چکیده
زمانی که چشم انداز بیست سالهی توسعهی کشور، مبنای برنامه ریزی پیشرفت در بخشهای گوناگون معرفی شد، دستیابی به رتبهی نخست منطقهای در طی دو دههی آینده هدف قرار گرفت. اما تاکنون معیاری مطابق با فرهنگ و هویت اسلامی و ایرانی ما برای این پیشرفت و رتبه بندی مشخص نشده است. هدف از این تحقیق، پایه گذاری معیارهایی است که ریشه در این فرهنگ و هویت داشته باشد تا به موازات نقد تعاریف رایج بین المللی توسعه که از غرب آمدهاند، معیارهایی ملموس و پذیرفتنی برای توسعهی کشوری مانند ایران ارائه شود. شاخص اسلامی و ایرانی توسعه دارای زیربناهای محکمی در قرآن و حدیث و ادبیات است که با دید کلنگر خود، مانع زیاده روی در یک بعد و عقب ماندن در ابعاد دیگر میشود. از سوی دیگر، این شاخص بر محور آگاهی و آزادگی از قیود شکل میگیرد؛ نه آن چنان که انسان مصرفی غربی با واقعیت گریزی، دردهای زندگی خویش را تسکین میدهد. شاخصی که مورد نیاز ماست مطابق وجدان و فطرت کمال گرای ما و عمیقاً واقعیت گراست.مقدمه
به نظر میرسد که اکثر برنامه ریزان و مسئولان کشور معیارهای رایج جهانی را برای پیشرفت به عنوان مبنا پذیرفتهاند. این معیارها اغلب شامل مواردی است که در گزارش توسعهی انسانی سازمان ملل متحد آمده است و طی آن همیشه تعدادی از کشورهای غربی در صدر خوشبختها برشمرده میشوند و در میان کشورهای اسلامی، که معمولاً جایگاهی بهتر از متوسط ندارند، چند کشور عربی نفتخیز در مقام برتر معرفی میشوند. با این حال، هم مردم آن کشورهای غربی و هم مسلمانان آن کشورهای عرب، نه از زندگی رضایت دارند و نه به طور کافی از وضع اجتماعی و فرهنگی و سیاسی خود آگاه هستند و براساس آمارها، این اوضاع اغلب رو به بدتر شدن است. در یک تحلیل خوشبینانه، گزارشهای توسعه و معیارهای جهانی را باید بهترین دستپخت تمدن مدرن غرب برای جهان امروز دانست. اما یک تحلیل بدبینانه میتواند بوی خودستایی و تبلیغات فخرفروشانه را از آن استشمام کند.در این تحقیق خواهیم دید که معیارهای معمول توسعه هرگز شامل آنچه ما ایرانیان خوشبختی واقعی میدانیم، نمیشود و حتی با فطرت غیرمسلمانان نیز در این زمینه سازگار نیست. مثلاً افزایش تولید ناخالص ملّی ممکن است ما را به جایگاه اوّل در منطقه برساند و یا به کشورهای اروپایی در این زمینه نزدیک کند، ولی به طور طبیعی همراه با افزایش مصرف و مادیگرایی ناشی از مصرف زدگی خواهد بود؛ یعنی همان دردی که همهی کشورهای توسعه یافته با آن دست یه گریبان هستند. بسیاری از این کشورها برای تسکین این درد، از صنایع فرهنگی و رسانهای خود کمک میگیرند تا مردم را در ناآگاهی نگه دارند و از واقعیات دور کنند؛ زیرا راهحل دیگری برای اقناع آنها ندارند.
طرح مسئله
سند چشم انداز بیست سالهی توسعهی کشور که باید تا سال 1404 تحقق پذیرد، نقشه کلی پیشرفت جمهوری اسلامی ایران را مشخص میکند. در هر پیشرفتی نیاز به وجود شاخصها و معیارهایی برای سنجش میزان آن پیشرفت وجود دارد؛ زیرا در غیر این صورت، نمیتوان گفت که اندازهی پیشرفت کمتر از حد انتظار یا بیشتر از آن بوده است. انتخاب معیارها برای این سنجش را میتوان از یکی از راههای زیر انجام داد:1. مقایسه با وضعیت کشور در نقطهی شروع؛
2. مقایسه با یک وضع تعریف شدهی آرمانی برای کشور؛
3. مقایسه با وضعیت کشورهای دیگر.
در الگوی اوّل، باید ابتدا شاخصهای برگزیده دربارهی واقعیات موجود در کشور از لحاظ کمّی شناخته شود و سپس تصمیم گرفته شود که در طی مسیر پیشرفت، این شاخصها با چه شیبی باید ارتقا یابند. در این صورت میتوان در هر دورهی مورد ارزیابی، کافی بودن یا نبودن پیشرفت را سنجید.
در الگوی دوم، پس از گزینش شاخصهای توسعه، یک یا چند دورهی زمانی مشخص انتخاب میشوند و برای هر کدام، یک وضعیت پایانی تعریف میشود که باید با گذشت دورهی مزبور، آن وضعیت تحقق یافته باشد.
در الگوی سوم، برخلاف دو الگوی قبلی، کشور با خودش مقایسه نمیشود بلکه رتبهی آن در میان سایر کشورها، معیار سنجش خواهد بود. در این صورت، رشد کشور نه با آهنگی تعریف شده و مستقل مقایسه میشود، و نه با آرمانی تعریف شده و مستقل؛ بلکه باید در هر زمان، مقایسهای پویا بین وضعیت کشور با اوضاع سایر کشورها به عمل آید، صرف نظر از اینکه آنها خود با چه الگویی و چه شتابی در حال رشد هستند.
در سند چشم انداز توسعهی بیست سالهی کشور: «ایران کشوری است توسعه یافته، با جایگاه اوّل اقتصادی علمی و فناوری در سطح منطقه، با هویت اسلامی و انقلابی، الهام بخش در جهان اسلام ... دست یافته به جایگاه اوّل اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقهی آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه)...».
این عبارات نشان میدهند که در این سند ملّی، معیار سنجش پیشرفت نه بر اساس الگوی نخست (شتاب تعریف شده و مستقل) و نه بر اساس الگوی دوم (هدف تعریف شده و مستقل) بلکه بر مبنای الگوی سوم، یعنی مقایسه با سایر کشورها، انتخاب شده است. در سایر عبارات سند چشم انداز، شاخصی برای سنجش میزان پیشرفت ارائه نشده و به نظر میرسد تعریف شاخصها برعهدهی قانون گذاران و برنامهریزان گذاشته شده است.
خلأیی که در برنامههای توسعهی کشور مشاهده میشود، شامل هر دو جنبهی فوق است:
چه شاخصهایی برای مقایسهی وضع کشور با سایر کشورهای مورد اشاره در سند چشم انداز باید مدنظر باشد؟ آیا جایگاه اوّل در سطح منطقه به همان معنایی است که اغلب در مقایسههای جهانی و با معیارهای اعلام شده توسط سازمان ملل متحد، بانک جهانی و امثال آن مورد نظر است؟
چه شاخصهایی برای بخش اعظم اهداف سند که به شکل کلی بیان شده، باید انتخاب و دنبال شود؟ پس از بیست سال، از کجا مشخص میشود که اهداف چشمانداز کمتر از حد انتظار یا فراتر از آن محقق شده است؟
بزرگان دین، بر نگاه سنجیده و متمرکز بر اهداف تأکید دارند؛ از جمله رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) میفرمایند: «بر امّت خویش، نه از فقر، که از برنامه ریزی نادرست بیم دارم». (ابنابی جمهور، 1403ق: ج 4، 39) امام علی (علیه السلام) نیز میفرمایند: «نشانهی سیاست درست، برنامه ریزی صحیح پرهیز از ریخت و پاش است». (التمهیمی، 136: ح 10920) همچنین میفرمایند: «مایهی پایداری زندگی، خوب سنجیدن میباشد و پایهی آن، برنامهریزی است». (همان، ح 10919)
مفهوم توانگری در حدیث فوق را میتوان نزدیک به مفهوم توسعه و پیشرفت در واژگان امروزی دانست. در هر صورت، این یک ضرورت اساسی و مغفول است که برای توسعهی کشور، نیاز به انتخاب معیارهای مقایسه داریم. در پنج سالی که از آغاز دورهی سند چشمانداز بیست ساله میگذرد، نوعی سردرگمی دربارهی ترسیم نقشهی پیشرفت و علامتگذاری آن برای سنجش عملکرد کشور در این زمینه دیده میشود. چنان که خواهیم دید، این سردرگمی ریشه در فهم ما از توسعه و نظریات زیربنایی آن دارد.
افق مسئله
«پروژهی توسعه» سابقهی پرفراز و نشیبی دارد که با نگاهی از آخر به آن، بهتر میتوان آن را تحلیل کرد. چرا این پروژه که عمری بیش از نیم قرن در سطح بین المللی دارد، به رغم امیدهای بسیاری که بر آن گره خورده بود، راه نایافته، تن به شکست داد و مکاتب و نظریههای پر ادعای گذشته، در این مسیر انسجام خود را از دست دادند؟ چرا بسیاری از کشورهای فقیری که قرار بود در نتیجهی «مراحل توسعه» به رشد، رفاه و آزادی نائل شوند، آشفتهتر از پیش، در فقر، نابرابری، بیعدالتی و عقب ماندگی گرفتار شدهاند و اوضاع آنها شکنندهتر و نابسامانتر از گذشته است و لطمات وارده بر طبیعت در این دوران، ابعاد گسترده و غیرقابل جبرانی یافته و از مرز فاجعه نیز گذشته است؟میدانیم که در پاسخ به این شکستها، «توسعهی پایدار» که ریشه در تجارب ناموفق «پروژهی توسعه» در دهههای گذشته دارد، در پرتو تحولات اجتماعی و فکری عصر جدید شکوفا شده است. توسعهی پایدار، عرصهی نوینی است که قول میدهد همزمان، هم سیاست و فرهنگ را مورد توجه قرار دهد هم بر رونق اقتصاد و تجارت و صنعت تأکید ورزد؛ هم از محیط زیست و همزیستی با طبیعت حمایت کند هم از حقوق برابر انسانها؛ هم به مسائل داخلی کشورها بپردازد هم به مسائل بین المللی. واقعیت این است که پایداری در عصر جدید تبدیل به معیار شده است.
«توسعهی پایدار» انسان محور است و با توجه به گستردگی مباحث و قابلیتهای بسیار آن، به سرعت به مهمترین مناظرهی استراتژیک و نیز یکی از مهمترین چالشهای قرن بیست و یکم تبدیل شده است. در آن، اقتصاد، سیاست، فرهنگ، محیط زیست، امنیت، آموزش، بهداشت، اخلاق و غیره در کنار هم مورد توجه قرار میگیرند.
اما حتی در مواجهه با مفهوم توسعهی پایدار نیز پرسشهای متعددی مطرح میشود:
- آیا پیشرفت یا عقب ماندگی هر کشور دلایل ذاتی ویژهی آن را دارد؟
- آیا بین توسعه یافتگی «شمال» و توسعه نیافتگی «جنوب» رابطهای منطقی وجود دارد؟
- آیا الگوهای غلط یا ناقص توسعه یکی از عوامل عقب ماندگی بسیاری از کشورها نیست؟
- آیا توسعهی پایدار با تعاریف ارائه شده میتواند داروی درد همهی کشورها، به طور یکسان باشد؟
- آیا ملل «توسعه نیافته» میتوانند در گسترههای جدیدی منافع از دست رفتهی خود را به دست آورند؟
- آیا وقتی که آیندهی جهان را در خطر مییابیم، الگویی وجود دارد که بتوان براساس آن به آیندهی یک کشور امیدوار بود؟
سابقهی مسئله
در دوران پس از جنگ جهانی دوم که «پروژهی توسعه» مورد بحث و جدل بود، در پژوهشها، سه تعریف تفوق بیشتری داشتند:1. در تعریف اوّل، طی مطالعات سالهای دههی 1950، توسعه، با «رشد اقتصادی» برابر گرفته شد که در شکل افزایش «تولید ناخالص ملّی» و یا به صورت افزایش درآمد سرانه در یک کشور اندازهگیری میشد؛
2. در تعریف دوم، طی دهههای 1960 و 1970، توسعه، اگرچه همچنان بر مبنای «رشد اقتصادی» تعریف میشد، اما این رشد باید با «فقرزدایی» و «کاهش نابرابری» همراه میشد و در نتیجه، توسعه با معیار بهبود شرایط اجتماعی سنجیده شد؛
3. تعریف سوم از دههی 1980 طرح شد، به ویژه به این دلیل که پروژهی مدرنیزاسیون محمدرضا شاه، موسوم به دست یابی به دروازههای تمدن بزرگ، با انقلاب اسلامی ایران به عنوان جنبشی مذهبی، فرهنگی و اجتماعی خاتمه یافت و جهان در حیرت فرو رفت که چگونه ممکن است مردم یک کشور علیه مدرنیزاسیون (با تعریف رایج) قیام کنند. بحثهای بسیار در سطح جهانی درگرفت و در نتیجه، علاوه بر تأمین نیازهای اقتصادی، مسائل سیاسی و فرهنگی نیز مورد توجه قرار گرفت. از این تعریف به دلیل جاذبههایش، به صورت وسیع استقبال شد، اما به جهت ابهامات و تنوعات موجود فرهنگی، هیچ مقیاس واقعی برای سنجیدن آن وجود نداشت و همین ضعف در نهایت، غلبهی تعریف دوم را در مطالعات تداوم بخشید.
به این ترتیب، در اغلب بحثهای مربوط به توسعه، بیشترین تأکید بر شاخصهای طرح شده در گزارشهای نهادهای مرجع بین المللی، به ویژه سازمان ملل، قرار میگیرد. در مجموع، مراد از توسعه عبارت از روندی شد چندبعدی که در طی آن، جوامع استانداردهای زندگی خود را ارتقا میبخشند، نابرابریها را کاهش میدهند و فقر را از اعضای خود میزدایند.
توسعه و نوسازی به اعتبار معنا و در کلیت خود، از آرزوهای جمعی انسانها در سراسر جهان است و به ویژه، براساس تعاریف مرسوم که از طریق رسانهها ترویج میشود، این هدف را در دلهای مردم کشورهای توسعه نیافته جهان به وجود میآورد که آنچه امروز ملّتهای غربی دارند، آنها نیز سرانجام روزی به دست خواهند آورد.
بنیانهای ایدئولوژیک توسعهی مدرن
مبنای ایدئولوژیک این پروژه همان تجدد یا مدرنیسم است که دیدگاه فلسفی و معرفت شناختی مسلط در جهان میباشد و بر مؤلفههایی نظیر فردگرایی، تجربه گرایی، تفکیک دین از دولت، آزادی اجتماعی، اصالت سود و لذّت، انسانگرایی و نظایر اینها استوار میشود. در این ایدئولوژی، تجربهی غرب، هم اجتناب ناپذیر و هم مطلوب تصور میشود و ترقی تنها در پیمودن این مسیر قابل حصول تلقی میگردد.در واقع، توسعهی مدرن عبارت از روندی است که طی آن جوامع با گذر از مراحل سنتی و ماقبل مدرن، با تبعیت از روند تکاملی و دگرگونی در عرصهی فناوری، اقتصاد، نظام اجتماعی و سیاسی، هرچه بیشتر شبیه کشورهای توسعه یافته اروپای غربی و آمریکای شمالی میشوند. گویا جوامع بر روی «خط یگانهی توسعه» جای معینی را اشغال کردهاند و به سوی هدفی از پیش مشخص شده در حرکت هستند. به آن دلیل که اروپا و آمریکا مدلهای «مطلوب» هستند، توسعه و نوسازی، فرایند «اروپایی و آمریکایی شدن» خواهد بود. گزارشهای توسعهی انسانی سازمان ملل و اغلب ردهبندیهای جهانی دیگر که کشورهای غربی را در صدر، و کشورهای دیگر را به دنبال آنها میچینند، همان خط یگانهی توسعه را ترسیم میکنند که بر اساس پیش فرضهای فوق شکل گرفته است.
این رهیافت از آغاز در پاسخ به نقش آمریکا به عنوان «رهبر جدید جهان» در نیمهی دوم قرن بیستم تدوین گردید و این مکتب در پس مقولاتی چون سنت و مدرنیته، در خدمت توجیه این رهبری به کار گرفته شد. نظریه پردازان این پروژه با این ادعا که همهی عقب ماندگیهای کشورهای توسعه یافته «داخلی» است، عملاً با ایجاد انحراف، اذهان را از توجه به نقش بسیار مخرب سلطهی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آمریکا و اصولاً غرب باز میداشتند.
این نظریه، آن گونه که بسیاری از منتقدان آن نشان دادند، شکل گرفته بر محور تصور «نژاد بر اثر اروپایی- آمریکایی» و میراث دوران استعمار و مبتنی بر تحقیر «انسان توسعه نیافته» بود. حتی مارکس در کتاب سرمایه مینویسد: «هر کشور توسعه یافتهی صنعتی، تصویر آیندهی کشور کمتر توسعه یافته است». از نظر او، سرمایه داری در قالب استعمار، نیرویی «مترقی» به شمار می رود؛ زیرا به تمدنهای کهن ولی ایستایی نظیر «تمدن شبه قارهی هند» تحرکی دوباره میبخشد و شالودههای مادی جوامع غربی را در شرق پیریزی میکند!
ولی پژوهشگران مستقل، سیاستهای غرب و استثمار سرمایه داری را مهمترین علت فقر و نابسامانی در جهان میدانند. آنها نشان میدهند که پیشرفت کشورهای توسعه نیافته در چارچوب دنیای سرمایهداری غیرممکن است و رابطهی استعماری کشورهای امپریالیستی با کشورهای تحت سلطه، ثمری جز توسعه نیافتگی نداشته و کشورهای توسعه نیافته بدون دستیابی واقعی به استقلال سیاسی و اقتصادی خود نمیتوانند به توسعه دست یابند.
در واقع، ساختارهای نظام جهانی سرمایه داری، مخالف مدرنیزه کردن توسعه نیافتگان هستند و به افزایش عقب ماندگی آنها گرایش دارند. فرمولبندی این نوع وابستگی بر تجربهی تاریخی آمریکای لاتین استوار است. در حالی که نظریهپردازان توسعهی مدرن، توسعهنیافتگی را برآمده از عوامل داخلی کشورها میدانند، رابطهی ایالات متحده و آمریکای لاتین نشان میدهد که عوامل خارجی نقش برجستهتری دارند. در واقع، توسعهی اقتصادی و توسعهنیافتگی، دو روی یک سکه هستند: توسعه نیافتگی در یک گروه از کشورها، محصول توسعه در گروه دیگر است. کشور توسعه نیافته به فروش منابع و داراییهای خود به دیگران متکی است، در حالی که کشور پیشرفته از همین موضوع سود میبرد و با دریافت منابع ارزان از آنها و کار روی این منابع، ارزش افزودهای را ایجاد میکند و محصولاتش را با سود بسیار به دیگران میفروشد. در این چرخهی باطل، کشورهای فقیر مهمترین کمک را به توسعهی کشورهای ثروتمند کردهاند، درحالی که خود فقیرتر شدهاند.
این شیوه در کشورهای متکی بر صادرات نفت به وضوح دیده میشود و همواره مورد نگرانی بوده است. مخبرالسلطنه (مهدیقلی هدایت، 1243-1334 ش) سیاستمدار ایرانی قرن اخیر، با هشدار در همین باره، راه توسعه را نشان میدهد:
فکر تو سرمایهی تو است ای رفیق *** بازوی تو در جهان یار شفیق
فکر و بازو چون بهم انباز شد *** هر طرف کار گروهی ساز شد
...
آخرین اصل اصول اقتصاد *** آن فروش دسترنج است نی مواد
یکی از ساز و کارهای دیگر عقب ماندگی به این شکل است که ثروت و شیوهی زندگی نخبگان در جامعهی وابسته، روز به روز بیشتر به فعالیتهای اقتصادی نخبگان در جامعهی توسعه یافته، وابسته میشود و در حالی که نخبگان جامعهی وابسته به دلیل این رابطه، از زندگی مرفه بهرهمند میشوند، مردم عادی به جهت خروج مازاد تولیدشان از جامعه و انتقال به خارج، در محرومیت به سر میبرند. «نخبگان محلی» به علت وابستگیهایشان به «نخبگان خارجی» است به هیچ گونه توسعهی ملّی نمیزنند، بلکه رفتار اقتصادی آنان بیشتر سرمایهگذاری در املاک و مستغلات و در عرصههای غیر تولیدی است. شیوهی زندگی آنان مسرفانه است و در نهایت، آنان با خارج کردن پس اندازهایشان از کشور و سپردن آنها به بانکهای خارجی، ضربهای مهلک بر اقتصاد و نیز حیات کشورهای توسعه نیافته وارد میکنند.
در جست و جوی الگوی جایگزین
امام خمینی (رحمة الله علیه) اصول توسعه را نه در مدلهای غربی، بلکه در الگوهای بومی میبینند و میفرمایند:مسائل را جدی بگیرید، نه اینکه گوشتان به این باشد که از اروپا چه میگویند، یا گوشتان به این باشد که غرب چه خبری دارد یا گوشتان به این باشد که مسائل در غرب چه جوری حل میشود؛ ما شرقی هستیم، ما یک مسائلی برای خودمان داریم، یک چیزهایی در بین خودمان باید باشد. (صحیفهی امام، 1380: ج 9، 158)
با این پرسش که چه ضرورتی دارد از مسیر و روش مورد نظر غرب به توسعه برسیم، متفکران مستقل باید ضمن نقد جریان یک سویه و رایج، راههای جانشین و الگوهای متفاوت توسعه را مطرح کنند. هر کشوری باید بتواند الگوی توسعهی خاص خود را داشته باشد، همانطور که در مورد ژاپن، کره، چین و سایر کشورهای آسیای شرقی قابل مشاهده است. موضوع این نیست که ما از الگوی این کشورها تقلید کنیم، بلکه درک این مفهوم است که ارزشهای سنتی نه تنها مانع توسعه نیستند، بلکه میتوانند در مسیر آن مفید واقع شوند.
در جامعهی ما ارزشهای سنتی، مذهبی و فرهنگی، در جریان مبارزات آزادیبخش مردم، احیا و تقویت شده و سکوی پرشی برای توسعه گردیدهاند. تجربهی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تحولات پس از آن، نقش کارساز سنت، تاریخ و فرهنگ، و نیز رابطهی متقابل این عوامل را با پیشرفت در ابعاد مختلف نشان داده است.
یکی از مهمترین تفاوتهای ایدئولوژیک بین الگوی توسعهی غربی و الگوی مبتنی بر سنت و فرهنگ، مسئلهی فردگرایی است. انسان در جامعهی مدرن به عنوان یک «فرد» مورد شناسایی واقع میشود حال آنکه انسان سنتی به اعتبار اصل تاریخی و نسبت و خویشاوندیاش با جامعه و فرهنگ خود مورد داوری قرار میگیرد. نوع نخست، بنیان جوامع «سود پیوند»، و نوع دوم بنیان جوامع «مهر پیوند» را تشکیل میدهد.
در مجموع، اگر توسعهی مدرن، «چشم انداز آمریکایی اروپایی به مسئلهی توسعه» تلقی شود، میتوان گفت توسعهی سالم «چشمانداز کشورهای مستقل به توسعه» است که براساس ارزشهایِ خود آنان تدوین شده است.
معیارهای پیشرفت تا کنون
نظامهای غربی بر پایهی زیربناهای ایدئولوژیک خود، تعریف «کشور رفاهمحور» (2) را دنبال میکنند. اهداف توسعه در این دیدگاه شامل موارد زیر هستند که البته با یکدیگر اشتراک دارند:1. افزایش سطح رفاه؛
2. افزایش تولید ناخالص داخلی؛
3. افزایش گردش پول و سرمایه؛
4. افزایش مصرف (حتی از طریق وام).
رایجترین معیار برای خلاصه کردن این موارد، «شاخص تولید ناخالص داخلی» (3) یا «GDP» است که در اکثر کشورها از جمله در ایران، برای سنجش وضعیت کلی کشور به کار میرود و البته زیرمجموعههایی برای تعیین وضعیت حوزههای مختلف دارد. ولی آیا واقعاً این شاخص میتواند بگوید که اقتصاد یک کشور سالم است؟ اقتصاددانان مؤسسهی «بازتعریف پیشرفت» (4) در گزارشی در این باره، ضمن پاسخ منفی به سؤال بالا، استدلالی مشابه زیر میکنند:
فرض کنید در سال اخیر این اتفاقات برای شما روی داده است: به خاطر پروژهی جدیدی که در محل کارتان تقبل کردهاید، درآمد بیشتری به دست آوردهاید. اما به دلیل توجه کمتر به وضع خانهتان، خیلی دیر متوجه خرابی لوله و چکهی آب از سقف خانه شدهاید. در جریان تعویض روکش، معلوم شد که برخی بخشهای سقف برای سازگاری با این تعمیر باید اصلاح شود و این هزینهی شما را بالا برده است. از سوی دیگر، چون کار شما زیاد است، فرزندتان باید با وسیلهی دیگری به مدرسه برود. اما یک روز او بر اثر سقوط از پلهی مینیبوس، دچار شکستگی پا شده و هنگام مراجعه به بیمارستان، مخارج مختلفی برای شما پیش آمد که انتظارش را نداشتید. نیز به دلیل حواس پرتی در این مشکل غیرمترقبه، کیف شما از داخل خودرو به سرقت رفته و علاوه بر پول، اسناد و مدارک خود را گم کردهاید. پس از تلاشها و مخارج مختلف برای جبران این مشکلات، سیستم دزدگیر خودرو را ارتقا دادهاید، به این امید که این اتفاق تکرار نشود. ولی آیا میتوان اطمینان داشت که سال آینده مسائل و هزینههای بیهودهی دیگری پیش نخواهد آمد؟
این سناریویی است که مشابه آن هر سال برای میلیونها انسان در جوامع پیشرفته یا در حال پیشرفت رخ میدهد و عجیب اینکه به افزایش تولید ناخالص داخلی کمک شایانی هم میکند. با هر اتفاق شبیه فوق، خرجهای جدیدی برای مردم پیدا میشود. اما هزاران شغل از این راه تأمین میشود و تولیدات بسیار در این راه به فروش میرسد. ولی آیا این وضع به توسعهی واقعی جامعه کمک کرده و مردم این را خوشبختی میدانند؟ توجه کنید که خود کسانی که بر اثر سخت شدن زندگی دیگران پول در میآورند، آن را در هزینههای بیهودهی دیگری به هدر میدهند. در واقع، سهم بزرگی از افزایش تولید ناخالص داخلی مربوط به طرز زندگی ناسالم است و مستقیماً در نارضایتی مردم از زندگی خود نقش دارد.
