مقدمه
سنت حسنهی وقف به عنوان یکی از مؤثرترین راههای همیاری در طول تاریخ همواره پشتوانهی اقتصادی اهداف متعالی انسانی در جوامع بشری بوده است؛ ولی با ظهور و گسترش اسلام که مؤسس یا مؤید تمام نیکیها و روشهای پسندیده بود، این سیرهی نیکو نیز به عنوان بارزترین مصداق صدقات و نمونهی اجلای احسان رونقی بسیار گرفت؛
تا آنجا که به تدریج، یکی از بزرگترین منابع گسترش رفاه اجتماعی و رفع فقر در سایهی نشر و ترویج فرهنگ اسلامی محسوب میشود که علاوه بر آثار مذهبی، فرهنگی، آموزشی، اقتصادی وغیره آثار جغرافیایی مهمی به همراه دارد.
در برخی مناطق که پدیدهی وقف گسترش یافته است، چشمانداز جفرافیایی آن مناطق کلا دگرگون شده است. علاوه بر آثار مثبت وقف، گاهی اوقات موقوفات به علت غیر قابل انعطاف بودن مشکلاتی را به ویژه در شهرها به وجود آورده و مسائلی را برای مدیران شهری ایجاد کردهاند.
با عنایت به این که اراضی شهر و بخش رامشیر وقفیاند و این مسأله به عنوان یکی از مسائل مهم شهر رامشیر مطرح است، موضوع مناسبی شد تا در قالب این تحقیق چگونگی وقف این اراضی و آثار وقف بر آنها، شهر و منطقه، درحد توان نگارنده بررسی شود.
با توجه به موضوع این تحقیق که بررسی زمینهای وقفی شهر رامشیر است در این زمینه دو احتمال مطرح است:
الف. وقفی بودن زمینهای رامشیر تأثیر منفی بر شهر و منطقه داشته و تنها باعث ایجاد مشکلاتی برای شهروندان و مسؤولان شهری شده است و تأثیرات مثبت محسوسی در بوشهر و منطقه نداشته است.
ب. این موقوفات آثار مثبتی بر شهر و منطقه داشته و میتوان با تدبیر و چاره اندیشی آثار منفی آن را از بین برد.
این منطقه از سوی سازمان منابع طبیعی کشور به 175 پلاک تقسیمبندی شده است و در این میان شهر رامشیر با پلاک 49 مشخص و نامگذاری شده است که به عنوان مرکز این منطقه و بخش رامشیر محسوب میشود.
زمینهای جراحی و شهر رامشیر خالصهی دولت بود؛ یعنی شاه و هیأت حاکمه دربارهی آن تصمیم گیری میکردند
و نحوهی بهرهبرداری و استفادهی از آنها این گونه بوده که شاهان قاجار آن را به صورت اجاره به افراد مختلف میدادند و در قبال کار، سکونت و زارعت بر این اراضی از مستأجر اجاره بها اخذ میکردند.
این زمینها در سال 1309 به «میر چولان و میرمذکور» که به عنوان حکام منطقه بودند، اجاره داده شده بود. در سالهای بعد «میرمذکور» تولیت این منطقه را در دست داشت و بعد از وی میر عبدالله این زمینها را در اختیار گرفت.
قبوض مالیاتی و قراردادهای اجاره و اجارهنامهها و همچنین بخشنامهای مربوط به واگذاری استیجاری اراضی به صورت تصاویری آورده شده است.
نحوهی بهرهبرداری از این زمینها بدین گونه بوده که اشخاصی تولیت استیجاری این زمینها را برعهده میگرفتند و با دولت وقت قرارداد استیجاری امضا میکردند،
سپس این زمینها را به مردم منطقه میدادند تا بر روی زمینها کار کشاورزی صورت گیرد و سهم خاصی از محصول را از مردم اخذ میکردند. محصولات و مالیاتهای جمعآوری شده را بخشی برای دولت مرکزی ارسال و مابقی را برای خود حفظ میکردند.
چنین به نظر میرسد که قبل از مالکیت زمینها توسط حسینقلی خان نظام السلطنهی مافی این زمینها در اختیار شیخ خزعل والی خوزستان بوده است
ولی با ازدواج شیخ خزعل با بانو بتول مافی، شیخ خزعل شش دانگ این زمینها را در اختیار نظام السلطنه قرار میدهد ونظامالسلطنه پس از تولیت این زمینها را از دولت خریداری کرده است.
مؤلف کتاب رامشیر شهر از یاد رفته در این مورد مینویسد: «زمین جارحی خالصهی دولت بود و نظام السلطنه مافی آن را از دولت خرید و پس از فوت او، ورثهاش یک نیمه را به سردار جنگ نصیرخان بختیاری فروختند. شیخ خزعل چون آن را جزء فلاحیه (شادگان کنونی) میدانست،
این اقدام را دخالت بختیاریها در قلمرو عربها حساب میکرد. کشمکشی آغاز شد و در نهایت با میانجیگری مصلحین نصف زمین را از سردار جنگ بختیاری برای شیخ خزعل خریدند و غائله را خواباندند.»(1)
سهم شیخ خزعل بعدها توسط افراد مختلفی خریداری و تملک شد و سه دانگ دیگر زمینها توسط حسین قلی خان نظام السلطنه و دختر وی بتول مافی السلطنه وقف شده اعلام گردید.
دربارهی وضعیت فعلی این زمینها در حال حاضر، ادارهی ثبت اسناد و املاک طی نامهی شمارهی 13 - 735 مورخ 18 بهمن ماه 1380 به ادارهی اوقاف و امور خیریهی رامهرمز و رامشیر، وضعیت این اراضی و زمینها را به صورت ذیل اعلام میدارد:
«طبق پروندههای ثبتی و سوابق موجود، در مورد پلاکهای 15 تا 18 و 19 و 27 و 28 تا 40 و 41 و 66 و67 تا 96 و 98 و 101 تا 124 و 143 و 146 تا 173 به شرح سه دانگ مشاع از شش دانگ هر یک از پلاکهای مزبور معادل 40 سهم از 80 سهم شش دانگ به نام بانو بتول مافی فخرالسلطنه متولی موقوفهی نظام السلطنه مافی و 15 سهم از 80 سهم به نام آقایان تقیزادهها و 2 سهم از 80 سهم پس از اجرای اصلاحات اراضی به نام عبدالرضا سلطانیان، کلا 17 سهم از 80 سهم شش دانگ از اراضی دیمی و آبی و غیره به استثنای اعیانی خانهها و باغات رعیتی و کارخانهها و بقعات و دکاکین و گاراژها و مساجد، حسینیهها و به استثناء عرصه و اعیان املاکی از شرکت نفت، از طرف اشخاص فوق الذکر درخواست ثبت شده است.
پس از مراحل اجرای قانون اصلاحات اراضی املاک فوق الاشاره از طرف مالکین مشاعی من جمله سه دانگ مشاعهی موقوفه به دولت واگذار و از طرف دولت نیز به قدر السهم مشاعی به زارعین صاحب نسق هر قریه تقسیم کرده است.
به موجب قانون و آییننامهی ابطال اسناد فروش رقبات آب و اراضی موقوفه سه دانگ مشاع موقوفه که مشمول مقررات اصلاحات اراضی شده به حالت وقف اولیه برگشته است و بایستی متصرفین با ادارهی اوقاف اجاره نامه تنظیم کنند.
بنابراین در حال حاضر سه دانگ از اراضی شهر رامشیر و منطقهی جراحی وقفی است. در این بحث پس از معرفی کامل واقف به بررسی وقفنامهی موجود که مبنای کار ادارهی اوقاف و امور خیریه است، خواهیم پرداخت.
حسین قلی خان در جوانی به دستگاه مراد میرزا حسام السلطنه پیوست و در مقام منشی خصوصی والی فارس همراه او به شیراز رفت. وی در سال 1875 میلادی (برابر 1236 ه. ش)
از طرف حسام السلطنه به حکومت بنادر خلیج فارس و عربستان منصوب شد و سه سال بعد در معیت شاهزاده به خراسان رفت. حسین قلی خان در سال 1892 میلادی که نصرت الدین شاه میرزا سالار السلطنه از طرف ناصرالدین شاه به حکومت فارس منصوب شد،
در مقام پیشکار وی، مجددا به فارس رفت و پس از برقراری امنیت در آن خطه موفق به کسب لقب «نظام السلطنه» گردید و لقب قبلی وی یعنی «سعدالملک» به برادر کهترش محمدحسن خان اعطا شد.
حسین قلی خان در سال 1894 میلادی به حکومت عربستان و لرستان منصوب گردید. وی مدتی بعد به علت بیاحترامی به سرپرستی سایکس نمایندهی سیاسی دولت پادشاه انگلیس از سمت خود برکنار گردید و دولت ایران متعهد شد که مدت پنج سال از انتخاب نظامالسلطنه به مشاغل رسمی در سراسر قلمرو ایران خودداری ورزد، لیکن به علت نیاز مظفرالدین شاه به خدمت وی و درخواست حکومت ایران، دولت پادشاه انگلیس با بازگشت به خدمات نظامالسلطنه به شرط عدم اعزام وی به جنوب یا هر ناحیهای از خاک ایران که بتواند به امر تجارت انگلیس لطمه وارد سازد، موافقت نمود. در نتیجه پس از موافقت دولت ایران با شرط مذکور، نظام السلطنه به سمت وزیر عدلیه و تجارت منصوب و در تهران مشغول به کار شد. وی در سال 1899 میلادی به جای حسن علی خان امیر نظام گروسی به سمت پیشکار محمد علی میرزا ولیعهد در تبریز منصوب گردید و تا سال 1901 عهده دار آن مقام بود.
نظامالسلطنه در ماه مارس 1907 میلادی یعنی زمانی که به حکومت اصفهان منصوب شد در تهران بود و در ماه مه همان سال جهت برقراری نظم و آرامش به فارس اعزام گردید. وی در دسامبر 1907 میلادی به تهران بازگشت و در بیستم ماه مذکور به وزارت مالیه منصور شد(2).
همچنین در کتاب تاریخ معاصر ایران نشر وزارت آموزش و پرورش این گونه از نظامالسلطنه مافی یاد میشود: «در آغاز جنگ جهانی اول و برای مقاومت در برابر اشغالگران، جناحهایی از رهبران سیاسی - مذهبی که روسیه و انگلستان را دشمن اصلی مردم میدانستند،
با تبلیغاتی که از ناحیهی عثمانی برای اتحاد دنیای اسلام در این زمان انجام میگرفت؛ از تهران به سوی قم و سپس کرمانشاه حرکت کردند و در آنجا دولتی موقت به رهبری نظامالسلطنه مافی تشکیل دادند، اما نتوانستندکاری از پیش ببرند(3).
حسینقلی خان نظامالسلطنه در وصیتنامهی خود دربارهی وقف اراضی جراحی میگوید:
«... سه دانگ اراضی جراحی واقع در محال عربستان را به موجب ورقهی حبسنامهی جداگانه... حبس شرعی فرمودهاند تا به مصارف خیرات و مبرات مقرره به شرحی که در ورقهی حبسنامه مسطور شده، منظور شود.»
چنین به نظر میرسد که انجام مابقی امور وقف به دختر وی و متولیهی وقف واگذار شده و بتول مافی السلطنه وقفنامه را تنظیم کرده است.
همچنین در تولیت نامه که به تأیید چند شاهد به نامهای محمدحسن الطهرانی،
محمدحسین تربیت، محمد حسین و یک نفر دیگر که دقیقا مشخص نیست، ممهور به مهر شده است و وضعیت وقف توضیح داده شده است.
همچنین متن مصالح به این شرح است:
«براساس مصالحهی مورخ 3 شوال المکرم 1321
جنوبی به فلاحیه
شمالی به رامهرمز
غربی به اهواز
شرقی به اهواز و هندیجان
چون ناحیهی جراحی واقع در عربستان که محدود است به حدود اربعهی مسطورهی ذیل از جمله خالصجات دیوان اعلی بوده است که به شرح فرمان مهر ملعال مبارک به عنوان به ملکیت ابدی واگذار و مرحمت شده بود به حضرت مستطاب اسعد اشرف افخم اعظم آقای حسین قلی خان نظامالسلطنه دام اقباله العالی و حضرت مستطاب معظم مالک و متصرف بودهاند، به ملاحظه ی کمال احتیاط و دینداری و اینکه خواستند رفع شبهه نموده واقعه تحصیل فرموده باشد،
درصدد برآمدند که از طرف اولیای شریعت مقدسه که در زمان غیبت ولی الله اعظم صلوات الله علیه و ارواح العالمین له الفداء نواب آن حضرت میباشند، انتقالی شرعی شود به ایشان که ملک مباح شرعی ایشان باشد. از داعی خواستار شدند لهذا داعی اجابة...
و با اجماع کافهی شرایط صحت و شریعت مصالحهی صحیحهی اسلامیه نمودم با حضرت مستطاب اجل معظم دام اقباله العالی تمامة ناحیهی مسطوره را توابع شریعه و لواحقة العرفیه به همان قسم که مالک و متصرف بودهاند، من غیر اخراج شییء...
که تماما و کمالا اخذ و قبض گردیده است و صیغهی مصالحه صحیحهی شرعیه کما هو المقرر جاری شد و شرایط صحت و شرعیت در آن مرعی گردید علیهذا... ناحیة مسطورة بتوابعها الشرعیة و لواحقها العرفیة حق صد و ملک طلق مباح شرعی حضرت مستطاب معظم ادام الله اقباله العالی و له التصرف فیها علی طبق... و کان وقوع ذلک فی تاریخ 3 شهر شوال المکرم 1321 یوشاقان ایل»
همچنین وصیتنامهی اصلی به صورت کتابچه است که در دسترس نیست و قسمتی از وصیتنامه به این شرح است: «... فقط چیزی که مستثنی میشود، سه دانگ بلوک جراحی واقع در عربستان و نیم دانگ قریه و جرندق واقعه در قزوین است؛
به این معنا که سه دانگ جراحی را برای مصارف خیرات و مبرات خودم معین کردم و مصارف آن را هم به این ترتیب معمول دادند، مادامی که راه حجاز تمام نشده است،
تمام عایدات که مال الاجاره جراحی در... است و این وجه را جناب معزالسلطنه در ماءخذ سالی هزار و چهارصد تومان قهرا نمیافزاید اگر خداوند تفضل میفرمود تمام حاصل و عایدات آن را بعد از وضع سالی دویست تومان حق تولیت سال به سال مرتبا برسانند که به مصرف راه حجاز برسانند و هر وقتی هم که راه حجاز به اتمام رسید، عایدات آن را به چهار قسمت منقسم دارند
بدین شرح که یک قسمت صرف مخارج اطفال و ایتام بی کفیل شود که در مدارس تحصیل بنمایند، مشروط بر آن که علوم و... جدیده را نیز متصدی تحصیل باشند و قسمت دیگر صرف مرضای مسلمین بشود که در مریضخانه باشند و سهم دیگر بالمناصفه صرف تعمیر پلهایی که بانی و مالک معلومی ندارد و تسطیح طرق و شوارع صرف شود،
در هر نقطه و به هر ترتیبی که اوصیای متن صلاح بدانند و راحت عمومی فراهم شود و هر گاه در یک وقتی که از ارقاب و ارحام من به واسطهی علت مزاج که قادر به کسب معاش نمیشوند و مبتلا به فقر و فاقه باشند، آن دو قسمتی که برای تعمیر پلها و تسطیح راه معین میشود، به آنها برسانند که معاش نمایند و...».
بتول مافی السلطنه در وقفنامهی این زمینها در صفحهی سوم آن این گونه به توجیه وقف اراضی منطقه میپردازد:
«... با توجه به اینکه معزالیها (بانو بتول) مایل هستند نام نیکی از خود به یادگار گذارند و به فرهنگ و بهداشت کمک مؤثری فرمایند و به نام مرحوم نظامالسلطنه والد اجل خود خدمات جاریه باقی بگذارند، علیهذا هیئت داوران نظر به مراتب مزبور مخصوصا با استفاده از اختیار سازش سه دانگ از بلوک جراحی واقع در خوزستان را که مشمول بر رقبات متعددی بوده و در محل معروف و بینیاز ازتوصیف میباشد، حبس مؤبد قرار میدهد...»
برای توضیح در مورد موقوف علیهم در ابتدا یادآور میشویم که این وقف، وقف عام است که درآمد آن پس از جمعآوری و وضع مخارجی ملکی و ملکی که مقدم بر هر مصرف دیگر است، به ده قسمت مساوی تقسیم میشود و به مصارف زیر برسد،
الف. یک عشر به مصرف حق التولیه؛
ب. یک عشر و نیم به مصرف محصلین بیبضاعت از ارحام بانو فخرالسلطنه و غیره؛
ج. یک عشر به مصرف مقبرهی نظامالسلطنه؛
د. مابقی آن به مصرف فرهنگ و بهداشت. وی خاطرنشان میکند که درآمدهای مصروفه برای فرهنگ و بهداشت، رعایای ساکنین خود این سه دانگ، مقدم بر محل دیگر است.
«... تولیت این رقبات مادام الحیات با خود بانو فخرالسلطنه (بانو بتول) میباشد، همچنین تا موقعی که بانو فخرالسلطنه مافی حیات دارند، اختیار کامل دارند [و] 15 درصد از سهم فرهنگ و بهداشت را میتوانند به صرف ارحام فقیر خود به تشخیص خود برسانند و همچینین در مصرف 35 درصد بابت حق التولیه و مقبره و محصلین بیبضاعت تا مادامی که حیات دارند؛ اختیار کامل دارند.
تولیت رقبات پس از بانو فخرالسلطنه به وسیلهی ایشان انتخاب میشود و به طورکلی متولی سابق متولی لاحق را تعیین میکند و در صورتی که یکی از متولیان جانشین خود را معرفی نکرده و فوت کند، در این صورت رئیس دیوان عالی وزیر فرهنگ وقت متولی را تعیین و این متولی باز حق تعیین متولی بعدی را خواهد داشت
و همیشه این رویه لازم الاتباع خواهد بود. بنا علیهذا سه دانگ از بلوک جراحی به شرح مرقوم حبس مؤبد بوده و صیغهی شرعی جاری گردیده و...»
همچنین طبق وقفنامه نظارت بر وقف بر عهدهی سازمان اوقاف است ولی در حال حاضر سازمان اوقاف و امورخیریه خود تولیت این موقوفه را برعهده دارد. شاهدان وقف که در وصیتنامهی نظامالسلطنه آن را تأیید کرده اند، عبارتاند از:
الف. محمد وکیل الدوله؛
ب. نظامالدین؛
ج. شیخ فضلالله نوری که صحت وقف را منوط به احراز مالکیت آن دانسته است؛
د. احمد بن عبدالله نوری؛
ه. عبدالله موسی؛
و. علی اکبر بن جمالالدین.
لازم به ذکر است براساس اسناد و مدارک موجود و وصیت نامهی نظامالسلطنه مجددا تنظیم شده و بخشی از امور مربوط به وقف در وصیتنامهی بعدی حذف، و امورات دیگر اضافه شده است.
اقدامات و فعالیتهای سازمان اوقاف و امورخیریه را (برای مثال در طی سالهای 1377 تا 1380) در منطقهی شهر رامشیر میتوان به این صورت عنوان کرد:(4).
الف. توسعهی علم و دانش: در این زمینه در سالهای 1377 تا 1380 جمعا مبلغ 27,580,000 ریال هزینه شده است.
ب. نشر معارف اسلامی: در این زمینه در سالهای 1379 تا 1380 جمعا مبلغ 10,880,000 ریال هزینه شده است.
ج. مراسم عزاداری و تعزیه داری و اطعام: در این بخش در سالهای 1377 تا 1380 جمعا مبلغ 38,725,533 ریال هزینه شده است.
د. کمک به مدارس علوم دینی و طلاب و مدرسین: در این زمینه در سالهای 1379 و 1380 جمعا مبلغ 10,000,000 ریال هزینه شده است.
ه. حفظ و نگهداری موقوفات: در این زمینه در سالهای 1379 و 1380 جمعا مبلغ 151,010,000 ریال هزینه شده است.
و. کمک به مستضعفین و خیرات و مبرات: در این زمینه در سالهای 1377 تا 1379 جمعا مبلغ 10,770,000 ریال به مصرف رسیده است.
ز. ترویج قرآن: در این زمینه در سال 1377 مبلغ 7,402,000 ریال هزینه شده است.
البته آمار مندرج در جدول شمارهی یک تمام درآمدها و هزینههای موقوفهی نظام السلطنه مافی نیست و اگر بخواهیم کل درآمدها، هزینهها و فعالیتهای ادارهی اوقاف در سال 1380 را بررسی کنیم (طبق وقفنامه) باید بگوییم که کل درآمد حاصله از این موقوفات در سال 1380
جمعا مبلغ 91,602,772 ریال بوده است. که در این موارد به مصرف رسیده است:
الف. مقبرهی نظامالسلطنه مافی مبلغ 21,595,912 ریال؛
ب. کمک به محصلین بیبضاعت منطقهی رامشیر 33,375,500 ریال؛
ج. فرهنگ و بهداشت ساکین منطقهی رامشیر 141,355,057 ریال؛
د. حق التولیه مبلغ 7,328,221 ریال؛
ه. هزینههای ضروری و اتفاقی مبلغ 25,007,556 ریال.
با توجه به وقفی بودن زمینهای منطقهی رامشیر و مشخص نبودن وضعیت و ملکیت زمینها، دولت و بخش خصوصی تمایل چندانی به آوردن سرمایههای خود به این شهر ندارند زیرا اراضی آن از قطعیت برخوردار نیست و طرحهای مختلفی از سوی دولت یا بخش خصوصی، از این شهر به مناطق دیگر منتقل شده و علت آن وقف بودن اراضی این شهر ذکر شده است.
بقیهی مردم هیچ گونه سند مالکیت رسمی از مساکن و اراضی خود ندارند و اداره ثبت اسناد و املاک صدور سند برای آنان را منوط به حل مشکل آنها با اوقاف و یا ابطال وقف عنوان کرده است
. ادارهی اوقاف و امور خیریه نیز صدور سند مالکیت را منوط به بستن قرارداد اجاره با اوقاف دانسته تا در این صورت به ادارهی ثبت اجازهی صدور سند مالکیت با ذکر وقف بودن سه دانگ از عرصه داده شود.
بنابراین از مشکلات مهم شهر این است که مساکن و اراضی آن فاقد سند رسمی است. این موضوع باعث شده است املاک آن قابلیت وثیقه و پشتوانه بودن را نداشته باشد که این امر بسیاری مسائل و مشکلات را به وجود آورده است. در واقع مشکل مردم این است که متولی املاک آنان ارگانهای دولتی است و نمیتوانند اموال ورقبات وقفی را مطابق اقتصاد روز اداره کنند.
علاوه بر این حتی در صدور پروانهی ساختمانی، به علت نبود سند مالکیت رسمی، دیده شده که اختلافات متعددی دربارهی مالکیت زمینها وجود دارد و اغلب برای یک قطعه زمین چند فرد ادعای مالکیت میکنند و با سند غیر معتبری از خود دفاع میکنند و برای شهرداری و مسؤولان شهر مشکلاتی را به وجود میآورند.
یا در سال 300، 1379 قطعه زمین شهری پس از طی مراحل قانونی آمادهی واگذاری به متقاضیان مسکن بوده ولی به علت وقفی بودن اراضی این امر با مشکل مواجه شده و امکانپذیر نشد.
این امر بیشتر به دلیل پایین بودن آثار مثبت وقف بر شهر و ایجاد مسائل و مشکلات عمده برای شهروندان ومسؤولان شهری است. اقداماتی به صورت شخصی و یا زیر نظرمسؤولان شهر رامشیر برای ابطال وقف صورت گرفته و به نتایجی دست پیدا کردهاند. از نظر شخصی افراد انگشتشماری بودهاند که پس از طی مراحل قانونی موفق شدهاند سند مالکیت رسمی دریافت کنند.
در سال 1365 مردم شهر رامشیر برای آگاهی از حکم فقهی این زمینها نامهای به شرح زیر به محضر مبارک رهبر فقید انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) ارسال کردند.
بسمه تعالی
محضر شریف رهبر کبیر انقلاب امام خمینی مدظله العالی بعد از سلام معروض میدارد، منطقهای است در خوزستان به نام رامشیر (خلف آباد) به اضافهی یک صد و چهل و شش پارچه آبادی قراء تابعه، آنچه اهالی این منطقه به خاطر دارند و شنیدهاند متجاوز از دویست سال است.
که ابا عن جد و نسلا در این جا سکونت داشته و هیچ کس ادعای وقف بودنش را نداشته و معارض و مدعی در بین نبوده ومدت چهل و پنج سال که سه پانزده سال باشد، طبق مدارک موجود این سامان و هندیجان و ماهشهر به عنوان اراضی خالصهی دولت وقت به اجاره داده شده و برای مال الاجارهی آن قراردادی منعقد نمودهاند که مدارک موجود است. چند سالی است (حدود 30 سال) بانویی به نام بتول مافی السلطنه زوجهی شیخ خزعل معروف
مدعی گردیده است که قسمتی از این منطقه وقف است، حتی منازل مسکونی اهالی و مشارالیها مالکیت آن را دارد. لکن دلیل شرعی و محکمه پسندی در دست ندارد. خواهشمند است تکلیف مردم مستضعف این سامان را روشن و حکم الهی را بیان فرمایید.
محل امضای اهالی شهر رامشیر (خلف آباد سابق)
امام خمینی (ره) در جوابیه این نامه فرمودند:«بسمه تعالی، تا احراز وقفیت نشود شرعا حکم به وقفیت نمیشود.»
در سالهای بعد در تاریخ 12 بهمن 1369 نامهای به این مضمون به حضرت آیتالله اراکی و آیت الله گلپایگانی ارسال شد که آیتالله العظمی اراکی در جواب این نامه فرمودند:
«بسمه تعالی، ادعای وقفیت بدون سند معتبر مسموع نیست.»
همچنین آیت الله العظمی گلپایگانی در پاسخ به این نامه مرقوم فرمودند:«بسم الله الرحمن الرحیم، در فرض این که منطقه معروف به وقفیت نبوده و نیست وقف آن با ادعای یک نفر ثابت نمیشود، ولی چنانچه مدرک صحیحی جهت اثبات آن وجود داشته باشد، باید طبق آن عمل شود.»
در آخرین پیگیریها و هماهنگیهایی که به عمل آمده و جلسات متعددی که با شرکت نمایندگان ادارهی اوقاف، منابع طبیعی، زمین شهری و سایر مسؤلان شهر رامشیر صورت گرفته و در نشستهایی که با ریاست سازمان اوقاف و امور خیریه کشور برگزار شده است مقرر گردید
ادارهی اوقاف و امور خیریه در قبال دریافت شش دانگ زمین در هر جای کشور (حتی اگر کوه یا بیابان باشد) به اندازهی نصف مساحت حوزهی استحفاظی رامشیر که 57 کیلومتر مربع است،
با ابطال وقفیت اراضی شهر رامشیر (پلاک 49) موافقت کند و زمین مذکور به عنوان یک رقبهی وقفی نظامالسلطنه به ثبت برسد، و مشکلات ناشی از این مورد را حل کند. ولی متأسفانه تاکنون اقدامی صورت نگرفته است.
میراث جاویدان
نویسنده: مسعود صفائیپور
* ایم مقاله در تاریخ 1402/4/29 بروز رسانی شده است.
تا آنجا که به تدریج، یکی از بزرگترین منابع گسترش رفاه اجتماعی و رفع فقر در سایهی نشر و ترویج فرهنگ اسلامی محسوب میشود که علاوه بر آثار مذهبی، فرهنگی، آموزشی، اقتصادی وغیره آثار جغرافیایی مهمی به همراه دارد.
در برخی مناطق که پدیدهی وقف گسترش یافته است، چشمانداز جفرافیایی آن مناطق کلا دگرگون شده است. علاوه بر آثار مثبت وقف، گاهی اوقات موقوفات به علت غیر قابل انعطاف بودن مشکلاتی را به ویژه در شهرها به وجود آورده و مسائلی را برای مدیران شهری ایجاد کردهاند.
با عنایت به این که اراضی شهر و بخش رامشیر وقفیاند و این مسأله به عنوان یکی از مسائل مهم شهر رامشیر مطرح است، موضوع مناسبی شد تا در قالب این تحقیق چگونگی وقف این اراضی و آثار وقف بر آنها، شهر و منطقه، درحد توان نگارنده بررسی شود.
طرح مساله
با توجه به اینکه سه دانگ از زمینهای شهر رامشیر موقوفه است، این تحقیق با انگیزهی بررسی چگونگی وقف و آثار آن در بوشهر و منطقهی رامشیر صورت میگیرد.با توجه به موضوع این تحقیق که بررسی زمینهای وقفی شهر رامشیر است در این زمینه دو احتمال مطرح است:
الف. وقفی بودن زمینهای رامشیر تأثیر منفی بر شهر و منطقه داشته و تنها باعث ایجاد مشکلاتی برای شهروندان و مسؤولان شهری شده است و تأثیرات مثبت محسوسی در بوشهر و منطقه نداشته است.
ب. این موقوفات آثار مثبتی بر شهر و منطقه داشته و میتوان با تدبیر و چاره اندیشی آثار منفی آن را از بین برد.
تاریخچهی مالکیت اراضی رامشیر
منطقهی جراحی در استان خوزستان قرار گرفته که به دلیل عبور رودخانهی جراحی به همین نام معروف شده است. این منطقه از شمال به شهر رامهرمز، از جنوب به شهرستان ماهشهر، از شرق به شهرستان امیدیه و از غرب به شهرستان اهواز محدود میشود و تمام حوزهی استحفاظی بخش رامشیر را شامل میشود.این منطقه از سوی سازمان منابع طبیعی کشور به 175 پلاک تقسیمبندی شده است و در این میان شهر رامشیر با پلاک 49 مشخص و نامگذاری شده است که به عنوان مرکز این منطقه و بخش رامشیر محسوب میشود.
زمینهای جراحی و شهر رامشیر خالصهی دولت بود؛ یعنی شاه و هیأت حاکمه دربارهی آن تصمیم گیری میکردند
و نحوهی بهرهبرداری و استفادهی از آنها این گونه بوده که شاهان قاجار آن را به صورت اجاره به افراد مختلف میدادند و در قبال کار، سکونت و زارعت بر این اراضی از مستأجر اجاره بها اخذ میکردند.
این زمینها در سال 1309 به «میر چولان و میرمذکور» که به عنوان حکام منطقه بودند، اجاره داده شده بود. در سالهای بعد «میرمذکور» تولیت این منطقه را در دست داشت و بعد از وی میر عبدالله این زمینها را در اختیار گرفت.
قبوض مالیاتی و قراردادهای اجاره و اجارهنامهها و همچنین بخشنامهای مربوط به واگذاری استیجاری اراضی به صورت تصاویری آورده شده است.
نحوهی بهرهبرداری از این زمینها بدین گونه بوده که اشخاصی تولیت استیجاری این زمینها را برعهده میگرفتند و با دولت وقت قرارداد استیجاری امضا میکردند،
سپس این زمینها را به مردم منطقه میدادند تا بر روی زمینها کار کشاورزی صورت گیرد و سهم خاصی از محصول را از مردم اخذ میکردند. محصولات و مالیاتهای جمعآوری شده را بخشی برای دولت مرکزی ارسال و مابقی را برای خود حفظ میکردند.
چنین به نظر میرسد که قبل از مالکیت زمینها توسط حسینقلی خان نظام السلطنهی مافی این زمینها در اختیار شیخ خزعل والی خوزستان بوده است
ولی با ازدواج شیخ خزعل با بانو بتول مافی، شیخ خزعل شش دانگ این زمینها را در اختیار نظام السلطنه قرار میدهد ونظامالسلطنه پس از تولیت این زمینها را از دولت خریداری کرده است.
مؤلف کتاب رامشیر شهر از یاد رفته در این مورد مینویسد: «زمین جارحی خالصهی دولت بود و نظام السلطنه مافی آن را از دولت خرید و پس از فوت او، ورثهاش یک نیمه را به سردار جنگ نصیرخان بختیاری فروختند. شیخ خزعل چون آن را جزء فلاحیه (شادگان کنونی) میدانست،
این اقدام را دخالت بختیاریها در قلمرو عربها حساب میکرد. کشمکشی آغاز شد و در نهایت با میانجیگری مصلحین نصف زمین را از سردار جنگ بختیاری برای شیخ خزعل خریدند و غائله را خواباندند.»(1)
سهم شیخ خزعل بعدها توسط افراد مختلفی خریداری و تملک شد و سه دانگ دیگر زمینها توسط حسین قلی خان نظام السلطنه و دختر وی بتول مافی السلطنه وقف شده اعلام گردید.
دربارهی وضعیت فعلی این زمینها در حال حاضر، ادارهی ثبت اسناد و املاک طی نامهی شمارهی 13 - 735 مورخ 18 بهمن ماه 1380 به ادارهی اوقاف و امور خیریهی رامهرمز و رامشیر، وضعیت این اراضی و زمینها را به صورت ذیل اعلام میدارد:
«طبق پروندههای ثبتی و سوابق موجود، در مورد پلاکهای 15 تا 18 و 19 و 27 و 28 تا 40 و 41 و 66 و67 تا 96 و 98 و 101 تا 124 و 143 و 146 تا 173 به شرح سه دانگ مشاع از شش دانگ هر یک از پلاکهای مزبور معادل 40 سهم از 80 سهم شش دانگ به نام بانو بتول مافی فخرالسلطنه متولی موقوفهی نظام السلطنه مافی و 15 سهم از 80 سهم به نام آقایان تقیزادهها و 2 سهم از 80 سهم پس از اجرای اصلاحات اراضی به نام عبدالرضا سلطانیان، کلا 17 سهم از 80 سهم شش دانگ از اراضی دیمی و آبی و غیره به استثنای اعیانی خانهها و باغات رعیتی و کارخانهها و بقعات و دکاکین و گاراژها و مساجد، حسینیهها و به استثناء عرصه و اعیان املاکی از شرکت نفت، از طرف اشخاص فوق الذکر درخواست ثبت شده است.
پس از مراحل اجرای قانون اصلاحات اراضی املاک فوق الاشاره از طرف مالکین مشاعی من جمله سه دانگ مشاعهی موقوفه به دولت واگذار و از طرف دولت نیز به قدر السهم مشاعی به زارعین صاحب نسق هر قریه تقسیم کرده است.
به موجب قانون و آییننامهی ابطال اسناد فروش رقبات آب و اراضی موقوفه سه دانگ مشاع موقوفه که مشمول مقررات اصلاحات اراضی شده به حالت وقف اولیه برگشته است و بایستی متصرفین با ادارهی اوقاف اجاره نامه تنظیم کنند.
بررسی وقفنامه ی اراضی منطقه ی جراحی رامشیر
پس از خرید اراضی جراحی و شهر رامشیر به وسیلهی حسینقلیخان نظام السلطنه مافی، وی سه دانگ از این زمینها را وقف کرده است و درآمد آن را صرف مصارف خیریهی جاری ساخته است؛بنابراین در حال حاضر سه دانگ از اراضی شهر رامشیر و منطقهی جراحی وقفی است. در این بحث پس از معرفی کامل واقف به بررسی وقفنامهی موجود که مبنای کار ادارهی اوقاف و امور خیریه است، خواهیم پرداخت.
معرفی واقف
جورچ پ. چرچیل در کتاب فرهنگ رجال قاجار، نظام السلطنه مافی را این گونه معرفی میکند: «حسین قلی خان مافی در سال 1833 میلادی برابر با 1212 ه. ش متولد شد، وی فرزند شریف خان قزوینی بود.حسین قلی خان در جوانی به دستگاه مراد میرزا حسام السلطنه پیوست و در مقام منشی خصوصی والی فارس همراه او به شیراز رفت. وی در سال 1875 میلادی (برابر 1236 ه. ش)
از طرف حسام السلطنه به حکومت بنادر خلیج فارس و عربستان منصوب شد و سه سال بعد در معیت شاهزاده به خراسان رفت. حسین قلی خان در سال 1892 میلادی که نصرت الدین شاه میرزا سالار السلطنه از طرف ناصرالدین شاه به حکومت فارس منصوب شد،
در مقام پیشکار وی، مجددا به فارس رفت و پس از برقراری امنیت در آن خطه موفق به کسب لقب «نظام السلطنه» گردید و لقب قبلی وی یعنی «سعدالملک» به برادر کهترش محمدحسن خان اعطا شد.
حسین قلی خان در سال 1894 میلادی به حکومت عربستان و لرستان منصوب گردید. وی مدتی بعد به علت بیاحترامی به سرپرستی سایکس نمایندهی سیاسی دولت پادشاه انگلیس از سمت خود برکنار گردید و دولت ایران متعهد شد که مدت پنج سال از انتخاب نظامالسلطنه به مشاغل رسمی در سراسر قلمرو ایران خودداری ورزد، لیکن به علت نیاز مظفرالدین شاه به خدمت وی و درخواست حکومت ایران، دولت پادشاه انگلیس با بازگشت به خدمات نظامالسلطنه به شرط عدم اعزام وی به جنوب یا هر ناحیهای از خاک ایران که بتواند به امر تجارت انگلیس لطمه وارد سازد، موافقت نمود. در نتیجه پس از موافقت دولت ایران با شرط مذکور، نظام السلطنه به سمت وزیر عدلیه و تجارت منصوب و در تهران مشغول به کار شد. وی در سال 1899 میلادی به جای حسن علی خان امیر نظام گروسی به سمت پیشکار محمد علی میرزا ولیعهد در تبریز منصوب گردید و تا سال 1901 عهده دار آن مقام بود.
نظامالسلطنه در ماه مارس 1907 میلادی یعنی زمانی که به حکومت اصفهان منصوب شد در تهران بود و در ماه مه همان سال جهت برقراری نظم و آرامش به فارس اعزام گردید. وی در دسامبر 1907 میلادی به تهران بازگشت و در بیستم ماه مذکور به وزارت مالیه منصور شد(2).
همچنین در کتاب تاریخ معاصر ایران نشر وزارت آموزش و پرورش این گونه از نظامالسلطنه مافی یاد میشود: «در آغاز جنگ جهانی اول و برای مقاومت در برابر اشغالگران، جناحهایی از رهبران سیاسی - مذهبی که روسیه و انگلستان را دشمن اصلی مردم میدانستند،
با تبلیغاتی که از ناحیهی عثمانی برای اتحاد دنیای اسلام در این زمان انجام میگرفت؛ از تهران به سوی قم و سپس کرمانشاه حرکت کردند و در آنجا دولتی موقت به رهبری نظامالسلطنه مافی تشکیل دادند، اما نتوانستندکاری از پیش ببرند(3).
حسینقلی خان نظامالسلطنه در وصیتنامهی خود دربارهی وقف اراضی جراحی میگوید:
«... سه دانگ اراضی جراحی واقع در محال عربستان را به موجب ورقهی حبسنامهی جداگانه... حبس شرعی فرمودهاند تا به مصارف خیرات و مبرات مقرره به شرحی که در ورقهی حبسنامه مسطور شده، منظور شود.»
چنین به نظر میرسد که انجام مابقی امور وقف به دختر وی و متولیهی وقف واگذار شده و بتول مافی السلطنه وقفنامه را تنظیم کرده است.
همچنین در تولیت نامه که به تأیید چند شاهد به نامهای محمدحسن الطهرانی،
محمدحسین تربیت، محمد حسین و یک نفر دیگر که دقیقا مشخص نیست، ممهور به مهر شده است و وضعیت وقف توضیح داده شده است.
همچنین متن مصالح به این شرح است:
«براساس مصالحهی مورخ 3 شوال المکرم 1321
جنوبی به فلاحیه
شمالی به رامهرمز
غربی به اهواز
شرقی به اهواز و هندیجان
چون ناحیهی جراحی واقع در عربستان که محدود است به حدود اربعهی مسطورهی ذیل از جمله خالصجات دیوان اعلی بوده است که به شرح فرمان مهر ملعال مبارک به عنوان به ملکیت ابدی واگذار و مرحمت شده بود به حضرت مستطاب اسعد اشرف افخم اعظم آقای حسین قلی خان نظامالسلطنه دام اقباله العالی و حضرت مستطاب معظم مالک و متصرف بودهاند، به ملاحظه ی کمال احتیاط و دینداری و اینکه خواستند رفع شبهه نموده واقعه تحصیل فرموده باشد،
درصدد برآمدند که از طرف اولیای شریعت مقدسه که در زمان غیبت ولی الله اعظم صلوات الله علیه و ارواح العالمین له الفداء نواب آن حضرت میباشند، انتقالی شرعی شود به ایشان که ملک مباح شرعی ایشان باشد. از داعی خواستار شدند لهذا داعی اجابة...
و با اجماع کافهی شرایط صحت و شریعت مصالحهی صحیحهی اسلامیه نمودم با حضرت مستطاب اجل معظم دام اقباله العالی تمامة ناحیهی مسطوره را توابع شریعه و لواحقة العرفیه به همان قسم که مالک و متصرف بودهاند، من غیر اخراج شییء...
که تماما و کمالا اخذ و قبض گردیده است و صیغهی مصالحه صحیحهی شرعیه کما هو المقرر جاری شد و شرایط صحت و شرعیت در آن مرعی گردید علیهذا... ناحیة مسطورة بتوابعها الشرعیة و لواحقها العرفیة حق صد و ملک طلق مباح شرعی حضرت مستطاب معظم ادام الله اقباله العالی و له التصرف فیها علی طبق... و کان وقوع ذلک فی تاریخ 3 شهر شوال المکرم 1321 یوشاقان ایل»
همچنین وصیتنامهی اصلی به صورت کتابچه است که در دسترس نیست و قسمتی از وصیتنامه به این شرح است: «... فقط چیزی که مستثنی میشود، سه دانگ بلوک جراحی واقع در عربستان و نیم دانگ قریه و جرندق واقعه در قزوین است؛
به این معنا که سه دانگ جراحی را برای مصارف خیرات و مبرات خودم معین کردم و مصارف آن را هم به این ترتیب معمول دادند، مادامی که راه حجاز تمام نشده است،
تمام عایدات که مال الاجاره جراحی در... است و این وجه را جناب معزالسلطنه در ماءخذ سالی هزار و چهارصد تومان قهرا نمیافزاید اگر خداوند تفضل میفرمود تمام حاصل و عایدات آن را بعد از وضع سالی دویست تومان حق تولیت سال به سال مرتبا برسانند که به مصرف راه حجاز برسانند و هر وقتی هم که راه حجاز به اتمام رسید، عایدات آن را به چهار قسمت منقسم دارند
بدین شرح که یک قسمت صرف مخارج اطفال و ایتام بی کفیل شود که در مدارس تحصیل بنمایند، مشروط بر آن که علوم و... جدیده را نیز متصدی تحصیل باشند و قسمت دیگر صرف مرضای مسلمین بشود که در مریضخانه باشند و سهم دیگر بالمناصفه صرف تعمیر پلهایی که بانی و مالک معلومی ندارد و تسطیح طرق و شوارع صرف شود،
در هر نقطه و به هر ترتیبی که اوصیای متن صلاح بدانند و راحت عمومی فراهم شود و هر گاه در یک وقتی که از ارقاب و ارحام من به واسطهی علت مزاج که قادر به کسب معاش نمیشوند و مبتلا به فقر و فاقه باشند، آن دو قسمتی که برای تعمیر پلها و تسطیح راه معین میشود، به آنها برسانند که معاش نمایند و...».
معرفی موقوفه و موقفه علیه
همان گونه که در مباحث قبلی گفته شد، منطقهی جراحی تمام حوزهی استحفاظی بخش رامشیر را شامل میشود که به 175 پلاک تقسیمبندی شده و در این میان شهر رامشیر و اراضی آن با پلاک 49 مشخص شده است و سه دانگ از اراضی آن در سال 1326 ه. ق وقف شده اعلام گردیده است.بتول مافی السلطنه در وقفنامهی این زمینها در صفحهی سوم آن این گونه به توجیه وقف اراضی منطقه میپردازد:
«... با توجه به اینکه معزالیها (بانو بتول) مایل هستند نام نیکی از خود به یادگار گذارند و به فرهنگ و بهداشت کمک مؤثری فرمایند و به نام مرحوم نظامالسلطنه والد اجل خود خدمات جاریه باقی بگذارند، علیهذا هیئت داوران نظر به مراتب مزبور مخصوصا با استفاده از اختیار سازش سه دانگ از بلوک جراحی واقع در خوزستان را که مشمول بر رقبات متعددی بوده و در محل معروف و بینیاز ازتوصیف میباشد، حبس مؤبد قرار میدهد...»
برای توضیح در مورد موقوف علیهم در ابتدا یادآور میشویم که این وقف، وقف عام است که درآمد آن پس از جمعآوری و وضع مخارجی ملکی و ملکی که مقدم بر هر مصرف دیگر است، به ده قسمت مساوی تقسیم میشود و به مصارف زیر برسد،
الف. یک عشر به مصرف حق التولیه؛
ب. یک عشر و نیم به مصرف محصلین بیبضاعت از ارحام بانو فخرالسلطنه و غیره؛
ج. یک عشر به مصرف مقبرهی نظامالسلطنه؛
د. مابقی آن به مصرف فرهنگ و بهداشت. وی خاطرنشان میکند که درآمدهای مصروفه برای فرهنگ و بهداشت، رعایای ساکنین خود این سه دانگ، مقدم بر محل دیگر است.
متولی وقف و شاهدان آن
در متن وقفنامه دربارهی تولیت بر وقف این گونه آمده است:
«... تولیت این رقبات مادام الحیات با خود بانو فخرالسلطنه (بانو بتول) میباشد، همچنین تا موقعی که بانو فخرالسلطنه مافی حیات دارند، اختیار کامل دارند [و] 15 درصد از سهم فرهنگ و بهداشت را میتوانند به صرف ارحام فقیر خود به تشخیص خود برسانند و همچینین در مصرف 35 درصد بابت حق التولیه و مقبره و محصلین بیبضاعت تا مادامی که حیات دارند؛ اختیار کامل دارند.
تولیت رقبات پس از بانو فخرالسلطنه به وسیلهی ایشان انتخاب میشود و به طورکلی متولی سابق متولی لاحق را تعیین میکند و در صورتی که یکی از متولیان جانشین خود را معرفی نکرده و فوت کند، در این صورت رئیس دیوان عالی وزیر فرهنگ وقت متولی را تعیین و این متولی باز حق تعیین متولی بعدی را خواهد داشت
و همیشه این رویه لازم الاتباع خواهد بود. بنا علیهذا سه دانگ از بلوک جراحی به شرح مرقوم حبس مؤبد بوده و صیغهی شرعی جاری گردیده و...»
همچنین طبق وقفنامه نظارت بر وقف بر عهدهی سازمان اوقاف است ولی در حال حاضر سازمان اوقاف و امورخیریه خود تولیت این موقوفه را برعهده دارد. شاهدان وقف که در وصیتنامهی نظامالسلطنه آن را تأیید کرده اند، عبارتاند از:
الف. محمد وکیل الدوله؛
ب. نظامالدین؛
ج. شیخ فضلالله نوری که صحت وقف را منوط به احراز مالکیت آن دانسته است؛
د. احمد بن عبدالله نوری؛
ه. عبدالله موسی؛
و. علی اکبر بن جمالالدین.
لازم به ذکر است براساس اسناد و مدارک موجود و وصیت نامهی نظامالسلطنه مجددا تنظیم شده و بخشی از امور مربوط به وقف در وصیتنامهی بعدی حذف، و امورات دیگر اضافه شده است.
بررسی آثار وقف بر منطقه و شهر رامشیر
اقدامات و فعالیتهای سازمان اوقاف و امورخیریه را (برای مثال در طی سالهای 1377 تا 1380) در منطقهی شهر رامشیر میتوان به این صورت عنوان کرد:(4).
الف. توسعهی علم و دانش: در این زمینه در سالهای 1377 تا 1380 جمعا مبلغ 27,580,000 ریال هزینه شده است.
ب. نشر معارف اسلامی: در این زمینه در سالهای 1379 تا 1380 جمعا مبلغ 10,880,000 ریال هزینه شده است.
ج. مراسم عزاداری و تعزیه داری و اطعام: در این بخش در سالهای 1377 تا 1380 جمعا مبلغ 38,725,533 ریال هزینه شده است.
د. کمک به مدارس علوم دینی و طلاب و مدرسین: در این زمینه در سالهای 1379 و 1380 جمعا مبلغ 10,000,000 ریال هزینه شده است.
ه. حفظ و نگهداری موقوفات: در این زمینه در سالهای 1379 و 1380 جمعا مبلغ 151,010,000 ریال هزینه شده است.
و. کمک به مستضعفین و خیرات و مبرات: در این زمینه در سالهای 1377 تا 1379 جمعا مبلغ 10,770,000 ریال به مصرف رسیده است.
ز. ترویج قرآن: در این زمینه در سال 1377 مبلغ 7,402,000 ریال هزینه شده است.
البته آمار مندرج در جدول شمارهی یک تمام درآمدها و هزینههای موقوفهی نظام السلطنه مافی نیست و اگر بخواهیم کل درآمدها، هزینهها و فعالیتهای ادارهی اوقاف در سال 1380 را بررسی کنیم (طبق وقفنامه) باید بگوییم که کل درآمد حاصله از این موقوفات در سال 1380
جمعا مبلغ 91,602,772 ریال بوده است. که در این موارد به مصرف رسیده است:
الف. مقبرهی نظامالسلطنه مافی مبلغ 21,595,912 ریال؛
ب. کمک به محصلین بیبضاعت منطقهی رامشیر 33,375,500 ریال؛
ج. فرهنگ و بهداشت ساکین منطقهی رامشیر 141,355,057 ریال؛
د. حق التولیه مبلغ 7,328,221 ریال؛
ه. هزینههای ضروری و اتفاقی مبلغ 25,007,556 ریال.
آثار منفی وقف اراضی
با توجه به وقفی بودن زمینهای منطقهی رامشیر و مشخص نبودن وضعیت و ملکیت زمینها، دولت و بخش خصوصی تمایل چندانی به آوردن سرمایههای خود به این شهر ندارند زیرا اراضی آن از قطعیت برخوردار نیست و طرحهای مختلفی از سوی دولت یا بخش خصوصی، از این شهر به مناطق دیگر منتقل شده و علت آن وقف بودن اراضی این شهر ذکر شده است.
فقدان سند مالکیت
با توجه به وقفی بودن اراضی شهر رامشیر، مساکن شهر رامشیر فاقد سند و قبالهی مالکیت رسمیاند و به جز تعداد معدود و انگشت شماری از مردم که پس از طی مراحل قانونی، وقف عرصهی مساکن خود را ابطال و سند رسمی دریافت کردهاند،بقیهی مردم هیچ گونه سند مالکیت رسمی از مساکن و اراضی خود ندارند و اداره ثبت اسناد و املاک صدور سند برای آنان را منوط به حل مشکل آنها با اوقاف و یا ابطال وقف عنوان کرده است
. ادارهی اوقاف و امور خیریه نیز صدور سند مالکیت را منوط به بستن قرارداد اجاره با اوقاف دانسته تا در این صورت به ادارهی ثبت اجازهی صدور سند مالکیت با ذکر وقف بودن سه دانگ از عرصه داده شود.
بنابراین از مشکلات مهم شهر این است که مساکن و اراضی آن فاقد سند رسمی است. این موضوع باعث شده است املاک آن قابلیت وثیقه و پشتوانه بودن را نداشته باشد که این امر بسیاری مسائل و مشکلات را به وجود آورده است. در واقع مشکل مردم این است که متولی املاک آنان ارگانهای دولتی است و نمیتوانند اموال ورقبات وقفی را مطابق اقتصاد روز اداره کنند.
مشکلات اجرایی دستگاههای اداری
در این زمینه شهرداری رامشیر با مشکلات زیادی روبهروست، به طوریکه مثلا جهت صدور پروانهی ساختمانی نیاز به سند مالکیت است. برای این کار هماهنگی لازم با ادارهی اوقاف صورت نمیگیرد. به همین دلیل این موضوع برای شهرداری در پردهای از ابهام باقی مانده است.علاوه بر این حتی در صدور پروانهی ساختمانی، به علت نبود سند مالکیت رسمی، دیده شده که اختلافات متعددی دربارهی مالکیت زمینها وجود دارد و اغلب برای یک قطعه زمین چند فرد ادعای مالکیت میکنند و با سند غیر معتبری از خود دفاع میکنند و برای شهرداری و مسؤولان شهر مشکلاتی را به وجود میآورند.
عدم استفاده از تسهیلات بانکی
از دیگر مشکلات مدیریت شهری در این زمینه عدم استفاده از تتسهیلات بانکی و وامها در امر ساخت و ساز شهری است که علت آن وقف بودن اراضی و نامشخص بودن وضعیت این زمینهاست و همین امر ساخت و ساز را در شهر از رونق انداخته است.عدم واگذاری زمین
از دیگر مشکلات عدم امکان واگذاری زمین به متقاضیان است، مثلا در سال 1366 زمین شهری به متقاضیان زمین برای ساخت خانه با تصویب قانون ابطال مالکیت اراضی موقوفه، مجوز داد و مشکلات متعددی، برای شهرداری و مسؤولان شهری ایجاد شد؛یا در سال 300، 1379 قطعه زمین شهری پس از طی مراحل قانونی آمادهی واگذاری به متقاضیان مسکن بوده ولی به علت وقفی بودن اراضی این امر با مشکل مواجه شده و امکانپذیر نشد.
ابطال وقفی بودن اراضی شهر رامشیر
در نظر سنجی انجام گرفته، اکثریت قریب به اتفاق مردم شهر رامشیر از وقفی بودن اراضی شهر رامشیر ناراضیاند و خواستار ابطال وقف اراضی این شهر میباشند (البته وقف با نظرسنجی باطل نمیشود.)این امر بیشتر به دلیل پایین بودن آثار مثبت وقف بر شهر و ایجاد مسائل و مشکلات عمده برای شهروندان ومسؤولان شهری است. اقداماتی به صورت شخصی و یا زیر نظرمسؤولان شهر رامشیر برای ابطال وقف صورت گرفته و به نتایجی دست پیدا کردهاند. از نظر شخصی افراد انگشتشماری بودهاند که پس از طی مراحل قانونی موفق شدهاند سند مالکیت رسمی دریافت کنند.
در سال 1365 مردم شهر رامشیر برای آگاهی از حکم فقهی این زمینها نامهای به شرح زیر به محضر مبارک رهبر فقید انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) ارسال کردند.
بسمه تعالی
محضر شریف رهبر کبیر انقلاب امام خمینی مدظله العالی بعد از سلام معروض میدارد، منطقهای است در خوزستان به نام رامشیر (خلف آباد) به اضافهی یک صد و چهل و شش پارچه آبادی قراء تابعه، آنچه اهالی این منطقه به خاطر دارند و شنیدهاند متجاوز از دویست سال است.
که ابا عن جد و نسلا در این جا سکونت داشته و هیچ کس ادعای وقف بودنش را نداشته و معارض و مدعی در بین نبوده ومدت چهل و پنج سال که سه پانزده سال باشد، طبق مدارک موجود این سامان و هندیجان و ماهشهر به عنوان اراضی خالصهی دولت وقت به اجاره داده شده و برای مال الاجارهی آن قراردادی منعقد نمودهاند که مدارک موجود است. چند سالی است (حدود 30 سال) بانویی به نام بتول مافی السلطنه زوجهی شیخ خزعل معروف
مدعی گردیده است که قسمتی از این منطقه وقف است، حتی منازل مسکونی اهالی و مشارالیها مالکیت آن را دارد. لکن دلیل شرعی و محکمه پسندی در دست ندارد. خواهشمند است تکلیف مردم مستضعف این سامان را روشن و حکم الهی را بیان فرمایید.
محل امضای اهالی شهر رامشیر (خلف آباد سابق)
امام خمینی (ره) در جوابیه این نامه فرمودند:«بسمه تعالی، تا احراز وقفیت نشود شرعا حکم به وقفیت نمیشود.»
در سالهای بعد در تاریخ 12 بهمن 1369 نامهای به این مضمون به حضرت آیتالله اراکی و آیت الله گلپایگانی ارسال شد که آیتالله العظمی اراکی در جواب این نامه فرمودند:
«بسمه تعالی، ادعای وقفیت بدون سند معتبر مسموع نیست.»
همچنین آیت الله العظمی گلپایگانی در پاسخ به این نامه مرقوم فرمودند:«بسم الله الرحمن الرحیم، در فرض این که منطقه معروف به وقفیت نبوده و نیست وقف آن با ادعای یک نفر ثابت نمیشود، ولی چنانچه مدرک صحیحی جهت اثبات آن وجود داشته باشد، باید طبق آن عمل شود.»
در آخرین پیگیریها و هماهنگیهایی که به عمل آمده و جلسات متعددی که با شرکت نمایندگان ادارهی اوقاف، منابع طبیعی، زمین شهری و سایر مسؤلان شهر رامشیر صورت گرفته و در نشستهایی که با ریاست سازمان اوقاف و امور خیریه کشور برگزار شده است مقرر گردید
ادارهی اوقاف و امور خیریه در قبال دریافت شش دانگ زمین در هر جای کشور (حتی اگر کوه یا بیابان باشد) به اندازهی نصف مساحت حوزهی استحفاظی رامشیر که 57 کیلومتر مربع است،
با ابطال وقفیت اراضی شهر رامشیر (پلاک 49) موافقت کند و زمین مذکور به عنوان یک رقبهی وقفی نظامالسلطنه به ثبت برسد، و مشکلات ناشی از این مورد را حل کند. ولی متأسفانه تاکنون اقدامی صورت نگرفته است.
پی نوشت :
1- شریفی، ناجی، رامشیر شهر از یاد رفته، چاپ اول، پاییز 1380، ص 31.
2- چرچیل، جورج، پ، فرهنگ رجال قاجار، مترجم غلامحسین میرزا صالح، صص 199 و 200.
3- کتاب تاریخ چهارم دبیرستان، مؤلف گروه تاریخ دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی، چاپ 1377، ص 73 و 74.
4- به نقل از آقای علیپور رئیس وقت ادارهی اوقاف و امور خیریهی شهرستان رامهرمز.
میراث جاویدان
نویسنده: مسعود صفائیپور
* ایم مقاله در تاریخ 1402/4/29 بروز رسانی شده است.