نویسنده: محمد امین صادقی ارزگانی
سیری در اندیشه عرفانی امام خمینی (ره)
از آن جا که نبوت و امامت، چهرهی ظاهری ولایت و ولایت، صورت باطنی آن است، این ظاهر و آن باطن از آغاز خلقت هستی همراه بوده و تا پایان عالم نیز همراه خواهند بود. این همراهی، تجلیات و ظهورات متعددی دارد که به نمونههایی از آن اشاره میشود.
در فرازی از کلمات امام آمده است:
ما قائل به این هستیم که نور نبوت و نور امامت، از صدر خلقت بوده است و تا آخر خواهد بود. (1)
در جای دیگر با اشاره به این که نبوت و امامت، هر کدام به نوبهی خود ظهور و تجلی ولایت است، درباره همراهی نور محمدی و علوی در عوالم مختلف میگوید:
این دو بزرگوار در عوالم غیب با هم بودند، متحد بودند، و در شهادت در این عالم، یکی مظهر آن غیب مطلق است در بعثت و یکی مظهر آن غیب مطلق است در امامت؛ امامت و بعثت دو امر هستند که اینها به ظهور آن معنویت بزرگ عام است و آن ولایت است... و این دو بزرگوار همان طوری که در عالم غیب و غیبِ غیب با هم بودند و متحد بودند... در این دنیا هم که آمدند اینها اخوّت داشتند... و یکی به تبعیت آن دیگری همه امور را محوّل به او کرد و همه امور را به تبعیت او به جا آورد. (2)
گفتنی است که بحث همراهی ولایت با نبوت و امامت ممکن است در محورهای مختلفی قابل طرح باشد؛ آنچه متناسب با این تحقیق است، رویکرد عرفانی آن و تبیین دیدگاه امام خمینی و مستند کردن آن به آموزههای وحیانی و مبانی عرفانی ناب اسلامی است. این رویکرد، به اختصار و در چند محور تحلیل میشود:
الف. از آن جا که ولایت، حقیقتی فراگیر و جامع بین نبوت و امامت است، گاهی به صورت نبوت و زمانی در کسوت امامت تجلی میکند؛ لذا همان طور که با بعثت و رسالت، نعمت پر فیض ولایت الهی تجلی کرد، با امامت امامان معصوم (علیهمالسلام) نیز این فیض بزرگ الهی استمرار یافته است.
امام خمینی با الهام از معارف وحیانی، ماه شعبان را تداوم معنویت ماه مبارک رمضان دانسته و سرّ مسئله را در تداوم ولایت ختمی مرتبت در کسوت معارف امامت جستوجو کرده و گفته است:
"در ماه مبارک رمضان، مقام رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - به ولایت کلی الهی بالأصاله تمام برکات را در این جهان بسط داده است، و ماه شعبان که ماه امامان است به برکت ولایت مطلقه، به تبع رسول الله، همان معانی را ادامه میدهد. پس ماه رمضان ماهی است که تمام پردهها را دریده است و وارد شده است، جبرئیل امین بر رسول خدا و به عبارت دیگر وارد کرده است پیغمبر اکرم جبرئیل امین را در دنیا، و ماه شعبان ماه ولایت است و همه این معانی را ادامه میدهد. ماه رمضان مبارک است که قرآن بر او وارد شده است و ماه شعبان مبارک است که ادعیه ائمه - علیهمالسلام - در او وارد شده است... قران مشتمل بر تمام معارف است و تمام مایحتاج بشر است و ماه شعبان... ادامه همان حقیقت است و همان معانی در تمام دورهها. (3)"
در این کلام امام خمینی دو نکته مطرح شده است:
نکته اول، تداوم معارف معنوی نبوت در قالب مناجات ائمه (علیهمالسلام) است.
دیگر این که تمام برکتهای ولایت محمدی، در قالب ولایت ائمه (علیهمالسلام) به نحوی کامل و آموزنده ادامه یافته است و این یکی از بهترین جلوههای همراهی و ظهور ولایت در قالب امامت و نبوت است.
به نظر میرسد این فراز از همراهی ولایت با نبوت و امامت، جزو مؤثرترین و آموزندهترین نمونههای همراهی آن سه پدیدهی الهی است و اساساً فلسفهی وجودی امامت و نقس بنیادین آن، حفظ و تفسیر آموزههای وحیانی و هدایت بشر به سوی سعادت و کمال ابدی است.
با توجه به این که فیض معارف نبوی در قالب معارف اهل بیت (علیهمالسلام) تداوم یافته است، میتوان امامت را شناخت معصومانهی معارف دینی و اراده آن به مردم دانست. این شناخت گاهی در قالب مناجات مطرح شده و بیشتر ناظر به معارف عرفانی و باطنی دین بوده است؛ گاهی به صورت روایات تجلی کرده است؛ گاهی نیز در تقریر، امضا و سیرهی عملی ائمه ظاهر شده است. هر کدام از محورهای یاد شده نمودی از تجلیات همراهی ولایت و نبوت در کسوت امامت است.
این همراهی نبوت و ولایت با امامت، برخلاف محورهایی که اشاره خواهد شد، تنها جنبهی اعتقادی ندارد تا پذیرش و ایمان به آن کافی باشد، بلکه جنبهی کاربردی دارد و اثر عملی و عینی آن در همه اعتقادات دینی خودنمایی میکند؛ زیرا بیانات ائمه با آنچه پیامبر فرموده هیچگونه تفاوتی ندارد و تمام معارف اهل بیت که در قالب مناجات و روایات به دست ما رسیده، از نظر ارزشی برابر با معارف وحیانی و سخنان پیامبر؛ بلکه تفسیر و بازتاب حقیقت وحی و کلمات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
امام خمینی در این باره میفرماید:
"احادیث شریفهی اهل بیت عصمت و طهارت - علیهمالسلام - را که خلفای رحمان و خلاصهی بنی الانسانند، روحانیت و نورانیتی است... چه که آن از سرچشمهی علم رحمانی و فیض سبحانی نازل، و دست تصرف هوا و نفس اماره از آن دور... است و نورانیت نفوس شریفه و طهارت ارواح لطیفهی آن بزرگان دین و اولیای یقین در کلام آنها جلوه نموده؛ بلکه نور کلام حق از گریبان احادیث آنها تجلی فرموده. (4)"
همچنین در جای دیگری میفرمایند:
"اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) که معادن وحی و تمام فرمایشاتشان و علومشان از وحی الهی و کشف محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) است. (5)"
و در جای دیگر با اشاره به منشأ نورانیت کلام اهل بیت میگویند:
"بدان که کلام هر متکلم جلوهی ذات او است به حسب مقام ظهور، و بروز ملکات باطنهی او است در مرآت الفاظ به مقدار استعداد نسج الفاظی؛ چنانچه اگر قلبی نورانی و صافی از الواث و کدورات عالم طبیعت شد، کلام او نیز نورانی، بلکه نور خواهد بود و همان نورانیت قلب، جلوه در کسوهی الفاظ مینماید. و در شأن ائمهی هدی وارد شده است: «کلامکم نورٌ» (6). (7)"
بنابراین یکی از اساسیترین محورهای همراهی ولایت و نبوت با امامت، مسئله همراهی آنها در تبیین معارف و حقایق الهی است که اثر عملی بسیار مهمی در پی دارد.
ب. جلوهی دیگر همراهی نور ولایت با نبوت و امامت که در کلام امام خمینی به آن اشاره شده، مسأله همراهی وجود مقدس امیرمؤمنان و مقام ختمی مرتبت در عوالم مختلف است. این مسأله بازتاب عرفانی آموزههای دینی است که در روایات متعددی آمده است؛ از جمله، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
"من و علی در سمت راست عرش مشغول تسبیح خداوند بودیم؛ وقتی آدم خلق شد ما را در صُلب او قرارداد و به ترتیب در صُلبهای طاهر و رحمهای مطهّر قرار میگرفتیم؛ تا این که در صلب عبدالمطلب رسیدیم و از طریق او یکی در صلب عبدالله و دیگری در صلب ابیطالب قرار گرفتیم و نبوت و رسالت در من، و وصیت و امامت در علی قرار داده شد. (8)"
همچنین امیرمؤمنان (علیهالسلام) فرمود:
«ألا إنّی عبدالله و أخو رسوله و صدیقه الأول، قد صدقتهُ و آدم بین الروح و الجسد»؛ (9) همه بدانند که من بندهی خدا و برادر رسول خدا و اولین کسی هستم که او را تصدیق کردم و به او ایمان آوردم؛ زیرا من هنگامی او را تصدیق کردم که آدم هنوز بین روح و جسد به سر میبرد و خلق نشده بود.
یکی از زیباترین جلوههای همراهی آن دو بزرگوار در کلام یکی از بزرگان اهل حکمت چنین بیان شده است:
"دانسته بودم که نفس شریف ایشان، قدسی و علم ایشان لدنی است، به حدی که در وقتی به مشیمهی رحم مادر خود فاطمه بنت اسد بودند، چون حضرت سید البشر، فاطمه را میدید، فاطمه بیاختیار از جای خود بر میخاست و چون از حقیقت حال او استبصار مینمودند، میفرمود که هرگاه حضرت سیدالبشر را میبینم، جنینی که در رحم من است حرکت میکند و میدانم که رو به آن طرف آن حضرت توجه کردند آورد. و اکثر علمای اعل سنت دلیل آن که ایشان را «کرّم الله وجهه» میخوانند، همین معنا را نوشتهاند، پس دانستم که ایشان را حالت و مرتبهی جناب نبوی منکشف بوده در حالی که تولد نیافته بودند؛ و این از خواص نفس قدسی است. (10)"
حضرت امام نیز در این باره بدین مضمون میفرماید:
نور مقدس رسول خدا و امیرمؤمنان که از نور خداوند منشأ گرفته، همان عقل مجردی است که بر عالم خلقت تقدم دارد و آنچه در روایات درباره همراهی آن نور در همه عالم آمده، مراد این است که آن نور الهی در عوالم نازله، از صُلب عالم جبروت به باطن عالم ملکوت عالی، و از آن به باطن ملکوت سافل، و از آن به باطن عالم مُلک و نشئه عالم شهادت رسیده، بعد در عصارهی هستی که نسخهی جامع همه عوالم است، یعنی آدم ابوالبشر، ظاهر گردید و آن نور واحد از صلب آدم به تدریج انتقال یافت تا به صلب عبدالله و ابیطالب از هم جدا شده. (11)
و در جای دیگر درباره اتحاد نور اهل بیت با نور ختمی مرتبت میگوید:
"خلّص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویه و حقایق الهیه با روحانیت آن ذات مقدس مشترک و به واسطهی تبعیت تامّه، فانی در آن حضرت شدند. (12)"
ج. از دیگر جلوههای همراهی ولایت و نبوت و امامت این که همانگونه که نبوت ختمی جامع نبوتهای سایر انبیا است، ولایت که باطن نبوت است نیز جامع همه نبوتهای پیشین است. حضرت امام در این باره میفرماید:
"آنکه به تمام اسماء و صفات رسیده است، نبوت ختمیه دارد، و آن که از طریق صفت محدود و خاصی رسیده است، نبوت محدود پیدا میکند، و از طریق همان صفتی که از طریق او رسیده مردم را به حق دعوت میکند... وجود شریف ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) که از تمام اوصاف و اسماء رسیده بود، نبوت ختمیه پیدا نمود. جامعیت هر نبوتی به هر اندازه باشد، امامت و نیابت آن هم به اندازهی جامعیت او میباشد؛ زیرا نوّاب انبیا بالأصاله نرسیدهاند، بلکه به تبع رسیدهاند؛ لذا ولایت حضرت امیر (علیهالسلام) که وصیّ حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده، ولایت ختمیه میباشد، و چون حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوت جامعه داشته و ایشان به صفاتی که انبیای سلف رسیده بودند با جامعیت دیگری رسیده بود؛ لذا ولایتی هم که باطن نبوت ایشان بوده، جامع میباشد. پس اگر نبوت ایشان جامع تمام نبوّات سلف بوده، ولایت نبوت ایشان هم جامع جمیع نبوّات خواهد بود؛ و لذا حضرت امیر (علیهالسلام) فرمود: «کنتُ مع جمیع الأنبیاء سرّاً و مع خاتم جهراً». (13)"
مسأله جامعیت ولایت ائمه (علیهمالسلام)، به خصوص امیرمؤمنان و همراهی ولایی او با انبیای پیشین در شمار حقایق ناب و ارزشمندی است که نه تنها در آموزههای عرفانی، بلکه در روایات نیز مورد توجه بوده است؛ از جمله امیرمؤمنان، ضمن سخنان مبسوطی در این باره میفرماید:
«أنا الذی دُعیَ الله الخلائق إلی طاعتی؛ أنا مع رسول الله فی الأرض و فی السماء؛ أنا المسیح حیث لاروح؛ أنا صاحب القرون الاُول؛ أنا جاوزت بموسی فی البحر؛ أنا المتکلّم علی لسان عیسی فی المهد؛ أنا المذکور فی سالف الزمان و الخارج فی آخر الزمان»؛ (14) من کسی هستم که خداوند خلایق را به اطاعت از من فراخوانده است؛ من با رسول خدا در زمین و آسمان بودهام؛ من آنگاه مسیح بودم که روحی آفریده نشده بود؛ من همراه و مصاحب عصرهای پیشین هستم؛ من موسی را از دریا عبور دادم؛ من گویندهی سخن بر زبان عیسی در گهواره بودم، من در زمانهای پیشین یاد میشدم و در آخر زمان به دنیا آمدم.
این حدیث نورانی که ناظر به ساحات ولایت است، همراهی ولایت با نبوت را نیز به زیبایی مطرح کرده است. به نظر میرسد آنچه در عرفان امام خمینی درباره همراهی ولایت و نبوت مطرح شده، بازتاب معارفی است که در روایات اهل بیت، به ویژه امیرمؤمنان (علیهالسلام) آمده است. حضرت امام در جای دیگری میگوید:
"انبیای سلف، هم کشف داشتند و هم بسط، اما نه به طور اطلاق، بلکه فی الجمله؛ چون در این معنا مختلف بودند... و وجود نازنین احمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) که کشف تام و بسط تمام و تام داشت، خاتم شد و خاتم پیامبران گردید... حضرت علی (علیهالسلام) گرچه به آن نحوی که ممکن است وحدت حفظ شود و به آن نحوی که ممکن است کثرات را هم ملاحظه نماید، قلب و شرح صدر داشت و کشف حقایق... را هم به آن قدر که کشف و بسط ممکن میباشد... داشت... پس در عین این که ملاک نبوت در حضرت امیر (علیهالسلام) هست... ممکن نیست نبیّ باشد. (15)"
اما سرّ اینکه امیرمؤمنان (علیهالسلام) با این که ملاک و معیارهای نبوت را داشت، نبی نبود، در آثار عرفانی امام خمینی به این صورت تبیین شده است:
پس از ظهور پیامبر خاتم، کشف حقایق و بسط آنها به حد کمال نهایی رسید و بیشتر از آن ممکن نیست؛ پس اگر عین همان بار دیگر کشف و آورده میشد، تکرار بود، و اگر کمتر از آن آورده میشد، نتیجهی آن برگشت از کمال به نقص بود که خلاف عقل است. (16)
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول.
از آن جا که نبوت و امامت، چهرهی ظاهری ولایت و ولایت، صورت باطنی آن است، این ظاهر و آن باطن از آغاز خلقت هستی همراه بوده و تا پایان عالم نیز همراه خواهند بود. این همراهی، تجلیات و ظهورات متعددی دارد که به نمونههایی از آن اشاره میشود.
در فرازی از کلمات امام آمده است:
ما قائل به این هستیم که نور نبوت و نور امامت، از صدر خلقت بوده است و تا آخر خواهد بود. (1)
در جای دیگر با اشاره به این که نبوت و امامت، هر کدام به نوبهی خود ظهور و تجلی ولایت است، درباره همراهی نور محمدی و علوی در عوالم مختلف میگوید:
این دو بزرگوار در عوالم غیب با هم بودند، متحد بودند، و در شهادت در این عالم، یکی مظهر آن غیب مطلق است در بعثت و یکی مظهر آن غیب مطلق است در امامت؛ امامت و بعثت دو امر هستند که اینها به ظهور آن معنویت بزرگ عام است و آن ولایت است... و این دو بزرگوار همان طوری که در عالم غیب و غیبِ غیب با هم بودند و متحد بودند... در این دنیا هم که آمدند اینها اخوّت داشتند... و یکی به تبعیت آن دیگری همه امور را محوّل به او کرد و همه امور را به تبعیت او به جا آورد. (2)
گفتنی است که بحث همراهی ولایت با نبوت و امامت ممکن است در محورهای مختلفی قابل طرح باشد؛ آنچه متناسب با این تحقیق است، رویکرد عرفانی آن و تبیین دیدگاه امام خمینی و مستند کردن آن به آموزههای وحیانی و مبانی عرفانی ناب اسلامی است. این رویکرد، به اختصار و در چند محور تحلیل میشود:
الف. از آن جا که ولایت، حقیقتی فراگیر و جامع بین نبوت و امامت است، گاهی به صورت نبوت و زمانی در کسوت امامت تجلی میکند؛ لذا همان طور که با بعثت و رسالت، نعمت پر فیض ولایت الهی تجلی کرد، با امامت امامان معصوم (علیهمالسلام) نیز این فیض بزرگ الهی استمرار یافته است.
امام خمینی با الهام از معارف وحیانی، ماه شعبان را تداوم معنویت ماه مبارک رمضان دانسته و سرّ مسئله را در تداوم ولایت ختمی مرتبت در کسوت معارف امامت جستوجو کرده و گفته است:
"در ماه مبارک رمضان، مقام رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - به ولایت کلی الهی بالأصاله تمام برکات را در این جهان بسط داده است، و ماه شعبان که ماه امامان است به برکت ولایت مطلقه، به تبع رسول الله، همان معانی را ادامه میدهد. پس ماه رمضان ماهی است که تمام پردهها را دریده است و وارد شده است، جبرئیل امین بر رسول خدا و به عبارت دیگر وارد کرده است پیغمبر اکرم جبرئیل امین را در دنیا، و ماه شعبان ماه ولایت است و همه این معانی را ادامه میدهد. ماه رمضان مبارک است که قرآن بر او وارد شده است و ماه شعبان مبارک است که ادعیه ائمه - علیهمالسلام - در او وارد شده است... قران مشتمل بر تمام معارف است و تمام مایحتاج بشر است و ماه شعبان... ادامه همان حقیقت است و همان معانی در تمام دورهها. (3)"
در این کلام امام خمینی دو نکته مطرح شده است:
نکته اول، تداوم معارف معنوی نبوت در قالب مناجات ائمه (علیهمالسلام) است.
دیگر این که تمام برکتهای ولایت محمدی، در قالب ولایت ائمه (علیهمالسلام) به نحوی کامل و آموزنده ادامه یافته است و این یکی از بهترین جلوههای همراهی و ظهور ولایت در قالب امامت و نبوت است.
به نظر میرسد این فراز از همراهی ولایت با نبوت و امامت، جزو مؤثرترین و آموزندهترین نمونههای همراهی آن سه پدیدهی الهی است و اساساً فلسفهی وجودی امامت و نقس بنیادین آن، حفظ و تفسیر آموزههای وحیانی و هدایت بشر به سوی سعادت و کمال ابدی است.
با توجه به این که فیض معارف نبوی در قالب معارف اهل بیت (علیهمالسلام) تداوم یافته است، میتوان امامت را شناخت معصومانهی معارف دینی و اراده آن به مردم دانست. این شناخت گاهی در قالب مناجات مطرح شده و بیشتر ناظر به معارف عرفانی و باطنی دین بوده است؛ گاهی به صورت روایات تجلی کرده است؛ گاهی نیز در تقریر، امضا و سیرهی عملی ائمه ظاهر شده است. هر کدام از محورهای یاد شده نمودی از تجلیات همراهی ولایت و نبوت در کسوت امامت است.
این همراهی نبوت و ولایت با امامت، برخلاف محورهایی که اشاره خواهد شد، تنها جنبهی اعتقادی ندارد تا پذیرش و ایمان به آن کافی باشد، بلکه جنبهی کاربردی دارد و اثر عملی و عینی آن در همه اعتقادات دینی خودنمایی میکند؛ زیرا بیانات ائمه با آنچه پیامبر فرموده هیچگونه تفاوتی ندارد و تمام معارف اهل بیت که در قالب مناجات و روایات به دست ما رسیده، از نظر ارزشی برابر با معارف وحیانی و سخنان پیامبر؛ بلکه تفسیر و بازتاب حقیقت وحی و کلمات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
امام خمینی در این باره میفرماید:
"احادیث شریفهی اهل بیت عصمت و طهارت - علیهمالسلام - را که خلفای رحمان و خلاصهی بنی الانسانند، روحانیت و نورانیتی است... چه که آن از سرچشمهی علم رحمانی و فیض سبحانی نازل، و دست تصرف هوا و نفس اماره از آن دور... است و نورانیت نفوس شریفه و طهارت ارواح لطیفهی آن بزرگان دین و اولیای یقین در کلام آنها جلوه نموده؛ بلکه نور کلام حق از گریبان احادیث آنها تجلی فرموده. (4)"
همچنین در جای دیگری میفرمایند:
"اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) که معادن وحی و تمام فرمایشاتشان و علومشان از وحی الهی و کشف محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) است. (5)"
و در جای دیگر با اشاره به منشأ نورانیت کلام اهل بیت میگویند:
"بدان که کلام هر متکلم جلوهی ذات او است به حسب مقام ظهور، و بروز ملکات باطنهی او است در مرآت الفاظ به مقدار استعداد نسج الفاظی؛ چنانچه اگر قلبی نورانی و صافی از الواث و کدورات عالم طبیعت شد، کلام او نیز نورانی، بلکه نور خواهد بود و همان نورانیت قلب، جلوه در کسوهی الفاظ مینماید. و در شأن ائمهی هدی وارد شده است: «کلامکم نورٌ» (6). (7)"
بنابراین یکی از اساسیترین محورهای همراهی ولایت و نبوت با امامت، مسئله همراهی آنها در تبیین معارف و حقایق الهی است که اثر عملی بسیار مهمی در پی دارد.
ب. جلوهی دیگر همراهی نور ولایت با نبوت و امامت که در کلام امام خمینی به آن اشاره شده، مسأله همراهی وجود مقدس امیرمؤمنان و مقام ختمی مرتبت در عوالم مختلف است. این مسأله بازتاب عرفانی آموزههای دینی است که در روایات متعددی آمده است؛ از جمله، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
"من و علی در سمت راست عرش مشغول تسبیح خداوند بودیم؛ وقتی آدم خلق شد ما را در صُلب او قرارداد و به ترتیب در صُلبهای طاهر و رحمهای مطهّر قرار میگرفتیم؛ تا این که در صلب عبدالمطلب رسیدیم و از طریق او یکی در صلب عبدالله و دیگری در صلب ابیطالب قرار گرفتیم و نبوت و رسالت در من، و وصیت و امامت در علی قرار داده شد. (8)"
همچنین امیرمؤمنان (علیهالسلام) فرمود:
«ألا إنّی عبدالله و أخو رسوله و صدیقه الأول، قد صدقتهُ و آدم بین الروح و الجسد»؛ (9) همه بدانند که من بندهی خدا و برادر رسول خدا و اولین کسی هستم که او را تصدیق کردم و به او ایمان آوردم؛ زیرا من هنگامی او را تصدیق کردم که آدم هنوز بین روح و جسد به سر میبرد و خلق نشده بود.
یکی از زیباترین جلوههای همراهی آن دو بزرگوار در کلام یکی از بزرگان اهل حکمت چنین بیان شده است:
"دانسته بودم که نفس شریف ایشان، قدسی و علم ایشان لدنی است، به حدی که در وقتی به مشیمهی رحم مادر خود فاطمه بنت اسد بودند، چون حضرت سید البشر، فاطمه را میدید، فاطمه بیاختیار از جای خود بر میخاست و چون از حقیقت حال او استبصار مینمودند، میفرمود که هرگاه حضرت سیدالبشر را میبینم، جنینی که در رحم من است حرکت میکند و میدانم که رو به آن طرف آن حضرت توجه کردند آورد. و اکثر علمای اعل سنت دلیل آن که ایشان را «کرّم الله وجهه» میخوانند، همین معنا را نوشتهاند، پس دانستم که ایشان را حالت و مرتبهی جناب نبوی منکشف بوده در حالی که تولد نیافته بودند؛ و این از خواص نفس قدسی است. (10)"
حضرت امام نیز در این باره بدین مضمون میفرماید:
نور مقدس رسول خدا و امیرمؤمنان که از نور خداوند منشأ گرفته، همان عقل مجردی است که بر عالم خلقت تقدم دارد و آنچه در روایات درباره همراهی آن نور در همه عالم آمده، مراد این است که آن نور الهی در عوالم نازله، از صُلب عالم جبروت به باطن عالم ملکوت عالی، و از آن به باطن ملکوت سافل، و از آن به باطن عالم مُلک و نشئه عالم شهادت رسیده، بعد در عصارهی هستی که نسخهی جامع همه عوالم است، یعنی آدم ابوالبشر، ظاهر گردید و آن نور واحد از صلب آدم به تدریج انتقال یافت تا به صلب عبدالله و ابیطالب از هم جدا شده. (11)
و در جای دیگر درباره اتحاد نور اهل بیت با نور ختمی مرتبت میگوید:
"خلّص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویه و حقایق الهیه با روحانیت آن ذات مقدس مشترک و به واسطهی تبعیت تامّه، فانی در آن حضرت شدند. (12)"
ج. از دیگر جلوههای همراهی ولایت و نبوت و امامت این که همانگونه که نبوت ختمی جامع نبوتهای سایر انبیا است، ولایت که باطن نبوت است نیز جامع همه نبوتهای پیشین است. حضرت امام در این باره میفرماید:
"آنکه به تمام اسماء و صفات رسیده است، نبوت ختمیه دارد، و آن که از طریق صفت محدود و خاصی رسیده است، نبوت محدود پیدا میکند، و از طریق همان صفتی که از طریق او رسیده مردم را به حق دعوت میکند... وجود شریف ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) که از تمام اوصاف و اسماء رسیده بود، نبوت ختمیه پیدا نمود. جامعیت هر نبوتی به هر اندازه باشد، امامت و نیابت آن هم به اندازهی جامعیت او میباشد؛ زیرا نوّاب انبیا بالأصاله نرسیدهاند، بلکه به تبع رسیدهاند؛ لذا ولایت حضرت امیر (علیهالسلام) که وصیّ حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده، ولایت ختمیه میباشد، و چون حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوت جامعه داشته و ایشان به صفاتی که انبیای سلف رسیده بودند با جامعیت دیگری رسیده بود؛ لذا ولایتی هم که باطن نبوت ایشان بوده، جامع میباشد. پس اگر نبوت ایشان جامع تمام نبوّات سلف بوده، ولایت نبوت ایشان هم جامع جمیع نبوّات خواهد بود؛ و لذا حضرت امیر (علیهالسلام) فرمود: «کنتُ مع جمیع الأنبیاء سرّاً و مع خاتم جهراً». (13)"
مسأله جامعیت ولایت ائمه (علیهمالسلام)، به خصوص امیرمؤمنان و همراهی ولایی او با انبیای پیشین در شمار حقایق ناب و ارزشمندی است که نه تنها در آموزههای عرفانی، بلکه در روایات نیز مورد توجه بوده است؛ از جمله امیرمؤمنان، ضمن سخنان مبسوطی در این باره میفرماید:
«أنا الذی دُعیَ الله الخلائق إلی طاعتی؛ أنا مع رسول الله فی الأرض و فی السماء؛ أنا المسیح حیث لاروح؛ أنا صاحب القرون الاُول؛ أنا جاوزت بموسی فی البحر؛ أنا المتکلّم علی لسان عیسی فی المهد؛ أنا المذکور فی سالف الزمان و الخارج فی آخر الزمان»؛ (14) من کسی هستم که خداوند خلایق را به اطاعت از من فراخوانده است؛ من با رسول خدا در زمین و آسمان بودهام؛ من آنگاه مسیح بودم که روحی آفریده نشده بود؛ من همراه و مصاحب عصرهای پیشین هستم؛ من موسی را از دریا عبور دادم؛ من گویندهی سخن بر زبان عیسی در گهواره بودم، من در زمانهای پیشین یاد میشدم و در آخر زمان به دنیا آمدم.
این حدیث نورانی که ناظر به ساحات ولایت است، همراهی ولایت با نبوت را نیز به زیبایی مطرح کرده است. به نظر میرسد آنچه در عرفان امام خمینی درباره همراهی ولایت و نبوت مطرح شده، بازتاب معارفی است که در روایات اهل بیت، به ویژه امیرمؤمنان (علیهالسلام) آمده است. حضرت امام در جای دیگری میگوید:
"انبیای سلف، هم کشف داشتند و هم بسط، اما نه به طور اطلاق، بلکه فی الجمله؛ چون در این معنا مختلف بودند... و وجود نازنین احمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) که کشف تام و بسط تمام و تام داشت، خاتم شد و خاتم پیامبران گردید... حضرت علی (علیهالسلام) گرچه به آن نحوی که ممکن است وحدت حفظ شود و به آن نحوی که ممکن است کثرات را هم ملاحظه نماید، قلب و شرح صدر داشت و کشف حقایق... را هم به آن قدر که کشف و بسط ممکن میباشد... داشت... پس در عین این که ملاک نبوت در حضرت امیر (علیهالسلام) هست... ممکن نیست نبیّ باشد. (15)"
اما سرّ اینکه امیرمؤمنان (علیهالسلام) با این که ملاک و معیارهای نبوت را داشت، نبی نبود، در آثار عرفانی امام خمینی به این صورت تبیین شده است:
پس از ظهور پیامبر خاتم، کشف حقایق و بسط آنها به حد کمال نهایی رسید و بیشتر از آن ممکن نیست؛ پس اگر عین همان بار دیگر کشف و آورده میشد، تکرار بود، و اگر کمتر از آن آورده میشد، نتیجهی آن برگشت از کمال به نقص بود که خلاف عقل است. (16)
پینوشتها:
1. صحیفه امام، ج 20، ص 250.
2. همان، ص 232-233.
3. صحیفه امام، ج 20، ص 248-249.
4. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 4.
5. آداب الصلوة، ص 41.
6. من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 616.
7. همان، ص 308.
8. بحارالانوار، ج 15، ص 12، ح 14.
9. همان، ص 15، ح 19.
10. رساله نور الهدایة فی الامامه، ص 12.
11. ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ص 63.
12. آداب الصلوة، ص 181.
13. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 2، ص 247.
14. الکلمات المکنونه، ص 199.
15. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، ص 351-352.
16. ر.ک: همان.
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول.