عبدالکریم ایادی، در فرانسه ابتدا دانشجوی دامپزشکی بود و سپس پزشکی را به طور ناقص خواند. با این وجود در زمانی که سرهنگ ارتش بود پزشک مخصوص شاه و یکی از نزدیکترین افراد او شد. (2)
ارتشبد حسین فردوست (رکن اطلاعاتی رژیم پهلوی)، در مورد چگونگی نفوذ ایادی در دربار و آشنایی با محمدرضا شاه چنین مینویسد:
«علیرضا (برادر تنی محمدرضا شاه) دچار مرض روحی شدید بود و احتیاج به پزشکی داشت که به طور مداوم با او در تماس باشد. در آن زمان علیرضا خواهان بهترین پزشک ارتش شد و چون ایادی در ارتش بود به علیرضا معرفی گردید. پدر ایادی از رهبران مذهبی بهائیها بود و این سمت به ایادی ارث رسیده بود. لذا بدون تردید باید گفت که او از آغاز توسط سرویس انگلیس نشان شده بود و واجد شرایط یک جاسوس طراز اول بود و لذا او را به دربار معرفی کردند. نقشی که ایادی تا انقلاب برای غرب داشت مجموع مهرههای غرب روی هم نداشتند. روزی محمدرضا به شدت ابزار ترس از میکروب میکرد و علیرضا گفت، پزشکی را میشناسد که بی نظیر است و از محمدرضا اجازه خواست که بیاید و آن را معاینه کند. دیدار محمدرضا با ایادی از هفتهای 3 روز به هر روز تبدیل شد و دیدار هر روزه به کلیه ساعات فراغت کشید. صبحها، هنوز محمدرضا بیدار نشده، ایادی حاضر بود و شبها تا وقت خواب در اتاق او میماند.» (3)
این نفوذ در حالی بود که بنا به گفته پرفسور ژان برنارد (پزشک مخصوص شاه) در گفتگوی خصوصی با اسدالله علم (وزیر دربار) میزان آشنایی ایادی را به پزشکی کافی نمیداند و چنین بیان میکند:
«دکتر ایادی، پزشک مخصوص شما چاقوی جراحی را با بیلچه باغبانی تشخیص نمیدهد.» (4)
فردوست ایادی را به عنوان مأمور اینتلیجنس (سرویس جاسوسی انگلیس) و جانشین ارنست پرون (5) معرفی میکند و چنین بیان میکند:
«پس از مرگ ارنست پرون، تیمسار دکتر عبدالکریم ایادی در دربار محمدرضا همان نقشی را به عهده گرفت که قبلاً پرون عهدهدار آن بود و تفاوت ایادی با پرون این بود که او مؤدب بود و مانند پرون با خشونت رفتار نمیکرد. در زمان ثریا که پای بختیاریها به دربار باز شد، مدتی حضور من [فردوست] کمتر گردید، ولی ایادی موفق شد نظر مثبت ثریا را جلب کند و خود را به طرز کاملاً موفقیت آمیزی در جمع بختیاریها جا دهد. پس از آن، ایادی همواره در زندگی خصوصی محمدرضا شاه و زنان و اطرافیانش رسوخ داشت و هر اطلاعاتی که ممکن بود کسب میکرد و رساندن آن هم به انگلیسها آسان بود، زیرا همیشه چه در خانهی محمدرضا شاه و چه در خانهی دوستان ایادی و در میهمانیها عنصر مطلوب سفارت و رئیس mi-6 سفارت حضور داشت.» (6)
احمدعلی مسعود انصاری (فامیل نزدیک و دستیار پیشین رضا پهلوی)، در مقام معرفی دوستان خود شاه که در جلسات خصوصی او حاضر میشدند، دکتر سپهبد ایادی را چنین معرفی میکند:
«دکتر ایادی... طبیب مخصوص شاه بود و علاوه بر این یکی از نزدیکترین افراد به او، ایادی آدم ذی نفوذی بود که در کار واردات دارو و زمین بازیهای متداول دست داشت. به علت درجهی نظامیاش، در ارتش هم نفوذ داشت و در بعضی از امور هم مورد مشورت شاه قرار میگرفت. ایادی، ثروت بی کرانی به هم زده بود.» (7)
فعالیتهای این سپهبد بهائی در ارتش به گونهای بود که حتی داد اسدالله علم (وزیر دربار) را هم در میآورد و باعث میشود که در گفتگوهای خود با محمدرضا پهلوی آنها را به شاه ایران گوشزد کند. برای نمونه علم، در یادداشت روز 25 آبان 1348، در این باره مینویسد:
«در امور ماهیگیری هم عرایض مفصل کردم که وضع فعلی کار خوب نیست. چیزی نفرمودند، چون به وسیلهی دکتر سپهبد ایادی و ارتش اداره میشد [و] فکر میفرمایند هر چه نظامیها میکنند خوب است.» (8)
شرکت ماهیگیری جنوب با نیت کمک به ماهیگیران خرده پای خلیج فارس در سال 1342 ش، برپا شد. سهامداران آن چند سازمان عمومی مانند شیر و خورشید سرخ ایران و همچنین اتحادیه تعاونی کارکنان ارتش (اتکا) بودند. سپهبد عبدالکریم ایادی که بر فعالیتهای اتکا نظارت داشت، شرکت ماهیگیری جنوب را در اختیار گرفت. همین طور که مسعود انصاری بیان کرده ایادی فرد بانفوذی بود که نقش تعیین کنندهای در دربار پهلوی ایفا میکرد. ارتشبد حسین فردوست (رکن مهم اطلاعاتی و امنیتی رژیم پهلوی) در مورد مشاغل ایادی و دامنهی نفوذش چنین اظهار میکند:
«ایادی بانفوذترین فرد دربار و به تدریج بانفوذترین فرد کشور شد. او برای خود حدود 80 شغل در سطح کشور درست کرده بود؛ مشاغلی که هم مهم و پولساز بود! رئیس بهداری کل ارتش بود و در این پست ساختمان بیمارستانهای ارتش به امر او بود، وارد کردن وسایل این بیمارستانها به امر او بود. دادن درجات پرسنل بهداری ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او بود و هیچ پزشک سرهنگی بدون امر ایادی سرتیپ نمیشد و هر گونه تخطی از اوامر او همراه با برکناری و مجازات بود. ایادی رئیس «اتکا» ارتش و نیروی انتظامی بود و در این پست کلیه نیازمندیها باید به دستور او تهیه میشد هر چه اداره میکرد و لو در کشور موجود بود، باید برای ارتش از خارج، به ویژه انگلیس و آمریکا، وارد میشد. تعیین سهمیه و صدها کار دیگر و حتی تعیین روسای اتکاها و پرسنل آن با او بود. سازمان دارویی کشور نیز تماماً تحت امر ایادی بود: چه داروهایی و به کدام مقدار باید تهیه شود، از کجا خریداری و به کدام فروشنده و به چه میزان داده شود. همه و همه بنابر مصالح بهائی گری دائماً در تغییر بود. شیلات جنوب در اختیار ایادی بود...»
فردوست در ادامه نکات قابل تأملی درباره ایادی بیان میکند:
«اگر پروندههای موجود ارتش و نیروهای انتظامی و سازمانهای دولتی بررسی شود موارد مستندی مشاهده میگردد که به نظر افسانه میرسد و بر این اساس میتوان کتابی نوشت که آیا ایادی بهائی بر ایران سلطنت میکرد یا محمدرضا پهلوی؟ تمام ایرانیان ردهی بالا، چه در ایران باشند و چه در خارج خواهند پذیرفت که سلطان واقعی ایران ایادی بود؛ حقیقتی که پیش از انقلاب جرئیت بیان آن را نداشتند. در زمان حاکمیت ایادی بود که بهائیها در مشاغل مهم قرار گرفتند و در ایران بهائی بی کار وجود نداشت در دوران قدرت ایادی تعداد بهائیهای ایران به 3 برابر رسید. بسیاری از بهائیها در مقابل مذهب مینوشتند مسلمان و حال آنکه بهائی بودند.» (9)
اظهارات پروین غفاری که در دربار رفت و آمد داشت، راجع به ایادی نیز مؤید سخنان فردوست میباشد:
«ایادی پزشک معتمد شاه است و به دلیل اینکه بهائی است مورد توجه خاص شاه است. در مدتی که در دربار رفت و آمد داشتم، احساس کردم که شاه به دوستان بهائیش بیشتر اهمیت میدهد که ایادی نیز از آن جمله است.»
پروین غفاری در ادامه میافزاید:
«من نیز به همراه ایادی در محافل و مجالس بهائیان شرکت میکردم و بعینه میدیدم که اکثر دولتمردان و صاحبان نفوذ در صنایع و پستهای مهم کشور از این فرقه هستند.» (10)
در اسناد به جای مانده از سفارت آمریکا به سندی برمیخوریم که تأکید سخنان فردوست و پروین غفاری است. در این اسناد آمده است:
«توسعه کنونی بهائی گری را ظاهراً به نفوذ سرهنگ تمام ایادی در رابطه با شاه نسبت میدهند که در نتیجه شاه شخصاً بهائی گری و ترویج آن را در ایران تصویب و تأکید کرده است. بنا به گفتههای دیگر این گونه پیشرفتها مستقیماً در شرکت زنان در انتخابات، اصلاحات ارضی و آموزش و پرورش تأثیر بسیار داشته است. ظاهراً این برنامهها به ویترین بهائی گری بیشتر شباهت دارد تا به اسلام.» (11)
مئیر عزری (نماینده اسرائیل در ایران عصر پهلوی) از ایادی با عنوان یکی از سرشناسان کیش بهائی یاد میکند و مینویسد:
« با همهی توان به هم کیشانش یاری میداد.» (12)
ایادی از برجستگان بهائیت در دربار پهلوی بود و نقش مهمی در تحکیم مواضع این فرقه در نهادهای نظامی رژیم پهلوی داشت. با اتکای او صدها افسر بهائی توانستند در ارتش ایران درجه بگیرند و مقامات مهمی را اشغال کنند. در دوران هویدا، ایادی تا توانست وزیر بهائی وارد کابینه کرد و این وزرا بدون اجازه او حق هیچ کاری نداشتند. (13)
ایادی علاوه بر حمایتهای همه جانبه از بهائیان، کمکهای مالی زیادی هم به محفل بهائیت مینمود. در اسناد ساواک در تاریخ 9 آذرماه 1357 به مذاکره دکتر باهری (وزیر بهائی کابینه هویدا) و فردی به نام جمالی برمیخوریم که شاهدی بر این مطلب میباشد. در این مذاکره باهری به این فرد میگوید:
«......تیمسار ایادی به محفل هم کمک زیادی مینمود، یک بار 11 میلیون به محفل داد.» (14)
این اسناد بیان گر نقش عبدالکریم ایادی در نفوذ و گسترش فعّالیت بهائیان در دستگاههای اداری و دولتی است. علاوه بر این ایادی را یکی از مطّلعترین منابع اطلاعاتی سرویسهای آمریکا و انگلیس در ایران میشمارند. در تأثیر این مطلب میتوان به سخن مرحوم اسدالله مبشری (15) اشاره کرد که میگوید:
«تیمسار ایادی پزشک خصوصی شاه برای سازمان سیا جاسوسی میکرده است و مأموریت داشته اگر شاه قدمی برخلاف منافع آمریکا بردارد او را به قتل برساند.» (16)
ایادی یکی از اصلیترین چهرههای رژیم پهلوی بود که نقش بسیار مهمی را در گسترش نفوذ و روابط رژیم پهلوی با دولت جعلی اسرائیل داشتو مئیر عزری (نماینده اسرائیل در ایران) در خاطراتش ایادی را به عنوان دوست خوب خود معرفی میکند و مینویسد:
«در نوامبر 1960، با همهی پرخاشجوییهای تندی که از سوی کشورهای عربی برضد اسرائیل به نمایش درآمده بود، نمایندگان پزشکی اسرائیل توانستند با یاری سپهبد، پزشک ویژهی شاه و سرپرست یگان بهداری ارتش در کنگرهی پزشکی ارتشهای جهان در تهران شرکت جویند.» (17)
بنا به گزارش بانک مرکزی ایران، سپهبد ایادی با خروج 275 میلیون تومان، در سال 1357، کمی بعد از انقلاب، ایران را ترک کرد و عازم فرنگ شد. (18)
پینوشتها:
1- عبدالحسین آیتی، کشف الحیل، ج3، ص 65.
2- امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، ص 296.
3- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص 201.
4- اسدالله علم، گفتگوهای من و شاه، ص 616.
5- ارتشبد فردوست، ارنست پرون را اینگونه معرفی میکند: «رابط سفارت انگلیس و ابلاغ گر دستورات آن سفارتخانه به شاه؛ از بنیان گذاران فراماسونری در ایران و عضو مهم «لژ پهلوی» ندیم خلوتهای محمدرضا پهلوی در وانفسای انزوا و افسردگی شاه در دوران غلیان نهضت ضد استعماری- ضد استبدادی ملی کردن صنعت نفت و حکومت دکتر مصدق و از عوامل دخیل در کودتای 28 مرداد به دخالت کننده به نحو تحکیم آمیز در امور سیاسی کشور و عزل و نصب افراد در دولت و مجلس شورای ملی و دارای رفتار بی پروا و بسیارزننده با محمدرضا برای پیشبرد مقاصد خود و اربابانش» حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص 198.
6- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص 198.
7- احمد علی مسعود انصاری، پس از سقوط، ص 54.
8- اسدالله علم، گفتگوهای من و شاه، ج1، ص 299.
9- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص 202.
10- پروین غفاری، تا سیاهی در دام شاه، ص 220.
11- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (رحمةالله)، اسناد لانه جاسوسی، ش 37، ص 7.
12- مئیر عزری، کیست از شما از تمامی قوم او، ترجمه ابراهام حاخامی، دفتر اول، ص 331.
13- امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، ج1، ص 297.
14- دکتر محمد باهری به روایت اسناد ساواک، ص 267.
15- نویسنده معروف و وزیر دادگستری ایران در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی.
16- سعید زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، صص 274-273.
17- مئیر عزری، کیست از شما از تمامی قوم او، ترجمه ابراهام حاخامی، دفتر اول، ص 132.
18- امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، ج1، ص 297.
صادقی، مریم، (1392) واکاوی در لُجنه: نقش بهاییان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ اول