نویسنده: حبیب حاتمی (1)
چکیده
اخوان المسلمین مصر، که خود را سلفی معرفی میکند، جریانی است که در اصل سلفیگری با سایر سلفیه مشترک است، اما تفاوتهای مهمی نیز با دیگر انواع آنها دارد. از آنجایی که این جریان امروزه در بیش از هفتاد کشور طرفدار دارد، میتواند نقش مؤثری در موفقیت یا شکست تلاشهای تقریبی داشته باشد. این گرایش از سلفیه در دفاع از وحدت اسلامی و تأسیس دار التقریب نقش اساسی داشته، برخلاف سلفیان وهابی تکفیری که بیشترین نقش را در ایجاد تفرقه دارند، تقریب مذاهب را در دستور کار خویش قرار داده است. لذا میتوان آنها را سلفیه تقریبی دانست. در مقاله حاضر، این گرایش فکری از سلفیه را تا حدودی معرفی کرده، اندیشههای آنها در خصوص برخی مباحث، از جمله بدعت، زیارت، و میزان هماهنگی آنها با اهداف تقریبی و مسئله تکفیر بررسی شده است.کلید واژه : سلفیه، تقریب، وحدت اسلامی، اخوان المسلمین، اهل سنت، تشیع، تکفیر.
مقدمه
یکی از جریانهایی که در سالهای اخیر نقش بسزایی در سیاستهای منطقهای ایفا کرده و هر روز بر دامنه گسترش نفوذ آن افزوده میشود، جریان «سلفی» است. هرچند این اصطلاح با اهل حدیث از اهل سنت گره خورده است، ولی با ظهور ابن تیمیه در قرن هفتم و اظهار این مطلب که «در عقل صریح و نقل صحیح چیزی که مخالف طریقه سلفیه باشد، وجود ندارد». (2) مکتب «سلفیه» به معنای خاصی تلقی شد. بعد از ابن تیمیه، محمد بن عبدالوهاب (متوفی 1206 ه.ق.) در عربستان ظهور کرد و سلفیگری را با گرایش تکفیری تأسیس کرد. (3) امروزه سلفیه گرایشهای فکری متعددی دارد که البته در اصل سلفیگری مشترکاند. برخی از این گرایشها عبارتاند از: سلفیه تکفیری وهابی عربستان، سلفیه اعتدالی و افراطی دیوبندی شبه قاره هند، سلفیه اعتدالی زیدیه یمن، سلفیه تقریبی اخوان المسلمین مصر و سلفیه جهادی سید قطبی. (4) سلفیت نزد هر یک از این گروهها معنای خاصی دارد و به تبع آن عمل کرد متفاوتی هم در خصوص تقریب و تکفیر دارند. در این مقاله میکوشیم به دو پرسش پاسخ دهیم:1. سلفیت نزد اخوان المسلمین چه معنا و معیاری دارد؟
2. نگاهاخوان المسلمین و معیار ایشان در بحث تقریب و تکفیر چیست؟
«سلفیه» در لغت و اصطلاح
«سلفیگری» در لغت به معنای تقلید از گذشتگان و در معنای اصطلاحی آن، نام فرقهای است که تمسک به دین اسلام جسته، خود را پیرو سلف صالح میدانند و در اعمال، رفتار و اعتقادات خود سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ، صحابه و تابعین دارند. آنها معتقدند عقاید اسلامی باید به همان نحو بیان شود که در عصر صحابه و تابعین مطرح بوده است؛ یعنی عقاید اسلامی را باید از کتاب و سنت فرا گرفت و علما نباید به طرح ادلهای غیر از آنچه قرآن در اختیار میگذارد، بپردازند. لذا در اندیشه سلفیون، اسلوبهای عقلی و منطقی جایگاهی ندارد و نصوص قرآن، احادیث و نیز ادله مفهوم از نص قرآن برای آنها حجیت دارد.تاریخچه سلفیه
سلفیها خود را پیرو مکتب «اهل حدیث» میدانند؛ مکتبی که «احمد بن حنبل» در عصر عباسیان و پس از اختلاف با معتزله و اهل کلام و شیعیان پدید آورد. نقطه عطف تفکر سلفگرایی ظهور «ابن تیمیه حرانی» است. او بعد از آنکه به جای پدرش بر کرسی تدریس و افتاء نشست، عقایدی در مسائل توحیدی و جانبداری از اهل حدیث و پیروی از سلف بیان کرد که در میان مسلمانان اختلاف شدیدی درباره افکار او پدید آمد تا جایی که برخی او را به عنوان رهبر فکری خویش پذیرفتند و برخی هم او را به شدت انکار کردند و عقاید او را بدعت دانستند و فتوا به قتل یا حبس او دادند.پس از درگذشت ابن تیمیه و هجوم فقیهان همه مذاهب بر ضد او، شاگردان او، مانند ذهبی، ابن قیم و ابن کثیر نتوانستند شیوه او را ترویج کنند تا اینکه چهارصد سال بعد از وی در اواسط قرن دوازدهم هجری «محمد بن عبدالوهاب»، ساکن نجد حجاز، مسائل ابن تیمیه و نظرات وی را پی گیری کرد. محمد بن عبدالوهاب چون از علم ابن تیمیه بهره وافری نبرد، راه عمل و اقدام را برگزید و رسالههای کوچک پر از آیه و حدیث بدون اصطلاحات علمی برای تعلیم عوام به نگارش درآورد و به شمشیر متوسل شد و راه تندی و خشونت را در پیش گرفت. وی تابعین برنامهاش را مسلمان و موحد و مخالفانش را کافر و مشرک نامید.
سلفیان در نجد موجی از تندروی و سخت گیری به راه انداختند و کم کم به تکفیر همه مسلمانان پرداختند و گاهی برای ساکت کردن مخالفان، شیعه را تکفیر کردند و اشاعره و صوفیه و مذاهب دیگر را اهل بدعت خواندند و مدعی شدند که اسلام ناب محمدی در اختیار سلف بوده، فهم آنها از کتاب و سنت برای همگان حجت است و هر کس از این راه عدول کند، بدعت گذار یا خارج از اسلام است.
