رساله داووديه
نويسنده:سيد محمد علي روضاتي
از دانشمند محقق حجةالاسلام والمسلمين رضا استـادي که مقالـه حـاضر را جهـت چـاپ در اختيـار مجلّـه قرار دادنـد صميمـانه سپـاسگزاريم.
مزار مبارک امامزاده داوود در محلّي به نام فرحزاد ـ چهارفرسنگي شمال تهران ـ واقع شده و مشتمل بر بقعه و بارگاه است و از قديمالايام مورد توجّه مردم مسلمان بوده، و با اينکه محل آن در ميان کوهستاني صعبالعبور است پيوسته زيارتگاهي معمور بوده و خواصّ و عوامّ بدان معتقد بودهاند و در شدائد احوال از روح مطهّر صاحب آن مزار استمداد جسته و از خداوند متعال قضاي حوائج خود را در آن مکان شريف خواستار ميشدهاند. شک نيست که تلاوت قرآن مجيد و ادعيه و زيارات مأثوره در امکنه مقدّسه و مزارات انبياي عظام و ائمه کرام و امامزادگان ذويالاحترام و بلکه در مقابر علما و صلحا به علّت تقرّب آنان نزد پروردگار عالم و اهداي ثواب تلاوت به ارواح مطهر ايشان و سپس درخواست حوائج مشروعه به برکت آن امکنه مقدسه و ارواح مطهر مقرون به اجابت خالق منّان خواهد گرديد.
و نيز شک نيست که امامزادگان والامقام هر چه نسبا به ائمه اطهار عليهمالسلام نزديکتر باشند درجه احترام و عظـمت آنان بيشتر خواهد بود، کمـا قيـل (تـاريخ بيـهق، ص54):
هر آن کس که جدّش محمد (ص) بود
جهان را از او عزّ سرمد بود
اگر سازد از قدر انگشتري
نگينش نشايد مگر مشتري
و لـذاست که از همان زمان ائمّه اطهار کساني در ثبت و ضبط اسامي و شرح حالات امامزادگان کتابهايي تأليف نمودهاند که غالبا به عنوان کتب انساب معروف گرديده و اين قبيـل کتـب تا زمان حاضر در گوشهوکنالأسف بسياري از کتب قديم انساب بر اثر
حـوادث و بلايا از بين رفته و جز اسمي از آنها در دست نيست و از باب مثال از تأليفات کثيره نفيسه مرحوم سيّدتاجالدّين ابنمعيّه (متوفي به سال 776 در حلّه) که يکي از بزرگترين نسّـابـههاي محقّق و استاد صاحب عمدة الطالب بوده و حتي يک ورق در دست نيست و تماما تلف شده و از بين رفته است، به علاوه چون ذراري ائمّه اطهار همچون آباي کرامشان پيـوستـه در معرض تعدّي و تجاوز و جور و عدوان دشمنان بـوده و حتـي گاه مجبور به پنهانکردن اصل و نسب خود از مردم ميشدهاند، احوال و آثار و قبور و مزارات اکثر آنان مجهول مانده است. نظر به علل فوقالاشعار با اينکه مزارات بسياري در بلاد قرا و قصبات و حتي جزائر و کوهستانها و بيابانهاي حجاز و عراق و سوريه و ايران و ساير بلاد و ممالک اسـلامي شـرقا و غربا به نام «امامزاده» شهرت دارد، حقيقت اصل و نسب و احوال آنان مجهول مانده است. ولکن عموما براي هر يک از آن امامزادهها در محلّ خودشان مطالبي بر سر زبانها است که غالبا مبتني بر ظهور کرامات و خوارق عادات است، و در خصوص امامزادگان ايران اين مطلب جالب توجه است که يکي از مورّخين و نسّابههاي قرن ششم به نام ابوالحسن علي بن زيد بيهقي (متوفي به سال 565) در مجلّد اول کتاب نفيس خود لبابالانساب و القابالاعقاب (نسخه خـطي کتـابخانه آستان قدس) گويد: پس از شهادت حضرت امام علي بن موسيالرضا عليهماالسلام سههزار نفـر از اولاد ائمّـه طاهـرين به خونخواهي آن حضرت از بغداد به ايران آمدنـد و لشگر مأمون از حدود و حوالي قم تا خراسان جـابهجـا با آنان مصاف داده و آنها را شهيد کردند! در صورت صحّـت ايـن کلام نتيجه آن است که در حدود سال دويست و سه هجري که سال شهادت حضرت امام علي بن موسيالرضا ـ صلواتاللّه و سلامه عليهما ـ ست قريب سههزار تن از سادات عظـام و اولاد ائمّه انام عليهمالسلام در بلاد ايران از حوالي قم تا خراسان به درجه رفيعه شهادت نائل و در همان امکنه شهـادت خود مدفون گرديدهاند که قبور مبارکه آنان باز به سبب جور و عدوان دشمنان مخفي و مستور بلکه متروک و مجهول مانده و در همان اوان به کلّي آثار آن قبور از بين رفته است؛ جز اندکي انگشتشمار همانند قبر حضرت احمد بن موسيالکاظم عليهماالسلام که به قول همان نسّابه بيهقي وي را در لشگر مأمون در کوهستانهاي ناحيه اسفراين خراسان شهيد کرده و در همانجا دفن شده و قبر مطهّرش تا زمان بيهقي مذکور مزاري مشهور بوده که معالوصف مزار اين امامزاده جليلالقدر نيز در کتب مختلف در چند موضع ديگر نيز نشان داده شده و شهرت فعلي که مزار فايضالانوار شاهچراغ شيراز باشد خط بطلان بـر روي همه اقوال ديگر به حـق يا نـاحق کشيـده است.
