مقدمه
انديشه سياسي فقيهان بخشي از انديشه سياسي اسلام است که به فهم عالمان و انديشمندان مسلمان مربوط بوده و مورد توجه عالمان نيز ميباشد برداشتهاي فقهاي بزرگ از مباني اسلام به عنوان بخشي از انديشه سياسي راهکار مطلوبي براي عمل آيندگان به شمار ميرود که ميتواند راهکارهايي براي برداشتهاي نوين از اين منابع نيز ايجاد کند و از اين طريق راههاي روشني فراروي انديشمندان قرار خواهد گرفت.در اين مقاله به انديشه سياسي سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي پرداخته شده است، وي از جمله فقهاي بنام شيعه است که در عصر مشروطه ميزيسته و نظرات فقهي وي مورد توجه و عنايت فقها و مراجع پس از او قرار گرفته است رفتار او در جريان مشروطه که عدم تاييد مشروطه را در پي داشته عزم ما را به تلاش در بررسي انديشه سياسي اين فقيه بزرگ با يک رويکرد فقهي دو چندان کرده است و درست به همين دليل بحث از زمانه سيد به درازا کشيد، تا برخي از ابهامات در مورد ايشان را پاسخ گوييم. در اين مقاله پس از زندگي و زمانه به کلياتي چون مقاصد شريعت و اصول سياستهاي سيد پرداخته شده و در نهايت با بحث در صفات رئيس جامعه و حدود و اختيار فقيه بحث را خاتمه دادهايم.
شرح حال
1. زندگي
سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي فرزند سيد عبدالعظيم در سال 1247 ق در روستاي کسنويه از توابع يزد در خانوادهاي مذهبي و کشاورز ديده به جهان گشود. پس از گذشت دوران طفوليت براي تحصيل در علوم اسلامي به حوزه علميه شهر يزد پا نهاد پس از چندي با طي دروس مقدماتي، براي فراگيري دروس پايه به شهرهاي مشهد و سپس اصفهان عزيمت کرد.در اصفهان دروس سطوح عالي فقه و اول را نزد شيخ محمد باقر نجفي و سيد محمد باقر خوانساري - از مراجع بزرگ آن عصر - فراگرفت و سپس براي ادامه تحصيل در سال 1281 ق راهي نجف اشرف شد. در نجف در محضر حضرات آيات ميرزاي شيرازي بزرگ و شيخ مهدي آل کاشف الغطاء بهره برد و با هجرت استادش مرحوم شيرازي به سامرا، وي کرسي تدريس درس خارج را بر عهده گرفت.
شاگردان: بيان شيوا، ذکر فروعات و جزئيات مسائل و پاسخ مستحدثه علاوه بر محاسن شخصيتي او همچون تقوا، ديانت و بهرهمندي از علوم مختلف، طلاب را شيفته درس او کرد به طوري که فقهاي پس از ايشان غالبا از خرمن علوم وي بهره بردهاند. فقيهاني همچون: حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي، حاج آقا حسين قمي، حاج آقا حسين بروجردي، شيخ محمد حسين آل کاشف الغطاء، شهيد سيد حسن مدرس، سيد صدرالدين صدر، سيد محمد حجت، سيد عبدالحسين شرفالدين، ميرزا مهدي آشتياني و دهها فقيه برجسته ديگر از شاگردان سيد يزدي به شمار ميروند. (2)
2. شرايط سياسي اجتماعي
استعمار از قديمالايام به دنبال نفوذ سياسي، اقتصادي و حتي فيزيکي در کشورهاي اسلامي به ويژه کشورهاي خاورميانه بوده است. در اين راستا گاه علل و عوامل اقتصادي سبب حضور و يا نقشآفريني آنان در اين کشورها ميشده و گاه علل سياسي و برخي اوقات نيز علل ديگر. که البته علل سياسي و اقتصادي - به ويژه سياسي - از علل عمده حضور قدرتها در اين منطقه بوده است. از آنجا که در عصر سيد نفوذ بيگانه به کشورهاي اسلامي در انحاء مختلف اقتصادي، سياسي حتي فيزيکي صورت گرفته، لازم است عکسالعملهاي سيد به اين اوضاع را مورد بررسي قرار دهيم. بر اين اساس در اينجا ابتدا عکسالعمل سيد در مقابل نفوذ اقتصادي و سياسي استعمار ميپردازيم و سپس عکسالعمل وي به عنوان مرجع تقليد شيعيان را در حمله بيگانگان به کشورهاي اسلامي در نهايت اشتغال آن کشورها مورد بررسي قرار ميدهيم.نفوذ اقتصادي بيگانگان:
مهمترين علت اقتصادي که موجب استعمار شده را ميتوان به پس از رخداد انقلاب صنعتي در غرب بازگرداند زيرا اين کشورها از دو سو به کشورهاي خاورميانه نيازمند بودند از يک سو ثروتها و منابع سرشار کشورهاي خاورميانه که عمدتاً دولتهاي داخلي خود قادر به استفاده بهينه و مناسب از آن نبودند و کشورهاي متمدن براي مواد اوليه کارخانجات خود نياز مبرم به آن منابع و ذخائر داشتند آنها را نيازمند به اين کشورها ساخته بود؛ و از سوي ديگر توليد زياد کارخانجات صنعتي آنان نيازمند بازار مصرف مناسبي بود و کشورهاي غير صنعتي خاورميانه ميتوانست بهترين بازار براي آنان به شمار آيد. بديهي است که نبود بازار فروش به ورشکستگي کارخانجات منتهي ميشد و نفوذ در کشورهاي شرقي ميتوانست موجب شود که آنها به مصرفکنندگان کلان کالاهاي قدرتها تبديل شوند.سيد کاظم يزدي اين مسئله را چنين تحليل کرده است:
«در اين زمان که دول خارجه به انواع حيل رشته کسب و صنايع و تجارت از دست مسلمين ربوده و شغل اهل اسلام به تدريج منحصر به دلالي و بيع و شراء اجناس خارجه شده با آن که اکثر مواد اجناس را به ثمن بخس از بلاد مسلمين جلب کنند و به الوان متعدد و اشکال مختلفه به اعلي القيم در بازار مسلمين مثقال مثقال فروش رود مناسب است مسلمين از خواب غفلت بيدار شوند و به تدريج رفع احتياجات خود را از خارجه بنمايند». (3)
سيد علاوه بر اين نامهها به گونهاي مختلف از موسسين شرکت اسلامي نيز که با تأسيس شرکت تا حدودي نياز مسلمانان به پارچه خارجي را کم کردند، تقدير کرده است؛ و بدين وسيله حمايت خود را از مبارزه عملي با استعمار اقتصادي غرب به اطلاع عموم رسانده است.
سلطه سياسسي بيگانه:
سلطنت قاجار به ويژه در دوره طولاني ناصري به دليل ظلم و ستم بيش از حد و ضعف حاکمان از حمايت مردمي چنداني برخوردار نبود؛ و سوء استفاده دشمن از اين آشفته بازار براي استفاده مناسب از ايران به اوج خود رسيد. نفوذ روس و انگليس از شمال و جنوب کشور اوضاع نابساماني را نصيب اين کشور کرد، ناصرالدين شاه در 1313 ق به دست فردي مبارز کشته شد و جاي خود را به فرزندش مظفرالدين شاه داد. فرزند رفتاري بهتر از پدر داشت ليکن واليان در شهرها به ظلم خويش ادامه ميدادند. ظلم و ستم پنجاه و چند ساله علتي بود که علما و نويسندگان به خود آمده به روشنگري مردم پرداخته و به دنبال راه چارهاي براي لجام بستن بر پادشاه برآيند، اعتراضات کم کم اوج گرفت گراني کالاها و پخش عکس ميسونوز بلژيکي با لباس مقدس روحانيت در مجلس رقص، علما و متدينين را به حرت درآورد؛ علما يک ماه در مرقد حضرت عبدالعظيم در شهر ري تحصن کردند، مراجع نجف به حمايت از آنان اعلاميه دادند خواستهشان تأسيس عدالتخانه و عزل علاءالدوله بود که شاه خواسته دوم را عملي کرد و براي خواسته اول نيز قول مساعد داد و تحصن پايان يافت. ولي صدر اعظم جديد نيز به سرکوب ادامه داد جمعي کشته شده عدهاي دستگير و روانه زندان شدند، اعتراضات، علما را نيز به برخورد جديتر که هجرت به قم بود، واداشت. در تهران مشروطهخواهان به هدايت برخي به سفارت انگليس پناه بردند، روز به روز بر تعداد اين افراد افزوده ميشد تا اينکه شاه به دنبال اطلاع از خواسته مهاجرين و متخصصان برخي از بزرگان قاجار را نزد مهاجرين و متحصنان فرستاد و آنان پنج خواسته مهم را که در رأس آنها عزل عينالدوله و اعلام حکومت مشروطه سلطنتي بود، اعلام کردند و بالاخره با عزل صدراعظم و فرمان مشروطه در 14 جمادي الثاني 1324 ق آشوبها جاي خود را به آرامش داد و مقدمات تأسيس اولين مجلس در تهران فراهم شد.علماي نجف و از جمله سيد نيز با خواسته انقلابيون که به دنبال کم کردن ظلم حاکمان بودند، همراه بودند. و تا اين مرحله هيچگونه مخالفتي از علما و به ويژه سيد نسبت به مشروطه ديده نميشود، و به قول شيخ فضلالله عموم مراجع با اصل مشروطه کردن سلطنت موافق بودهاند. (4) با مرگ مظفرالدين شاه فرزندش محمدعلي ميرزا روي کار آمد برخي از سران مشروطه که به دنبال عزل وي بودند به مخالفت با او برخاستند، و همين امر بين شاه و مجلس فاصله ايجاد کرد. از طرفي تندروي مشروطهخواهان و ضديت برخي از آنان با علما و شيوع روزنامههايي که افکار غير اسلامي را رواج ميدادند، باعث شکاف بين بسياري از علماي تهران و مشروطهخواهان گرديد، که در همين راستا شيخ فضلالله اصل دوم متمم قانون اساسي را پيشنهاد داد؛ ولي مخالفت و ايستادگي برخي از مشروطهخواهان در برابر خواستههاي علما باعث تحصن مجدد علماي تهران و از جمله شيخ فضلالله نوري در بارگاه حضرت عبدالعظيم شد. از سوي ديگر سيد نيز از امضاي مطلق مجلس خودداري کرد و لزوم تطابق قوانين مجلس با اسلام را شرط امضا قرار داد. البته رويه سيد از آغاز تحولات سياسي ايران بر اين بود که پياپي با ارسال نامه به علماي تهران از اوضاع کسب اطلاع ميکرد. و آنگاه تصميم گرفت، با نامه به علماي تهران آنان و مردم را به صبر، تحمل، مواظبت بر حفظ اسلام و دماء مسلمين فرا خواند چنانکه در يکي از نامهها اوضاع سياسي آن زمان را مصداق آيه شريفه «تباهي در خشکي و دريا به خاطر اعمال و دستاوردهاي خودسرانه بشري ظاهر و غالب شده ...» (5) دانسته است (6) ماحصل نامههاي او نيز «تشکي از وضع زمان و ضعف ايمان خلق و تجري ملحدين به اشاعه کفر و زندقه علنا بر منابر مسلمين» بوده است. (7)
به طور کلي ميتوان گفت که در تهران سه گروه به دنبال خواستهاي متفاوت خود بودند: گروهي حامي استبداد و رژيم سلطنتي بودند، گروهي طرفدار مشروطه و حامي مجلس و گروه سوم طرفدار مشروطه مشروعه و حامي متحصنين و به ويژه شيخ فضلالله نوري بودند. البته از ديد مشروطهخواهان، مشروعهخواهان نيز حامي استبداد به شمار ميآمدند چون عليه مشروطه قيام کردهاند. در واقع انگ استبدادخواهي بهتر ميتوانست مردم را از کنار عالمان مشروعهخوه طرد کند. شيخ فضلالله با نامههايي به علماء بلاد و با انتشار روزنامهاي از محل تحصن، علل و انگيزههاي متحصنين را بيان ميکرد. در نجف طرفداران مشروطه به تهديد سيد و حاميانش پرداختند تا امضاء بدون قيد و شرط در تأييد مشروطه بگيرند، ولي سيد مقاومت ميکرد و به طور علني جواب رد داده، و تصريح کرده بود که از، کشته شدن هم باک ندارم. (8) اين اوضاع تا مسلط شدن عشاير حامي سيد بر اوضاع ادامه داشت.
در ايران نيز مشروطهخواهان حاکم شدند و برخي از مشروعهخواهان مانند شيخ فضلالله را در تهران و برخي شهرهاي ديگر به قتل رساندند و اوضاع را کاملا به دست گرفتند. البته اين امر حمايت عالمان ديني از مشروطهخواهان را کاهش داد. مجلس نيز پس از چندي توسط محمد علي شاه در جماديالاول 1326 به توپ بسته شد و استبداد صغير حاکم شد. البته استفاده شاه از قزاقهاي روسي در به توپ بستن مجلس، اعتراض علما را عليه شاه به صدا درآورد. به علاوه اشتغال ايران توسط روسها علما را از نجف تا کاظمين براي آمدن به جهاد عليه کفار به طرف ايران کشاند؛ شاه سقوط کرد و احمد شاه فرزند 12 سالهاش به جاي او نشست. و بدون وسيله تندروي برخي از مشروطهخواهان دسترنج علما و ديگر روشنفکران دلسوز را بر باد داد.
اشتغال نظامي کشورهاي اسلامي:
مرحوم سيد محمد کاظم طباطبايي نسبت به اشتغال نظامي کشورهاي اسلامي توسط کفار حساسيت ويژهاي داشت و تأکيد بر دفاع همه جانبه مسلمانان و دفع دشمن از سرزمينهاي مسلمين داشت. در عصر مرجعيت ايشان کفار به دو کشور اسلامي ايران و عراق حمله کردند که به مقابله شديد ايشان و ديگر علما منتهي گشت. در اينجا به اختصار اشغال اين دو کشور توسط کفار و فعاليتهاي سيد در آن موارد را مرور ميکنيم:1. اشغال ايران: دولتهاي روس و انگليس در سال 1329 ق به بهانه ارتباط ايران با آمريکا در پي يک اولتيماتومي شمال و جنوب ايران را اشغال کردند. اين امر عکسالعمل فوري علما و مراجع نجف از جمله سيد يزدي را در پي داشت علما بلافاصله حکم جهاد صادر کرده، (9) خود و شاگردان و مريدان به صورت گروهي براي عزيمت به ايران و دفع دشمن متجاوز تا کاظمين عزيمت کردن ولي جنگلنشينان شمال و تنگستانيهاي جنوب از نزديک به جهاد عليه دشمن پرداختند. پس از اندک زماني با جدي گرفتن اين امر توسط دولت، دشمن مجبور به عقبنشيني و انعقاد معاهده گرديد.
2. اشتغال عراق: دولت عثماني با کمک آلمانها عليه انگليس و فرانسه وارد عرصه جنگ شد، و کشورهاي عربي نيز که در قلمرو عثماني قرار داشتند با اين کار به عرصه تجاوز و تاخت و تاز نيروهاي بيگانه تبديل شد. عراق به دست انگليسيها اشتغال شد، علما فتواي جهاد صادر کرده و شيعيان را براي کمک به دولت عثماني که سني مذهب بودند، وادار نمودند. سيد کاظم يزدي که در حوزه و نقاط مختلف عراق از هواداران بسياري برخوردار بود، حکم جهاد داد (10) و مردم را از ادامه اختلافات با دولت عثماني بر حذر داشت؛ و به بسياري از سران عشاير جنوب عراق نامه نوشت و حکم وجوب جهاد را اعلام داشت. شيعيان عراق به آزار و اذيتهاي زيادي از عثمانيها ديده بودند و قتل و غارت عثمانيها را از ياد نبرده بودند، تنها با شنيدن حکم جهاد مراجع به ويژه سيد يزدي به پاخاستند و همراه با روحانيون اعزامي از حوزههاي نجف و کربلا با دشمن غدار جنگيدند. سيد در اين لحظات علاوه بر تشويق به حضور در جنگ، وظيفه کمک به خانواده رزمندگان را نيز بر عهده داشت. به علاوه فرزند ارشدش سيد محمد که از فضلاي حوزه نجف به شمار ميرفت را به جبهه فرستاد که سرانجام او نيز به شهادت رسيد؛ ولي جنگ نتيجهاي جز اشتغال عراق توسط انگليسيها را به دنبال نداشت.
حکومت انگليسيها بر عراق:
با استقرار انگليسيها ويلسون حاکم عراق شد نجف به هيچ وجه با متجاوزان کنار نميآمد انگليسيها شهر را محاصره کردند و وضع سختي حاکم شد، سيد به ثروتمندان و تجار نامههايي نوشت و از آنان درخواست کمکهاي اقتصادي براي مردم فقير شهر نجف نمود؛ علاوه بر اين، نامههايي بين سيد يزدي و حکام انگليسي براي استخلاص مسلمانان نجف رد و بدل شد. (11) از او خواستند که نجف را ترک کند تا حاکمان مردم را تأديب کنند. گفته بود که من تنها نميروم و همه اهل نجف خانواده من هستند. (12) و بالاخره پس از اين نامهها انگليسيها اسامي 120 نفر را دادند که با تسليم آنان شهر را از محاصره درآورند و سرانجام محاصره پايان يافت.انگليسيها به ظاهر بر تمامي شهرهاي عراق مسلط شدند، ولي مشکل آنان در اين بود که مردم آنان را دشمن خويش ميدانستند؛ فرماندهان و سياستمداران انگليسي که به اين امر واقف بودند بر آن بودند که به وسيله برقراري ارتباط با رهبران مذهبي به درون مردم نفوذ کنند. در همين راستا برخي از سياستمداران انگليسي با سيد ملاقات کردند که سيد آنان را چندان تحويل نگرفت و هديه آنان را نپذيرفت. يکي از اين سياستمداران در خاطرات خود مينويسد:
«براي ملاقات سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي که کلامش از عراق تا اصفهان نافذ است حرکت کرديم مشاراليه چندان احساسات خوبي نسبت به ما نداشت و حتي هديهها را رد کرد...». (13)
خلاصه اينکه رهبران ديني با سياستمداران انگليسي با بياعتنايي برخورد ميکردند؛ البته رهبران مذهبي نه تنها در اين ملاقاتها بهانهاي به دست آنها نميدادند بلکه از توجهات سياستمداران به آنها به نفع عموم استفاده ميکردند. مرحوم آقا نجفي قوچاني با اينکه از برخورد سيد در جريان مشروطه رضايتي نداشت ولي گاه ارتباطي با ايشان داشت. در همين راستا مينويسد:
«بالفور رئيس لشکر دشمن يکي دو مرتبه از آقا سيد محمد کاظم خواسته بود و به ملاقاتش آمده بود روزي شنيدم که باز بالفور از آنها اجازه خواسته تا به ملاقاتش بيايد آقا اين دفعه اجازه نداده است ... به منزل آقا رفتم و به آقا گفتم ... اين مردک فرنگي اجازه خواسته خدمت شما برسد ولي شما اجازه نداديد گفت: بله همين طور است، قبلا که به کوفه ميرفتم صاحب منصبهاي انگليسي نزد من رفت و آمد ميکردند بسياري از خيالات فاسد و مضرشان را دفع ميکردم براي مسلمانان مصالح زيادي داشت و مفاسد زيادي دفع ميگرديد». (14)
به طور کلي ميتوان گفت که عملکرد سيد در تهاجم نظامي دشمن به کشور اسلامي بسيار خوب ارزيابي ميشود؛ چرا که ابتدا در دفاع از بلاد اسلامي حکم جهاد داد و حتي فرزندش نيز در اين راه به شهادت رسيد و پس از استقرار دشمن کافر براي حفظ دماء مسلمين و مصالح عاليه کشور اسلامي با آنان رابطه برقرار کرد و بدين وسيله نشان داد که از اصول و مباني خويش دستبردار نيست.
3. آثار
سيد تأليفات عديدهاي در علم فقه و اصول از خود بر جاي گذاشته است که برخي از آنها عبارت است از:در علم فقه: 1. عروةالوثقي، 2. ملحقات العروه، 3. حاشيه کتاب المکاسب، 4. سوال و جواب، 5. في الظن المتعلق بالصلوه، 6. في منجزات المريض، 7. انيس التجار.
در علم اصول: 1. رساله في التعادل و التراجيح، 2. رساله في اجتماع الامر و النهي.
علاوه بر اينها رساله «بستان راز و گلستان نياز» مناجاتنامهاي فارس است که از ايشان به جاي مانده است.
در مورد بهرهمندي علمي سيد بايد گفت اينکه اگر تنها کتاب بينظير عروةالوثقي که از زمان تأليف تا به حال مورد استقبال شيعه قرار گرفته، مورد تأمل قرار گيرد، ژرفنگري و غناي علمي مؤلف را به روشني به اثبات ميرساند. فروعات زياد اين کتاب و نظم و نسق جديد آن باعث شده که غالباً فقها و مجتهدان با حاشيه زدن بر آن و اظهار نظر در تمامي فروعاتش اجتهاد خويش را با آن محک زنند. (15) دو کتاب حاشيه مکاسب و سوال و جواب نيز از عمق زيادي برخوردار است کتاب اخير به فارسي است و سوال و جواب در حد فهم سؤال کننده و بعضا با استدلالهاي مختصر همراه است که در مجموع کتاب جالبي است. بايد بگوييم که در هيچ يک از آثار و تأليفات ايشان بحث مفصلي در عرصه سياست يا فقه سياسي نيامده است و حتي در کتاب حاشيه مکاسب بحث از ولايت فقيه بدون حاشيه رها شده است. البته رفتار عملي سيد در دست گرفتن اوضاع و اداره آن و اعمال ولايت فقيه بوده است که در بحث از زمانه به ويژه در مقابله با کفار حربي آن را مورد بررسي قرار داديم.
انديشه سياسي
مباني و مقاصد شريعت در رفتار سياسي سيد يزدي
يکي از نکاتي که در نوشتهها و رفتار سيد به خوبي مشهود است، توجه ايشان به اهداف و مقاصد شريعت است. نامههاي ايشان به علماي تهران سراسر توجه دادن آنان به مواظبت از اهداف شريعت است. حفظ دين، نفوس و مال مسلمانان علاوه بر حفظ کيان کشور اسلامي، حفظ نظام جامعه اسلامي و حفظ استقلال مسلمين از مهمترين اهدافي است که سيد يزدي بر آن تأکيد داشته است. در همين راستا، وظايف عالمان ديني را نيز تلاشي براي رسيدن به برخي از اين اهداف و عدم تخطي از آنها دانسته است. در اينجا به بيان دو مورد از مقاصد شريعت اکتفا ميکنيم.1. حفظ دين: سيد حفظ دين را از وظايف خاصه عالمان ديني دانسته و در اين راستا وظايف زير را بر عهده ايشان نهاده است:
1.1. ترويج دين: يکي از وظايف عالمان تبليغ و ترويج دين است. تقويت دين و ايمان مسلمانان نياز به ترويج مفاهيم ديني دارد و به همين دليل سيد، «ترويج دين، تقويت شرع و اعلاي کلمه الله» (16) را وظيفه عالمان دانسته است.
1.2. اجراي قوانين شريعت: بدون شک اجراي قوانين شريعت نيز تبليغ عملي دين است و به قول سيد: «اجراي قوانين شريعت با ملاحظه جهات و موجباب صلاح و صيانت دين و دماء مسلمين» (17) از وظايف عالمان رباني است.
1.3. حفظ عقايد مردم: پس از ترويج و اجراي دين حفظ عقايد مردم که سيد از آن به «حفظ عقايد اخوان» (18) تعبير کرده، نيز وظيفه عالمان است چرا که آنان با آگاهي از خطرات و عقايد دشمن ميتوانند با گفتار و نوشتار عقايد عامه را محافظت نمايند و به مردم گوشزد کنند که کدام يک از عقايد صحيح و کدام يک باطل است.
1.4. دفع کفريات: آگاهي و شناخت کافي از دين از صفات بارز عالمان الهي است و تنها آنان ميتوانند عقايد صحيح را از باطل جدا ساخته و به شبهات و عقايد دشمن پاسخ دهند؛ يعني تنها آگاهي دادن به مردم که چنين عقايدي باطل است کافي نيست. بلکه بايد به گونهاي زيبا به آنها پاسخ دهند و اين مهم جز از عهده عالمان از کسي ساخته نيست.
2. حفظ و صيانت از دماء مسلمين: به اعتقاد سيد صيانت و محافظت از دماء مسلمين نيز از مقاصد شريعت است و بر همين اساس حرمت مسلمان وظيفه آحاد مسلمين است. سيد در بسياري از نامههاي خود خطاب به علما و مردم مراقبت از دماء مسلمين را متذکر شده است. ايشان همچنين از صدور فتوا يا حکمي برخلاف مشروطه به همين دليل اجتناب کرده و علما را نيز به احتياط در برخوردها و دوري از آنچه اين اصل مهم را در مخاطره قرار ميدهد، فرا ميخواند. به اعتقاد ايشان وجود نظم حتي با حفظ پادشاهي مستبد، از هرج و مرجي که به ريختن خون مسلمانان منجر شود، بهتر است.
از نامهها، نوشتهها و رفتار سياسي سيد چنين بر ميآيد که عناصر ديگري نيز نزد وي از اهميت ويژهاي برخوردار بوده است. که دو مورد از آنها عبارت است از:
1. 2. حفظ امنيت و آرامش کشور اسلامي: اصلاح «تواتر ناملايمات» را ايشان در نامههاي خوب زياد استفاده کردهاند و علما را موظف دانستهاند که به همين دليل مردم را به آرامش دعوت کنند و با هرج و مرج و آشوب، امنيت جامعه اسلامي را بر هم نزنند.
2. 2. استقلال کشور اسلامي: واهمه مستعمره شدن يا از هم پاشيده شدن کشور اسلامي نيز ايشان را از اتخاذ تصميمات عجولانه بازداشت و به مردم، علما و حاکمان اين مسئله را متذکر شدهاند. و به ويژه در استقراض از خارج و وابستگي اقتصادي به غرب هشدارهاي مفيدي دادهاند.
اصول رفتار سياسي سيد
از نامهها و برخوردهاي سيد در جريانات سياسي اعم از مشروطه و دخالتهاي کفار در کشورهاي اسلامي چنين بر ميآيد که ايشان براساس اصول و مباني ثابت و استوار رفتار ميکردهاند که در برخي از نامههاي ايشان تصريح به اين اصول نيز ديده ميشود. به طور کلي ميتوان در سه عرصه از اين اصول ياد کرد 1. سياست خارجي با کفار 2. سياست خارجي با مسلمانان غير شيعه 3. سياست داخلي در درون مرزهاي کشور اسلامي. در اينجا به برخي از اصول مورد نظر ايشان در اين سه عرصه ميپردازيم:1. اصول سياست خارجي در ارتباط با کفار
اصل عزت مسلمين:
شايد اولين برخوردهاي سياسي سيد در مصاف با کفار با اين اصل آغاز شده است؛ آنجا که سيد براساس اين اصل مسلمين را به رهانيدن از ذلت يوغ اجانب توصيه کرده است. (19) همچنين او در نامههاي خود مسلمين را از مصرفگرايي به ويژه در مورد کالاهاي اجنبي بر حذر داشت و احتراز از البسه خارجي و به طور کلي پرهيز از تشبه به کفار را به مسلمين توصيه نمود؛ (20) حتي تأکيد کرد که در حرکات و سکنات خويس از تشبه به کفار پرهيز کنند و عزت اسلامي خويش را فداي زرق و برق کفار ننمايند. و جالب است که رويه عملي خويش در ملبوسات، را استفاده از لباس تهيه شده در بلاد اسلامي اعلام کرده بود. (21)اصل استقلال دولت اسلامي: توصيههاي سيد به زمامداران کشور اسلامي مبني بر عدم استقراض از دول خارجه و اينکه مواظب باشند، ايران مانند هندوستان مستعمره کفار نشود، در راستاي اصل استقلال دولت اسلامي بود؛ که اين امر نيز مکرراً مورد توصيه سيد يزدي قرار گرفته است.
جهاد با کفار متجاوز:
او بر اين اعتقاد بود که چنانچه کفار بر بلاد اسلامي حمله کنند بر همه مسلمين واجب است که متجاوزين را بيرون رانند. به اعتقاد وي اين امر امري الهي است و بر همه، تا حد کفايت واجب است. اين اصل در بحث از زمانه سيد، به تفصيل گذشت و همت ايشان در جهاد با کفاري که به کشور اسلامي عراق يا ايران حمله کرده بودند، بر هيچ کس پوشيده نيست.تقدم حفظ کيان کشور اسلامي بر اختلافات مذهبي و ظلم و ستم حاکمان:
به اعتقاد سيد کيان کشور اسلامي در هر صورت بايد حفظ شود حتي اگر حاکمان، غير شيعه يا ظالم باشند؛ شيعيان موظفند براي حفظ کشور اسلامي با آنان همکاري کرده و در جنگ عليه کفار آنان را مساعدت کنند.2. اصول سياست خارجي در ارتباط با مسلمانان غير شيعه
اصل تفاهم، هم فکري و تعاضد مسلمين:
به اعتقاد سيد، «قوام و بقاي شريعت و اعلاي کلمه طيبه اسلاميه و عزت و آسايش نوع مسلمين، متوقف است بر استحکام تساعد و تعاضد و تحاب و تعاهد دو دولت - و در ادامه - فوائد اين اصل را معموري کافي بلاد مسلمين و آسايش عباد دانسته است». (22)حرمت مسلمانان:
سيد به تمامي مسلمين تأکيد دارد که خونريزي و کشتار مسلمانان به هر بهانهاي شرعاً جايز نيست. همچنين هتک مال، عرض و خون مسلمانان بدون دليل شرعي مباح شمرده نميشود. (23)حفظ شوکت مذهبي جعفري:
سيد در عين تفاهم و همکاري با اهل تسنن بر حفظ شوکت شيعه نيز تأکيد ميکرد و هيچگاه در رفتار با عثمانيها عزت شيعه را زير سؤال نبرد.اصل اتحاد مسلمانان و دول اسلامي عليه کفار متجاوز:
رويه سيد بيشتر به سوي اتحاد مسلمانان شيعه و سني عليه استعمار بود.3. اصول سياست داخلي
اصولي که در سياست داخلي مد نظر سيد بوده است عبارت است از:اصل احتياط، اطلاع و اتقان در برخوردهاي سياسي اجتماعي:
سيد معتقد بود که در برخورد با افراد، جريانات و تحرکات سياسي لازم است پس از اطلاع کافي و با رعايت احتياط و اتقان در امور رفتار کرد و از هرگونه رفتار عجولانه، غير متقن و بدون اطلاع کافي از جريان خودداري کرد.
