چیستی و اهمیت بخشش

روزگاری در میان بنی اسرائیل، دو سال پیاپی، خشکسالی و قحطی شدید پدید آمد؛ به گونه‌ای که همه، محتاج لقمه‌ای نان شدند. روزی زنی تکه نانی در دست داشت و می‌خواست آن را در دهان بگذارد تا آتش گرسنگی
چهارشنبه، 17 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
چیستی و اهمیت بخشش
 چیستی و اهمیت بخشش

نویسنده: محمدتقی فعّالی

 
روزگاری در میان بنی اسرائیل، دو سال پیاپی، خشکسالی و قحطی شدید پدید آمد؛ به گونه‌ای که همه، محتاج لقمه‌ای نان شدند. روزی زنی تکه نانی در دست داشت و می‌خواست آن را در دهان بگذارد تا آتش گرسنگی خویش را خاموش کند. ناگاه فقیری ندا داد: «ای کنیز خدا گرسنه‌ام». زن با شنیدن این درخواست، حیران شد که در این زمان قحطی چه کند؟ آیا با فرو دادن لقمه، نفس گرسنه خویش را آرام کند یا خواسته سائل را بر خواست خود ترجیح دهد و لقمه را در کام او بگذارد. در کارزار نبرد نفس و عشقِ به بخشش، عشق بر نفس چیره شد و لقمه را به فقیر بخشید. در آینده‌ای نه چندان دور، زن با کودکش برای جمع‌آوری هیزم راهی صحرا شدند. مادر در پی هیزم و کودک، دنبال بازی‌های کودکانه خود بود. ناگاه گرگ گرسنه‌ای به کودک حمله کرد و طفل را به دهان گرفت. مادر نالان و گریان، دنبال گرگ می‌دوید و درخواست کمک م‌ی‌کرد. در این هنگام خدا به جبرئیل فرمان داد تا کودک را از دهان گرگ نجات دهد و به دامان مادرش برگرداند. جبرئیل پس از آن‌که کودک را از دهان گرگ بیرون آورد، با زن این گونه سخن گفت :
ای کنیز خدا! آیا راضی شدی؟ لقمه‌ای را در مقابل لقمه‌ای دادی؟(1)
آدمی دنبال آن است که همواره زیبایی‌های زندگی خود را بیشتر کند و به سط بالاتری از زیبایی‌ها و کمال دست یابد. یکی از بهترین راه‌ها برای دست یافتن به این هدف، بخشش و گذشت است. بخشش به زندگی انسان معنا می‌دهد و حس رضایت از زندگی را در وی پدید می‌آورد. اگر خوشبختی را در داشتن نعمت‌های فراوان در زندگی می‌دانیم، راه دست یافتن به آن، انباشتن و نبخشیدن نیست؛ بلکه گذشت و بخشش است.

یک) چیستی

بخشش و گذشت، صفتی نفسانی است که در منابع دینی، کاربردهای مختلفی دارد. یکی از کاربردهای این واژه، عفو و گذشت است که در متون دینی با کلید واژه‌هایی مانند عفو و صفح بیان شده است. پیشوایان دینی (علیه‌السلام) درباره این ویژگی مهم اخلاقی، سفارش‌های فراوانی داشته‌اند. گذشت برای فرد و جامعه و در تمام ابعاد مختلف آن، از جمله جنبه دنیوی و اخروی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، سفارش شده است. روزی در مجلسی که امام رضا (علیه‌السلام) حاضر بود، مردی را نزد مأمون آوردند. مأمون تصمیم داشت سر از تن او جدا کند. پیش از انجام این کار، نظر امام را درباره اجرای این حکم پرسید. حضرت فرمود: خداوند با بخشش به تو عزّت می‌دهد. مأمون نیز او را بخشید(2).
کاربرد دیگر این واژه، بخشش‌های مالی را شامل می‌شود. در آیات و روایات، واژگانی مانند انفاق، جود، سخاوت و صدقه، بیان گر این نوع از بخشش است. شاید گمان ما این باشد که زندگی خوب آن است که من و زن و فرزندم در خوشی و راحتی باشیم و چهاردیواری منزل را مرز سعی و کوشش خود برای شاد بودن و فراهم کردن شادی قرار دهیم؛ ولی ماجرا از نگاه دین به گونه‌ای دیگر است:

از نگاه دین، زندگی خوب، آن است که دیگران از زندگی ما بهر‌ه‌ای داشته باشند و شادی و راحتی خود را از زندگی ما به دست آورند.

علی بن شعیب خدمت امام رضا (علیه‌السلام) آمد. امام از او پرسید : به نظر تو چه کسی از همه بهتر زندگی می‌کند؟ گفت: شما بهتر از من می‌دانید. امام فرمود: کسی که زندگی خوب دیگران در گرو زندگی او باشد. حضرت، پرسش دیگری را بیان کرد: چه کسی از همه بدتر زندگی می‌کند؟ باز هم پاسخ را از خود امام جویا شد. آن بزرگوار فرمود : هر کس که دیگران از زندگی او بهره ای نداشته باشند. امام رضا (علیه‌السلام) در پایان، سفارش زیبایی فرمود:
ای علی! قدر همجواری با نعمت را بدان که نعمت‌ها وحشی و غیرقابل اُنس هستند و اگر از گروهی فاصله گرفتند دیگر برنمی‌گردند.
ای علی! بدترین مردم کسی است که عطا و بخشش نداشته باشد، تنها بخورد و بنده خویش را آزار دهد(3).

دو) اهمیت و جایگاه

بخشش در بینش و نگرش دینی جایگاه ویژه‌ای دارد. بررسی سخنان امام رضا (علیه‌السلام) گوشه‌هایی از این حقیقت را آشکار می‌سازد:

الف) بهترین سپاس

جهان، سرشار از نعمت‌های بی کران خدا است. آفریدگار هستی به تمام نیازهای جسمی، روحی، روانی، فردی و اجتماعی انسان توجه کرده و همه آن‌ها را به وی ارزانی داشته تا به هدف والا و کمال انسانی خویش رهنمون شود. سعدی بیان شیرینی در این مورد دارد:
فرّاش، باد صبا را گفته فرش زمرّدین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات را در مهد زمین بپرورد. درختان را به خلعت نوروزی، قبای سبز ورق در بر کرده و اطفال شاخ را بر قدوم موسم ربیع، کلاه شکوفه بر سر نهاده است. باران رحمت بی‌حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی‌دریغش همه جا کشیده. پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روز یخواران به خطای منکر نبرد:
ای کریمی که از خزانه غیب *** گبر و ترسا وظیفه‌خور داری
دوستان را کجا کنی محروم *** تو که با دشمنان نظر داری(4)
خداوند بلندمرتبه، جهان هستی و وجود آدمی را به گونه‌ای از نعمت‌های خود سرشار ساخته که بشر، توان شمارش آن را ندارد:
وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ؛ و از هر چه از او خواستید به شما عطا كرد، و اگر نعمت خدا را شماره كنید، نم ىتوانید آن را به شمار درآورید. قطعاً انسان ستم پیشه ناسپاس است(5).
پس سزاوار است در مقابل این همه نعمت، جبهه سپاس بر درگاه قادر متعال بساید و شکرگزار نعمت‌های بی‌کران او باشد؛ چرا که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.
از دست و زبان که برآید *** کز عهده شکرش به در آید(6).
شکرگزاری، کوچک‌ترین کار در مقابل نعمت‌های بی‌پایان الهی است؛ در حالی که فرزندان آدم (علیه‌السلام) چنان غرق در نعمت‌ها شده اند که پرده غفلت، چشمان آن‌ها را پوشانده و غیر از گروه اندکی شکرگزار نعمت‌ها نیستند:
وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِىَ الشَّكُور؛ و از بندگان من اندكی سپاسگزارند(7).
شکر و سپاس الهی مراتب و مراحلی دارد(8): شکر با قلب که همان تصور نعمت و رضایت و خشنودی از آن است، شکر با زبان که ثنا گفتن نعمت دهنده است و شکر عملی که همان شکر با سایر اعضاء است. امام رضا (علیه‌السلام) در کلامی زیبا، مراحل شکرگزاری را چنین بیان می‌فرمایند: شکر، شامل ایمان به خدا، اعتراف به حقوق اولیای الهی از خاندان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و کمک به برادران ایمانی است.
وَ اعْلَمُوا أنَّكُمْ تشَْكُرُونَ اللهَ تَعَالَی بِشَیْ ءٍ بَعْدَ الْإیِمَان بِاللهِ وَ بَعْدَ الِاعِتِرَافِ بِحُقُوقِ أوْلِیَاءِ اللهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ (صلی‌الله‌علیه‌وآله) أَحَبَّ إلَِیهِْ مِنْ مُعَاوَنتَكُِمْ لِإِخْوَانكُِمُ المُْؤْمِنیِنَ عَلَی دُنیْاَهُمُ؛ بدانید که شکر و سپاس خداوند را به جا نیاورد‌ه‌اید به چیزی که پس از ایمان به خدا و بعد از اعتراف به حقوق اولیای الهی از آل محمد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ، محبوب‌تر از کمک به برادران دینی در امور دنیایی باشد(9).
امام رضا (علیه‌السلام) در این روایت، به این نکته توجه ویژه کرده است که پس از ایمان به خدا و اعتراف به حقوق اولیای الهی، کمک به مردم، آن هم در امور دنیاییِ آن‌ها بهترین مصداق برای سپاس از خداوند است. پس می‌توان نتیجه گرفت که از نگاه امام بهترین راه عملی شکرگزاری، بخشش و کمک مادی به خلق خداست.

ب) ادای حقّ

بر اساس رهنمودهای دین، اعضای یک جامعه، بسان پیکری واحدند که هر یک حقوق، وظایف و تکلیف‌هایی بر عهده دارند. رعایت حقوق برادران ایمانی در فرهنگ مبتنی بر آموزه‌های دینی، آن قدر مهم و با اهمیت است که ادای آن، برترین عبادت معرفی شده است. آخرین فرستاده الهی فرمود:
مَثَلُ الْمُؤْمِنِینَ فِی تَوَادِّهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ كَمَثَلِ الْجسَدِ إذَا اشْتَكَى بَعْضُهُمْ تَدَاعَى سَائِرُهُمْ بِالسَّهَرِ وَ الُْحمََّّى؛ مؤمنان در دوستی و عطوفت و مهرورزی به هم، مانند یک پیکرند که هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر عضوها را بی‌خوابی و تب فرا می‌گیرد(10).
از این رو تنها در صورت توجه به حقوق دیگران و احساس مسئولیت در برابر سایر اعضای جامعه می‌توان به کمالی‌افتگی جامعه دینی اذعان کرد:
بنی آدم اعضای یکدیگرند *** که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار *** دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی *** نشاید که نامت نهند آدمی(11)
امام صادق (علیه‌السلام) در سخن زیبایی، مسلمانان را به جنبه عبادی ادای حقّ برادر ایمانی رهنمون ساخته است:
مَا عُبِدَ اللهُ بشِیءٍ أفضْلَ مِنْ أدَاءِ حَقِّ المْؤْمِنِ؛ خداوند به چیزی بهتر از ادای حقّ مؤمن عبادت نشده است(12).
اکنون این پرسش رخ می‌نماید که چگونه حقّ برادر ایمانی ادا می‌شود؟ امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ به این سؤال، برخی از حقوق برادران دینی را چنین بیان فرموده‌اند:
دوستی او را در دل جای دهد، با مالش وی را همراهی کند، او را در برابر ستمکار یاری رساند، در غیابش حقّ وی را از غنیمت‌ها نگه دارد، بعد از وفاتش به زیارت قبرش برود، ستمی در حقّ او روا ندارد، در حقّ وی خیانت نکند، غیبتش را روا ندارد، با او خوش رفتار باشد و به وی تهمت نزند.
هشتمین ستاره آسمان امامت در ادامه، چندین حقّ دیگر را می‌شمارد و ارزش آن را نیز بیان می‌فرماید:
هر کس مؤمنی را طعام دهد، بهتر از آزاد کردن یک بنده است، هر کس مؤمن تشنه‌ای را سیراب کند، خداوند او را از شراب بهشت سیراب خواهد کرد، هر که مؤمن برهنه‌ای را بپوشاند، خداوند جامگان بهشتی بر تن او خواهد کرد، هر کس برای رضای خدا به مؤمنی قرض دهد، تا زمان پرداخت برای او صدقه محسوب می‌شود، کسی که در دنیا گره از کار مؤمنی باز کند، خداوند، گرفتاری‌های آخرتش را برطرف می‌سازد و هر کس حاجت مؤمنی را برآورده کند، بهتر از آن است که روز هدار در مسجدالحرام معتکف شود(13).
بیشترین مصداق‌هایی که برای ادای حقّ برادر ایمانی در این روایت بیان شده است، از سنخ بخشش‌ها و کمک هالی مالی است. از سوی دیگر این نوع کمک و بخشش بر امور مستحبی مانند اعتکاف در مسجدالحرام برتری یافته است که خود بیانگر اهمیت و جایگاه ویژه بخشش و کمک به خلق خداست.

ج) بهترین دارایی و ثروت

انسان‌ها نسبت به پول دو وضعیت دارند و در دو دسته جای می‌گیرند: دسته نخست، کسانی که ثروتی کسب می‌کنند و آن را برای خود نگه می‌دارند، پول روی پول می‌گذارند، مال انباشته می‌کنند و به مال اندوزی روی می‌آورند. این وضعیت، هلاکت را برای آدمی رقم می‌زند:
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ؛ تفاخر به بیشتر داشتن، شما را غافل داشت. تا كارتان [و پایتان] به گورستان رسید. نه چنین است، زودا كه بدانید. باز هم نه چنین است، زودا كه بدانید(14).
آن چه را در اختیار داریم باید بدون وابستگی به جریان بیندازیم. در این صورت به ذخیره سازی و احتکار در انبار یا منزل نیاز نیست. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:
هر که خود را وقف مال اندوری کند و آن را بر هر چیز دیگر ترجیح دهد، هلاک گردد(15).
دسته دوم انسان‌هایی هستند که پول را به جریان می‌ اندازند و سبب رکود آن نمی‌شوند. آنان به دارایی خود مانند «آب جاری» می‌نگرند. به جریان انداختن پول هم دو گونه است: گاهی پول به جریان می‌افتد، ولی همراه با گذشت نیست؛ مانند تمامی موارد مربوط به خرید و فروش. اتفاقی که در بازار می‌افتد این است که پول به جریان می‌افتد؛ ولی کسی نسبت به پول یا کالا گذشتی از خود نشان نمی‌دهد.
گونه دوم زمانی است که پول به جریان می‌افتد؛ ولی به ازای آن چیزی دریافت نمی‌شود. این حالت، تنها به یک صفت اشاره دارد و آن «بخشندگی» است. فرد بخشنده، چند عمل نیک انجام می‌دهد: اول این که پر تلاش است و تمام نیروی خویش را برای انجام کارهای مولّد به کار می‌گیرد. دوم این که تلاشش به کسب درآمد، منجر خواهد شد. از سوی دیگر مانع به جریان انداختن پول نمی‌شود؛ بلکه با دستی پول و ثروت کسب می‌کند و با دست دیگر می‌دهد. چهارم این که پولی که احسان می‌کند، بدون چشم داشت است و به ازای آن چیزی نمی‌گیرد. به بیان دیگر، بخشش یعنی مانع جریان پول نشویم، پول را راکد نکنیم، آن را احتکار و انبار نکنیم و اجازه دهیم پول از مسیری بیاید و در مسیر دیگری همراه با گذشت، برود. امام رضا (علیه‌السلام) فرمود:
خَیرُ مَالِ المْرْءِ وَ ذَخَائرِه الصَّدَقةُ؛ بهترین مال و ثروت و ذخیره انسان، صدقه است(16).

د) مأمور امداد الهی

خداوند متعال، بسیاری از نیروهای کائنات را مأمور امداد و خدمت رسانی به آفریدگان قرار داده است. امام رضا (علیه‌السلام) در حدیث زیبایی به یک نمونه اشاره می‌فرماید: روزی پیرزنی که به علّت وزش باد از بام بر زمین افتاده بود، نزد سلیمان (علیه‌السلام) آمد و از باد شکایت کرد. سلیمان (علیه‌السلام) باد را احضار کرد و به او گفت: چرا این بلا را بر سر این پیرزن آوردی؟ باد پاسخ داد: خداوند به من امر کرد تا یک کشتی که در شرف غرق شدن بود، نجات دهم. من برای اجرای فرمان خدا به راه افتادم و از کنار این پیرزن گذشتم و او بر اثر وزش من، نقش بر زمین شد و دستش شکست(17).
از این روایت به دست می‌آید که نیروهای کائنات مانند باد، مأمور خدا برای کمک به سایر موجودات از جمله انسان‌ها هستند. اگر این روایت را در کنار بیان دیگری از امام رضا (علیه‌السلام) قرار دهیم نتیجه جالبی به دست می‌آید؛ امام رضا (علیه‌السلام) فرمود:
به راستی برای خداوند در زمین، بندگانی است که برای خواسته‌های سایر بندگان تلاش می‌کنند(18).
اگر روایت اخیر را در کنار روایت پیشین قرار دهیم، این نتیجه به دست می‌آید: افرادی که همواره در پی آنند تا گره‌ی از کار بسته خلق باز کنند و از جان و مال خود در این مسیر می‌بخشند، از طرف خدا مأموریت یافته‌اند و مأمور ویژه الهی به شمار می‌آیند.

هـ) سیره امام رضا (علیه‌السلام)
با ورق زدن صفحات زندگی امام رضا (علیه‌السلام) این حقیقت آشکار می‌شود که آن بزرگوار توجه ویژه‌ای به بخشش و کمک به دیگران داشته‌اند. ابراهیم بن عباس در روایت زیبایی برخی از ویژگی‌های آن حضرت را این گونه بیان می‌کند: هیچ گاه با کلامشان به کسی جفا یا درشتی نمی‌کردند، کسی از آن حضرت حاجتی نخواست که مقدورشان باشد و آن را رد کنند، بسیار پنهانی صدقه می‌دادند و فراوان احسان می‌کردند(19).
در روایتی آمده است که حضرت رضا (علیه‌السلام) در خراسان، تمام اموالش را میان فقرا تقسیم نمود. فضل بن سهل به آن حضرت گفت: این کار موجب زیان است. امام فرمود:
نه؛ موجب سود است، هرگز نباید کاری را که موجب اجر و پاداش می شود، زیان به حساب آوری(20).

 

پی‌نوشت‌ها:

1- مجلسی، بحار الانوار، ج62، ص79.
2- همان، ج49، ص172.
3- همان، ج75، ص341.
4- سعدی، مقدمه گلستان.
5- ابراهیم/34.
6- سعدی، مقدمه گلستان.
7- سبأ/13.
8- رک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج18، ص41.
9-صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، ج2، ص169.
10- مجلسی، بحار الانوار، ج58، ص150.
11- سعدی، گلستان، باب اول، حکایت10.
12- کلینی، الکافی، ج2، ص170.
13- مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص232-233.
14- تکاثر/1-4.
15- حرّانی، تحف العقول، ص217.
16- صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، ج2، ص61؛ مجلسی، بحارالانوار، ج93، ص121.
17- عطاردی، مسند امام رضا (علیه‌السلام)، ج2، ص397.
18- کلینی، الکافی، ج2، ص197.
19- صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، ج2، ص184.
20- مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص100.

منبع مقاله:
فعّالی، محمدتقی؛ (1394)،سبک زندگی رضوی (6)- زندگی معنوی، انتشارات بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا(علیه‌السلام).
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط