقد عملکرد انجمن حجتیه، مسئله غفلت از مبارزه اصلی و پرداختن به مسائل حاشیه‌ای بود. مبارزه‌هایی بی‌ثمر و یا کم ثمر که نه به شاه و ایادی او لطمه‌ای جدی وارد می‌ساخت و نه برای آنان دردسر جدی فراهم می‌ساخت. مبارزه با بهائیت در پیش از انقلاب و نیز مبارزه با برخی مظاهر بسیار ناچیز و فرعی تمدن غربی که شاه مروّج آن‌ها بود، همگی نحوه مبارزاتی بود که همگان را از توجه به طاغوت اصلی و بیماری اصلی جامعه ایران دور می‌داشت. (9) شهید هاشمی‌نژاد در مقام نقد شیوه انجمن حجتیه چنین می‌گوید:
«این جور نبود که رژیم بگوید بروید با بهائیت مطلقاً مبارزه کنید. اگر این آقایان هم ادعا می‌کنند با بهائیت مبارزه کردیم کم لطفی می‌کنند. بهائیت سه بعد داشت: بعد اقتصادی، بعد سیاسی، بعد فکری، که انجمنی‌ها در بعد سیاسی و اقتصادی یک قدم هم اجازه مبارزه نداشتند؛ زیرا رژیم قرص و محکم جلوی آن‌ها را می‌گرفت و این‌ها می‌توانستند راجع به پپسی کولا صحبت کنند که مال ثابت پارسال بود؟ این‌ها می‌توانستند راجع به شرکت‌هایی که از نظر اقتصادی در اختیار بهائیت بود حرف بزنند؟ ابداً؛ این جا رژیم چراغ قرمز داده بود و آقایان هم براساس دیدشان- گوییم خیانت- با رژیم درگیری پیدا نمی‌کردند. دیدشان این بود که باید آهسته رفت تا گربه شاخ نزند! بنابراین در بعد اقتصادی مبارزه‌ای با بهائیت نداشتند و نمی‌توانستند هم داشته باشند، در بعد سیاسی هم به همین ترتیب، پس کجا مبارزه می‌کردند و رژیم اجازه می‌داد به آن‌ها؟ فقط در بعد فکری. (10)»
در قیام 15 خرداد 1342 که هزاران مسلمان مبارز توسط رژیم ستم شاهی به شهادت رسیدند، انجمن همراه با اعتراضات شدید، حضرت امام خمینی (رحمة‌الله) را مورد مؤاخذه قرار داده و با هماهنگی رژیم پهلوی، حرکت اسلامی را محکوم کردند. (11)
مهندس طیب یکی از مسئولان سابق و جدا شده از انجمن نیز در این باره می‌گوید:
«در جریان مبارزه و انقلاب، چون رژیم مسلح است و ارتش دارد و مردم سازمان ندارند به پیروزی نمی‌رسد.» (12)
انجمن به تبع خط فکری و سیاسی خود به شدّت سعی در مخالفت و مانع سازی با روند انقلاب بود به طور مثال در نیمه شعبان سال 1357 حضرت امام خمینی (رحمة‌الله) فرمان می‌دهند که:
«اکنون لازم است در این ایامی که در سلطنت این دودمان ستمگر برای ما عزا شده است بدون هیچ‌گونه تشریفات که نشانگر عید و شادمانی باشد، در تمام ایران، درمراکز عمومی مثل مساجد بزرگ، اجتماعات عظیم برپا کنند و گویندگان شجاع محترم، مصایب وارده بر ملّت را به گوش شنوندگان برسانند.» (13)
رژیم کوشش‌های فراوانی را در جهت برگزاری جشن‌های نیمه شعبان مبذول داشت تا روحیه عزاداری و هماهنگی روح مردم با شهیدان انقلاب را به سوی جشن و سرور بکشاند. انجمن همگام با دستگاه سخت در مقابل این فرمان امام ایستاد و در تهران و شهرستان‌ها جشن دلخواه برگزار کرد.
در حقیقت انجمنی‌ها نه تنها هرگونه جنبش و رویارویی بر ضد استبداد و استعمار را رد می‌کردند بلکه راه همکاری و سرسپردگی با رژیم شاه و ساواک را نیز برای پیروان خود همراه ساختند. طبق برخی از اسناد بدست آمده از ساواک، اعضای انجمن در بیش‌تر نقاط ایران همکاری تنگاتنگی با ساواک داشتند و شماری از آنان از منابع ساواک بودند. در گزارش یکی از منابع ساواک آشکارا آمده است:
«... این انجمن یک سازمان سیاسی نیست و دولت نیز آن را تأیید نموده و شاهنشاه آریامهر هم از تشکیل آن ابراز رضایت فرموده‌اند.» (14)
سند دیگری که نماینگر رابطه انجمن با ساواک و نظر مساعد ساواک نسبت به آنان می‌باشد، بخشنامه‌ای است که ساواک به سراسر استان‌ها در این باره صادر کرده است در این بخشنامه آمده:
«مسئول انجمن تبلیغات اسلامی در مرکز به منظور مبارزه علمی و منطقی با بهائیان تقاضا نموده است. ساواک در این زمینه مساعدت‌های لازم به عمل آورد. با اعلام خواسته انجمن مزبور، خواهشمند است. ضمن تماس با عوامل یاد شده در منطقه به آن‌ها تفهیم گردد که اقدامات آن‌ها نباید جنبه تحریک و اخلالگری داشته باشد.» (15)
سران رژیم پهلوی به خوبی می‌دانستند که مبارزات فرعی و حاشیه‌ای، شور انقلابی جوانان مذهبی را به تحلیل خواهد برد و جوانان مذهبی با این نوع فعّالیت‌ها، هم به لحاظ روحی اقناع خواهند شد و هم به لحاظ سیاسی و اجتماعی فرصت و مجال پرداختن به ریشه اصلی مشکلات را نخواهند داشت. بنابراین برخورد رژیم با انجمن حجتیه یک برخورد ملایم و دوگانه بود؛ هم به آن میدان می‌داد، چون فعّالیت‌های انجمن را در راستای منافع خود می‌دید و هم برایش محدودیت قائل می‌شد. آن هم از این جهت که مبادا همین مبارزات خنثی روزی به مبارزات جدی علیه اصل رژیم منجر شود. (16)
در این میان امام خمینی (رحمة‌الله)، در خصوص انجمن حجتیه قابل توجه است. در آغاز انجام فعّالیت‌های انجمن امام خمینی (رحمة‌الله) نه تنها اجازه دادند، اعضای انجمن برای پیشبرد اهداف خود از وجوهات بهره ببرند، بلکه آیت‌الله خزعلی را نیز به عنوان نماینده خود در انجمن معرفی کردند. اما با گذشت زمان، امام که دیدند، موضع گیری‌های انجمن حجتیه در مورد عدم مداخله در امور سیاسی موجب بهره برداری‌های رژیم شاه از مواضع آنان شده، حمایت خود را از این انجمن برداشتند. ایشان در نامه‌ای به آقای گرامی عدم تأیید خود از انجمن حجتیه را چنین بیان می‌فرمایند:
«از وقتی مطّلع شده‌ام تأثیری از او نکرده‌ام و انشاءالله تعالی نمی‌کنم.» (17)
از نظر حضرت امام، در زمان غیبت، مسلمین می‌بایست در جهت تشکیل حکومت نائب امام عصر (عج‌الله) تلاش نمایند و حکومت اسلامی را تشکیل دهند. (18) بر این اساس عزم خویش را برای مبارزه مستمر با رژیم پهلوی اعلام می‌دارند و با تأکید بر این که علمای اسلام باید دین خود را به اسلام و پیامبر (ص) ادا نمایند، می‌فرمایند:
«اسلام به ما حق دارد. پیغمبر اسلام حق دارد. باید در این زمان که زحمات جان فرسای آن سرور در معرض زوال است، علمای اسلام و وابستگان به دیانت مقدسه دین خود را ادا نمایند. من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم...» (19)
این سخنان بیانگر اوج اختلافات مبانی فکری و شیوه مبارزاتی حضرت امام (رحمة‌الله) با انجمن حجتیه میباشد. از این رو پس از پیروزی انقلاب اسلامی انجمن تا مدّت‌ها دچار سردرگمی بود و از هر گونه موضع گیری خودداری می‌نمود و پس از مدّتی با اصلاح اساسنامه‌اش سعی در همراهی با انقلاب کرد. لیکن شواهد متعدد همچنان حکایت از باقی ماندن روحیه دینداری بی‌خطر، عدم اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی، عملکرد مغایر با اهداف جمهوری اسلامی و... داشت. (20)
از این رو حضرت امام خمینی (رحمة‌الله) در سخنرانی مورّخ 1362/4/21 با اشاره غیرمستقیم انجمن را چنین مورد خطاب قرار می‌دهند:
«یک دسته دیگر هم، تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چی می‌آید؟ حضرت صاحب می‌آید معصیت را بردارد. ما معصیت کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید، دسته بندی‌های را بردارید. در این موجی که الان این ملت را به پیش می‌برد در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پاهایتان خواهد شکست.» (21)
در پی این سخنان حضرت امام خمینی (رحمة‌الله) انجمن در بیانیه‌ای در تاریخ 62/5/1 که سراسر نشان از اختلافات فکری و اعتقادی آن‌ها با خط امام داشت، تعطیلی خود را اعلام نمود.

پی‌نوشت‌ها:

1- رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های سیاسی- مذهبی، صص 453-456.
2- عماد الدین باقی، در شناخت حزب قاعدین زمان، ص 186.
3- رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های سیاسی- مذهبی، صص 378-368.
4-رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های سیاسی- مذهبی، ص 377.
5- علیرضا محمدی، جریان شناسی بهائیت، ص 97.
6- روحانی مبارز آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی، ج2، ص 547.
7- امام خمینی (رحمة‌الله)، صحیفه امام خمینی (رحمة‌الله)، ج2، ص 300.
8- عمادالدین باقی، در شناخت حزب قاعدین زمان، ص 33.
9- عمادالدین باقی، در شناخت حزب قاعدین زمان، ص 55.
10- نشریه خراسان وابسته به بنیاد مستضعفان، 1360/8/30. به نقل از علیرضا محمدی، جریان شناسی بهائیت، صص 101-100.
11- سیدضیاءالدین علیانسبت، جریان شناسی انجمن حجیه، ص 24.
12- سیدضیاء الدین علیانسبت، جریان شناسی انجمن حجتیه، ص 26.
13- امام خمینی (رحمة‌الله)، صحیفه امام خمینی (رحمة‌الله)، ج3، ص 427.
14- علیرضا محمدی، جریان شناسی بهائیت، صص 120-119.
15- علیرضا محمدی، جریان شناسی بهائیت، ص 122.
16- همان، ص 102.
17- احزاب و گروه‌های سیاسی از دیدگاه امام خمینی (رحمة‌الله)، ص 392.
18- امام خمینی (رحمة‌الله)، ولایت فقیه، ص 16.
19- همان، صحیفه نور، ج1، ص 44.
20- مرتضی فیروز آبادی، بازشناسی مبانی فکری انجمن حجتیه به نقل از علیرضا محمدی، جریان شناسی بهائیت، ص 107.
21- امام خمینی (رحمة‌الله)، صحیفه نور، ج18، صص 37-36.

منبع مقاله :
صادقی، مریم، (1392) واکاوی در لُجنه: نقش بهاییان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط