جهاني شدن فرهنگ، و بازار پيام
چکيده
مقاله کوشش خواهد کرد که نشان دهد تبديل رسانه هاي انبوه، به به ارتباط گران و ارتباط گيران متعدد مشابه نظامي خواهد بود که در سپهر بازارهاي سنتي مشرق زمين وجود داشت ، سپهري که مي توان آن را «بازار جهاني پيام» (Global Message Bazaar) ناميد. مهمترين خصلت اين بازار، شکل گيري بزرگترين تکثر رسانه اي در طول تاريخ است. اين امر سبب خواهد شد که گيرندگان پيام از حالت توده (Mass) کاملاً خارج و از هرنوع يکپارچگي ديگر نيز دور شده و با حفظ فرديت، هرلحظه داراي مجموعه اي از خصلت هاي مشترک با برخي اقليت ها و يا اکثريت هاي مختلفي خواهند بود که در آن لحظه، خود را در معرض فرستنده اي خاص قرار داده اند. به اين ترتيب هر فرد، خصلتي خواهد داشت مشابه يک شيشه رنگي مستقل که هر لحظه، قسمت هايي از او، در اثر اشتراک با شيشه اي ديگر، رنگ جديدي به خود خواهد گرفت. بنابراين ضمن آنکه عضوي از جامعه است، خواهد توانست به صورتي مستقل، خود را در آن تکثر رسانه اي قرار داده و گزينشگر توليدات ارتباط گران متناسب با رنگ آن لحظه خود قرار دهد. مقاله ضمن ارائه مدلي از بازار جهاني پيام، بر اين نکته تأکيد مي کند که در آينده، ارتباط گران متعدد مجبور خواهند بود که تکثر رسانه اي خود را بر اساس نيازهاي ارتباط گيران متعدد تنظيم کنند.
مقدمه
تا قبل از آغاز جهاني شدن، رسانه ها با انبوهي مخاطب و در يک شرايط تقريبا”" "ارتباط يکسويه" قرار داشتند. در حالي که در آينده اي نزديک، هر کدام از مخاطبان سابق، مي توانند ارتباط گراني باشند که بنا به ميل، امکانات و توانايي هاي خود، سهمي از هر دو نقش "گيرنده" و " فرستنده " را ايفا کنند. حال اگر به رابطه اطلاعات و فرهنگ توجه کنيم، مي توان جايگاه فرهنگ در جهاني شدن را دقيق تر تبيين کرد.
کليفوردگيرتز(C. Geerts) در تعريف فرهنگ مي گويد: « فرهنگ در جوهره خود، اطلاعاتي است که گروهي در آن شريکند" او مي افزايد که خصلت اطلاعات به خلاف اشياء آن است که دهنده،آنچه را که داده مي تواند براي خود نيز حفظ کند. (Mc Creery,1994)
اگر وضعيت فعلي "جهاني شدن" را " شرايط در گذر" بدانيم و عصر بعدي را دوراني مجسم کنيم که با توسعه فن آوري هاي رقومي، انتقال، ذخيره و پردازش اطلاعات و همچنين بکارگيري هوش مصنوعي، شرايطي فراهم شود که ساکنان کره زمين بتوانند با دستگاه هاي کوچک ترجمه همزمان و بدون حضور هر گونه ديوار و دروازه باني، جابجايي پيام را در باندهاي پهن انجام دهند،آنگاه بر سر فرهنگ ها چه خواهد آمد؟
تبيين جهاني شدن با بکار گيري اصطلاحات قديمي چون امپرياليسم فرهنگي (Cultural Imperialism) آغاز و به تدريج اصطلاحات ديگري وارد ادبيات ارتباطات شد.اصطلاحاتي چون، آمريکايي شدن (Americanization)، بي مليت شدن (Denationalization) حاشيه ـ مرکزشدن (periphery ـ center)، جهان ـ منطقه اي شدن (Glocalization) و دچار تهاجم فرهنگي شدن (Cultural Invasion) و... .
مي دانيم که اصطلاح " امپرياليسم فرهنگي" پيشينه اي ديرينه دارد و مي توان آنرا درگزارش 1980 "چند صـــــدا، يک جهان" (Mac Brride,1985) و گزارش 1985"جريان بين المللي برنامه هاي تلويزيوني ـ يک خيابان يکطرفه "(Varis, 1985) يونسکو نيز ديد. طي سال هاي بعد نيز هرگاه بحث امپرياليسم فرهنگي مطرح مي گرديد، موضوع سلطه توليدات رسانه اي آمريکا، بويژه سينماي هاليوود به ميان کشيده مي شد.(Wells,1996) اکنون نيز گفته مي شود که 70 درصد فيلم هاي نمايش داده شده در سينماهاي اروپاي غربي و 90 درصد بازار سينماي اکثر ديگر کشورهاي جهان را فيلم هاي آمريکايي تشکيل مي دهد. و در واقع تشکيل تراست هاي رسانه اي، سبب خواهد شد که امپرياليسم فرهنگي قدرتمندتر از گذشته عمل کند. البته بايد توجه داشت که علي رغم بازار هفتاد درصدي سينماي آمريکا در اروپا، باز هم بازار سينماي آن کشور در خود آمريکا 6/2 برابر بازار اروپاست. (Cowen,2001)
در کنار اين عده، برخي از محققان ـ بويژه در کشورهاي فرانسوي زبان ـ شرايط در پيش را آمريکايي شدن و ياحتي بي مليت شدن دانسته اند.آنها دليل مي آورند که تکثر مورد نيازجهاني شدن به طرف تمرکز رسانه اي (Concentrated Media) آمريکا مي رود. (American Invasion,2000)
يکي ازاستادان دانشگاه اينديانا، وضعيت در پيش را تحول در "مرکز ـ حاشيه " دانسته و نشان مي دهد که چگونه در قرن سيزدهم ميلادي، جهان در وضعيت چند قطبي (multi polar) به مرکزيت چين،هند، عراق ]ايران[ مصر، و ايتاليا به سر مي برده و هر يک، در مرکزيت يکي از هشت بيضي متداخل ترسيم شده بر روي کره زمين، مبادلات را در دست داشته اند و در واقع نظام ارتباطي جهاني به صورتي غير متمرکز (decentralize) بوده است.
طي قرون 14 و 15، به دلايلي از جمله توسعه دانش فني در اروپاي غربي و عقب ماندگي ديگران از اين نظر، مرکزيتي بوجود آمد که در راس آن انگلستان و همراهش چند کشور از جمله اسپانيا، پرتقال و فرانسه قرار داشت. بنابراين آن چند بيضي متداخل، تبديل به دواير متحدالمرکزي شدند که مرکز آن، کشورهاي اروپاي غربي و حاشيه اش بقيه جهان بود. ( شايد بتوان گفت که يک نظام يک قطبي چند کشوري بوجود آمد.)
با پايان يافتن جنگ جهاني دوم و با نقشي که آمريکا در آن ايفا کرد و متعاقبا" دستيابي مستعمرات به استقلال، نظام جهاني تغيير نمود و اين بار مرکزيت بيش از آنکه ناشي از قدرت نظامي باشد، ناشي از قدرت اقتصادي و فرهنگي شد. در اين نظام،آمريکا در مرکز يک دايره بزرگ نشان داده شد که از آن خطوطي رو به دواير متعدد و کوچکتر که نماينده کشورهاي ديگر هستند کشيده مي شد.(Sawhney,200)
برخي از انديشمندان، وضعيت آينده را نوعي همپوشي فرهنگي (Cultural Overlap) و توسعه پديده دورگه اي فرهنگي (Cultural hybridity) ديده و اصطلاح جديد "جهاني ـ منطقه اي شدن " (glocalization) را بکار برده اند.
اصولا" بحث تأثير رسانه ها در شکل گيري تصورات ذهني مشترک، از اواسط دهه 1980 و از هنگام حضور تلويزيون ماهواره اي (DBS) در منازل آغاز شد که باعث گرديد افراد ـ بدون دروازه باني و مداخله دولت ها ـ بيشتر از گذشته درک کنند که چيزهايي فراتر از فرهنگ محلي (local culture) آنها نيز وجود دارد، بدون اينکه با آن فرهنگ، هيچگونه ملاقات چهره به چهره اي داشته باشند. يکي از پيامدهاي اين امر، تقويت حس "ما بودن "(we-ness) ] يا همان " هويت فرهنگي "(identity cultural] است. (Hannerz, 1996)
اصولا" هويت فرهنگي در دل تاريخ و پيشينه فرد قرار دارد. ضمن آنکه مانند هر پديده ديگر مرتبط با تاريخ، جاري، پويا (fluid and dynamic) در حال تغيير است.
جهاني شدن سبب شده که هويت هاي فرهنگي، بيش از گذشته، هويت هاي فرهنگي ديگر را بطور مجازي لمس کنند. پيش بيني مي شود که اين امر در آينده منتهي به آن شود که واژه "دورگه " که يک اصطلاح ژنتيکي بود (مثلا”" جواني که پدرش فرانسوي و مادرش چيني است) وارد فرهنگ شود.
استوارت هال (Stuart Hall) معتقد است که فرايند جهاني شدن، پيامد هايي براي هويت فرهنگي دارد که مهمترين آن، تسليم هويت هاي ملي (national identity) و مقاومت هويت هاي محلي (local identity) است.اين شرايط منتهي به پديده اي خواهد شد که مي توان آنرا هويت دورگه اي فرهنگي (cultural identity of hybridist) ناميد.(Hall,1992)هويتي که مي توان در غذاي برخي رستوران هاي چيني موجود در کشورهاي مختلف ديدکه عملا" بجاي پختن غذاي واقعي چيني، غذايي مي پزند که فرهنگ چيني و کشور ميزبان، هر دو در آن است.(Hall,1997)
رابرتسون، در سال 1994، اين بحث را مطرح کرد که فرايند "رستوران هاي پيوندي" در حال وقوع در جهاني شدن و نفوذ فرهنگي است. فرايندي که مي توان "جهان ـ محلي شدن" ناميد و مثال قديمي آن را اجراهاي متفاوت آثار شکسپير در کشورهاي مختلف دانست. (Roberson,1994)
بازار پيام
براي شناخت بازار پيام، قبل از هر چيز بايد بازار سنتي قرون گذشته مشرق زمين، بويژه ايران که خاستگاه بازار از آنجاست را شناخت. بازار سنتي شرقي، به دو رديف دکان اطلاق مي شود که رو به روي هم زير سقف مشترکي قرار دارند ]برخي از اين دکان ها مشتمل بر چند حجره و برخي در حد حتي نيم حجره اند[ اين واژه، يک واژه ايراني است که در زبان بسيار کهن و باستاني ايران (پهلوي) به شکل "واکار" تلفظ مي شده و بعدها اعراب آن را تبديل به " البازار" نموده و به همين شکل از طريق زبان فرانسه به ساير زبانهاي اروپايي راه يافت.(فرقاني، 1382،)از آنجا که امتداد بسياري از بازارهاي شهرهاي بزرگ به يک ميدان عمومي متصل مي شد، بازار نقش راه "ميان بر" براي رفتن از يک بخش شهر به بخش ديگر را نيز ايفا مي کرد، پس بسياري بودند که از بازار عبور مي کردند، بدون اينکه خريدار يا فروشنده باشند.توصيف برخي از سفرنامه نويسان اروپايي از بازارهاي ايران در قرون گذشته، مي تواند به تجسم بازار پيام در آينده کمک کند.يک سياح روسي در سال 1468، درباره بازار ايران مي نويسد: اخبار در بازار زودتر از همه جا منتشر مي شده است. (نيکيتين، 1363) سياح روسي ديگري در سال 1834 در توصيف بازار ايران مي نويسد: « بازار محل اجتماع مردم کنجکاو و پر حرف است. در آن جا اخبار تازة شهر بازگو مي شود و دهان به دهان مي چرخد. کسي هم که بار دلش سنگين است، يا زبانش هوس وراجي دارد، خود را به بازار مي رساند، گروهي از مردم بيکاره را به دور خود جمع مي کند و چيزهايي را که مي داند با آن چه نمي داند برايشان به تفضيل بيان مي کند." (کورف، 1372)
يک سياح فرانسوي در باره آنچه در سال 1877 در بازار ديده مي نويسد: « بازار مرکز پر جنب و جوشي است که مردم در آنجا از اولين ساعات طلوع تا دم غروب به طور مداوم در حال حرکت و فعاليت هستند. ( تصوير/ مدل شماره 1) آنجا محل ملاقات و قراردادهاي عمومي است... اخبار، شايعات، تهمت زدن ها، نشر اکاذيب، جنجال ها بدگويي ها و افشاگريها، همه از بازار سر چشمه مي گيرد.آنجا مردم همچنان که درباره مسايل و منافع شخصي و تجاري خود بحث و گفتگو مي کنند، درباره مسايل عمومي و امور دولتي نيز به شور و تبادل نظر مي پردازند.(سلطان زاده، 1380)
تصوير شماره 1 – بازار وکيل شيراز در قرن نوزدهم
آيا نمي توان توصيف هاي فوق را براي وب لاگ هاي (web log) عصر حاضر نيز مناسب دانست؟ سبک معماري، سازمان(organization) و نهاد(institution) حاکم بر بازارهاي سنتي در ايران و برخي کشورهاي غرب آسيا، شرايط، امکانات و محدوديت هايي را بوجود آورده بود که اگر بازار مذکور را سپهرجهاني ارتباطات و فرستنده پيام را جانشين فروشنده بازار وگيرنده پيام را به جاي خريدار بازار فرض کنيم، خواهيم توانست مشابهت هايي ميان کنش هاي متقابل interaction)) در بازارهاي سنتي کالا با بازار جهاني پيام بيابيم:
1- در بازارجهاني پيام، نوع ارتباط، افقي خواهد بود نه عمودي. اين وضعيت مشابه بازارهاي سنتي است که به دليل حرکت دائم فروشنده در فضاي داخل و جلوي حجره و تا حدودي تابع حرکت خريدار و در واقع عدم استقرار او در نقطه اي ثابت، برتري ارتباطي خاصي از نظر فاصله ميان فروشنده، خريدار و عابر وجود نخواهد داشت. يکساني و محدويت فاصله حجره ها از روبرو نيز به اين امر کمک مي کند که يک درهم تنيدگي و درهم لوليدگي مشابه بازار هاي سنتي ( تصوير/ مدل شماره 1 ) فراهم شود که ديگر اجراي ارتباط عمودي ( يعني ارتباط دستوري، از بالا به پايين و فرمايش ملوکانه اي) در آن امکان پذير نباشد. به اين ترتيب مي توان تصور کرد که در بازار پيام، ارتباط گران، بازيگران اصلي هستند، نه دولت ها. حال اگر در يک مدل فرضي، دولت ها ي ارتباط گر را به صورت دايره و ارتباط گران را به مثابه حجره هاي موجود در بازار سنتي است، به صورت بيضي نشان دهيم. مي توان انتظار داشت که در بازار پيام، دولت هاي ارتباط گري که ارتباطاتشان از نوع عمودي است، تبديل به ارتباط گران دولتي، اما با ارتباط از نوع افقي شوند. ( تصوير / مدل شماره 2 )
تصوير/ مدل شماره 2 - در بازار پيام، دولت ها ي ارتباط گر تبديل به ارتباط گران دولتي خواهند شد. ( تبديل ارتباط عمودي به افقي)
2- به دليل نقش جانبي « راه ميان بر » بازار سنتي، در معماري آن، درب عمومي که بتوان آنرا بست پيش بيني نمي شد. ضمن آنکه درب تمام حجرها نيز به گونه اي ساخته شده بود که هنگام باز بودن حجره، در خاصي براي آن حس نمي شد. بنابراين يک آمد و شد کاملاً آزاد، ميان همه فروشندگان، همه خريداران و همه عابران، در تمام مدت برقرار بود.
در بازار جهاني پيام نيز مشابه بازار هاي سنتي و به گونه اي مشابه آنچه اکنون در اينترنت مي گذرد، مبادله پيام، بي وقفه و بدون تعطيل ادامه خواهد داشت.
3ـ در بازارهاي سنتي، همچون هر داد و ستدي، هنگاميکه فروشنده، کالايي را مي فروخت، مالکيت آن را از دست ميداد و مالکيت به خريدار منتقل مي شد. در حاليکه در بازار پيام، وقتي پيام به ديگري داده مي شود، دهنده نيز کماکان مالک پيام خواهد بود. به همين دليل، حجم بازار پيام، به صورتي جهشي، دايم در حال افزايش خواهد بود. همين امر سبب مي شود که مبادله در بازار پيام، به گونه اي فراتر از داد و ستد دو سويه باشد و از خصلتي فراتر از درهم تنيدگي بازارهاي سنتي برخوردار شود. خصلتي که مي توان آن را درهم تنيدگي پويا (Dynamic Web ) ناميد.
4- در بازارهاي سنتي مشرق زمين، پديده اي وجود داشته که مي توان آن را تک فروشي (mono selling) ناميد. تک فروشان، افرادي غيره حرفه اي بوده اند که اگر چه براي مدتي کوتاه نقش فروشنده دورگرد (peddler) را ايفا مي کردند، ولي به خلاف فروشنده هاي دوره گرد، فروشنده حرفه اي نبودند. آنها روبروي حجره بزرگي از بازار، تک کالاي خود را عرضه مي کردند و ممکن بود که همزمان با فروش آن، خريدار کالايي از حجره هاي بزرگ نيز باشند. هنوز نيز در شهر مدينه در عربستان سعودي، مي توان زائراني را ديد که کالايي ( مثلاً کمي زعفران) همراه خود آورده و براي تأمين قسمتي از هزينه سفر، آن را در بازار، به ساير زوار عرضه مي کنند. به عبارت ديگر، در بازارهاي سنتي، همه مي توانستند هر دو نقش خريدار ( يا ارتباط گير ) و فروشنده ( يا ارتباط گر ) را ايفا کنند و اگر خريداران، متعدد بودند، فروشندگان نيز مي توانستند متعدد باشند. در بازار پيام نيز همه، مي توانند هم ارتباط گير و هم ارتباط گر باشند. اولين آثار اين توانايي در ارتباط جمعي، هنگامي آغاز شدکه دستگاه زيراکس و نوار هاي ضبط کاست به بازار آمد. دو ابزاري که بعدها در خلال انقلاب اسلامي در ايران، از آن بسيار بسيار استفاده شد. اختراع دوربين هاي ويديويي براي غير حرفه اي ها و متعاقباً دوربين هاي عکاسي و فيلمبرداري رقومي و تلفن هاي همراه دوربين دار، فرصتي را که زيراکس براي « تکثير نوشته » و نوار کاست، براي « تکثير صدا » فراهم کرد، براي « تکثير تصوير» و « تصوير متحرک » فراهم کردند. از نمونه هاي اوليه بکارگيري آن ها مي توان به دستيابي فيلمسازان ويديويي کشور غنا (Ghana) بر بازار سينماي آفريقا اشاره کرد که رشد آن در سال 2000، به گونه اي بود که يکي از صاحبنظران غربي گفت: «اگر سينماي جهان باهاليوود تسخير شده، سينماي کشور غنا با غناوود(Ghanawood) تسخيرشده است.» (Cowen, 2001, P.6) در آينده، رواج استفاده از دوربين هاي رقومي، باعث تحول بيشتري خواهد شد، آن چنان که فيلمساز 62 ساله و برجسته ايراني، عباس کيارستمي با نصب دو دوربين رقومي روي داشبورد اتومبيل خود و حذف تمامي عوامل مورد نياز از قبيل نورپردازو غيره، پس از 23 ساعت فيلمبرداري از ده گفتگو و ده شرايط عاطف با ده زن، داخل اتومبيل در تهران، فيلم « ده » را ساخت که سواي دريافت جوايز از فستيوال هاي سينمايي، با کسب درآمد بالا، در برخي از کشورهاي اروپايي نيز نمايش داده شد.
توليدات دوربين هاي رقومي هم اکنون نيز مي تواند از طريق وبلاگ ها، وارد چرخه انتشار شود. ولي در آينده، با تحولات فن آوري، امکانات مذکور بسيار گسترش خواهد يافت.
حال اگر در مدل فرضي فوق، گيرندگان پيام، يا ارتباط گيران (communicatees) را به صورت دايره سفيد و فرستندگان پيام يا ارتباط گران آماتور را به صورت دايره سياه نشان دهيم، در بازار پيام اين امکان بوجود خواهد آمد که ارتباط گيران ( دايره هاي کوچک سفيد) تبديل به ارتباط گران آماتور( دايره هاي سياه کوچک ) شوند و چه بسا برخي از آنها به ارتباط گران آماتور پر مخاطب و حتي ارتباط گران حرفه اي کوچک ( بيضي هاي سياه کوچک ) تبديل شوند. ( تصوير/ مدل شماره 3)
تصوير شماره 3 - در بازار پيام، ارتباط گيران مي توانند به ارتباط گران آماتور و حتي حرفه اي تبديل شوند.
5- در بازارهاي سنتي، همچون هر داد و ستدي، هنگاميکه فروشنده، کالايي را مي فروخت، مالکيت آن را از دست ميداد و مالکيت به خريدار منتقل مي شد. در حاليکه در بازار پيام، وقتي پيام به ديگري داده مي شود، دهنده نيز کماکان مالک پيام خواهد بود. به همين دليل، حجم بازار پيام، به صورتي جهشي، دايم در حال افزايش خواهد بود. همين امر سبب مي شود که مبادله در بازار پيام، به گونه اي فراتر از داد و ستد دو سويه باشد و از خصلتي فراتر از درهم تنيدگي بازارهاي سنتي برخوردار شود. خصلتي که مي توان آن را درهم تنيدگي پويا (Dynamic Web ) ناميد.
6ـ در بازار پيام، چون مخاطبان يا ارتباط گيران، به بزرگ ترين تکثر رسـانه اي (media pluralism) طول تاريخ دست خواهند يافت، نه تنها فاقد خصلت توده (mass) خواهند بود، بلکه از هرنوع يکپارچگي ديگر نيز دور شده و با حفظ فرديت، هرلحظه داراي مجموعه اي از خصلت هاي مشترک با برخي اقليت ها و يا اکثريت هاي مختلفي خواهند بود که او نيز از ميان هزاران گزينه، خود را در معرض فرستنده اي مشابه قرار داده است.
مثلاً تحقيقات نشان داده که افراد با تحصيلات پايين، بيشتر به فرستنده هايي توجه مي کنند که مطالب کوتاه تر را عرضه مي کنند (Nimmo,1981,P.317) و يا افراد وابسته به يک طبقه اجتماعي خاص، خود را در معرض فرستنده هايي قرار مي دهند که با عضويت طبقاتي آنها هماهنگ باشد.(Defleur,1989,P.196) به اين ترتيب هر ارتباط گير، خصلتي خواهد داشت مشابه يک شيشه رنگي مستقل که چون در مقابل آن تکثر رسانه اي بي نظير قرار دارد، مي تواند خود را در معرض فرستنده متناسب با آن رنگ قرار دهد. ضمن آنکه در آن لحظه، در اثر اشتراک با گزينه ارتباط گيري ديگر، يا شيشه اي به رنگ ديگر، رنگ جديدي ايجاد خواهد شد که نماينده ارتباط گيران براي ارتباط گري خاص است. به عنوان مثال، يک مرد ( خصلت اول)، کم سواد ( خصلت دوم) و ضمناً داراي ويژگي طبقاتي خاص ( خصلت سوم)، موجودي خواهد بود که اگر به دليل خصلت اول، خود را در معرض يک فرستنده قرار مي دهد، به دليل خصلت دوم، با فرد ديگري که مشابه او، خصلت دوم را دارد( چه خصلت اول را داشته باشد و چه نداشته باشد) خود را در معرض فرستنده ديگري قرار دهد. ترکيب اين رنگ هاست که مخاطبان رسانه اي خاص را تشکيل خواهند داد، نه « توده ». البته در بازار پيام، اين اتفاق ممکن است روي دهد که به يکباره تمام رنگ ها، خود را در معرض فرستنده اي خاص قرار دهند که مثلاً فرود اولين انسان بر سطح کره مريخ را گزارش مي کند.
براي تجسم چنين وضعيتي مي توان هريک از خصلت ها را به صورت شيشه ي مدور رنگي نشان داد که هر رنگ با يک شماره مشخص شده است. به اين ترتيب فرستندگان پيام در هرلحظه، مخاطب فردهايي هستند همچون شيشه هاي رنگين. چه به صورت تک رنگ و چه اشتراک 2، 3 تا n رنگ. در تصوير شماره ، بخشي که هاشور خورده، نماينده مخاطبي است با ترکيبي از رنگهاي 1.5.6.7. در بازار پيام، تنوع بالقوه سليقه و نياز مخاطبان را مي توان بر اساس فاکتوريال تعداد رنگ ها و تعداد اشتراک ها برآورد کرد. رقم مذکور، عدد بزرگي خواهد شد که نماينده وضعيتي خواهد بود بسيار متفاوت با روزگاري که مخاطب رسانه ها را « توده » مي شمردند. ( تصوير / مدل شماره 4)
مدل شماره 4 ـ تجسم مخاطبان يا ارتباط گيران در بازار پيام، به صورت شيشه هاي رنگي
7ـ در بازارهاي سنتي، حضور افراد به عنوان عابر مسير« ميان بر» ـ نه الزاماً مشتري ـ و از سوي ديگر قرار گرفتن حجره هاي کالايي خاص در يک راسته و در کنار هم، سبب مي شد که عابر، نقش جستجوگر و گزينشگري را ايفا کند که براي جستجوي خود، نياز به کمترين انرژي را دارد. زيرا در هر لحظه، امکان سرک کشيدن او به هريک از حجره ها و همچنين تک فروش ها وجود داشت و در اين جستجو، قبل از آنکه بزرگي يا کوچکي حجره برايش اهميت داشته باشد،کالا اهميت داشت.
در باراز پيام نيز وجود موتورهاي جستجو در اينترنت، در آينده توسعه خواهد يافت و سواي نوشته، صدا و تصوير ثابت و متحرک را نيز در بر خواهد گرفت. اين موتورها کمک خواهندکرد که فرد کاملاً جستجو گر و گزينشگر باشد نه مصرف کننده منفعل. اين امر سبب خواهد شد که رابطه اي متقابل ميان باور به خبر و دريافت خبر فراهم شود. در نتيجه، پديده دروازه باني خبر (gate keeping)که خاص ارتباط گران بود، در ارتباط گيران بسيار وسيع تر خواهد شد.
8ـ در بازارهاي سنتي مشرق زمين، محدود بودن فاصله حجره ها، همراه با باز بودن همه درها و امکان نظاره آمد و شد کالا از سوي هر سه گروه فروشنده، خريدار و عابر، هميشه اين فرصت را براي همه از جمله فروشندگان فراهم مي کرد که از نيازها و سلايق مردم مطلع باشند. ضمن آنکه دستيابي به عملکرد رقبا و راز و رمزهاي حرفه اي آنها کار دشواري نبود. به اين ترتيب ممکن بود يک فروشنده بسيار بزرگ، از الگوي يک فروشنده کوچک پيروي کند. ضمن آنکه فروشندگان کوچک، اين امکان را داشتند که به رشد و توسعه فعاليت خود اميدوار باشند.
در بازار پيام نيز، نبود ديوارهاي ارتباطي، سبب خواهد شد که نوآوري، همراه با اقتباس و تقليد در سبک و محتواي پيام، انحصار را از بين ببرد. ملاقات هاي چهره به چهره اما مجازي فرهنگ هاي مختلف با يکديگر و ديده باني دائم تعداد مراجعه کنندگان به سايت ها و... سبب خواهد شد که آگاهي از سلايق و تامين آن، تکثر رسانه اي را در اندازه هاي بسيار متنوع توسعه دهد.
9ـ در بازارهاي سنتي، محدود بودن ارتفاع سقف بازار، بويژه حالت گنبدي و قوسي آن، امکان نصب تابلو وعناصر تبليغاتي در ابعاد بزرگ را محدود مي کرد، در نتيجه توان رقابتي حجره ها، قبل از اينکه تابع ابعاد تابلوهاي تبليغاتي آنان و يا بزرگي يا کوچکي دکان و تعداد حجره هاي در اختيار باشد، تابع ماهيت و خصايص کالا بود.درنتيجه امکان رقابت صاحبان کالاهاي مرغوب و پرنياز، اما در حجره هاي کوچک يا حتي بساط دست فروش ها، با صاحبان حجره هاي بزرگ فراهم بود.
در بازارجهاني پيام، نيز محدوديت صفحه مونيتورها، نابرابري امکانات تبليغاتي عرضه کنندگان پيام را کاهش خواهد داد. در واقع فاصله توان تبليغاتي رسانه هاي مختلف براي خود، کاسته خواهد شد. ضمن اينکه تبليغ اصلي، عملاً ماهيت پيام خواهد بود، نه تبليغ براي فرستنده آن پيام.
10ـ در بازار پيام، تبليغ براي کالا و خدمات از سوي رسانه ها ـ نه در باره رسانه ها ـ بسيار متنوع تر و گسترده تر خواهد شد.در اين بازار، مؤسسات اقتصادي کوچک که تاکنون توان مالي کافي براي تبليغ نداشته اند نيز خواهند توانست صداي خود را ـ هر چند محدود ـ به گوش ديگران برسانند. ضمن اينکه هميشه اين احتمال وجود خواهد داشت که صداي آنها، در ميان صداي بزرگ ها محو شود.
11ـ در بازارهاي سنتي مشرق زمين، مجاورت فيزيکي افراد ـ اعم از فروشنده و خريدار يا خريدار و خريدار ـ اين امکان را فراهم مي کردکه فروشندگان، خريداران و حتي عابران، علاوه بر هدف اصلي، به بحث و گفتگو در مورد مسائل روزمره ميان خود نيز بپردازند.
در بازار جهاني پيام نيز ارتباط گران، ارتباط گيران و جستجوگران، بي توجه به دولت ها، به مراتب بيش ازگذشته، خواهند توانست در باره مسايل روزمره خود به ارتباط بايکديگر بپردازند و حتي از اين طريق به درد دل با آدم هاي بيگانه و حتي تخليه فشارهاي روحي خود استفاده کنند.
12 ـ در بازارهاي سنتي، فروشندگان، عابران و خريداران، همگي از يـک امنيت يکسان در مقابل « باد و باران »، « سرما و گـرما» برخوردار بودند. در بازار پيام نيز درجه امنيت در سپهر پيام، به يک استاندارد فرا ملي و همگاني خواهد رسيد.
13ـ در بازارهاي سنتي قرون گذشته، بويژه بازارهاي بزرگ مسير جاده ابريشم، بازرگانان وابسته به اديان مختلف، در اوقات فراغت به گفتگوهايي در باره اديان خود مي پرداخته اند و از آنجا که اين گفتگوها بدون حضور عناصر کليساها و مساجد، انجام مي شده، به جاي تلاش در کشف تفاوت ها و يا اصرار در رد طرف مقابل، تبديل به گفتگوهاي ميان تمدني شده و به شناخت مشابهت ها منتهي مي شده است. مثلاً ممکن بود که يک غير مسلمان، اما مخاطب مسلمان، مطلع شودکه بر اساس آيات قرآني، بايد به تمامي پيامبران ايمان داشت و تفاوتي ميان آنها قايل نشد (آيه 136 از سوره بقره و 150 و 152 از سوره نساء )
در بازار جهاني پيام، نيز فرصت شناخت تمدن ها، بدون دروازه باني پروپاگانديست ها بيشتر فراهم خواهد شد.
14 ـ در بازارهاي سنتي و در راسته عطاران، به مشتريان آموزش داده مي شد که کدام دو ماده غذايي (مثلاً عسل و خربوزه) با يکديگر « ناهمساني » دارد – بدون اينکه بحث در باره خوبي يا بدي هريک از آن دو ماده غذايي به تنهايي مطرح باشد. عطاران به مشتريان خود توصيه مي کردند که مراقب پديده « تداخل » (Interference) باشند. توضيح آنکه تداخل در فرهنگ هاي لغت قديمي زبان فارسي عبارت بوده ازآميختن غذاي منهضم، با غير منهضم. (لوح فشرده دهخدا به نقل از فرهنگ آنندراج)
در بازار جهاني پيام نيز مصلحان اجتماعي خواهند توانست موضوع تهاجم فرهنگي را ـ هنگاميکه براي پروسه بکار مي رود، تبديل به اصطلاح ديگري نمايند که از راسته عطاران بازارهاي سنتي مشرق زمين ملهم شده باشد. زيرا به نظر مي رسد که در حوزه فرهنگ - بويژه در مقوله ارزش ها - نيز بتوان با مواردي مشابه موضوع تداخل مورد نظر عطاران مواجه شد. به عنوان مثال، در غرب به خاطر پاسداري از آزادي هاي فردي، روي آوري بزرگسالان به هرزه نگاري (Pornography) منع نمي شود، ولي به صراحت آنرا براي کودکان مضر مي دانند. در حالي که در جوامع اسلامي، بالعکس، منع بزرگسالان در روي آوري به هرزه نگاري به مراتب قوي تر و جدي تر از منع کودکان است. آنچنان که در قرآن، مؤمنان ـ اعم از زن و مرد ـ از نظر بازي منع شده اند. (آيات 30 و 31 سوره نور) در واقع ميان اسلام و هرزه بيني، تداخلي وجود دارد که مي توان آن را تداخل فرهنگي (Cultural Interfere) ناميد.
15 ـ در بازار جهاني پيام، امکان خنثي سازي اثرات تهاجم فرهنگي ـ يعني آنچه که به صورت يک « پروژه » اجرا مي شود ـ مانند پروژه سال 1991 هاليوود در توليد فيلم « بدون دخترم هرگز »، بر اساس کتاب بتي محمودي و همکارش ويليام هوفر، بر عليه فرهنگ و باورهاي ايراني ـ بيشتر خواهد شد. اين امر به دليل توازن نسبي فن آوري هاي ارتباطي در ميان جوامع، افزايش امکان ارتباط کتبي، کلامي، صوتي و تصويري فرهنگ ها، بدون وجود موانع زباني، فراهم خواهد شد. در واقع در بازار پيام « عمر دروغ هاي بزرگ » به سر خواهد آمد.
با توضيحات فوق، با اقتباس از نظام بازارهاي سنتي در مشرق زمين، مدلي پيشنهاد مي شود که در آن، کشورها به صورت بيضي هايي با اندازه هاي مختلف با حرف C نشان داده شده اند، مساحت هر بيضي تابعي از توان و امکانات سخت افزاري و نرم افزاري آن کشور در حوزه رسانه هاست. اما نحوه چيدمان بيضي ها به گونه اي است که فاصله دو بيضي مقابل هم - بي توجه به انداره هايشان - يکي است. ( تصوير/ مدل شماره 5 )
در مدل، نحوه چيدمان کشورهاي ارتباط گر، مشابه چيدمان حجره ها در بازار بوده و در ميان آنها، فردها، با نشانه i1 تاi بي نهايت، به صورت دواير متعدد سفيد يا سياه قرار گرفته اند. (سفيد به مفهوم فرد ارتباط گير و سياه به نشانه فرد ارتباط گر)
شکل 5- مدل نظام بازار جهاني پيام
در مدل، تمامي دايره هاي سفيد، مساحت يکسان دارند و دايره هاي سياه که در رقابت با بيضي ها، علاوه بر مخاطب، فرستنده پيام نيز مي باشند، اندازه هاي يکسان ندارند. ضمن آنکه دايره هاي سفيد نيز مي توانند تغيير رنگ داده و از مخاطب بودن، به مخاطب - فرستنده بودن ( ارتباط گير ـ ارتباط گر ) تبديل و به تدريج با افزايش مساحت، حتي تغيير شکل داده، از دايره به بيضي تبديل و در محل چيدمان بيضي ها قرار بگيرند.
در اين مدل، وجود فاصله هاي برابر، ميان دو بيضي متقابل، امکان دسترسي دايره ها به بيضي ها را کاملاً يکسان مي کند. ميان بيضي ها و دايره ها، يا دايره ها و دايره ها، به شيوه مدل هاي سنتي ارتباطات، هيچگونه پيکاني ترسيم نشده است، زيرا مي توان وجود ميليون ها پيکان (مطابق فاکتوريال تعداد دواير و بيضي ها) را متصور شد و اين دقيقاً همان خصلت تار عنکبوتي جهاني شدن در حوزه ارتباطات است.
منبع: نرم افزار فناوری اطلاعات