آزادی و کمال طلبی دینی

این نوشتار به بررسی دلالت های مفهوم آزادی در اندیشه غربی، از یک سوی، و مبانی اسلام آزادی در اندیشه اسلامی، از سوی دیگر، اختصاص دارد. از جمله مباحث مورد توجه متن پیش روی توضیح کارکرد مفهوم آزادی در گفتمان
شنبه، 18 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آزادی و کمال طلبی دینی
آزادی و کمال طلبی دینی

 

نویسنده: دکتر علی شیرخانی




 

 

نوشتاری نسبت سنجانه در باب رابطه کمال جویی در اسلام بر پایه رویکرد به آزادی

این نوشتار به بررسی دلالت های مفهوم آزادی در اندیشه غربی، از یک سوی، و مبانی اسلام آزادی در اندیشه اسلامی، از سوی دیگر، اختصاص دارد. از جمله مباحث مورد توجه متن پیش روی توضیح کارکرد مفهوم آزادی در گفتمان اسلامی است. بر اساس مطالبی که خواهید خواند هنگامی آزادی مورد حمایت اسلام واقع می شود که کارکرد آن ارتقاء کمال آدمی باشد.
واژگان کلیدی: اسلام، آزادی، غرب، کمال طلبی و...
مفهوم آزادی در قرن بیستم به صورت گسترده ای مورد بحث واقع شده است. این مفهوم در ایران نیز پس از مشروطه مورد توجه جدی قرار گرفت و در قامت یکی از مفاهیم مهم فلسفی و سیاسی وارد ادبیات ایران شد. علی رغم آن که حدود دو سده از رواج این مفهوم در دنیا و بیش از یک سده از رواج آن در ایران می گذرد؛ ولی همچنان در میان دانشمندان در مورد تعریف، حدود و ثغور آن اختلاف نظرهایی وجود دارد.
در غرب درباره ی این مفهوم کتاب ها و مقاله های فراوانی نگاشته شده است. نگاهی به ادبیات شکل گرفته در آنجا نشان می دهد که وقتی ایشان درباره ی آزادی سخن می گویند عمدتاً رویکردهایشان مبتنی بر اندیشه های لیبرالی است. بر این اساس مفهوم آزادی در غالبی ارزشی و هنجاری مطرح می شود. در حقیقت مطابق این رویکرد آزادی به مثابه یکی از هنجارها و ارزش های اصلی و اساسی لیبرالیسم معرفی می گردد. این نگاه با اندیشه اسلامی تفاوت هایی دارد.
آنچه برای ما مهم است آن که آزادی، در معنای غربی یا اسلامی آن، بر گروهی از مبانی استوار است و، به این ترتیب، لازم است تا بر اساس همان مبانی آن را بررسی نماییم.
در آموزه های لیبرالی مبانی آزادی عمدتا به حوزه هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی ختم می شود. بر این اساس برای خداوند شانی در مرحله بعد از خلقت قائل نمی گردند و بر این باور می شوند که حضرت حق، همچون ساعت سازی است که ساعتی را ساخته است و آن را برای نخستین بار کوک نموده است. این ساعت، یا جهان هستی، با همان کوک نخست همیشه کار می کند و از این روی دیگر به احتیاجی به ساعت ساز نیست. به این ترتیب نوعی تفرد انسانی و انسان گرایی شکل می گیرد که حاصل آن عدم جدایی انسان از خداوند است. این مسئله موجب می شود که انسان را موجودی دارای صاحب عقل و اندیشه بدانند که خداوند فقط خالق او است و، پس از آن، این موجود دیگر آزاد و مختار است.
مطابق اندیشه اسلامی، و از منظری هستی شناسانه، ما معتقدیم که خداوند خالق زمان و مکان و زمین است و این نظام هستی مخلوق او است. به زبان دیگر این حضرت حق است که به خلقت و تکوین این نظام خلقت پرداخته است.
در عین حال به باور ما این خلقت به معنای آن است که خداوند بر نظام خلقت به صورت ازلی و ابدی حکم می راند. به زبان دیگر مطابق دیدگاه ما خداوند تدبیرکننده نظام خلقت است. فرق میان رویکرد ما غربیان آنجا ظاهر می شود که به لحاظ هستی شناسی آن ها هرچند می گویند خداوند خالق است؛ ولی بر این باور نیستند که در پی خلقت تدبیری در کار باشد. در مقابل ما بر این باوریم که خداوند بر جامعه حاکم است و ذیل برخی شروط این حاکمیت را به انسان های خاصی واگذار نموده است. هنگامی که غربیان می گویند انسان حایز آزادی است به آن معنا است که آدمی می تواند فارغ از لحاظ ربانیت خدا و پذیرش آن تصمیم بگیرد.
بر این اساس نوعی ذات مستقل را به انسان نسبت می دهند. آن ها بر این دیدگاه ناصحیح پای می فشارند که انسان، متکی بر عقل خود، می تواند چنین جایگاهی را اشغال کند. در مقابل در اندیشه های اسلامی بر این باور تأکید می گردد که انسان مخلوق حضرت حق و فقیرالی الله است. به این ترتیب اگر آدمی از خالق خود مدد نگیرد زندگی به شیوه صحیحی ادامه پیدا نمی کند. بر این اساس در اینجا ذاتی نامستقل و وابسته به حضرت حق برای انسان در نظر گرفته می شود. حال خداوند برخی از افراد را، که در عین اینکه هستی مطلق ندارد افراد برگزیده ای هستند و می توانند به سمت پروردگار خود تقرب یابند، برای حاکمیت و حکومت در جامعه بر می گزیند.
در اندیشه های اسلامی برای عقل نیز جایگاهی مهم در مسیر شناخت ذات الهی معرفی گردیده است. البته بر این نکته تأکید شده است که در ادامه مسیر اگر عقل تنها باشد ره به جایی نمی برد؛ چه آن که اگر قرار بر این باشد که با عقل بتوان تمام کارها را انجام داد دیگر بعثت پیامبران بی معنا می شود. بنابراین عقل در راستای شریعت و در ادامه شریعت قرار می گیرد.
نکته دیگر در بحث مبانی آزادی این است که انسان از این جهت که انسان است با انسان های دیگر مساوی است. در کشورهای غربی این برابری اصل و اساس است. در اندیشه اسلامی نیز این بحث مطرح است؛ اما برابری را در این جا به مسائل اجتماعی، شهروندی و حقوقی مربوط می دانند و، در کنار آن، بر این نکته تأکید می نمایند که انسان ها به لحاظ تقوا برخی در مدارج بالاتری قرار دارند و برخی دیگر در مدارجی پایین تر. نکته دیگر آن که غربیان بحث فرصت های برابر را مطرح می کنند و معتقدند که آزادی به این معنا است که فرصت های برابر در اختیار همه قرار گیرد. مقوله فرصت برابر، به یک معنا، مورد تأیید اسلام نیز است. مولوی در مثنوی خود می گوید:

 

اشتراک لفظ دائم رهزن است
اشتراک گبر و مؤمن در تن است

گبر به کسانی گفته می شد که اعتقاد به وجود خدا نداشتند. در این جا می گوید اشتراک انسان گبر با انسان مؤمن در مساوی بودن تن است؛ اما این کجا و آن کجا. به این ترتیب مطابق اندیشه اسلامی بر این باور تأکید می گردد که علاوه بر این که باید فرصت های برابر در اختیار انسان قرار داده شود لازم است تا به مسئله تقرب به خداوند نیز توجه کافی و وافی گردد.
بر اساس لحاظ تفاوت هایی از این دست است که می توان به تعریف آزادی دست زد. طبیعی است که هر گروه از مبانی را که برگزینیم در تعریف ما از آزادی منعکس می شود. اگر مبانی ما اسلامی باشد و بر این باور گردیم که انسان بنده خدا است و همه مقدرات وی از اراده الهی نشأت گرفته است در این صورت باید با دید بنده بودن به آدمی نگریسته شود. در چنین شرایطی باید دید چه نوعی از ارتباط میان انسان و خالق وی وجود دارد؛ چه آنکه او است که می داند که چه کاری در راستای سعادت و شقاوت ما است. بنابراین باید در چارچوب الهی حرکت کرد و عقل نیز در این راستا قرار بگیرد.
برلین، یکی از اندیشمندان غربی، آزادی را به دو قسم آزادی مثبت و منفی تقسیم کرده است. آزادی منفی گویای آن قیدهایی است که برای انسان وجود دارد و به نوعی باید آن ها را کنار گذارد. بر این اساس انسان باید آزاد باشد تا بدون دخالت دیگران، مطلوب خود را عملی سازد. آزادی مثبت به برخورداری از امکان های لازم برای انجام کاری ارجاع دارد. البته این که کجا و در چه مرحله ای بای مداخله شود و چگونه این مداخله صورت گیرد مبحث مجزایی است. در آموزه های شیعی نیز آزادی به معنای اختیار و نبود پذیرش سلطه وارد شده است؛ با این حال در نگاه های شیعه تقوی و آزادی در کنار هم قرار می گیرند.

آزادی در اسلام

در مراجعه ای به فقه باید گفت که قاعده فقهی "الناس مسلطون علی اموالهم" به نوعی به این حوزه مربوط می گردد. در واقع منطوق قاعده آن است که مردم بر اموال خو سلطه دارند. سلطه در این جا اختیار معنا می دهد. این قاعده استیلا و تسلط کامل انسان بر اموال خود را اثبات می کند. چون منطوق این عبارت همین معنا است. فقها، ذیل شناسایی مفهوم این روایت،‌بیان می داند که وقتی من بر اموال خود مسلط هستم دیگران بر اموال من تسلطی نخواهند داشت. از این مفهوم و منطوق یک اولویت استخراج می شود و آن این که می گویند وقتی من بر اموال خودم، که امری عارضی است، مسلط هستم به طریق اولی بر جان و فکر و اندیشه خود نیز مسلط خواهم بود. بنابراین انسان که، مخلوق خداوند و نیازمند خالق خود است، نوعی تسلط بر فکر و جان خود دارد. به این ترتیب می توان از قاعده الناس مسلطون علی اموالهم بحث آزادی را نیز استخراج نمود.
طبعاً هنگامی که می گوییم انسان آزاد هست منظور در درون دایره آن مبانی است که مطرح کردیم. مسئله آن است که انسان از یک سوی حریت دارد ولی از سوی دیگر در درگاه حضرت حق بنده هست. ممکن است این پرسش به ذهن آید که اگر ما بنده هستیم چگونه می توانیم آزاد باشیم. پاسخ در تعیین حدود این آزادی معنا می یابد. به دیگر سخن پاسخ در تعیین قلمروهای آزادی انسان است.
در پاسخ باید گفت که آدمی هم آزادی تکوینی دارد و هم آزادی تشریعی. بر این اساس انسان از نوعی آزادی مدنی برخوردار است. به زبان دیگر به آدمی، بما هو انسان، حقوقی از جانب حضرت حق اعطاء شده است. حتی در ادبیات دینی گاه تا آن جا از انسان تکریم به عمل می آید که حرکت وی از کعبه هم مهم تر است. هم چنین مطابق اندیشه دینی همه انسان ها از حق حیات سود می برند. حاصل آن که نه تنها قتل بلکه خودکشی نیز به شدت مورد نهی واقع می شود. این مباحث به نوعی به آزادی انسان باز می گردند.
هم چنین ما آیه شریفه «لااکراه فی الدین» ‌را داریم که به نوعی به آزادی عقیده مرتبط است. منظور از آزادی عقیده در اینجا آن است که انسان باید قادر به انتخاب باشد؛‌ منتهی مسئله مهم آن است که استفاده از این آزادی نباید با وجه بندگی انسان در محضر حضرت حق ناسازگار باشد.
در واقع در اندیشه اسلامی آزادی ابزاری است برای هدف مهم کمال، ‌و از این روی، هر گامی در مسیر آزادی باید در راستای کمال گرایی هر چه بیش تر انسان باشد. ذیل چنین رویکردی است که آازادی مبنا خواهد شد. انبیاء ‌الهی نیز آمده اند که بگویند انسان از آزادی خود به نحو احسن بهره برگیرد و به مثابه مخلوق خدا این فرصت را به دست آورد که به سمت خدا حرکت کند.
نگاهی به ادبیات اسلامی نشان می دهد که ما معتقد به حضور شیطان و تلاش وی برای سوء‌استفاده از آزادی انسان هستیم. اینجا است که انبیاء الهی دستوراتی را برای انسان تجویز می کنند تا آزادی ما در مسیر بندگی خدا قرار گیرد و زمینه ساز کمال گردد.
مولوی در مثنوی، دفتر سوم، داستانی آموزنده را درباره این مطلب بیان می کند.

 

عاقلی بر اسب می آمد سوار
بر دهان مرده ای می رفت مار

داستان از این قرار است که فرد عاقلی سوار بر اسبی، همراه با یاران خود، از محلی گذر می کرد. ناگهان مشاهده کرد که در حوالی فردی با دهان باز به خواب فرو رفته است و حیوانی سمی به دهان وی وارد شده است. فرد عاقل دانست که اگر این موجود سمی به معده او فرو رود سرانجام او را از پای در خواهد آورد. لذا او را بیدار کرد و دستور داد که او را به اسب بستند و بعد دستور داد که اسب را به حرکت در بیاورند تا او به همراه اسب کشیده شود. نتیجه آن که حال آن فرد خراب شد و هرچه خورده بود بالا آورد. بعد از این، فرد عاقل ماجرا را برای او به تفصیل بیان کرد و گفت اگر در همان لحظه می گفتیم که جان تو در خطر است قبول نمی کردی؛ لذا این کار را کردیم تا نجات یابی. آن مرد، بعد از فهمیدن ماجرا، از آن شخص تشکر کرد؛ حال آنکه پیش از آن به وی ناسزا می گفت.
مولوی اینجا نتیجه می گیرد که در حرمت و حلیت های خداوند رموزی است که ما از آن خبر نداریم. در واقع وی بیان می دارد که دستورات خدا کاملاً در راستای رشد و کمال و سعادت انسان است. هرچند ما در کوتاه مدت به رمز و راز آن پی نبریم.
پیام اسلام آن است که ای انسان در این چند صباحی که در دنیا هستی به شیوه ای مشخص اعمال خود را انجام بده تا در آن دنیا به سعادت دست یابی. در واقع انسان می تواند، به این صورت، آزادی خود را دستمایه سعادت خویش قرار دهد و از آن بر پایه بندگی خدا بهره برگیرد.

آزادی و قرارداد اجتماعی

چنین نگاهی به آنچه ذیل قرارداد اجتماعی در اندیشه غربی مطرح می شود ناسازگاری هایی دارد. مطابق قرار داد اجتماعی انسان موظف به انجام کارهایی جهت دستیابی به سطوحی از آزاد (یا حفظ سطوحی از آزادی)‌ می شود. هابز و لاک نظریه پردازان اصلی این ایده هستند. برخی دیگر، نظیر روسوو کانت، به طرح محورهای اخلاقی و جایگاه تکلیف و اراده در قرارداد اجتماعی همت گماشته اند. برخی دیگر نیز به مباحثی نظیر اصالت سود یا لذت در اندیشه قرارداد اجتماعی غربی پرداخته اند. به این ترتیب آن ها بیان می دارند که لازم است تا لذت ها را به دست بیاوریم. قرن نوزدهم افرادی هم چون جرمی بنتام و دیوید هیوم و جان استوارت میل و دیگران به حوزه هایی از این دست ورود کردند. در قرن بیستم نیز کارل پوپر در کتاب خود، جامعه باز و دشمنانش، هدف اساسی دولت را فراهم آوری آزادی معرفی می کند.

نتایج:

یکم: در اندیشه اسلامی انسان باید به کمال برسد؛ آزادی راه را بر وی برای حرکت به سمت کمال می گشاید. دوم؛ به کمال رسیدن فارغ از مراعات گروهی از محدودیت ها ممکن نیست. البته محدودیت در همه جوامع قابل شناسایی است.
سوم: برخی بر این باورند که در غرب آزادی به معنای انجام دادن هر کاری است؛‌ یعنی انسان می تواند هر کاری را انجام بدهد. اما واقع امر این چنین نیست. آزادی در اندیشه غربی در چارچوب قانون و قرارداد است.
چهارم: ما در اندیشه اسلامی در قلمرو ویژه ای آزادی را محدود می کنیم؛‌ مثلاً اگر آزادی در موردی منجر به ضعف دین یا تحریف دین شود ممنوع خواهد بود. در برخی از آیات شریفه قرآن با تبیین محدودیت هایی از این دست مواجه می شویم مانند آیات زیر:
"وَ مِنَ النّاس مَن یَشتَری لَهُوالحَدیثِ لِیُضلَّ عَن سَبیلِ الله بِغَیرِ عِلمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُوا اولئکَ لَهُم عَذابٌ مُهین"
"یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إنَّ بَعضَ الظَّنِّ إثمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا و لایَغتَب بَعضُکُم بَعضاً أیُحبُّ أحَدُکُم أن یَأکُلَ لَحُم أخیهِ مَیتاً فَکَرِهتُمُوهُ وَاتَّقُواللهَ إنَّ اللهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ"
به طور کلی نظیر مراعات اخلاق و استفاده از آزاد در مسیر ارتقاء‌جامعه از جمله مواردی است که در این راستا مورد اشاره قرار می گیرد.
پنجم: در طرح مفهوم آزادی باید به مبانی آن بپردازیم. این همان جایی است که تفاوت های اندیشه اسلامی و غربی را در رویکرد به آزادی مشخص می سازد. البته سابقه بحث آزادی در متن دینی خیلی قدیمی تر از مباحث غربی ها است و،‌ به این ترتیب،‌ می توان گفت که آزادی موجود در اسلام از سنخ آزادی های موجود در غرب نیست.

 

منبع:نشریه خردنامه همشهری شماره 101



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.