مترجم: شهرام جلیلیان
سلسلهای آغازین، اکد کهن و اوان
(حدود 2600 تا 2100 پ. م)منابعی که دربارهی تاریخ سلسلهای آغازین میانرودان وجود دارند، فقط آگاهیهای ناچیزی را برای پژوهش دربارهی تاریخ ایلام به دست میدهند. این منابع که گاه به ایلام اشاره میکنند و بیش از همه، جنگهای پراکندهی ایلام و میانرودان در هزارهی سوم پیش از میلاد را که در دورههای بعدی هم دیده میشوند، گزارش میدهند. ویژگی ادبی این متنها، ارزشگذاری تاریخی رویدادهایی را که این متنها گزارش دادهاند، دشوار ساخته است.
در فهرست پادشاهان سومری که در (حدود 2100 پ.م) نوشته شده است، گفته شده که پادشاه کیش، اِن-مبرگسی (حدود 2600 پ.م)، «جنگافزارهای سرزمین ایلام را به غنیمت بُرد».(1) کتیبههای هم روزگار، تاریخی بودن این پادشاه را نشان میدهند، با این همه اشارهای به پیروزیهای او در شرق نمیکنند.(2)
در بخش دیگری از فهرست پادشاهان سومری، از چهرههای نیمه خدایی اِنمِرکر، لوگل بند، دوموزی و گیلگمش به عنوان پادشاهان اوروک سخن گفته شده است.(3) سنّتهای ادبی سومری، جدای از فهرست پادشاهان سومری، به همهی آنها درگیریهایی را با ایلام نسبت میدهند. در حماسهی «اِنمِرکر و فرمانروای اَرَّت»، پهلوان سومری بارها از فرمانروای اَرَّتَ خواستار فلزات قیمتی، سنگ لاجورد و صنعتگران شده است. چون راه فرستادگان از شوش، انشان و کوههای آن سوی این سرزمینها میگذشته است، گاه موقعیت جغرافیایی اَرَّتَ در میان منطقههای پروتو ایلامی شرق ایران جستجو شده است.(4) در «حماسهی لوگلبَند» دوباره قهرمان داستان، برای فرماندهی محاصرهای در آن سوی کوههای انشان در اَرَّتَ (5) به راه میافتد.(6) یک حماسهی تاریخی از هم گسیخته شده، به گونهای ابهام آلود، به یک یورش سومر به ایلام در زمان لوگلبند و دوموزی اشاره دارد.(7) به همینگونه، سنّتهای ادبی در پیوند با گیلگمش، به دلاوریهای جنگی او در کرانهی رودخانهی اوّلای (کرخهی امروزی) و در کوههای آن سوی آن اشاره دارند.(8) اگرچه این داستانهای حماسی میتوانند خاطرههایی واقعی از جنگی طولانی، و فعالیتهای بازرگانی با منطقههای پروتو ایلامی بعدی باشند، داوری بیطرفانه دربارهی تاریخگذاری پذیرفتنی و درستی آنها، دشوار خواهد بود.
همچنین فهرست پادشاهان سومری، 356 سال پادشاهی را به «سلسله»ی اوان نسبت میدهد و به سه پادشاه اشاره دارد که نام همهی آنها در دست نوشتههای موجود آسیب دیدهاند.(9) اشاره به نام پادشاهی که واقعیت تاریخی آنها شناخته شده است، در بخشهای نزدیک به هم در فهرست پادشاهان سومری، نشان میدهد که میتوان زمانی در حدود 2500 پ.م را برای این «سلسله»ی اوان به دست داد.(10) اگرچه موقعیت جغرافیایی قطعی اوان ناشناخته است، دیگر متنها اوان را به عنوان یک کانون سیاسی سُنتی ایلامی نشان میدهند. ساختار آکنده از لفّاظی فهرست پادشاهان سومری، از این نتیجهگیری که ایلام سلطهی طولانی و گستردهای در میانرودان داشته، پُشتیبانی نمیکند.(11) با این همه، مقدمهی فهرست پادشاهان سومری، آنجا که از یک منطقهی ایلامی در میان حکومتهای هماورد آغاز دورهی سلسلهای میانرودان نام میبرد، با اشارههای ادبی همخوانی و سازگاری دارد. همچنین در کتیبههای اهدایی یک پادشاه سلسلهای آغازین کیش، به نام انّا- ایل، که در فهرست پادشاهان سومری نام او دیده نمیشود، یاد جنگی را با ایلام گرامی داشته است.(12)
کتیبههای سلسلهای آغازین به دست آمده از لاگاش، چشمانداز همانندی را نشان میدهند. اِآنّاتوم، پادشاه لاگاش (حدود 2450 پ.م) ادعای پیروزی در جنگ با سرزمین ایلام و به ویژه در جنگ با شوش را دارد.(13) در حدود 2370 پ.م یک کارگزار انِتارزی، پادشاه لاگاش، شکست یک گروه ایلامی ششصد نفری و پس گرفتن کالاهای به غارت برده شده از لاگاش را گزارش داده است، که گویا این درگیری در سومر رُخ داده باشد.(14) الواح دورهی پیش از سارگون، به دست آمده از لاگاش، که پیوندهای بازرگانی میان لاگاش و ایلام را گزارش میدهند،(15) به آگاهیهای موجود دربارهی روابط این دو منطقه میافزایند.
با پیدایش پادشاهی اکد کُهن در سدهی بیست و چهارم پیش از میلاد، متنهای میانرودانی برای نخستین بار گزارشهایی به هم پیوسته را دربارهی جنگ با فرمانرواییهای شرقی به دست میدهند. گزافهگوییهای این گزارشها دربارهی پیروزیهای میانرودان را دستکم میتوان تا اندازهای با سنجیدن این متنها با متنهای هم روزگار و نوشتههای بعدی به دست آمده از شوش نشان داد.
نسخههای بابلی کُهن قابل اعتماد از کتیبههای سارگون اکدی (2334-2279 پ.م.) یاد پیروزیهای او را در جنگ با ایلام و بَرَهشی زنده نگاه داشتهاند. برهشی، که همچنین وَرَهشه، مَرهَشی و پَرَشه خوانده شده، نام منطقهای در کوهستانهای آن سوی خوزستان میباشد. موقعیت جغرافیایی بَرهَشی، بیشتر در زاگرس غربی، شمال یا شمال غرب خوزستان جستجو میشود،(16) با این همه شاید برهشی/ مرهشی در مرکز یا شرق فلات ایران، در شمال یا شرق فارس جای گرفته باشد.(17) دو نسخه از کتیبههای سارگون اکدی، آگاهیهایی را دربارهی فرمانروایان شکست خوردهای همچون سنم-شیموت که یک بار فرمانروا (ENSI) و بار دیگر نایب السلطنه (GÌR.NITÁ) خوانده شده؛ لوه- ایشن، پسر هیشیپ راشینی، پادشاه (LUGAL) ایلام؛ دو نایب السلطنه، یک قاضی، و یک برادر پادشاه برهشی؛ و فرمانروایان (ENSI)چندین شهر ایلام و شهرهای گشوده شدهی شوش و اوان به دست میدهند.(18) این آگاهیها، نشان نمیدهند که برهشی و ایلام از فرمانرواییهای «فدراتیو»ی به مفهوم امروزی، ساخته شده باشند.(19) کتیبههای سارگون بیش از همه پیشنهاد میدهند که ایلام و برهشی، همانند اکد سلطهی سیاسی فراگیری در سرزمین پهناوری داشتهاند و این گُسترهی جغرافیایی به دست چهرههایی اداره میشدهاند که نویسندگان میانرودانی آنها را به چشم کسانی با نقشهای سیاسی فرودستانه و فراگیر مینگریستهاند.(20)
همین متنها منبعی مهم برای پرداختن به فهرست بیهمتایی که در شوش پیدا شده میباشند.(21) این فهرست که آن را به میانهی 1800 تا 1600 پ.م. تاریخگذاری کردهاند، با دوازده نام کوتاه شده به اکدی، به عنوان «دوازده پادشاه اوان» آغاز میشود. البته نه به سالهای پادشاهی، و نه به پیوندهای خویشاوندی این پادشاهان با یکدیگر اشارهای نشده است. هفت نام نخست در این فهرست، در دیگر متنهای شناخته شده دیده نمیشوند. هشتمین نام، لوه ایَّشن، گونهی نوشتاری دیگری از نامی است که سارگون اکدی او را لوه- ایشن، پسر پادشاه ایلام خوانده است. پذیرفتنی مینماید که نام هشپِ- راتپ، یعنی نُهمین نام در این فهرست، ریخت نوشتاری دیگری از نام هیشی پرشَینی باشد که در متنهای سارگون به او اشاره شده است.(22) این همانندی در نامها، میتوانند نشان دهندهی همزمانی آنها با سارگون اکدی باشند.(23) سُنّت بعدی در ایلام، دشمنان ایلامی سارگون را به چشم هموندان دودمانی دیرینه نگریسته، و بیش از شوش، منطقهی اوان را کانون پادشاهی ایلام انگاشته است.
اگر این فهرست، به عنوان یک زنجیرهی جانشینی ناگُسسته شناخته شود، تاریخ این دودمان میتواند تا حدود 2500 پ.م به پیش بازگردد، و اگر چنین باشد، این فهرست یا یک جایگزینی و همپوشانی «سلسله»ی اوان در فهرست پادشاهان سومری را نشان میدهد و یا جانشین شدن یک سلسله را در همانجا گزارش میدهد. با این همه، هیچ اطمینانی وجود ندارد که فهرست به دست آمده از شوش، فهرستی ناگُسسته یا درست از نخستین پادشاهان ایلام را به دست داده باشد.
چون پیروزی سارگون چندان بزرگ و قطعی نبود، جانشین او، ریموش (2278-2270 پ.م) دوباره جنگ با ایلام و برهشی را آغاز کرد. کتیبههای نذری هم روزگار، به پیروزی او اشاره میکنند.(24) نسخههای بابلی کُهن کتیبههای ریموش در یادکرد دشمنان او از «پادشاه» (به بابلی: LUGAL) و «نایب السلطنه» (GÌR.NITÁ) بَرهَشی، سخن گفتهاند، با وجود این از هیچ کدام از پادشاهان ایلام یا اوان یاد نشده است.(25)
ریموش، پس از یک پیروزی قطعی در کرانهی رودخانهای در «بین اوان و شوش» بُرج و باورهای شهرهای ایلام را از پای درآورد و «پایههای بَرهَشی را که مردم ایلام در آن بودند، نابود ساخت» و فرمانروای ایلام شد. این شیوهی سخن گفتن اشارهوار،(26) نشان میدهد که مبارزهی اصلی، بین اکد و پادشاهی کوهستانی بَرهَشی بوده است و هدف ریموش از این جنگ، سلطه یافتن بر گسُترهای بود که منابع اکدی آن را به عنوان ایلام، در معنای دقیق و موشکافانهی آن میدانند.
این گُستره دشتهای خوزستان و شاید منطقههایی را هم از فارس- که خود هماورد مهمی برای به سلطه درآوردن نبود- در خود میگنجاند. فرمانروای اوما، برای نیرومند ساختن سلطهی اکد، در سابوم- یکی از شهرهای ایلامی که پیش از آن به دست سارگون گشوده شده بود- دژی را برای ریموش ساخت.(27)
در دورهی پادشاهی مَنیشتوسو (2269-2255 پ. م.) برادر ریموش، سلطهی اکد در دشت ایلام ادامه یافت. از اینرو، در یک کتیبهی نوشته شده روی یک پیکرهی اهدایی در شوش، اِشپوم، (28) هدیه دهندهی پیکره، خود را «خدمتگزار مَنیشتوسو»(29) میخواند و نقش مُهرهای نوشتهدار به دست آمده از اشپوم، به او لقب «فرمانروای (ENSÌ) ایلام»(30) میدهند. مَنیشتوسو با آرام ساختن دشت پیرامون شوش، به پیشروی به سوی شوش دست زد. در رونوشتهای هم روزگار و همچنین رونوشتهای بعدی از کتیبههای مَنیشتوسو، ادعا میشود که او انشان، شاید در فارس، و شَریهوم که هنوز موقعیت جغرافیایی آن ناشناخته مانده،(31) را شکست داده و سی و دو شهر در کرانهی خلیج فارس را گشوده و سنگهای قیمتی را از کوههای کنارهی خلیج فارس با خود آورده است.(32) یک نوشتهی بابلی کُهن، که گفته شده متعلق به مَنیشتوسو میباشد به گزارش این رویدادها پرداخته و همچنین میگوید که پادشاهان انشان و شریهوم به اسارت گرفته شدهاند. در یک نسخهی بابلی نو از این نوشته، به جای شریهوم نام مِلُهه آمده است، و این گُمان را به وجود میآورد که شریهوم به مانند مِلُهه، جایی در شرق یا جنوب شرق انشان بوده، و در نتیجه در آن سوی فارس شرقی قرار داشته است.(33)
یک نوشتهی ادبی متأخر، گزارش میدهد که نرام-سین (2254-2218 پ.م.) پادشاه اکد، شورشی همگانی را در سرزمینهایی که گشوده شده بودند، نابود ساخته است.(34) در شُمار شورشیان شکست خورده، نام پادشاهان مِلُهه، [ارتَّ؟]، مَرهَشی (بَرَهشی) و پادشاه «همهی ایلام» دیده میشود.(35) در این متن، بازماندههای نام پادشاه ایلامی آن اندازه هست که نمیتوان نام او را با نام یکی از دوازده پادشاه اوان در فهرست پادشاهان شوش همانند دانست.
شاید این نوشتهی بابلی کُهن، پارهای واقعیتهای تاریخی را در خود نهفته داشته باشد.(36) دست کم، پهنهی فعالیت نرام- سین در سنّت ادبی، چندان از منطقهای که در گزارشهای موثقتر هم روزگار نشان داده است، دور نیست. یک رونوشت بابلی کُهن از یک کتیبهی اکدی کُهن، روی سلطهی نرام- سین در «همهی ایلام تا بَرهَشی و سرزمین سوبارتو»، در کوهستانهای غربی ایران، پافشاری میکند.(37) همچنین یک متن نذری کوتاه همروزگار، او را «شکست دهندهی ایلام» میخواند (38) و سرانجام آجرهای کتیبهدار به دست آمده از شوش، سلطهی او را در شوش تأیید میکنند.(39)
نفوذ اکد در شوش به خوبی ریشه دوانیده بود. متنهای اکدی کُهن، گواه استفاده از زبانها و شیوههای آموزشی و اداری میانرودانی در شوش هستند(40) و متنهای به دست آمده از شوش و میانرودان، پیوندهای بازرگانی این دو منطقه را در تمام دورهی سارگونی نشان میدهند. در زمینهی بازرگانی، شهر اوما یک مرکز ترانزیت کالا برای بازرگانی با خوزستان و سرزمینهای شرقی بود.(41) فرمانروایان بعدی شوش، اِپیر- موپی و ایلیش-مانی، اگر نه گُماشته شدهی نرام- سین، که دست کم وابستگان سیاسی او بودند. این دو فرمانروا، لقبهای «فرمانروای شوش» و «نایب السلطنهی سرزمین ایلام» را دارند.(42)
با وجود این، یک متن ایلامی به دست آمده از شوش، اندکی از سنگینی سلطهی ایلام در اکد میکاهد، چرا که این متن از خدایان ایلامی و اکدی که نرام- سین بارها از آنها درخواست کمک کرده است، نام میبرد و جملهای در آن هست که میتوان به گونهای پذیرفتنی آن را «دشمن نرام- سین دشمن من است [؟] و دوست نرام- سین دوست من است [؟]» خواند. گویا این متن، پیماننامهای بین پادشاه اکد و یک پادشاه ایلامی بوده باشد.(43) نام پادشاه ایلامی پیماننامه و موقعیت جغرافیایی جایگاه فرمانروایی او ناشناخته است. با این که متن پیماننامه در شوش نگاهداری شده، نام پارهای از خدایان در جای دیگری نیامده و نام این- شوشینَک، خدای بزرگ شوش، تنها به عنوان ششمین خدا در فهرست خدایانی که در متن از آنان درخواست کمک شده است، دیده میشود.(44) اگر «پیماننامه» یک معاهدهی سیاسی واقعی باشد، نشان میدهد که نویسندگان این معاهده در پیوندهای ایلام با اکد، آن اندازه خودمختاری به چشم میدیدهاند که در عبارت پردازی کتیبههای میانرودان دیده نمیشود. سلطهی اکدیها در ایلام که دربارهی آن بسیار گزافهگویی شده است، نباید چیزی بیش از پیوندهایی دوستانه بوده باشد که دست نرام- سین را در رویارویی با دیگر هماوردان او باز میگذاشت.(45)
اسناد و شواهد نوشتاری همروزگار و همانندیهای دیگر دورههای تاریخی،(46) چشمانداز موقعیت سیاسی ایلام در دورهی اکد کُهن را به گونهای که پس از این خواهد آمد، به دست میدهند: از دورهی پادشاهی ریموش و مَنیشتوسو تا دورهی شر-کلی- شرّی (2217-2193 پ.م.) جانشین نرام- سین، شوش و جلگههای پیرامون آن با سلطهی اکدیها یکپارچه شده بودند؛ پادشاهان محلی با پُشتیبانی اکد، قدرت خود را به عنوان «فرمانروای شوش» و «نایب السلطنهی ایلام» نگاه داشتند؛ ایلام یک دشمن همیشگی سرزمین بَرهَشی بود؛ دیگر شاهکهای ایلامی دور از دسترس اکدیها، بین سوزیانا و بَرهَشی وجود داشتند و پادشاهان اکدی گاه با جنگ و گاه با پیمانهای سیاسی پیوند خود را با این سازمانهای خودمختار، سامان میبخشیدند.(47) شاید وجود یکی از چنین شاهکهایی در یادبود پیروزی شر-کلی-شرّی در جنگ با نیروهای ایلامی در اکشک، در کرانهی فرات، بازتاب یافته است.(48) آاُتلومن پادشاه ایلامی، که نام او تنها در یک متن هوری به دست آمده از بُغازکوی دیده میشود، شاید یکی دیگر از این شاهکهای ایلامی بوده باشد.(49) مهمترین مرکز سیاسی ایلام، نه شوش، که اوان بود. به هنگام فروپاشی سلطهی پادشاهی اکد کُهن، مُرده ریگ اکد در جنوب غربی ایران، آشکارا به دست اوان افتاد.
دوازدهمین و آخرین پادشاه اوان که نام او در فهرست بابلی کُهن به دست آمده از شوش دیده میشود، پوزور- این- شوشینک است. مجموعهای از کتیبههای اکدی کُهن، که بیشتر در شوش پیدا شدهاند،(50) گواه دورهی فرمانروایی او هستند و دست کم پارهای از کتیبههای پروتو- ایلامی B، به دورهی پادشاهی او تاریخگذاری شدهاند.(51) به هنگام فروپاشی اکد در پایان پادشاهی شر-کلی- شرّی، این پوزور- این- شوشینَک بود که فعالیتهای سیاسی- نظامی مستقلی را در پیش گرفت.(52) او در دو کتیبه، آشکارا لقبهای شاهانهی «نیرومند» (به ایلامی (dannum: و «پادشاه اوان» را مورد استفاده قرار داد.(53) پوزور- این- شوشینَک در یک کتیبهی شکسته شدهی دیگر، خود را همانند پادشاهان پیشین شوش، «نایب السلطنه» (GÌR.NITÁ) ایلام خوانده و همچنین به گزارش جنگهای گستردهی پیرومندانهاش که به دنبال یک «شورش» در هورتوم (موقعیت جغرافیایی آن ناشناخته است) و کیماش (بین جَبَل حمرین و زاب سفلی) رُخ داده بود، پرداخته است.(54) این متن متعلق به پوزور- این- شوشینَک، پس از نام بُردن از هفتاد منطقهی شکست خورده با ادعای شگفت انگیز پوزور- این- شوشینَک، در مورد این که پادشاه سیمَشکی- مکانی مهم به عنوان جایگاه نام دهندهی پادشاهان ایلام در یک سدهی بعد- خود را فرمانبردار او خوانده است، به پایان میرسد. این اشاره گواه ارزشمندی است که نشان میدهد قلمرو پادشاهیهای ایلامی بعدی، در پایان هزارهی سوم پیش از میلاد از اتحادیههای سیاسی هماورد پادشاهان آن روزگار ایلام پُشتیبانی میکردهاند.
پیروزیهای پوزور- این- شوشینَک، بدون پیامدهای آشکار بودند و اکنون نمیتوان تاریخهای این پادشاهیهای ایلامی را بیش از این کاوید. از سدهی بیست و دوم پیش از میلاد، تنها دو اشارهی کوتاه در متنها گودئا (2143-2124 پ. م.) پادشاه لاگاش، به ایلام به جای مانده است. گودئا یک بار ادعای پیروزی نظامی در انشان و ایلام را دارد و بار دیگر مدعی است که ایلامیها از ایلام و شوشیها از شوش، پیش او آمدهاند تا پرستشگاه لاگاش را تزیین کنند.(55) همچون سنّتهای ادبی سومری نخستین پادشاهان اوروک، سخنان گودئا به تغییر جنگ و صلح سومریان با مراکز شرقی در دورهی فروپاشی سیاسی در این دو سرزمین اشاره دارد.
پینوشتها
1. Jacobsen, AS 11 (1939), 82:35 ff.
2. Edzard; ZA 53(1959), 9ff.; Sollberger and Kupper, IRSA (1971), 39.
3. Jacobsen, AS 11 (1939), 86:7ff.
4- برای نمونه Majidzadeh, JNES 35(1976), 105ff.; Hansman JNES 37(1978), 331-336.
5. Cf. Edzard et al., Rép. Géog. 1 (1977), 17.
6. Wilcke, Das Lugalbandaepos (1969).
7. Poebel, PBS (1914), 20 rev. 14ff.; PBS 4/1 (1914), 117, 112.
8. W. G. Lambert inGilgameš et sa legend, Garelli, ed., (1960), 47; cf. Hansman, Iraq 38 (1976), 23-27
9. Jacobsen, AS 11 (1939), 94f.: 6-16; Kraus, ZA 50 (1952), 34.
10- با این همه نگاه شود به: Kammenhuber Or NS 48 (1979), 11 and Table 4.
11- بسنجید با HinzCAH 1/2(1971), 647; Halloand Simpson, The Ancient NearEast, 50.
12- متن اهدایی، در یک رونوشت از دورهی اور سوم به جای مانده است؛ لقب فرمانروا و تاریخ تقریبی به وسیلهی قطعهای از یک پیکرهی نوشتهدار به دست آمده است: Goetze, JCS15 (1961), 107f.; Moorey, Kish Excavations (1978), 168.
13. Sollberger, Corpus (1956), Ean. 1 rev. vi 9-vii 7; Ean.2 iii 3-7; cf. Sollberger and Kupper IRSA (1971), 47-61.
14. Sollberger, Corpus (1956), Enz. 1; Sollberger and Kupper, IRSA (1971), 75f; cf. Cooper, SANE 2/1 (1983), 9.
15. Cf. M. Lambert, RA 47 (1953), 62ff.; Leemans, Foreign Trade (1960), 116.
16. Edzard et al., Rép. Géog. 1 (1977), 24ff.; Rép. Géog. 2 (1974), 127f.
17. Steinkeller, ZA 72 (1982), 246-255; RA 74 (1980), 9.
18. Hirsch, AfO 20 (1963), 46f., Sargon b 9; 49f., Sargon b 13.
19- بسنجید با Hinz CAH 1/2 (1971),648.
20- باید اشاره شود که ترجمههای «فرمانروای شهر» برای واژهی ENSI و «نایب السلطنه» برای واژهی GIR.NITA معمول هستند. لقبها به تنهایی نشانهی وابستگی سیاسی نیستند. این لقبها در آن دوره برای فرمانروایی مورد استفاده قرار میگرفتند که آشکارا فرمانروایی خودمختاری داشتند. واژههای «شاهزاده» یا «فرمانروا» ترجمههایی، به یک اندازه پذیرفتنی خواهند بود. واژههای ENSI بیشتر با نام یک شهر، و GIR.NITA بیشتر با نام یک سرزمین دیده میشوند، با وجود این، این لقبها با همدیگر در تناقض نیستند. در دورههای اکد کُهن و اور سوم، چهرههای فراوانی لقبهای مکمل «فرمانروای شوش» و «نایب السلطنهی ایلام» را داشتهاند:
M. Lambert, JA 267 [1979], 15f.; Boissier, RA 23 [1926], 17.
21. Scheil, RA 28 (1931), 2= Scheil, MDP 23 (1932), iv.
22- کامرون این نام را، هیشیپ- راشیر خوانده است: Cameron, HEI (1936), 28.
23- ناهمداستانی در ترتیب نامها هنوز دشواریهایی را نشان میدهد. برای تجزیه و تحلیلهای پیشنهادی بسنجید با: Cameron, HEI (1936), 28 and Hinz, CAH 1/2 (1971), 649.
24. Hirsch, AfO 20 (1963), 10.
25. Ibid.
26. Cf. CAD I/J, 237 2b.
27. Foster, Iraq 39 (1977), 39.
28. Edzard, RIA 5/3-4 (1977), 199; Gelb, MAD 3 (1957), 74; Hirsch, AfO 20 (1963), 16, n. 161.
29. Scheil, MDP 10 (1908), 3 and pl. I; cf; Strommenger, ZA 53 (1959), 30ff.
30. Scheil, MDP 14 (1913), 4 and pl. iii, no. 1; Delaporte, Musée du Louvre, Catalogue des cylinders orientaux 1 (1920), 58, no. 471; cf. Edzard et al., Rép. géog. 1 (1977), 44.
31. Cf. Edzard et al., Rép. Géog. 1 (1977), 151.
32. Hirsch, AfO 20 (1963), 9, 69, Manistusu b 1.
33. Cf. Sollberger, JEOL 20 (1968); Gelb, JNES 8 (1949), 346ff.; Gelb, RA 64 (1970), 2.
34. Grayson and Sollberger, RA 70 (1976), 103-121.
35. Ibid., 112, 115, 126.
36- سنجید با: Jacobsen, AfO 26 (1978-79), 1-14 یک گزارش ادبی سومری متعلق به دورهی بابل کُهن، پیروزیهایی با چشمگیری همسان با پیروزیهایی که سنّت ادبی برای نرام- سین میشناسد، به یک فرمانروای سلسلهی اولیه به نام لوگال نموندو، فرمانروای ادب نسبت میدهد. این گزارش ادبی، لوگال نموندو را شکست دهندهی ایلام و مرهشی خوانده است که البته دربارهی اصالت تاریخی این گزارش تردید وجود دارد.
37. Hirsch, AfO 20 (1963), 72 Naram-Sin b 4.
38. Sollberger and Kupper, IRSA (1971), 111.
39. Scheil, MDP 2 (1900), 56.
40. Legrain, MDP 14 (1913), 62ff.
41. Foster, Iraq 39(1977), 39; M. Lambert, Oriens Antiquus 13 (1974), 10-19; M. Lambert, JA267 (1979) 19f.
42. M. Lambert, JA 267(1979), 12-17.
کامرون، اپیر- موپی را «انام مونه» خوانده و او را به دورهی پادشاهی نرام- سین نسبت داده است. هینتس او را به دورهی پادشاهی منیشتوسو، و بوهمر او را به دورهی پس از سلسلهی اکد کُهن نسبت دادهاند:
Cameron, HEI (1936), 34; Hinz, CAH 1/2 (1971), 650; Boehmer, ZA 58 (1967), 302-310.
43- تفسیر همبستگی متن، یک حدس و گُمان است. برای برداشت همه جانبه نگاه شود به:
Hinz, ZA 58 (1967), 66-69; Hinz, CAH 1/2 (1971), 651; and Kammenhuber CAH 1/2 (1971), 651; and Kammenhuber Acta Antiqua 22 (1974), 172-175, 210-214.
44- کامرون پیشنهاد میدهد که فرمانروای ایلامی معاهده، هیئت یازدهمین پادشاه اوان در فهرست پادشاهان شوش بوده است: Cameron, HEI (1936), 34.
با این همه در پژوهشهای دیگر، پادشاه ناشناختهی دیگری به نام زیگلوگو، فرمانروای ایلامی معاهده دانسته شده است:
Hinz, CAH 1/2 (1971), 651; Lambert, JA 267 (1979), 28f.; Kammenhuber, Acta Antiqua 22 (1974), Vallat, Suse et I"Elam (1980), 5
برای موقعیت فرمانروای ایلامی معاهده بسنجید یا: Vallat, Suse et I"Elam (1980), 5
45. Cf. Jacobsen, AfO 26 (1978-79), 13f.
46. Cf. Amiet, Antiquity 53 (1979), 197f.
47. Cf. M. Lambert, JA 267 (1979), 19-29.
48. Thureau-Dangin, RTC (1903), 130; Hirsch, AfO 20 (1963), 28, no. 1; Edzard et al., Rép. géog. 1 (1977), 10.
49. Brandenstein, KUB 27 (1934), 38 iv 8f.; cf. Kammenhuber, Acta Antiqua 22 (1974), 167.
50. Scheil, MDP 2 (1900), 9ff.; Legrain, MDP 14 (1913), 7ff., 17ff.; Weidner, AfO 8 (1933), 258; cf. Sollberger and Kupper, IRSA (1971), 124-128.
51- همه اشارههای موجود در نوشتههای میخی، نام این فرمانروا را با املای لوگوگرافیک به دست میدهند. هینتس در رمزگشایی پیشنهادی خود از خط پروتو ایلامی B این نام را به عنوان یک نام کاملاً ایلامی، به گونهی کوتیک- اینشوشینک خوانده است. نگاه شود به: Hinz, IA 2 (1962), 1-21 با توجه به ناهمداستانی همیشگی درباره ریخت این نام، بسنجید با: Meriggi, Bior 26 [1969], 176ff., La scrittura proto- elamica 1 [1971], 206, که آن را پوزور - اینشوشینک خوانده است، ما در این نوشته ریخت اکدی آن را آوردهایم. بسنجید با M. Lambert, JA 267 (1979), 25, n, 48.
52. M. Lambert, JA 267 (1979), 23f.
متفاوت با دیدگاه بوهمر که پوزور- اینشوشینک را همروزگار نرام- سین شناخته است: Boehmer, Or NS 35 (1966), 345-376
53. LUGAL A! (text: ZA)-wa-an. KI; Scheil, MDP 10(1908), pl. iii la 5-6, 2 5-6; cf. Gelb, MAD 2/2 (1961), 46; Boehmer, Or NS 35 (1966), 350, n. 2.
54. Cf. Edzard et al., Rép. géog 1 (1977), 89; Rép. géog 2 (1974) 100f.
55. Thureau-Dangin, SAKI (1907), 70 vi 64, 104 xv 6-7; Falkenstein, AnOr 30 (1966), 49f.; RIA 3/9.
استولپر، ماتیو ولفگانگ، (1389) تاریخ ایلام، ترجمه شهرام جلیلیان، تهران: توس، چاپ اول