نويسنده: عباس کوثري
اصل در معناي اين کلمه جانب، ناحيه و دور بودن است؛ مثل جَناب که گفته ميشود: «هذا من ذالک الجَناب»: اين از آن ناحيه است. «قعد فلان جَنْبةً» يعني از مردم کنارهگيري کرد و در ناحيهاي جداي از آنان قرار گرفت و اگر به فردي که با اهلش مجامعت کرده، جنب ميگويند، بدين جهت است که او از نماز و مسجد دور ميشود. (1) مفرد، جمع، مذکر و مؤنث اين کلمه يکسان است؛ زيرا جُنُب اسمي است به منزله مصدر، يعني اجناب. (2)
قرينه مقابله با «وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى» مقتضي است که «وَالْجَارِ الْجُنُبِ» به معناي مقابل آن است و همانگونه که ذيل کلمه «جار» بيان شد، ظاهر از «وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى» همسايه نزديک است؛ در نتيجه «وَالْجَارِ الْجُنُبِ» همسايه دور خواهد بود. در بعضي از روايات مرز همسايگي تا چهل خانه و در برخي تا چهل ذراع بيان شده است (5) که ميتوان چهل ذراع را تفسير «وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى» و چهل خانه را تفسير «وَالْجَارِ الْجُنُبِ» دانست. (6)
قرآن کريم ميفرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُباً إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا». (7) براي «عابري سبيل» دو احتمال بيان شده است: 1. مسافر که در اين صورت معناي آيه اين است که در حال جنابت به نماز نزديک نشويد تا عسل کنيد مگر آنکه مسافر باشيد که در صورت فقدان آب براي مسافر تيمم کافي است. 2. مقصود اين است که در حال جنابت داخل مساجد نشويد، مگر آنکه بخواهيد از آن عبور کنيد.
تفسير دوم از امام باقر (عليهالسلام) نيز روايت شده است و مرحوم طبرسي اين نظريه را قويتر ميداند؛ زيرا لازمه تفسير اول اين است که در آيه تکرار باشد؛ چون حکم تيمم براي مسافر در صورت فقدان آب در ذيل آيه بيان شده است؛ پس به قرينهي عدم تکرار بايد بگوييم آيه درصدد بيان حکم داخل شدن به مساجد در حال جنابت است. (8) وهبه زحيلي همين نظريه را به شافعي، ابن عباس و ابن مسعود و حسن بصري نسبت داده است و مستند آنان را عدم لزوم تکرار بيان کرده است. (9)
مقدس اردبيلي نيز اين دو احتمال را ذکر کرده و گفته است با فرض صحت سند روايت امام باقر (عليهالسلام) عمل به آن متعين است؛ اما اگر روايت صحيح نباشد، ميتوان گفت اين احتمال با توجه به آنکه لازمهاش تقدير گرفتن کلمه «مواضع» قبل از نماز است، بدون اشکال نخواهد بود؛ علاوه بر اينکه براساس احتمال دوم، معناي آيه اين است که جنب وارد مساجد نشود، مگر در حال عبور؛ در حالي که در مسجدالنبي فرد جنب حتي براي عبور نميتواند وارد مسجد شود؛ (10) افزون بر آنکه چون صدر آيه، «لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىَ» درباره خود نماز است نه مسجد، پس عبارت «وَلاَ جُنُباً» نيز که عطف بر «وَأَنْتُمْ سُكَارَى» است بايد درباره نماز باشد نه مواضع نماز و مساجد که نتيجه چنين حرفي، تفسير اول خواهد بود. (11)
کلمه جُنُب در سوره مائده آيه ششم نيز به همين معنا آمده است: «وَإِن كُنتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا»: اگر جنب بوديد [با غسل] تطهير کنيد. ظاهر امر وجوب است. (12) گفتني است به قرينه صدر آيه «اذا قمتم الي الصلاة» معلوم ميشود که وجوب غسلِ جنابت غيري است؛ يعني به دليل نماز واجب شده است؛ پس معناي آيه چنين است: اگر خواستيد نماز بخوانيد، در صورتي که جنب بوديد، غسل کنيد. (13)
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
کاربردهاي جُنُب در قرآن
1. قرار داشتن در فاصله دور
خداوند متعال ميفرمايد: «وَاعْبُدُوا اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ». (3) در اينکه مقصود از «وَالْجَارِ الْجُنُبِ» چيست، سه احتمال بيان شده است: 1. همسايه غير فاميل؛ 2. مشرک و ملحد دور از دين؛ 3. همسايه دور از محل سکونت انسان. (4)قرينه مقابله با «وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى» مقتضي است که «وَالْجَارِ الْجُنُبِ» به معناي مقابل آن است و همانگونه که ذيل کلمه «جار» بيان شد، ظاهر از «وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى» همسايه نزديک است؛ در نتيجه «وَالْجَارِ الْجُنُبِ» همسايه دور خواهد بود. در بعضي از روايات مرز همسايگي تا چهل خانه و در برخي تا چهل ذراع بيان شده است (5) که ميتوان چهل ذراع را تفسير «وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى» و چهل خانه را تفسير «وَالْجَارِ الْجُنُبِ» دانست. (6)
2. حالت جنابت
جنابت حالتي است که به دو عامل به وجود ميآيد: 1. خارج شدني مني؛ 2. جماع. گفتني است شخص جنب براي نماز و اعمالي که شرط آن طهارت است، بايد غسل کند.قرآن کريم ميفرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُباً إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا». (7) براي «عابري سبيل» دو احتمال بيان شده است: 1. مسافر که در اين صورت معناي آيه اين است که در حال جنابت به نماز نزديک نشويد تا عسل کنيد مگر آنکه مسافر باشيد که در صورت فقدان آب براي مسافر تيمم کافي است. 2. مقصود اين است که در حال جنابت داخل مساجد نشويد، مگر آنکه بخواهيد از آن عبور کنيد.
تفسير دوم از امام باقر (عليهالسلام) نيز روايت شده است و مرحوم طبرسي اين نظريه را قويتر ميداند؛ زيرا لازمه تفسير اول اين است که در آيه تکرار باشد؛ چون حکم تيمم براي مسافر در صورت فقدان آب در ذيل آيه بيان شده است؛ پس به قرينهي عدم تکرار بايد بگوييم آيه درصدد بيان حکم داخل شدن به مساجد در حال جنابت است. (8) وهبه زحيلي همين نظريه را به شافعي، ابن عباس و ابن مسعود و حسن بصري نسبت داده است و مستند آنان را عدم لزوم تکرار بيان کرده است. (9)
مقدس اردبيلي نيز اين دو احتمال را ذکر کرده و گفته است با فرض صحت سند روايت امام باقر (عليهالسلام) عمل به آن متعين است؛ اما اگر روايت صحيح نباشد، ميتوان گفت اين احتمال با توجه به آنکه لازمهاش تقدير گرفتن کلمه «مواضع» قبل از نماز است، بدون اشکال نخواهد بود؛ علاوه بر اينکه براساس احتمال دوم، معناي آيه اين است که جنب وارد مساجد نشود، مگر در حال عبور؛ در حالي که در مسجدالنبي فرد جنب حتي براي عبور نميتواند وارد مسجد شود؛ (10) افزون بر آنکه چون صدر آيه، «لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىَ» درباره خود نماز است نه مسجد، پس عبارت «وَلاَ جُنُباً» نيز که عطف بر «وَأَنْتُمْ سُكَارَى» است بايد درباره نماز باشد نه مواضع نماز و مساجد که نتيجه چنين حرفي، تفسير اول خواهد بود. (11)
کلمه جُنُب در سوره مائده آيه ششم نيز به همين معنا آمده است: «وَإِن كُنتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا»: اگر جنب بوديد [با غسل] تطهير کنيد. ظاهر امر وجوب است. (12) گفتني است به قرينه صدر آيه «اذا قمتم الي الصلاة» معلوم ميشود که وجوب غسلِ جنابت غيري است؛ يعني به دليل نماز واجب شده است؛ پس معناي آيه چنين است: اگر خواستيد نماز بخوانيد، در صورتي که جنب بوديد، غسل کنيد. (13)
پينوشتها:
1. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 1، ص 483.
2. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ صص 1 و 514.
3. نساء: 36.
4. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3 و 4، ص 72.
5. ابن جمعه عروسي حويزي؛ نورالثقلين؛ ج 1، ص 480، ح 243، 244-245.
6. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 4، ص 354.
7. نساء: 43.
8. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3 و 4، ص 81. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ص 4، ص 514.
9. وهبه زحيلي؛ التفسير المنير؛ الجزء الخامس، ص 82.
10. احمد اردبيلي؛ زبدة البيان؛ ص 24.
11. وهبه زحيلي؛ التفسير المنير؛ الجزء الخامس، ص 82.
12. سعيد راوندي؛ فقه القرآن؛ ج 1، ص 33.
13. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3 و 4، ص 259.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.