سلفیگری در مصر
حمله ناپلئون به عثمانی و تصرف مصر، ضعف امپراتوری عثمانی را آشکار و جنبشهای اسلامی را فعالتر کرد. از اوایل قرن سیزدهم ه. ش. هرچه نفوذ عثمانی در مصر کم میشد، نفوذ اروپاییها بیشتر شد تا جایی که حدود 1261 ه. ش. انگلیس کنترل همه امور مالی و اداری مصر را در دست گرفت و آنجا را مستعمره خود کرد. در چنین دورانی سید جمال الدین اسدآبادی به مصر آمد و جوانان مصر را به مبارزه علیه انگلیس دعوت کرد و سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد. سید جمال مسلمانان را دعوت میکرد به اسلام دوران پیامبر باز گردند.شیخ محمد عبده، سعد زغلول، ابراهیم هبلاوی، فتحی زغلول و بسیاری دیگر از نویسندگان لبنانی، سوری و مصری دور سید جمال جمع شدند و با مقالاتشان به خصوص در مصر جنبشهای اعتراضی علیه استعمار انگلیس به راه انداختند که مهمترین آنها در تأسیس «انجمن وطنی» و قیام «اعرابی پاشا» نمود پیدا کرد. دولت مصر سید جمال را از این کشور اخراج کرد، ولی شاگردانش راهش را ادامه دادند. یکی از مهمترین شاگردان سید جمال در مصر «محمد عبده» بود. او که سالها با سید جمال همراه بود، وقتی به مصر بازگشت روش انقلابی و حماسی سید را کنار گذاشت و برای رسیدن به آرمانهای او روشی آرام در پیش گرفت. عبده راه نجات مسلمانان را بازگشت به اسلام دوران پیامبر و اسلام سلف میدید، ولی بر عقل و آگاهی تأکید میکرد و ملاک شناخت دین را عقل میدانست. از نظر وی، ایمانی که بر عقل استوار نباشد، پذیرفته نبود؛ عبده با نصگرایی و تقدیرگرایی مخالف بود و تلاش میکرد دین را با دنیای جدید مطابقت دهد و نظام خلافت را نظام مطلوب سیاسی در اسلام میدانست. محمد عبده شاگردانی تربیت کرد که «رشید رضا» از مشهورترین آنها بود. وی اهل سوریه بود و در مدارس دینیِ مخالفان خلافت عثمانی درس خوانده بود. با خواندن عروة الوثقی با سید جمال و عبده آشنا شد و به مصر رفت و شاگرد و همراه عبده شد.
رشید رضا و سلفیت
رشید رضا تفکر سلفیه را پذیرفت و در آثار خود، به ویژه در تفسیر و مجله المنار، از آن دفاع کرد. بدین ترتیب تفکر سلفیه در شمال آفریقا رواج یافت. رشید رضا ابتدا مدافع گرایش به سلف با رویکرد سید جمالی بود؛ اما با ظهور وهابیت در عربستان و مهاجرت دو تن از نوادگان محمد بن عبدالوهاب به مصر، تحت تأثیر افکار آنها با ابن تیمیه آشنا شد و سلفیه ابن تیمیهای را پذیرفت. رشید رضا خود در این باره مینویسد: «در اوایل طلبگی فکر میکردم که مذهب سلف، مذهب ضعیفی است؛ اما هنگامی که آثار ابن تیمیه و سفارینی را مطالعه کردم به این نتیجه رسیدم که مذهب سلف، مذهب حقی است و مخالفان آن از افکار سلفیه اطلاعی ندارند». (5)رشید رضا از هواداران بازگشت به سلف ابن تیمیهای شد و در مجله المنار به تبلیغ این اندیشه پرداخت و آثار محمد بن عبدالوهاب را با عنوان مجموعة التوحید به چاپ رساند و خود نیز آثاری همچون الوهابیون و الحجاز تألیف کرد. رشید رضا میگفت که به خاطر خدا، یک ربع قرن از وهابیت دفاع کرده است. او عبدالعزیز، پادشاه عربستان، را خلیفه عادل میدانست. (6)
رشید رضا، علی رغم حمایت از اندیشه سلفیه، در راه تقریب تلاش فراوانی کرد و قائل بود که در این زمینه تحت تأثیر سید جمال الدین اسدآبادی است. قاعده طلایی رشید رضا در باب تقریب این جمله بود: «نتعاون علی ما نتفق علیه و یعذر بعضنا فیما نختلف فیه»؛ ما در موارد مشترک به کمک همدیگر میشتابیم و در موارد اختلافی یکدیگر را معذور میدانیم». وی در این راه تلاش فراوانی کرد و به عنوان یک سلفی معتدل در پی نزدیکی قلوب مسلمانان بود، ولی گاه از علمای شیعه هم انتقاد میکرد و میگفت: «اکثر علمای شیعه از تقریب دوری میکنند و آن را دوست ندارند؛ زیرا معتقدند این مسئله با منافع شخصی آنها در تضاد است». در حالی که رشید رضا متوجه این مطلب نبود که مخالفت آنها به دلیل در خطر بودن منافع نیست، بلکه آنها تقریب به معنای دست برداشتن از برخی عقاید یا حداقل سکوت در مقابل برخی دیگر را قبول ندارند، چرا که وظیفه ما حق گویی و حق طلبی است.
اخوان المسلمین و گسترش سلفیگری اعتدالی و افراطی در شمال آفریقا
بعد از رشید رضا گسترش تفکر سلفیه در مصر مدیون اخوان المسلمین است که پیرو معتدل تفکرات سلفیه است. در میان شاگردان وی، حسن البناء در 1927 در شهر اسماعیلیه، به دنبال بحران به وجود آمده در جهان اسلام (7) جمعیتی اسلامگرا را بنیان گذاشت که خیلی زود از تأثیرگذارترین گروههای اسلامی در آفریقا، اروپا، آسیا و حتی آمریکا شد. وی با تأسیس جنبش اخوان المسلمین، تفکر سلفیه اعتدالی- تقریبی را در شمال آفریقا و کشورهای عربی پایه ریزی کرد و گسترش داد. عقاید حسن البناء، هرچند در شیوه بیان با سلفیه فرقهایی دارد، اما با اندیشه بازگشت به سلف پیوند میخورد. لذا در مجالس اخوان المسلمین تفسیر قرآن و حدیث بیش از هر چیز محل توجه بود؛ حسن البناء منابع اساسی تعالیم اسلامی را قرآن و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میدانست و تأکید داشت که مردم با تکیه به این دو به کامروایی دست مییابند و خواهان بازگشت به اسلام اصیل بود، نه اسلامی که به مرور زمان در جوامع مختلف بر اثر نفوذ صاحبان قدرت، ابزاری برای دستیابی به منافع آنها علیه مردم عامی شده بود؛ در حالی که اسلام اصیل تمامی عرصههای زندگی انسان را در هر دو جهان محل توجه قرار میدهد که در این صورت آن را میتوان «مکتب عبادت، وطن دوستی، تمدن، دین، حکومت، اخلاق و شمشیر» (8) نامید. وی برای ترویج ایدئولوژی اخوان، به قرآن و شش کتاب معتبر حدیثی اهل سنت (صحاح سته) و همچنین افکار و اقدامات دیگر شارحان پیشگام سلفیگری از جمله احمد بن حنبل، ابن حزم، ابن تیمیه، نووی و دیگر نظریه پردازان تأسی میجست. (9)محبوبترین و زیباترین شعار ایشان، هنگامی که بسیاری از مردم برای پادشاهان و رؤسا زنده باد میگفتند، ندای «اللهاکبر و للهالحمد» و بانگ و آوای بلندشان مدام «لا اله الا الله محمد رسول الله» و «برای آنها خواهیم زیست، به خاطرشان خواهیم مرد و در راه آنها تا رسیدن به ملاقات خداوند جهاد و تلاش خواهیم کرد» بوده و هست. (10) شعار معروف اخوان المسلمین، که بیانگر ایدئولوژی بنیادگرایانه آنها نیز هست، عبارت است از: «خدا غایت ما، پیامبر رهبر ما، قرآن قانون ما، جهاد روش ما، کشته شدن در راه خدا بزرگترین آرزوی ماست». (11)
جنبش حسن البنّاء، فاقد عمق فلسفی جنبش سلفیه بود. چون شخصاً علاقه چندانی به مسائل پیچیده و غامض ایدئولوژیک نداشت. اما با این همه، موفق شد آنچنان حمایت تودهها را سازماندهی کند که هیچ جنبش اسلامی دیگری تا پیش از او قادر به انجام آن نشده نبود؛ چرا که رویکرد ایشان سیاسی بود و به همین دلیل بعد سیاسی سلفیه شمال آفریقا بر تمام جریانهایی که تحت تأثیر این جنبش بودند، اثر گذاشت.
سلفیت اخوان المسلمین از دیدگاه سلفیان تندرو
با اینکه اخوان خود را سلفی معرفی میکند و به آن توجه ویژه دارد به گونهای که سکولارها، اخوان المسلمین را متهم میکنند که در عقاید دینی خود مسلمانانی متعصب، در ایمان خویش انعطاف ناپذیر و در نگاهشان به مذاهب و افکار دیگر تندرو و سخت گیرند، سلفیها و تحریریها اخوان المسلمین را به سهل انگاری در خصوص امور عقیدتی همچون، مسئله اولیا و قبور و توسل به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، ملائک، دوستان خوب خداوند و آیات و احادیثی که آنها را آیات و احادیث صفات مینامند، متهم میکنند. برخی از وهابیها اطلاق سلفی بودن بر اخوان را قبول نداشته، معتقدند اخوان در این امور از اشعریه پیروی میکنند و از اهل سنت به شمار نمیآیند!وهابیها، همچنین اخوان را در مسئله «ولایت» و «برائت» به عدم برائت از کافران، اعم از کلیمیان و مسیحیان و دیگران متهم میکنند، چرا که آنها را برادر خطاب میکنند، در حالی که میان مسلمان و کافر رابطه برادری وجود ندارد. علاوه بر این، اخوانیها «نصوص قطعی» را تأویل میکنند، به ویژه نصوصی که مسلمانان را به جنگ با کافران و گرفتن جزیه از آنها فرا میخواند. همچنین اخوان حکم کفر حکامی را که حکم به ما انزل الله نمیکنند و شریعت و دین خداوند را در بخشهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زندگی بشری به اجرا نمیگذارند، صادر نمیکنند و با این روش خویش، راه مخالفت با قرآن در پیش گرفتهاند. حتی آنها میگویند عقیده در اندیشه اخوان به اندازه کافی محل توجه نیست و در فرهنگ ایشان منزلت مناسبی ندارد. وهابیان تهمتهای فراوان دیگری نیز بر اخوان وارد میکنند که اصول درستی ندارد و بر پایه دلیل واضح و معرفت صحیح واقع نشده است.
البته در مقابل، برخی از محققان و پژوهشگران، سلفی نامیدن وهابیت را نمیپسندند و معتقدند افکار وهابیت، ارتباطی با آرا و افکار سلف ندارد، ولی وهابیها با تبلیغات خود با کمک فراوان آل سعود، اسم سلف را دو قبضه کردهاند.
برخی از مسائل اعتقادی نزد اخوان
اخوان برخلاف وهابیان که افراطیترین گروه سلفیه و تکفیریاند و رویکرد مناسبی به تقریب ندارند و مفهوم بدعت را حربهای برای تکفیر مخالفان تفکر خود قرار دادهاند، در خصوص معنای بدعت و راه برخورد با آن، بحث زیارت، تکفیر و همچنین بحث تقریب نظری جدای از وهابیت دارند که به اختصار به آن اشاره میکنیم.بدعت نزد اخوان
با اینکه اخوان، با اعمال و گفتارهای شرک آلود، خرافات و امور باطل و بیهودهای که حول عقیده توحید شکل گرفته، به شدت مخالفاند و استاد حسن البناء در رساله اصول عشرین میگوید: «هر گونه بدعتی در دین خداوند که دارای اصل و دلیلی نباشد و مردم از روی کششهای نفسانی آن را خوب و پسندیده بدانند- خواه از طریق افزودن باشد یا کاستن- انحراف و گمراهی است و باید با در پیش گرفتن بهترین وسیله که منجر به بدتر از آن نشود، مقابله شود» اما معتقد است باید با روش حکیمانه و موعظه دلسوزانه مقابله شود.حسن البناء، که روش خود را تربیتی و اصلاحی میدانست، نمیکوشید عقیده فاسدی را براندازد، مگر اینکه قبلاً به جای آن عقیده صالحی را بنیان کرده باشد. زیرا ویران کردن بعد از ساختن سهل و ساده میشود، ولی قبل از آن بسیار سخت است و این دیدگاه بسیار دقیقی است که متأسفانه مصلحان و واعظان معمولاً به آن توجه نمیکنند.
قرضاوی، از اعضای اخوان المسلمین، هر چند خود متوسل نشدن به ذات پیامبر و صالحان را ترجیح میدهد، اما ذیل مسئله توسل، قاعدهای به دست میدهد و میگوید:
هیچ کس نگفته است که هر کس قائل به توسل به پیامبر و اولیا باشد کافر میشود و هیچ دلیلی هم برای تکفیر او وجود ندارد؛ زیرا این مسئلهای است مخفی و دلایل آن معلوم و آشکار نیست. کفرورزی زمانی پیش میآید که یکی از ضروریات معلوم دین یا احکام متواتر و مورد اتفاق و ... انکار شود. حتی کسی که دیگران را به خاطر آنکه قائل به توسل هستند، کافر مینامد مستحق شدیدترین مجازات و تعزیر است. باید با چنین کسی که به دین خداوند تهمت و افترا میبندد برخورد شود؛ خصوصاً در ارتباط با این فرموده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که میفرماید: «أَیُّمَا رَجُلٍ قَالَ لِأَخِیهِ یاَ کَافِرُ فَقَد بَاءَ بِهَا أَحَدُهُما»؛ هر انسانی برادر خود را کافر خواند، یکی از آن دو کافر است. (12) یعنی اگر کافر خوانده شده از کفر بری باشد تکفیرکننده مشمول آن خواهد شد.
قرضاوی در ادامه به دلیل اهمیت و برای اثبات صحت و درستی این رأی محققان را به احادیث موجود در کتاب التوسل؛ انواعه و احکامه ارجاع میدهد. (13)
اخوان و زیارت قبور
در خصوص توجه به زیارت، حسن البناء در کتاب خاطرات خود، که در اواخر عمرش تألیف کرد، میگوید:در روزهای جمعه به زیارت یکی از اولیای دمنهور و گاهی به دسوق و گاهی به منطقه عزبه النوام میرفتیم. زیرا مقبره شیخ سید سنجر، که از خواص رجال طریقه حصافیه به شمار میرفت و در صلاح و تقوا مشهور بود، در آنجا واقع بود و ما یک روز کامل را در آن منطقه به سر میبردیم و باز میگشتیم. (14)
تکفیر
حسن البناء در اصول العشرون به روشنی تکفیر افراد و جامعه را رد کرده، بر لزوم وحدت اسلامی تأکید میکند؛ وی معتقد است:بدترین چیزی که مسلمانان بدان گرفتار آمدهاند، تفرقه و اختلاف و بنیان پیروزیشان محبت و وحدت است... مگر از ما خواسته نشده برای برادران خویش چیزی را بخواهیم که برای خود میخواهیم؟ پس اختلاف برای چیست؟ چرا ما در جوی آکنده از صفا و صمیمیت به تفاهم نرسیم، در حالی که عوامل تفاهم وجود دارد؟
حسن البناء در جایی دیگر وحدت امت را بنیان نظام اجتماعی اسلام دانسته، مینویسد:
مقصود از برادری این است که دلها و جانها را به وسیله عقیده با یکدیگر پیوند دهیم. عقیده محکمترین و ارزشمندترین رابطه است. برادری، یار ایمان و تفرقه، یاور کفر است. بنیاد اقتدار وحدت است و وحدت بدون دوست داشتن ممکن نیست.
شیخ حسن البناء مذهب شیعه امامیه را به رسمیت شناخت و از علمای بزرگ الأزهر، مانند مرحوم شیخ محمود شلتوت، در به رسمیت شناختن مذهب شیعه جعفری به عنوان مذهب پنجم مسلمانان پیروی کرد.
اخوان معیارهایی دارند که بر اساس آن در مقابلشان موضع گیری میکنند و خود را به مراعات آن اصول پای بند میشمارند. یکی از آن اصول مسئله تکفیر است که اهمیت، حساسیت و پیامدهای خاصی دارد؛ چرا که وقتی کسی را تکفیر میکنیم در واقع به اخراج او از میان ملت مسلمان حکم صادر کردهایم؛ او را از خانواده و زن و فرزندش جدا کرده، از دوستی و موالات اهل ایمان محرومش کردهایم. مهمتر از آن موضوع این است که اکثر فقهای مسلمان رأیشان بر اجرای حکم قتل اوست و به عبارت دیگر، در مورد قتل شخصیتی و معنوی او اجماع وجود دارد، اکثریت نیز معتقدند باید اعدام شود.
به همین دلیل است که حسن البناء در آخرین اصل از اصول عشرین میگوید:
حکم کفر مسلمانی را که اقرار به شهادتین کرده و به مقتضای آن عمل میکند به دلیل دیدگاهی که دارد یا معصیتی که مرتکب شده صادر نمیکنیم، مگر آنکه یکی از ضروریات معلوم دین را یا آیه صریحی را انکار کند، یا آن را به صورتی که به هیچ وجه در چارچوب لغت عرب قرار نگیرد تفسیر کند یا عملی را انجام دهد که به هیچ وجه امکان تأویل و تفسیر دیگری نداشته باشد. (15)
قرضاوی میگوید:
دیدگاه عالمان محقق امت اسلامی بر پایه سخت گیری در خصوص صدور حکم کفر است؛ ما رساله کوتاهی را در این زمینه تحت عنوان «پدیده افراط در تکفیر» نوشتهایم و به بیان حقایقی درباره این مسئله مهم پرداختهایم که برخی از آن جماعتهای اسلامی در آن دچار افراط و تندروی شدهاند و حکم کفر همه یا اکثریت امت مسلمان را صادر کرده، حکام را به دلیل اجرا نکردن شریعت خداوند و مردم را به دلیل سکوت در برابر حکام، کافر اعلام کردهاند؛ بر این اساس که «هرکس حکم کفر کافر را صادر نکند خود کافر میشود». آنها از این نکته غفلت ورزیدهاند که این موضوع درباره کافران اصلی است که ضروریات معلوم دین را انکار کنند؛ مانند ملحدان و بت پرستان و تحریف کنندگان اهل کتاب و غیره.
ابن قیم در کتاب مدارج السالکین میگوید:
کفر دو نوع است: کفر اکبر و کفر اصغر؛ کفر اکبر عامل ماندن ابدی در دوزخ است ولی کفر اصغر مشمول تهدید و وعید صاحب شریعت است، اما مشمول ماندگاری ابدی در دوزخ نمیشود. همچنان که در حدیثی از رسول خدا آمده است: «اثنتان فی امتی هما بهم کفر: الطعن فی النسب و النیاحة»؛ دو چیز در میان امت من نشانه کفر است: زیر سؤال بردن اصل و نسب مردم و ضجه و زاری (برمیت) .
و در ادامه میگوید: «منظور این است که همه معاصی از نوع کفر اصغرند؛ زیرا بر خلاف شکر هستند، که به معنای اطاعت و فرمان برداری است؛ پس سعی و اقدام یا شکر است یا کفر و یا چیز سومی است که نه آن است و نه این؛ والله اعلم». (16)
زینب غزالی، مسئول اخوات المسلمات، در کتاب روزهای خاطره میگوید:
ما اهل قبله را تکفیر نمیکنیم؛ اهل قبله آنهاییاند که میگویند: لا الهالا الله، محمد رسول الله، و سپس به آنچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از طرف پروردگارش آورده ملتزم میشوند. آنهایی که نماز به پا میدارند و زکات میدهند و روزه ماه رمضان را میگیرند و حج خانه کعبه را اگر مستطیع شدند به جا میآورند و به احکام قرآن و سنت پایبند هستند؛ از پیش خودشان حکم جعل نمیکنند و به غیر آنچه خداوند نازل کرده حکم نمیکنند. (17)
تقریب بین مذاهب اسلامی
در دوران معاصر، از زمانی که جماعت «تقریب بین مذاهب اسلامی»، به همت حسن البناء، آیت الله قمی و دیگران تشکیل شد، اجتناب از جدالهای مذهبی و فرقهای از جمله مهمترین اصولی بود که حسن البناء بر آن اعتقاد داشت. اخوان المسلمین همکاری میان اخوان و شیعیان و اجتناب از جدالهای مذهبی و فرقهای را در دستور کار خود قرار داد که در نهایت به دیدار شهید نوّاب صفوی در 1954 از مصر منجر شد. (18)«اتحاد و عدم تفرقه» اصلی بود که وی در مراحل مختلف تبلیغی از آن الهام میگرفت و تحت عناوینی همچون وحدت مسلمانان، برادری و اخوت اسلامی از آن دفاع میکرد، (19) و با مد نظر قرار دادن تشتت مذهبی جامعه مصر، سعی داشت بر مسائلی تأکید کند که جنبه اختلافی نداشته باشند، و آنها را ضمن قرار دادن در جبههای واحد، علیه استعمار بسیج کند. (20) حسن البناء در مراسم حج 1948 با آیت الله کاشانی دیدار کرد و میان آنها تفاهمی برقرار شد. به همین دلیل، برخی از دانشجویان شیعه که در مصر تحصیل میکردند به جنبش اخوان المسلمین پیوستند. (21)
استاد عمر تلمسانی، مرشد کل اخوان، در کتاب الملهم الموهوب؛ حسن البناء مینویسد:
دل سوزی حسن البناء برای اتحاد مسلمانان تا آن حد بود که وی قصد برگزاری کنفرانسی را داشت که رهبران همه مذاهب اسلامی را گرد هم آورد، شاید از این رهگذر خداوند آنها را به راهی هدایت کند که مانع از اتهام یکدیگر به کفر شوند، به ویژه آنکه قرآن ما، دین ما، پیامبر ما و خدای همه ما یکی است. وی بدین منظور از حضرت شیخ محمد قمی، یکی از بزرگان علما و رهبران تشیع، به مدتی نه چندان کوتاه، پذیرایی کرد. (22)
و چنان که معروف است، امام البناء با آیت الله کاشانی نیز به هنگام حج (1948) دیدار کرد و تفاهمی میان آن دو پدید آمد که یکی از شخصیتهای امروز اخوان المسلمین و از شاگردان امام شهید به نام استاد عبدالمتعال جبری در کتاب خود لماذا اغتیل حسن البناء؟ (چرا حسن البناء ترور شد؟) به نقل از روبیر جاکسون، درباره اهمیت این دیدار میگوید: «اگر عمر این مرد- حسن البناء- طولانی میشد، کارهای بسیاری برای سرزمینهای اسلامی انجام میگرفت، به ویژه اگر حسن البناء و آیت الله کاشانی موفق میشدند اختلاف میان شیعه و سنی را از میان بردارند». (23)
استاد عمر تلمسانی در کتاب خاطرات خود، که اخیراً منتشر شده، مینویسد:
تا آنجا که من به یاد دارم، آقای قمی- که شیعه مذهب است- در دهه چهل مهمان اخوان در کانون مرکزی بود. در آن زمان امام شهید مجدانه در جهت تقریب بین مذاهب اسلامی تلاش میکرد، تا دشمنان اسلام از پراکندگی بین مذاهب، به منظور نفوذ و تلاش برای تجزیه وحدت اسلامی سوء استفاده نکنند. روزی از وی درباره میزان اختلاف میان اهل تسنن و تشیع پرسیدیم. وی ما را از ورود به چنین مسائل پیچیدهای نهی کرد. زیرا سزاوار نمیدانست که مسلمانان خود را با این مسائل سرگرم کنند، در حالی که آنها خود در حالت جدایی هستند! و دشمنان اسلام میکوشند آتش آن را شعله ور کنند! به او گفتیم: ما به دلیل تعجب یا برای گسترش فاصله اختلاف میان مسلمانان، نمیپرسیم، بلکه برای آگاهی بیشتر میپرسیم. زیرا آنچه بین اهل تسنن و تشیع است، در تألیفات بی شمار آمده است و ما وقت زیادی نداریم که بتوانیم در آن منابع تحقیق کنیم. امام شهید گفت: «بدانید که اهل تسنن و تشیع جملگی مسلماناند و کلمه لا اله الا الله و محمد رسول الله آنان را گرد هم میآورد و این اصل اعتقاد است که سنیها و شیعیان در آن یکساناند و توافق دارند و اختلاف در مواردی وجود دارد که تقریبا میان آنها، امکان پذیر است. (24)
شیخ محمد غزالی، در توضیح فتوای شیخ شلتوت درباره جواز تقلید از مذهب شیعه در مسائل فقهی مانند مذاهب اربعه، در کتاب دفاع عن العقیدة مینویسد:
یکی از مردم عوام نزد من آمد و با حالتی برافروخته گفت: چگونه شیخ الازهر فتوای خود را صادر کرد که شیعه یک مذهب اسلامی مانند سایر مذاهب شناخته شدهاست؟ به وی گفتم: برادر! من آنها را میشناسم و دیدهام که نماز میگزارند، روزه میگیرند، همان طوری که ما نماز میگزاریم و روزه میگیریم. وی با شگفتی گفت: چطور ممکن است؟ به وی گفتم: بلی! آنها مانند ما قرآن را میخوانند و پیامبر را بزرگ میدارند و به حج بیت الله الحرام میروند... گفت: به من گفتهاند که آنها قرآن دیگری دارند و به کعبه میروند تا آن را تحقیر کنند. با نگاهی از سر دل سوزی به وی گفتم: شما معذورید. بعضی از ما شایعاتی درباره بعضی دیگر رواج میدهد تا شخصیت او را تخریب کند و از جایگاه او بکاهد. یعنی ما هم درست همان کاری را میکنیم که روسها با آمریکاییها و آمریکاییها با روسها میکنند، گویی ما ملتهایی دشمن یکدیگریم نه امتی واحده، وی سپس میگوید: بر ما، پرچمداران اسلام، است که اوضاع را تصحیح کنیم و توهمات را از بین ببریم و گمان میکنیم فتوای استاد شیخ محمود شلتوت گامی بزرگ در این راه است که میتواند از سرگیری تلاشهای افراد با اخلاص از همه رهبران و اهل علم باشد که این پیش بینی خاورشناسان را که «کینهها پیش از آنکه صفهای امت زیر یک پرچم گرد آید، آن را در کام خود فرو خواهد برد» نقش بر آب میسازد... به نظر من این فتوا آغاز راه و شروع کار است. (25)
غزالی میگوید: «سرانجام شکاف میان شیعه و سنی را به اصول اعتقادی ربط دادند! تا دین یک پارچه دو پاره شود تا آنجا که هر یک در کمین دیگری نشسته است، تا او را از پای درآورد». (26) وی معتقد است:
بی تردید هر کس با یک سخن، به این پراکندگی کمک کند، جزء کسانی است که آیه شریفه آنها را معرفی میکند: (إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَكَانُوا شِیعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ ینَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا یفْعَلُونَ) ، (27) و البته میدانیم که در مورد هر بحث، سریعاً و به آسانی میتوان دیگری را به کفر متهم کرد! و ملزم کردن حریف به کفروزری، در نتیجه نظری که وی در گرماگرم بحث ابراز میکند، کار آسانی است. ... وقتی وارد عرصه فقه تطبیقی میشویم اختلاف فقهی میان نظرات گوناگون یا صحیح دانستن یک حدیث و تضعیف حدیث دیگر را از نزدیک لمس میکنیم، میبینیم که فاصله میان شیعه و سنی همانند فاصله میان مذهب فقهی ابوحنیفه و مذهب فقهی مالک یا شافعی است. (28)
افراطیان اخوان
در اینجا مناسب است که اشاره شود با اینکه مشی کلی و اساس نامه اخوان بر دوری از فضای جنجال و افراط بوده است، اما از دل تفکرات اعتدالی و تقریبی اخوان المسلمین، گرایشِ افراطی هجرت و جهاد سید قطب بیرون آمد. سید قطب، رهبر معنوی اخوان المسلمین، در زندان تندرو شد و به حلقه ارتباطی میان اخوان المسلمین و گرایشهای افراطی بدل شد. در واقع، سید قطب به عنوان نظریه پردازی مبارز، هدایت تبدیل سلفیگری اعتدالی اخوان المسلمین به افراطگرایی دهه 1970 را به عهده داشت. نقش محوری سید قطب در مبارزات جدید، سه ویژگی داشت: 1. سید قطب به عنوان یک نظریه پرداز تأثیر نیرومندی بر نوزایی و جهت گیری جدید ایدئولوژی اسلامی داشت؛ 2. سید قطب به عنوان عضو برجسته اخوان المسلمین کهن، تداوم ارتباط سازمانی میان اخوان و شاخههای انقلابی آن را فراهم میساخت؛ 3. سرپیچی سید قطب، به عنوان یک عنصر فعال از دولت و مرگ او باعث شد مبارزان جوان تر شیوه شهادت را از او بیاموزند.سید قطب، به عنوان یکی از شارحان تفکر بنیادگرایانه، در زمینه مخالفت با موضوعات مطرح بود و شاگردان از او پیروی میکردند. در میان نویسندگان قرن بیستم، حسن البناء و ابوالاعلی مودودی تأثیر خاصی بر شکل گیری نظریههای سید قطب داشتند. (29)
در نگاه سید قطب، اسلام بیش از دو نوع جامعه نمیشناسد: جامعه جاهلی و جامعهاسلامی. سید قطب واقعیت اجتماعی را تضاد دائمی میان راه اسلامی و جاهلیت میدانست. جامعه اسلامی جامعهای است که اسلام را در تمامی ابعاد- عقیده، عبادت، شریعت، نظام سلوک، و اخلاق- تحقق بخشیده است. جامعه جاهلی جامعهای است که به اسلام عمل نمیکند؛ نه اعتقادات و تصوراتش از اسلام است و نه ارزشها و ضوابطش و نه نظام و قوانینش و نه سلوک و اخلاقش. جامعه اسلامی جامعه شکل یافته از افرادی که خود را «مسلمان» نامیدهاند، نیست بلکه تا زمانی که شریعتِ قانون جامعه نباشد، آن جامعه اسلامی نیست؛ حتی اگر افراد آن نماز بخوانند و روزه بگیرند و به حج بروند. جامعه اسلامی جامعهای نیست که از نزد خود اسلامی جز آنچه خداوند مقرر فرموده و پیامبر تفسیر کرده است، ابداع کند و آن را اسلام بنامد. (30) عموم منتقدان مسلمان از اینکه سید قطب جامعه مسلمانان را جامعهای جاهلی نامیده و آن را همانند دارالحرب دانسته، انتقاد کردهاند. (31)
تفکرات سید قطب باعث پیدایش جریان سلفیه جهادی و تکفیری شد. صالح سریه، رهبر سازمان شباب محمد با تأثیرپذیری از سید قطب در رسالة الایمان نوشت که حکومتهای تمامی کشورهای اسلامی کافرند و هیچ تردیدی در این نیست. وی میگفت به اعتقاد فقها «دار الاسلام» جایی است که کلمة الله در آن بالاترین جایگاه را داشته باشد و بدانچه خدا نازل کرده، حکم شود و «دار الحرب» جایی است که کفر در بالاترین جایگاه باشد و حکم خدا اجرا نشود، اگرچه تمام سکنه آن مسلمان باشند. وی جهاد را فقط برای تغییر حکومتهای کافران میدانست و میگفت: «جهاد برای تغییر این حکومتها و ایجاد حکومت اسلامی بر هر مرد و زنی واجب عینی است. حکم جهاد تا روز قیامت جریان دارد». (32)
گروه الجهاد نیز از جمله گروههای تکفیری است که با الهام از اندیشههای سید قطب شکل گرفت. این تشکیلات در 1979 به وسیله محمد عبدالسلام فرج پایه گذاری شد. او با استناد به برخی فتاوای فقهی علمای گذشته از جمله ابن تیمیه، زبان به تکفیر حکومت گشود و بر ضرورت قیام علیه حاکم تأکید کرد. فتواهایی که ابن تیمیه در هنگام یورش تاتارها به کشورهای اسلامی، صادر کرده بود از مهمترین مبانی فقهی عبدالسلام فرج در نگارش الفریضة الغائبة است. وی این فتوای ابن تیمیه را که تاتارها، با وجود اینکه مسلمانی خود را اعلام کردهاند، مرتدند و قیام علیه آنها و کشتن آنها واجب است، بر اوضاع حاکم بر مصر و نظام حکومتی آن منطبق دانست. (33) لذا خالد اسلامبولی، از اعضای این گروه، با الهام از این تفکر طرح خود را مطرح کرد و با فتوای عمر عبدالرحمن، سادات را ترور کرد و فریاد زد: «من خالد اسلامبولی هستم، فرعون مصر را کشتم و از مرگ باکی ندارم». (34) البته باید اشاره داشت که اندیشه سید قطب و محمد قطب، تأثیری عمیق بر جامعه عربستان نیز بر جای نهاد. تحت تأثیر اندیشه ایشان بود که، وهابیان، که سالها خودشان را با معنای ارائه شده از جانب محمد بن عبدالوهاب درباره توحید سرگرم کرده و مراقب قبرها بودند و گمان نمیکردند مفهوم دیگری نیز در این باره وجود داشته باشد، به ناگاه با قرائت جدیدی رو به رو شدند که با فضای سیاسی و اعتقادی جامعه آنها هماهنگی داشت. از این رو، بسیاری از علمای وهابی تحت تأثیر اندیشههای سید قطب و محمد قطب، به توحید قبوری محمد بن عبدالوهاب و پیروان وی پشت کردند و حرکت دیگری را شکل دادند که به جریان نوسلفی مشهور شد. چهرههایی همانند مصعری، سلمان عوده، تویجری و ... کسانی هستند که تعالیم سید قطب و برادرش در مصر را سرلوحه عمل خود قرار دادند، و عَلَم مخالفت را برافراشتند.
جدای از اندیشههای سید قطب و برادرش، انتشار اندیشههای ضد وهابی محمد غزالی و محمد سعید رمضان البوطی، نیز تأثیر بسزایی در تقسیم وهابیت به دو شاخه درباری و انقلابی داشته است. به این صورت در درون اندیشه وهابیت طیفهای مختلفی از تندروهای تکفیری جهادی تا جریانهای معتدل و حتی سکولار شکل میگیرد.
نتیجه
بنا بر آنچه گذشت، میتوان به این نتیجه رسید که شکل یابی اخوان المسلمین بازتاب شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بود که بر جامعه مصر آن زمان حکمفرما بود. گسترش نفوذ استعمار در کشورهای اسلامی، اوضاع نامساعد اقتصادی و تبعیضهای موجود در جامعه، عوامل مهمی در جذب مردم به این جنبش بود؛ در چنین شرایطی اخوان المسلمین به وسیله حسن البناء شکل گرفت که خواهان بازگشت به اندیشههای قرآنی و پرهیز از جدالهای فرقهای و وحدت جامعه اسلامی بود. آنها خواستار نهضتی برای بازگشت به اسلام واقعی برای حل مشکلات جامعه و رها شدن از بحرانها بودند. حسن البناء سازمانی به وجود آورد که در نوع خود در میان کشورهای اسلامی بی نظیر بود.هنر اخوان المسلمین این بود که از میان مردم با گرایشها، اهداف و آرمانهای گوناگون در جهت اهداف خود استفاده کردند. از شعارهای اساسی اخوان المسلمین عدالت اجتماعی و برقراری حکومت اسلامی در جامعه بود که شعارهای جامعه پسند و آرمانی بود. از آنجایی که شعارهای آنها در خصوص جامعه اسلامی بود فراتر از مصر رفت و توانست در کشورهای اسلامی دیگر هم پایگاههایی پیدا کند.
حسن البناء در خصوص بحثهای مورد توجه سلفیه افراطی، خصوصاً در زمینه مسائلی همچون بدعت، زیارت، تکفیر و تقریبا مواضعی اعتدالی داشت و تقریبا را در دستور کار خود قرار داده بود، به طوری که میتوان ادعا کرد موضع امام شهید حسن البناء به طور خلاصه چنین بود که هر فرد سنی یا شیعه، باید دیگری را برادر مسلمان خود بداند و تفاهم و وحدت بین آنها و رفع اختلافات، کاملاً مقدور و ممکن است و این وظیفه حرکتهای اسلامی بیدار و آگاه معاصر است که در تحقق آن بکوشند. حسن البناء خود در این زمینه، به کوشش وسیعی دست زد. با این اوصاف، تصور اینکه همه سلفیان افراطی و مخالف تقریباند، صحیح نبود، بلکه قریب به نیمی از آنها مدافعان تقریب و وحدت اسلامیاند. نکته مهم در مواجهه با سلفیت این است که نه تنها همه سلفی ها را یکی بدانیم بلکه در جریان شناسی اولاً، باید بین ایشان تفاوت قائل شد؛ ثانیاً، بعد از شناخت جریانها، بدانیم که باید با هر کدام چگونه رفتار شود؛ مثلاً با گروههای اعتدالی یک نوع برخورد لازم است و با گروههای متأثر از اندیشه سید قطب به گونهای دیگر باید برخورد کرد.
پینوشتها:
1. دانش آموخته و مدرس حوزه علمیه قم و دانشجوی دکتری کلام اسلامی.
2. احمد بن عبد الحلیم ابن تیمیه، الفتوی الحمویة الکبری، ص 46.
3. عبد الحی ندوی، نزهة الخواطر، ج 28، ص 7-23.
4. مهدی فرمانیان کاشانی، «سلفیه و تقریب»، در: هفت آسمان، ش47، پاییز 1389.
5. سید محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج 3، ص 197.
6. محمود متوالی، منهج الشیخ محمد رشید رضا فی العقیده، ص 193.
7. السید رفعت، سید قطب، ص 59.
8. اسحق موسی حسینی، اخوان المسلمین، ص 114.
9. همان، ص 59.
10. یوسف قرضاوی، اخوان المسلمین، هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد، ص475-477.
11. مختار حسینی، برآورد استراتژیک مصر، ص 176.
12. ابن تیمیه، مجموع فتاوا، ج 1، ص 106، به نقل از: یوسف قرضاوی، هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد.
13. یوسف قرضاوی، اخوان المسلمین، هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد، ص 480-487.
14. حسن البناء، خاطرات زندگی.
15. جمعه امین عبدالعزیز، فهم الاسلام فی ظلال الاصول العشرین للامام الشهید حسن البناء، ص 275-303.
16. ابن قیم، مدارج السالکین،ج1، ص 335-337.
17. زینب غزالی جبیلی، ایام من حیاتی (روزهای خاطره) ، ص 281-282.
18. صالح وردانی، شیعه در مصر از آغاز تا عصر امام خمینی، ص 152.
19. سید احمد موثقی، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، ج 2، ص 113.
20. حسن البناء، خاطرات زندگی حسن البناعء، ص 84.
21. فتحی شقاقی، جهاد اسلامی، ص 168.
22. عمر تلمسانی، الملهم الموهوب حسن البناء، ص 78.
23. عبد المتعال جبر، لماذا اغتیل حسن البناء، ص 32.
24. عمر تلمسانی، ذکریات لا مذاکرات، ص 249-250.
25. محمد غزالی، دفاع عن العقیدة و الشریعة ضد مطاعن المستشرقین، ص 256-257.
26. همو، کیف نفهم الاسلام، ص 142-143.
27. سوره انعام (6) : آیه 159.
28. همان، ص 144.
29. حسن هضیبی، دعاة لا قضاة، ص 63-65.
30. سید قطب، معالم فی الطریق، ص 17-19.
31. محمد مسجد جامعی، زمینههای تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، ص 172.
32. صالح سریه، رسالة الایمان، ص 32.
33. هاله مصطفی، استراتزی دولت مصر در رویارویی با جنبشهای اسلامی، ص 166.
34. هیکل حسنین، پاییز خشم، ص 361.
منابع تحقیق : 1. قرآن کریم.
2. ابن القیم، مدارج السالکین، [بینا]، [بیجا]، [بیتا].
3. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم، الفتوی الحمویة الکبری، دار الکتب العلمّیه، بیروت، [بیتا].
4. حسینی، اسحاق موسی، اخوان المسلمین، ترجمه: سید هادی خسروشاهی، اطلاعات، تهران، 1375.
5. امین عبد العزیز، جمعه، فهم الاسلام فی ظلال الاصول العشرین للامام الشهید حسن البناء، دارالدعوه، اسکندریه، 1419.
6. البناء، حسن، خاطرات زندگی، ترجمه: ایرج کرمانی، چاپ چهارم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1374.
7. تلمسانی، عمر، الملهم الموهوب حسن البناء، [بینا]، قاهره، [بیتا].
8. ____، ذکریات لا مذاکرات، دار الاعتصام، قاهره، 1985.
9. جبر، عبد المتعال، لماذا اغتیل حسن البناء، دار الاعتصام، قاهره، [بىتا].
10. حسنین، هیکل، پاییز خشم، ترجمه: محمدکاظم سیاسی، نشر ققنوس، تهران، 1383.
11. حسینی، مختار، برآورد استراتژیک مصر، چاپ اول، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین الملل ابرار معاصر، تهران، 1381.
12. رشید رضا، سید محمد، تفسیر المنار، دارالمعرفة، بیروت، 1394. 13. رفعت، السید، سید قطب، [بینا]، قاهره، 1971.
14. سید قطب، معالم فی الطریق، دار الشروق، قاهره، 1410.
15. شقاقی، فتحی، جهاد اسلامی، ترجمه: سید هادی خسروشاهی، اطلاعات، تهران، 1375.
16. ابن تیمیه، مجموع فتاوا، [بینا]، [بیجا]، [بیتا].
17. سریّه، صالح، رسالة الایمان، دارالمعارف، مصر، 1402.
18. غزالی جبیلی، زینب، ایام من حیاتی (روزهای خاطره) ، ترجمه و نگارش: سید ضیاء مرتضوی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1379.
19. غزالی، محمد، دفاع عن العقیدة و الشریعة ضد مطاعن المستشرقین، [بینا]، قاهره، [بیتا].
20. ____، کیف نفهم الاسلام، [بینا]، قاهره، [بیتا].
21. فرمانیان کاشانی، مهدی، «سلفیه و تقریب»، در: هفت آسمان، ش47، پاییز 1389.
22. قرضاوی، یوسف، اخوان المسلمین، هفتاد سال دعوت، تربیت و جهاد، ترجمه: عبدالعزیز سلیمی، چاپ اول، نشر احسان، تهران، 1381.
23. متولی، محمود، منهج الشیخ محمد رشید رضا فی العقیده، دار ماجد، جده، 1425.
24. مسجد جامعی، محمد، زمینههای تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن، نشر ادیان، قم، 1385.
25. مصطفی، هاله، استراتژی دولت مصر در رویارویی با جنبشهای اسلامی، اندیشه سازان نور، تهران، 1382. 26. موثقی، سید احمد، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، قم، 1371.
27. ندوی، عبد الحین، نزهة الخواطر، دائرة المعارف العثمانیه، هند، 1393.
28. وردانی، صالح، شیعه در مصر از آغاز تا عصر امام خمینی، ترجمه: عبدالحسین بینش، چاپ اول، مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامی، [بیجا]، 1382.
29. هضیبی، حسن، دعاة لا قضاة، دار صادر، قاهره، 1413.
منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدسة اهل بیت (علیه السلام) ، چاپ اول