موقوفات نادر شاه و علي شاه افشار در مشهد مقدس
نادر روز سه شنبه پانزدهم رمضان المبارک سال 1143 هجري قمري هنگامي که براي فتح هرات از مشهد خارج شد «اولا وارد آستان معدلت بنيان علي بن موسي الرضا (ع) شد و فاتحه خوانده به جهت فتح و ظفر از درگاه صمديت و حرمت آن معصوم شهيد غربت استغاثه و مسألت نمود و با ديدهي گريان جبهه فر فلکآساي خود را بر آستان آن درگاه ملايک سجدهگاه ساييده به دل کباب و ديده پر آب بر خود لازم نمود که بعد از فتح هرات ايوان صحن مقدس که مشهور به صفهي عليشير و گلدستهي بالاي سر مبارک منسوب به شاهرخ بن امير تيمور را به تنگهي طلا مصفا کرده به اتمام رساند بعد از نذورات از آن مکان فردوس علامات بيرون آمده عازم گرديد» (4) نادر بعد از تسخير هرات و پس از انتظام امور آنجا «به عنوان سير و تفرج داخل قلعه شده، دور و گشت مينمود که چشم جهانگشا بر حوض سنگ سفيد افتاد، در دم مقرر فرمود که توپچي باشي آن حوض را حرکت داده به عراده حمل و نقل ارض اقدس نمايد. و مطمح نظر فيض اثر مصروف بر آن بود که سنگ را در ميان صحن مقدس نصب نمايد. القصه رايات جاه و جلال به فيروزي و اقبال در حرکت آمده، مراجعت به ارض فيض مثال نمود و از گرد راه که عادت پسنديده آن حضرت بود به شرف زيارت و عتبه بوسي امام الجن و الانس علي بن موسي الرضا (ع) مشرف شده و در آن روز در صفهي گنبد الله ورديخان که مهمانخانهي سرکار فيض آثار بوده، نزول نموده از مطبخ بهشت مرتبت شيلان طعام کشيده... وارد چهارباغ شاهي گرديد» (5).
صاحب عالم آراي نادري که در آن زمان در مشهد شاهد اقدامات نادر در حرم مطهر رضوي بوده است در کتاب خود تحت عنوان «تمهيد بسط سخن در ساختن دو گلدستهي طلا و ايوان و حوض ميان صحن مقدس و ساير بناها» آورده است که:
«نظر اين مقدمات آن که بعد از خاطر جمعي صاحبقران که عرصهي هرات از لوث وجود طايقه افاغنه ابدالي پاک شده فرمود که در حين حرکت رايات جاه و جلال به صوب دارالسلطنهي هرات با خود عهد نموده بوديم که بعد از تسخير آنها گلدستهي بالاي سر مبارک را و ايوان امير عليشير را به تنگهي طلا زيب و زينت و آرايش داده، شعشعهي قوت دين اثناعشري يوم بيوم در تزايد شده... و حال خاطر فيض ماثر متعلق به آن ميباشد که اولا حوضي که از دارالسلطنهي هرات آورده شده در مکان مرغوب نشيمن داده که سابقان کوثر طلبان در آنجا نشسته و جام آب به مردم داده تحصيل آخرت حاصل نمايند نظر به فرمان واجب الاذعان، حوضي را که سابق بر اين در ميان صحن مقدس بود که اول استادان بنا گذاشته بود، چهار بخش نموده و در ميان حقيقي آن حوض مذکور نشانيدند و کلاه فرنگي در بالاي آن قرار دادند که روي آن را حسب الفرمان به تنگهي طلا فرش نمودند و چون ملاحظهي آن حوض نمود که بيست استر برق رفتار دايم آب از خارج آورده آن حوض را مملو مينمودند و سقايان آب به مردم ميدادند، بندگان والا از آن اطوار آمدن استر و هر دم حوض را مملو ساختن از آب، ناگوار آمده، مقرر فرمودند که يک نهر آب که در مزرعهي گلستان جاري است آن را معماران استيفا نموده آب را چنان بياورند که از زير حوض بيرون آمده حوض مملو گردد و علي حده نهر ديگر حفر نمايند که به سمت محلات خيابان پايين طرف قبله که آب روان در آن حدود وجود ندارد هميشه جاري باشد» (6).
نويسندهي مذکور نيز چگونگي ساخت نهر تا صحن مقدس و جاري شدن آب را در حوض مرمرين بيان کرده است و همچنين اقدامات ديگر نادر را چنين بيان ميکند «و گلدستهي بالا سر ايوان منسوب به امير عليشير را نيز استادان چابکدست و معماران با بند و بست در عرض مدت يک سال به اتمام رسانيده به تنگهي طلا صفا و جلا داده، چون بهشت عنبر سرشت و قصرهاي زرين خشک گردانيده، روشني بخش شبهاي تار و دلهاي بيصبر و قرار گرديده، چون صاحبقران زمان مشاهدهي آن مکان جنت نشان نمود مقرر فرمود که گلدستهاي که پادشاه مرحوم مبرور شاهرخ بن امير تيمور بنا نهاده بوده با ايوان منسوب به مير عليشير در تعمير هر دو کوشيده به زيور طلا مزين نموديم، در آن وقت خاطر خورشيد مآثر صاحبقران اقتضا نمود که در مقابل گنبد عاليه گلدستهي ديگري بنا بگذارند، در دم حسبالامر والا در آن پهلوي ايوان مقصوره گلدستهي تازهاي احداث نموده در مدت يک سال استادان صاحب وقوف به معماري استاد علينقي مشهدي به اتمام رسانيدند... و محرف اين حروف در محلي که گلدسته و ايوان را ميساختند رفته، همه روزه ملاحظه مينمود و گلدستهي جديد که مشهور به نادري است به مرتبهاي زمين آن را حفر نمودند که چون از بالا به پايين اين کس نظاره ميکرد عملهاي که در آنجا کار نموده به نظر حقير گنجشک ميآمد و آن زمين را به آجر و گچ و ساروج کار نموده به روي زمين رسانيدند و بعد از آن استادان معمار آن زمين فلکه زده، طرح گلدسته را ريخته به گچ کار نموده ارتفاع آن را بلند نمود. و بعد از اتمام آن منار طلا ساخته، مصفا و مجلي ساخته چون گوهر گرانبها و چون جنتالمأوي نمايان نمودند و نواب ابراهيم خان بيز هر دو در صحن مقدس را به تنگه نقره گرفته به اتمام رسانيدند»(7).
لازم به ذکر است که موارد فوق بنا به تصريح عالم آراي نادري و کتيبههاي موجود در گلدسته و ايوان سال 1145 هجري قمري است و ابراهيم خاني که ذکر شده، برادر نادر است که در تمام عرصههاي نبرد او حضور داشته. ابراهيم خان مدتي حاکم مشهد بود و بالاخره در 1150 هجري قمري در جنگ بالگزيها کشته شد(8).
در گلدستهي نادري بر روي خشتهاي مطلا به خط ثلث صلوات بر محمد و آل محمد نوشته شده و در آخر آن مرقوم گرديده «في ذي القعده الحرام 1145». و زير آن به خط نستعليق خفي مسطور است «عاليجناب سلاله السادات العظام امير السيد احمد الحسيني سرکشيک و کلب عتبهي عليهي روضهي رضويه محمدجعفر الخادم في شهر رمضان المبارک 1146»(9). و در ايوان طلاي نادري به خط ثلث داخل ايوان دوره کتيبه شده است.
«بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و الصلوة علي خير خلقه محمد و آله الطاهرين و سلم تسليما کثيرا روي عن الصادق جعفر عن آبائه عليهمالسلام عن اميرالمؤمنين قال رسول الله صلي الله عليه و آله ستدفن بضعة مني بارض خراسان لا يزورها مؤمن الا وجب الله عز و جل له الجنة و حرم جسده علي النار و قال علي بن موسي الرضا عليه التحية و الثناء من زارني علي بعد داري و مزاري اتيته يوم القيمة في ثلث مواطن حتي اخلصه من اهوالها...». و در جنب توحيدخانه در زير آيينهي بزرگي به خط کم رنگ خفي نوشته شده است «اين ايوان زرافشان رفيع عالي به بنايي استاد علي نقي شاگرد استاد معصوم مشهدي به اتمام رسيد»(10). کف اين ايوان با سنگهاي مرمر نفيسي مفروش و ازارهي آنها تا دو متر نيز با سنگ مرمر يشمنمايي که از نفايس شناخته ميشود مزين و بالاي ازاره کتيبهاي است از سنگ مرمر که ترجمهي برخي احاديث در
فضيلت زيارت امام (ع) به فارسي و به خط نستعليق مرغوبي بر روي آن حجاري شده است و در محراب ايوان هم کتيبه ديگري است که بر روي همان خشتهاي طلايي قصيدهاي از ابننديم مشتمل بر 25 بيت به خط نستعليق برجسته بر روي آن نوشته و منبت شده است که بيت آخر آن چنين است:
از زبان کعبه گفتم بهر تاريخش نديم
دم بدم ز آن صفه و ايوان هويدا صد صفاست
که به حساب ابجد سال 1145 هجري قمري است در زير اين کتيبه نوشته شده «کتبه محمد علي بن سليمان الرضوي غفر ذنوبها في شهور سنة خمس و اربعين و ماة و الف» و در زير آن به خط خفي آمده است «کتيبه ثلث و نستعليق که در اين ايوان زرنشان علي به خط اين بندهي عاصي محمدعلي الرضوي است قطاعي آن به يد اهتمام محمد طاهر ولد استاد مسيح شيرازي به اتمام رسيده 1146».
گلدستهي ياد شده نيز قبلا از طرف شاه تهماسب صفوي طلاکاري شده بوده و چون در فتنهي ازبک خشتهاي آن را به يغما بردهاند در مرتبهي دوم به دستور نادرشاه تذهيب شده است. به هر حال بناي اين گلدسته از سطح زمين رواق 35 متر و پايين آن از سطح بام با آجر و قدري بالاتر با کاشي و بر فراز آن با خشت طلا مزين شد و زير مأذنه بر گرد آن کتيبه ميباشد که به خط ثلث برجسته بر روي خشتهاي زرين صلوات بر حضرت رسالت پناهي و ائمهي معصومين و در دنبالهي آن جملهي «کتبه بهاءالدين محمد الخادم سنة 1142» و پس از آن آيهي شريفهي (ان الله يمسک السموات و الارض ان تزولا) را نوشتهاند و در زير کاشيکاري در پايين مناره بر گرد قسمت آجري آن به خط بنايي درشتي آيهي شريفهي (انا فتحنا لک فتحا مبينا) از کاشي در وسط آجر چيده شده است(11).
نادرشاه به سال 1145 هجري قمري بعد از تسخير اصفهان، تعداد هفت صد جلد کتاب از آنجا به کتابخانهي مرکزي آستان قدس رضوي وقف ميکند. در صفحهي اول هر کتاب با خط شکسته چنين مرقوم شده است:
«جلد مذکور از جمله هفت صد جلد کتاب وقفي بيکان سليمان شأن و الاشأن خراسان که از دارالسلطنهي اصفهان ارسال اين آستان فيض الشأن نموده است تحريرا في تاريخ 1145». (محل مهر مربع شکل) سجع مهر «يا سلطان علي بن موسي الرضا».
نادر در ذي القعده سال 1153 هجري قمري بعد از فتوحات هندوستان و خوارزم وارد مشهد مقدس شد و «بعد از فراغ شرايط زيارات و دعا و تحليهي ضوابط تحيت و ثنا، رقاب مجاوران و خدام آن عتبهي عرش مقام را از بار انعام ساخته، همگنان را به اضعاف مضاعف نوازش و عاطفت فرمود و به ضريح مقدس قفل مکلل به جواهر نصب داشت و سطوح و جدار و ارکان آن قبهي عرش نشان را به پردههاي منقش زيب و زينت داد و چهارده عدد قنديل تمام عيار که هر يک چون آفتاب خاوري بود و بر سپهر آن قبه نصب فرموده و ساحت آن روضهي خلد آيين را از فروش ابريشمين مزين نمود و منازلي که پيرامون آن عتبهي سدره مرتبه هر کس ساخته و پرداخته بود همگي را به مژگان اخلاص رفته به فرشهاي گوناگون بياراست و به جهت مجاوران و زوار آن روضه آثار از اطعمه و اشربه آن قدر مقدر داشت که جميع متوطنين و سکنهي آن ديار فايض الانوار از فيض راتبه هر روز مستفيض و بهرهور گرديدند و شبي از روي اخلاص به اعتقاد خاص تا دميدن صبح بر سر تربت مطهر و مرقد منور آن برگزيدهي حضرت پروردگار و نور ديدهي سيد ابرار به سر برده، حاجات
دارين و مرادات نشأتين خود را در تحت آن قبهي عرش نشان که محل استجابت دعاست از وهاب بي منت مسألت نمود»(12).
نادر نيز همان زماني که والي ممالک خراسان و فرمانفرماي مملکت ايران بود (سال 1145 هجري قمري) دستور ساخت مقبرهاي جهت خود در قبلهي خيابان بالا جنب عمارت چهارباغ شاهي صادر ميکند. در سال 1153 هجري قمري عبدالکريم هندي که همراه نادر بعد از فتح هند، وارد مشهد ميشود در بازديدي که از مقبره دارد مينويسد که «مختصر اينکه نادرشاه مقبره براي خود ساخته بود، سمت خيابان بالاست و بعد از اتمام عمارت آن ظريفي بر ديوار مقبره اين شعر نوشته بود:
در هيچ پرده نيست نباشد نواي تو
عالم پر است از تو و خاليست جاي تو»(13).
وقف نامهي نادر
وقفنامه با عبارت «هو الواقف علي السرائر» و سپس «بسم الله الرحمن الرحيم» که با خط ثلث مزين شده است آغاز ميشود. در حاشيهي سمت راست آن عبارت «سلطان خراسان ابيالحسن علي» نوشته شده است و در زير آن «آستانهي مقدسهي رفيعهي رضويه علي مشرفها آلاف سلام و تحية» ديده ميشود. پايينتر جملهي «نادرقلي خان والي ممالک خراسان و فرمانرواي عرصهي ايران لا زال في دولته منصور اللواء و في عظمته بالغا الي الغاية القصوي» به چشم ميخورد. در زير آن در فاصلهاي مساوي نام پسر نادر با عبارت «رضا قلي خان مدالله تعالي في عمره و بهائه و زين الارض بطول بقائه» نوشته شده است. به همين ترتيب نام برادر او با عنوان «ظهير العزة و العظمة و الاقبال عالي جاه ابراهيم قلي خان» ديده ميشود. در حواشي وقفنامه چهار بار مهر نادر منقوش است و در پايان وقفنامه پس از عبارت «و کان ذالک في شهر محرم الحرام من شهور سنة خمس و اربعين و مائة بعد الالف (1148) »همان مهر با سجع «لا فتي الا علي و لا سيف الا ذوالفقار نادر عصرم ز لطف حق غلام هشت و چهار» نقش بسته است. وقفنامه با خطبهي عربي به خط ثلث در ستايش خداوند و عبارات متناسب با سنت وقف آغاز ميشود و در متن فارسي به خط نستعليق کلمهها و جملههاي موزون و دلنشين حماسي متناسب روحيهي جنگاوري نادر آورده شده است. در بيان تعداد رقبات و ميزان وجوه تعيين شده، خط سياق و شکسته نستعليق درهم آميخته است. از نادر در اين وقفنامه با عنوانهاي «... نادر عليخان والي ممالک خراسان و فرمانرواي عرصهي ايران»، «مروج مذهب شيعهي اثني عشري»، «غلام با اخلاص علي»، «حامي بلاد شيعه و شيعيان» نام برده شده است(15).
نادرشاه در وقفنامهي ياد شده املاک و مستغلات شامل مزارع و دکاکين مفصلي را در منطقهي طوس و شهر مشهد که طبق نوشتهي وقفنامه «از خالص مال مباح خود ابتياع و تحصيل» کرده است. وقف بر مصارف يک باب سقاخانه حضرت رضا (ع) که حوض مرمر آن بعد از فتح هرات به دستور او در برکهي صحن مقدس
نصب شده بود و بر مصارف مقبرهي خود و آرامگاه باباعلي بيک و مزار والدين خود واقع در صحن مبارک که در نزديک پنجرهي فولاد ميباشد. شرايط مصارف را مفصل در وقفنامه بيان کرده است. نادرشاه توليت موقوفات و رقبات و اين حوض مرمر را به پسر ارشد خود رضاقلي خان مفوض کرده و بعد آن به اولاد ارشد مذکور او نسلا بعد نسل و بعد از ايشان به برادران صلبي رضاقلي خان و اگر از اين خانواده کسي باقي نماند به اولاد ذکور ابراهيم خان برادرش و پس از او به ارشد اولاد ذکور او. و اگر نيز از ايشان کسي باقي نماند به متوليان آستان قدس مفوض خواهد شد. حق التوليه در اين وقفنامه يک دهم ذکر شده است.
ناگفته نماند املاک وقفي نادر به جهت معلوم نبودن حدود آن اکنون ناشناخته است ولي مزرعه «ديهشک» هم اکنون به وقفيت باقي است و از آن استيفاي منافع ميشود(16).
در اين وقفنامه از باباعلي بيک که مدفون در حرم است نام برده شده است. نادر قبل از اين که والي ممالک خراسان و فرمانرواي ايران شود در دستگاه او رشد و نمو کرد و بر اثر رشادت و صداقت به درجهي ايشيک آقاسي رسيد و سپس با دخترش ازدواج کرد. باباعلي بيک در سال 1126 که محمود افغان در هرات سر به شورش برداشت در اين زمان جعفرقلي بيگلربيکي هرات از حاکم مشهد منصور خان مغاني کمک خواست و او باباعلي بيک را به کمک او فرستاد «باباعلي بيک که چرخچي سپاه بود سر راه بر جماعت افغانان گرفته به مجادله مشغول شد و... باباعلي بيک را به ضرب گلوله از پا درآوردند، غازيان چون کار چنان ديدند آنقدر نمودند که جسد او را از معرکه بيرون آورده بار قاطر تيز رفتار کردند و روانهي ارض اقدس گرديدند» (17)پس از مرگ باباعلي بيک نادر جاي او را ميگيرد.
محل دفن والدين نادر در وقفنامه ذکر شده است که براساس آن «بيپايه بودن نوشتهي هانوي دربارهي درگذشت نادر در اسارت ازبکها و کشته شدن باباعلي بيک به دست نادر و...»(18) ثابت ميشود.
نادر پس از اينکه به دست سردارانش در جمادي الثاني 1160 در فتحآباد قوچان کشته شد جسد و سرش را به مشهد آورده و در آرامگاهي که براي خود ساخته بود به خاک سپردند. بعدها جسد رضاقلي ميرزا پسرش را در همان جا دفن کردند و پس از آن آرامگاه متروک شد و موقوفات آن تصاحب شد تا اينکه در زمان استانداري قوام السلطنه (1296 شمسي) عمارتي بر گور او بنا کردند و در سال 1335 شمسي آرامگاه کنوني به مباشرت انجمن آثار ملي ساخته شد. طرح بنا که در سال 1338 شمسي به اتمام رسيد توسط مهندس هوشنگ سيحون تهيه و تکميل شده است(19).
بعد از نادرشاه، برادرزادهاش عليقلي خان در 27 جمادي الثاني 1160 هجري قمري در مشهد به نام عليشاه يا عادلشاه بر تخت نشست. عادلشاه بنا به گفتهي بازن «در مدت تسلط و حيات عمويش نادرشاه به عنوان حاکم مشهد ده سال عهدهدار حکومت مشهد بود» (20) او مورد توجه نادر بود و نيز با رضاقلي ميرزا رقابت شديدي داشت. نادر او را به مأموريتهاي مختلف ميفرستاد و در محرم سال 1160 نادر از اصفهان به طرف مشهد حرکت کرد در اين زمان مردم سيستان از سختگيري عمال مالياتي نادر سر به طغيان برداشتند. نادر، عليقلي را براي سرکوبي و دفع شورش بدان نواحي فرستاد. «در اين زمان بياعتمادي و سوء مزاجي نادر شدت گرفته بود و بر اثر تحريکات جاسوسان و حاسدان به عليقلي خان سوءظن پيدا کرد و مبلغ صد الف معادل صد هزار تومان به اسم او رقم زد. چون عليقلي خان احوال را چنان ديد دانست که هرگاه به
نظر اولياي دوران عدت اقدس برسد آن نيز سرمايهي حيات را به ممات خواهد سپرد ناچار با جماعت سيستاني از راه يگانگي درآمده و اظهار مخالفت ظاهر ساخت» (21) در همين زمان است که نادر در قوچان به قتل ميرسد و عليشاه توسط امراي قزلباش وارد مشهد ميشود و به تخت سلطنت جلوس ميکند. او يازده ماه فرمانروايي کرد و در جنگي که با برادرش ابراهيم خان کرد اسير و کور شد و اندکي بعد به دستور شاهرخ نوه نادر به قتل رسيد (22).
علي شاه پس از اينکه بر اريکه سلطنت جلوس کرد بر حسب نذري که کرده بود تمام موقوفات سابق آستان قدس را در طوماري گرد آورد که به طومار عليشاهي معروف شد. اين طومار که از قديميترين و با ارزشترين اسناد مربوط به موقوفات آستان قدس رضوي است در رمضان سال 1160 هجري قمري تحرير يافته است. طومار مذکور در سال 1317 هجري قمري به صورت دست نوشت مغلوط با ارقام و اعداد سياق در کتاب آثار طومار مذکور در سال 1317 هجري قمري به صورت دست نوشت مغلوط با ارقام و اعداد سياق در کتاب آثار الرضويه (کتابچهي صديق الدوله) چاپ سنگي شده است (23) و در سال 1379 هجري شمسي توسط شوراي علمي وقف مرکز خراسان شناسي با ارقام امروزي و منقح به صورت محدود چاپ شد.
ابتداي طومار به عبارت «هو العلي الاعلي الملک لله و بسم الله الرحمن الرحيم» و سپس جملهي «فرمان همايون شد» مزين شده و در ادامه به طور مفصل ضمن حمد خدا و نعت رسول اکرم و حضرت علي (ع) و ائمهي اطهار به خصوص علي بن موسي الرضا (ع) سبب تحرير طومار چنين نگاشته شده است:
«به پاداش نعمت زيارت روضات ائمهي دين و به ملاحظهي اينکه قبل از اوان جلوس سلطنت نذر شرعي بود که به وقت طلوع نير اقبال در انتظام و انتساق امور سر کار فيض آثار همت خسروانه مصروف گردد». و چون مشاهده شد اوضاع آستان قدس درهم ريخته و شيرازهي آن گسيخته و در بين بزرگ و کوچک خدام تقديم و تأخير واقع شده و تمامي رقبات و مستغلات به ضبط ديوان درآمده و خدمهي آن از اوج وسعت به انحطاط ضيق معيشت افتاده و زايران بيتمکين شدند لهذا ابتغاء لمرضات الله و ايفاي به نذر آنچه از رقبات و مستغلات و موقوفات آن سر کار به ضبط ديوان مقرر بود بالتمام به ضابطهاي که قبل از اين معمول بوده به تصرف مباشرين امور سرکار داده و مقرر شد مستوفيان ديوان اعلي از اصل مداخل وضع و من بعد مداخله نکنند» (24).
عليشاه در اين طومار مبناي کشيک خدمه را که قبل از اين برهم زده بر سه کشيک قرار داده بود تيمنا به عدد آل عبا پنج کشيک قرار داد. عليشاه يک صد زوج از رقبات خود از املاک مرغوبه و ارثياش را نيز وقف آستان قدس کرد که در متن طومار مسطور است و در آن معين کرده که اخراجات دارالشفاي مبارک را هر ساله از بابت اين يک صد زوج پرداخت نمايند. او در آخر نايب الزيارهاي را براي خود مشخص کرده است.
«در حقيقت طومار عليشاهي به منزلهي دستورالعمل و برنامهي سنواتي يا به عبارت ديگر تقريبا لايحهي بودجهي آستان قدس رضوي ميباشد که در آن موقوفات آستانه اعم از املاک مزروعي و مستغلات و طواحين و باغات و يخچال و اراضي و غيره با مشخصات اکثر آنها از قبيل حدود، تعداد ازواج زراعتي و ميزان درآمد و غيره ذکر شده و هم چنين تشکيلات اداري و وظايف مستخدمين و مباشرين آستانه از وزير و مستوفي و سررشته، مشرف و ناظر و کليددار و مهردار و مدرس و سرکشيک و خامباشي و نايب الزياره و خدام و حفاظ و صدر و خطيب و صاحب نسق و مؤذن و مأمورين روشنايي و بخور سوز و عنبرسوز و
مباشرين املاک و همچنين اجزاي دارالشفا طبيب، جراح و پرستار و غيره و مصارف جاريهي آستانه تماما ذکر و حقوق يک يک به اسم و رسم معين و ساعات کار نيز معلوم و حتي از سفارش راجع به آراستگي لباس فروگذار نشده است»(25).
از عليشاه نيز رونوشت وقفنامهاي به دست محرر اين سطور رسيده (26) که اين پادشاه املاکي را در رمضان سال 1161 هجري قمري بر گور خود و زينت سلطان بيگم ملقب به گوهرتاج بيگم واقع در سر مزار مير در مشهد وقف کرده است. وقفنامه از نظر نگارش و مضمون همانند وقفنامهي نادرشاه ميباشد. گويا عليشاه با عمويش نيز در ساختن گور و وقفيات آن و حتي املاي وقفنامه رقابت داشته است. به هر حال خلاصهي وقفنامهي مذکور به قرار ذيل است:
متن وقفنامه با خطبهي عربي براساس فن براعت استهلال در حمد و ثناي پروردگار آغاز ميشود و سپس متن فارسي با استفاده از کلمات حماسي و جنگاوري از آن جمله «معارفان کشور دين پناهي»، «سپهداران جنود»، «قراولي سپاه» و در ادامه عنوانهاي «خان عادل»، «دشمنگداز دوستنواز»، «غلام بااخلاص علي»، «حامي بلاد شيعه»، «السلطان المعظم عليقلي خان والي خراسان و فرمانفرماي عاليهي ايران» و غيره ادامه مييابد و سپس منظور و هدف از اين وقف را که «بعد از آنکه به مقتضاي حديث مشهور «موتوا قبل ان تموتوا» انديشهي سفر عقبي و انتقال به دار بقا را منظور نظر حقشناس و جهت مضجع خود بعد از عمر طويل و نواب عليهي عاليهي نواب خورشيد احتجاب عليهي عاليهي زينت سلطان بيگم الملقب به گوهرتاج بيگم نورالله مضجعها بناي عمارت مقبره فردوس اساس مقرر و مهيا فرموده بودند کل املاک و دکاکين و حمامات و طاحونه و مستقلات مفصله ذيل الکتاب را که از خالص مال مباح خود ابتياع و تحصيل فرموده بودند» اعلام ميشود. املاک درج در وقفنامه به اين قرار است:
1. مزرعهي امين آباد واقع در درب دروازهي نوغان؛ 2. مزرعهي گوندوک عليا بالتمام؛ 3. مزرعهي ميان جوبين دو زوج از بلوک شانديز؛ 4. از قريهي خادر يک ربع از بلوک شانديز؛ 5. اراضي بالاي نهر سر آسيا از بلوک شانديز؛ 6. مزرعهي واقع در درزاب ارداک مشهور به قلعهي عليقلي خان؛ 7. باغ واقع در جاياب از بلوک منيزان؛ 8. سرجريب مشهور به باغات اخلمد؛ 9. طاحونهي ميرزا بيک در قريهي طرق؛ 10. حمام پا چنار در خيابان سفلي مشهد؛ 11. حمام واقع در نوغان مشهور به بالا گودال؛ 12. باغ طاووسخانه واقع در شمال قتلگاه؛ 13. محوطهي ابراهيم خان در کوچهي شور؛ 14. باغ ميمي در تقيآباد؛ 15. بازارچهي پاي چنار در خيابان سفلي مشهد؛ 16. بازارچهي نوغان؛ 17. محوطهي آقا حسين استکاني در نوغان؛ 18. محوطهي حاجي رضاي نوغاني در نوغان؛ 19. محوطه در نوغان.
در اين وقفنامه مصارف مقبرهي مذکور در وجه حفاظ و خدمه و مؤذن مقبره که به گفتن و خواندن مناجات در مواقيت صلوة و تلاوت کلام معجز نظام و جهت روشنايي و سپس تفصيل عملجات و تعداد آنها آمده است و نيز هر گاه اسباب و فروش مقبره مندرس شود به ارباب استحقاق بدهند و نو آن را خريداري نمايند و هيچ کس را به جز اقرباي عليشاه در مقبرهاش دفن ننمايند و هر گاه خرابي در مقبره واقع شود از مداخل موقوفات خرج تعمير آن نمايند. عليشاه توليت موقوفات و مقبرهي فوق را به فرزند اکبر خود نظر عليخان و پس از مرگ او به فرزندان اکبر او نسلا بعد نسل و اگر از طبقهي ايشان کسي نماند به اولاد اکبر ابراهيم خان برادرش نسلا بعد نسل
و اگر نيز از آنها کسي باقي نماند به متولي شرعي آستان قدس رضوي مفوض خواهد شد و هر ساله يک دهم از مداخل کل موقوفات حق التوليه ميباشد. در آخر وقفنامه امضاي گواهان آمده و نيز سجع مهر عليقلي خان «الملک لله بنده شاه ولايت علي».
وقفنامهي مزبور ضميمهاي با عنوان «سواد ورقه تصديق ادارهي تحقيق اوقاف خراسان» دارد که از مضمون آن چنين بر ميآيد که ميرزا محمد حسين نادري اميرالشعراي آستان قدس رضوي به ادارهي اوقاف شکايت کرده که املاک موقوفه عليشاه جد اعلاي او را شخصي به نام حاجي ميرزا محمد جعفر تصرف کرده است، حال آنکه موافق وقفنامه و قرارداد واقف توليت املاک بايد در تصرف ايشان باشد. وزارت اوقاف امر تحقيق را به ادارهي اوقاف خراسان واگذار ميکند و اين اداره با توجه به اسناد محمد حسين نادري که ممهور به مهر تأييد جمعي از علماي مشهد مقدس بوده مشخص شده که ميرزا حسين خان پسر ابوالقاسم خان پسر باباخان پسر حسينقلي خان پسر نظر عليخان پسر عليقلي خان است، به اين نتيجه رسيده که وقفيت املاک مرقومه در سواد وقفنامچهي معتبرهي منصوصه را و توليت نواب نادري ميرزا محمدحسين اميرالشعرا را که از اولاد عادلشاه مغفور است تصديق مينمايد محل دو امضاء (مؤيد التوليه).
براساس وقفنامهي ياد شده جسد عليشاه بعد از فوتش بايست در مقبرهاي که براي خود ساخته بود دفن ميشد، ولي به جهت قتلها و ظلمهايي که در حق خانوادهي نادري روا داشت پس از اينکه به دست شاهرخ گرفتار شد به فرمان او به قول بازن «بعد از گرفتاري نسبت به وي به عنوان بزهکارترين رفتار شد، عادلشاه تضرعکنان ميخواست او را نکشند که اندکي بيشتر حيات داشته باشد و زجر کشد» (27) همو مينويسد که شاهرخ دستور داد گردن آن جاني خونآشام را هم از قلعهي تن آزاد سازند روايت ديگر اين است که شاهرخ او را به دست زنان حرم سپرد آنان نيز از فرط عصبانيت قطعه قطعهاش (28) کردند و اين واقعه در جمادي الثانيهي 1162 روي داد (29) بنابراين عادلشاه در مقبره از پيش ساخته خود دفن نگرديد. منابع متأخر و معمرين محل قبر عليشاه را در زير گنبدي در ميان قبرستان قتلگاه نزديک غسالخانه ذکر ميکنند (30) اين محل در ابتداي خيابان طبرسي واقع بوده و در موقع احداث خيابان مذکور به کلي خراب شد و در آخر به همت سروان ابوالقاسم نادري فرزند اميرالشعراي نادري که از خاندان نادري و از اولاد عادلشاه بود در جنب اصلي مقبره بنايي به ياد عادلشاه ساخته شده بود که داراي کتيبهاي با کاشيهاي زيبا بود اشعار کتيبه از آثار اميرالشعراي نادري است که مطلعش چنين است:
ناز اگر خسرو زفر زر به دست افشار کرد
فخر از کوي رضا عادل شه افشار کرد (31)
بنا به گفته يکي از مطلعين در اجراي طرح فلکه مطهر رضوي به خاطر تعريض خيابان طبرسي با تزريق بتون به اطراف قبر عادلشاه و با ساخت مکعبي سيماني قبر او را به بهشت رضا منتقل کردند. در آخر ناگفته نماند که سر قبر ميري که در وقفنامه از آن ياد شده بود که عليشاه را در آن به خاک سپارند اکنون در شمال شرقي حرم مطهر محل مدرسه شده و به همين اسم معروف است.
پی نوشت:
1- ميرزا مهدي استرآبادي، تاريخ جهانگشاي نادري، دنياي کتاب، 1368، ص 460.
2- لارنس لکهارت، نادرشاه، علمي فرهنگي، تهران، 1342.
3- محمد محسن مستوفي، زبدة التواريخ، به کوشش بهروز گودرزي، بنياد موقوفات محمود افشار، تهران، 1375، ص 183.
4- محمدکاظم مروي وزير مرو، عالم آراي نادري، تصحيح محمدامين رياحي، علمي فرهنگي، تهران، 1374، ج 169،1.
5- همان، ج 1، ص 200.
6- همان، ج 1، صص 203 - 201.
7- همان، ج 2، ص 508.
8- همان، ج 2، ص 508؛ لکهارت، ص 221.
9- محمد حسن اديب هروي، حديقة الرضويه، بينا، مشهد، 1327، ص 369؛ عباس فيض، بدر فروزان، بنگاه چاپ قم، بينا، بيجا، 1324، ص 397.
10- همان، صص 361 و 367.
11- محمد حسنخان اعتماد السلطنه، مطلع الشمس، با مقدمه و فهارس و اهتمام تيمور برهان ليمودهي، فرهنگسرا، تهران، جلد اول و دوم، ص 311؛ عباس فيض، ص 398.
12- محمد کاظم مروي، ج 2، ص 826؛ اعتماد السلطنه، ج 1 و 2، ص 628؛ ميرزا مهدي استرآبادي، ص 461.
13- بيان واقع سرگذشت احوال نادرشاه و سفرهاي مصنف خواجه عبدالکريم ابنخواجه عاقبت محمود کشميري، به تصحيح کي - بي - سيم، ادارهي تحقيقات پاکستان، دانشگاه پنجاب، لاهور، 1970، صص 101 - 100.
14- محمد حسين قدوسي، نادرنامه، انجمن آثار ملي، تهران، 1339، صص 660 - 656.
15- همان، صص 660 - 656؛ عبدالرضا اميرشيباني، سيماي وقف در خراسان، سگال، مشهد، صص 17 و 18.
16- عبدالرضا امير شيباني، ص 19.
17- محمدکاظم مروي، ج 1، ص 21.
18- حسن آزاد، پشت پردههاي حرم سرا، انزلي، بينا، 1366، ص 204، برگرفته از کتاب نادرشاه، لارنس لاکهارت و...، دستان، تهران، 1379، صص 592 - 591.
19- ر. ک. لارنس لاکهارت و...، نادرشاه آخرين کشور گشاي آسيا، دستان، تهران، 1379، صص 592 - 591؛ محمدحسين قدوسي، صص 462 - 461؛ علي شريعتي، راهنماي خراسان، الفبا، مشهد، 1345، ص 128؛ جرج. ن. کرزن، ايران و قضيهي ايران، ترجمهي غ. وحيد مازندراني، علمي و فرهنگي، 1362، ص 231.
20- بهرام افراسيابي، عقاب کلات و (خاطرات طبيب مخصوص نادر)، سخن، 1372، ص 840.
21- محمدکاظم مروي، ج 3، ص 1189.
22- همان، ج 3، ص 1189؛ ميرزا مهدي استرآبادي، ص 549.
23- کتابچهي آثار الرضويه من منتخبات الصديقيه، بيجا، بينا، 1317، صص 20 - 7.
24- طومار عليشاهي، به اهتمام مرکز خراسان شناسي، مشهد، 1379 هجري شمسي.
25- علي مؤتمن، راهنما يا تاريخ آستان قدس رضوي، بينا، بيجا، 1348، ص 201.
26- در همين جا لازم ميدانم از زحمات دانشمند و مورخ گرانمايه سيد مهدي سيدي فرخد که متن وقفنامه را در اختيار اينجانب گذاشتند، تشکر و قدرداني کنم.
27- بهرام افراسيابي، ص 841.
28- ميرزا حسن حسيني فسايي، تصحيح و تحشيه منصور رستگار فسايي، اميرکبير، تهران 1367، ج 1.
29- ابوالحسن بن محمدامين گلستانه، مجمل التواريخ، به سعي و اهتمامي مدرس رضوي، تهران، 1344، ص 391.
30- ملاهاشم بن محمدعلي خراساني، منتخب التواريخ، اسلاميه، تهران، 1382 قمري، ص 702.
31- حسن غمامي، «عادلشاه افشار»، نشريهي فرهنگ خراسان، شمارهي 6، سال 1346، ص 35.