عشق و ازدواج

عشق چيزي بيش از فقط دوست داشتن شديد است بيشتر ما مردم کساني را مي شناسيم که خيلي دوستشان داريم ولي عاشق آنها نيستيم، و برخي از ما نيز به کسي احساس جاذبه ي شهواني داشته ايم که وي را دوست نداشته ايم. پژوهشها...
چهارشنبه، 9 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشق و ازدواج
عشق
عشق و ازدواج


عشق چيزي بيش از فقط دوست داشتن شديد است بيشتر ما مردم کساني را مي شناسيم که خيلي دوستشان داريم ولي عاشق آنها نيستيم، و برخي از ما نيز به کسي احساس جاذبه ي شهواني داشته ايم که وي را دوست نداشته ايم. پژوهشها اين باورهاي روزمره را تأييد مي کنند.يکي از نخستين پژوهشگراني که در باره عشق رومانتيک بررسي مي کرد عباراتي را که مردم نمودار عاشق بودن مي دانستند جمع آوري کرد و مقياس هاي مستقلي براي اندازه گيري هر کدام ساخت(رابين 1973)پرسش هاي مقياس دوست داشتن به اين مطلب مي پردازد که تا چه ميزان طرف مقابل دوست داشتني، قابل احترام، قابل تحسين و داراي پختگي و قضاوت خوب تلقي مي شود. پرسش هاي مقياس عشق به سه زمينه ي اصلي مي پردازد.احساس دلبستگي (سر کردن بدون...برايم دشوار است)احساس اهميت براي طرف مقابل (حاضرم تقريباً هر کاري را براي... انجام دهم)و احساس اعتماد (احساس مي کنم که مي توانم به ...عملاً در باره ي هر چيزي اعتماد کنم.)
اين دو مقياس همبستگي متوسطي با هم دارند 56% براي مردان و 36% براي زنان.

عشق و ازدواج:

عشق رمانتيک يک مفهوم قديمي است.اما اين باور که عشق رمانتيک ربط زيادي به ازدواج دارد،جديدتر و همگاني تر است.در برخي فرهنگها به جز غرب، هنوز به ازدواج به عنوان قرار و مداري کنتراتي يا مالي نگاه مي کنند که هيچ سروکاري با عشق ندارد.در جامعه ي آمريکا، پيوند بين عشق و ازدواج در طول سي سال گذشته عملاً محکمتر شده است.در سال 1976 از گروهي دانشجو سؤال شد «اگر مردي (زني)داراي خصوصياتي باشد که شما مي پسنديد آيا اگر عاشق او نباشيد حاضريد با او ازدواج کنيد؟» پاسخ حدود 65% از مردان به اين پرسش منفي بود، اما تنها 24% ذاز زنان پاسخشان منفي بود.
(تنها 4% عملاً پاسخ مثبت داده بودند، اکثريت زنان نظر قطعي نداده بودند.)
جنبش زنان در آن زمان تازه آغاز شده بود و احتمال دارد که زنان در آن هنگام بيش از زمان فعلي به ازدواج به عنوان شرط لازم براي تأمين مالي خود توجه داشتند.وقتي همين زمينه يابي در سال 1984 تکرار شد، 58% از زنان و مردان اعلام کردند که بدون عشق حاضر به ازدواج نيستند.

عشق شهواني و عشق مشفقانه:

چندين عالم اجتماعي کوشيده اند بين انواع عشق تمايز قايل شوند. يکي از پذيرفته ترين تمايزها بين عشق شهواني و عشق
مشفقانه است.عشق شهواني به عنوان حالت هيجاني تندي تعريف شده است که در آن رقت و احساسات جنسي، وجد و رنج، اضطراب و آرامش، نوعدوستي و حسادت در مجموعه اي از احساسات سردرگم، همزيستي دارند.
چنين فرض شده است که تجربه عشق شهواني آميزه اي است از انگيختگي فيزيولوژيايي با اين تصور که انگيختگي را معشوق برمي انگيزد.
در مقابل، عشق مشفقانه به صورت «احساس محبت به کساني که زندگي ما عميقاً با آنها آميخته شده است.» تعريف مي شود.
ويژگيهاي عشق مشفقانه شامل اعتماد، مراقبت، تحمل عيب ها و يکدندگي هاي طرف مقابل، مايه ي هيجاني که بيشتر محبت و عطوفت است تا شور سرکش شهواني. پا به پاي ادامه رابطه در طول زمان، وابستگي متقابل بيشتر مي شود و توان بالقوه براي هيجان شديد عملاً افزايش مي يابد. اين امر را مي توان در احساس تنهايي و فراق شديد ياران قديم در شرايط جدايي موقت يا در فروپاشيدگي هيجاني کساني که ياران قديم را از دست مي دهند، مشاهده کرد. اما شگفت آنکه چون زوجهاي مشفق در زندگي روزمره ي خود تا اين اندازه با هم همساز و هماهنگ اند، فراواني هيجانات تند، معمولاً کم است.
در زمينه يابي ياد شده، بسياري از زنان و مردان جوان اظهار داشتند که اگر عشق از ازدواج رخت بربندد همين براي پايان دادن به ازدواج کافي است. اما کساني که عشق را همان عشق شهواني
مي دانند، احتمال بيشتري دارد که دچار نوميدي شوند. غالب زوج هاي موفق و بادوام بر عناصر مشفقانه ي رابطه خود تأکيد مي ورزند و نظريه ها و پژوهشها هر دو نشان داده احساسات شديد که مشخص کننده عشق شهواني است در طول زمان کمتر دوام مي آورند.
اين مطلب در تحقيقي نشان داده شد که در آن، ازدواج هاي دراز مدت در آمريکا، که زوجها مدعي اند با عشق آغاز شده با ازدواجهاي سنتي ژاپني که والدين آنها را برقرار مي کنند مقايسه شد. چنانکه انتظار مي رفت، ازدواج هاي آمريکايي با ابراز عشق و تمايل جنسي بيشتري آغاز مي شد تا ازدواج هاي سنتي ژاپني.اما عشق ابراز شده در هر دو گروه به تدريج کاهش مي يافت تا اينکه پس از 10 سال تفاوتي بين دو گروه ديده نمي شد.
با اين همه بسياري از زوجهاي شرکت کننده در اين پژوهش از ازدواج خود اظهار رضايت کامل مي کردند، ازدواجهايي که تبديل به عشق مشفقانه ي عميق با ويژگيهايي از قبيل ارتباط متقابل بين دو طرف، تقسيم کار منصفانه و برابر در قدرت تصميم گيري، شده بود. نتيجه اينکه عشق شهواني براي شروع ممکن است بسيار مفيد باشد.اما نيروهايي که رابطه خوب و دراز مدت را ايجاد مي کند، از همان آغاز کمتر وجود دارد و مستلزم تلاش بيشتر و بيشتر مبتني بر برابري است تا بر شور و اشتياق و شهوت. در واقع حتي ممکن است بين عشق شهواني و عشق مشفقانه، نوعي ناهمسازي ذاتي وجود داشته باشد.

نظريه مثلثي عشق:

از هنگام طرح تمايز بين عشق شهواني و عشق مشفقانه طبقه بنديهاي مشابه ولي متمايزتري مطرح شده است.يکي از اين طبقه بنديها عشق را به سه جزء تقسيم مي کند.صميميت، شهوت و تعهد.
صمميميت جزء هيجاني و عاطفي است و شامل احساس نزديک بودن و اشتراک احساسات است.
شهوت جزء انگيزشي و شامل جاذبه جنسي و احساس شاعرانه «عاشق بودن» است.
تعهد جزء شناختي، و بازتابي است از قصد و نيت شخص که در آن رابطه پايدار باشد.ترکيب اين سه جزء به طرق مختلف منجر به هشت نوع رابطه مي شود که در جدول زير مي بينيد چنانکه جدول نشان مي دهد عشق شهواني به دو نوع تقسيم مي شود عشق شيدايي و عشق رمانتيک. اين هر دو نوع، با شهوت تند و تعهد ضعيف مشخص مي شوند.اما عشق شيدايي از نظر صميميت ضعيف و عشق رمانتيک از نظر صميميت قوي است. عشق مشفقانه داراي صميميت و تعهد قوي، اما با شهوت خفيف همراه است.
در نظريه مثلثي عشق-سه بُعد عشق ترکيب مي شوند و هشت نوع رابطه عشقي به وجود مي آورند.(استرنبرگ 1986)

صميميت شهوت تعهد

عاشق نبودن ضعيف ضعيف ضعيف
دوست داشتن قوي ضعيف ضعيف
عشق شيدايي ضعيف قوي ضعيف
عشق رمانتيک قوي قوي ضعيف
عشق پوچ ضعيف ضعيف قوي
عشق مشفقانه قوي ضعيف قوي
عشق ابلهانه ضعيف قوي قوي
عشق تمام عيار قوي قوي قوي

اثرات مثبت عشق
عشق اثرات مثبت زيادي براي انسان دارد، باعث ايجاد اميد، شور و حال در زندگي مي شود و به طور کلي انرژي جسماني و تلاش و کوشش فرد را در زندگي چندين برابر مي کند. به طور کلي عشق واقعي اثرات زير را بوجود مي آورد.
1-انرژي: عشق واقعي به شما انرژي جسماني، ذهني، احساسي و عاطفي خواهد بخشيد.
2-شور و اشتياق: رابطه سالم، نگرش و برخوردي سالمتر و مثبت نسبت به زندگي بوجود مي آورد.
3-هيجان و خوش بيني نسبت به آينده: وقتي که عاشق هستيد با هيجان چشم انتظار آينده اي شاد خواهيد بود و به تمام جنبه هاي زندگي با حالت اميد و به ديده ي مثبت نگاه مي کنيد.
4-اعتماد به نفس و خود باوري: يک رابطه خوب و سالم اعتماد به نفس و خودباوري شما را زياد مي کند. وقتي که در يک رابطه ي سالم قرار مي گيريد، به شما احترام گذاشته مي شود و احترام طرف مقابل باعث مي شود که ارزش و احترام شما در نزد خودتان نيز زياد شود که همين امر باعث افزايش اعتماد به نفس شما خواهد شد.
5-سخاوت احساسي و عاطفي: افراد عاشق معمولاً احساس بخشندگي عاطفي زيادي دارند. اين افراد همه را دوست دارند و در واقع بسيار عاطفي و احساساتي برخورد مي کنند.
6-خودتان بودن: وقتي که احساس عشق واقعي داشته باشيد براي خودتان ارزش و احترام بسيار زيادي قائل هستيد و در چنين شرايطي برايتان بسيار آسانتر است که خودتان باشيد تا اينکه بخواهيد يک چهره غير واقعي که مورد علاقه طرف مقابل شما باشد از خودتان نشان دهيد.
7-راحتي رواني و احساسي: احساس عشق آرامش واقعي به ما مي دهد. يعني اينکه با تمام وجود آرام و قرار داريد. آرامش فکري و روحي که از عشق واقعي نصيب فرد مي شود قابل مقايسه با هيچ شرايط و حالت ديگري نمي باشد.
دوستي و صميميت
هيچ حوزه اي از رفتار آدمي وجود ندارد که در آن به اندازه جاذبه ي متقابل-دوست داشتن، عاشق شدن، و تمايل جنسي-شناختها و هيجانها به شکلي پيچيده درهم تنيده شده باشند. تحقيقات در اين زمينه به نتايج متناقض و شگفتي رسيده اند. بحث در اين باره را با بحث دوست داشتن-يعني، دوستي و مراحل اوليه روابط صميمانه آغاز مي کنيم.
دوست داشتن: همه ستاره سينما نمي شوند اما احتمال اينکه دو ستاره سينما با هم ازدواج کنند به چند عامل جذابيت جسماني، مجاورت، آشنايي و شباهت بستگي دارد.اما بالا بودن آمار طلاق در جامعه ي فعلي نشانگر آن است که وجود اين عوامل براي حفظ رابطه دراز مدت هميشه کافي نيست. حال به توضيحي در باره اين چند مؤلفه (جذابيت جسماني، مجاورت، آشنايي و شباهت مي پردازيم و نقش آنها را در ازدواج بررسي مي کنيم.
جذابيت جسماني
از ديدگاه بيشتر آدمها اين احتمال که ظاهر جسماني عامل تعيين کننده ميزان علاقه ديگران به فرد باشد، اندکي غير قابل قبول است چون برخلاف منش و شخصيت، ظاهر جسماني عاملي است که کنترل کمي روي آن داريم. و از اين رو منصفانه نيست که از آن به عنوان معياري براي دوست داشتن کسي استفاده شود. اما
تحقيقات انجام شده توسط روان شناسان همواره اين موضوع را تأييد کرده است.
چرا جذابيت جسماني تا اين درجه اهميت دارد؟ بخشي از علت در اين واقعيت نهفته است که موقعيت اجتماعي و عزت نفس ما هنگامي که همراه شخص جذابي هستيم افزايش مي يابد. هم مردان و هم زنان وقتي با شخص جذاب و خيال انگيزي همراه باشند ديگران آنان را خواستني تر و رتبه بندي مي کنند تا وقتي که با شخص غير جذاب همراه باشند. اما نکته قابل توجه اين است که هم مردان و هم زنان وقتي همراه با بيگانه ئ جذاب تر از خودشان ديده
شوند، از لحاظ خواستني تر بودن، در رده ي پايين تري رتبه بندي مي شوند.
ظاهراً رتبه بندي بيگانان از هر شخص تحت تأثير مقايسه با همراهش قرار مي گيرد.اين موضوع در چند تحقيق ديگر نيز ثابت شده است.
خوشبختانه براي نازيبايان هم اميدهايي وجود دارد. نخست اينکه جذابيت جسماني وقتي که شخص همسر دائمي برمي گزيند اهميت کمتري پيدا مي کند و علاوه بر آن چندين عامل ديگر هم هست که مي تواند به نفع افراد غير جذاب باشد که در ذيل اشاره خواهيم کرد.
مجاورت
بررسي 5000 مجوز ازدواج در فيلادلفيا در دهه ي1930 نشان داد که يک سوم از اين زوجها در فاصله ي حداکثر پنج خيابان ازيکديگر زندگي کرده اند. تحقيقات نشان مي دهد که بهترين راه براي پيش بيني دوستي هر دو آدم اين است که معلوم کنيم محل زندگي آنها چقدر از هم فاصله دارد. در بررسي الگوهاي دوستي در مجتمع هاي آپارتماني از سکنه خواستند سه تن را نام ببرند که او را دوست دارند.ساکنان در 41% موارد همسايه هاي ديوار به ديوار يعني ساکنان آپارتمان هاي مجاور را، در 22درصد موارد کساني را که دو خانه دورتر بودند و تنها در 10درصد موارد کساني را نام بردند که در انتهاي راهرو زندگي مي کردند.
تحقيقاتي در خوابگاههاي دانشجويي نتايج مشابهي به دست داده است. پس از به پايان رسيدن يک سال تحصيلي، احتمال دوست شدن هم اتاقي ها دو برابر هم طبقه ايها و احتمال دوستي هم طبقه ايها دو برابر ساکنان خوابگاهها به طور کلي است. کساني که در موضوعهاي احساسي و عاشقانه معتقد به معجزه هستند ممکن است عقيده داشته باشند که براي هر کس جفتي کامل انتخاب شده که در جايي از جهان منتظر است تا پيدايش کنند. اگر اين باور درست باشد، معجزه ي بزرگتر آن است که دست سرنوشت اين جفت را در فاصله چند قدمي قرار داده است.(هيلگارد،ترجمه براهني 1385)
آشنايي
يکي از دلايل اصلي اينکه مجاورت ايجاد دوستي مي کند اين است که سبب افزايش آشنايي مي شود ، در حال حاضر شواهد فراواني مؤير اين است که آشنايي به خودي خود-يعني صرف در معرض ديد ديگران بودن-دوست داشتن را افزايش مي دهد. اين حقيقت که آشنايي موجب دوست داشتن است موضوعي است که بارها به اثبات رسيده است.
در يک تحقيق آزمودنيها در معرض عکس هايي از چهره هاي مختلف قرار گرفتند و سپس از آنها پرسيدند چقدر ممکن است شخصي را که عکسش را ديدند دوست داشته باشند. آزمودنيها هز اندازه چهره ي معيني را بيشتر ديده بودند، به آن بيشتر اظهار علاقه کردند و گفتند فکر مي کنند آن شخص را بيشتر دوست دارند. در زندگي واقعي نيز وقتي مردم در تماس با هم قرار مي گيرند نتايج مشابهي به دست مي آيد.
همچنين در يک تحقيق ديگر (زايرنک 1978) از آزمودنيها خواسته شد عکس هايي از چهره هاي ناشناس را برحسب اينکه چقدر ممکن است آن شخص را دوست داشته باشند درجه بندي کنند. کمترين ميزان دوست داشتن از جانب آزمودنيهايي ابراز شد که هيچگاه عکس را نديده بودند. بالاترين درجه بندي را آزمودنيهايي صورت دادند که عکس را غالباً ديده بودند.
اگر زيبا نيستيد يا در برابر تحسين خود نسبت به کسي، تحسين متقابلي نمي بينيد، پايداري کنيد و صبر داشته باشيد، مجاورت و آشنايي قويترين سلاح هاي شما هستند.
شباهت
يک ضرب المثل قديمي مي گويد که ضدها يکديگر را جذب مي کنند و مايلند يادآور شوند که چقدر با هم متفاوت اند. «من قايقراني دوست دارم اما او از کوهنوردي خوشش مي آيد» «من در رشته ي مهندسي هستم، اما او متخصص تاريخ است». اما آنچه اين عشاق ناديده مي گيرند اين است که هر دو فعاليت هاي بيرون از خانه را دوست دارند، هر دو حرفه يي هستند، هر دو دمکرات اند، هر دو داراي مليت و مذهب و طبقه اجتماعي و سطح تحصيلات واحد هستند. و احتمالاً سه سال تفاوت سني دارند و در
حدود 5 نمره هوشبهر با هم تفاوت دارند. خلاصه اينکه، آن ضرب المثل قديمي عمدتاً غلط است.
تحقيقات انجام شده از سال 1870 تاکنون اين نتيجه گيري را تأييد کرده است. بيش از 99% از زن و شوهر هاي آمريکايي هم نژادند و بيشتر آنها داراي دين مشترک هستند. بعلاوه زمينه يابيهاي آماري نشان مي دهد که زن و شوهرها بسيار شبيه به هم هستند. نه تنها از نظر ويژگيهاي جامعه شناختي از قبيل سن، نژاد، مذهب، تحصيلات و طبقه اجتماعي اقتصادي بلکه از لحاظ ويژگيهاي روان شناختي نظير هوش و ويژگيهاي بدني از قبيل بلندي قد و رنگ چشم. پژوهشي در باره ي زوجهايي که با هم دوست هستند نيز همين الگوها را يافته است و علاوه بر آن نشان داده اين زوجها از نظر نگرش هايشان در مورد رفتار جنسي و نقش هاي جنسيتي نيز به هم شبيه بودند. بعلاوه، زوجهايي که در آغاز تحقيق بيشترين شباهت را با هم داشتند احتمال بيشتري داشته که يکسال بعد هم هنوز با هم باشند.
در پژوهشي داوران، جذابيت جسماني هر عضو از 99 زوج را از روي عکس درجه بندي کردند، بدون آنکه بدانند چه کسي با چه کسي زوج است. درجه بندي جذابيت جسماني زوجها به شکل معناداري همتاتر بودند تا درجه بندي عکس هايي که به طور تصادفي زوج شده بودند. نتايج مشابهي از يک تحقيق ميداني به دست آمد که طي آن چند مشاهده گر مستقل جذابيت جسماني
زوجها را در غذاخوري ها، سالن انتظار سينماها، و درجريان رويدادهاي اجتماعي، درجه بندي کردند.
اين جورشدن زوجها برحسب جذابيت جسماني ظاهراً به اين دليل است که سبک و سنگين کردن جذابيت جسماني هر کس بر مبناي اين احتمال صورت مي گيرد که بخواهد با ما زوج شود. بي پرده بگوئيم، افراد برخوردار از جذابيت کمتر به دنبال جفتي با جذابيت کمتر مي گردند. زيرا انتظار دارند کساني که از خودشان جذاب ترند طردشان کنندو تحقيقي در باره ي خدمات ويدئويي دوست يابي نشانداد که هم مردان و هم زنان، بيشتر احتمال دارد که به دنبال برقراري رابطه با کسي برآيند که از نظر جذابيت جسماني با خود آنها جور باشد. تنها جذاب ترين افراد به دنبال دوست شدن با جذاب ترين ها بودند. بيشتر ما در نهايت به جفتي مي رسيم که جذابيت او تقريباً به اندازه ي خودمان باشد.
اما از نظر رابطه ي درازمدت، احتمالاً شباهت هايي به جز جذابيت جسماني اهميت بيشتري نيز دارد. تحقيق طولي با 135 زوج زن و شوهر نشان داد زوجهايي که از نظر شخصيتي شباهت بيشتري به هم داشتند، از نظر دوست داشتن فعاليت هايي از قبيل ديدار با دوستان و شام بيرون از خانه و شرکت در فعاليت هاي اجتماعي گردهمايي هاي حرفه اي نيز به هم شبيه بودند. در اين زوجها تعارضهاي خانوادگي نيز کمتر بود و احساس صميمين و دوستي و رضايت از ازدواج بيشتري داشتند تا زوجهايي که کمتر به هم شبيه بودند.
در يک تحقيق بلندپروازانه در باره ي شباهت و دوستي، دانشجويان مرد در ازاء شرکت در اين تحقيق اتاقي رايگان براي يکسال در خانه اي بزرگ در دانشگاه ميشيگان دريافت مي کردند. بر مبناي اطلاعات به دست آمده از آزمونها و پرسش نامه ها، براي برخي از اين دانشجويان هم اتاقي کاملاً شبيه خودشان تعيين شده و براي برخي ديگر هم اتاقي ها به کلي بي شباهت بود. محققان، الگوهاي دوستي مابين اين هم اتاقي ها را که در طول يکسال شکل گرفت مشاهده کردند و در فواصل منظم داده هاي آزموني و پرسش نامه اي و نگرش بيشتري از آنان جمع آوري مي شد. از بقيه جهات، زندگي اين مردها شبيه به زندگي در هر خوابگاه ديگري بود. هم اتاقي هايي که از آغاز شبيه به هم بودند به هم علاقه پيدا کرده و در پايان اين دوره به دوستي محکم تري رسيدند تا کساني که به هم بي شباهت بودند. اما وقتي در سال بعد تحقيق با گروه تازه اي تکرار شد، اثر «آشنايي-موجب دوست داشتن مي شود» قوي تر از اثر شباهت از کار در آمد. به اين معنا که صرفنظر از شباهت کم يا زياد که مبناي انتخاب هم اتاقي ها بود. هم اتاقي ها به هم علاقه پيداکردند.
يکي از دلايل احتمالي اينکه شباهت سبب دوست داشتن مي شود اين است که مردم براي عقايد و سليقه هاي خود ارزش قائل اند و از بودن با کساني که انتخاب هاي آنها را تأييد کنند خشنود مي شوند و احتمالاً در اين فرآيند، عزت نفس آنها افزايش مي يابد. اما شايد دليل اصلي اين که شباهت به دوست داشتن منجر
مي شود صرفاً تکرار عواملي باشد که بيشتر ديده ايم. يعني مجاورت و آشنايي
هنجارهاي اجتماعي و اوضاع و احوال موقعيتي ما را به سوي کساني سوق مي دهند (يا اصرار مي کنند) که اعضاي آنها از پيروان مذهب خود همسر گزيني و دوست گزيني کنند و هنجارهاي فرهنگي که از نظر نژادي و سني قابل پذيرش شناخته مي شوند را، تنظيم مي کنند. مثلاً زوج مرکب از مرد جوان و زن مسن هنوز هم نامناسب تلقي مي شود. اوضاع و احوال موقعيتي نيز نقش مهمي بازي مي کنند. بسياري از زوجها در دانشکده ها با هم آشنا مي شوند. و به اين تربيب مي توانند مطمئن باشند که از نظر سطح تحصيلات، هوش عمومي، آرزوهاي حرفه اي، و احتمالاً از نظر سن و پايگاه اقتصادي اجتماعي به هم شبيه اند. علاوه بر اين بازکنان تنيس در زمين تنيس، آزاديخواهان سياسي در راهپيمايي هاي طرفداري از حق انتخاب، و افراد همجنس گرا در راهپيمايي هاي همجنس گراها يا در جلسات همجنس گرايان با هم آشنا شده اند.
عليرغم همه اينها، اغلب گفته مي شود که ضرب المثل ضدها همديگر را جذب مي کنند ممکن است هنوز در مورد برخي ويژگيهاي شخصيتي مکمل، صادق باشد. آشکارترين نمونه را در نظر بگيريم. زن يا مردي ممکن است کاملاً سلطه جو باشد و به همين دليل به جستجوي جفتي برآيد که نسبتاً منفعل باشد. شخصي
که رجحان هاي بسيار نيرومندي دارد ممکن است با کسي خوشبخت باشد که بسيار انعطاف پذير يا حتي دمدمي باشد. اما عليرغم ظاهر موجه فرضيه مکمل بودن، شواهد چنداني براي تأييد آن وجود ندارد.
در يک پژوهش، سازگاري زناشويي در ميان زوجهايي که حدود 5 سال از ازدواج آنها مي گذشت بيشتر متکي بر شباهت بود تا عدم شباهت. تلاش براي يافتن زوجهايي از صفات شخصيتي مکمت بودن ايجاد کند چندان موفق نبوده است.(هيليگارد، برجمه براهني 1385) 





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط