چکیده
مقولهی توسعه در کشورهای اسلامی همواره موضوعی چالشبرانگیز در دهههای اخیر بوده است و از سوی اندیشمندان، مواضع گوناگونی در قبال آن اتخاذ شده است. نقش فرهنگ در دستیابی به توسعه، امری انکارناپذیر است و در رویکردهای جدید به مقولهی توسعه در دههی اخیر فرهنگ جایگاهی ویژه یافته است. از سوی دیگر اگر توسعه را یک تغییر اجتماعی بدانیم، در کشورهای اسلامی، اندیشمندان مسلمان به عنوان یکی از مهمترین کارگزاران تغییر، نقش بسزایی در هدایت جامعه به سوی دستیابی به توسعه خواهند داشت. این تحقیق درصدد بوده است اجزای فرهنگی توسعه را از نگاه اندیشمندان مسلمان مورد بررسی قرار دهد و ضمن دستیابی به منظومهای از اجزای فرهنگی ذکر شده از سوی این اندیشمندان، به میزان توجه آنها به ابعاد مادی و غیر مادی توسعه، جهات فردی و جمعی آن، ابعاد گوناگون توسعه، و نقش عوامل درونی و بیرونی در دستیابی توسعه نیز بپردازد.در این راستا، نگارنده از یکسو به مفهومسازی فرهنگ و اجزای فرهنگی، تعریف توسعه و ذکر رویکردهای مختلف نسبت به آن و همچنین ابعاد توسعه پرداخته و یا بررسی مطالعات پیشین، به استخراج اجزای فرهنگی توسعه از نگاه جامعهشناسان توسعه اقدام نموده است؛ از سوی دیگر، با بررسی آثار به جای مانده از اندیشمندان مسلمانی چون حضرت امام خمینی (رحمه الله)، استاد مطهری، دکتر شریعتی، سید جمالالدین اسدآبادی، جلال آلاحمد، اقبال لاهوری، محمد عبده، رافع طهطاوی و ابراهیم العسل، به استخراج اجزای فرهنگی توسعه از نگاه هر کدام از آنها پرداخته و سعی کرده است منظومهای از اجزای فرهنگی توسعه از نگاه اندیشمندان مسلمان طراحی کند. در انتها، با مقایسهی نظرات اندیشمندان مسلمان و جامعهشناسان توسعه به تجزیه و تحلیل تکمیلی پرداخته است.
مقدمه
توسعه در دوران معاصر و به ویژه در چند دههی گذشته، یکی از مهمترین دغدغههای ذهنی نخبگان جوامع مختلف بوده است. اینکه مفهوم واقعی توسعه چیست و با چه الگویی میتوان به آن دست یافت، همیشه و در همهی جوامع مطرح بوده است.در حالی که توسعه در کشورهای پیشرفته و غربی مراحل مختلفی چون اقتصاد توسعه و فرهنگ توسعه و نظایر آن را طی کرده است، در کشورهای جهان سوم و از جمله در کشورهای اسلامی رویکردها و نگاههای متفاوتی در قبال این پدیده اتخاذ شده است. عدهای رویکرد تقلید صرف از غرب را برای دستیابی به توسعه در پیش گرفته و سعی داشتهاند با پیادهسازی عینی الگوی توسعه در کشورهای غربی، زمینهی لازم برای توسعهی کشورهای اسلامی را فراهم کنند و گروهی دیگر که شاید بیشتر دغدغهی دینی داشتهاند، همواره درصدد برقراری نسبتی معقول بین مبانی دینی و توسعه بودهاند. عدهای دیگر نیز اهمیت توجه به فرهنگ و ویژگیهای بومی منطقه را مدنظر قرار میدادند.
در دوران معاصر و با شروع دورهی استعمارزدایی کشورهای جهان سوم، کشورهای اسلامی در شرایطی ناموزون و دارای شکافهای عمیق تجربی بودند و در چنین شرایطی، وظیفهی مملکتداری را بر دوش گرفتند. به طور کلی جهان سوم زمانی استقلال یافت که تجربیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی غرب و الگوهای تجربی منشعب از آنها با اصول مسلم در غرب تثبیت شده بود. تاریخ چند سالهی اخیر به وضوح نشان میدهد که روشنفکران جهان سوم راهبردهای ضروری و عمدتاً فرهنگی را در راستای کسب استقلال نسبی خویش و تقابل با نظام سرمایهداری غربیِ تثبیت شده به کار نگرفتند. حال جهان سوم براساس کدامین معیارها و چارچوبهای فکری و مبانی ارزشی میتواند شکافهای عمیق را با همت و تفکر و ارزشهای خود پر کند؟ بعد از جنگ جهانی دوم، توسعه و بهرهبرداری از طبیعت و ایجاد رفاه عمومی و شهرنشینی و اشتغال تخصصی و ارتقا، از ارکان اجتماعی و مملکتداری در سطح بینالملل مطرح شدند و تقریباً تمامی کشورها با نظامهای گوناگون اجرایی سعی در پیاده کردن این ارزشها داشتند و در واقع از این دریچهی مادی، حیات و انسان را مینگریستند. جهان سوم نیز از تأثیرات چنین جریانی آزاد نبود. کشورهای جهان سوم پس از استقلال، با شوقی توصیفناپذیر در میدان توسعه قدم نهادند ولی طولی نکشید که با انبوهی از مشکلات و موانع اصولی و زیربنایی مواجه شدند. از یکسو، کشورهای جهان سوم ساختار لازم را برای فعالیت و بسیج اقتصادی دارا نبودند و از سوی دیگر، آن دسته از کشورها که الگوهای نظام سرمایهداری را اتخاذ کردند، پیشنیازهای مهم فرهنگی و اجتماعی را نداشتند. رشد اقتصادی و توسعهی صنعتی محتاج انگیزهها، خواستهها و ارزشهای جدید فردی و نهادهای نوین اجتماعی بود که جهان سوم عمدتاً فاقد آن بود. جهان سوم به طور غیر طبیعی و با جهشی مصنوعی اقدام به برنامهریزی اقتصادی و توسعه نمود. آیا کشورهای جهان سوم مادیت حاکم بر غرب را پذیرفته بودند تا در عرصهی اقتصادی آنان قدم بنهند؟ آیا کشورهای جهان سوم فرهنگ اقتصادی و مبانی اقتصاد سیاسی غرب را مطلوب میدانستند تا الگوهای توسعهی آن را بپذیرند؟ در اکثریت کشورهای جهان سوم زمینهی لازم فکری و فرهنگی و آرامش سیاسی لازم جهت پرداختن به اینگونه مسئولیتها و معماهای مشابه وجود نداشت تا راهی متناسب مبتنی بر سنتها و واقعیات داخلی اتخاذ شود. تجربیات جهان سوم معرف این نکته است که نظامهای سنتی آنان متحول شدند اما محصول این تحول نه نسبت قابل توجه با گذشتهی سنتی داشت و نه وجوه اشتراک کافی با معیارها و وضعیت جدید برقرار میکرد. نتیجهی عینی این تحولات غالباً شکستها و معضلات پیچیدهای میباشد که کشورهای جهان سوم در قرن بیستم با آنها روبهرو بودهاند. امروزه جهت انتخاب و پرورش یک الگوی توسعهی مطلوب، باید سنتها و آداب فرهنگی همواره تصحیح و تعدیل شوند تا آنکه توسعه میسر گردد. در این راستا، در کشورهای اسلامی نیز برخی اندیشمندان متعهد جهت حل این مسئله و ارائهی الگوی توسعهی مطلوب به نظریهپردازی پرداختهاند و سعی کردهاند با توجه به نقش فرهنگ در دستیابی به توسعه و بر پایهی ارزشها و هنجارهای اسلامی، مؤلفههای کلیدی در دستیابی به توسعهی کشورهای اسلامی را ارائه نمایند.
نگاههای رایج در جهان امروزی به توسعه، حاکی از یک مفهوم چند بُعدی است که شامل ابعاد مختلفی نظیر اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است که اساساً با تأکید بر فرهنگ و اهداف هر جامعه تعریف شده است. اکنون روشن شده است و توسعه نمیتواند مفهومی بیطرف و خنثا از ارزش باشد بلکه همواره حامل ارزشها و اهدا خاصی بوده است. ارزشهای یک جامعه، فراتر از توسعهی اقتصادی، جهتگیری و نتایج توسعه را تحتالشعاع قرار داده و شکل میدهد. سرمایههای انباشته شدهی مادی و انسانی در اختیار ارزشها و اعتقادات جامعه قرار میگیرند. اینکه یک جامعه چگونه توسعهی اقتصادی را با ارزشهای خود بیامیزد، بستگی به تعریفی دارد که از حیات ارائه میدهد و حدی که میان مادیت و معنویت قائل میشود. تلفیق انساندوستی و معنویت و توجه به زندگی اخروی با توسعهی اقتصادی به مراتب کمتر دیده شده است اما تجربیات انسانی و قضاوتهای او هنوز به پایان نرسیده است و امید است که بتواند این دو امر را به صورتی زیبا در هم ادغام کند.
فضای مفهومی
در این تحقیق، فرهنگ مجموعه مرکبی از ارزشها، عقاید، هنجارها و نمادها در نظر گرفته شده است که در یک جامعهی پذیرفته شده و پایداری آن به صورت غیر رسمی و جمعی تضمینی شده است. آنچه در این پژوهش مدنظر بوده است، فرهنگ در ارتباط با کلیهی حوزههای نظام اجتماعی یعنی اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ میباشد و اجزای فرهنگ توسعه در این تحقیق مشتمل بر مجموعهی ارزشها، عقاید، هنجارها و نمادهایی است که زمینهساز دستیابی به توسعهی مطلوب در جامعه میباشند. این اجزامیتوانند مربوط به هر یک از حوزههای نظام اجتماعی باشند. شایان ذکر است در این پژوهش مجموعه اجزای فرهنگی بدون آنکه قصد تفکیک آن به انواع اجزاء وجود داشته باشد، در نظر گرفته شدهاند.نظر به تعاریف مختلف پیرامون توسعه میتوان مفهومی از توسعه را که مورد اتفاق بیشتر صاحبنظران است، اینگونه بیان نمود: توسعه فرآیندی است که متضمن بهبود مداوم در همهی عرصههای زندگی انسانی، اعم از مادی و معنوی و بهبود بنیانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باشد که انسان در این فرآیند به حیاتی با عزت نفس و اتکا به خود همراه با گسترش دایرهی انتخاب در محدودهی پذیرفته شده، دست یابد. (نظرپور، 1378: 27)
مباحث مطرح شده پیرامون توسه نشان دهندهی چند بُعدی بودن آن شامل ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که اساساً با تأکید بر فرهنگ و اهداف جامعه تعریف شده است؛ یعنی این اصطلاح در گفتمانهای خاص، دارای معانی متعدد است. اما جدای از تأکیدهای گفتمانی و فرهنگی بر توسعه، این مفهوم دارای تعریف و ابعادی عام نیز هست که درون شرایط مختلف ویژگیهای خاصی میپذیرد. (عنبری، 1381: 12)
نظریههای توسعه
از سوی صاحبنظران امر توسعه، الگوها و نظریات مختلفی برای دستیابی به توسعهی ارائه شده است که در سه گروه اصلی قابل تقسیمبندی است:1. نظریات نوسازی؛ (2) 2. نظریات دیترمینیستی - مارکسیستی؛ (3) 3. نظریات توسعهنیافتگی. (4)
1. نظریات نوسازی
این نظریات حاصل مباحث و تئوریهایی است که از سوی پژوهشگران آمریکایی دربارهی مسائل مربوط به دگرگونیهای جوامع جهان سوم ارائه شد. این دسته از پژوهشگران، جوامع موجود در جهان امروز را به دو دستهی سنتی و نوین تقسیم میکردند و جوامع غربی را نمونه و الگوی جوامع نوین میدانستند و مشخصات آن جوامع را به عنوان معیار نو بودن در نظر میگرفتند و در مقابل، جوامع موسوم به جهان سوم را به عنوان جوامعی کم و بیش سنتی قلمداد میکردند و در همین راستا نوسازی را عبارت از فرآیندی میدانستند که طی آن جوامع بشری از حالت سنتی به حالت نوین در میآیند. آنها معتقد بودند به هر میزان که ارتباط میان جهان صنعتی و جهان غیر صنعتی (جهان سوم) افزایش یابد، جهان سوم بهرههای بیشتری در توسعهی ساختاری و رفاهی خود خواهد برد. طرفداران این نظریه ضمن درونی دانستن عوامل توسعه و توسعهنیافتگی و اعتقاد به سیر خطی تمام جوامع، رشد انباشت سرمایه را از عوامل مهم توسعه تلقی مینمودند. (سریع القلم، 1375: 21)اِشکال عمدهای که به این نظریات وارد میشود، آن است که اقتباس، تقلید و وارد کردن برخی از جنبهها و ظواهر زندگی، جوامع صنعتی را از سوی کشورهای جهان سوم مترادف با توسعه و نوسازی آنها قلمداد کردهاند و هیچگونه جایگاهی برای ساخت فکری حاکم بر این جوامع و فرهنگ آنها قائل نشدهاند و این مسئله را مفروض نظریات خود قرار دادهاند که هدف توسعه در این کشورها همان هدفی است که کشورهای غربی دنبال نمودهاند.
2. نظریات دیترمینستی - مارکسیستی
این نظریات مطرح میکنند که سرمایهداری موجب توسعهی جهان میشود. اما این توسعه به صورت متناسب و موزون و برابر در همهی ممالک رشد نمیکند. از طرف دیگر، معتقدند که کلیهی جوامع باید سیر تکاملی را در عبور از مراحل پنجگانهای که براساس شیوههای مختلف تولید، یا انواع مالکیت ابزار تولید مشخص میشوند، طی نمایند. این مراحل عبارتاند از: جامعهی بدوی (کمون اولیه)، مرحلهی بردهداری، فئودالیسم، سرمایهداری و کمونیسم. مبارزات طبقاتی اجتماع، ناشی از شیوهی تولید و چگونگی مالکیت ابزار تولید و روابط تقلیدی، موجب تغییر و دگرگونی و عبور از مرحلهای به مرحلهی دیگر میشود. مطابق این نظریه، در جامعهی معاصر، به جای تقابل جامعهی سنتی و مدرن تقابل شیوهی تولید غیر سرمایهداری و سرمایهداری قرار دارد. توسعه یعنی عبور از جامعهی فئودالی یا جامعهای با شیوهی تولید غیر سرمایهداری به جامعهی سرمایهداری و سپس به مرحلهی سوسیالیسم و کمونیسم (حسنی، 1378: 67) عمدهترین انتقادات وارده بر نظریات مارکسیستی بر جنبهی جبرگرایانه آن است که سیر تکامل و توسعهی کلیهی جوامع را از ابتدا تا مرحلهی آخر، که در نظر آنها همان جامعهی ایدئال کمونیستی است، در یک سیر خطی ترسیم نمودهاند و معتقدند که کلیهی جوامع باید این سیر خطی را طی نمایند.3. نظریات توسعهنیافتگی
اساس نظریات توسعهنیافتگی بر این اصل استوار است که نظام اقتصادی سرمایهداری بینالمللی به طور منظمی عمل مینماید که موجب عدم توسعه و اختلال اقتصادهای جهان سوم میشود.نحوهی عملکرد اقتصاد بینالمللی طبعاً به ضرر آن دسته از کشورهایی است که سرمایهداری نیستند و به طور نابرابری با جهان صنعتی، مبادلات تجاری دارند. این نظریات به دو بخش وسیع تقسیم میشوند:
الف. نظریات ساختاری (5):
این نظریات ضمن برشمردن شاخصهای انبوه جمعیت، کشاورزی معیشتی نرخ اندک پسانداز، وابستگی شدید به صادرات مواد اولیه، و تمرکز سیاسی به عنوان عوامل ساختاری مانع توسعه در کشورهای جهان سوم، تشکیل سازمانهای بینالمللی مانند «نکتاد» (6) تنظیم سیاستها و مقررات بینالمللی برای تثبیت روابط اقتصادی و قیمتهای مبادله، صنعتی شدن سریع و اتخاذ سیاست «جانشینی واردات» (7) را جهت مبارزه با نارساییهای موجود پیشنهاد میکنند. هدف اصلی این توجیهها، برابر نمودن شرایط مبادله است تا آثار مثبت این مبادله از طریق افزایش درآمد، اشتغال، بازار داخلی و توسعه عمومی پدیدار گردد. (سریع القلم، 1375: 22)ب. نظریات وابستگی (8):
طبق این نظریه، وابستگی، وضعیتی است که در آن اقتصاد گروهی از کشورها (مثلاً کشورهای موسوم به جهان سوم) تابع توسعهی اقتصادی گروهی دیگر از کشورها (مثلاً کشورهای پیشرفتهی غربی) است و این رابطهی وابستگی از آنجا به وجود آمده است که این دو دسته از کشورها در حالی وارد روابط متقابل تجاری شدهاند که در درون کشورهای گروه دوم (پیشرفته) انگیزهها و تواناییهای توسعه و گسترش وجود داشته است؛ ولی در کشورهای گروه اول (وابسته) به دلایلی، چنین انگیزهها و تواناییهایی وجود نداشته است. در چنین شرایطی کشورهای اخیر فقط میتوانستهاند از توسعهی کشورهای پیشرفته متأثر شوند و بدین ترتیب وابستگی متقابل به وابستگی تبدیل شده است. (ساعی، 1377: 31)نظریهی وابستگی، احیای نظریهی کلاسیک امپریالیسم، تحت عنوان نوامپریالیسم با تأکید بر آثار و تبعات منفی آن در کشورهای جهان سوم بود که تأکید بر عوامل بیرونی توسعهنیافتگی یعنی ایجاد و تداوم توسعهنیافتگی را در رابطهی نابرابر کشورهای توسعهنیافته (پیرامونی) با کشورهای توسعهیافته (مراکز) جستوجو میکند و راه توسعه را برای کشورهای جهان سوم قطع وابستگی از طریق اصلاح و عادلانه شدن نظام اقتصاد جهانی میداند. این دیدگاه در خلال دههی 1960 و پس از شکست الگوهای توسعهی غربی، از جمله الگوی نوسازی در بین برخی از اقتصاددانان آمریکای لاتین که بعضی از آنان با کمیسیون اقتصادی آمریکای لاتین وابسته به سازمان ملل (اکلا) همکاری میکردند، ظاهر شد. (حسنی، 1378: 70) شایان ذکر است که عدم توجه این نظریات به مسائل درونی کشورهای موسوم به جهان سوم، از عمدهترین انتقاداتی است که به نظریات وابستگی وارد میشود.
در انتها، اگر بخواهیم تعریف مناسبی از توسعه ارائه نماییم تا در این پژوهش موردنظر مراحل بعدی تحقیق قرار گیرد، میتوان با ملاحظاتی این تعریف از توسعه را مدنظر قرار داد: «توسعه فرآیندی است که متضمن بهبود مداوم در همهی عرصههای زندگی انسانی، اعم از مادی و معنوی و بهبود بنیانهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی باشد که انسان در این فرآیند به حیاتی با عزت نفس همراه با گسترش دایرهی انتخاب در محدودهی پذیرفته شده، دست یابد».
نکتهای که باید مورد توجه قرار این است که در این تحقیق، اهداف و آرمانهای توسعه در نظر گرفته شده است نه فرآیند تاریخی که غرب برای دستیابی به توسعه طی کرده است. اندیشمندان مسلمان نیز در عمده اندیشهورزیهای خود چنین رویکردی داشتهاند و با فرآیندی که غرب برای دستیابی به توسعه طی کرده و یا در حال طی کردن است، چندان موافق نبودهاند و وقتی صحبت از توسعه به میان میآوردند بیشتر اهداف و آرمانهای توسعه را مورد بحث قرار میدهند. بنابراین در این مطالعه، آرمانها و اهداف توسعه در نظر گرفته شده و اجزای فرهنگی چنین توسعهای از آرای متفکران، مورد بررسی و استخراج شده است.
در مباحث توسعه، دو موضوع چالش برانگیز وجود داشته که در این تحقیق هم مورد بررسی قرار گرفته است: عدهای معتقدند دستیابی به توسعه پدیدهای جمعی است و ساختارهای اجتماعی مناسب منجر به توسعه میگردد؛ و عدهای دیگر اعتقاد دارند که توسعه پدیدهای فردی است و این انسان توسعهیافته است که جامعهی توسعهیافته را ایجاد میکند. یکی از محورهای این پژوهش، بررسی این نکته است که از نگاه اندیشمندان مسلمان اجزای فرهنگی فردی توسعه و اجزای فرهنگی جمعی توسعه کدامند و آیا اندیشمندان مسلمان بیشتر توسعه را پدیدهای جمعی میبینند یا فردی؟ محور چالشبرانگیز دیگری که در ارتباط با توسعه مطرح است، مادی یا غیر مادی بودن توسعه است. عدهای توسعه را پدیدهای صرفاً مادی میدانند در حالی که برخی دیگر ابعاد غیرمادی هم برای آن قائل هستند که در دهههای اخیر توجه به ابعاد غیرمادیِ توسعه مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. در این مطالعه درصدد خواهیم بود تا اجزای فرهنگی مربوط به ابعاد مادی توسعه و اجزای فرهنگی مربوط به ابعاد غیر مادی توسعه را از نگاه اندیشمندان بررسی و استخراج کنیم.
چنان که اشاره شد توسعه دارای ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که سعی خواهد شد اجزای فرهنگی مربوط به هر یک از این ابعاد را از نگاه اندیشمندان مسلمان استخراج شود. بنابراین با توجه به مجموعه پژوهشها و مطالعات صورت گرفته پیرامون موضوع، میتوان مجموعه اجزای فرهنگی ذکر شده برای دستیابی به توسعه را از دو بُعد مادی و غیرمادی از یکسو، و فردی و اجتماعی از سوی دیگر مورد تفکیک قرار داد. اگر درصدد باشیم یک جمعبندی از اجزای فرهنگی توسعه را که از سوی جامعهشناسان و دانشمندان علوم توسعه به ویژه با توجه به مؤلفههای فرهنگی دین اسلام طراحی نماییم، شاید بتوان مجموعه اجزای فوق را در یک ماتریس 2×2 با اضلاع مادی - غیر مادی و جمعی - فردی جمعبندی کنیم. از آنجا که در آموزههای دین اسلام محور پیشرفت و تکامل، انسان میباشد و هدف نهایی از توسعه، تکامل و اعتلای مادی و معنوی جامعه و احیای ارزشهای پذیرفته شده با محوریت آخرت است، محور این ماتریس، انسان و جهتگیری آن به سوی اهداف مذکور میباشد. اجزای فرهنگی توسعه بسته به ماهیت هر یک، در داخل خانههای این ماتریس قرار میگیرند.
نمودار 1: مجموعه اجزای فرهنگی توسعه از نگاه جامعهشناسان و دانشمندان علوم توسعه با تقسیمبندی مادی - غیر مادی و فردی - جمعی
توسعهی اقتصادی: تولیدگرایی، عقیده به آبادانی طبیعت، اعتقاد به رشد ثروت، کیفیتگرایی، عقیده به ارتقای معیشت، انفاق، خوداتکایی، عقیده به رفاه همگانی، ارزش کار و رزق حلال، صرفهجویی در مصرف، پسانداز و آیندهنگری، مذمت فقر مالی، دنیاگرایی معقول و جدی، عقیده به بهرهجویی از طبیعت. |
توسعهی اجتماعی: نظم جمعی و برنامهریزی، اقتباس خلاق، مشارکت عمومی، قانونمداری، حفظ هویت مستقل ملی، تحولگرایی از سنت به تجدد، عزت و سربلندی جامعه، عدالت اجتماعی، آرامش اجتماعی، دفاع از حقوق. |
توسعهی سیاسی: استقلال، وحدت، آزادی با قید مصالح اسلام و مردم، صلحگرایی، شایستهسالاری. |
توسعهی فرهنگی: خرافهزدایی، علمگرایی تجربی، وقتشناسی و نظم فردی، نوآوری و ابداع، ایمان، تقوا، رهبانیتزدایی، زهد روحی و نه عملی، باور به پیوستگی مادی و معنوی، تعقل، آرامش فردی. |
روششناسی
ماهیت موضوع مورد مطالعه نیز تا حد زیادی تکلیف محقق را در انتخاب روش مطالعهی مناسب روشن میسازد. از آنجا که روش اسنادی یکی از روشهای پذیرفته شدهی علوم اجتماعی با روایی و اعتبار لازم میباشد و به ویژه در مطالعات مربوط به گذشتهی تاریخی مورد استفادهی فراوان دارد و با توجه به ماهیت موضوع مورد مطالعهی ما که تاریخی - اجتماعی است و مربوط به اندیشمندان مسلمانی است که اکثر آنها مربوط به گذشته میباشند و در شرایط فعلی در قید حیات نیستند، روش اسنادی برای این تحقیق مورد استفاده قرار میگیرد. برای جمعآوری اطلاعات نیز از روش فیشبرداری استفاده شده است. در این مطالعه از منابع دست اول و دوم اعم از منابع مکتوب نظیر کتاب و مقالات و صوتی در قالب نرم افزارهای رایانهای (CD) استفاده گردید. هر چند بنا به ضرورت و جهت تکمیل مباحث، از منابع دست دوم و ارائهی دیدگاههای دیگران پیرامون اندیشمندان مسلمان مورد بررسی نیز استفاده گردید. از سوی دیگر عدم تسلط کافی به زبان عربی، محقق را بر آن داشته تا از منابع ترجمهای یا منابع دست دوم جهت بررسی آرا و اندیشههای اندیشمندان مسلمان جهان عرب استفاده نماید. با وجود این، سعی شده است فهرست کاملی از کتب و مقالاتی که توسط هر یک از اندیشمندان مورد بررسی در تحقیق به رشتهی تحریر درآمده است یا صاحبنظران دیگر در مورد این اندیشمندان نوشتهاند، جمعآوری نموده و آثار مورد بررسی قرار گرفته و آن دسته از آثاری که در آنها آرای اندیشمند موردنظر پیرامون توسعه آورده شده، انتخاب و به دقت مورد مطالعه قرار گرفته و فیشبرداری شده است و سپس با استفاده از تحلیل مضمونی، اجزای فرهنگی توسعه از آرای اندیشمندان استخراج شده است. در مورد هر اندیشمند، فیشهایی که مضمون آنها مشابه بود، ولی از دو اثر جداگانه تهیه شده بود، حذف گردید و در نهایت فیشهایی که در آنها به طور مستقیم اندیشمند مورد نظر پیرامون توسعه و پیشرفت به اظهارنظر پرداخته بود، تفکیک و به طور جداگانه برای صاحبنظر جمعبندی شد. از آنجا که اطلاعات گردآوری شده از قابلیت تلفیق برخوردارند، تفسیر و تبیین و نتیجهگیری را تسهیل و تسریع میکنند.در این تحقیق منظور از اندیشمندان مسلمان، آن دسته از متفکران اجتماعی است که با دغدغهی دینی اسلامی به اندیشهورزی در مورد موضوع توسعه با مفهوم عام آن پرداختهاند و در ایجاد جریانهای فکری و اجتماعی در زمان خود مؤثر بودهاند. اندیشمندانی که انتخاب شدهاند، با نظر اهل خبرهای که محقق از آنها نظرخواهی کرده است، انتخاب شدهاند که تعدادی مسلمانی ایرانی و برخی مسلمان غیرایرانی میباشند. اندیشمندان مورد بررسی در این تحقیق عبارتاند از: امام خمینی (رحمه الله)، جلال آلاحمد، علی شریعتی، مرتضی مطهری، ابراهیم العسل، محمد اقبال لاهوری، سید جمالالدین اسدآبادی، رافع طهطاوی و محمد عبده.
هر یک از این اندیشمندان، اجزای فرهنگی توسعه را به شرح ذیل برشمردهاند:
الف. جلال آلاحمد
تولیدمحوری، نفی مصرفگرایی بیش از حد، شناخت زیربنایی ماهیت و فلسفهی تمدن غرب، بومینگری، فقرزدایی، رفاه مادی و معنوی، اقتصاد پویا و مستقل، علمگرایی و آموزش محوری، صنعتمداری، شایستهسالاری و تخصصگرایی، شایستهسالاری در انتخاب مدیران، دموکراسی.ب. از نگاه امام خمینی (رحمه الله)
ارتقای معنوی جامعه، مادیت در پناه معنویت، رشد اقتصادی، استقلال فرهنگی، تولیدمحوری، رفاه اقتصادی، صنعت و کشاورز محوری، سعادت معنوی، آزادی، عدالت اجتماعی، استقلال، آبادانی، انسانسازی و تهذیب انسان، آگاهی، صنعت ملی و مستقل داشتن.ج. دکتر علی شریعتی
نفس مصرفگرایی تجدد و تأیید تولید و فکر تمدن، نفی اعراض از دنیا، علممحوری و روششناسی علمی، جزئی و عینینگری و تجربهگرایی، اصالت رشد اقتصادی، تقدم تولید معنوی و فکری بر رشد اقتصادی، اصلاح سنتهای مانع پیشرفت و بیداری نوگرایانه، توجه به دنیا (دنیاگرایی) در عین امید به آمرزش آخرت، ایمان، واقعگرایی، خودیابی و حفظ اصالت تاریخی و فرهنگی خویش، اجتهاد علمی، ایدئولوژی (آگاهی طبقاتی، جهانی و تاریخی) و نفی تبدیل آن به فرهنگ، انسانمداری اسلامی.د. ابراهیم العسل
ارادهی آگاه، استقلال، عمران و آبادانی، تربیت انسان آزاد و شرافتمند، آرمانگرایی در عین واقعگرایی، عدالت اجتماعی، فراگیری مادی و معنوی، رفع متعادل نیازهای بشری، همهجانبهنگری، مسئولیتپذیری، فقر زدایی کافی به حد معیشت شرافتمندانه، انسانگرایی به عنوان هدف توسعه، صنعتمحوری، پیشرفت علم، آزادی اندیشه، ارزش کار به عنوان مفهوم متعالی، رشد سرمایه، تندرستی و عافیت (بهداشت و سلامت).ه. اقبال لاهوری
خودیابی و خودآگاهی و بیداری اسلامی، میانهروی، روشنگری، صلح، اعتدال، پیشرفت اجتماعی - اقتصادی، تلفیق عقل و عشق به خدا، هویت فردی و ملی، تولید علم و هنر، توجه به فرهنگ بومی و اصیل اسلامی و پرهیز از فرهنگ و اخلاق غربی، خودباوری، وحدت مسلمین، استقلال، پرهیز از رخوت و سستی، نواندیشی.و. سید جمالالدین اسدآبادی
بیداری اسلامی و بازگشت به خویشتن، نوآوری و تولید علم و تکنولوژی، عقلگرایی و اجتهاد در امور دینی، اصلاحطلبی، استعمارستیزی و استقلال، خرافهزدایی، شرافت، آموزش و تربیت عمومی و امر به معروف و نهی از منکر، وحدت جهان اسلام، مادی گرایی در عین معنویت اسلامی، همبستگی دین و سیاست، معرفت به فلسفهی غرب، پرهیز از شیفتگی در برابر علوم امروزی، بازیابی ایمان، تقویت عامل ذهنی پیش درآمدی بر تغییر عینی، ارادهی آزاد و عدم تسلیم به قضا و قدر، میهن دوستی، استبدادستیزی، کار و کوشش، ثبات قدم در حرکت تدریجی، دینمداریز. طهطاوی
توجه به سنت دینی در عین بهرهبرداری از عقل ابزارمند جدید، علممداری و دانشهای کاربردی، آگاهی مسلمانان، تقلید از غرب، خردمندی، مشارکت عمومی، راستگویی و درستکاری دولتمردان، قانونمداری، رعایت حقوق ملت، آزادی، عدال، احراز فضایل معنوی، ثروت و معاش و امکانات مادی خوب و آسوده زیستن، میهندوستی، پیشرفت اقتصادی، تربیت سیاسی و دینی افراد کشور با پرورش شخصیت.ح. محمد عبده
تجددخواهی و اصلاح فکر دینی، بازگشت به منابع نخستین و اصیل اسلام توأم با عقلگرایی، تلفیق اندیشههای نو با مبانی تفکر اسلام، تقویت اصول اخلاقی، پذیرش نوآوری و مهارتهای فنی، تولید علم و تحقیق علمی، نفی تقلید کورکورانه، میانهروی، دینمداری، آزاداندیشی، اقتباس علمی با توسل به خرد، اصلاح نظام آموزشی، ایمان مبتنی بر عقل.ط. مرتضی مطهری
اصلاحطلبی، احیای تفکر دینی، نیرومندی در سایهی اسلام ناب، پرهیز از جمود، تفکر و تعقل، همنوایی علم و دین، ارزشمندی شخصیت انسانی، تعقل در امور دینی، توجه به کار و معاش، تکامل و رشد معنویت، دیانت هماهنگ با مقتضیات زمان، توجه به روح زندگی به جای شکل آن، تکامل افراد جامعه با ازدیاد آزادی، عواطف انسانی و انساندوستی.چنانکه در بررسی مبانی نظری موضوع توسعه اشاره کردیم، توسعه دارای ابعاد مختلفی نظیر توسعهی اقتصادی، توسعهی سیاسی، توسعهی اجتماعی و توسعهی فرهنگی و انسانی میباشد. با مروری بر اجزای فرهنگی توسعه در نگاه هر یک از این اندیشمندان میتوان هر یک از این مؤلفهها را در یکی از گروههای مربوط به ابعاد توسعه جای داد و با تفکیک موضوعی به مهمترین اجزای فرهنگی در هر یک از این ابعاد در نگاه اندیشمندان مسلمان پی برد.
حال اگر در یک جمعبندی درصدد باشیم منظومهی اجزای فرهنگی توسعه مشتمل بر توسعهی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را از نگاه اندیشمندان مسلمان ترسیم کنیم، میتوان به الگوی ذیل دست یافت: (نمودار 3)
نمودار 3: منظومه اجزاء فرهنگی توسعه در ابعاد مختلف آن از نگاه اندیشمندان مسلمان
نمودار 4: منظومهی اجزای فرهنگی توسعه براساس جنبههای مادی - غیر مادی و جمعی - فردی از نگاه اندیشمندان مسلمان
نتیجهگیری
در گفتارهای قبلی پژوهش، از یکسو با مروری بر نظرات دانشمندان و صاحبنظران توسعه که در دو گروه با رویکرد دینی و بدون رویکرد دینی صورت گرفت، منظومهای از اجزای فرهنگی توسعه از نگاه صاحبنظران توسعه در دو ماتریس چهارتایی که یکی از آنها دارای اضلاع مادی - غیرمادی و فردی - جمعی و ماتریس دیگر دارای ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی توسعه بود، استخراج شد. از سوی دیگر، با پژوهش در آرای اندیشمندان مسلمان در کشورهای اسلامی و به ویژه ایران، اجزای فرهنگی توسعه در قالب منظومهای و در همان ماتریسهای پیشین استخراج گردید. حال در مرحلهی نتیجهگیری با بررسی هر یک از این منظومهها و مقایسهی آنها با یکدیگر سعی در تحلیل و نتیجهگیری خواهیم نمود.پیرامون میزان تأکید اندیشمندان مسلمان بر اجزای مادی یا غیرمادی توسعه باید گفت که با مداقهی بیشتر پیرامون منظومهی اجزای فرهنگی توسعه در ابعاد مختلف آن از نگاه اندیشمندان مسلمان، ملاحظه میشود که به نوعی، کلیهی اندیشمندان مسلمان بررسی شده در این تحقیق، هدف نهایی توسعه را نه در این دنیا بلکه در آخرت قرار دادهاند و اندیشهورزی آنها پیرامون توسعه با محوریت آخرت صورت گرفته است.
در خصوص اجزای فرهنگی هر یک از ابعاد توسعه باید گفت که اندیشمندان مسلمان به همهی ابعاد توسعه اعم از توسعهی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توجه لازم را داشته و اجزای فرهنگی مهمی را در هر یک از این ابعاد مدنظر قرار دادهاند که منظومهی کاملی از این اجزا به تفکیک در نمودار 3 آورده شد.
در مورد نقش عوامل درونی و بیرونی در دستیابی کشورهای اسلامی به توسعه، باید چنین گفت که توجه ویژهی اکثر اندیشمندان مسلمان به استقلال در بعد توسعهی سیاسی نشان دهندهی آن است که رهایی از سلطهی کشورهای استعماری بر کشورهای اسلامی به عنوان عامل بیرونی مهم در دستیابی این کشورها به توسعه از مهمترین دغدغههای اکثریت این اندیشمندان بوده است به گونهای که از بین اندیشمندان مورد بررسی، به غیر از یک نفر بقیه به طور قاطع بر نقش استقلال در دستیابی به توسعه تأکید کردهاند. از سوی دیگر، تأکید بر بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان از طریق ارتقای آگاهی و احیای تفکر دینی، نشان دهندهی توجه آنها به نقش تودهی مردم مسلمان و اهمیت بیداری آنها به عنوان یک رکن اساسی در دستیابی به توسعه است. همچنین رخداد این بیداری اسلامی در کلیهی کشورهای مسلماننشین میتواند عامل مهمی در برقراری وحدت و همدلی در بین این کشورها و همافزایی توان آنها برای دستیابی به توسعه باشد. مؤلفهی آزادی نیز که در بخش توسعهی سیاسی نسبت به سایر مؤلفهها از تأکید بیشتری برخوردار است، نشان دهندهی آن است که اندیشمندان مسلمان همواره به نقش بازدارندهی استبداد در کشورهای اسلامی به عنوان یک عامل درونی برای دستیابی به توسعه توجه داشته و تأکید ورزیدهاند. بنابراین، ملاحظه میشود که از نگاه اندیشمندان مسلمان، شیوهی حکومت و ادارهی کشور به عنوان عامل درونی، و نوع تعامل و تأثیرگذاری کشورهای خارجی به عنوان عامل بیرونی، در دستیابی کشورهای اسلامی به توسعه دارای نقش کلیدی میباشند.
پیرامون اجزای فرهنگی مورد تأکید هر یک از ابعاد توسعه باید چنین ادامه داد که در بُعد توسعهی اجتماعی، عدالت اجتماعی بیش از سایر مؤلفهها مورد توجه اندیشمندان مسلمان قرار گرفته است. این امر نشان دهندهی آن است که توزیع عادلانهی امکانات و فرصتهای حاصل از پیشرفت و توسعهی کشور از نگاه اندیشمندان، در بین تودهی مردم یکی از مهمترین مؤلفههای دستیابی به توسعهی واقعی به شمار میرود و تحقق عدالت اجتماعی در توزیع برون دادهای توسعه در فقرزدایی در جوامع اسلامی نقش مهمی خواهد داشت. از سوی دیگر، در بعد توسعهی اجتماعی، توجه به ترویج فرهنگ کار و کوشش توسط اندیشمندان مسلمان و مطرح شدن کار به عنوان یک ارزش، بیانگر آن است که کمکاری و بیتوجهی به تلاش و کوشش در این دنیا از سوی پارهای از مسلمانان به عنوان یک آموزندهی اشتباه فرهنگی از سوی اندیشمندان مدنظر قرار گرفته است و کار هرچه بیشتر در این دنیا به عنوان یک آموزهی دینی در اسلام مورد تأکید اندیشمندان مسلمان بوده است.
در بُعد توسعهی اقتصادی، اندیشمندان مورد بررسی، بیشتر بر روی تولید بیشتر و مصرف کمتر از حد افراط تأکید بیشتری داشتهاند. مروری بر اجزای فرهنگی توسعهی اقتصادی نشان میدهد که اندیشمندان مسلمان هرگز به ابعاد دنیوی و رفاه مادی بیتوجه نبودهاند و بر تولید و آبادانی در این دنیا و بهرهجویی از طبیعت تأکید داشتهاند ولی همواره برای فعالیتهای مادی جهت و هدف معنوی قائل بودهاند و همواره رفاه مادی را در پناه معنویت خواستار بودهاند.
تأکید بر نواندیشی دینی از سوی این اندیشمندان نشان میدهد که تحجّر و سنتگرایی افراطی در جوامع اسلامی و عدم باز تولید آموزههای دینی مطابق با شرایط امروزی همواره مانع مهمی برای دستیابی به توسعه از سوی این اندیشمندان دیده شده است. تولید علم به همراه تأکید بر ایمان از یکسو و همراه دانستن تربیت با آموزش از سوی دیگر نشانهی آن است که همواره این اندیشمندان درصدد بودهاند تا برای آموزش و علم اهداف و جهت معنوی قائل شوند تا علم و آموزش انجام گرفته تضمین کنندهی توسعه با محوریت آخرت باشد.
در مجموع میتوان چنین گفت که کلیدیترین اجزای فرهنگی لازم برای دستیابی به توسعهی مطلوب از نگاه اندیشمندان مسلمان دارای چند مؤلفهی اساسی است: حکومتهای جوامع اسلامی باید همواره در حوزهی بیرونی درصدد حفظ استقلال کشور و وحدت بین کشورهای مسلماننشین، در سایهی بیداری اسلامی باشند و در حوزهی درونی با پرهیز از استبداد، تضمین کنندهی آزادیهای مشروع در جوامع اسلامی باشند. از سوی دیگر، نظام اجتماعی و وجدان جمعی باید به سمت ایجاد بستر تحقق عدالت اجتماعی، تقویت هویت و ترویج فرهنگ کار به عنوان یک ارزش اجتماعی باشد. نظام آموزشی کشورهای اسلامی در عرصهی تفکر و اندیشهورزی باید تأکید بر نواندیشی دینی در مراکز آموزشی علوم دینی و اسلامی (حوزههای علمیه) از یکسو و بر تولید علم در مراکز دانشگاهی از دیگر سو داشته باشد. هر چند باید به تربیت و آموزش عمومی به عنوان عامل مؤثر در تربیت تودهی مردم که نقش مهمی در تحقق عملی توسعه دارند، دارای ارزش شایان توجهی میباشند. هر چند هرگونه نواندیشی دینی و تولید علمی و آموزش عمومی باید در بستری از ایمان تحقق یابد.
دربارهی جمعگرا یا فردگرا بودن توسعه از نگاه اندیشمندان مسلمان به دنبال ذکر اجزای فرهنگی مربوط به هر کدام در نمودار 4 چنان که ملاحظه میشود اندیشمندان مسلمان به ابعاد غیرمادی توسعهی بیشتر از صاحبنظران علوم توسعه تأکید ورزیدهاند؛ هرچند به ابعاد مادی توسعه هم بیتوجه نبودهاند. از سوی دیگر، اندیشمندان مسلمان به ابعاد جمعی توسعه نیز بیشتر از ابعاد فردی آن تأکید ورزیدهاند. بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که رویکرد اکثر اندیشمندان مسلمان مورد بررسی در این تحقیق پیرامون توسعه، بیشتر جمعگرا و غیرمادی بوده است تا فردگرایانه و مادی. حتی جمعگرایی به گونهای بوده است که از محدودهی مرزهای کشورهای اسلامی فراتر رفته و با طرح موضوع بیداری اسلامی و وحدت مسلمین سرنوشت همهی مسلمین را به هم گره زده است. در بعد فردی، تأکید این اندیشمندان به انسانسازی که از سوی اکثریت قریب به اتفاق آنان مطرح گردیده است، نشان دهندهی آن است که از نگاه این اندیشمندان، انسان در کانون توسعه قرار دارد و توسعه باید به انسانسازی منجر شود و در این انسانسازی تهذیب انسان و بازیابی ایمان از اهمیت ویژهای برخوردار است.
نکتهی دیگری که در این مقایسه ملاحظه میشود این است که اندیشمندان مسلمان تقریباً به اکثر اجزای فرهنگی توسعه در ابعاد مختلف آن توجه داشته و تأکید ورزیدهاند و تقریباً نگاه همهجانبه و کاملی به مقولهی توسعه به عنوان یک هدف داشتهاند. سؤالی که مطرح است این است که چرا علیرغم توجه این اندیشمندان فرآیند توسعه به طور عملی در اکثر کشورهای اسلامی به منظور دستیابی توسعه به عنوان هدف رخ نداده است؟ با توجه به نفی اقتباس و تقلید کورکورانه از الگوی غرب برای توسعه از سوی این اندیشمندان، چرا علیرغم توجه آنان به مقولهی توسعهی به عنوان هدف، فرآیند یا الگوی عملی لازم برای تحقیق این اهداف از سوی اندیشمندان ارائه نشده است؟ آیا میتوان چنین نتیجهگیری کرد که در کشورهای اسلامی به علت حاکمیت حکومتهای استبدادی یا وابسته به اجانب همواره اندیشمندان مسلمان در نقش منتقد ظاهر شده و از پیوستن به کانونهای قدرت پرهیز کردهاند و همین موضع در قبال حکومت مانع از توفیق آنها در طراحی فرآیندها و ساختارهای عملی لازم برای دستیابی به توسعه در کشورهای اسلامی شده است؟
حتی امام خمینی (رحمه الله) هم که سعی در پیادهسازی جامعهی مطلوب و توسعهیافته میکند، این هدف را نه در همراهی و اتصال به کانون قدرت بلکه در مخالفت کامل با آن با اتکا به تودهی مردم دنبال میکند که منجر به انقلاب اسلامی ایران میشود. آیا دلایل دیگری برای عدم تحقق عملی و طراحی فرآیند مطلوبی برای توسعه در کشورهای اسلامی وجود داشته است؟ این سؤالات و پرسشهای نظیر آن نیازمند انجام پژوهشهای تکمیلی است تا گوشههایی از مسئلهی پیچیده و بغرنج توسعهنیافتگی در کشورهای اسلامی را آشکار کند.
پینوشتها:
1. عضو هیئت علمی دبیرخانهی شورای عالی انقلاب فرهنگی.
2. Modernization
3. Marxist Deteminist Theory
4. Underdevelopment Theory
5. Structural Theory
6. United Nation Conference on Trade and Development (UNCTAD)
7. Import Substation
8. Dependency Theory
الف. کتابهای فارسی
1. آبادیان، حسین. (1375). غرب و پدیده منورالفکری در ایران. مجموعه مقالات رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دورهی معاصر. تهران. سروش.
2. ابراهیمی، محمدحسین. (1377). توسعهی اقتصادی در قرآن. تهران. نشر غفور.
3. ازکیا، مصطفی. (1377). جامعهشناسی توسعه. تهران. کلمه.
4. آقا معلیزاده، ودود. گام به گام در بررسی موانع عمدهی توسعهی ملی در ایران. مجموعه مقالات دومین کنگرهی بینالمللی همکاریهای سه جانبهی دولت. دانشگاه و صنعت برای توسعهی ملی.
5. اکبری، محمدعلی. (1375). رویکرد غربگرایان به نوسازی ایران. مجموعه مقالات رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دورهی معاصر. تهران. سروش.
6. آلاحمد، جلال. (1372). غربزدگی. تهران. فردوس.
7. آوینی، سید مرتضی. (1377). توسعه و مبانی تمدن غرب. تهران. ساقی.
8. بینام. (1373). کوثر. تهران. مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله).
9. تامپسون، جان. ایدئولوژی و فرهنگ مدرن. ترجمهی مسعود اوحدی. تهران. مؤسسهی فرهنگ آیندهی پویان.
10. تودارو، مایکل. توسعهی اقتصادی در جهان سوم. ترجمهی غلامعلی فرجادی. تهران. پژوهش و برنامهریزی توسعه.
11. حکیمی، محمدرضا. (1378). الحیاه. ترجمهی احمد آرام. تهران. دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
12. خلیلیان، محمدجمال. (1381). اسلام و توسعه. قم. مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزهی علمی.
13. خلیلی تیرتاشی، نصرالله. (1379). شاخصهای توسعه در اسلام. پایاننامهی کارشناسی ارشد. قم. مؤسسهی آموزشی پژوهشی امام خمینی (رحمه الله).
14. داوری اردکانی، رضا. (1363). وضع کنونی تفکر در ایران. تهران. سروش.
15.ـــــ . (1375). غرب و بحران هویت در ایران معاصر. مجموعه مقالات رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دورهی معاصر. تهران. سروش.
16. دوب، شیاما چاران. (1377). نوسازی و توسعه. ترجمهی دکتر مرتضی قرهباغیان و مصطفی ضرغامی. تهران. رسا.
17. دوپویی، گزاویه. (1374). فرهنگ و توسعه. ترجمهی فاطمه فراهانی و عبدالمجید زرین قلم، تهران. کمیسیون ملی یونسکو در ایران.
18. رجایی، فرهنگ. (1381). اندیشهی سیاسی معاصر در جهان عرب. تهران. مرکز مطالعات خاورمیانه.
19. روکس برو، یان. (1370). جامعه شناسی توسعه. ترجمهی مصطفی ازکیا. تهران. نشر توسعه.
20. ژاکس، ولفگانگ. (1377). نگاهی نو به مفاهیم توسعه. ترجمهی فرهی و بزرگی، بیجا. بینا.
21. سریع القلم، محمود. (1375). توسعهی جهان سوم و نظام بینالملل. تهران. سفیر.
22.ـــــ . (1376). عقل و توسعهیافتگی. تهران. نشر علمی و فرهنگی.
23.ـــــ . (1380). عقلانیت و آیندهی توسعه یافتگی ایران. تهران، مرکز مطالعات و استراتژیک خاورمیانه.
24. سعدیان راد، بهمن. (1381). بررسی شیوههای علمی تأثیر فرهنگ در توسعه از دیدگاه استادان دانشگاههای غیر پزشکی تهران. به راهنمایی دکتر ابراهیم رزاقی. پایاننامهی کارشناسی ارشد تهران. دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی.
25. سو، الوین. (1381). تغییر اجتماعی و توسعه. ترجمهی محمود حبیبی مظاهری. تهران. پژوهشکدهی مطالعات راهبردی.
26. سیفزاده، سید حسین. (1381). نوسازی و دگرگونی سیاسی. تهران. سمت.
27. شاکری، سیدرضا. (1382). اندیشهی سیاسی شریعتی. تهران. جهاد دانشگاهی.
28. شریعتی، علی. مجموعه آثار. تهران.
29. صادقی گرمارودی، احمد. (1376). «مفهوم توسعه در قرآن و سنت». مجموعه مقالات نخستین همایش اسلامی و توسعه. تهران. دانشگاه شهید بهشتی.
30. عالم، عبدالرحمن. (1374). گرایشهای سیاسی در جهان عرب. ترجمهی مجید خدوری. تهران. دفتر مطالعات بینالمللی.
31. عزتی، مرتضی. (1376). «توسعه و توسعه یافتگی از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)». مجموعه مقالات نخستین همایش اسلام و توسعه، تهران، دانشگاه شهید بهشتی.
32. العسل، ابراهیم. (1378). توسعه در اسلام ترجمهی دکتر عباس عرب. مشهد. انتشارات آستان قدس رضوی.
33. عظیمی، حسین. (1371). مدارهای توسعهنیافتگی در اقتصاد ایران. تهران. نشر نی.
34. عنایت، حمید. (1363). سیری در اندیشهی سیاسی عرب. تهران. بینا.
35. فوران، جان. (1380). مقاومت شکننده. ترجمهی احمد تدین. تهران. رسا.
36. قوام، عبدالعلی. (1382). جهانی شدن و جهان سوم. تهران. دفتر مطالعات سیاسی.
37. گوندر فرانک، آندره. (1359). جامعهشناسی توسعه و توسعهیافتگی. ترجمهی منوچهر ستارچیان، تهران. دانشگاه صنعتی شریف.
38. لاهوری، محمداقبال. (1380). دیوان اشعار تهران. بیستون.
39. لوین، ز. ا. (1378). اندیشهها و جنبشهای نوین سیاسی اجتماعی در جهان عرب. ترجمهی یوسف عزیزی بنیطرف. تهران. انتشارات علمی و فرهنگی.
40. مددپور، محمد. (1372). سیر تفکر معاصر. تهران. تربیت.
41. مطهری، مرتضی. (1379). نهضتهای اسلامی در صد سالهی اخیر. تهران. صدرا.
42.ـــــ . (1380). پانزده گفتار تهران. صدرا.
43. موثقی، سید احمد. (1374). جنبشهای اسلامی معاصر. تهران. سمت.
44. موسایی، میثم. (1374). دین و فرهنگ توسعه. تهران. مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
45. موسوی خمینی، روحالله [امام خمینی]. صحیفهی نور (مجموعه سخنرانیها و مقالات). تهران. مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله).
46. مؤمن کاشی، محمد. (1373). نوسازی از نگاه امام خمینی (رحمه الله). پایاننامهی کارشناسی ارشد. تهران. دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی.
47. نجفی، موسی. (1377). دین، دولت، تجدد. تهران. نشر مینو.
48. یونسکو، (1378). بُعد فرهنگی توسعه: به سوی رهیافتی علمی. ترجمهی صلاحالدین محلاتی، تهران. یونسکو.
ب. منابع لاتین
1. Enesco, World Culture Report: Cultural Diversity, Conflict, and, Pluralism U.N. Enesco Publishing
2. Gouletd,(2001), A New Ethics of development, Interview by Mike Gismond, H.t.m.Auroua ontine
3. Gulet D, Three Rationalities in Development Decision- Making, in: world Development, vollA, No2
4. Hofstede,G, (2001), Cultures Consequences: Comparing Values, behaviors, Institutions, and Organization Across Nation, IntL. Sage Publication
5. Hulme.D. (1994), Social Development Research and the Third Sector in Rethinking Social Development Edi by
Booth, Longman.
6. Parsons, Talcott, , (1951), The Social System, Illinois: Free Press
7. Peetr, (1999) ,Theories of Development, U.S.A the Guilford Press
8. Portes A. & kinmcaid A.D, Sociology and Development in the 1990 s: Critical Challenges and Empirical Trends, In:
Sociological forum. volA.No4.A79-503
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1392)، مجموعه مقالات نخستین همایش ملی الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت جلد پنجم - کمیسیون تخصصی ابعاد و شاخصها، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.