افزایش تولید ناخالص داخلی تنها زمانی میتواند مثبت تلقی شود که کیفیت آن با رضایت مردم از زندگیشان رشد کرده باشد. پس هم کیفیت و هم کمیّت GDP مهم است. اگر برای افزایش آن، هر یک از مسائل زیر ایفای نقش کرده باشند، جامعه دچار رشدی کاذب شده است. به عبارت دیگر، هنگام مقایسهی کشورها، باید افزایش GDP بر اثر موارد زیر را شاخصی منفی به حساب آورد؛ یعنی هرچه جامعهای در پیشگیری از مشکلات زیر و هزینههای ناشی از آن ناموفقتر باشد، گرچه شغلهای بیشتر و تولید کالاها و خدمات فزونتری (در این زمینهها) دارد، اما نمیتواند امکانات و نیروی انسانی خود را در مسیر مفیدتری به کار گیرد و در نتیجه، جایگاه پایینتری از لحاظ توسعهی واقعی دارد:
1. هزینههای صرف شده در مقابله با جرایم و تبعات آنها شامل گسترش نظام پلیسی و امنیت داخلی، توسعهی سیستمهای دزدگیر و حفاظتی، توسعهی دادگاههای کیفری و هزینهی وکالت، توسعهی زندانها، جبران خسارات مادی جرایم، هزینهی درمانی قربانیان جرایم، هزینهی تولید و خرید انواع سلاح سبک برای امنیت شخصی در کشورهایی که اجازهی آن را میدهند.
2. هزینههای ناشی از فروپاشی نظام سنتی خانوادهها شامل ترک تحصیل و انحراف نوجوانان، مراجعات دادگاه خانواده، هزینهی وکلا، جبران خسارات مادی و روحی طرفین طلاق، هزینهی زندگی در مکانهای مجزا، کمک به خانوادههای تک والد، توسعهی خانههای سالمندان، تأمین پناهگاه برای کودکان و زنان بریده از خانواده، هزینهی کنترل فحشا و صدمات مرتبط.
3. هزینههای صرف شده بر اثر از دست رفتن زمان فراغت مفید شامل مخارج کودکان و جوانان برای سرگرمی دور از خانواده، بازیهای ناسالم، هزینهی اعتیاد به سیگار و الکل و مواد مخدر، هزینهی درمان و بازپروری معتادان، هزینهی انواع قمار و بختآزمایی، هزینهی توریسم با اهداف ضد فرهنگی (مراکز فساد، فحشا و قمار).
4. هزینههای ناشی از بیکاری یا کم کاری شامل جبران نقصی کارهای قبلی، جبران مشکلات کاری قابل پیش بینی، جبران کارایی کم از طریق افزایش پستهای اداری و اداره سالاری، تأمین زندگی بیکاران، هزینهی ناشی از استرس کار بیش از حد یا در چند شیفت که جایگزین کاهش بهرهوری شده است.
5. هزینهی ناشی از الگوهای نادرست رفت و آمد برای کار و تحصیل شامل توسعهی شهرکهای فاقد امکانات لازم برای اشتغال و تحصیل در فاصلهی نزدیک، هزینههای افزایش امکانات حمل و نقل شهری و کنترل ترافیک بر اثر برنامه ریزی نادرست توسعهی شهری، هزینهی تصادفات و جبران مادی آنها، هزینهی درمانی برای جبران صدمات جسمی و روانی در ترافیک.
6. هزینههای ناشی از آلودگی زیست محیطی شامل رفع آلودگی آب و خاک و هوا، رفع آلودگیهای صوتی، رفع عوارض و مسمومیتهای ناشی از آلودگیها، مقابله با بیماریهای رایج در جوامع صنعتی مثل ام اس و آلزایمر و انواع سرطان.
7. هزینههای ناشی از تخریب محیط زیست شامل جبران جنگلها و مراتع خسارت دیده، دفع زبالههای غیر قابل بازیافت، جبران خسارات منابع آب، هزینهی عدم جایگزینی منابع غیر قابل تجدید، هزینهی ناشی از گرم شدن کرهی زمین.
8. هزینهی جنگها شامل هزینهی تجهیز ارتشها برای جنگ تجاوزگرانه، توسعهی صنایع اسلحهسازی برای مصرف در تجاوز خارجی یا فروش به کشورهای متجاوز.
9. هزینههای صرف شده برای رسانههای ضد فرهنگی شامل مجلات و فیلمهای هرزه نگاری (پورنوگرافی)، مجلات و آگهیهای تبلیغ گر مصرف زدگی، فیلمها و برنامههای تبلیغاتی کاذب.
10. هزینههای ناشی از رواج مصرف زدگی شامل توسعهی صنایع تجملی یا مصرفی غیرضروری از جمله هزینهی تولید و بازاریابی و خرید کالاها و خدمات مرتبط (شامل مد، آرایش، فست فود، خودروهای گران قیمت، تزیینات تجملی، و بسیاری موارد دیگر)، توسعهی مؤسسات ربوی پرداخت وام برای ارضای اشتهای سیریناپذیر مشتریان اخذ وام، هزینهی اشتباهات زندگی و ورشکستگی بر اثر سوءمدیریت مالی خانوادهها، هزینهی درمان افسردگی، هزینهی مقابله با خودکشی و جبران صدمات آن.
همهی موارد فوق را منابع درآمدی غیر مفید به شمار میآوریم و سایر درآمدها را که از منابع مشروع و سالم به دست آمده و از طریق جبران خسارات و اشتباهات قابل اجتناب حاصل نشدهاند، مفید محسوب میکنیم. تصور اینکه تریلیونها دلار در کشورهای ظاهراً توسعهیافته صرف موارد بالا شده و سهم عظیمی از تولید ناخالص داخلی آنها از این طریق محاسبه میشود، ما را در معنای توسعه مدرن دچار تردید میکند. مثلاً شبکهی تلویزیونی CNN در حدود سال 1995، سهم قمار را در GDP آمریکا هر سال نیم تریلیون دلار و در حال رشد اعلام کرد.
با این حال، تعداد معدودی از کشورها، تحت فشار منتقدان توسعهی رفاهمحور که نگاه رایج را کافی نمیدانند، علاوه بر شاخص معمول، از شاخص نسبتاً جدیدی به نام «شاخص پیشرفت اصیل» (5) نیز استفاده میکنند. این شاخص که نتیجهی سالها تحقیق و تلاش برای رهاشدن از شاخصهای گمراهکنندهی پیشین است، شامل حدود بیست روند در بهداشت، آموزش، ثروت، درآمد، امنیت اقتصادی، اشتغال، جرایم، کار داوطلبانه، گازهای گلخانهای، آلودگی هوا، فضای سبز، حمل و نقل، مصرف انرژی، کیفیت آب، بهره وری در کشاورزی، و مدیریت زبالهها است. فلسفهی پشت این نگاه آن است که توسعهی لجام گسیختهی اقتصادی پس از سالها نشان داده که محیط زیست و محیط اجتماعی قربانی شده است. پس باید سرعت پیشرفت اقتصادی را به نفع این دو کند کرد.
به گزارش مؤسسهی «بازتعریف پیشرفت»، از 1950 تا 1995، GDP سرانه در آمریکا از حدود 7500 دلار به حدود 17500 دلار رسیده (شکل زیر، منحنی بالا) در حالی که در همین دوره، GPI سرانهی این کشور از حدود 5500 دلار به حدود 3000 دلار افت کرده است (شکل زیر، منحنی پایین). به عبارت دیگر، حدود دو سوم تولید سرانهی آمریکا در میانهی قرن بیستم مفید بوده ولی در اواخر قرن، این نسبت به حدود یک ششم افت کرده است.
در واقع، نیم قرن رشد اقتصادی، هیچ بهبود واقعی در زندگی مردم نداده و بسیاری از شاخصها بدتر شدهاند: شکاف بین طبقهی ثروتمند و بقیه مردم عمیقتر شده، قروض داخلی و خارجی (شامل بدهی دولتی و بدهی خانوادهها) افزایش شدید یافته، و تخریب محیط زیست و وابستگی به انرژی فسیلی بیشتر شده است. از دههی 1970، شاخص GPI در ایالات متحده و کشورهای اروپایی نشان دهندهی یک نزول دائمی است. این تجربه، نظریهی «آستانه» مکس نیف (6) را تأیید میکند که وقتی توسعهی اقتصادی از آستانهی مشخصی بالاتر میرود، کیفیت زندگی انسانها افت میکند.
گرچه شاخصی GPI، به شکل منطقیتری توسعهی رفاهمحور را ارزیابی میکند، اما همچنان حاوی برخی نقصهای جدی است که ریشهی ایدئولوژیک دارند. در این شاخص، بندهای مرتبط با موضوعات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در میان 10 بند یادشده یا به کلی مغفول است و یا به شکل ناقص لحاظ شده است. بنابراین، محور این شاخص یک گرایش تکاملیافته به رفاه، محیط زیست، فردیت و سکولاریسم است، بدون آنکه به خانواده، فرهنگ، سنت، و توسعهی معنوی توجه لازم را کرده باشد.
نقد توسعهی مادی در فرهنگ ایرانی
سکولاریسم، آزادی اجتماعی، اصالت سود و لذّت، رفاه محوری و فردگرایی سبب گسترش مصرف زدگی، حرص، عدم رضایت از زندگی و انحراف از اهداف متعالی آن میشود؛ یعنی همان چیزی که پاشنهی آشیل توسعهی مادی است. همهی اینها در عین آنکه موتور توسعهی مدرن محسوب میشوند، مقدمهی قربانی کردن محیط زیست، سلامت اجتماعی و روانی، اخلاق و معنویت هستند. برخلاف تصور، مصرف زدگی و حرص به دوران ما اختصاص ندارد و از دیر باز علت انحطاط جوامع بوده است. ادیبان و روشنفکران ایران همواره نگران عواقب توسعهی مادی بودهاند و آن را به زبان رایج دوران خود بیان کردهاند. حافظ شیرازی، شاعر بزرگ قرن هشتم هجری قمری (727-792) زیربنای پیشرفتهای دنیوی رایج را حرص میداند و آن را مذمت میکند:ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم *** جامهی کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
...
خوش برانیم جهان در نظر راه روان *** فر اسب سیه و زین مغرق نکنیم
ملکالشعرای بهار (1265-1330 شمسی) در عصر برخورد باز ایران با مدرنیسم، در بخشهایی از شعر بلندش دربارهی مسائل ناشی از توسعهی مادی میگوید:
تا که سرمایه یافت آزادی *** شد تجارت اساس آبادی
...
مبتذل گشت اصل و عرق و نژاد *** بیاثر ماند خلق و خوی و نهاد
...
دین که همکاسهی سیاست بود *** قوت بازوی ریاست بود
از سیاست به قهر گشت جدا *** ماند دین خالص از برای خدا
...
عالم از یمن این بزرگ استاد *** گشت خالی ز دین و اصل و نژاد
بر ضعیفان دراز دستی ازوست *** ماده و مادهپرستی ازوست
مردمی رخت بست و همدردی *** غیرت و عفت و جوانمردی
زر مهیا نمود چید بساط *** تا کند عیش و نوش و رقص و نشاط
هیچش از عیش و کیف راع نیست *** به زن و مرد خویش قانع نیست
...
چند سرمایهدار بیوجدان *** در جهان گشت صاحب فرمان
...
بود دین تسلیت فزای فقیر *** مانع خشم جانگزای فقیر
...
لیکن امروز مرد دولتمند *** غالباً ملحدیست بیمانند
...
میکند از تجملات فرنگ *** شهر را پر متاع و رنگارنگ
گر بپرسی که چیست آیینت *** یا چه باشد به راستی دینت
گویدت هست دین من وجدان *** لیک وجدان کجا و این حیوان
سعدی، شاعر حکیم قرن هفتم هجری قمری (691-606)، در گلستان، باب دوم، دربارهی تضاد توسعهی مادی و معنوی میگوید:
ای گرفتار و پای بند عیال *** دیگر آزادگی مبند خیال
غم فرزند و نان و جامه و قوت *** بازت آرد ز سیر در ملکوت
...
همه روز اتفاق میسازم *** که به شب با خدای پردازم
شب چو عقد نماز میبندم *** چه خورد بامداد فرزندم
و در باب سوم گلستان، دربارهی مصرفزدگی و راه غلبه بر آن میگوید:
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را *** چو سختی پیشش آید سهل گیرد
و گر تنپرور است اندر فراخی *** چو تنگی بیند از سختی بمیرد
و در جای دیگری از همین باب:
با آنکه در وجود طعماست حظ نفس *** رنج آورد طعام که بیش از قدر بود
و در باب هفتم در همین زمینه:
فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن *** وگر خورد چو بهایم، بیفتد او چو جماد
یکی از تبعات زندگی حریصانه، درخواست وام برای امور مصرفی است که امروزه آثار زیانبار آن در اقتصاد روشن است. سعدی در باب هشتم گلستان در ستایش از استقلال اقتصادی و در مذمت وامخواهی میگوید:
کهن خرقه خویش پیراستن *** به از جامه عاریت خواستن
سعدی حکیم در بوستان نیز به چند شرط لازم برای تحقق آنچه ما توسعه مینامیم، اشاره میکند. وی در باب اوّل، دربارهی رابطه عدالت و امنیت با توسعه (فراخی یا توانگری در واژگان وی) میگوید:
فراخی در آن مرز و کشور مخواه *** که دلتنگ بینی رعیت ز شاه
مراعات دهقان کن از بهر خویش *** که مزدور خوشدل کند کار بیش
...
مکن صبر بر عامل ظلم دوست *** که از فربهی بایدش کند پوست
...
خدا ترس باید امانت گذار *** امین کز تو ترسد امینش مدار
...
حرامست بر پادشه خواب خوش *** چو باشد ضعیف از قوی بارکش
و در باب ششم، دربارهی قناعت به عنوان زیربنای توسعه، و حرص و مصرفزدگی به عنوان عامل مخرب آن میگوید:
قناعت توانگر کند مرد را *** خبر کن حریص جهان گرد را
سکونی به دست آور ای بیثبات *** که بر سنگ گردان نروید نبات
...
ندارند تنپروران آگهی *** که پر معده باشد ز حکمت تهی
علی اکبر دهخدا (1259-1334 شمسی) در کتاب امثال و حکم چکیدهای از حکمت ایرانی را آورده است که مبنای خوبی برای شناخت پیوند متقابل بین توسعهی مادی و معنوی است. براساس اولین مورد، کمترین شرط توسعه رفع نیازهای فوری انسانهاست:
آدم گرسنه ایمان ندارد: گویند مردی از گرسنگی مشرف به مرگ گردید. شیطان برای او غذایی آورد به شرط آنکه ایمان خود را به او فروشد. مرد پس از سیری، از دادن ایمان ابا کرد و گفت آنچه در گرسنگی فروختم موهوم معدومی بیش نبود؛ چه آدم گرسنه ایمان ندارد.
نمونهی بعدی نقطهی مقابل مورد اوّل است، یعنی انسان باید برای توسعهی مادی خود، حد و مرزی قائل باشد وگرنه به قهقرا میرود:
«آزمند همیشه نیازمند است: چون حرص نامحدود باشد، البته همیشه چیزی از خواهشها برنیامده و احتیاج برجاست».
موارد بعدی به اصالت قناعت (در مقابل حرص) به عنوان عامل پیشرفت میپردازند:
«یک سال بخور نان و تره، هر سال بخور مرغ و بره: حدیث «القَنَاعَةُ کَنزٌ لَا یَفنَی». سلمان ساوجی:
ز پیر جهاندیده کردم سؤالی *** که بهر معیشت ز مال و بضاعت
چه سرمایه سازم که سودم دهد؟ گفت *** اگر میتوانی قناعت قناعت
...
توانگر کجا سخت باشد به چیز *** فرومایهتر شد ز درویش نیز
فردوسی
...
توانگری به قناعت است نه به بضاعت.
سعدی
...
خواری ز طمع خیزد و عزت ز قناعت. حدیث: عز من قنع، ذلّ من طمع».
به این ترتیب، در حکمت ایرانی، قناعت معنای منفی و سلبی را که گاهی مطرح میشود ندارد، بلکه عاملی برای عزّت و توانگری است.
توسعهی مادی و دیدگاه اسلامی
اصول ذکر شده در بخش پیشین، علاوه بر فرهنگ ایرانی، در قرآن و حدیث نیز شواهد متعدد دارد. قرآن کریم زندگی بدون ایمان و رشد معنوی را زندگی آسودهای نمیداند: «و هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت». (طه / 124)در مقابل، قرآن مجید جمع شدن کارهای دنیوی شایسته با ایمان را رمز زندگی آرمانی میداند: «هر کس، چه مرد و چه زن، کار شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن باشد، او را به حیاتی پاک زنده میداریم». (نحل/97) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) تفسیر این آیهی شریفه را در آنجا که میفرماید: «فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَة»، پرسیدند، پاسخ ایشان چنین بود: حیات طیّبه، قناعت است. (نهج البلاغه، حکمت 229)
قارون که داستان او در قرآن مجید آمده است، زندگی خیره کنندهای داشت که یادآور برخی طبقات و جوامع ثروتمند ولی منحط امروزی است. مشاهدهی زندگی او، دیگران (بنیاسرائیل) را به مقایسه وا میداشت و آرزوی زندگی قارونی را در آنان بر میانگیخت. قرآن کریم در سورهی قصص از آیهی 79 به بعد در بیان این ماجرا میفرماید:
قارون با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر میشد. آنها که خواهان زندگی دنیا بودند، میگفتند: ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده، ما نیز میداشتیم! به راستی که او بهرهی عظیمی دارد.
اما گروه دیگری هم بودند که واکنش آنان متفاوت بود:
آنان که دارای دانش بودند گفتند: وای بر شما! ثواب الهی برای کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد بهتر است و جز صابران، کسی به آن نمیرسد.
خردمندان از همان ابتدا میدانستند که زندگی قارونی، یک نعمت یا به تعبیر ما نشانهای از توسعه نیست؛ زیرا نه پایدار است و نه سودمند. همه این موضوع را نیز در عاقبت قارون دیدند، ولی آنها که او را الگوی خود قرار داده بودند، تنها در آن زمان به اشتباه خود پی بردند:
و آنان که دیروز آرزو میکردند به جای او باشند، گفتند: وای بر ما! گویی خدا روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد گسترش میدهد یا تنگ میگیرد. اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو میبرد. ای وای! گویی کافران هرگز رستگار نمیشوند. (قصص /82)
در احادیث نقل شده از معصومین (علیهم السلام) نیز اشارات بسیار به معنای زندگی خواب و رضایتمندانه وجود دارد که در زیر نمونههایی از آنها را آوردهایم:
رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):
همانا خداوند با حکمت و فضل خودش، آسایش و شادمانی را در یقین و رضایتمندی قرار داده است و اندوه و حزن را در شک و نارضایتی. (کلینی، 1401ق: ج2، 57)
امام علی (علیه السلام):
هر کس آرزوهایش زیاد شود، رضایت او کم میشود. (التهیمی، 1366: ح 7304)
هر آنچه از میانه روی بگذرد، اسراف است. (محدث نوری، 1408ق: ج 15، 271)
چیز اندک همراه با تدابیر، پایدارتر از چیز بسیار همراه با تبذیر است. (التمیمی، 1366: ح 8079)
حسن تدبیر و د ورى از تبذیر، از حسن سیاست است. (همان، ح 7618)
رفاه زندگی در امنیت است. (همان، ح 10253)
امام زینالعابدین (علیه السلام):
بار خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا از زیادهروی باز دار و روزیام را از تلف شدن نگهدار و داراییام را با برکت، افزون فرما و مرا به راه هدایت رهنمون شو تا نیکوکارانه انفاق کنم. (صحیفهی سجادیه، 86، دعای 20)
امام صادق (علیه السلام):
نعمتهای دنیا امنیت و سلامتی جسماند. (شیخ صدوقی، 1372 ش: 408)
سه چیز است که همهی انسانها به آن نیاز دارند: امنیت، عدالت و آبادانی. (ابن شعبه، 1404 ق: 320)
پنج چیز است که اگر کسی نداشته باشد، از زندگی لذّت نمیبرد. سلامتی، امنیت، بینیازی، قناعت و مونس همراه. (شیخ مفید، 1413 ق: 291؛ المحاسن، ج 1، 9)
امام کاظم (علیه السلام):
هر که میانهروی و قناعت پیشه کند، نعمت برایش پایدار میماند و آن که ریخت و پاش و اسراف کند، نعمت از او روی میگرداند. (ابن شعبه، 1404 ق: 403)
اگر در جامعه عدالت (تعدیل ثروت و امکانات) اجرا میشد، همه به بینیازی دست مییافتند (و فقر و محرومیتی بر جای نمیماند). (حکیمی، 1386: ج 6)
دربارهی لزوم برقراری عدالت، رضایت، قناعت، میانهروی و امنیت، که همه از معیارهای توسعه به معنای اسلامی آن هستند، شواهد فراوانی در روایات وجود دارد و ما به همین تعداد بسنده میکنیم.
رهیافتی بر توسعهی فراگیر
این مقاله مفهوم توسعه جامع یا فراگیر را مطرح میکند که در وهلهی اوّل، یک مفهوم انسانی و اخلاقی است تا اقتصادی، رفاهی یا زیست محیطی. گرچه اقتصاد و محیط زیست با آن آمیخته است و از آن بهره میبرد، ولی نمیتوان در تعریف توسعه از زیربنای انسانی آن به نفع این مؤلفهها صرف نظر کرد. همان طور که نمیتوان به بهانهی پیشرفت تولید کالاها، به محیط زیست خسارت زد، و یا به بهانهی حفظ محیط زیست یک منطقه، مردم آنجا را در فقر نگه داشت، نباید به بهانهی توسعهی اقتصادی و زیست محیطی، مؤلفههای انسانی و معنوی توسعه را فدا کرد.در واقع، باید به توسعه با دیدی کلی و سیستمی نگریست و همهی ابعاد مادی و فیزیکی آن را به عنوان لوازم و ابزاری برای کارکرد کلی این سیستم در نظر گرفت. درست همانطور که رشد و سلامت جسمانی یک انسان به معنای همکاری همهی دستگاههای بدن او است، و نتیجهی این همکاری در خدمت ذهن و روح او قرار میگیرد تا حیاتی معنادار بیابد، مؤلفههای مادی توسعه باید در کنار یکدیگر کار کنند تا توسعهی جامعه به عنوان یک سیستم دارای روح قابل حصول باشد. «روح» جامعه همان فرهنگ، اخلاق و معنویت آن است که باید با اولویتی بالاتر، اما همراه با «جسم» جامعه، یعنی ابعاد اجتماعی و اقتصادی آن رشد کند. در غیر این صورت، یکی از دو وضعیت زیر اتفاق میافتد:
1. رشد معنوی زیاد در کنار رشد مادی کم:
انسان متفکر و بافرهنگی را در نظر بگیرید که به دلیل کمبودهایی در زندگی روزمره، از فقر، سوءتغذیه و انواع بیماریهای جسمی رنج میبرد. این وضعیت ممکن است عجیب به نظر برسد؛ زیرا با داشتن فرهنگ و تفکر قوی، امید میرود که انسان کمبودهای مادی خود را نیز شناسایی و برطرف کند، مگر آنکه موانعی تصنعی یا خارجی وجود داشته باشد. در عرصهی اجتماعی میتوان جامعهی مصر را از این نوع دانست که با وجود زمینهی فرهنگی و تاریخی قوی، به دلیل وابستگی سیاسی و اقتصادی در زمان ما، توسعهی مناسبی نداشته است. اما اگر وابستگیهای مزبور قطع شود، استعداد آن برای توسعه میتواند به دلیل همان زمینهها، از برخی جوامع دیگر که هم اکنون از آن جلوتر هستند، فراتر رود.2. رشد معنوی کم در کنار رشد مادی زیاد
انسان دیگری را در نظر بگیرید که اهل تفکر و فرهنگ والایی نیست ولی در زندگی روزمرهی خود از ثروت، سلامت و شغل رضایتبخشی برخوردار است. این وضعیت را بارها دیدهایم و در عرصهی جهانی نیز نمونههای متعدد دارد. بسیاری از جوامع مرفه در مقایسه با جامعهی ایران، از لحاظ معنوی در سطح پایینی قرار دارند. مثلاً انگلستان با وجود پیشرفتهای اقتصادی یک قرن اخیر خود، در زمینهی خودآگاهیهای دینی و معنوی و جلوههای گوناگون آن در زندگی مردم، در ردهی بالایی قرار ندارد. برخلاف وضعیت قبلی، تغییر در این نوع جوامع از حیث رشد در ابعاد مغفول، کار سادهای نیست. توسعهی اقتصادی در چند دهه امکان دارد، ولی توسعهی معنوی امری عمیقتر است که اگر زمینههای فرهنگی و تاریخی آن هموار نباشد، به گذشت چند نسل نیاز دارد.به این ترتیب، جامعنگری، ویژگی غیرقابل تفکیک توسعهی فراگیر است و نمیتوان تنها از طریق تمرکز بر اجزای توسعه، معمای آن را حل کرد. به توسعه باید یکپارچه نگریست، همانطور که به انسان به طور یکپارچه مینگریم، و نه مجموع دست و پا و کبد و مغز. متأسفانه هنوز بسیاری از دیدگاهها براساس تجزیهپذیری اقتصاد، محیط زیست، فرهنگ و معنویت است و دقیقا به همین دلیل، بحرانهای توسعه یکی پس از دیگری در جهان ما ظهور میکنند بدون آنکه به راه حلی دائمی برای آنها دست یابیم.
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی خود در اوّل فروردین 1388 (سال اصلاح الگوی مصرف) در مشهد مقدس، دربارهی الگوی توسعهی مادی و معنوی کشور فرمودند:
مقصود از پیشرفت، پیشرفت همه جانبه است. از همهی ابعاد در کشور، این ملّت، شایسته و سزاوار پیشرفت است: پیشرفت در تولید ثروت ملّی، پیشرفت در دانش و فنّاوری، پیشرفت در اقتدار ملّی و عزت بینالمللی، پیشرفت در اخلاق و در معنویت، پیشرفت در امنیت کشور هم امنیت اجتماعی، هم امنیت اخلاقی برای مردم پیشرفت در ارتقای بهرهوری. ارتقای بهرهوری معنایش این است که ما بتوانیم از آنچه داریم، بهترین استفاده را بکنیم.... همچنین پیشرفت در قانونگرایی و انضباط اجتماعی؛ که اگر ملّتی دچار بی قانونی بشود و قانونشکنی بر ذهن و عمل مردم حاکم بشود، هیچ پیشرفت معقول و درستی نصیب آن ملّت و کشور نخواهد شد. پیشرفت در وحدت و انسجام ملّی، ... پیشرفت در رفاه عمومی؛ همهی طبقات بتوانند از رفاه برخوردار شوند. پیشرفت در رشد سیاسی. ... مسئولیتپذیری و عزم و ارادهی ملی؛ در همهی این زمینهها باید پیشرفت بشود. ... اما عدالت: پیشرفت اگر با عدالت همراه نباشد، پیشرفت مورد نظر اسلام نیست. اینی که ما تولید ناخالص ملّی را، درآمد عمومی کشور را به یک رقم بالایی برسانیم، اما در داخل کشور تبعیض باشد، نابرابری باشد، عدهای آلاف و الوف برای خودشان داشته باشند، عدهای در فقر و محرومیت زندگی کنند، این آن چیزی نیست که اسلام میخواهد. ... به نظر ما، عدالت، کاهش فاصلههای طبقاتی است... برابری در استفاده از امکانات و فرصتها باید به وجود بیاید... یکی از مصداقهای عدالت، مبارزه با فساد مالی و اقتصادی است که بایستی جدی گرفته شود.... یک اقدام اساسی در زمینهی همین پیشرفت و عدالت، آن مسئلهای است که من در پیام نوروزی [1388] خطاب به ملّت عزیز ایران عرض کردم؛ و آن مسئلهی مبارزه با اسراف، حرکت در سمت اصلاح الگوی مصرف، و جلوگیری از ولخرجیها و تضییع اموال جامعه است. این بسیار مسئلهی مهمی است.
معرفی معیار جدیدی برای سنجش توسعه
پیشنهادی برای جایگزینی GNP و GPI که این مقاله برای اولین بار معرفی میکند، «شاخص فراگیر توسعه» است که نام انگلیسی « Comprehensive Index of Progress-CIP» را برای آن انتخاب میکنیم. این شاخص علاوه بر معیارهای جهانشمول که در همه ی دیدگاه ها باید برای پیشرفت مدنظر باشند، معیارهای عقیدتی، فرهنگی و سنتی را نیز در جایگاهی شایستهی اهمیت آنها در نظر میگیرد.به علاوه، CIP وزن هریک از مؤلفهها را برحسب توجه و تأکیدی که ملّتها برای هر مؤلفه قائل هستند، دارای انعطاف در یک محدودهی مشخص تعریف میکند؛ زیرا یک خطر عمده در سنجش توسعه، تلاش برای گنجاندن همهی کشورها در چارچوبهای کلیشهای است که لزوماً ارزشی برای یک کشور خاص ندارد.
یک اختلاف مهم این شاخص جدید با شاخصهای قبلی، اصالت دادن به قناعت به جای حرص، برای ارضای انسان است. همان طور که پیش از این دیدیم، حرص جایی برای خاتمهیافتن ندارد و سرچشمهی بلایایی است که توسعهی مدرن به بار آورده است. اما در واقع، قناعت موتور پیشرفت انسانها و جامعه پس از رفع نیازهای مادی و طبیعی آنهاست. بنابراین مراد از قناعت آن است که به مادیات در حد نیاز اکتفا کنیم تا معنویات را به حد اعلا برسانیم. به همین دلیل در شاخص جدید، رشد مادی بیش از حد، امتیاز منفی به شمار میرود.
مؤلفههای شاخص CIP
مؤلفههای CIP را در چند گروه اصلی تقسیم میکنیم و در هر گروه، چند مؤلفه به شرح زیر تعریف میکنیم. برخی مؤلفهها با شاخصهای رایج شباهت دارند و برخی متفاوت هستند. بعضی از مؤلفهها نیز کاملاً جدید هستند. برآیند مؤلفههای یک گروه، به عنوان شاخص آن گروه محاسبه میشود و از مجموعه برآیندها شاخص CIP به دست میآید.الف. رفاه
1. درآمد سرانهی ملّی
این مبلغ فقط شامل درآمد مفید میشود که پیش از این تعریف کردیم. سهم درآمد مفید از کل درآمد دارای وزن مثبت است. ولی باید توجه داشت که افزایش درآمد از یک حد معیّن، سبب افزایش بیرویهی مصرف و اخلاق مادیگرا میشود که ضد پیشرفت است. بنابراین، پس از پوشش لازم برای تأمین سطح متوسط و مقبول زندگی، با افزایش درآمد، وزن این مؤلفه کم میشود.2. پراکندگی در آمد سرانهی ملّی:
دارای وزن منفی است؛ یعنی هرچه درآمدهای مردم فاصلهی بیشتری از هم داشته باشد، نامطلوبتر و نشانهی بزرگتری بر عدم تعادل فرصتها است.3. ثروت سرانهی ملّی:
از دو بخش ثابت و در حال گردش تشکیل میشود. ثروت ثابت دارای وزن مثبت کم است و ثروت در حال گردش دارای وزن مثبت زیاد است؛ زیرا بر پویایی بیشتر اقتصاد دلالت دارد.4. امنیت اقتصادی:
خود مرکب از امنیت سرمایهگذاری، امنیت درآمد و امنیت شغلی است که همه، وزن مثبت دارند. در مقابل، میزان بروز بحران اقتصادی، ورشکستگی و از دست دادن شغلی، دارای وزن منفی زیادی است.5. بدهی سرانه:
شامل بدهی مردم و بدهی دولت به نهادهای مالی داخلی و خارجی است. هرچه نسبت این دو به درآمد سرانه بیشتر باشد، وزن منفی بزرگتری خواهد داشت. گرچه امروزه اخذ وام در کشورهای پیشرفته به منظور افزایش سطح رفاه، بسیار رایج است، اما این به معنا کاهش امنیت اقتصادی خانوادهها و هزینه کردن از جیب نسلهای آینده نیز هست.6. اشتغال مستمر و رضایت از شغل:
درصد اشتغال مستمر همراه با رضایت از شغل دارای وزن مثبت بالاست. رضایت از شغل اغلب به معنا ثبات در آن است و تغییر زودهنگام شغل مطلوب نیست.7. شروع به اشتغال و ارتقای آن:
وجود فرصتهای کارآموزی برای ارتقای سطح اشتغال و همچنین جویندگان جدید کار (شامل دورههای آموزشی و کار داوطلبانه برای کسب تجربه)، وزن مثبت بالا دارد. همچنین بیکاری، کمکاری و بهرهوری پایین، وزن منفی بالا دارد.8. فقر:
براساس اختلاف سطح متوسط معیشت با درآمد سرانه، و همچنین بدهی سرانهی منهای درآمد سرانه تعریف میشود و دارای وزن منفی است.ب. سلامت
1. دسترسی به خدمات بهداشتی، درمانی و دارویی:
آسانی و فراگیری آن وزن مثبت دارد.2. آگاهی به بهداشت تن و روان:
درصد عمومیت این آگاهی و عمل به آن وزن مثبت دارد.3. شیوع بیماریهای روحی و روانی:
میزان این عوارض شامل استرس، افسردگی و تمایل به خودکشی، وزن منفی بالا دارد.4. اعتیاد:
انواع آن شامل اعتیاد به سیگار، مواد مخدر و الکل، وزن منفی بالایی دارد.5. غذای سالم:
نسبت تغذیه سرانهی سالم و لازم به کل مصرف سرانهی مواد غذایی، دارای وزن مثبت بالاست. مصرف مواد غذایی غیرضروری یا ناسالم منجر به کاهش شدید این معیار میشود.ج. امنیت و عدالت اجتماعی
1. جرایم:
شامل ترکیبی از انواع مختلف است که دارای وزن منفی هستند اما جرایم خشونتآمیز، وزن منفی بزرگتری دارند.2. امنیت زنان و کودکان:
امنیت، آرامش و آسودگی این دو گروه دارای وزن مثبت بالاست.3. عدالت در فرصتهای اجتماعی:
این نوع عدالت که برای گروههای مختلف، صرف نظر از ثروت، قدرت و نژاد، براساس دسترسی به امکانات و فرصتها تعریف میشود، دارای وزن مثبت بالاست. نفوذ این سه عامل که در دنیای مدرن، سبب بیعدالتی میشوند، این شاخص را در بسیاری از کشورها پایین میکشند.د. آموزش
1. دسترسی به آموزش پایه:
فراگیری آن در سطوح ابتدایی و متوسطه وزن بالا دارد.2. دسترسی به آموزش حرفهای و عالی:
فراگیری آن در انواع مختلف وزن مثبت دارد.3. آموزش غیر مستقیم:
میزان سودمندی این نوع آموزش که از طریق رسانهها و تبلیغات اعمال میشود، دارای وزن مثبت بالاست. رسانهها و تبلیغات گمراه کننده که در جهان امروز، نقش مهمی در انحراف و عقبماندگی فرهنگی دارند، این شاخص را به شدت پایین میآورند.هـ) خانواده
1. نرخ ازدواج و استمرار آن:
درصد افرادی که ازدواج کردهاند و از همسر خود جدا نشدهاند، وزن مثبت بالا دارد.2. موفقیت ازدواج و خانواده:
درصد افرادی که ازدواج و یا خانواده خود را موفق میدانند، وزن مثبت بالا دارد.3. روابط خانوادگی:
میزان دیدار یا ارتباط با اقوام نزدیکی که در یک محل زندگی نمیکنند (صلهی رحم)، وزن مثبت دارد.4. ساعات حضور در خانواده:
نسبت ساعات حضور در میان اعضای خانواده به کل ساعات فراغت، وزن مثبت دارد.5. انحرافات از نظام خانواده:
میزان شیوع روابط جنسی پیش از ازدواج یا با غیر همسر، همجنسگرایی و مانند آن، وزن منفی بالایی دارد.و. محیط زیست
1. حمل و نقل:
نسبت سرانهی مسافتهای ضروری و مفید طی شده به کل مسافتهای طی شده، وزن مثبت بالایی دارد. در صورت برنامهریزی درست شهری، حمل و نقل غیرضروری و غیرمفید تا حد امکان حذف میشود.2. آلودگی:
تولید سرانهی زباله غیرقابل بازیافت و نیز نسبت آلودگیهای ماندگار ایجادشده در طی سال به تولید مفید ملّی، وزن منفی بالایی دارد.3. کشاورزی:
میزان بهرهوری از زمین بدون لطمه به حاصلخیزی آن دارای وزن مثبت است.4. انرژی:
نسبت سرانهی مصرف انرژی به تولیدات مفید ملّی، وزن منفی دارد.5. پاکی انرژی:
نسبت مصرف انرژیهای آلودهکننده (از سوختهای فسیلی) به مصرف انرژیهای پاک (اتمی، باد، خورشیدی و مانند آن) دارای وزن منفی است.6. منابع طبیعی:
میزان مصرف منابع طبیعی فاقد جایگزین، وزن منفی دارد.ز. انسجام اجتماعی
1. مشارکت:
درصد حضور رأیدهندگان در انواع انتخابات محلی و ملّی وزن مثبت دارد.2. آگاهی اجتماعی:
میزان آگاهی مردم به موضوعات سیاسی و اجتماعی کشور خود و جهان، دارای وزن مثبت است.3. اعتماد به نفس:
مسئولیتپذیری و حس مفید بودن و نقش داشتن در جامعه وزن مثبت دارد.4. اعتماد به نظام:
درصد اعتماد مردم به مقامات و نهادهای کشور خود وزن مثبت بالایی دارد.5. قانونگرایی:
میزان رعایت نظم و انضباط اجتماعی دارای وزن مثبت بالاست.ح. معنویت
1. نیکوکاری:
ساعات کار داوطلبانه سرانه برای بهبود وضع خانواده، محله و جامعه دارای وزن مثبت بالاست.2. فعالیت فرهنگی:
میزان حضور در مراکز اجتماعی و فرهنگی همراه با خانواده در طی ساعات فراغت، دارای وزن مثبت است.3. هدفداری و امید:
حس هدفداری در زندگی و توانمندی برای تحقق اهداف معقول، دارای وزن مثبت بالاست.4. رضایت و امنیت روانی:
میزان رضایت مردم از زندگی و حس آرامش روحی آنها وزن مثبت بالا دارد.5. قناعت و سادهزیستی:
سادهزیستی داوطلبانه و کنترل توقعات مادی وزن مثبت بالا دارد.6. بردباری و مقاومت:
میزان درک مردم از فلسفهی سختیها، و میزان استقامت و بردباری مردم در مقابل آنها دارای وزن مثبت زیاد است.نتیجهگیری
این تحقیق نشان میدهد که کشور ما بر سر یک دوراهی تاریخی برای انتخاب مسیر پیشرفت خود است: از یک سو تمایل زیادی در برنامهریزان اقتصادی وجود دارد که پیشرفت در چارچوب تعاریف رایج جهانی معنا و پیگیری شود و از سوی دیگر، تجربهی تلخ کشورها توسعه یافته از ابعاد مغفول، و کشورهای در حال توسعه، از جمله کشور ما، از ناکامی در اخذ نتایج مورد انتظار، تمایل فزایندهای را پدید آورده است که تعاریف رایج نه تنها اقناعکننده نیستند، بلکه گمراهکننده هستند.در این مقاله نشان دادیم که توسعهی جامع شامل ابعادی است که در معیارهای رایج عصر جهانی شدن نمیگنجد. برای این نوع توسعه، شاخصهایی را ارائه کردیم که با فرهنگ دیرپای ایرانی سازگارتر است و بنابراین قابلیت بیشتری برای پذیرش و موفقیت در جامعه دارد. معیار اسلامی و ایرانی پیشرفت، نه تنها باید نیازهای مادی متعارف هر انسان را که در شاخصهای جهانی آمده است پوشش دهد، بلکه باید شامل نیازهای معنوی مغفول در آن شاخصها، مانند حاکمیت ارزشهای خانوادگی و روحانی و رهایی از جهل فرهنگی سیاسی نیز باشد.
در یک رتبهبندی با چنین معیاری، قطعاً کشوری میتواند جایگاه بالایی را داشته باشد که علاوه بر تأمین نیازهای معمول مادی، دارای نرخ پایین در مسائلی همچون مصرف زدگی و طلاق و نرخ بالا در مواردی مانند آگاهی سیاسی و پویایی فرهنگی باشد. با توجه به معکوس بودن این وضع در بسیاری از کشورهای غربی، مردم این کشورها با وجود غنای مادی، از زندگی خود رضایت ندارند. اگر هرچه زودتر جهتگیری توسعهی کشور راه خود را نیابد، بیم آن میرود که ما نیز همین مسیر را طی کنیم. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) میفرمایند: «هر کس به گروهی شباهت جوید، در شمار آنان محسوب میشود.»(الهمدانی، 1406 ق: ج 5، 162) راه نجات در همکاری نظری و عملی حوزههای دین و فرهنگ با اقتصاد و مدیریت راهبردی است تا هرچه زودتر شاخصهای توسعهی متناسب با ریشههای خود را تدوین و پیگیری کنیم.
پینوشتها
1- مدرس دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشکدهی مهندسی پزشکی.
2- Welfare State.
3- Gross Domestic Product.
4- Redefining Progress.
5- Genuine Progress Index-GPI.
6- Max Neef.
الف. منابع فارسی
1. ابن أبی جمهور. (1403ق). عوالی اللآلی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة. قم. مطبعه سید الشهداء (علیه السلام).
2. ابن شعبه. (1404ق). تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه وآله وسلم). قم. مؤسسة النشر الاسلامی.
3. امام خمینی (رحمة الله علیه). (1380). صحیفهی امام. ج9. تهران. مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمة الله علیه).
4. التمیمی، عبدالواحد. (1366ش). غررالحکم و دررالکلم. قم. دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیهی قم.
5. چشمانداز بیستسالهی توسعهی ایران:
http://www.irane1404.com/NDetail.aspx?NewsID=40&TopicID=10&TypeID=8
6. چیلکوت، رونالد. (1375). نظریات توسعه و توسعهنیافتگی. ترجمهی احمد ساعتی. تهران. نشر علوم نوین.
7. حکیمی، برادران. (1386). الحیاه. ترجمهی احمد آرام. تهران. دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
8. دهخدا، علیاکبر. (1385). امثال و حکم. تهران. امیرکبیر.
9. زاکس، اینباسی. (1373). بومشناسی و فلسفهی توسعه در قرن 21. ترجمهی سیدحمید نوحی. تهران. کیان.
10. شریف رضی. نهجالبلاغه. بیروت. مؤسسه الأعلمی.
11. شیخ صدوق. (1372ش). معانی الأخبار، تهران. نشر دارالکتب الاسلامیة.
12. شیخ مفید. (1413ش). الأمالی. قم. کنگرهی شیخ مفید.
13. الصحیفة السجادیة. تصحیح علی انصاریان. (1405ق).
14. طباطبایی، علامه. (1394ق). المیزان فی تفسیر القرآن. قم. اسماعیلیان.
15. فرانکل، ویکتور. (1380). انسان در جستوجوی معنا. ترجمهی مهین میلانی. تهران. درسا.
16. الکلینی. (1401ق). الکافی. بیروت. دار صعب و دارالتعارف.
17. محدث نوری. (1408ق). مستدرک الوسائل. قم. مؤسسة آلالبیت لاحیاءالتراث.
18. مطهری. مرتضی. (1377). مجموعه آثار شهید مطهری. تهران. صدرا.
19. نجمی، رابرت الیاس. (1382). روانشناسی شادی. ترجمهی رؤیا منجم. تهران. علم.
20. نصیری، حسین. (1379). توسعهی پایدار: چشمانداز جهان سوم. تهران. فرهنگ و اندیشه.
21. ویدال، دومینیک. (1998). «کشورهای جنوب: پیشرفت یا پسرفت؟». لوموند دیپلماتیک. ترجمهی علیاکبر پور. ترجمان اقتصادی. شمارهی 26.
22. الهمدانی، شیرویه. (1406ق). الفردوس بمأثور الخطاب. بیروت. دار الکتب العلمیة.
ب. منابع لاتین:
1. Bartelmus, Peter, Douglas, Graham, (2008), indicators of sustainable development." In: Encyclopedia of Earth. Cutler J. Cleveland (Eds.), Washington, D.C., Environmental Information Coalition, National Council for Science and the Environment
2. Childs, James, (2000), Greed, Minneapolis, Fortress
3. Cobb, C., Halstead, T. and Rowe, J.,)1995(: "If the GDP is up, why is America down?", The Atlantic Monthly, October
4. Colman, Ronald, (2003), Economic Value of Civic and Voluntary
Work, GPI Atlantic, Halifax, Nova Scotia.
5. Cross, Gary, (2000). An All-Consuming Century, New York. Columbia
6. DeGraaf, John, and et.al, (2002), Affluenza: The All-Consuming Epidemic, San Francisco, Berrett-Koehler
7. Dominguez, Joe, and Robin, Vicki, (1992), Your Money or Your Life: Transforming Your Relationship with Money and Achieving Financial Independence, New York, Viking
8. Frank, Robert, (1999). Luxury Fever, New York, The Free Press
9. Genuine Progress Indicator: 2000 Update, San Francisco,: Redefining Progress
10. Griffin, Keith, (1989), Alternative Strategies for Economic Development, London, Macmillan
11. Jacobson, Michael, and Mazur, Laurie Ann, (1995), Marketing Madness, Boulder. Westview
12. Luhrs, Janet, (1997), The Simple Living Guide, New York, Broadway
13. Max-Neef, M., )199(7: "Economic growth and quality of life". Ecological Economics "15 t
14. McKenzie, Richard, (1997). The Paradox of Progress, New York, Oxford
15. Myers, David, (2000), The American Paradox, New Haven, Yale
16. Rowe, Jonathan, and Silverstein, Judith: "The GDP Myth: Why "Growth" Isn"t Always a Good Thing", Washington Monthly, March 1999Schut, Michael, (Ed), 1999: Simpler Living, Compassionate Life, Denver, Living the Good News
17. Steamer, James, (1997), Wealth on Minimal Wage, Chicago. Dearborn Financial
منبع مقاله :
&