برخي معتقدند کرم همانند حرّيت است با اين فرق که حرّيت در خوبيها و محاسنِ کوچک و بزرگ به کار ميرود؛ اما کرم فقط مخصوص خوبيهاي بزرگ است؛ مانند کسي که مالي را در جهت تجهيز لشکر براي جهاد في سبيل الله انفاق کند. علت کرامت متقيان در اين فرموده الهي «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» اين است که کرم فعل پسنديده است و باکرامتترين کار آن است که براي خدا انجام شود و در آن تقواي الهي رعايت شده باشد؛ در نتيجه باکرامتترين افراد انسانهايياند که تقوايشان بيشتر باشد. همچنين هر چيزي که در جنس خود شريف باشد، به کريم توصيف ميشود. (2)
ابن فارس اصل اين واژه را دو معنا ميداند:
الف) شرافت در نفس يا يکي از صفات براي مرد شرافتمند و اسب نجيب و گياه ارزشمند گفته ميشود: «رجل کريم»، «فرس کريم» و «نبات کريم»، چنانکه به باريدن ابر «کرم السحاب» ميگويند و کرم در اخلاق عفو و گذشت از مجازات گنهکار است و «خداوند متعال کريم است» يعني از گناهان بندگان گذشت ميکند.
ب) به معناي گردنبند. به همين جهت به انگور نيز کرم گفته شده است؛ زيرا داراي رشتههاي مختلف و دانههاي چيده شده و منظم است. (3)
برخي اصل آن را مقابل هوان و خواري دانستهاند و دليل آن را آيه شريفه «وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُكْرِمٍ» (4) ذکر کردهاند؛ زيرا اهانت در مقابل اکرام قرار گرفته است. (5)
کاربردهاي کريم در قرآن
1. اسم و صفت خداوند
در برخي از آيات خداوند متعال با صفت کريم ياد شده است. قرآن کريم ميفرمايد: «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ»: (6) اي انسان چه چيز تو را در برابر پروردگار کريمت مغرور ساخته است؟ در آيهاي ديگر آمده است: «فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِندَهُ قَالَ هذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي ءَأَشْكُرُ أَم أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ»: (7) و هنگامي که [سليمان آن تخت را] نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است تا مرا آزمايش کند که آيا شکر او را به جا ميآورم يا کفران ميکنم و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر ميکند و هر کس کفران نمايد، پروردگار من بينيازِ کريم است.براي صفت الهيِ کريم معاني مختلفي ذکر کردهاند:
الف) نعمتدهندهاي که تمام افعالش احسان است و با نعمت بخشيدن خود در پي سود و يا دفع زيان نيست.
ب) آنچه را بر اوست و آنچه را که بر او لازم نيست ميبخشد.
ج) کم را از بندگان ميپذيرد و نعمت زياد ميبخشد. (8)
د) کسي که گناه بندگان مؤمن را ميبخشد (9) و افزون بر آن گناهان را تبديل به حسات ميکند که جامع آن احسان و انعام خداوند است. (10) زيرا چنانکه در بخش لغت بيان شد، کرم به فعل پسنديدهاي ميگويند که در خارج ظهور و تجلي يافته باشد و اطلاق کريم بر خداوند نيز به جهت ظهور و جلوههاي احسان و نعمت او در سراسر وجود و هستي است.
2. نفيس و ارزشمند
از معاني اصلي کريم، ارزشمندي و شرافت است. اين واژه در برخي از آيات قرآن کريم در همين معنا به کار رفته است، همانند «وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ». (11)کريم صفت براي هر چيزي است که در صنف خودش مورد پسند باشد. «وجه کريم» به چهرهي پسنديده از نظر جمال و حسن گويند و «کتاب کريم» کتابي است که از نظر معاني و فوايد مورد پسند است و «گياه کريم» گياهي است که از نظر منافع مقبول و پسنديده باشد. (12) بر اين اساس برخي «زوج کريم» را گياه داراي رويش نيکو با طعم و بوي خوش دانستهاند. (13) بنابراين معناي آيه چنين است: و از آسمان آبي نازل کرديم و با آن روي زمين انواع گوناگوني از جفتهاي گياهان پرارزش رويانيديم.
راغب اصفهاني مينويسد: به هر چيزي که در جنس خودش شرافتمند باشد، بر آن اطلاق کرامت ميشود، همانند «مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ»، (14) «َزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ»، (15) «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ» (16) و «وَقُل لَهُمَا قَوْلاً كَرِيماً». (17)
3. برخوردار از صفات پسنديده
در سوره دخان واژه کريم صفت براي «رسول» آمده است که از آن، حضرت موسي (عليهالسلام) است: «وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ * أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ». (18) برخي نوشتهاند صفت کريم اگر صفت براي انسان قرار بگيرد، اسم براي اخلاق و خصال پسنديدهاي است که ظهور و عينيت يافته است. (19) همين تفسير را علامه طباطبايي در الميزان قبول کرده است. (20) اين احتمال نيز ذکر شده است که مقصود، کريم بودن نزد خدا يا شرافتمند بودن نزد قوم خويش است. (21)در سوره تکوير و حاقّه نيز کريم صفت براي رسول واقع شده است: «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ». (22) در سوره تکوير با توجه به صفات ذکر شده در آيه بعد، يعني «ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ»، ميتوان گفت مقصود از رسول، جبرئيل است، چنانکه در سوره حاقّه به قرينه آيه بعد که اتهام شاعر و کاهن بودن را نفي ميکند، مقصود از رسول، پيامبر خاتم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. (23)
چه مقصود جبرئيل باشد و چه حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) در هر صورت ميتوان گفت مقصود از «رسول کريم» فرستادهي الهي است که داراي صفات و اخلاق حميده است يا آنکه منظور شرافت و ارزشمندي او نزد خداست که لازمه آن برخورداري از صفات پسنديده و نيک است.
پينوشتها:
1. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 531.
2. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 707.
3. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 5، ص 171-172.
4. حج: 18.
5. محمدحسن مصطفوي؛ التحقيق؛ ج 10، ص 46.
6. انفطار: 6.
7. نمل: 40.
8. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 9 و 10، ص 682.
9. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 5، ص 172.
10. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 707.
11. لقمان: 10.
12. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 3، ص 299.
13. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان؛ ج 8، ص 273.
14. لقمان: 10. شعراء: 7.
15. دخان: 26.
16. واقعه: 77.
17. اسراء: 23.
18. دخان: 17-18.
19. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 707.
20. سيدمحمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 18، ص 138.
21. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 9 و 10، ص 95.
22. تکوير: 19. حاقه: 40.
23. سيدمحمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 20، ص 218 و ج 19، ص 404.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.