و نيز از جمله شواهد انتشار و انتقال ذراري ائمّه اطهار و امامزادگان بلاواسطه و يا قليلالواسطه به آن حضرت ـ صلـواتاللّه و سلامـه عليهم ـ در اطراف و اکنـاف عالـم آن اسـت که نسّابه بزرگ قرن پنجم ابراهيم بن ناصر ابنطباطبا در کتاب نفيس خود منتقلة الطالبيّة قريب سيصد و پنجاه شهر و قريه و قصبه را عنوان کرده است که سادات بزرگوار بدان نواحي وارد شده سکونت اختيار کردهاند و تازه اين احصائيّـه تـا اواسط قرن پنجم هجري است که زمان تأليف کتاب منتقله بوده، و متأسّفانه از آن همه امامزادگان واجبالتعظيمـي که بدانهـا اشاره کرديم. به علّت جور و ستم دشمنان و يا علل ديگر کمتر نام و نشاني باقي مانده و با اينکه در زمان حاضر قبور و مزارات بسياري در گوشهوکنار به نام امامزادگان معروف و مشهور است به درستي و از روي تحقيق پسنديده علمي نميتوان نام و نسب صحيح همين عده را نيز کاملاً معيّن نمود؛ مـگر تنـي چنـد به غـايت اندک که شايد رقم آنان از عدد انگشتان نيز تجاوز نکند والاّ فقط در يک کتاب مازندران و استرآباد تأليف شخصي به نام رابينو که در حدود شصت سال قبل کنسول يکي از دول خارجي در شهر رشت بوده است قـريب شصـت امامزاده در نواحي شمالي ايران با نامهايي مأنوس و غيرمأنوس ـ از امامزاده آقا سيدحسن گرفته تا امامـزاده يعقوب پيغمبر و از جمله همين امامزاده داوود ياد شده است. پس بر اشخاص متديّن و معتقد است که نسبت به کليه قبور و مزارات منسوبه به ذراري خاندان عصمـت و طهـارت ـ صلواتاللّه و سلامه عليهم اجمعين ـ به ديده احترام نگريسته و از خواندن ادعيه و زيارات و تـلاوت کـلاماللّه مجيـد و اهداي ثواب آن به ارواح مطهّر آنان و همچنيـن اصـلاح و تنظيف و مرمت و احياي ابنيه متعلق به آنان دريغ ننموده، در اين امور ساعي و کوشا باشند. اميد که خداوند عالم اجر و پاداش اعمال خير همـگي را کرامت فرمايد و ما ذلک علي اللّه بعزيز.
باري، آنچه درباره امامزاده داوود از تتبّع در کتب مختلف به دست آمده است مختصرا از اين قرار است که آقاي شيخ عبدالعزيز صاحب جواهر در کتاب دائرة معارف الشيعه الامامية الاثنيعشريه (جزء 3، ص34) گويد: «امامزاده داوود، نزديک قريه شهرستانک و قلعه توچال در درّه معروف به درّه امامزاده داوود است، و در درّههاي مجاور اين امامزاده نيز در سمت مغرب و جنوب غربي آن بقعههايي به نام امامزاده «علاءالدين»، «امامزاده قاسم»، «امامزاده عقيل» ـ برادران امامزاده داوود ـ است. نسب امامزاده داوود مطابق سرلوحه و زيارتنامهاي که دارد چنين است: «داوود بن عماد بن جعفر بن نوح بن عقيل بن هادي بن امام زينالعابدين عليه الصلواة والسلام.» ضريح او آلتسازي سبک معروف به جعفري به رنگ ساده چوب ساخته شده است. در گوشه شمال شرقي حرم از کف زمين پنجرهاي آهني به طرف سرداب باز ميشود که به وسيله چند پله باريک از آن پايين بروند و مرقد امامزاده
داوود را در وسط سرداب زيارت ميکنند، و اينگونه زيارتگاه ظاهرا در تمام زيارتگاههاي ايران مختص امامزاده داوود است».
ولکن مخفي نماند که اولاً در زمره فرزندان امام زينالعابدين علي بن الحسين عليهماالسلام شخصي به نام هادي در کتب نسب ديده نميشود، و ثانيا از کتاب بدايع الانساب في مدفن الاطياب تأليف سيدمهدي بن مصطفي الحسين التفرشي المتخلص به لاهوتي و المقلب به بدايع نگار (طهران سال 1319 شمسي) به نحو ديگري مستفاد ميشود؛ چنان که گويد: «داوود بن عماد بن جعفر بن نوح بن عقيل بن هـادي» در چهـار فـرسنگي طهران سمت شمال در ميان کوه بقعه دارد، مزور است. از طهران تا فرحزاد دو فرسنگ و از فرحزاد در ميان دره و کوه تا آنجا دو فرسنگ است و مردم طهران در تابستان بسيار به آنجا ميروند و اعتقاد دارند. اين حقير بسيار آنجا رفته، متولّيان آنجا عوام و ناداناند، پدران اين داوود را گـويند در سولقان مدفوناند که نزديک آنجاست؛ ليکن «هادي» را ندانند به کدام امام اتّصال پيدا ميکند، بعضي گمان کردهاند که شايد داوود بن موسي بن ابراهيـم بن امام موسـي است. اين بنده کمال تفحّص در کتب کرده «هادي» نام نداريم جز جدّ امامزاده ابوعبداللّه که در فرحزاد است، و اينها ساداتي بودند که از دست دشمن به کوهستان فراري بودند. و اين امامزاده حسني است به اين قسم: داوود بن عماد بن جعفر بن نوح بن عقيل بن هادي بن يحيي ابنقاسم بن ابراهيم طباطبا ابناسماعيل بن ابراهيم بن حسن مثنّي ابنامام حسن، واللّه اعلم. گويند: برادر اين داوود در يکي از دهات ارنگه و مـزور اسـت. (پايان کلام بدايع نگار). لکن مخفي نماند که علاوه بر تشتّتي که در مطالب اين شخص ديده ميشود هيچگونه دليلي بر صحّت نسب اخيري که اختيار کرده است به نظر نرسيد. (1) و اما آنچه گويد: «بعضي گمان کردهانـد الـخ» ظاهرا مقصودش شهرتي است که در چهل پنجاهسال قبل بر ألسنه و افواه بعضي دائر بوده است مبني بر انتساب اين امامزاده داوود به حضرت امام همام موسي بن جعفر عليهماالسلام، و از دلائل اين سخن، عبارت کتاب تذکرة العظيميّه (صفحه 7 خاتمه) تأليف مرحوم شيخ محمدابراهيم بن شيخ عبدالرحيم النجفي الکلباسي الاشتري است که کتابش به سال 1346 قمري در تهران به طبع رسيده و آنجا گويد: «تنبيه. مِنجمله از امامزادگان محترم که خصوصا سزاوار است ذکري و بيان حالي از ايشان بشود جناب امامزاده داوود عليهالسلام است که آن بزرگوار چنانچه منقول از کتاب عمدة الطالبين شده نسبت به موسي بن جعفر عليهالسلام ميرساند و به اين عبارت نقل شده: من ورد الريّ من ولد حسين بن علي ثم من اولاد جعفر بن [محمد بن]علي بن الحسين منهم من ولد موسي الکاظم بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين ابنعلي بن ابيطالب عليهالسلام: داوود بن موسي بن ابراهيم بن الامام موسيالکاظم عليهالسلام. بنابراين به دو پشت به موسي بن جعفر عليهالسلام ميرسد. و بعضي نسبت امامزاده داوود را به حضرت امام زينالعابدين نسبت دادهاند؛ چنانکه در لوح زيارتنـامهاي که بـراي آن جنـاب نوشته شده است نيز ثبت است. و آن به شش پشت و واسطه نقل شده است، و قبر شريف او از قديم زمان الي الان محلّ توجّه و زيارت عموم مسلمانان و دوستان اهلبيت عليهمالسلام بوده از طهران و توابع آن خاصّـه صلحا و مقدّسين توجه کامل به بقعه شريفه آن جناب داشته و دارند که اقلاً [کذا] سالي يکمرتبه به زيارت او مشرّف شوند و اجلّه از علماء طهران و غيره تبرّک و توسّل پيدا ميکردهاند به قبر شريف آن جناب.»
سپس صاحب تذکرة العظيميه کراماتي نسبت به امامزاده داوود از مرحوم آقاميرزا محمدحسن آشتياني، مجتهد نامي تهران و مرحوم شيخ عبدالرحيم پدر مؤلف مذکور نقل کرده اسـت. مخفـي نماند که آنچه به واسطهاي از کتاب عمدة الطالبين، نقل کرده اشتباه است و مقصود وي کتاب منتقله الطالبيّه بوده است زيرا عبارت منقول از منتقله است نـه از عمـدة الطالب، اولينبار مرحوم حاج ملاّباقر واعظ طهراني در کتاب جنّة النعيم والعيش السليم في احوال مولينا عبدالعظيم (صفحه 500، طبع تهران سنه 1296 قمري) عيـن عبـارت منتقـله را از روي نسخه خطي موجود در تهران بدون تطبيق داوود مذکور در عبارت منتقله به امامـزاده داوود مورد بحث نقـل کرده است و اصلاً با اينکه مؤلف جنة النعيم در چند موضع از کتاب خود بعضي از امامزادههاي مدفون در ري و تـهران و حـوالي را معـرّفي نموده، هيچ سخني از امامـزاده داوود بـه ميان نياورده است و داعي او بر نقـل آن مطـالب تنـها ايـن است که صاحب منتقله گويد: اولاد داوود بن موسي بـن ابراهيم بن موسي بن جعفر عليهماالسلام در ري بودهاند.
و ضمنا ناگفته نگذاريم که در نقل عبارات کتاب منتـقلة الطالبيـه را که صاحب جنة النعيم بدون واسطه و از روي نسـخه خطـي آن کتاب و صاحـب تذکرة العظيميه معالواسطه نقل کردهاند ـ در هر دو جا ـ اشتباهاتي رخ داده و چـون نسـخه مطبوعه به سال 1388 در نجف اشرف نيز مأمون از خطا نيسـت و همه آنها با نسخ خطي موجود در نزد حقير اختلافاتي دارد؛ لذا ما محصل کلام منتقله را در اينجا مينويسيم و مخفي نماند که مؤلف اين کتاب شريف نسّابه ابواسماعيل ابراهيم بن ناصر بن ابراهيم بن عبداللّه بن الحسن بن علي بن محمد ـ صاحب نقد الشعر ـ ابناحمد بن محمد بن احمد بن ابراهيم
طباطبا ابناسماعيل بن ابراهيم الغمر ابنالحسن المثنّي ابنالامام الهمام الحسن السّبط عليه الصلوة والسلام است که خود در قرن پنجم هجري ميزيسته و ساکن اصفهان بوده است و کتاب منتقلة الطالبيه را در اواسط قرن پنجم هجري تأليف نموده و در آن سلاسل سادات عظام را که از مدينه منوّره خارج و
اطـراف و اکناف عالم مسکن گزيدهاند معرّفي نموده است. باري فقط آنچه غايةالامر از کتاب منتقله استفاده ميشود اين اسـت که گـروهي از سادات در شهر ري خود را از اولاد داوود بن موسي بن ابراهيم ابنموسي بن جعفر ميدانستهاند، والسلام. ديگر صاحب منتقله نه از آن گروه اسمي برده و نه از احـوال مدفن داوود چيزي بيان کرده است، قطع نظر از اينکه وي در پايـان کـلام خـود از ابوعبداللّه ابنطباطباي نسّابه نقل کرده است که گويد: «داوود بن موسي از منقرضين بوده است و در «جريده ري» اولادي براي او نديدهام.» انتهي. و اگرچه شيخالشرف عبيدلي نسّابه که زمانا مقدّم بر صاحب منتقله بوده اسـت در کتـاب تذکرة النسب خود گويد: «اولاد و عقابي از داوود مذکور در ري بودهاند»؛ لکن آن نيز با سخن نسّابه شهير ديـگر ابـونصر بخـاري صاحب کتاب سرّ السّلسلة العلويّه که پس از اين نقل ميکنيم چندان سازگار نيست.
به هر جهت، آنچه به نظر ضعيف ميرسد اين است که اشخاصي که جناب امامزاده داوود مورد بحث را از اولاد و احفاء حضرت امام موسي الکاظم ـ عليه الصلواة والسّلام ـ دانستـهاند صـرفا به استناد کلام صاحب کتاب منتقلة الطالبيّه بـوده و در ايـن صد سال اخير ـ يا قدري هم کمتر ـ اين مطلب را شايع کردهاند، اگرچه کلام نسّابه بزرگ ديگري که در قرن چهارم هجري ميزيسته و تا سال 341 زندهبودن او مسلّم است؛ يعني شيخ ابونصر سهل بن عبداللّه بن داوود بن سليمان بن ابان بن عبداللّه بخاري در کتاب مهم و بسيار نفيس سرّ السلسلة العلوية (ص43 ط، نجف اشرف، 1381) اندکي دراينباره روشنتر است که گويد: «محمد بن داوود بن موسي بن ابراهيم بن موسي الکاظم عليهالسلام نزيل ري، درگذشت و حال آنکه فرزندي براي او نبود» انتهي. از اين سخن دو مطلب به خوبي واضح ميشود: يکي آنکه محمد فرزند داوود نزيل ري بوده، و ديگر اينکه محمد بلاعقب درگذشته است.
پس از اين همه طول و تفصيل که متأسفانه در معرّفي صاحب مزار معروف به امامزاده داوود مورد سؤال نيز چندان نتيجهبخش نبوده، اضافه ميکنيم که يکنفر از فضلا و علماء سادات نجف اشرف در عصر حاضر؛ آقاسيد عبدالرزاق مکونه حسيني که تأليفاتي در تاريخ و انساب دارد، در کتابي که اخيرا به نام مشاهد العترة الطاهرة و أعيان الصحابة والتابعين به سال 1387 در نجف طبع کرده است، در صفحه 98 آن کتاب صريحا مزار داوود بن موسي را در همين موضع امامزاده داوود، و مزار فرزندش محمد را در ري معيّن کرده و گويد:
«وفي الريّ قبر محمد بن داوود بن موسي بن ابراهيم الـمرتضي ابنموسي بن جعفر عليهمالسلام، قال ابونصر البخـاريّ فـي «سـرّ الأنسـاب»: هـو نـزيـل الـريّ، مضي و لاعقب له. و أمّا المشهد المعروف بامامزاده داوود، هو قبر داوود بن موسي بن ابراهيم المرتضي، الّذي يبعد عن طهران فرسخين».
اميــدواريم که مـأخذ ايشـان در تعيـيـن قبـر امـامزاده داوود جاي معتبري غير از کتب و اقوالي باشد که سابقا ياد کرديم.
مزار مبارک امامزاده داوود در محلّي به نام فرحزاد ـ چهارفرسنگي شمال تهران ـ واقع شده و مشتمل بر بقعه و بارگاه است و از قديمالايام مورد توجّه مردم مسلمان بوده، و با اينکه محل آن در ميان کوهستاني صعبالعبور است پيوسته زيارتگاهي معمور بوده و خواصّ و عوامّ بدان معتقد بودهاند و در شدائد احوال از روح مطهّر صاحب آن مزار استمداد جسته و از خداوند متعال قضاي حوائج خود را در آن مکان شريف خواستار ميشدهاند. شک نيست که تلاوت قرآن مجيد و ادعيه و زيارات مأثوره در امکنه مقدّسه و مزارات انبياي عظام و ائمه کرام و امامزادگان ذويالاحترام و بلکه در مقابر علما و صلحا به علّت تقرّب آنان نزد پروردگار عالم و اهداي ثواب تلاوت به ارواح مطهر ايشان و سپس درخواست حوائج مشروعه به برکت آن امکنه مقدسه و ارواح مطهر مقرون به اجابت خالق منّان خواهد گرديد.
و نيز شک نيست که امامزادگان والامقام هر چه نسبا به ائمه اطهار عليهمالسلام نزديکتر باشند درجه احترام و عظـمت آنان بيشتر خواهد بود، کمـا قيـل (تـاريخ بيـهق، ص54):
هر آن کس که جدّش محمد (ص) بود
جهان را از او عزّ سرمد بود
اگر سازد از قدر انگشتري
نگينش نشايد مگر مشتري
و لـذاست که از همان زمان ائمّه اطهار کساني در ثبت و ضبط اسامي و شرح حالات امامزادگان کتابهايي تأليف نمودهاند که غالبا به عنوان کتب انساب معروف گرديده و اين قبيـل کتـب تا زمان حاضر در گوشهوکنالأسف بسياري از کتب قديم انساب بر اثر
حـوادث و بلايا از بين رفته و جز اسمي از آنها در دست نيست و از باب مثال از تأليفات کثيره نفيسه مرحوم سيّدتاجالدّين ابنمعيّه (متوفي به سال 776 در حلّه) که يکي از بزرگترين نسّـابـههاي محقّق و استاد صاحب عمدة الطالب بوده و حتي يک ورق در دست نيست و تماما تلف شده و از بين رفته است، به علاوه چون ذراري ائمّه اطهار همچون آباي کرامشان پيـوستـه در معرض تعدّي و تجاوز و جور و عدوان دشمنان بـوده و حتـي گاه مجبور به پنهانکردن اصل و نسب خود از مردم ميشدهاند، احوال و آثار و قبور و مزارات اکثر آنان مجهول مانده است. نظر به علل فوقالاشعار با اينکه مزارات بسياري در بلاد قرا و قصبات و حتي جزائر و کوهستانها و بيابانهاي حجاز و عراق و سوريه و ايران و ساير بلاد و ممالک اسـلامي شـرقا و غربا به نام «امامزاده» شهرت دارد، حقيقت اصل و نسب و احوال آنان مجهول مانده است. ولکن عموما براي هر يک از آن امامزادهها در محلّ خودشان مطالبي بر سر زبانها است که غالبا مبتني بر ظهور کرامات و خوارق عادات است، و در خصوص امامزادگان ايران اين مطلب جالب توجه است که يکي از مورّخين و نسّابههاي قرن ششم به نام ابوالحسن علي بن زيد بيهقي (متوفي به سال 565) در مجلّد اول کتاب نفيس خود لبابالانساب و القابالاعقاب (نسخه خـطي کتـابخانه آستان قدس) گويد: پس از شهادت حضرت امام علي بن موسيالرضا عليهماالسلام سههزار نفـر از اولاد ائمّـه طاهـرين به خونخواهي آن حضرت از بغداد به ايران آمدنـد و لشگر مأمون از حدود و حوالي قم تا خراسان جـابهجـا با آنان مصاف داده و آنها را شهيد کردند! در صورت صحّـت ايـن کلام نتيجه آن است که در حدود سال دويست و سه هجري که سال شهادت حضرت امام علي بن موسيالرضا ـ صلواتاللّه و سلامه عليهما ـ ست قريب سههزار تن از سادات عظـام و اولاد ائمّه انام عليهمالسلام در بلاد ايران از حوالي قم تا خراسان به درجه رفيعه شهادت نائل و در همان امکنه شهـادت خود مدفون گرديدهاند که قبور مبارکه آنان باز به سبب جور و عدوان دشمنان مخفي و مستور بلکه متروک و مجهول مانده و در همان اوان به کلّي آثار آن قبور از بين رفته است؛ جز اندکي انگشتشمار همانند قبر حضرت احمد بن موسيالکاظم عليهماالسلام که به قول همان نسّابه بيهقي وي را در لشگر مأمون در کوهستانهاي ناحيه اسفراين خراسان شهيد کرده و در همانجا دفن شده و قبر مطهّرش تا زمان بيهقي مذکور مزاري مشهور بوده که معالوصف مزار اين امامزاده جليلالقدر نيز در کتب مختلف در چند موضع ديگر نيز نشان داده شده و شهرت فعلي که مزار فايضالانوار شاهچراغ شيراز باشد خط بطلان بـر روي همه اقوال ديگر به حـق يا نـاحق کشيـده است.
و نيز از جمله شواهد انتشار و انتقال ذراري ائمّه اطهار و امامزادگان بلاواسطه و يا قليلالواسطه به آن حضرت ـ صلـواتاللّه و سلامـه عليهم ـ در اطراف و اکنـاف عالـم آن اسـت که نسّابه بزرگ قرن پنجم ابراهيم بن ناصر ابنطباطبا در کتاب نفيس خود منتقلة الطالبيّة قريب سيصد و پنجاه شهر و قريه و قصبه را عنوان کرده است که سادات بزرگوار بدان نواحي وارد شده سکونت اختيار کردهاند و تازه اين احصائيّـه تـا اواسط قرن پنجم هجري است که زمان تأليف کتاب منتقله بوده، و متأسّفانه از آن همه امامزادگان واجبالتعظيمـي که بدانهـا اشاره کرديم. به علّت جور و ستم دشمنان و يا علل ديگر کمتر نام و نشاني باقي مانده و با اينکه در زمان حاضر قبور و مزارات بسياري در گوشهوکنار به نام امامزادگان معروف و مشهور است به درستي و از روي تحقيق پسنديده علمي نميتوان نام و نسب صحيح همين عده را نيز کاملاً معيّن نمود؛ مـگر تنـي چنـد به غـايت اندک که شايد رقم آنان از عدد انگشتان نيز تجاوز نکند والاّ فقط در يک کتاب مازندران و استرآباد تأليف شخصي به نام رابينو که در حدود شصت سال قبل کنسول يکي از دول خارجي در شهر رشت بوده است قـريب شصـت امامزاده در نواحي شمالي ايران با نامهايي مأنوس و غيرمأنوس ـ از امامزاده آقا سيدحسن گرفته تا امامـزاده يعقوب پيغمبر و از جمله همين امامزاده داوود ياد شده است. پس بر اشخاص متديّن و معتقد است که نسبت به کليه قبور و مزارات منسوبه به ذراري خاندان عصمـت و طهـارت ـ صلواتاللّه و سلامه عليهم اجمعين ـ به ديده احترام نگريسته و از خواندن ادعيه و زيارات و تـلاوت کـلاماللّه مجيـد و اهداي ثواب آن به ارواح مطهّر آنان و همچنيـن اصـلاح و تنظيف و مرمت و احياي ابنيه متعلق به آنان دريغ ننموده، در اين امور ساعي و کوشا باشند. اميد که خداوند عالم اجر و پاداش اعمال خير همـگي را کرامت فرمايد و ما ذلک علي اللّه بعزيز.
باري، آنچه درباره امامزاده داوود از تتبّع در کتب مختلف به دست آمده است مختصرا از اين قرار است که آقاي شيخ عبدالعزيز صاحب جواهر در کتاب دائرة معارف الشيعه الامامية الاثنيعشريه (جزء 3، ص34) گويد: «امامزاده داوود، نزديک قريه شهرستانک و قلعه توچال در درّه معروف به درّه امامزاده داوود است، و در درّههاي مجاور اين امامزاده نيز در سمت مغرب و جنوب غربي آن بقعههايي به نام امامزاده «علاءالدين»، «امامزاده قاسم»، «امامزاده عقيل» ـ برادران امامزاده داوود ـ است. نسب امامزاده داوود مطابق سرلوحه و زيارتنامهاي که دارد چنين است: «داوود بن عماد بن جعفر بن نوح بن عقيل بن هادي بن امام زينالعابدين عليه الصلواة والسلام.» ضريح او آلتسازي سبک معروف به جعفري به رنگ ساده چوب ساخته شده است. در گوشه شمال شرقي حرم از کف زمين پنجرهاي آهني به طرف سرداب باز ميشود که به وسيله چند پله باريک از آن پايين بروند و مرقد امامزاده
داوود را در وسط سرداب زيارت ميکنند، و اينگونه زيارتگاه ظاهرا در تمام زيارتگاههاي ايران مختص امامزاده داوود است».
ولکن مخفي نماند که اولاً در زمره فرزندان امام زينالعابدين علي بن الحسين عليهماالسلام شخصي به نام هادي در کتب نسب ديده نميشود، و ثانيا از کتاب بدايع الانساب في مدفن الاطياب تأليف سيدمهدي بن مصطفي الحسين التفرشي المتخلص به لاهوتي و المقلب به بدايع نگار (طهران سال 1319 شمسي) به نحو ديگري مستفاد ميشود؛ چنان که گويد: «داوود بن عماد بن جعفر بن نوح بن عقيل بن هـادي» در چهـار فـرسنگي طهران سمت شمال در ميان کوه بقعه دارد، مزور است. از طهران تا فرحزاد دو فرسنگ و از فرحزاد در ميان دره و کوه تا آنجا دو فرسنگ است و مردم طهران در تابستان بسيار به آنجا ميروند و اعتقاد دارند. اين حقير بسيار آنجا رفته، متولّيان آنجا عوام و ناداناند، پدران اين داوود را گـويند در سولقان مدفوناند که نزديک آنجاست؛ ليکن «هادي» را ندانند به کدام امام اتّصال پيدا ميکند، بعضي گمان کردهاند که شايد داوود بن موسي بن ابراهيـم بن امام موسـي است. اين بنده کمال تفحّص در کتب کرده «هادي» نام نداريم جز جدّ امامزاده ابوعبداللّه که در فرحزاد است، و اينها ساداتي بودند که از دست دشمن به کوهستان فراري بودند. و اين امامزاده حسني است به اين قسم: داوود بن عماد بن جعفر بن نوح بن عقيل بن هادي بن يحيي ابنقاسم بن ابراهيم طباطبا ابناسماعيل بن ابراهيم بن حسن مثنّي ابنامام حسن، واللّه اعلم. گويند: برادر اين داوود در يکي از دهات ارنگه و مـزور اسـت. (پايان کلام بدايع نگار). لکن مخفي نماند که علاوه بر تشتّتي که در مطالب اين شخص ديده ميشود هيچگونه دليلي بر صحّت نسب اخيري که اختيار کرده است به نظر نرسيد. (1) و اما آنچه گويد: «بعضي گمان کردهانـد الـخ» ظاهرا مقصودش شهرتي است که در چهل پنجاهسال قبل بر ألسنه و افواه بعضي دائر بوده است مبني بر انتساب اين امامزاده داوود به حضرت امام همام موسي بن جعفر عليهماالسلام، و از دلائل اين سخن، عبارت کتاب تذکرة العظيميّه (صفحه 7 خاتمه) تأليف مرحوم شيخ محمدابراهيم بن شيخ عبدالرحيم النجفي الکلباسي الاشتري است که کتابش به سال 1346 قمري در تهران به طبع رسيده و آنجا گويد: «تنبيه. مِنجمله از امامزادگان محترم که خصوصا سزاوار است ذکري و بيان حالي از ايشان بشود جناب امامزاده داوود عليهالسلام است که آن بزرگوار چنانچه منقول از کتاب عمدة الطالبين شده نسبت به موسي بن جعفر عليهالسلام ميرساند و به اين عبارت نقل شده: من ورد الريّ من ولد حسين بن علي ثم من اولاد جعفر بن [محمد بن]علي بن الحسين منهم من ولد موسي الکاظم بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين ابنعلي بن ابيطالب عليهالسلام: داوود بن موسي بن ابراهيم بن الامام موسيالکاظم عليهالسلام. بنابراين به دو پشت به موسي بن جعفر عليهالسلام ميرسد. و بعضي نسبت امامزاده داوود را به حضرت امام زينالعابدين نسبت دادهاند؛ چنانکه در لوح زيارتنـامهاي که بـراي آن جنـاب نوشته شده است نيز ثبت است. و آن به شش پشت و واسطه نقل شده است، و قبر شريف او از قديم زمان الي الان محلّ توجّه و زيارت عموم مسلمانان و دوستان اهلبيت عليهمالسلام بوده از طهران و توابع آن خاصّـه صلحا و مقدّسين توجه کامل به بقعه شريفه آن جناب داشته و دارند که اقلاً [کذا] سالي يکمرتبه به زيارت او مشرّف شوند و اجلّه از علماء طهران و غيره تبرّک و توسّل پيدا ميکردهاند به قبر شريف آن جناب.»
سپس صاحب تذکرة العظيميه کراماتي نسبت به امامزاده داوود از مرحوم آقاميرزا محمدحسن آشتياني، مجتهد نامي تهران و مرحوم شيخ عبدالرحيم پدر مؤلف مذکور نقل کرده اسـت. مخفـي نماند که آنچه به واسطهاي از کتاب عمدة الطالبين، نقل کرده اشتباه است و مقصود وي کتاب منتقله الطالبيّه بوده است زيرا عبارت منقول از منتقله است نـه از عمـدة الطالب، اولينبار مرحوم حاج ملاّباقر واعظ طهراني در کتاب جنّة النعيم والعيش السليم في احوال مولينا عبدالعظيم (صفحه 500، طبع تهران سنه 1296 قمري) عيـن عبـارت منتقـله را از روي نسخه خطي موجود در تهران بدون تطبيق داوود مذکور در عبارت منتقله به امامـزاده داوود مورد بحث نقـل کرده است و اصلاً با اينکه مؤلف جنة النعيم در چند موضع از کتاب خود بعضي از امامزادههاي مدفون در ري و تـهران و حـوالي را معـرّفي نموده، هيچ سخني از امامـزاده داوود بـه ميان نياورده است و داعي او بر نقـل آن مطـالب تنـها ايـن است که صاحب منتقله گويد: اولاد داوود بن موسي بـن ابراهيم بن موسي بن جعفر عليهماالسلام در ري بودهاند.
و ضمنا ناگفته نگذاريم که در نقل عبارات کتاب منتـقلة الطالبيـه را که صاحب جنة النعيم بدون واسطه و از روي نسـخه خطـي آن کتاب و صاحـب تذکرة العظيميه معالواسطه نقل کردهاند ـ در هر دو جا ـ اشتباهاتي رخ داده و چـون نسـخه مطبوعه به سال 1388 در نجف اشرف نيز مأمون از خطا نيسـت و همه آنها با نسخ خطي موجود در نزد حقير اختلافاتي دارد؛ لذا ما محصل کلام منتقله را در اينجا مينويسيم و مخفي نماند که مؤلف اين کتاب شريف نسّابه ابواسماعيل ابراهيم بن ناصر بن ابراهيم بن عبداللّه بن الحسن بن علي بن محمد ـ صاحب نقد الشعر ـ ابناحمد بن محمد بن احمد بن ابراهيم
طباطبا ابناسماعيل بن ابراهيم الغمر ابنالحسن المثنّي ابنالامام الهمام الحسن السّبط عليه الصلوة والسلام است که خود در قرن پنجم هجري ميزيسته و ساکن اصفهان بوده است و کتاب منتقلة الطالبيه را در اواسط قرن پنجم هجري تأليف نموده و در آن سلاسل سادات عظام را که از مدينه منوّره خارج و
اطـراف و اکناف عالم مسکن گزيدهاند معرّفي نموده است. باري فقط آنچه غايةالامر از کتاب منتقله استفاده ميشود اين اسـت که گـروهي از سادات در شهر ري خود را از اولاد داوود بن موسي بن ابراهيم ابنموسي بن جعفر ميدانستهاند، والسلام. ديگر صاحب منتقله نه از آن گروه اسمي برده و نه از احـوال مدفن داوود چيزي بيان کرده است، قطع نظر از اينکه وي در پايـان کـلام خـود از ابوعبداللّه ابنطباطباي نسّابه نقل کرده است که گويد: «داوود بن موسي از منقرضين بوده است و در «جريده ري» اولادي براي او نديدهام.» انتهي. و اگرچه شيخالشرف عبيدلي نسّابه که زمانا مقدّم بر صاحب منتقله بوده اسـت در کتـاب تذکرة النسب خود گويد: «اولاد و عقابي از داوود مذکور در ري بودهاند»؛ لکن آن نيز با سخن نسّابه شهير ديـگر ابـونصر بخـاري صاحب کتاب سرّ السّلسلة العلويّه که پس از اين نقل ميکنيم چندان سازگار نيست.
به هر جهت، آنچه به نظر ضعيف ميرسد اين است که اشخاصي که جناب امامزاده داوود مورد بحث را از اولاد و احفاء حضرت امام موسي الکاظم ـ عليه الصلواة والسّلام ـ دانستـهاند صـرفا به استناد کلام صاحب کتاب منتقلة الطالبيّه بـوده و در ايـن صد سال اخير ـ يا قدري هم کمتر ـ اين مطلب را شايع کردهاند، اگرچه کلام نسّابه بزرگ ديگري که در قرن چهارم هجري ميزيسته و تا سال 341 زندهبودن او مسلّم است؛ يعني شيخ ابونصر سهل بن عبداللّه بن داوود بن سليمان بن ابان بن عبداللّه بخاري در کتاب مهم و بسيار نفيس سرّ السلسلة العلوية (ص43 ط، نجف اشرف، 1381) اندکي دراينباره روشنتر است که گويد: «محمد بن داوود بن موسي بن ابراهيم بن موسي الکاظم عليهالسلام نزيل ري، درگذشت و حال آنکه فرزندي براي او نبود» انتهي. از اين سخن دو مطلب به خوبي واضح ميشود: يکي آنکه محمد فرزند داوود نزيل ري بوده، و ديگر اينکه محمد بلاعقب درگذشته است.
پس از اين همه طول و تفصيل که متأسفانه در معرّفي صاحب مزار معروف به امامزاده داوود مورد سؤال نيز چندان نتيجهبخش نبوده، اضافه ميکنيم که يکنفر از فضلا و علماء سادات نجف اشرف در عصر حاضر؛ آقاسيد عبدالرزاق مکونه حسيني که تأليفاتي در تاريخ و انساب دارد، در کتابي که اخيرا به نام مشاهد العترة الطاهرة و أعيان الصحابة والتابعين به سال 1387 در نجف طبع کرده است، در صفحه 98 آن کتاب صريحا مزار داوود بن موسي را در همين موضع امامزاده داوود، و مزار فرزندش محمد را در ري معيّن کرده و گويد:
«وفي الريّ قبر محمد بن داوود بن موسي بن ابراهيم الـمرتضي ابنموسي بن جعفر عليهمالسلام، قال ابونصر البخـاريّ فـي «سـرّ الأنسـاب»: هـو نـزيـل الـريّ، مضي و لاعقب له. و أمّا المشهد المعروف بامامزاده داوود، هو قبر داوود بن موسي بن ابراهيم المرتضي، الّذي يبعد عن طهران فرسخين».
اميــدواريم که مـأخذ ايشـان در تعيـيـن قبـر امـامزاده داوود جاي معتبري غير از کتب و اقوالي باشد که سابقا ياد کرديم.
پي نوشت :
1-رجوع شود به اواخر اين رساله که قول جديدي مشابه اختيار بدايع نگار نقل خواهيم کرد.