توسعه‌ی سیاسی در جهان عرب

در دیدگاه لیبرالیستی، هدف از توسعه‌ی سیاسی، افزایش تخصص در نهادهای سیاسی است كه از طریق ایجاد نظام‌های كثرت‌گرا- كه مشاركت در رقابت سیاسی را محقق ساخته است- ایجاد می‌شود. به رغم اختلاف دو دیدگاه لیبرالیستی و
پنجشنبه، 13 آبان 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
توسعه‌ی سیاسی در جهان عرب
 توسعه‌ی سیاسی در جهان عرب

 

نویسنده: عبدالقادر سواری




 

در دیدگاه لیبرالیستی، هدف از توسعه‌ی سیاسی، افزایش تخصص در نهادهای سیاسی است كه از طریق ایجاد نظام‌های كثرت‌گرا- كه مشاركت در رقابت سیاسی را محقق ساخته است- ایجاد می‌شود. به رغم اختلاف دو دیدگاه لیبرالیستی و سوسیالیستی در مورد توسعه‌ی سیاسی، هر دو مكتب در پی آزادی و كم كردن بار دولت به نفع جامعه و نیز ایجاد تعادل میان گروه‌های جامعه‌اند، هرچند در دیدگاه سوسیالیستی توسعه‌ی سیاسی، بر مالكیت دولتی و نظام تك حزبی و بسیج توده‌ها تأكید می‌شود. (1) از نمونه‌های این نگرش، برنامه‌های دولتی سازی و مالكیت عمومی و نگرش سوسیالیستی مبتنی بر توزیع عادلانه‌ی درآمد و اصلاحات ارضی جمال عبدالناصر (2) است. او همچنین براساس چنین نگرشی به توسعه، به ضرورت تك حزبی شدن جامعه‌ی سیاسی مصر به عنوان پیش شرط توسعه معتقد بود. (3)
اصطلاح جهان عرب، شامل كشورهای خاورمیانه‌ی عربی و شمال افریقا (الجزایر، جیبوتی، سودان، سومالی، لیبی، مغرب، مصر و موریتانی) تعبیری مبهم است و در بررسی روند توسعه‌ی سیاسی در جهان عرب و تجزیه و تحلیل موانع موجود در مسیر تحقق توسعه‌ی سیاسی و ارائه‌ی راهكارها در این كشورها، نباید آنها را به عنوان كلیتی واحد و یكپارچه بررسی كرد. برخی از كشورها اوضاع خاصی دارند و تفكیك آنها از یكدیگر ضروری به نظر می‌رسد. وجود پیروان ادیان دیگر در برخی كشورها و تنوع قومی در برخی دیگر (مانند عراق، مراكش، مصر و لبنان) كشورهای جهان عرب را از هم متمایز می‌كند (4) از سوی دیگر، وجود پدیده‌ی نفت در تشكیلِ دولتِ حداكثری و رانت طلب (خراج محور)، اثری جدی داشته و وضع خاصی را در برخی از كشورهای عربی به وجود آورده است. (5) در زمینه‌ی دولت نیز برخی كشورهای عربی توانسته‌اند دولت منسجمی را در مقایسه با سایر كشورها تشكیل دهند و در برخی دیگر (مانند مصر، تونس، كویت و قطر) برخی نهادهای دموكراتیك مشاهده می‌شود. همبستگی ملی نیز در میان آنها سطوح مختلفی دارد و نمی‌توان همه‌ی كشورهای عربی را در یك سطح از توسعه‌ی سیاسی ارزیابی كرد. (6)
به طور كلی كشورهای عربی، به رغم برخی مشتركات، در زمینه‌ی توسعه‌ی سیاسی سطوح مختلفی دارند؛ برخی از آنها توانسته‌اند در تثبیت برخی نهادهای ضروری برای توسعه و تحقق برخی شاخص‌های توسعه، اقدامات مؤثرتری بكنند. به سبب محیط متفاوت، نمی‌توان برای توسعه‌ی سیاسی این كشورها راهكار واحدی ارائه نمود. در عین حال، همه‌ی اندیشمندان بر این موضوع اجماع نظر دارند كه كشورهای عربی، كشورهایی در حال توسعه‌اند و اكثر نویسندگان جهان عرب، با چشم پوشی از تفاوت‌ها و با تأكید بر اشتراكات از جهان عرب به عنوان مجموعه‌ای واحد سخن می‌گویند. (7)
در جهان عرب، عناصر اصلی فرآیند توسعه، یعنی نهادهای سیاسی و آزادی بیان و فرهنگ دموكراتیك وجود ندارد؛ كودتا و حكومت‌های نظامی یا سنتی الیگارشی فراوان است؛ و رقابت سیاسی و گردش نخبگان در نظام چند حزبی و همبستگی- كه از معیارها و شاخص‌های مهم توسعه‌ی سیاسی است- به دلایل مختلف در این كشورها رواج نیافته است. (8) نظام حاكم بر این كشورها، استبدادی و مبتنی بر نظامیگری و زور است، زیرا جامعه قواعد پذیرفته شده‌ای برای بازسازی سیاسی ندارد و نظامیان یا طبقه‌ی حاكمان سنتی، عنصر همیشه حاضر و مسلط میدان سیاست‌اند. (9)
یكی دیگر از معیارهای توسعه‌ی سیاسی وجود احزاب گوناگون است، اما در جهان عرب تعلق به قبیله و خانواده از تعلق به احزاب بیشتر و گسترده‌تر است و نهادها و احزاب و گروه‌های صنفی در حاشیه قرار دارند. این گرایش سنتی سبب می‌شود تا فرد قدرت را به مثابه ابزاری در جهت منافع فردی خود و قبیله‌ی خویش، نه در خدمت منافع عمومی، به كار گیرد. این گسست میان فرد و نهاد، به نوعی به گسست میان فرد و دولت و عدم احساس نیاز به مشاركت در روند توسعه‌ی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می‌انجامد. (10) چندگروهی بودن و همبستگی نداشتن آنها، به سبب نبودن قواعد مشترك و مورد توافق، به خصوص در مغرب، سودان، سوریه و عراق، موجب بروز تنش‌های سیاسی در این جوامع شده است.
همبستگی یكی از ابعاد مهم توسعه‌ی سیاسی است و دولت‌های توسعه یافته، با استفاده از اصول و قواعد مشترك، توانسته‌اند مشكل تعدد گروه‌ها را حل كنند و آن را به عنصر قدرت و همبستگی در بین خود تبدیل نمایند، اما دولت‌های در حال توسعه- از جمله كشورهای جهان عرب- هنوز موفق به انجام دادن آن نشده‌اند. درواقع، خشونت سیاسی میان این گروه‌ها و نبودن راه‌های مسالمت‌آمیز برای حل مشكل آنها، به ویژه در كشورهایی همچون یمن، سودان و مراكش، مانع توسعه‌‌ی سیاسی شده و همین امر خود سبب ادامه‌ی خشونت سیاسی گردیده و رابطه‌ای دو طرفه میان این دو عامل برقرار كرده است. (11)
یكی دیگر از مهم‌ترین عوامل توسعه و به خصوص توسعه‌ی سیاسی، آموزش است، زیرا این موضوع، شاخص اساسی در توسعه‌ی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به شمار می‌آید و گامی اساسی در راه مشاركت جامعه در فرآیند توسعه است. همچنین تداوم و استمرار توسعه را از راه‌های متفاوت، به خصوص با تربیت سیاستگذاران توسعه، به گونه‌ای تضمین می‌كند. از بین بردن بی‌سوادی، گامی اساسی در راه مشاركت جامعه در فرآیند توسعه است ولی درصد بالای بی‌سوادی در جهان عرب، نشان دهنده‌ی نبودن عزم جدی در این زمینه است. (12) كیفیت آموزش نیز با چگونگی حكومت ارتباط مستقیم دارد. مثلاً، چون در مصر، به ویژه در دوره‌ی محمدعلی پاشا، به مدارس نظامی اهمیت بیشتری داده می‌شد، طبقه‌ی نخبه‌ی نظامی در این كشور ایجاد شد و درنهایت، به انقلاب خرداد 1331/ ژوئیه 1952 و روی كار آمدن افسران آزاد به رهبری جمال عبدالناصر انجامید. (13)
رسانه‌ها نیز به عنوان راهی برای نشر ارزش‌ها و دیدگاه‌های نو و شاخص‌های توسعه در میان مردم، تأثیر مهمی در توسعه، و از جمله‌ توسعه‌ی سیاسی، دارند. به رغم توان رسانه‌ها برای تأثیرگذاری در روند توسعه‌ی سیاسی، چون این رسانه‌ها به ابزار تبلیغاتی حاكمان تبدیل شده‌اند، از قدرت آنها و- به تبع آن- از تأثیرگذاری بر روند اصلاح اجتماعی و نشر ارزش‌های توسعه در میان مردم و تشویق آنان به مشاركت سیاسی كاسته شده است. (14)
اندیشمندانی كه در زمینه‌ی توسعه‌ی سیاسی پژوهش كرده‌اند، در پی یافتن پاسخ برای موانع توسعه‌ی جهان عرب و بررسی راه‌های توسعه این كشورها بوده‌اند.
در مورد بررسی توسعه نیافتن این كشورها، در آثار اندیشمندان اصلاح‌گرای عرب در قرن نوزدهم مطلبی نیامده، زیرا توسعه‌ی سیاسی با معیارهایی همچون مشاركت و وجود نظام‌های چندحزبی و نهادینه سازی، مسئله‌ای نوظهور و متعلق به چند دهه‌ی اخیر است و آنچه در آثار نویسندگانی چون سیدجمال الدین اسدآبادی و رفاعه رافع طهطاوی و خیرالدین پاشا تونسی می‌توان یافت، نوعی از اصلاح طلبی است كه در چارچوب توسعه‌ی سیاسی و نظریه‌های آن قرار نمی‌گیرد و بدین منظور نوشته نشده است كه مبنای توسعه‌ی سیاسی به مفهوم معاصر باشد. (15) اما اندیشمندان معاصر، مانند ابوالاعلی مودودی، سیدقطب و حسن البنا، (16) به بررسی برخی از معیارهای توسعه در غرب- كه مبتنی بر معیارهای مردم سالاری، سكولاریسم و نظام چندحزبی است- پرداخته‌اند. این اندیشمندان، به رغم پذیرش توسعه نیافتگی جهان عرب، توسعه به معنای غربی آن را نمی‌پذیرند. مثلاً، سید قطب همه‌ی نهادهای بشری جوامع معاصر را نهادهای جاهلی می‌داند كه در آنها انسان‌ها به جای پرستش خداوند، به پرستش انسان‌های دیگر می‌پردازند. بر این اساس، سیدقطب رابطه با همه‌ی نهادهای حاكم معاصر را رد می‌كند. (17) او بر آن است كه جامعه‌ی مسلمان همان جامعه‌ی توسعه یافته است و وقتی حاكمیت از آنِ خدا باشد، انسان كاملاً از بندگی انسان‌ها رها و آزاد می‌شود و این توسعه توسعه‌ای انسانی خواهد بود. او معتقد است جامعه‌ی مسلمانان تنها جامعه‌ی متمدن است و جوامع جاهلی در همه‌ی انواع آن و در رأس آنها جوامع غربی، جوامعی عقب مانده و توسعه نیافته‌اند. از دیدگاه او یكی از خصایص جوامع توسعه نیافته، پیروی از حزب واحد است كه در دیدگاه سوسیالیستی وجود دارد و با ایجاد نهادهای قانونگذار بشریِ مبتنی بر جدایی دین از سیاست، به نام ملت یا حزب حكومت می‌كند. (18) سیدقطب و همفكران وی، جدایی دین و سیاست را برآیند ذاتی دین مسیحی می‌دانند و با تأكید بر تفاوت این دین و اسلام، تطبیق جدایی دین از سیاست را بر اسلام و جوامع اسلامی مردود می‌شمارند و با نظام چندحزبی و رقابت سیاسی احزاب به شیوه‌ی غربی آن نیز مخالف‌اند. (19)
در مقابل آنها، برخی نویسندگان، از جمله طه حسین، موافق سرسخت توسعه به مفهوم غربی آن بوده‌اند. مقیاس پیشرفت از دیدگاه طه حسین، اخذ و اقتباس عناصر مادی و معنوی زندگی غربی است. او روش غربی توسعه را تنها راه پیشرفت و خیزش می‌داند. از دید وی توسعه تنها یك راه دارد و آن این است كه به راه اروپاییان رویم، شریك تمدن آنان باشیم و هركس جز این، راهی ترسیم كند، یا در پی گمراه كردن دیگران است یا خود، گمراه است. از دید او باید رو به سوی اروپا كرد و در همه‌ی ابعاد، چه در دفاع ملی چه در نظام سیاسی و چه در نظام آموزش و پرورش، از آنها اقتباس نمود. (20)
اندیشمندان عرب، شیوه‌ی یكسانی برای برخورد با روش توسعه‌ی غربی و به ویژه در توسعه‌ی سیاسی، اتخاذ نكرده‌اند، اما به رغم این جدال نظری و طرح‌های مختلف پیشنهادی، اعم از لیبرالیستی و سوسیالیستی یا اسلام گرایانه، كه برخی از آنها به مرحله‌ی اجرا نیز رسیده است، همه‌ی اندیشمندان عرب بر آن‌اند كه كشورهای عرب، در حوزه‌ی توسعه‌ی سیاسی، گام‌های اساسی برنداشته‌اند، معیارهای مهم توسعه در آنها رعایت نشده و در مواردی، توسعه‌ی سیاسی در جهان عرب شكست خورده است. (21) برخی از این اندیشمندان و از جمله اسلام گرایان، دلیل این شكست را تفاوت یا گسست بنیادین و ساختاری میان واقعیت اجتماعی كشورهای عرب و ساخت جوامع غربی می‌دانند و خواهان برآمدن توسعه از درون ساختار كشورهای عرب‌اند. در این میان، فشارهای خارجی نیز بر كشورهای عرب مؤثر بوده است، به طوری كه برخی از نویسندگان بر این نكته تأكید دارند كه اوضاع و فشارهای بین‌المللی، از جمله امپریالیسم غربی، نقش مهمی در شكست طرحهای نوسازی و توسعه‌ی سیاسی كشورهای عرب داشته است. (22)
موانع توسعه‌ی جهان عرب را اندیشمندان عرب به گونه‌های مختلفی تفسیر كرده‌اند كه می‌توان آنها را به دو دسته تقسیم نمود: برخی اندیشمندان توسعه نیافتگی جهان عرب را معلول علت‌های خارجی می‌دادند، از جمله مهم‌ترین طیف در این گروه، طرفداران نظریه‌ی وابستگی و در رأس آنها سمیر امین است. (23) گروه دیگر، توسعه نیافتگی جهان عرب را معلول عوامل درونی، و ساختار اجتماعی- سیاسی این كشورها را مانع اصلی توسعه می‌دانند. برخی از این اندیشمندان، از جمله عبدالعزیز عبدالله جلال و اسامه عبدالرحمان، با طرح مفهوم دولت رانت طلب، در مورد كشورهای نفت خیز عرب، طرح‌های توسعه‌ی سیاسی را در جهان عرب ناكارآمد می‌دانند و حتی برخی، سابقه‌ی دولت رانت طلب را در صدر اسلام جستجو می‌كنند و به مفهوم دولت خراجی- كه درآمدی ثابت و مستقل از مردم و نیز هویتی مستقل از آنان و در برابر آنان دارد- اشاره می‌كنند. (24)

پی‌نوشت‌ها

1. عارف، ص233، 263؛ بركات، 2001، ص450-463.
2. ر. ک. دانشنامه جهان اسلام، ذیل «جمال عبدالناصر».
3. ر. ک. عبدالفضیل، ص11-42، 91-95؛ بحوث فی الفكر القومی العربی، ج1،‌ص 286، 290، 348.
4. ر. ک. بركات، 2000، ص59-65، 80، 83، جاهای دیگر.
5. ر. ک. كواری، ص141-185؛ نقیب، ص105-132.
6. ابراهیم،‌ص231.
7. ر. ک. دلیله، ص23-48.
8. نقیب، ص144-145.
9. همان، ص144، 146-148.
10. عبدالرحمان، ص154-155.
11. ر. ک. ابراهیم، ص178، 221-236.
12. جلال، ص15؛ عبدالرحمان، ص212-213.
13. ر. ک. عبدالرزاق، ج1، ص 73-82؛ رجایی، ص45.
14. عبدالرحمان، ص170.
15. ر. ک. عارف، ص30-45.
16. ر. ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «البناء، حسن».
17. عبدالرزاق، ج2، ص958-959.
18. ر. ک. قطب، 1983، ص98-101؛ همو، 1415، ص82.
19. ر. ک. همو، 1415، همان جا؛ بِلقَزیز، ص191-196.
20. ر. ک. ج9، ص49-53؛ نیز ر. ک. عبدالرزاق، ج2، ص673-675.
21. برای نمونه ر. ک. عارف، ص56-74؛ بركات، 2001، ص450-460.
22. برای نمونه ر. ک. عارف،‌ص84-85، 111-113؛ راكس بارو (Roxborough)، ص89-111.
23. سو (So)، ص130-132؛ برای نمونه‌ای از آرای سمیر امین ر. ک. المستقبل العربی، ش93، ص86-122.
24. جابری، ص47، 50.

منابع:
حسنین توفیق ابراهیم، ظاهره العنف السیاسی فی النظم العربیه، بیروت 1992.
سمیر امین، «حول التبعیه و التوسع العالمی للرأسمالیه»، المستقبل العربی، ش93 (نوامبر 1986).
بحوثٌ فی الفكر القومی العربی، تألیف حلیم یازجی و دیگران، ج1، بیروت: معهد الانماء العربی، 1983.
حلیم بركات، المجتمع العربی المعاصر: بحث استطلاعی اجتماعی، بیروت 2001.
__، المجتمع العربی فی القرن العشرین: بحث فی تغیر الاحوال و العلاقات، بیروت 2000.
عبدالله بلقزیز، الدولة فی الفكر الاسلامی المعاصر، بیروت 2002.
محمد عابد جابری، العقل السیاسی العربی: محدداته و تجلیاته، بیروت 1995.
عبدالعزیز عبدالله جلال، تربیة الیسر و تخلف التنمیة، كویت 1405/ 1985.
دانشنامه‌ی جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1375ش.
عارف دلیله، «بعض انعكاسات البعد الاقتصادی للوحدة العربیة فی الفكر الاقتصادی العربی المعاصر»، در دراسات فی التنمیة العربیة: الواقع و الآناق: بیروت: مركز دراسات الوحدة العربیة، 1998.
ایان راكس بارو، نظریه‌های توسعه نیافتگی: ترجمه‌ی علی هاشمی گیلانی، تهران، 1369ش.
فرهنگ رجایی، اندیشه‌ی سیاسی معاصر در جهان عرب: از قرارداد پاساروویتز تا قرارداد غزه- اریحا، تهران، 1381ش.
آلوین سو، تغییر اجتماعی و توسعه: مروری بر نظریات نوسازی، وابستگی و نظام جهانی، ترجمه‌ی محمود حبیبی مظاهری، تهران، 1380ش.
طه حسین، المجموعة الكاملة لمؤلفات الدكتورطه حسین، ج9، علم التربیة، بیروت 1982.
نصر، محمد عارف، نظریات التنمیة السیاسیة المعاصرة، هرندن، ویرجینیا 1412/ 1992.
احمد محمدجاد عبدالرزاق، فلسفه المشروع الحضاری: بین الاحیاء الاسلامی و التحدیث الغربی، هرندن، ویرجینیا 1416/ 1995.
اسامة عبدالرحمان، البیروقراطیة النفطیة و معضلة التنمیة، كویت 1402/ 1982.
محمود عبدالفضیل، الاقتصاد المصری: بین التخطیط المركزی و الانفتاح الاقتصادی، بیروت، 1980.
سیدقطب، العدالة الاجتماعیة فی الاسلام، قاهره 1415/ 1995.
__، معالم فی الطریق، قاهره 1983.
علی خلیفه كواری، «مجتمعات علی مفترق طرق: تأثیر التغیرات المصاحبة للنفط فی مجتمعات شرق الجزیرة العربیة»، در هموم اقتصادیة عربیة: التنمیة، التكامل، النفط، العولمة، تحریر طاهر حمدی كنعان، بیروت: مركز دراسات الوحدة العربیة، 2001.
خلدون حسن نقیب، المجتمع و الدولة فی الخلیج و الجزیرة العربیة، بیروت، 1989.

منبع مقاله :
میرجلیلی، حسین... [و دیگران]، (1389)، توسعه‌ی سیاسی و اقتصادی در جهان اسلام، تهران: نشر كتاب مرجع، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط