نویسنده: محمدهادی محمدی، شکوه حاجی نصرالله
شرایط اجتماعی
پایهی قوانین در نظام اجتماعی دورهی ساسانی چه بود؟ نگهداری از پاکی خون خاندانها و اموال و حقوق آنان، اساس این سامانهی اجتماعی بود. زندگی اشراف از نظر لباس و خوراک و مسکن و زن و خدمتکار، با تودهی مردم قابل سنجش نبود. تودهی مردم، یعنی طبقههای مولد ثروت، چون کشاورزان و صنعتگران، 80 درصد از مردم این سرزمین را تشکیل میدادند. کشاورز تهیدست به دنیا میآمد و تا پایان زندگی، همان کشاورز تهیدست باقی میماند. کشاورز حق نداشت راه و رسم پیشهی جدیدی را بیاموزد. او در تمام زندگی در جایی که به دنیا آمده بود، میزیست و کار میکرد و در سپاه پیاده به خدمت میپرداخت. کشاورزان گاه به دولت و گاه به بزرگانِ مالک و گاه به هر دو مالیات میدادند. آنان مجبور بودند زیر پرچم ارباب خود به جنگ بروند. تأمین مخارج سنگین دربار، جنگ، آتشکده و زندگی سراپا تجمّل اشراف، بر عهدهی روستاییان و شبانان و پیشهوران تیره روز بود. این مردم محروم، از یک سو بایستی سفرههای اشراف را با فرآوردهای خود رنگین میکردند و از سویی دیگر میبایست در میدان جنگ و در جامهی سربازی طعمهی شمشیر دشمن میشدند.روستاییان در بدترین وضعیّت زندگی میکردند. مردمان شهری وضعی بهتر از روستاییان داشتند. امّا آنان نیز مانند روستاییان مالیات سرشماری میپرداختند. به نظر میآید مردم شهری از خدمات نظامی معاف بودند.
در آن جامعه که بر اساس پاسداری از خود و مالکیت بنا شده بود، فرزندان بایستی پیشهی پدر را دنبال میکردند. بنابراین، هر دختری میتوانست تنها با کسی ازدواج کند که از نظر موقعیّت و منزلت اجتماعی، با او هم طبقه بود. اصل چند همسری، اساس خانواده به شمار میرفت. حقوق قانونی همسران متعدد، متفاوت بود.
اوضاع اجتماعی دوران ساسانیان بر طبق قانون مدنی گستردهای اداره میشد که بر بنیان دستورهای زند (1) و اوستا بود. گاهی در دورانی از حکومت شاهان ساسانی، برگشتن از دین رسمی، یعنی دین زردشتی، سبب محروم شدن شخص از ارث میشد. شخص مرتد، از حق مالکیت بینصیب میشد و املاک او به نزدیکترین خویشاوندانش میرسید. بنابراین، در جامعه ساسانی، شکاف عمیقی میان طبقات اجتماعی وجود داشت.
طبقات محروم اجتماعی، به سبب این فشار روز افزون، آمادهی هرگونه سرکشی و طغیان بودند. سرانجام در اواخر سدهی پنجم میلادی اساس و بنیان این نظام اجتماعی بر اثر جنبش مزدک در معرض بحران و خطر قرار گرفت.
آیین دریست دینان و مزدک
در سدهی پنجم میلادی، موبد یا موبدان موبد شهر فسا، زردشت خُرگان نام داشت. او بنیانگذار آیینی بود که آیین زردشتیان خوانده میشد. آیین زردشتیان چه بود؟ این آیین، گونهای نوآوری در دین زردشتی بود. زردشت خُرگان بر این باور بود که باید تعبیری تازه از اوستا به دست داد. باورهای زردشت خُرگان نیز رنگی گنوسی داشت که در آن عصر، از روم تا ایران را فرا گرفته بود.گمان میرود که زردشت خُرگان نیز دنبالهی کار بوندوس را گرفت. بوندوس که بود؟ بوندوس مانوی بود. او مذهبی نوآورده بود که بنیانی گنوسی داشت. بوندوس، خدای خیر را که در نبرد با خدای شر پیروز بود، میپرستید. بوندوس زمانی پیشتر در روم، به تبلیغ آراء خود پرداخته بود. آنگاه به ایران سفر کرد و به دعوت آیین خویش پرداخت. ایرانیان، کیش او را دین خدای خیر گفتهاند که در زبای پهلوی آیین دریستدینان معنا میشود. دین مزدک، همان آیین دریست دینی است که بوندوس طرح کرد. به نظر میآید که زردشت خُرگان و بوندوس، یک تن بودهاند.
دریست دینان چه میگفتند؟
زردشت خُرگان به وجود خدایی دور دست باور داشت. این ایزد بزرگ، کار آفرینش و ادارهی جهان را به دو آفریننده داده بود؛ دو آفرینندهای که دشمن یکدیگر بودند.دریست دینان بر این باور بودند که در درون انسان روحی وجود دارد که از آنِ اصلی خدایی است. روح درون هر انسان، آرزوی ترک این جهان پُر از زشتی و تباهی و بازگشت به سرچشمهی نور و راستی را دارد.
چگونه روح به سرچشمهی نور و راستی باز میگردد؟ بازگشت روح، نیازمند به دست آوردن دانش رهایی است. این دانش را تنها پیامبران راستین دارند. پیامبران تجسّم انسانی خداوند بودند و روزگار هرگز از آنان خالی نیست. این تجسّمها دورههایی هفتگانه دارند. بنا بر باور دریست دینان، انسان در همین دنیا پاداش و پادافراه مییابد و زادمُرد راه آن است. بدینسان، روح از آلودگی پاک میشود و به جهان روشنی باز میپیوندد.
از نظر حکمت عملی، دریست دینان طرفدار صلح و آشتی و دادگری بودند. آنان بر این باور بودند که باید نابرابری اجتماعی را که سبب بدبختی بشر است، از میان برداشت. این نابرابریها بر اثر فریب دیوان به وجود آمده است و باید همهی انسانها برابر و برادر باشند.
آغاز آیین مزدک
در روزگار شاهی قباد ساسانی (531. 488 م.) اوضاع نابسامانی که از روزگار فیروز آغاز شده بود، سبب ضعف دولت شد. با فعالیّت مزدک در جامعهی ساسانی، آیین دریست دینان پیروان بسیاری یافت. در این جامعه، آیین دریست دینان با نام مزدک خوانده شد. سرانجام در جامعهی ساسانی، آیین دریست دینان، شکلی مستقل یافت و به صورت آیین مزدک پدیدار شد.این آیین در عصر قباد رشد کرد و سبب رشتهای از دگرگونیهای اجتماعی در ایران شد. سرانجام مزدک و یارانش در دوران قباد به دستیاری خسرو انوشیروان به سختی سرکوب شدند. آیین مزدک با وجود سرکوب، تأثیرات کوتاه مدت و دراز مدتی از خود به جای گذاشت. میتوان باور داشت که یکی از علل فروپاشی دولت ساسانی، همین تأثیرات انقلاب مزدکی در ایران بود.
رابطه مزدک با کواد (قباد)
تنگسالی و جنگ، پیاپی از راه میرسید. بدویان پیوسته یورش میآوردند. ملّتهای وابسته سرکشی میکردند. خزانهی کشور خالی بود. جنبش مزدکی رو به رشد بود. بدینسان، وضع شاهنشاهی قباد سخت نابسامان بود. در آن روزگار، طبقات بالایی قدرت پادشاهی را محدود میکردند. این طبقات ممتاز، به بهرهکشی از تودهی مردم نیز سرگرم بودند.در این وضعیّت بود که قباد با مزدک همراه شد. چرا قباد با مزدک همراهی کرد؟ برخورد قباد با جنبش مزدکی، برای بسیاری از دانشمندان علم تاریخ بحثانگیز است. برخی بر این باورند که در آن وضعیّت، شاه نفع و مصلحت خود را در تقویت ملّت و سرکوبی قدرتمندان و اشراف، به ویژه روحانیان زردشتی دید. برخی نیز میگویند که قبال با اعتقاد از مزدک پیروی میکرد.
به هر حال، قباد، شاهنشاه ساسانی، به اشارهی مزدک برای رفع تنگسالی اصلاحاتی کرد. این دگرگونیها برای اصلاح وضعیّت رعیت و از روی محبّت و غمخواری نسبت به کشاورزان ناتوان بود.
البتّه قباد کاملاً پیرو آیین مزدکیان نبود، لیکن از رفتار او پیداست که تا اندازهای اخلاق و انسان دوستی مزدکی در او مؤثر افتاده است.
ده سال از پادشاهی قباد گذشت. در آن هنگام، موبدان موبد و اشراف، او را از پادشاهی برداشتند و به زندانش افکندند.
قباد پس از رهایی از زندان و بازپس گرفتن تاج و تخت پادشاهی، در برابر رأی موبدان سر فرود آورد و به پشتیبانی از آیین زردشت برخاست. از آن زمان بود که قباد با مزدکیان با سردی و دوراندیشی رفتار کرد. آن گاه فرزند بزرگ خویش را که آشکارا پیرو کیش مزدک بود، از حق قانونی جانشینی محروم کرد. از این رو، خسرو، کوچکترین فرزند قباد، به جانشینی او برگزیده شد. خسرو دشمن سرسخت مزدکیان و خدمتگزار وفادار اشراف بود.
قباد باری خویشایند موبدان، گرجیان را که عیسوی بودند، مجبور به پذیرش دین و آیین زردشتی کرد. آنگاه به گرجیان فرمان منع دفن مردگان را داد. در نتیجهی این سرکوب، گرجیان از امپراتور روم کمک خواستند و جنگ ایران و روم از سرگرفته شد.
کشتار مزدکیان
انوشیروان، نخست به دروغ خود را مزدکی خواند و همهی پیروان مزدک را برای شرکت در جشن بزرگی در باغ پادشاهی فراخواند. مزدکیان وارد باغ شدند. سربازان و سلاّخان انوشیروان، بیدرنگ آنان را دستگیر و سرنگون در خاک فرو کردند، به گونهای که پایشان از خاک بیرون بود. پس از آن که پیروان مزدک نابود شدند، انوشیروان مزدک را به میهمانی فراخواند و از او خواست تا پیش از شرکت در جشن، در باغ گردش کند و میوههای آن را ببیند. مزدک به باغ گام نهاد و آن چشمانداز هولناک را دید. مزدک نیز دستگیر شد و چون پیروانش، او را سرنگون در خاک فرو کردند.پس از این کشتار دهشتناک در سالهای 528 و 529 میلادی همه جا به دنبال مزدکیان بودند. سرانجام رهبران و بزرگان جنبش مزدکی و بسیاری از پیروان آنان، با توطئه خسرو انوشیروان و همکاری بزرگان و موبدان زردشتی، کشته شدند.
خسرو انوشیروان به ستیزه با مزدکیان و نابودی انقلاب مزدکی در روستاها پرداخت. امّا باورهای مزدک در میان تهیدستان روستاها و احتمالاً شهرها ریشه دوانده بود. با وجود فشار و شکنجهی دستگاه ساسانی، مزدکیان با فعّالیّتهای مخفی به زندگی سیاسی و مذهبی خود ادامه دادند. روایتهای بیشماری حاکی از آن است که پیروان مزدک به سرکردگی خرمک دخت پاتک (خرمه بنت فاده) زن مزدک، از تیسفون به ری گریختند و آن جا را مرکز فعّالیّت خود کردند. برخی بر آنند که نام خرمدینی که بعدها پیروان مزدک برای خود برگزیدند، از نام خرمک، زن مزدک آمده است. به یقین در این جا مطالب افسانهآمیزی وجود دارد. آن چه در آن تردیدی نیست، آن است که فعّالیّت مزدکیان پس از کشتار آنان ادامه یافت.
اثرات این جنبش، سالها بر جا ماند. این جنبش در دوران چیرگی اعراب، به شکلی تازه آشکار شد و در هر عصر از سراسر دورهی اسلامی، به شکلی بروز یافت. برخی از فرقههای دینی مذهبی دورهی اسلامی چون خرمدینان، ریشهای مزدکی داشتند.
برآیند اجتماعی قیام مزدکیان
جنبش مزدکیان به وضع مالی و سنّتهای خاندانهای کهن و نیرومند، ضربههای جبرانناپذیر زد. این ضربهها با منافع شاه همخوانی داشت. زیرا شاه از قدرت و نفوذ خاندانهای نیرومند و روحانیان زردشتی در وحشت بود. از سویی، خاندانهای کهن، فرمانبردار کامل شاه نبودند. اینگونه بود که خسرو انوشیروان آنان را دوبارهسازی نکرد. خسرو انوشیروان، پشتیبان قشر تازهای شد که وابسته و گوش به فرمان شخص شاه باشند.پس از جنبش مزدکیان، قشر مالکان متّوسط یا خداوندان ده که از روستاییان بهرهکشی میکردند، تکیهگاه دولت ساسانیان شدند. دگرگونیهایی که در دستهبندی نیروهای اجتماعی پدید آمد، جایگاه خاندانهای کهن اشراف و موبدان را سست کرد. امّا بخشی از اشراف، همچنان وضع ممتازی داشتند و موبدان نیز تا اندازهای نفوذ سیاسی خویش را حفظ کردند.
خسرو انوشیروان ارتشی به وجود آورد که گوش به فرمان شاه بودند و به قشر مالکان میانه، جنگافزار و اسب داد. پس ازسرکوب مزدکیان، حکومت گام مؤثّری در راه بهبود زندگی تودهی مردم برنداشت.
اندیشهها و آرمانهای مزدکی در دوران هرمزد چهارم (579 م.) دوباره شدت گرفت. هرمز با روستاییان روش مناسبی اختیار کرد. در برابر رعایای عیسوی نیز رفتار خردمندانهای را دنبال کرد. روش حکومت هرمز سبب شد که اشراف موبدان نیز بر ضد او برخیزند و حکومت او را سرنگون کنند.
باورها مزدکی
نور و تاریکی
مزدکیان مانند زردشتیان، زُروانیان و مانویان و پیروان آیین گُنوسی عصر ساسانی، به دو اصل نور و تاریکی باور داشتند. کیش مزدک چون کیش مانی، آغاز کلام را بحث دربارهی روابط دو اصل نخستین، یعنی نور و تاریکی، قرار میدهد.روشنی با دانش همراه است و با اختیار عمل میکند.
تاریکی، جهل و عدم بینایی است. کنش تاریکی اتفاقی و بیهدف است.
برخورد دو اصل روشنی و تاریکی، اتّفاقی است.
بر اثر برخورد دو اصل تاریکی و روشنی با یکدیگر، خیر آفرین و شرّ آفرین پدید آمدند.
بنابراین، مزدک بر خلاف مانی، حرکت نور و تاریکی را یکسان نمیدانست. او باور داشت که حرکت نور، حرکتی اصلی و همیشگی است. حرکت تاریکی نیز اتفاقی و استثنایی است. تاریکی در زمانی کوتاه پدیدار میشود، فعّالیّت میکند و نابود میشود. بدینسان در آموزش مزدک، نور آگاه امّا ظلمت کور است. آری، مزدک بر این باور بود که حرکت نور ارادی و حرکت ظلمت غیر ارادی است.
مزدک بر این باور بود که:
. نور و ظلمت در ابتدا مستقل از یکدیگر وجود دارند.
. در مرحله بعدی این دو عنصر با یکدیگر در میآمیزند.
. سرانجام مرحله جدا شدن نور و ظلمت در پیش است.
وظیفهی آدمی چیست؟ یاری مردم به نور و نبرد با نیروهای ظلمانی، جدایی نور و ظلمت را امکانپذیر میسازد. مزدکیان بر این باور بودند که آدمی میتواند نور را از چنگ ظلمت برهاند. او میتواند بر این مرحلهی تصادفی و غیر ارادی یعنی آمیختگی نور و تاریکی، چیره شود. انسان میتواند حلقههای نور را از آمیختگی تاریکی نجات بخشد.
ایزد
ایزد مزدکی چون شاه در جهان زمینی، بر کرسی عرش در جهان برین نشسته است. او به یاری حروف و کلام فرمان میراند. در کیش مزدک چون آیین زُروانی و زردشت گاثایی، ایزد در بالا قرار دارد. ایزدِ نور و شرّ آفرین در مرتبه بعد از او هستند. ایزدِ مزدکی در امور جهان دخالت نمیکند و دور از رویدادهای جهان هستی قرار دارد.چهار نیرو در برابر تختِ ایزد در جهان بالا ایستادهاند: تمییز، فهم، حفظ و سرور.
این چهار نیرو، امور جهان را به یاری هفت وزیر خویش اداره میکنند. هفت وزیر در دایرهی 12 تن روحانی عمل میکنند.
مزدکیان به سه عنصر آب، آتش و خاک نیز باور داشتند.
هنگامی که چهار نیرو و هفت وزیر و دوازده نیروی روحانی در شخص گردآیند، او به مرحهای ربانی صعود میکند. چنین شخصی از اجرای وظایف دینی معاف است.
در این طرح، نقش اعداد، سه چهار، هفت و دوازده به خوبی دیده میشود که هفت و دوازده نیز حاصل جمع و ضرب سه و چهار است.
رهایی و رستگاری
در طی مرحلهی نجات، ارواح از طریق ستارگان، ماه و خورشید به نجات نهایی دست مییافتند. اگر کار ثواب میکردند، به بهشت میرفتند. اگر مرتکب خطا میشدند، به اسارت روح خود در جهان مادّی ادامه میدادند.راه نجات چه بود؟
. انسان راه زُهد پیشه کند.
. انسان علاقهی خود را از مادیات کم کند و از آن چه این علاقه را شدت میبخشد، دوری گزیند.
مزدک مردمان را از مخالفت و کین و قتل باز میداشت، امّا این نکته را نیز میدانست که تا زمانی که بیشتر مردم در فقر و بیچارگی به سر میبرند و به آنان ستم میشود، کینه از دلها بیرون نمیرود. در این وضعیّت بود که کیش مزدک، اندیشهی اجتماعی گستردهای را پیریزی میکرد.
عناصر شکل دهندهی جهان
مزدک بر خلاف مانی، به سه عنصر باور داشت، آب، آتش و خاک. در این باور نیز چون دو اصل نور و تاریکی، موضوع را به مسائل اجتماعی پیوند میداد. مزدک میگوید همانگونه که آب و زمین و آتش متعلق به همگان است، نعمتهای مادی نیز باید از آنِ همگان باشد. بدینسان، همگانی بودن نعمتهای مادی، ثمرهی عام بودن عناصر است که جهان از ترکیب آنها ساخته شده است.مزدک و اوستا
به نظر میآید مزدکیها به تفسیر متون اوستایی و باطن معنایی اوستا باور داشتند. دسترسی مزدک به دربار قباد به عنوان یک موبد، نشانهای از گرایشهای زردشتی در آیین مزدک است. میتوان باور داشت که مزدکیها برای دین خود بنیانی زردشتی بر میشمردند و توصیفی گنوسی - مانوی از جهان داشتند.دین مزدکی، در عمل، آمیزهای از دین زردشتی عصر ساسانی، دین مانوی و آداب و باورهای جوامع روستایی ایران بود.
مزدک و اندیشهی اجتماعی
مزدکیان باور داشتند که اهورهمزدا خوراک را چنان بر زمین آفرید که مردمان بتوانند آن را به برابری میان خود تقسیم کنند و هیچ کس بیش از دیگری سهم نبرد. امّا با گذشت زمان، با ستم فرد به فرد، فقیر و غنی پدیدار شد.در آیین مزدک، کوشش برای حذف نابرابری اجتماعی و نیز تلاش برای پرهیزگاری و درستکاری به چشم میخورد. مزدک علّت اصلی کینه و ناسازگاری را نابرابری مردمان میدانست. از این رو، معتقد بود که باید مساوات برقرار کرد تا کینه و نفاق نیز از جهان رخت بربندد. او میگفت باید مال فقرا را از دولتمندها و توانگران بگیریم و به تهیدستان بدهیم. اموال هر کس را که مال و خدمتکار و خوراک زیادی دارد، بگیریم و بین او و غیر او تقسیم کنیم تا هیچ کس را بر دیگری امتیاز نماند.
کیش مزدکی، بدون شک در آغاز جنبهی دینی داشت. مزدک شخصی عاشق اصلاحات نظری و خواهان بهبود زندگانی مردم بود. بنابراین، افکار او ستیزنده نبوده است.
امّا مبلّغان و سردستههای مرام مزدکی، چون مزدک بیغرض و اصلاح طلب نبودند. آنان زورمداری میکردند و دست به غارت اموال و تصرّف زنان میزدند.
اگر چه کیش مزدک پس از نفوذ به طبقات پایین اجتماع، صورت یک مسلک سیاسی انقلابی را به خود گرفت؛ اساس دینی آن باقی بود. پیروان این آیین، در میان طبقات بالا هم وجود داشتهاند.
ریشهی اجتماعی تقسیم مال در آیین مزدکی
اعتقاد به تقسیم مال، در ایران، قدیمی است. شعار تقسیم زمینها و مالکیت عمومی بر آنها حتّی در عصر تمدّن سومِر در میاندورود دیده میشود. مدارکی وجود دارد که نشان میدهند قیامهای کشاورزان برای بازگردان دوران مالکیت عمومی بر زمین و ثروت، در زیر لوای خدای شهر در آن عصر پا گرفته است.در جامعهی ساسانی نیز شیوهی املاک مشاع در کشاورزی و روش خرید مشترک و تعاونی و دریافت درآمد مشترک در داد و ستد وجود داشت. بر اثر رشد فئودالیسم، این دو روش متلاشی شد. املاک مشاع دهقانان آزاد را اشراف زمیندار، به زور گرفتند یا دهقانان را مجبور به فروش زمینهای خود کردند.
بدینسان، تقسیم اجتماعی مزدک، ندایی بود برای بازگشت به مالکیت مشاع؛ ندایی برای بازگشت به مساوات دودمانی که رشد جامعهی فئودالی آن را بر هم زده بود.
آموزش بیآزاری و ریاضت
مزدک به ویژه برای برگزیدگان آیین خود، دو اصل ریاضت و آزار نرساندن را واجب دانسته بود. مزدک کشتن و زیان رساندن به دیگران را ممنوع میداشت و به پیروان خویش آموزش میداد که حتّی با دشمن باید مهربان بود و در مهماننوازی از هیچ چیز، حتّی از جان خویش نباید دریغ کرد. مزدک کشتن حیوانات را بر مردم حرام دانست. او به پیروان خود فرمود تا جامههای خشن در برکنند و از لذتها چشم بپوشند.زن در آیین مزدک
در این دوران، چند همسری و داشتن حرمسرا برای اشراف مجاز بود. در شبستان اشراف، گذشته از پادشازن که کدبانوی سرای به شمار میرفت، تعداد بیشماری چاکرزن نیز زندگی میکردند. ازدواج با محارم نیز در نزد اشراف مجاز بود. هم چنین اشراف به زنان روستایی و فقرای شهری نیز چشم داشتند. در این وضعیّت، زناشویی و تشکیل خانواده برای مردم محروم، بسیار سخت بود. همهی این شواهد ما را به این باور میرساند که مزدک نوعی اصلاحات را در امر زناشویی پیشنهاد داده است که مقرّرات آن بر ما روشن نیست. امّا به یقین میدانیم که مزدک خواهان از بین بردن حرمسراها و روش چند همسری بوده است. از این رو، اشراف این باور مزدکی را دربارهی حرمسراها و چند همسری، در حکم آن میدانستند که همراه اموالشان، زنان آنان نیز به دست اراذل غارت شده، اشتراکی شوند. ادّعای تقسیم برابر زنان، به چه معنایی بوده است؟ آیا واقعاً منظور از آن، تقسیم زنان حرامسراهای اشرافی بود؟ هزاران زن را چگونه میخواستند میان مردان تقسیم کنند؟ این باور، با توجّه به سیمای ریاضت کش و بیآزار مزدک و باروهای او منطقی به نظر نمیرسد.برخی از پژوهشگران نیز بر این باورند که این نظریهی آیین مزدک، با آیینهای ابتدایی جوامع روستایی و نیمه روستایی ایرانی پیوند دارد. بدین ترتیب، شاید شعارهای برابر و دادگری مزدکی، در عمل به شعار برابری مال و آزادی اجرای سنّتهای زردشتی یا کهن جوامع روستایی بازگردد.
از وجود این روابط در میان خُرم دینان و بعضی فرقههای دینی مذهبی دورهی اسلامی که ریشهای مزدکی داشتند نیز آگاهیم.
سخنان مخالفان مزدک دربارهی آیین او
دشمنان آیین مزدک، اشراف و زمینداران و روحانیان دین زردشتی، آیین مزدک را آیینی فاسد با گرایشهای شهوترانی معرفی کردهاند. در صورتی که باطن این کیش، خواهان پرهیزگاری و درستکاری بوده است. به بیانی، مزدک با افکار اخلاقی و بشر دوستی، دست به کار اصلاحات اجتماعی شد. او انسان را به اجرای کارهای نیک موظف میدانست. خونریزی و کشتن را نیز ممنوع کرد. از این رو، خوردن گوشت حیوانات نزد مزدکیان ممنوع بود. در این آیین، ریختن خون، مانع از رستگاری به شمار میرفت. مزدک واجب میدانست که میزبان هیچ چیز را از مهمان - از هر ملّت و قوم که باشد - دریغ نکند. او بر این باور بود که با دشمنان نیز باید با مدارا رفتار کرد.پینوشتها:
1. تفسیر و ترجمهی اوستا از زبان اوستایی به پهلوی را زند میخوانند.
منبع مقاله :محمدی، محمد هادی و حاجی نصرالله، شکوه؛ (1390)، فراز و فرود از حملهی اسکندر مقدونی تا پایان شاهنشاهی ساسانی ازمجموعهی داستان فکر ایرانی (2)، تهران: نشر افق، چاپ چهارم