بدینسان، فیشهای مربوطه که به دستور وزارت آموزش و پرورش (5) جمع آوری شده بود، به وسیلهی مدیر محترم موزهی توپ قاپی آقای تحسین اوز (6) به صورت الفبایی مرتب شد، و تاکنون، دو جزوه از آن منتشر شده است.
در جزوه ی اول، تصویر «تملیک نامهی» مورخه ی ربیع الآخر 749 مربوط به اورخان بیگ نیز چاپ شده است. این ملکنامه را آقای تحسین اوز بسیار پیش از آن نیز به من نشان داده، و تصویری از آن تهیه کرده بود.
من نیز در مقالهای با عنوان «بیان اهمیت و توضیح یک سند جدید متعلق به تاریخ عثمانی» (7) در شمارهی نهم مجلهی بلتن (8) (نشر مؤسسهی تاریخ ترک) ارزش تاریخی آن سند را نشان داده ام.
این ملکنامهی اورخان غازی همزمان با جلب توجهی برخی از دانشمندان غربی، تردید آنها را برانگیخت. یکی از ایشان پرفسور ح. شیل (9) و دیگری پل ویتک (10) است. شخصا نسخهی ترجمه شدهی مقالهی دکتر شیل را، که در مجلهای (11) منتشر شده است، و از سوی مدیریت موزهی قصر توپ قاپی به مؤسسهی تاریخ ارسال شده دیدم.
ح. شیل، با اینکه چگونگی طبقهبندی اسناد موزهی توپقاپی را نمیدانست، در مقالهی یادشدهاش نتیجهی تحقیق شایان تشکر و تقدیرش روی « [دفتر] راهنمای بایگانی» (12) را منعکس کرده، سپس از «تملیک نامه ی» یاد شده، که اورخان به مناسبت اهدای ملکی به وزیرش حاجی پاشا داده بود، سخن به میان آورده، و گفته است.
که پیش از مطالعهی دقیق سند یاد شده، نمیتوان در صحت آن به طور قطعی حکم کرد؛ وی چنین ادامه داده است:
«خط طغرا با خط سند همخوانی ندارد؛ علاوه بر این، است. [به نظر میرسد که] قسمت آخر سند نشان از رونوشت بودن آن دارد؛ ولی اصولا بدون مهر یک [حکومتی] بنابراین، معتقدم که برای اثبات درستی سند باید از روشهای تحقیق در بایگانی استفاده کرد، زیرا خود متن برای اثبات صحت آن، دلیل کافی محسوب نمیشود؛ این [تنها] شاهد کم اهمیت محسوب میشود...»
بر اساس مطالعات این محقق محترم، سند مورد بحث در اینجا، اصل تملیک نامهی اورخان بیگ نیست، بلکه نسخهای از آن است. گویا پل ویتک، که مقالات و آثار با ارزشی در زمینهی «تاریخ ترکها در آناتولی» نوشته، نیز همین تردید را ابزار کرده است، که متأسفانه نوشتهی او را نخواندهام.
در واقع، سخن از فقدان اسناد مربوط به دوران ابتدایی عثمانیان است، و وجود تنها چند سند نیز نمیتواند در تحقیقات مربوط به دولت عثمانی در قرن چهاردهم میلادی [هشتم هجری] تردیدها را از میان بردارد.
اما از سوی دیگر نیز تردیدی نیست که به دست آمدن [این گونه] اسناد جدید هم [به نوبهی خود] به مرور، اشتباهات [و تردیدهای] مربوط به دوران یاد شده را از میان میبرد. چنانکه وقفنامهی دیگری که به اورخان بیگ مربوط است و موجبات نوشته شدن مقالهی حاضر را فراهم کرد، مجهولات مربوط به دوران ابتدایی تاریخ عثمانی را کمی آشکار کرده است.
پیش از آوردن متن وقفنامه، لازم است بگویم که شرطی نیست که باید خط طغرای سلطنتی با متن سند همخوانی داشته باشد. زیرا کسانی که طغرا را کشیده و متن را نوشتهاند اشخاص جدا از یکدیگرند.
مثالهای زیادی از این دست میتوان ارائه کرد. در بسیاری از اسناد مربوط به امپراتوری راگوزا (13) نوشتهی طغرا و متن اصلی با یکدیگر فرق دارند.
