نويسنده: عباس کوثري
«سنين» جمع «سنة» است. در اينکه مادهي اصلي سنة چيست بين علماي لغت اختلاف است. برخي معتقدند اصل آن «سَنْهَةٌ» بوده و لام الفعل آن «هاء» حذف شده است و بعضي ديگر اصل آن را «سنوة» دانستهاند؛ به همين دليل جمع آن «سَنَهات» و «سَنوات» ذکر شده است. (1)
«سَنَه» به معناي سال و جمع سالم آن «سنون» و «سنين» است و نون آن در حالت اضافه حذف ميشود. (2) همچنين به معناي سال قحطي آمده است. کلمهي سِنه - به کسر سين - به معناي خواب سنگين از ماده «وسن» است نه «سنو» و «هاء» در آخر کلمهي «سنه» براي وقف است، همانند «کتابيه». (3)
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
«سَنَه» به معناي سال و جمع سالم آن «سنون» و «سنين» است و نون آن در حالت اضافه حذف ميشود. (2) همچنين به معناي سال قحطي آمده است. کلمهي سِنه - به کسر سين - به معناي خواب سنگين از ماده «وسن» است نه «سنو» و «هاء» در آخر کلمهي «سنه» براي وقف است، همانند «کتابيه». (3)
کاربردهاي سنين در قرآن
1. سالهاي دنيا
قرآن کريم ميفرمايد: «وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ»، (4) «فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ»، (5) «قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً»، (6) «فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً»، (7) «وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاَثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعاً» (8) و «فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ». (9) سنين در همه اين آيات به معناي سالهاي دنيوي است.2. قحطي و خشکسالي
يکي از عذابهاي فرعونيان خشکسالي و قحطي بوده است. خداوند متعال ميفرمايد: «وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ». (10) سنين در ادبيات عرب به معناي قحطي آمده است. مرحوم طبرسي مينويسد: «اسنتِ القوم» به معناي دچار شدن به خشکسالي است. در سروده يکي از شعرا نيز آمده است: «کأنّ الناس اذ فقدوا علياً نعامٌ جالَ في بَلدٍ سِنينا اي في بلد جدب»: مردم هنگامي که حضرت علي (عليهالسلام) را از دست دادند، گويا نعامهها و شترمرغاني بودند که در سرزميني قحطيزده حرکت ميکردند. (11) زمخشري نيز مينويسد سنين خشکساليِ روستاها و دامداري بوده است و «نقص ثمرات» در شهرهاي محل سکونت فرعونيان بوده است. (12) اصل آن «سِنة القحط» (سالِ قحطي) است. سپس کلمهي «سنه» را بدون قيد به کار بردهاند که بر اثر کثرت استعمال، به تدريج در معناي قحطي و نايابي تعين يافته است. (13)پينوشتها:
1. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 6، ص 403.
2. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 292.
3. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 430.
4. يونس: 5.
5. يوسف: 42.
6. همان، 47.
7. کهف: 11.
8. همان، 25.
9. روم: 4.
10. اعراف: 130.
11. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3 و 4، ص 718.
12. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 2، ص 144.
13. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 8، ص 226.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.