موقوفات نادر شاه و علي شاه افشار در مشهد مقدس

نادرشاه افشار از همان اوان تسخير مشهد مقدس و بعد از آن توجه ويژه‏اي به اين شهر و بخصوص آستان قدس رضوي داشت و مي‏توان مشهد را مرکز امپراتوري او ناميد، دلايل اين امر را لارنس لکهارت در کتاب نادرشاه ذکر کرده است. (1) او هر گاه از مشهد براي جنگ خارج مي‏شد ابتدا به زيارت آن امام همام مي‏رفت و از روح بزرگ او براي فتح و ظفر استمداد مي‏طلبيد و زماني که وارد مشهد مي‏شد از گرد راه به پاي‏بوس آن حضرت مي‏شتافت و لکشريانش را نيز به اين امر ترغيب مي‏نمود.(
دوشنبه، 18 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موقوفات نادر شاه و علي شاه افشار در مشهد مقدس
موقوفات نادر شاه و علي شاه افشار در مشهد مقدس
موقوفات نادر شاه و علي شاه افشار در مشهد مقدس

نويسنده: رضا نقدي کدکني
نادرشاه افشار از همان اوان تسخير مشهد مقدس و بعد از آن توجه ويژه‏اي به اين شهر و بخصوص آستان قدس رضوي داشت و مي‏توان مشهد را مرکز امپراتوري او ناميد، دلايل اين امر را لارنس لکهارت در کتاب نادرشاه ذکر کرده است. (1) او هر گاه از مشهد براي جنگ خارج مي‏شد ابتدا به زيارت آن امام همام مي‏رفت و از روح بزرگ او براي فتح و ظفر استمداد مي‏طلبيد و زماني که وارد مشهد مي‏شد از گرد راه به پاي‏بوس آن حضرت مي‏شتافت و لکشريانش را نيز به اين امر ترغيب مي‏نمود.(2) محمد محسن مستوفي مي‏نويسد «صبح يوم دوشنبه 16 ربيع الاولي 1138 اهل شهر دروازه را گشوده نواب ندرقلي‏بيک که بعد از قتل فتحعلي خان به منصب قورچي باشيگري سرافراز گرديده بود با جماعت افشار قرقلو داخل شهر شده به زيارت روضه‏ي مقدسه‏ي منوره مشرف و سرافراز گرديد». (3) نمونه‏ي اين توجه را محمدکاظم مروي چنين نگاشته است که
نادر روز سه شنبه پانزدهم رمضان المبارک سال 1143 هجري قمري هنگامي که براي فتح هرات از مشهد خارج شد «اولا وارد آستان معدلت بنيان علي بن موسي الرضا (ع) شد و فاتحه خوانده به جهت فتح و ظفر از درگاه صمديت و حرمت آن معصوم شهيد غربت استغاثه و مسألت نمود و با ديده‏ي گريان جبهه فر فلک‏آساي خود را بر آستان آن درگاه ملايک سجده‏گاه ساييده به دل کباب و ديده پر آب بر خود لازم نمود که بعد از فتح هرات ايوان صحن مقدس که مشهور به صفه‏ي عليشير و گلدسته‏ي بالاي سر مبارک منسوب به شاهرخ بن امير تيمور را به تنگه‏ي طلا مصفا کرده به اتمام رساند بعد از نذورات از آن مکان فردوس علامات بيرون آمده عازم گرديد» (4) نادر بعد از تسخير هرات و پس از انتظام امور آنجا «به عنوان سير و تفرج داخل قلعه شده، دور و گشت مي‏نمود که چشم جهانگشا بر حوض سنگ سفيد افتاد، در دم مقرر فرمود که توپچي باشي آن حوض را حرکت داده به عراده حمل و نقل ارض اقدس نمايد. و مطمح نظر فيض اثر مصروف بر آن بود که سنگ را در ميان صحن مقدس نصب نمايد. القصه رايات جاه و جلال به فيروزي و اقبال در حرکت آمده، مراجعت به ارض فيض مثال نمود و از گرد راه که عادت پسنديده آن حضرت بود به شرف زيارت و عتبه بوسي امام الجن و الانس علي بن موسي الرضا (ع) مشرف شده و در آن روز در صفه‏ي گنبد الله وردي‏خان که مهمانخانه‏ي سرکار فيض آثار بوده، نزول نموده از مطبخ بهشت مرتبت شيلان طعام کشيده... وارد چهارباغ شاهي گرديد» (5).
صاحب عالم آراي نادري که در آن زمان در مشهد شاهد اقدامات نادر در حرم مطهر رضوي بوده است در کتاب خود تحت عنوان «تمهيد بسط سخن در ساختن دو گلدسته‏ي طلا و ايوان و حوض ميان صحن مقدس و ساير بناها» آورده است که:
«نظر اين مقدمات آن که بعد از خاطر جمعي صاحبقران که عرصه‏ي هرات از لوث وجود طايقه افاغنه ابدالي پاک شده فرمود که در حين حرکت رايات جاه و جلال به صوب دارالسلطنه‏ي هرات با خود عهد نموده بوديم که بعد از تسخير آنها گلدسته‏ي بالاي سر مبارک را و ايوان امير عليشير را به تنگه‏ي طلا زيب و زينت و آرايش داده، شعشعه‏ي قوت دين اثناعشري يوم بيوم در تزايد شده... و حال خاطر فيض ماثر متعلق به آن مي‏باشد که اولا حوضي که از دارالسلطنه‏ي هرات آورده شده در مکان مرغوب نشيمن داده که سابقان کوثر طلبان در آنجا نشسته و جام آب به مردم داده تحصيل آخرت حاصل نمايند نظر به فرمان واجب الاذعان، حوضي را که سابق بر اين در ميان صحن مقدس بود که اول استادان بنا گذاشته بود، چهار بخش نموده و در ميان حقيقي آن حوض مذکور نشانيدند و کلاه فرنگي در بالاي آن قرار دادند که روي آن را حسب الفرمان به تنگه‏ي طلا فرش نمودند و چون ملاحظه‏ي آن حوض نمود که بيست استر برق رفتار دايم آب از خارج آورده آن حوض را مملو مي‏نمودند و سقايان آب به مردم مي‏دادند، بندگان والا از آن اطوار آمدن استر و هر دم حوض را مملو ساختن از آب، ناگوار آمده، مقرر فرمودند که يک نهر آب که در مزرعه‏ي گلستان جاري است آن را معماران استيفا نموده آب را چنان بياورند که از زير حوض بيرون آمده حوض مملو گردد و علي حده نهر ديگر حفر نمايند که به سمت محلات خيابان پايين طرف قبله که آب روان در آن حدود وجود ندارد هميشه جاري باشد» (6).
نويسنده‏ي مذکور نيز چگونگي ساخت نهر تا صحن مقدس و جاري شدن آب را در حوض مرمرين بيان کرده است و همچنين اقدامات ديگر نادر را چنين بيان مي‏کند «و گلدسته‏ي بالا سر ايوان منسوب به امير عليشير را نيز استادان چابکدست و معماران با بند و بست در عرض مدت يک سال به اتمام رسانيده به تنگه‏ي طلا صفا و جلا داده، چون بهشت عنبر سرشت و قصرهاي زرين خشک گردانيده، روشني بخش شب‏هاي تار و دل‏هاي بي‏صبر و قرار گرديده، چون صاحبقران زمان مشاهده‏ي آن مکان جنت نشان نمود مقرر فرمود که گلدسته‏اي که پادشاه مرحوم مبرور شاهرخ بن امير تيمور بنا نهاده بوده با ايوان منسوب به مير عليشير در تعمير هر دو کوشيده به زيور طلا مزين نموديم، در آن وقت خاطر خورشيد مآثر صاحبقران اقتضا نمود که در مقابل گنبد عاليه گلدسته‏ي ديگري بنا بگذارند، در دم حسب‏الامر والا در آن پهلوي ايوان مقصوره گلدسته‏ي تازه‏اي احداث نموده در مدت يک سال استادان صاحب وقوف به معماري استاد علينقي مشهدي به اتمام رسانيدند... و محرف اين حروف در محلي که گلدسته و ايوان را مي‏ساختند رفته، همه روزه ملاحظه مي‏نمود و گلدسته‏ي جديد که مشهور به نادري است به مرتبه‏اي زمين آن را حفر نمودند که چون از بالا به پايين اين کس نظاره مي‏کرد عمله‏اي که در آنجا کار نموده به نظر حقير گنجشک مي‏آمد و آن زمين را به آجر و گچ و ساروج کار نموده به روي زمين رسانيدند و بعد از آن استادان معمار آن زمين فلکه زده، طرح گلدسته را ريخته به گچ کار نموده ارتفاع آن را بلند نمود. و بعد از اتمام آن منار طلا ساخته، مصفا و مجلي ساخته چون گوهر گرانبها و چون جنت‏المأوي نمايان نمودند و نواب ابراهيم خان بيز هر دو در صحن مقدس را به تنگه نقره گرفته به اتمام رسانيدند»(7).
لازم به ذکر است که موارد فوق بنا به تصريح عالم آراي نادري و کتيبه‏هاي موجود در گلدسته و ايوان سال 1145 هجري قمري است و ابراهيم خاني که ذکر شده، برادر نادر است که در تمام عرصه‏هاي نبرد او حضور داشته. ابراهيم خان مدتي حاکم مشهد بود و بالاخره در 1150 هجري قمري در جنگ بالگزي‏ها کشته شد(8).
در گلدسته‏ي نادري بر روي خشت‏هاي مطلا به خط ثلث صلوات بر محمد و آل محمد نوشته شده و در آخر آن مرقوم گرديده «في ذي القعده الحرام 1145». و زير آن به خط نستعليق خفي مسطور است «عاليجناب سلاله السادات العظام امير السيد احمد الحسيني سرکشيک و کلب عتبه‏ي عليه‏ي روضه‏ي رضويه محمدجعفر الخادم في شهر رمضان المبارک 1146»(9). و در ايوان طلاي نادري به خط ثلث داخل ايوان دوره کتيبه شده است.
«بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و الصلوة علي خير خلقه محمد و آله الطاهرين و سلم تسليما کثيرا روي عن الصادق جعفر عن آبائه عليهم‏السلام عن اميرالمؤمنين قال رسول الله صلي الله عليه و آله ستدفن بضعة مني بارض خراسان لا يزورها مؤمن الا وجب الله عز و جل له الجنة و حرم جسده علي النار و قال علي بن موسي الرضا عليه التحية و الثناء من زارني علي بعد داري و مزاري اتيته يوم القيمة في ثلث مواطن حتي اخلصه من اهوالها...». و در جنب توحيدخانه در زير آيينه‏ي بزرگي به خط کم رنگ خفي نوشته شده است «اين ايوان زرافشان رفيع عالي به بنايي استاد علي نقي شاگرد استاد معصوم مشهدي به اتمام رسيد»(10). کف اين ايوان با سنگ‏هاي مرمر نفيسي مفروش و ازاره‏ي آنها تا دو متر نيز با سنگ مرمر يشم‏نمايي که از نفايس شناخته مي‏شود مزين و بالاي ازاره کتيبه‏اي است از سنگ مرمر که ترجمه‏ي برخي احاديث در
فضيلت زيارت امام (ع) به فارسي و به خط نستعليق مرغوبي بر روي آن حجاري شده است و در محراب ايوان هم کتيبه ديگري است که بر روي همان خشت‏هاي طلايي قصيده‏اي از ابن‏نديم مشتمل بر 25 بيت به خط نستعليق برجسته بر روي آن نوشته و منبت شده است که بيت آخر آن چنين است:
از زبان کعبه گفتم بهر تاريخش نديم
دم بدم ز آن صفه و ايوان هويدا صد صفاست‏
که به حساب ابجد سال 1145 هجري قمري است در زير اين کتيبه نوشته شده «کتبه محمد علي بن سليمان الرضوي غفر ذنوبها في شهور سنة خمس و اربعين و ماة و الف» و در زير آن به خط خفي آمده است «کتيبه ثلث و نستعليق که در اين ايوان زرنشان علي به خط اين بنده‏ي عاصي محمدعلي الرضوي است قطاعي آن به يد اهتمام محمد طاهر ولد استاد مسيح شيرازي به اتمام رسيده 1146».
گلدسته‏ي ياد شده نيز قبلا از طرف شاه تهماسب صفوي طلاکاري شده بوده و چون در فتنه‏ي ازبک خشت‏هاي آن را به يغما برده‏اند در مرتبه‏ي دوم به دستور نادرشاه تذهيب شده است. به هر حال بناي اين گلدسته از سطح زمين رواق 35 متر و پايين آن از سطح بام با آجر و قدري بالاتر با کاشي و بر فراز آن با خشت طلا مزين شد و زير مأذنه بر گرد آن کتيبه مي‏باشد که به خط ثلث برجسته بر روي خشت‏هاي زرين صلوات بر حضرت رسالت پناهي و ائمه‏ي معصومين و در دنباله‏ي آن جمله‏ي «کتبه بهاءالدين محمد الخادم سنة 1142» و پس از آن آيه‏ي شريفه‏ي (ان الله يمسک السموات و الارض ان تزولا) را نوشته‏اند و در زير کاشيکاري در پايين مناره بر گرد قسمت آجري آن به خط بنايي درشتي آيه‏ي شريفه‏ي (انا فتحنا لک فتحا مبينا) از کاشي در وسط آجر چيده شده است(11).
نادرشاه به سال 1145 هجري قمري بعد از تسخير اصفهان، تعداد هفت صد جلد کتاب از آنجا به کتابخانه‏ي مرکزي آستان قدس رضوي وقف مي‏کند. در صفحه‏ي اول هر کتاب با خط شکسته چنين مرقوم شده است:
«جلد مذکور از جمله هفت صد جلد کتاب وقفي بيکان سليمان شأن و الاشأن خراسان که از دارالسلطنه‏ي اصفهان ارسال اين آستان فيض الشأن نموده است تحريرا في تاريخ 1145». (محل مهر مربع شکل) سجع مهر «يا سلطان علي بن موسي الرضا».
نادر در ذي القعده سال 1153 هجري قمري بعد از فتوحات هندوستان و خوارزم وارد مشهد مقدس شد و «بعد از فراغ شرايط زيارات و دعا و تحليه‏ي ضوابط تحيت و ثنا، رقاب مجاوران و خدام آن عتبه‏ي عرش مقام را از بار انعام ساخته، همگنان را به اضعاف مضاعف نوازش و عاطفت فرمود و به ضريح مقدس قفل مکلل به جواهر نصب داشت و سطوح و جدار و ارکان آن قبه‏ي عرش نشان را به پرده‏هاي منقش زيب و زينت داد و چهارده عدد قنديل تمام عيار که هر يک چون آفتاب خاوري بود و بر سپهر آن قبه نصب فرموده و ساحت آن روضه‏ي خلد آيين را از فروش ابريشمين مزين نمود و منازلي که پيرامون آن عتبه‏ي سدره مرتبه هر کس ساخته و پرداخته بود همگي را به مژگان اخلاص رفته به فرش‏هاي گوناگون بياراست و به جهت مجاوران و زوار آن روضه آثار از اطعمه و اشربه آن قدر مقدر داشت که جميع متوطنين و سکنه‏ي آن ديار فايض الانوار از فيض راتبه هر روز مستفيض و بهره‏ور گرديدند و شبي از روي اخلاص به اعتقاد خاص تا دميدن صبح بر سر تربت مطهر و مرقد منور آن برگزيده‏ي حضرت پروردگار و نور ديده‏ي سيد ابرار به سر برده، حاجات
دارين و مرادات نشأتين خود را در تحت آن قبه‏ي عرش نشان که محل استجابت دعاست از وهاب بي منت مسألت نمود»(12).
نادر نيز همان زماني که والي ممالک خراسان و فرمانفرماي مملکت ايران بود (سال 1145 هجري قمري) دستور ساخت مقبره‏اي جهت خود در قبله‏ي خيابان بالا جنب عمارت چهارباغ شاهي صادر مي‏کند. در سال 1153 هجري قمري عبدالکريم هندي که همراه نادر بعد از فتح هند، وارد مشهد مي‏شود در بازديدي که از مقبره دارد مي‏نويسد که «مختصر اينکه نادرشاه مقبره براي خود ساخته بود، سمت خيابان بالاست و بعد از اتمام عمارت آن ظريفي بر ديوار مقبره اين شعر نوشته بود:
در هيچ پرده نيست نباشد نواي تو
عالم پر است از تو و خالي‏ست جاي تو»(13).

وقف ‏نامه‏ي نادر

از نادر وقف‏نامه‏اي به تاريخ ماه محرم الحرام سال 1145 هجري قمري باقي مانده است که نکات بسيار ارزشمند تاريخي از آن استنتاج مي‏شود، اصل اين وقف‏نامه در بخش مخطوطات کتابخانه‏ي مرکزي آستان قدس رضوي نگهداري مي‏گردد و رونوشتي از آن در کتاب خطي، کتابچه‏ي موقوفات آستان قدس رضوي معروف به کتابچه‏ي منجم‏باشي درج شده است. محمد حسين قدوسي عکس و قسمت‏هايي از اين وقف‏نامه را در کتاب نادرنامه آورده است(14).
وقف‏نامه با عبارت «هو الواقف علي السرائر» و سپس «بسم الله الرحمن الرحيم» که با خط ثلث مزين شده است آغاز مي‏شود. در حاشيه‏ي سمت راست آن عبارت «سلطان خراسان ابي‏الحسن علي» نوشته شده است و در زير آن «آستانه‏ي مقدسه‏ي رفيعه‏ي رضويه علي مشرفها آلاف سلام و تحية» ديده مي‏شود. پايينتر جمله‏ي «نادرقلي خان والي ممالک خراسان و فرمانرواي عرصه‏ي ايران لا زال في دولته منصور اللواء و في عظمته بالغا الي الغاية القصوي» به چشم مي‏خورد. در زير آن در فاصله‏اي مساوي نام پسر نادر با عبارت «رضا قلي خان مدالله تعالي في عمره و بهائه و زين الارض بطول بقائه» نوشته شده است. به همين ترتيب نام برادر او با عنوان «ظهير العزة و العظمة و الاقبال عالي جاه ابراهيم قلي خان» ديده مي‏شود. در حواشي وقف‏نامه چهار بار مهر نادر منقوش است و در پايان وقف‏نامه پس از عبارت «و کان ذالک في شهر محرم الحرام من شهور سنة خمس و اربعين و مائة بعد الالف (1148) »همان مهر با سجع «لا فتي الا علي و لا سيف الا ذوالفقار نادر عصرم ز لطف حق غلام هشت و چهار» نقش بسته است. وقف‏نامه با خطبه‏ي عربي به خط ثلث در ستايش خداوند و عبارات متناسب با سنت وقف آغاز مي‏شود و در متن فارسي به خط نستعليق کلمه‏ها و جمله‏هاي موزون و دلنشين حماسي متناسب روحيه‏ي جنگاوري نادر آورده شده است. در بيان تعداد رقبات و ميزان وجوه تعيين شده، خط سياق و شکسته نستعليق درهم آميخته است. از نادر در اين وقف‏نامه با عنوان‏هاي «... نادر عليخان والي ممالک خراسان و فرمانرواي عرصه‏ي ايران»، «مروج مذهب شيعه‏ي اثني عشري»، «غلام با اخلاص علي»، «حامي بلاد شيعه و شيعيان» نام برده شده است(15).
نادرشاه در وقف‏نامه‏ي ياد شده املاک و مستغلات شامل مزارع و دکاکين مفصلي را در منطقه‏ي طوس و شهر مشهد که طبق نوشته‏ي وقف‏نامه «از خالص مال مباح خود ابتياع و تحصيل» کرده است. وقف بر مصارف يک باب سقاخانه حضرت رضا (ع) که حوض مرمر آن بعد از فتح هرات به دستور او در برکه‏ي صحن مقدس
نصب شده بود و بر مصارف مقبره‏ي خود و آرامگاه باباعلي بيک و مزار والدين خود واقع در صحن مبارک که در نزديک پنجره‏ي فولاد مي‏باشد. شرايط مصارف را مفصل در وقف‏نامه بيان کرده است. نادرشاه توليت موقوفات و رقبات و اين حوض مرمر را به پسر ارشد خود رضاقلي خان مفوض کرده و بعد آن به اولاد ارشد مذکور او نسلا بعد نسل و بعد از ايشان به برادران صلبي رضاقلي خان و اگر از اين خانواده کسي باقي نماند به اولاد ذکور ابراهيم خان برادرش و پس از او به ارشد اولاد ذکور او. و اگر نيز از ايشان کسي باقي نماند به متوليان آستان قدس مفوض خواهد شد. حق التوليه در اين وقف‏نامه يک دهم ذکر شده است.
ناگفته نماند املاک وقفي نادر به جهت معلوم نبودن حدود آن اکنون ناشناخته است ولي مزرعه «ديهشک» هم اکنون به وقفيت باقي است و از آن استيفاي منافع مي‏شود(16).
در اين وقف‏نامه از باباعلي بيک که مدفون در حرم است نام برده شده است. نادر قبل از اين که والي ممالک خراسان و فرمانرواي ايران شود در دستگاه او رشد و نمو کرد و بر اثر رشادت و صداقت به درجه‏ي ايشيک آقاسي رسيد و سپس با دخترش ازدواج کرد. باباعلي بيک در سال 1126 که محمود افغان در هرات سر به شورش برداشت در اين زمان جعفرقلي بيگلربيکي هرات از حاکم مشهد منصور خان مغاني کمک خواست و او باباعلي بيک را به کمک او فرستاد «باباعلي بيک که چرخ‏چي سپاه بود سر راه بر جماعت افغانان گرفته به مجادله مشغول شد و... باباعلي بيک را به ضرب گلوله از پا درآوردند، غازيان چون کار چنان ديدند آنقدر نمودند که جسد او را از معرکه بيرون آورده بار قاطر تيز رفتار کردند و روانه‏ي ارض اقدس گرديدند» (17)پس از مرگ باباعلي بيک نادر جاي او را مي‏گيرد.
محل دفن والدين نادر در وقف‏نامه ذکر شده است که براساس آن «بي‏پايه بودن نوشته‏ي هانوي درباره‏ي درگذشت نادر در اسارت ازبک‏ها و کشته شدن باباعلي بيک به دست نادر و...»(18) ثابت مي‏شود.
نادر پس از اينکه به دست سردارانش در جمادي الثاني 1160 در فتح‏آباد قوچان کشته شد جسد و سرش را به مشهد آورده و در آرامگاهي که براي خود ساخته بود به خاک سپردند. بعدها جسد رضاقلي ميرزا پسرش را در همان جا دفن کردند و پس از آن آرامگاه متروک شد و موقوفات آن تصاحب شد تا اينکه در زمان استانداري قوام السلطنه (1296 شمسي) عمارتي بر گور او بنا کردند و در سال 1335 شمسي آرامگاه کنوني به مباشرت انجمن آثار ملي ساخته شد. طرح بنا که در سال 1338 شمسي به اتمام رسيد توسط مهندس هوشنگ سيحون تهيه و تکميل شده است(19).
بعد از نادرشاه، برادرزاده‏اش علي‏قلي خان در 27 جمادي الثاني 1160 هجري قمري در مشهد به نام عليشاه يا عادلشاه بر تخت نشست. عادلشاه بنا به گفته‏ي بازن «در مدت تسلط و حيات عمويش نادرشاه به عنوان حاکم مشهد ده سال عهده‏دار حکومت مشهد بود» (20) او مورد توجه نادر بود و نيز با رضاقلي ميرزا رقابت شديدي داشت. نادر او را به مأموريت‏هاي مختلف مي‏فرستاد و در محرم سال 1160 نادر از اصفهان به طرف مشهد حرکت کرد در اين زمان مردم سيستان از سختگيري عمال مالياتي نادر سر به طغيان برداشتند. نادر، علي‏قلي را براي سرکوبي و دفع شورش بدان نواحي فرستاد. «در اين زمان بي‏اعتمادي و سوء مزاجي نادر شدت گرفته بود و بر اثر تحريکات جاسوسان و حاسدان به علي‏قلي خان سوءظن پيدا کرد و مبلغ صد الف معادل صد هزار تومان به اسم او رقم زد. چون علي‏قلي خان احوال را چنان ديد دانست که هرگاه به
نظر اولياي دوران عدت اقدس برسد آن نيز سرمايه‏ي حيات را به ممات خواهد سپرد ناچار با جماعت سيستاني از راه يگانگي درآمده و اظهار مخالفت ظاهر ساخت» (21) در همين زمان است که نادر در قوچان به قتل مي‏رسد و عليشاه توسط امراي قزلباش وارد مشهد مي‏شود و به تخت سلطنت جلوس مي‏کند. او يازده ماه فرمانروايي کرد و در جنگي که با برادرش ابراهيم خان کرد اسير و کور شد و اندکي بعد به دستور شاهرخ نوه نادر به قتل رسيد (22).
علي شاه پس از اينکه بر اريکه سلطنت جلوس کرد بر حسب نذري که کرده بود تمام موقوفات سابق آستان قدس را در طوماري گرد آورد که به طومار عليشاهي معروف شد. اين طومار که از قديمي‏ترين و با ارزشترين اسناد مربوط به موقوفات آستان قدس رضوي است در رمضان سال 1160 هجري قمري تحرير يافته است. طومار مذکور در سال 1317 هجري قمري به صورت دست نوشت مغلوط با ارقام و اعداد سياق در کتاب آثار طومار مذکور در سال 1317 هجري قمري به صورت دست نوشت مغلوط با ارقام و اعداد سياق در کتاب آثار الرضويه (کتابچه‏ي صديق الدوله) چاپ سنگي شده است (23) و در سال 1379 هجري شمسي توسط شوراي علمي وقف مرکز خراسان شناسي با ارقام امروزي و منقح به صورت محدود چاپ شد.
ابتداي طومار به عبارت «هو العلي الاعلي الملک لله و بسم الله الرحمن الرحيم» و سپس جمله‏ي «فرمان همايون شد» مزين شده و در ادامه به طور مفصل ضمن حمد خدا و نعت رسول اکرم و حضرت علي (ع) و ائمه‏ي اطهار به خصوص علي بن موسي الرضا (ع) سبب تحرير طومار چنين نگاشته شده است:
«به پاداش نعمت زيارت روضات ائمه‏ي دين و به ملاحظه‏ي اينکه قبل از اوان جلوس سلطنت نذر شرعي بود که به وقت طلوع نير اقبال در انتظام و انتساق امور سر کار فيض آثار همت خسروانه مصروف گردد». و چون مشاهده شد اوضاع آستان قدس درهم ريخته و شيرازه‏ي آن گسيخته و در بين بزرگ و کوچک خدام تقديم و تأخير واقع شده و تمامي رقبات و مستغلات به ضبط ديوان درآمده و خدمه‏ي آن از اوج وسعت به انحطاط ضيق معيشت افتاده و زايران بي‏تمکين شدند لهذا ابتغاء لمرضات الله و ايفاي به نذر آنچه از رقبات و مستغلات و موقوفات آن سر کار به ضبط ديوان مقرر بود بالتمام به ضابطه‏اي که قبل از اين معمول بوده به تصرف مباشرين امور سرکار داده و مقرر شد مستوفيان ديوان اعلي از اصل مداخل وضع و من بعد مداخله نکنند» (24).
عليشاه در اين طومار مبناي کشيک خدمه را که قبل از اين برهم زده بر سه کشيک قرار داده بود تيمنا به عدد آل عبا پنج کشيک قرار داد. عليشاه يک صد زوج از رقبات خود از املاک مرغوبه و ارثي‏اش را نيز وقف آستان قدس کرد که در متن طومار مسطور است و در آن معين کرده که اخراجات دارالشفاي مبارک را هر ساله از بابت اين يک صد زوج پرداخت نمايند. او در آخر نايب الزياره‏اي را براي خود مشخص کرده است.
«در حقيقت طومار عليشاهي به منزله‏ي دستورالعمل و برنامه‏ي سنواتي يا به عبارت ديگر تقريبا لايحه‏ي بودجه‏ي آستان قدس رضوي مي‏باشد که در آن موقوفات آستانه اعم از املاک مزروعي و مستغلات و طواحين و باغات و يخچال و اراضي و غيره با مشخصات اکثر آنها از قبيل حدود، تعداد ازواج زراعتي و ميزان درآمد و غيره ذکر شده و هم چنين تشکيلات اداري و وظايف مستخدمين و مباشرين آستانه از وزير و مستوفي و سررشته، مشرف و ناظر و کليددار و مهردار و مدرس و سرکشيک و خام‏باشي و نايب الزياره و خدام و حفاظ و صدر و خطيب و صاحب نسق و مؤذن و مأمورين روشنايي و بخور سوز و عنبرسوز و
مباشرين املاک و همچنين اجزاي دارالشفا طبيب، جراح و پرستار و غيره و مصارف جاريه‏ي آستانه تماما ذکر و حقوق يک يک به اسم و رسم معين و ساعات کار نيز معلوم و حتي از سفارش راجع به آراستگي لباس فروگذار نشده است»(25).
از عليشاه نيز رونوشت وقف‏نامه‏اي به دست محرر اين سطور رسيده (26) که اين پادشاه املاکي را در رمضان سال 1161 هجري قمري بر گور خود و زينت سلطان بيگم ملقب به گوهرتاج بيگم واقع در سر مزار مير در مشهد وقف کرده است. وقف‏نامه از نظر نگارش و مضمون همانند وقف‏نامه‏ي نادرشاه مي‏باشد. گويا عليشاه با عمويش نيز در ساختن گور و وقفيات آن و حتي املاي وقف‏نامه رقابت داشته است. به هر حال خلاصه‏ي وقف‏نامه‏ي مذکور به قرار ذيل است:
متن وقف‏نامه با خطبه‏ي عربي براساس فن براعت استهلال در حمد و ثناي پروردگار آغاز مي‏شود و سپس متن فارسي با استفاده از کلمات حماسي و جنگاوري از آن جمله «معارفان کشور دين پناهي»، «سپهداران جنود»، «قراولي سپاه» و در ادامه عنوان‏هاي «خان عادل»، «دشمن‏گداز دوست‏نواز»، «غلام بااخلاص علي»، «حامي بلاد شيعه»، «السلطان المعظم عليقلي خان والي خراسان و فرمانفرماي عاليه‏ي ايران» و غيره ادامه مي‏يابد و سپس منظور و هدف از اين وقف را که «بعد از آنکه به مقتضاي حديث مشهور «موتوا قبل ان تموتوا» انديشه‏ي سفر عقبي و انتقال به دار بقا را منظور نظر حق‏شناس و جهت مضجع خود بعد از عمر طويل و نواب عليه‏ي عاليه‏ي نواب خورشيد احتجاب عليه‏ي عاليه‏ي زينت سلطان بيگم الملقب به گوهرتاج بيگم نورالله مضجعها بناي عمارت مقبره فردوس اساس مقرر و مهيا فرموده بودند کل املاک و دکاکين و حمامات و طاحونه و مستقلات مفصله ذيل الکتاب را که از خالص مال مباح خود ابتياع و تحصيل فرموده بودند» اعلام مي‏شود. املاک درج در وقف‏نامه به اين قرار است:
1. مزرعه‏ي امين آباد واقع در درب دروازه‏ي نوغان؛ 2. مزرعه‏ي گوندوک عليا بالتمام؛ 3. مزرعه‏ي ميان جوبين دو زوج از بلوک شانديز؛ 4. از قريه‏ي خادر يک ربع از بلوک شانديز؛ 5. اراضي بالاي نهر سر آسيا از بلوک شانديز؛ 6. مزرعه‏ي واقع در درزاب ارداک مشهور به قلعه‏ي عليقلي خان؛ 7. باغ واقع در جاياب از بلوک منيزان؛ 8. سرجريب مشهور به باغات اخلمد؛ 9. طاحونه‏ي ميرزا بيک در قريه‏ي طرق؛ 10. حمام پا چنار در خيابان سفلي مشهد؛ 11. حمام واقع در نوغان مشهور به بالا گودال؛ 12. باغ طاووسخانه واقع در شمال قتلگاه؛ 13. محوطه‏ي ابراهيم خان در کوچه‏ي شور؛ 14. باغ ميمي در تقي‏آباد؛ 15. بازارچه‏ي پاي چنار در خيابان سفلي مشهد؛ 16. بازارچه‏ي نوغان؛ 17. محوطه‏ي آقا حسين استکاني در نوغان؛ 18. محوطه‏ي حاجي رضاي نوغاني در نوغان؛ 19. محوطه در نوغان.
در اين وقف‏نامه مصارف مقبره‏ي مذکور در وجه حفاظ و خدمه و مؤذن مقبره که به گفتن و خواندن مناجات در مواقيت صلوة و تلاوت کلام معجز نظام و جهت روشنايي و سپس تفصيل عملجات و تعداد آنها آمده است و نيز هر گاه اسباب و فروش مقبره مندرس شود به ارباب استحقاق بدهند و نو آن را خريداري نمايند و هيچ کس را به جز اقرباي عليشاه در مقبره‏اش دفن ننمايند و هر گاه خرابي در مقبره واقع شود از مداخل موقوفات خرج تعمير آن نمايند. عليشاه توليت موقوفات و مقبره‏ي فوق را به فرزند اکبر خود نظر عليخان و پس از مرگ او به فرزندان اکبر او نسلا بعد نسل و اگر از طبقه‏ي ايشان کسي نماند به اولاد اکبر ابراهيم خان برادرش نسلا بعد نسل
و اگر نيز از آنها کسي باقي نماند به متولي شرعي آستان قدس رضوي مفوض خواهد شد و هر ساله يک دهم از مداخل کل موقوفات حق التوليه مي‏باشد. در آخر وقف‏نامه امضاي گواهان آمده و نيز سجع مهر علي‏قلي خان «الملک لله بنده شاه ولايت علي».
وقف‏نامه‏ي مزبور ضميمه‏اي با عنوان «سواد ورقه تصديق اداره‏ي تحقيق اوقاف خراسان» دارد که از مضمون آن چنين بر مي‏آيد که ميرزا محمد حسين نادري اميرالشعراي آستان قدس رضوي به اداره‏ي اوقاف شکايت کرده که املاک موقوفه عليشاه جد اعلاي او را شخصي به نام حاجي ميرزا محمد جعفر تصرف کرده است، حال آنکه موافق وقف‏نامه و قرارداد واقف توليت املاک بايد در تصرف ايشان باشد. وزارت اوقاف امر تحقيق را به اداره‏ي اوقاف خراسان واگذار مي‏کند و اين اداره با توجه به اسناد محمد حسين نادري که ممهور به مهر تأييد جمعي از علماي مشهد مقدس بوده مشخص شده که ميرزا حسين خان پسر ابوالقاسم خان پسر باباخان پسر حسينقلي خان پسر نظر عليخان پسر علي‏قلي خان است، به اين نتيجه رسيده که وقفيت املاک مرقومه در سواد وقف‏نامچه‏ي معتبره‏ي منصوصه را و توليت نواب نادري ميرزا محمدحسين اميرالشعرا را که از اولاد عادلشاه مغفور است تصديق مي‏نمايد محل دو امضاء (مؤيد التوليه).
براساس وقف‏نامه‏ي ياد شده جسد عليشاه بعد از فوتش بايست در مقبره‏اي که براي خود ساخته بود دفن مي‏شد، ولي به جهت قتل‏ها و ظلم‏هايي که در حق خانواده‏ي نادري روا داشت پس از اينکه به دست شاهرخ گرفتار شد به فرمان او به قول بازن «بعد از گرفتاري نسبت به وي به عنوان بزه‏کارترين رفتار شد، عادلشاه تضرع‏کنان مي‏خواست او را نکشند که اندکي بيشتر حيات داشته باشد و زجر کشد» (27) همو مي‏نويسد که شاهرخ دستور داد گردن آن جاني خون‏آشام را هم از قلعه‏ي تن آزاد سازند روايت ديگر اين است که شاهرخ او را به دست زنان حرم سپرد آنان نيز از فرط عصبانيت قطعه قطعه‏اش (28) کردند و اين واقعه در جمادي الثانيه‏ي 1162 روي داد (29) بنابراين عادلشاه در مقبره از پيش ساخته خود دفن نگرديد. منابع متأخر و معمرين محل قبر عليشاه را در زير گنبدي در ميان قبرستان قتلگاه نزديک غسالخانه ذکر مي‏کنند (30) اين محل در ابتداي خيابان طبرسي واقع بوده و در موقع احداث خيابان مذکور به کلي خراب شد و در آخر به همت سروان ابوالقاسم نادري فرزند اميرالشعراي نادري که از خاندان نادري و از اولاد عادلشاه بود در جنب اصلي مقبره بنايي به ياد عادلشاه ساخته شده بود که داراي کتيبه‏اي با کاشي‏هاي زيبا بود اشعار کتيبه از آثار اميرالشعراي نادري است که مطلعش چنين است:
ناز اگر خسرو زفر زر به دست افشار کرد
فخر از کوي رضا عادل شه افشار کرد (31)
بنا به گفته يکي از مطلعين در اجراي طرح فلکه مطهر رضوي به خاطر تعريض خيابان طبرسي با تزريق بتون به اطراف قبر عادلشاه و با ساخت مکعبي سيماني قبر او را به بهشت رضا منتقل کردند. در آخر ناگفته نماند که سر قبر ميري که در وقف‏نامه از آن ياد شده بود که عليشاه را در آن به خاک سپارند اکنون در شمال شرقي حرم مطهر محل مدرسه شده و به همين اسم معروف است.

پی نوشت:

1- ميرزا مهدي استرآبادي، تاريخ جهانگشاي نادري، دنياي کتاب، 1368، ص 460.
2- لارنس لکهارت، نادرشاه، علمي فرهنگي، تهران، 1342.
3- محمد محسن مستوفي، زبدة التواريخ، به کوشش بهروز گودرزي، بنياد موقوفات محمود افشار، تهران، 1375، ص 183.
4- محمدکاظم مروي وزير مرو، عالم آراي نادري، تصحيح محمدامين رياحي، علمي فرهنگي، تهران، 1374، ج 169،1.
5- همان، ج 1، ص 200.
6- همان، ج 1، صص 203 - 201.
7- همان، ج 2، ص 508.
8- همان، ج 2، ص 508؛ لکهارت، ص 221.
9- محمد حسن اديب هروي، حديقة الرضويه، بي‏نا، مشهد، 1327، ص 369؛ عباس فيض، بدر فروزان، بنگاه چاپ قم، بي‏نا، بي‏جا، 1324، ص 397.
10- همان، صص 361 و 367.
11- محمد حسنخان اعتماد السلطنه، مطلع الشمس، با مقدمه و فهارس و اهتمام تيمور برهان ليمودهي، فرهنگسرا، تهران، جلد اول و دوم، ص 311؛ عباس فيض، ص 398.
12- محمد کاظم مروي، ج 2، ص 826؛ اعتماد السلطنه، ج 1 و 2، ص 628؛ ميرزا مهدي استرآبادي، ص 461.
13- بيان واقع سرگذشت احوال نادرشاه و سفرهاي مصنف خواجه عبدالکريم ابن‏خواجه عاقبت محمود کشميري، به تصحيح کي - بي - سيم، اداره‏ي تحقيقات پاکستان، دانشگاه پنجاب، لاهور، 1970، صص 101 - 100.
14- محمد حسين قدوسي، نادرنامه، انجمن آثار ملي، تهران، 1339، صص 660 - 656.
15- همان، صص 660 - 656؛ عبدالرضا اميرشيباني، سيماي وقف در خراسان، سگال، مشهد، صص 17 و 18.
16- عبدالرضا امير شيباني، ص 19.
17- محمدکاظم مروي، ج 1، ص 21.
18- حسن آزاد، پشت پرده‏هاي حرم سرا، انزلي، بي‏نا، 1366، ص 204، برگرفته از کتاب نادرشاه، لارنس لاکهارت و...، دستان، تهران، 1379، صص 592 - 591.
19- ر. ک. لارنس لاکهارت و...، نادرشاه آخرين کشور گشاي آسيا، دستان، تهران، 1379، صص 592 - 591؛ محمدحسين قدوسي، صص 462 - 461؛ علي شريعتي، راهنماي خراسان، الفبا، مشهد، 1345، ص 128؛ جرج. ن. کرزن، ايران و قضيه‏ي ايران، ترجمه‏ي غ. وحيد مازندراني، علمي و فرهنگي، 1362، ص 231.
20- بهرام افراسيابي، عقاب کلات و (خاطرات طبيب مخصوص نادر)، سخن، 1372، ص 840.
21- محمدکاظم مروي، ج 3، ص 1189.
22- همان، ج 3، ص 1189؛ ميرزا مهدي استرآبادي، ص 549.
23- کتابچه‏ي آثار الرضويه من منتخبات الصديقيه، بي‏جا، بي‏نا، 1317، صص 20 - 7.
24- طومار عليشاهي، به اهتمام مرکز خراسان شناسي، مشهد، 1379 هجري شمسي.
25- علي مؤتمن، راهنما يا تاريخ آستان قدس رضوي، بي‏نا، بي‏جا، 1348، ص 201.
26- در همين جا لازم مي‏دانم از زحمات دانشمند و مورخ گرانمايه سيد مهدي سيدي فرخد که متن وقف‏نامه را در اختيار اينجانب گذاشتند، تشکر و قدرداني کنم.
27- بهرام افراسيابي، ص 841.
28- ميرزا حسن حسيني فسايي، تصحيح و تحشيه منصور رستگار فسايي، اميرکبير، تهران 1367، ج 1.
29- ابوالحسن بن محمدامين گلستانه، مجمل التواريخ، به سعي و اهتمامي مدرس رضوي، تهران، 1344، ص 391.
30- ملاهاشم بن محمدعلي خراساني، منتخب التواريخ، اسلاميه، تهران، 1382 قمري، ص 702.
31- حسن غمامي، «عادلشاه افشار»، نشريه‏ي فرهنگ خراسان، شماره‏ي 6، سال 1346، ص 35.

منبع: ميراث جاويدان




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.