برای نمونه، فرمانهای (شمارهی) 141، 137، 136، 132، 112، 96، 94، 67، 66، 62، 57، 44 در بین اسناد یاد شده از این قبیلاند. گاهی بر عکس، ممکن است نوشتهی متن بد، ولی نوشتهی مهر زیبا باشد. گاهی نیز هر دو زیبا نوشته شده اند.
از این رو، یکی نبودن نوشتههای متن و طغرا دلیل بر نادرست بودن سند نیست.حتی در بعضی از فرمانها تفاوت نازکی و کلفتی قلم به کار رفته نیز به چشم می خورد.
برای اینکه یک فرمان به عنوان رونوشت محسوب شود، نباید روی آن اصل طغرا یا مهر دیده شود. در نوشتن یک رونوشت، به جای مهر، عباراتی چون «محل نشان شریف» نوشته میشده، و پس از تأیید قاضی و یا قاضی عسگر (14)، رونوشت آماده می شده است.
پس از آن، کسی صلاحیت و یا حق این را نداشته است. که بر نسخهی رونوشت طغرا بکشد. حتی اگر چنین صلاحیتی داده میشد، این کار باید در زمان حکمران مربوطه صورت می گرفت. پس از وفات یک حکمران، تملیک نامه و یا براتها فقط باید به دست حکمران جدید تجدید میشد. در متون تاریخی چنین آمده است.
که اولین حکمرانان عثمانی، پس از تصرف سرزمینهای مربوط به بیگهای آناتولی (15)، برای ابقای ایشان در قلمروهایشان به عنوان [دست نشانده و] سپاهیان تیولدار (16) به آنها براتهایی با مهر و نشان سلطان داده می شد (17).
گذشته از اینها، آنچه ایجاد تردید کرده است، مهر اورخان بیگ است. از آنجا که در مقالهی «نشان و مهر وزرا و امرا» (18) در شمارهی قبلی بلتن (19) آوردهایم که استفاده از مهر در بین سلجوقیان کبیر، سلاجقه ی روم و بیگه ای آناتولی مرسوم بوده است،.
شکی باقی نمی ماند که اورخان بیگ نیز مهر مخصوص خود را داشته است. ضمنا، مقایسه ی وقف نامه ی مورخه ی 724 ه ق / 1324 م - که متن آن را در سطور بعد، و عکس آن را در انتهای مقاله آوردهایم - با ملک نامهای که پیش از این چاپ کردهایم (20) میتواند در روشن کردن ذهن خوانندگان و محققان بسیار مؤثر باشد.
طبق وصیت معلم مرحوم جودت (21)، پس از فوت او، کتابهایش به کتابخانهی [عمومی] شهر(22) سپرده شد. در بین این کتابها اسناد و دفاتر ثبتی بسیار با ارزشی به چشم میخورد. یکی از این اسناد، وقفنامهی اورخان بیگ به زبان فارسی است.
این سند دومین که به اورخان منسوب شده است، ما را با سرگذشت خاندان عثمانی بیشتر آشنا میکند و اشتباهات مربوط به تاریخ وقایع را بیشتر میزداید. در ادامه، به تحلیل این وقفنامه میپردازم.
سند فارسی و طغرادار مورخهی ربیع الاول 724 (ابتدای مارس 1324) که غازی به موجب آن، تولیت خانقاهی در مکجه داده (23) را به غلام آزاد کردهی خود شرف الدین تواشی آثار (24) است، 23 صفحه دارد.
خط نوشتاری این سند نسخ سلجوقی است، که در اواخر قرن هفتم / سیزدهم و در قرن هشتم / چهاردهم به زیادی برمیخوریم که با این خط نوشته شدهاند. قسمتهای پاره شدهی سند با نقطه چین مشخص شده است.
متن وقف نامه اورخان بن عثمان (به صورت طغرا)
2. صحب رضاء ناحیهی مکجه را با حدود
3. خالصا مخلصا لوجه الله تعالی جو
4. تواشی شرف الدین مقبل کی معتق من است برای
5. دروشان و مسکینان و غریبان و فقیران آینده و رونده
6. علم در آن خانقاه مهمان شوند هر آنچه وظیفهی وقف است
7. صرف شود و هر کس که اهل وقف و مستحق نباشد مهمان نشود
8. مطالع کنندگاه چون بیدانند کیتولیت مکج را از فرزندکان بندگان این خانقاه [را]
9. هر کی اصلح باشد دادم با این شرف الدین مقبل تولیت مذکور را بعد الیوم
10. تفویض کردام کی خدمت نماید از اصل غلات و غیرها متصرف باشد
11. آینده و رونده صرف گردد به وسع طاقت خدمت نماید و جهت آخر
12. خدمت تولیت از جمع حاصل عشرش بستاند هیچ آفرید کاینا أز فرزندان
13. و وارثان من استحقاق و ازین درند در آن تولیت فرزندان بندگان
14. این خانقاه هر کی اصل باشد نسلا بعد نسل و بطنا بعد بطن و قرنا
15. بعد قرن رسد کی در این باب نزاع اغازت و بر بطلان این معنی
16. سعی نماید و زور و بهتان ظلم و عدوان نمود باشد و شریعت
17. نبوی علیه افضل الصلوات و السلام مقبوله نباشد بر موجب
18. اقرار کردم این مذکور بر سبیل حجت به دست فرزندان بندگان این خانقاه
19. هر کی اصلح باشد دادم تا وقت حاجت عرض دارد باید کی هیچ آفر [یده]
20. کاینا من کان مدخل نسازد و مزاحم نگردد و تغیر نکند هر کی مدخل سازد
21. و مزاحم گردد در لعنت خدای جل جلاله و لعنت رسول علیهالسلام
22. بر وی خواهد بود خوانندگان مکتوب حقیقت دانند و اعتماد [نمایند]
23. به گواهی جماعتی که حاضر بودند شهدوا علی
24. چوبان بن عثمان - ملک بن عثمان
25. حمید بن عثمان - پازارلو بن عثمان
26. فاطمه خاتون بنت عثمان - مال خاتون بنت عمر بک
27. ملک بنت الملک - افندی بنت اقباشلو
28. و کتب عنهم بالهم و رضائهم مطالع کنندگان مذکور مکج را از ملک مرا
29. وقف دانند این توقیع اعتماد نمایند ان شاء الله تعالی فی اواسط شهر
30. ربیع الاول سنهی اربع عشرین سبعمایه بحمد...و ال.. [کذا]
سلطان بن اورخان (شهد بمضمونه) سلیمان بن اورخان ابراهیم بن اورخان (شهد بمضمونه) محمود بن ابیبکر غفر الله لهما (شهد بمضمونه) دو لاجی؟ بن جمال الدین الحافظ محمد بن محمود المتطبب بخطه عبدالواحد بن محمد السیواسی غفر الله [کذا]
اهمیت این سند، از آنجا که به دوران ابتدایی تاریخ عثمانی روشنی میبخشد، آشکار است. (بدینسان که) اورخان بیگ قسمتی از ملک خود در مکجه (25) را برای اطعام دراویش، مسکینان، غریبان و فقرایی که از آنجا می گذرند .
وقف کرده، و شرط کرده است که تولیت آنجا پس از غلام آزاد کرده ی خود، یعنی «تواشی شرف الدین مقبل» به صالحترین غلامان [یا مریدان (؟)] خدمتگزار آنجا برسد. تاریخ این سند، اواسط ربیع الاول 724 / ابتدای مارس 1324 است.
تاریخ فتح مکجه به قول عاشق پاشازاده در 704 ه ق / 1304 م، و ادریس بتلیسی در 713 ه ق / 1313 م، و محمد شاکر پاشا در 707 ه ق / 1308 م بوده است.
نشری در کتاب تاریخ خود در بیان آثار مربوط به اورخان غازی گفته است که «و در آق حصار مکجه را خانقاه کرد و وقف نمود»، که منظور وی همان ملک وقفی اورخان Franz (است. [مولانا محمد نشری، کتاب جهان نما، القسم لایپزیگ،] السادس، چاپ فرانس تشنر. Taeschner 1951، ص 142 (مترجم)
آنچه در منابع تاریخی دربارهی سال وفات عثمان بیگ و آمده است با یکدیگر تفاوت دارد. خلیل قونوی شکر الله (26) وفات عثمان غازی را در 710 ه ق / 1310 م، و ادریس تبلیسی در 721 ه ق / 1321 م ذکر کرده است، .
حال آنکه در مجلهای در کتابخانهی عمومی (ش 7912) تاریخ 720 ه ق / 1320 م قید شده، لطفی پاشا تاریخ 718 ه ق / (در 1318 م، و گیبونز تاریخ (27) «تشکیل امپراطوری عثمانی») 726 ه ق / 1326 م را آورده است، که عاشق پاشازاده، در مؤلف تاج التواریخ، هامر و [(28) پورگشتال] تاریخ عثمانی، یعنی [چاپ انجمن تاریخ عثمانی، علی را (29) کاتالوگهای مسکوکات نیز همین تاریخ پذیرفتهاند؛ حتی،] 726 ه ق برخی نیز برای تاریخ فوت وی سال 727 ه ق / 1327 م را ذکر کردهاند.
با این همه، وقفنامهی مورخهی 724 ه ق / 1324 م که در دست داریم، نشان میدهد که اورخان در این تاریخ حکومت میکرده است. بنابراین، لازم است بپذیریم که تاریخ وفات عثمان بیگ پیش از 724 ه ق یا در اوایل آن سال بوده است.
از آنچه در وقفنامهی مورخهی رمضان 723 / سپتامبر 1324 م مربوط به اسپرچه خاتون (30) آمده است (31) چنین بر میآید که عثمان غازی در این تاریخ زنده بوده است، و از اینجا معلوم میشود که فوت وی باید بین رمضان 723 - ذیحجهی 724 / سپتامبر 1323 - مارس 1324 بوده باشد.
آنچه در این وقفنامهی مکجه اهمیت دارد، تاریخ وفات عثمان و آغاز حکمرانی اورخان و نام شاهدان وقفنامه است. در آخر وقفنامه نیز نام برادران و مادر اورخان بیگ، و در حاشیه نیز نام پسرانش و برخی دیگر قید شده است.
آنچه جلب توجه میکند این است که نام پسر مشهور عثمان بیگ، یعنی علاء الدین پاشا و یا علاء الدین بیگ و در بین این نامها نیامده است.
این فقدان را میتوان از راه نسبت دادن آن به بدخواهیها [ی بین برادران] و مجادلات کسب قدرت، و یا به دلیل تقسیم شدن مملکت بین دو برادر، و یا با حضور نیافتن علاء الدین بنا به هر مصلحتی، نزد برادرش توجیه کرد. گذشته از این نیز احتمال دارد که پازارلو بیگ (32) یاد شده در وقفنامه، همان علاء الدین باشد. میدانیم که علاء الدین اسم نیست.، بلکه یک لقب است.
در همهی منابع مربوط به تاریخ عثمانی آمده است که عثمان بیگ از خود دو پسر به نامهای اورخان و علاء الدین، به جا گذاشت. به گفتهی خلق اندیل (33) وی سه پسر داشته است. در حالی که در وقفنامه از پسران متعدد و یک دختر او نام برده شده است، که میتوان نام آنها را به ترتیب زیر نوشت:
به جزء علاء الدین، دربارهی این پسران عثمان، که نامشان تنها در این وقفنامه آمده است، هیچ اطلاعی در دست نیست. در محل آرامگاه عثمان بیگ در شهر بورسه / بورسا مقبرههایی هست که صاحبانشان معلوم نیستند؛
میتوان احتمال داد که پسران عثمان در این مقبرهها مدفون باشند. نامیده شدن یکی از پسران عثمان به «چوبان» [چوپان] باید نوعی ابراز احترام به وزیر ایلخانان، یعنی امیر چوبان، باشد، که هنوز در آناتولی تأثیرات عمیق داشتند. چنانکه و حکمران قسطمونی، که (34) نواحی آن، همچنین سلیمان پاشا پسران [پسر بزرگ اورخان] معاصر عثمان بود نیز به یکی از خود این نام را داده بودند (35).
در این وقفنامه، نام پازارلو بن عثمان، از برادران اورخان نیز در بین نام شاهدان قید شده است. امپراتور و مورخ، که کانتاکوزن بود، (36) پدر زن اورخان بود، نوشته است.
