نویسنده: محمدرضا افضلی
که معانی آن جهان صورت شود *** نقش هامان در خور خصلت شود
گردد آنگه فکر نقش نامهها *** این بطانه روی کار جامهها
این زمان سرها مثال گاو پیس *** دوک نطق اندر ملل صد رنگ ریس
در روز رستاخیز باطن انسانها به صورتهایی تجسّم مییابد. صورت تجسمیافتهی هر کس مطابق با صفت غالب اوست. حکیم سبزواری در شرح این بیت میگوید: «معانی این جهانی در آن جهان صورت بندد. این جا «سبحان الله گفتن» است، آن جا غرس اشجار طیبه و صفت حرص در آن جهان به صورت مورچه تجسم یابد و آزار به صورت مار و عقرب. در روز قیامت اندیشهها و نیات قلبی به صورت نامه مصور میشود و لباسها وارونه و آستر ظاهر میشود. در این جهان، اسرار باطنی و نیات قلبی، هم چون گاوی سفید و سیاه است و باطن انسان متلوّن است.»
نوبت گرگ است و یوسف زیر چاه *** نوبت قبط است و فرعون است شاه
تا ز رزق بیدریغ خیرهخند *** این سگان را حصه باشد روز چند
در درون بیشه شیران منتظر *** تا شود امر تعالوا منتشر
پس برون آیند آن شیران ز مرج *** بیحجابی حق نماید دخل و خرج
جوهر انسان بگیرد بر و بحر *** پیسه گاوان بسملان آن روز نحر
روز نحر رستخیز سهمناک *** مؤمنان را عید و گاوان را هلاک
جملهی مرغان آب آن روز نحر *** همچو کشتیها روان بر روی بحر
تا که یهلک من هلک عن بینه *** تا که ینجو من نجا واستیقنه
فعلاً دور، دور گرگان درنده است و صالحان هم چون یوسف در ته چاه ظلم و جفا به سر میبرند. فعلاً دَور، دَرو قبطیان است و فرعون خودکانه سلطنت میکند. چرا دنیا محل ترک تازی دنیاپرستان است؟ برای این که دنیاپرستان از رزق و بیدریغ دنیا که به روی آنان خندهی فریبنده میکند، بهرهمند شوند و در عوض از رزق معنوی و سعادت سرمدی بیروزی مانند. شیران حقیقت در نیزار دنیا به انتظار ماندهاند تا فرمان «بالا بیایید» حضرت حق در رسد. آن گاه شیران حقیقت از چراگاه دنیا بیرون آیند. در آن روز، حضرت حق همهی حجابها را واپس میزند و اعمال و جزای اعمال را به آنان نشان میدهد. جوهر و حقیقت انسان کامل و عارف واصل؛ بر کلّ جهان محیط است. روز هولناک محشر که روز ذبح حیوانسیرتان است، برای اهل ایمان عید است و برای آدمیان گاو صفت، هنگام مرگ و هلاکت. در آن روزِ قربانی اسیران نفس امّاره، همه مرغان آبی، یعنی همه اهل عرفان و ایمان، مانند کشتی روی دریای متلاطم محشر به سلامت حرکت خواهند کرد تا هر که هلاک میشود بعد از اتمام حجت باشد و هر که نجات مییابد و به مقام یقین میرسد، از روی دلیل روشن باشد؛ چنان که در آیهی 42 سوره «انفال» آمده است: (... ِیقْضِی اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِیهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَینَةٍ وَیحْیى مَنْ حَی عَنْ بَینَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ)؛ تا خداوند امر محتوم خود را به اجرا درآورد تا هر که هلاک شدنی است، بعد از اتمام حجت هلاک شود و هر که سزاوار حیات است از روی دلیل روشن به حیات جاودان رسد و خداوند شنوا و داناست. مولانا از این آیهی اقتباسی نکو کرده است، او میگوید»: هلاکت اشقیا و نجات اتقیا تصادفی نیست، بلکه مبتنی بر یک سلسله علل و اسباب و ادله است.
آن جهان صورت شود آن مادگی *** هر که در مردی ندید آمادگی
روز عدل و عدل داد در خور است *** کفش آن پا کلاه آن سر است
تا به مطلب در رسد هر طالبی *** تا به غرب خود رود هر غاربی
نیست هر مطلوب از طالب دریغ *** جفت تابش شمس و جفت آب میغ
هر کس در این دنیا در طریق کمالات الهی و معالی اخلاقی نباشد، در آن جهان، نامرد بودن او مجسم خواهد شد؛ یعنی به حکم آیهی 9 سوره «طارق»: (یوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ) باطن تباه و سیاه او به زشتترین صورت تجسّم مییابد؛ زیرا روز رستاخیز، روز دادگری و عدالت است. عدالت به هر عمل، جزای مناسب میدهد؛ چنان که کفش متناسب با پاست و کلاه متناسب با سر. تا هر جویندهای به مطلوب خود رسد و هر غروب کنندهای به غروبگاه خود رسد. هم چنان که قرین خورشید، تابش است و قرین آب، ابر.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
گردد آنگه فکر نقش نامهها *** این بطانه روی کار جامهها
این زمان سرها مثال گاو پیس *** دوک نطق اندر ملل صد رنگ ریس
در روز رستاخیز باطن انسانها به صورتهایی تجسّم مییابد. صورت تجسمیافتهی هر کس مطابق با صفت غالب اوست. حکیم سبزواری در شرح این بیت میگوید: «معانی این جهانی در آن جهان صورت بندد. این جا «سبحان الله گفتن» است، آن جا غرس اشجار طیبه و صفت حرص در آن جهان به صورت مورچه تجسم یابد و آزار به صورت مار و عقرب. در روز قیامت اندیشهها و نیات قلبی به صورت نامه مصور میشود و لباسها وارونه و آستر ظاهر میشود. در این جهان، اسرار باطنی و نیات قلبی، هم چون گاوی سفید و سیاه است و باطن انسان متلوّن است.»
نوبت گرگ است و یوسف زیر چاه *** نوبت قبط است و فرعون است شاه
تا ز رزق بیدریغ خیرهخند *** این سگان را حصه باشد روز چند
در درون بیشه شیران منتظر *** تا شود امر تعالوا منتشر
پس برون آیند آن شیران ز مرج *** بیحجابی حق نماید دخل و خرج
جوهر انسان بگیرد بر و بحر *** پیسه گاوان بسملان آن روز نحر
روز نحر رستخیز سهمناک *** مؤمنان را عید و گاوان را هلاک
جملهی مرغان آب آن روز نحر *** همچو کشتیها روان بر روی بحر
تا که یهلک من هلک عن بینه *** تا که ینجو من نجا واستیقنه
فعلاً دور، دور گرگان درنده است و صالحان هم چون یوسف در ته چاه ظلم و جفا به سر میبرند. فعلاً دَور، دَرو قبطیان است و فرعون خودکانه سلطنت میکند. چرا دنیا محل ترک تازی دنیاپرستان است؟ برای این که دنیاپرستان از رزق و بیدریغ دنیا که به روی آنان خندهی فریبنده میکند، بهرهمند شوند و در عوض از رزق معنوی و سعادت سرمدی بیروزی مانند. شیران حقیقت در نیزار دنیا به انتظار ماندهاند تا فرمان «بالا بیایید» حضرت حق در رسد. آن گاه شیران حقیقت از چراگاه دنیا بیرون آیند. در آن روز، حضرت حق همهی حجابها را واپس میزند و اعمال و جزای اعمال را به آنان نشان میدهد. جوهر و حقیقت انسان کامل و عارف واصل؛ بر کلّ جهان محیط است. روز هولناک محشر که روز ذبح حیوانسیرتان است، برای اهل ایمان عید است و برای آدمیان گاو صفت، هنگام مرگ و هلاکت. در آن روزِ قربانی اسیران نفس امّاره، همه مرغان آبی، یعنی همه اهل عرفان و ایمان، مانند کشتی روی دریای متلاطم محشر به سلامت حرکت خواهند کرد تا هر که هلاک میشود بعد از اتمام حجت باشد و هر که نجات مییابد و به مقام یقین میرسد، از روی دلیل روشن باشد؛ چنان که در آیهی 42 سوره «انفال» آمده است: (... ِیقْضِی اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِیهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَینَةٍ وَیحْیى مَنْ حَی عَنْ بَینَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ)؛ تا خداوند امر محتوم خود را به اجرا درآورد تا هر که هلاک شدنی است، بعد از اتمام حجت هلاک شود و هر که سزاوار حیات است از روی دلیل روشن به حیات جاودان رسد و خداوند شنوا و داناست. مولانا از این آیهی اقتباسی نکو کرده است، او میگوید»: هلاکت اشقیا و نجات اتقیا تصادفی نیست، بلکه مبتنی بر یک سلسله علل و اسباب و ادله است.
آن جهان صورت شود آن مادگی *** هر که در مردی ندید آمادگی
روز عدل و عدل داد در خور است *** کفش آن پا کلاه آن سر است
تا به مطلب در رسد هر طالبی *** تا به غرب خود رود هر غاربی
نیست هر مطلوب از طالب دریغ *** جفت تابش شمس و جفت آب میغ
هر کس در این دنیا در طریق کمالات الهی و معالی اخلاقی نباشد، در آن جهان، نامرد بودن او مجسم خواهد شد؛ یعنی به حکم آیهی 9 سوره «طارق»: (یوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ) باطن تباه و سیاه او به زشتترین صورت تجسّم مییابد؛ زیرا روز رستاخیز، روز دادگری و عدالت است. عدالت به هر عمل، جزای مناسب میدهد؛ چنان که کفش متناسب با پاست و کلاه متناسب با سر. تا هر جویندهای به مطلوب خود رسد و هر غروب کنندهای به غروبگاه خود رسد. هم چنان که قرین خورشید، تابش است و قرین آب، ابر.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول