نویسنده: آمارتیا سن
مترجم: وحید محمودی
مترجم: وحید محمودی
به هنگام ارائهی مطالعات تجربی، فرصت برای بحث درباره تعدادی از آزادیهای ابزاری را خواهم داشت؛ آزادیهایی كه مستقیم یا غیرمستقیم در آزادی كلی (مردم باید به گونهای زندگی كنند كه خود مایل به آن هستند) تأثیر دارند. ابزارهای درگیر با بحث، تنوع نسبتاً زیادی دارد. به هر حال، شاید راحتتر این باشد كه پنج نوع متمایز آزادی شناسایی شود كه ممكن است در این دیدگاه ابزاری ارزش تأكید خاصی را داشته باشند. این به هیچوجه لیست پایان یافتهای محسوب نمیشود، اما ممكن است به تمركز روی چند موضوع راهبردی خاص كه توجه ویژهای را میطلبد كمك كند.
به طور اخص، من این انواع آزادی ابزاری را در نظر خواهم گرفت: 1-آزادیهای سیاسی؛ 2-تسهیلات اقتصادی؛ 3-فرصتهای اجتماعی؛ 4-تضمین شفافیت؛ 5-تأمین حمایتی. این آزادیهای ابزاری گرایش به این دارند كه بر قابلیت كلی فرد در زندگی آزادتر تأثیر بگذارند، ضمن این كه مكمل همدیگر نیز هستند. در حالی كه تحلیل توسعه، از یك طرف، باید با اهدافی كه این آزادیهای ابزاری را با اهمیت میسازند در ارتباط باشد، باید پیوندهای تجربی را كه موجب ارتباط نزدیكتر انواع آزادیهای مختلف میشود و اهمیت اتصالشان را تقویت مینماید را در نظر بگیرد. به واقع، درك این ارتباطات كلید فهم كاملتر نقش ابزاری آزادی است. این ادعا كه آزادی نه تنها هدف اولیه توسعه است، بلكه همچنین ابزارهای اصلی آن نیز محسوب میشود، به طور خاص ریشه در این ارتباطات دارد.
اجازه دهید كه شرحی مختصر درباره این آزادیهای ابزاری داشته باشم. آزادیهای سیاسی با معنای وسیعی كه مدنظر است (شامل آنچه حقوق مدنی نامیده میشود)، ناظر بر فرصتهایی است كه به مردم اجازه میدهد تا تعیین كنند چه كسی و بر مبنای چه اصولی باید حكومت كند. همچنین امكان نقد و موشكافی مقامات، وجود آزادی در بیان سیاسی، وجود مطبوعات آزاد، وجود آزادی در گزینش یك حزب از میان احزاب سیاسی مختلف و غیره را در برمیگیرد. آنها شامل استحقاقهای سیاسی همراه با مردمسالاریها در وسیعترین معنایش (فرصتهای گفت و گوی سیاسی، اختلاف رأی و انتقاد و همینطور حق رأی و انتخاب مشاركتی قانونگذاران و مجریان) نیز میشوند.
تسهیلات اقتصادی ناظر بر فرصتهایی است كه افراد از آن به ترتیب بهره میبرند تا منابع اقتصادی را برای اهداف مصرف یا تولید و یا مبادله بكار گیرند. استحقاق اقتصادی كه افراد دارند به منابعی كه در تملك آنهاست و یا برای استفاده در دسترس آنهاست و همینطور به شرایط مبادله مانند قیمتهای نسبی و كاركرد بازارها بستگی خواهد داشت. فرایند توسعه اقتصادی، درآمد و ثروت یك كشور را افزایش داده و باعث بهبود حقوق اقتصادی مردم میشود. در رابطه بین درآمد ملی و ثروت و حقوق اقتصادی افراد، علاوه بر رقم كل درآمد چگونگی توزیع آن نیز بسیار مهم است. بنابراین، چگونگی توزیع درآمدهای اضافی بدست آمده اهمیت زیادی دارد.
دسترسی به سرمایه- كه عوامل اقتصادی در تأمین آن مؤثر هستند- میتواند تأثیری مهم بر استحقاق اقتصادی داشته باشد. این نكته را میتوان در شركتهای بزرگ تجاری (با صدها هزار نفر كاركن) تا سولههای بسیار كوچك بكار بست. برای مثال یك اتفاق ناگهانی در بازار اعتبارات مالی میتواند تأثیر عمیقی بر استحقاق اقتصادی كه وابسته به این اعتبارات است، داشته باشد.
فرصتهای اجتماعی، در برگیرنده ترتیباتی است كه جامعه جهت آموزش، بهداشت عمومی و غیره ایجاد مینماید، این فرصتها نیز بر آزادیهای اساسی افراد جهت زندگی بهتر تأثیر میگذارند. این تسهیلات نه تنها برای هدایت زندگی شخص (مانند سلامتی، اجتناب از رنجوری و افسردگی و مرگ زودرس) بلكه همچنین برای مشاركت مؤثر در فعالیتهای اقتصادی و سیاسی نیز اهمیت فراوان دارند. برای مثال، بیسوادی میتواند مانع مهمی برای مشاركت در فعالیتهای اقتصادی باشد كه مستلزم تولید به روش علمی یا همراه با كنترل كیفیت دقیق است (همانطور كه تجارت جهانی به طور فزایندهای این چنین است). به طور مشابه مشاركت سیاسی میتواند بر اثر ناتوانی مردم در خواندن روزنامه یا برقراری ارتباط نوشتاری با فعالان سیاسی به تأخیر افتد.
حال به مقولهی چهارم یعنی تضمین شفافیت برمیگردیم. در كنش متقابل اجتماعی، افراد براساس این پیشفرض كه چه چیزی به آنها ارائه میشود، و از آنها باید چه انتظاری داشت، با هم رفتار مینمایند. بدینجهت جامعه براساس فرض اعتماد به یكدیگر عمل میكند. تضمین شفافیت نیاز به فضای باز دارد (آزادی رفتار با یكدیگر تحت ضمانت شفافیت و امكان افشاگری حقایق). زمانی كه به این اعتماد خدشهای وارد میشود، زندگی بسیاری از مردم (چه طرفهای مستقیم چه طرفهای باواسطه) از نبود این فضای باز تأثیر میپذیرد. بنابراین تضمین شفافیت (مانند حق افشاگری) میتواند از جمله مقوله مهم آزادی ابزاری باشد. تضمین شفافیتها میتواند نقش ابزاری خوبی برای جلوگیری از رشوهخواری و عدم مسؤولیتپذیری مالی و معاملات مخفیانه ایفا نماید.
به عنوان مورد آخر، مهم نیست كه یك سیستم اقتصادی چگونه عمل مینماید؛ به هر حال مردمی در معرض خطر و آسیب پذیر در این سیستم هستند؛ مردمی كه محرومیت ناشی از تغییرات مادی میتواند به طرز نامطلوبی زندگی آنان را تغییر دهد و از پایشان درآورد. تأمین امنیت برای ایجاد شبكههای تأمین اجتماعی لازم است؛ از این طریق میتوان مانع از در غلطیدن مردم به تهیدستی و یا گرسنگی و مرگ شد. قلمرو تأمین امنیت شامل ترتیبات نهادی معینی مانند بیمه بیكاری و كمكهای درآمدی لازم برای فقرا، ترتیبات لازم برای مواجهه با موارد نادری چون قحطی و استخدام اضطراری توسط دولت برای بهبود درآمد محرومین است.
آزادیهای ابزاری ضمن آنكه مستقیماً قابلیتهای مردم را بهبود میبخشد، مكمل همدیگر نیز میباشند و بنابراین موجب تقویت یكدیگر میشوند. ارتباط آزادیهای ابزاری با یكدیگر در شناخت سیاستهای توسعه از اهمیت برخوردار است.
این واقعیت كه اسحتقاق انجام مبادله اقتصادی موتور رشد اقتصادی است را همگان به طور وسیعی پذیرفتهاند، اما به بسیاری از روابط میان آزادیهای ابزاری توجهی نشده است. بنابراین باید شناخت اینگونه روابط در تحلیل سیاستگذاری مورد توجه قرار گیرد. رشد اقتصادی نه تنها به افزایش درآمدها كمك میكند، بلكه دولت را قادر به تأمین مالی بیمه اجتماعی و در امور مرتبط به مداخله عمومی فعال مینماید. بنابراین سهم و یا نقش رشد اقتصادی نه فقط از زاویه افزایش درآمد خصوصی، بلكه از این زاویه كه رشد اقتصادی موجب گسترش برخی از خدمات اجتماعی میشود نیز باید مورد قضاوت و بررسی قرار گیرد.
به طور مشابه، ایجاد فرصتهای اجتماعی مانند آموزش عمومی، بهداشت و گسترش مطبوعات آزاد و فعال، میتوانند هم موجب توسعه اقتصادی و هم كاهش مرگ و میر گردند. كاهش مرگ و میر موجب كاهش زاد و ولد میشود و تقویت آموزش اولیه (مخصوصاً آموزش و سوادآموزی زنان) بر میزان باروری تأثیر میگذارد.
به عنوان نمونه، ژاپن از جمله كشورهایی است كه برای بهبود رشد اقتصادی، فرصتهای اجتماعی بویژه آموزشهای پایهای را تقویت كرد. در بسیاری مواقع این مسأله به فراموشی سپرده شده است كه میزان باسوادی ژاپن بیشتر از اروپا بوده است؛ میزان باسوادان ژاپن حتی در زمان اصلاحات میجی (1) در اواسط قرن نوزدهم آن هنگام كه انقلاب صنعتی در ژاپن هنوز رخ نداده بود بیش از اروپا بود، در حالی كه اروپا چند دهه قبل از ژاپن انقلاب صنعتی را تجربه كرده بود. توسعه اقتصادی در ژاپن به طور عمده متأثر از توسعه منابع انسانی مرتبط با فرصتهای اجتماعی است. معجزه اقتصادی شرق آسیا نیز همانند ژاپن، براساس روابط علّی بین منابع انسانی و توسعه اقتصادی بنا نهاده شده است.
این نگرش برخلاف نگرشهایی است كه در بسیاری از محافل سیاستگذاری مطرح است؛ نگرشهایی كه میپندارند «توسعه انسانی» (مانند فرایند گسترش آموزش، بهداشت و غیره) چیز لوكسی است كه تنها به كشورهای ثروتمند محدود میشود. بدون شك موفقیت اقتصادی شرق آسیا كه با ژاپن آغاز شده است و تأثیر مهم آن بر اذهان عموم، این نگرش را باطل میكند. اقتصادهای شرق آسیا پیش از بین بردن فقر، ابتدا آموزش را گسترش دادند، سپس بهداشت عمومی را بهبود بخشیدند و نهایتاً آنچه را كاشتند، درو نمودند. درواقع آن طور كه هیرومیتسواشی (2) میگوید، سابقهی اولویت دادن به توسعه منابع انسانی به اوایل تاریخ توسعه اقتصادی ژاپن، یعنی دوران میجی بین سالهای 1911-1868، برمیگردد. توجه به توسعه منابع انسانی با وفور نعمت ناشی از ثروتمند شدن بیشتر نشده است.
پینوشتها
1.Meiji
2.Hiromitsu lshi
سن، آمارتیا، (1394)، توسعه به مثابه آزادی، ترجمهی وحید محمودی، تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات، چاپ چهارم