که پازارلو برادر فرماندهی لشگر اورخان در جنگ پلکانن 731 (37) که در در [- پورگشتال] ه ق / 1330 م، بین اورخان و امپراتور این آندرونیکوس نام، تحریف شده نام (38) گرفت (39) به گفتهی هامر «پاشا علی بیگ» است، و فرماندهی یاد شده نیز علاء الدین علی بیگ بوده است.(40)
اگر پازارلو همان علاء الدین نباشد، پازارلو، همان گونه که در وقفنامه آمده است، یکی از پسران عثمان غازی بوده است. کاناکوزن نام را درست نوشته شد، فقط در [است. تفسیر هامر، همان گونه که گفته یک صورتی که پازارلو اسم، و علاء الدین لقب بوده باشد قابل نفر] توجیه است.
در بین نام شاهدان وقف نامه، نامی به صورت مال خاتون بنت عمر بیگ نیز دیده میشود. بنا برآنچه در بیشتر کتب تاریخی آمده، مال خاتون دختر شیخ ادبالی (41) [ادب علی، پدر زن عثمان] بوده است.
در حالی که بر اساس این وقفنامه پدر مال خاتون، عمر بیگ بوده است. همچنین، [در بیشتر کتب تاریخی آمده است که مال خاتون و پدرش ادبالی سه ماه پیش از فوت عثمان، در بیله جیک فوت (42) بیله جق در] کرده بودند.
در حالی که مال خاتون یاد شده وقفنامه، نه تنها پس از فوت عثمان زنده است، بلکه دختر شیخ ادبالی نیز نیست. نام مادر اورخان در اثر نشری به، در به (43) صورت بلاخون خاتون (44) اثر عاشق پاشازاده به صورت مال خون آمده (45)، و در اثر اروج بیگ (46) صورت رابعه خاتون است.(47) آیا این زنها اشخاصی جدا از هم هستند؟
اگر چنین باشد، ممکن است که مال خاتون بنت عمر مادر مادر اورخان، و بالاخون و مال خون خاتون نیز [همان] علاء الدین بیگ بوده باشند. به جز کتب تاریخی، از وقفنامهها و اسناد عثمانی نیز برمیآید که یکی از همسران عثمان بیگ دختر شیخ ادبالی بوده است .
که روستای خود به نام کوزآغاچ (48) را وقف زوایهای [خانقاهی] کرد که بنا کرده بود.(49) این اخبار از یک سو، برخی قسمتهای مبهم از ابتدای تاریخ عثمانی را روشن میکند، اما از سوی دیگر نیز ابهامات جدیدی را در پی میآورد.
عمر بیگ کیست؟ از آنجا که لقب بیگ دارد. معلوم میشود که از امرای اصیل و بانفوذ ترک بوده است. آیا عمر بیگ همان اوموربیگ (50) است؟
اگر چنین باشد، پس شاید بتوان گفت که وی همان آمرخانی(51) و یا آمرکان (52) یا همان اوموربیگ، حکمران پافلاگونیا (53) غربی، یا همان مرمره، بوده، که عثمان بیگ با وی مراوده داشته است. (54) برای روشن شدن این مطلب نیز احساس نیاز به پیدا شدن اسناد جدید بیشتر میشود.
به همین گونه، یکی از شاهدان در وقفنامه به نام افندی بنت آق باشلو از (55)، دختر آق باش (56) و یا آق تیمور (57)، پسر گوندوز آلپ (58) برادران بزرگ عثمان بیگ است (59).
در بین نام شاهدان که در حاشیه نوشته شده است نام سه پسر اورخان، یعنی سلطان بن اورخان، سلیمان بن اورخان و ابراهیم بن اورخان به چشم میخورد. از آنجا که نام سلطان بن اورخان در بالا نوشته شده است.
معلوم میشود که وی پسر بزرگ اورخان بوده است؛ پس از وی، نام سلیمان و سپس، ابراهیم آمده است. نام دیگر پسران اورخان، یعنی مراد بیگ، خلیل بیگ و قاسم بیگ قید نشده است. زیرا ایشان بعدها به دنیا آمدند.
بر اساس آنچه در این وقفنامه و یا منابع دیگر آمده است، میتوان سلسلهی پسران و اورخان را به این ترتیب نوشت:
از آنجا که از وی [سلطان] «تملیک نامهی» مربوط به اورخان در آخر ربیع الآخر 749 / ژوئیهی 1348 یادی نشده است، معلوم میشود که وی پیش از آن تاریخ فوت کرده بوده است. و همان گونه که معلوم شد، سلیمان پاشا نیز پیش از پدرش [اورخان] فوت کرده بود.
سومین پسر اورخان، به لحاظ سنی، ابراهیم بیگ است که مادر وی آسپورچه خاتون (60) بود. در وقفنامهی مورخهی اوایل رمضان 723 مربوط به این زن، پسرش ابراهیم بیگ به عنوان متولی وقف تعیین شده است.
چون در تملیک نامهی 749 ه ق / 1348 م، نام ابراهیم آمده، پس وی در آن تاریخ زنده بوده است؛ و چون در 723 ه ق / 1323 م، متولی موقوفهی مادر خود میشود، میتوان نتیجه گرفت که در 749 ه ق / 1348، بیش از چهل سال سن داشته است.
در مقاله ی مهمی به نوشتهی قوچی بیگ (61)به نام «شهزاده خلیلیک سرگذشتی» [سرگذشت شاهزاده خلیل] (تاریخ عثمانی انجمنی مجموعه سی)، ش 1، [مجلهی انجمن تاریخ عثمانی، این] صص 239 و 436)، به نقل از منابع رومی شاهزاده [بیزانسی] تصور و احتمال مطرح شده است .
که خلیل که در 757 ه ق / 1356 م، در اثنای به دست دزدان قایق سواری در خلیج ازمیت اسیر، و به فوچه برده، (62) دریایی فوچه، امپراتور روم (63)، شد، و بعد از دو سال و سه ماه، به دست یوانیس پالئولوگوس یافته و به پدرش (64) نجات باز گردانده شده بود،.
همان شاهزاده ابراهیم بوده است؛ اما مورد بحث موجود نشان [در اینجا] وقفنامه و تملکنامهی میدهد که این دو، اشخاصی مختلف بوده اند.
به گفتهی مورخ و امپراتور کانتاکوزن، وقتی که دامادش اورخان در 748 ه ق / 1347 م، برای دیدار وی به سفر اسکودار، (65) کرد، چهار پسر داشته، و به بیان دیگر گریگوراس که (66) کوچکترین ایشان شاهزاده خلیل بوده است؛ هر دو صحیح است (67)
زیرا، به ترتیب سنی، شاهزداهها سلیمان، ابراهیم، مراد و خلیل در آن تاریخ زندگی میکردهاند. گرچه تاریخ تولد خلیل معلوم نیست، میدانیم. که مراد در 726 ه ق / 1326 م به دنیا آمد.
در زمان درگذشت اورخان غازی در 761 ه ق / 1360 م، بزرگترین پسرش ابراهیم بیگ همراه مراد و خلیل زنده بودهاند. در دوران مجادلات کسب قدرت بین سه برادر، مراد بیگ، که پس از سلیمان، سمت فرماندهی از طرف اورخان به وی محول شده بود، برادر بزرگ خود ابراهیم و برادر کوچکش خلیل را از سر راه برداشت و حکومت را به دست گرفت (68).
بر اساس تحقیقات مورخ رومی، یعنی گریگوراس، اورخان بیگ که شاهزاده خلیل را بسیار دوست میداشت، قصد کرده بود که وی را ولی عهد خود کند، و امپراتور یوانیس پالئولگوس، که این شاهزاده را از دست دزدان دریایی فوچه نجات داده و شخصا وی را با کشتی به ازمیت آورده و به اورخان تسلیم کرده بود،
و میل داشت که وی را به دامادی بپذیرد، نیز به اورخان سفارش کرده بود که خلیل را ولی عهد خود سازد (69) مادر شاهزاده خلیل دختر کانتاکوزن امپراتور روم، به نام تئودورا با (70)است. اورخان در ماه می 1346 وقتی [747 ه ق] تئودورا ازدواج کرد. شاهزاده خلیل که در 758 ه ق / 1357 م، گرفتار دزدان دریایی شد،
حدودا ده ساله بوده، و در زمان بازگشت نزد پدرش بیش از دوازده سال سن داشت؛ کمی بعد از آن نیز با دختر امپراطور پالئولگوس ازدواج کرد. (71) از پسران اورخان، سلیمان پاشا در بولایز (72)، مرادبیگ در چکیرگه (73)،
ابراهیم بیگ در آرامگاه جدش عثمان غازی، در کنار مزار مادرش آسپورچه، و قاسم در آرامگاه پدرش مدفونند؛ اما معلوم نیست که مدفن شاهزاده خلیل در آرامگاه جدش است یا پدرش؛ زیرا در هر دو جا قبرهای بینام بسیاری وجود دارد (74).
در این وقفنامه نام دلاجی بن جمال الدین الحافظ، محمود بن ابوبکر، طبیب محمد بن محمود، عبدالوحید بن محمد سیواسی (75) در بین شهود به چشم میخورد که تا کنون دربارهی شرح حال ایشان مطلبی نیافتهام. نظر به اینکه انتشار اسناد مربوط به ابتدای تاریخ عثمانی موجب روشن شدن بخشهای تاریک در تاریخ عثمانی میشود، از محققان تاریخ میخواهیم که حتی کوچکترین مدرک و سند را از نظر دور ندارند و آنها را منتشر کنند.
پی نوشت:
1- Fekete.
2- Arsivist.
3- TokapI sarayI Muzesi.
4- Basvekalet Arsiv Dairesi.
5- Maarif Vekaleti.
6- Tahsin Oz.
7- OsmanII Tarihine ait yeni bir VesikanIn ehemmiyeti Ve izahI.
8- Belleten.
9- H.Scheel.
10- Paul Wittek.
11- Zeitschrift des Deutschen Morgenlandischen Gesellschaft 93.1939.p.408-410.
12- Arsiv KIavuzu.
13- Ragozaimparatorlugu.
14- Kazasker.
15- Anadolu beyleri.
16- tImarII sipahiler.
17- 56،06،95. Asik Pasa Zade Tarihi s.
18- " Tugra Ve Penceler ".
19- Belleten.
20- در تحلیل تملیک نامهی اورخان غازی در نهیمن شماره بلتن (ص 103، سطر 15 و 16) عبارت «یک اسب تاری» آمده است: که من آن را به صورت «دری» [doru، اسب قره کهر] تعبیر کرده بودم. دوست محقق من اکرم بیگ، عضو مجلس عمومی ولایت [UmumI Meclisi Vilayet] ، گفت که صورت صحیح آن «تازی» است؛ یعنی در واقع، در بالای حرف «ر» نقطه است. اکرم بیگ برای نمونه نیز این مثنویها را از دستور نامه (ص 64) استخراج کردند: کشنشور یدریکن اسب تازیلر / غرش جنبش قلورلر غازیلر زاری صحرا اولدی قان چوقور / تازی آتلرا اوقرشور اوقور اوقور [کذا] .
21- Cevdet.
22- Sehir Kutuphanesi.
23- Mekece.
24- Tavasi Serefeddin.
25- مکجه از روستاهای گیوه [Geyve] از توابع قصبات ولایت کوجاایلی [Kocaeli] و در مسیر خط آهن واقع شده است.
26- Halili Konevi.
27- Gibbons.
28- Hammer.
29- Ali.
30- Asporce Hatun.
31- اوقاف قیود قدیمه سی، دفتر جدید آنادلو 4، ص 207؛ تورک تاریخ انجمنی مجموعه سی (Encumeni Mecmuasi Turk Tarih)، ش 15، ص 384؛ تاریخ عثمانی انجمنی مجموعه سی، سال دوم، ص 436.
32- Pazarlu Beg.
33- Halkondil.
34- Kastamonu.
35- ترجمهی سیاحت نامهی ابنبطوله، ج 1 ص 353. در اینجا، گر چه نام پسر کوچک سلیمان پاشا، یعنی چوبان، اشتباها به صورت «جواد» آمده، در بخش غلط نامهی جلد سوم آن، نام وی به صورت «چوبان» تصحیح شده است.
36- Kantakuzen.
37- Pelekanon.
38- Andronikos.
39- آنچه در اثر کانتاکوزن دربارهی پازارلو آمده است، چنین است: «... به منظور تقویت روحیهی سربازان اورخان، و نیز القای ترس و در دل دشمنان، سربازانی را که در کمین نگه داشته بود، در این چنگ وارد میدان کرد، لیکن، پس از مشاهدهی شکست این تدبیر در تضعیف روحیهی سربازان رومی [Romali یونانی] به برادرش پازارلو امر کرد که با تمام قوای خود حمله کند» (کتاب اول، ص 219). هامر [- پورگشتال] این نام را عینا از صورت یونانی آن نقل کرده است.
40- ترجمهی هامر، ج 1، صص 146 و 321.
41- Edebali.
42- Bilecik.
43- Rabia Hatun.
44- Balahun Hatun.
45- Malhun Hatun.
46- Oruc bey.
47- نشری، کتابخانهی ولی الدین افندی، بخش «حکایت وفات عثمان»؛ عاشق پاشازاده، صص 6 و 35؛ اروچ بیگ تاریخی، چاپ بابینگر [Babinger] ، ص 9.
48- Kozagac.
49- مهمه دفتری [دفتر مهمه، دفتر مخصوص دایرهی وزارت] ، ش 31، ص 217.
50- Umur Bey.
51- Amerhan.
52- Amerkan.
53- Paflagonya.
54- پافیمیر [Pahimer] [ Pachymer] ترجمهی کازین [Cousin] ، پاریس، 1685، ج 6، ک [K [1، فصل 25، صص 531 - 528؛ لبو [LeBeau] ، ج 23، فصل 25، سال 1296، دورههای آندرونیک [Andronik] و میشل [Misel] .
55- .Efendi binti Akbaslu.
56- .Akbas.
57- .Ak Timur.
58- .Gunduz Alp.
59- تاریخ جدید عثمانی [Yeni Osmmanli Tarihi] محمد شاکر، ص 145. گر چه در این منبع آمده است که آق تیمور و آق باش یکی بودهاند، مأخذ داده نشده است. لیکن، همهی شاهدان این بخش وقف نامه از پسران، نوادگان و برادرزادگان عثمان هستند. تا آنجا که حتی نام بعضی از شاهدان که پسران اورخان بوده اند در کنار نام آنها نیامده و کنار گذاشته شده است.
60- Aspurce Hatun.
61- .Koci Bey.
62- .izmit Korfezi.
63- acoF.
64- Yuvanis Paleologos.
65- Uskuar.
66- Grigoras.
67- اسکندر قوچی (به نقل از گریگوراس و کانتاکوزن)، «شهزاده خلیلیک سرگذشتی» [سرگذشت شاهزاده خلیل] ، تاریخ عثمانی انجمنی مجموعه سی، سال اول، ص 240؛ همان، سال دوم؛ ص 439. [کذا] .
68- شاعر احمدی در اسکندر نامهی خود، در بخش مربوط به عثمانیان و جلوس مراد بیتی دارد که به همین مطلب اشاره میکند: «اولدیلر یاغی آنا قردشلری / قمونک بیتدی النده. ایشلری».
69- تاریخ عثمانی انجمنی مجموعه سی، سال اول ص 251، («شهزاده خلیلیک سرگذشتی»).
70- Teodora.
71- کانتاکوزن، ج 7، ک [K [2، کتاب سوم، فصل 95، ص 689؛ گیبونز [Gibbons] ، تأسیس امپراتوری عثمانی [Imparatorlugu nun Kurulusu OsmanlI] ، نسخهی ترجمه شده به ترکی، صص 90، 89، 74.
72- Bulayir.
73- Cekirge.
74- مقبرههای شش پادشاه اول در بورسه [Bursada Kain turbeleriB" "ilk altI PadisahIn"] ، احمد توحید (تاریخ عثمانی انجمنی مجموعه سی، سال سوم ص 977).
75- امکان دارد، عبدالواجد محمد، که در شقایق [النعمانیه] از جمله علمای دورهی ایلدیریم با یزید [YIldIrIm Bayezid] معرفی شده است، همین شخص باشد.
میراث جاویدان
نویسنده: اسماعیل حقی اوزون چارشیلی - حجت فخری
این مقاله در تاریخ 1402/8/8 بروز رسانی شده است.