اصل سرعت و اقدام عاجل پس از اطلاع تام:
به اعتقاد سيد پس از اطلاع کافي و اتقان موضوع در امور سياسي اجتماعي، چون تأني در آن به ضرر عموم منجر ميشود، اقدام عاجل لازم است. (24)اصل عدم تسامح در اصول:
به اعتقاد سيد برخي از اصول از قبيل: اسلامي بودن قوانين و مقررات از مواردي است که قابل تسامح نيست و بر همين اساس سيد شرط امضاء قانون اساسي را تصريح به انطباق قوانين موضوعه با مقررات اسلامي اعلام داشت.اصل ضرورت حفظ نظام و منع هرج و مرج:
به اعتقاد سيد براي جلوگيري از هرج و مرج حتي مردم مجازند عريضهها و شکايات خود را به پادشاه ظالم برسانند. سيد و علماي معاصر او نيز در همين راستا به مردم چنين توصيهاي داشتند، چون شاه را خانهنگهدار و محافظ اهل خانه ميدانستند. (25)اصل وحدت شيعيان:
سيد در راستاي وحدت شيعيان از هرگونه عمل تفرقهانگيز خودداري ميکرد. حتي آنگاه که مشروطهخواهان در نجف او را تهديد کردند او گفت: هيچ کس -از مخالفين - را نميشناسم و همه را به خدا واگذار ميکنم و نگذاشت طرفدارنش لطمهاي به مخالفين وارد آورند. به علاوه نامههاي وي به علماي تهران نيز سراسر همراه با احتياط در برخوردها و حفظ اصول است؛ و عدم اقدام ظاهري او در مشروطه نيز در همين راستا بود چرا که با وجود مخالفتها هيچ فتوا عليه مخالفين نداد.حفظ شوکت مذهب جعفري:
توصيه سيد به شيعيان چنين بود که، لازم است در برخورهاي خود با يکديگر به ويژه در جريانات سياسي به گونهاي برخورد کنند که شوکت مذهب جعفري را از بين نبرند و مواظب باشند که اختلافات داخلي باعث لطمه به وجهه بيروني مذهب نشود. اهانت به علما که باعث سست شدن عقيده عوام و از بين رفتن وجهه مذهب ميشود نيز بر اين اساس به فتواي سيد حرام دانسته شده است.جواز همکاري با ظالم به دليل حفظ کيان کشور اسلامي:
به اعتقاد سيد حفظ کيان کشور اسلامي از حمله متجاوزان وظيفه فرد فرد مسلمين است. ايشان بهانههاي برخي مبني بر جور بودن حکومت داخلي را به جد مطرود ميدانستند. در همين راستا، در حمله روس عليه ايران مردم را به مساعدت با شاه توصيه نمودند. همچنين در حمله انگليس به عراق بهانه برخي از شيعيان بر عدم استمداد به دولت عثماني که حاکم بر عراق بود. را به جد رد کردند و بر همه واجب ساختند که همراه با عثمانيها و حاکمان عراق به مصاف با کفار بروند، چرا که حفظ کيان کشور اسلامي بر هر امري مقدم است.تقدم حفظ کيان اسلامي بر اختلافات سياسي اجتماعي داخلي:
به اعتقاد ايشان همه شيعيان با وجود اختلافنظر در مسائل سياسي اجتماعي داخلي بايد در حفظ کيان کشور اسلامي بکوشند. همچنان که علماء نجف و کربلا اعم از مخالف يا موافق مشروطه و حتي شيعيان عراق نسبت به ورود کفار به ايران يکپارچه به پا خاستند.صفات حاکم و رئيس
يکي از مباحثي که برخي از انديشمندان بدان اشاره ميکنند، اين است که رئيس و مدير جامعه لازم است علاوه بر شرايط اوليه داراي صفاتي باشد تا بتواند عهدهدار مديريت جامعه شود به خوبي بحرانها را پشت سر گذارد. اين صفات در افراد مختلف، شدت و ضعف دارد ولي به هر حال يک مديريت سالم لازمهاش برخورداري از اين صفات است. سيد يزدي اين صفات را به خوبي برشمرده که در اينجا به اختصار آنها را ذکر ميکنيم. قبل از شمارش آنها گفته است «لابد للرياسه من ... براي رياست چارهاي نيست از صفات زير ...»:1. کياست و زيرکي (کياسه)
2. سياست و زيرکي (سياست)
3. متانت و برخورد با احترام (متانه)
4. وزانت و داشتن شخصيت اجتماعي (وزانه)
5. ديانت و تعهد به اسلام (ديانه)
6. امانتداري و پرهيز از خياتي (امانه)
7. وقار و بزرگمنشي بدون تکبر و خود بزرگبيني (وقار من غير استکبار)
8. آرامش خاطر بدون تجاهل (سکينه من غير استنکار)
9. صلابت همراه با نرمخويي (هيبه في لين)
10. اقتدار در عين اينکه به سخن ديگران نيز تن دهد (منعه في تمکين)
11. آگاهي به امور جامعه براي تصميمگيري متناسب (بصيره بالامور ليوقعها مواقعها)
12. آگاهي و خبرويت در گزينش انديشههاي درست (خيره بالمطالب ليضعها مواضعها)
13. شناخت گروهها و طبقات اجتماعي جامعه براي ايصال حق هر کس به طور عادلانه (معرفه بطبقات ليعطي کلا حقه)
14. به ياد خدا بودن و نظر به بزرگي و جلال و عظمت خدا داشتن (ملاحظه جلال الله و هيبته و کبريائه عظمته).
در ادامه اين صفات ميافزايد: «به درستي که نامه اعمال هيچ (گناه) کوچک و بزرگي را فروگذار نکرده و هدف نهاي و کمال مطلوب در نظر داشتن خداي متعال در همه حالات و اوقات و در تمامي حرکات و سکنات است» (26) و با اين وجود بايد گفت که به اعتقاد سيد کمال مطلوب در حکومت کردن بر مردم همان رضايت حق تعالي است که رئيس با رفتاري گوياي صفات فوق ميتواند بدان دست يابد علاوه بر اين بايد جامعه را به گونهاي اداره کند که همگان به سوي اين کمال مطلوب گام بردارند و اين امر در جامعه نهادينه شود.
حدود و اختيارات فقيه جامعالشرايط
سيد يزدي نيز همچون اکثر فقها براي فقيهان جامعالشرايط اختياراتي را در امور عامه پذيرفته است. از جمله اين اختيارات، تصدي منصب قضاء مسئوليت افتاء تصدي امور حسبه و غيره که در اينجا به توضيح مختصر اين موارد ميپردازيم.1. منصب قضاء: سيد يزدي قضاوت را منصبي عالي رتبه ميداند که از منصب عامه پيامبر و ائمه سرچشمه گرفته است و شاخهاي از درخت تنومند رياست عامه آن بزرگواران به شمار ميرود. (27) در ادامه نيز متذکر شده است که قضاوت مانند امر به معروف حکمي از احکام شرع نيست بلکه ولايت و سلطنت بر جان و مال ديگران است به همين دليل اعلم بودن قاضي نسبت به علماي ديگر شهر را احوط دانسته (28) و اهليتي براي غير فقيه نسبت به قضاوت قائل نشده است. (29) پس يکي از وظايف و اختيارات فقيه جامعالشرايط قضاوت است. نکته ديگر اينکه با وجودي که قضاوت از واجبات کفايي است ولي به اعتقاد سيد يزدي ارتزاق قاضي از بيتالمال مجاز است و حتي اگر نيازمند نباشد ميتواند اجرت عمل خويش را از آن بردارد. (30)
2. افتاء: افتاء به معناي فتوا دادن و بيان ديدگاه شرع از جمله وظايف فقيه جامعالشرايط است. افتاء مجاني است و اخذ اجرت در قبال آن جايز نيست. (31) به اعتقاد سيد اعلميت در تقليد شرط است و مکلف موظف است به فتاواي مجتهد اعلم عمل کند.
3. تصدي امور حسبه: امور حسبه اموري است که شارع مقدس راضي به بر زمين ماندن آن نيست. (32) سرپرستي محجورين اعم از صغار، مجانين و سرپرستي اوقاف عامه از جمله امور حسبيه است. سيد در مورد تصدي امور حسبه معتقد است که اعلميت شرط آن نيست و تنها شرط اجتهاد براي رتق و فتق آن امور کافي است. (33)
حال اين سؤال مطرح ميشود که آيا سيد دايره امور حسبه را ضيق ميداند يا وسيع؟ يعني به اعتقاد وي همان سرپرستي صغار و غيره امور حسبه است يا امري مانند حکومت و تصرف در امور عامه نيز از جمله حسبه به شمار ميرود؟ از قرائن بر ميآيد که منظور سيد از امور حسبه به معناي ضيق نيست و در عمل نيز اختياراتي ما فوق معناي ضيق امور حسبه براي خود قائل بود. با اين توضيح که مثلاً ايشان در بحث از استخدام مأمور جمعآوري زکات تصريح کرده است که اگر نائب امام در عصر غيبت مبسوطاليد شد؛ ميتواند افرادي را استخدام نمايد. يعني اين اختيار و حق را براي نايت امام به رسميت ميشناسد که ميتواند مبسوطاليد باشد و قدرت را هر چند در مناطق محدودي در اختيار داشته باشد. از اين گذشته، رفتار سيد در جريان جنگ انگليس عليه عراق نشاندهنده آن است که اختياراتي بيش از امور حسبه به معني محدود آن براي خود قائل بوده است. چنانچه در بحث از زمانه، به موارد زيادي اشاره کرديم که در رأس آنها رهبري جنگ عليه انگليس بود همچنان که سيد در يکي از نامههاي خود به هوادارانش مينويسد:
«اين امر مهم (جهاد عليه انگليس) از طرف خداي تعالي بر شما و بر هر کس که فتواي من به او رسيده باشد واجب است». (34)
پس به نظر ميرسد که به اعتقاد سيد، فقيه بيش از معناي ضيق امور حسبه که تنها امور محجورين و مانند آن را شامل است، در اختيار دارد و به همين دليل در جنگ انگليس عليه عراق حکم به وجوب جنگ و کنار گذاشتن اختلافات کرده است.
جمعبندي
آنچه گذشت برداشتهايي بود که از مکتوبات اندک سياسي سيد که بيشتر به شکل نامه موجود مانده، استخراج شده است. پرواضح است که سيد يزدي در جريان مشروطه موضعي مخالف مشروطه داشته و در جريان حمله کفار به کشور اسلامي بسيار حساسيت نشان داده است. ولي در مکتوبات علمي و به ويژه کتب فقهي او کمتر به مباحث فقه سياسي و حتي مباني و اصول پرداخته شده است و با وجود برداشت انديشه سياسي امري صعب و مشکل است. به هر حال با توجه به عملکرد و مکتوبات سيد ميتوان به تحليلهاي زير دست يافت:اولاً، سيد نسبت به اوضاع و احوال سياسي کشورهاي اسلامي بسيار حساس بوده و بر حيطههاي استعمار براي استيلا بر اين کشورها نيز به خوبي واقف بوده است. وي نسبت به از بين رفتن مقاصد شريعت يا تعرض به اصول آن بسيار حساس بوده و فورا عکسالعمل نشان ميداده است. حکم جهاد عليه انگليس در عراق يا خيزش براي جهاد با اشغالگران ايران، نمونههايي از اين عکسالعملهاست.
ثانياً، به نظر ميرسد که سيد با وضع موجود چندان به ساختارشکني معتقد نبوده است. در واقع ايشان، به اتقان و اطمينان ساختار جديد و نيروهاي سازنده آن معتقد نبوده است. يعني او معتقد نبوده که ابتدا نظام پادشاهي را ساقط کنيم و بعد فکر آينده آن را بکنيم چرا که قدرتها را آماده مستعمره کردن ايران ميديده است و هرج و مرج و مستعمره شدن را بر نظام موجود پادشاهي ترجيح، نميداده است. البته معتقد بوده که نظام موجود بايد اصلاح شود تا ظلم و ستم از بين برود.
ثالثاً، سيد در اوضاع و احوالي زندگي ميکرده که همه کشورهاي اسلامي با آشوب، جنگ و يا تعويض حاکمان رو به رو بوده است. سيد به عنوان پيشواي ديني بايد به فوريتهايي که از اين حوادث ايجاد ميشد، پاسخ گويد و مجال پرداختن به مباحثي جديد مانند حکومت و ... نداشته است، شايد تصور اينکه فقيهي بتواند در رأس امور قرار گيرد را نميکرده است، البته شخص ايشان در اوضاع جنگي عراق تا حدودي اوضاع را به دست گرفت ولي بيشتر بر اوضاع نظارت داشت تا رهبري. خلاصه اينکه در فوريتها بيشتر به تدبير امور ميپرداخت.
رابعاً، با وجود مباحث فوق، سيد صفات رئيس جامعه را به خوبي متذکر شده است. آگاهي حاکم به اوضاع زمانه، طبقات اجتماعي و ... را به درستي بيان کرده است و در بحث از اختيارات فقيه جامعالشرايط نيز بيشتر از سرپرستي امور حسبه به معناي ضيق آن، معتقد بوده و بر همين مبنا در جنگ عليه انگليس، خود عملاً مردم را بسيج کرده و در نهايت نيز براي نجات مردم مظلوم عراق به ميانجيگري و نامهنگاري با اشغالگران پرداخته است.
پينوشتها:
1. تحصيل کرده حوزه علميه قم و عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم و انديشه اسلامي.
2. در زندگينامه سيد از منابع زير استفاده شده است: محمد علي مدرس تبريزي، ريحانه الادب، تهران: نشر خيام، چ 3، 1369، ج 6، ص 391؛ شيخ عباس قمي، فوائد الرضويه، تهران: بينا، ج 2، 1367، ص 596؛ شيخ محمد حرزالدين، معارف الرجال، قم: مکتبة آيةالله العظمي مرعشي نجفي، ج 2، 1405 ق، ص 326 و سيد محسن امين، اعيان الشيعه، بيروت: داراحياء التراث، چ 3، 1404 ق، ج 10، ص 43.
3. علي ابوالحسني منذر، زندگينامه آيتالله سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي، يزد: فرمانداري يزد، 1417 ق، ص 21.
4. علي دواني، نهضت روحانيون ايران، بيجا: بنياد فرهنگي امام رضا (ع)، ج 1، بيتا، ص 134.
5. ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيدِي النَّاسِ. روم (30): 41.
6. علي دواني، پيشين، ص 134.
7. محمد ترکمان، رسائل، اعلاميهها، مکتوبات و روزنامه شيخ فضلالله نوري، تهران: موسسه خدمات فرهنگي رسا، 1362، ج 1، ص 304.
8. همان، ص 307.
9. به نقل از: علي دواني، پيشين، ج 1، ص 209؛
در حکم جهاد سيد عليه دول ايتاليا، روس و انگليس چنين آمده است:
بسم الله الرحن الرحيم، امروز دول اروپا از هر طرف حمله به مملکت اسلامي آورده از يک طرف ايتاليا به طرابلس غرب هجوم کرده و از طرف ديگر روس به توسط قشون خود شمال ايران را اشغال و انگليس به جنوب ايران قشون وارد کرده و مخابره اضمحلال اسلام است، لذا بر عموم مسلمين عرب و عجم واجب است که خود را مهياي دفع خطر از مملکت اسلام نموده و از بذل مال و جان در فراهم آوردن اسباب اخراج قشون ايتاليا از طرابلس غرب و اخراج قشون روس و انگليس از شمال و جنوب ايران - که از اهم فرايض اسلامي است - به هيچ نحو دريغ و مضايقه ننمايند تا بعون ا... مملکتين اسلاميتين عثماني و ايراني از تهاجم صليبيان مصون و محروس بمانند.
الاحقر محمد کاظم طباطبايي 5 / ذيحجه / 1329
10. به نقل از: محمد حسين رجبي، رسائل و فتاواي جهادي، تهران: وزارت ارشاد، ج 1، 1378، ص 295؛ متن حکم جهاد سيد چنين است:
بسم الله الرحمن الرحيم؛ پوشيده نيست که دول اروپايي به خصوص انگليس و روس و فرانسه هميشه از قديم الايام بر ممالک اسلاميه تعدي و تجاوز مينموده چنانکه اکثر ممالک اسلام را غصب نمودهاند و از اين تعديات به جز محو دين - العياذ بالله مقصدي ندارند، تا در اين اوقات مقاصد خود را ظاهر نموده بر ممالک دولت عليه عثمانيه - اعز الله بنصرهاالاسلام - هجوم نموده و نزديک است دست تعدي دراز و بر حرمين شريفين و مشاهد ائمه طاهرين - عليهم السلام - تهاجم، و بر اوطان اسلاميان و نفوس و اعراض و اموال آنها تغلب نمايند. پس واجب است بر عشاير قاطنين ثغور و عموم مسلمين متمکنين اگر در حدود من به الکفايه نباشد حفظ حدود خود و دفاع از بيضه اسلام مقدار قدرت خود بنمايند.
والله هوالناصر و المعين و المويد للمسلمين، الاحقر محمد کاظم طباطبايي / 1332 قمري.
11. محمد حسن نجفي قوچاني، سياحت شرق، تهران: انتشارات قدياني، چ 2، 1380، ص 289.
12. محمد حسيني شيرازي، پندهايي از رفتار علماي اسلام، عبدالرسول مجيدي، قم: ايمان، 1362، ص 14.
13. جعفر الخليلي، موسوعه العتبات المقدسه، بيروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج 6، قسم النجف، 1407 ق، ص 256.
14. محمد حسن نجفي قوچاني، پيشين، ص 289.
15. سيد محسن امين، پيشين، ج 10، ص 43.
16. محمد ترکمان، پيشين، ص 255.
17. همان، ص 240.
18. همان، ص 255.
19. علي ابوالحسني منذر، پيشين، ص 21.
20. همان.
21. به نقل از روزنامه ثريا، سال دوم، شماره 13، رجب 1317 ق.
22. موسي نجفي، تأملات سياسي در تاريخ تفکر اسلامي، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چ 1، 1375، ص 69.
23. همان، ص 77.
24. همان، ص 69.
25. محمد مهدي شريف کاشاني، واقعات اتفاقيه در روزگار، تهران: نشر تاريخ ايران، ج 1، چ 1، 1362، ص 24.
26. علي ابوالحسني منذر، پيشين، ص 24؛ به نقل از: پايان کتاب عروه الوثقي چاپ نجف اشرف.
27. سيد محمد کاظم طباطبائي يزدي، ملحقات العروة الوثقي، قم: مکتبه داوري، بيتا، ج 3، ص 2.
28. همان، ج 1، ص 25.
29. همان، ص 15.
30. سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي، حاشيه مکاسب، تهران: دارالمعارف الاسلاميه، 1378 ق، ج 1، ص 160.
31. همان.
32. همان، ص 236.
33. سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي، ملحقات العروة الوثقي، پيشين، ج 1، ص 25.
34. موسي نجفي، پيشين، ص 79.
ابوالحسني منذر، علي، زندگينامه آيتالله سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي، يزد: فرمانداري يزد، 1417 ق.
امين، سيد محسن، اعيات الشيعه، بيروت: داراحياء الثراث، چ 3، 1404 ق.
ترکمان، محمد، رسائل، اعلاميهها، مکتوبات و روزنامه شيخ فضلالله نوري، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1362.
الخليلي، جعفر، موسوعه العتبات المقدسه، بيروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج 6، قسم النجف، 1407 ق.
حرزالدين، شيخ محمد، معارف الرجال، قم: مکتبة آيةالله العظمي مرعشي نجفي، ج 2، 1405 ق.
دواني، علي، نهضت روحانيون ايران، بيجا: بنياد فرهنگي امام رضا (ع)، ج 1، بيتا.
رجبي، محمد حسن، رسائل و فتاواي جهادي، تهران: وزارت ارشاد، 1378.
طباطبائي يزدي، سيد محمد کاظم، حاشيه مکاسب، تهران: دارالمعارف الاسلاميه، 1378 ق.
طباطبائي يزدي، سيد محمد کاظم، ملحقات العروة الوثقي، قم: مکتبه داوري، بيتا.
قمي، شيخ عباس، فوائد الرضويه، تهران: بينا، ج 2، 1367.
شريف کاشاني، محمد مهدي، واقعات النفاقيه در روزگار، تهران: نشر تاريخ ايران، ج 1، چ 1، 1362.
مدرس تبريزي، محمد علي، ريحانه الادب، تهران: نشر خيام، چ 3، 1369.
نجفي قوچاني، محمد حسن، سياحت شرق، تهران: انتشارات قدياني، چ 2، 1380.
نجفي موسي، تأملات سياسي در تاريخ تفکر اسلامي، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چ 1، 1375.
حسيني شيرازي، محمد، پندهايي از رفتار علماي اسلام، عبدالرسول مجيدي، قم: ايمان، 1362.
روزنامه ثريا، سال دوم، شماره 13، رجب 1317 ق.
منبع مقاله:
عليخاني، علي اکبر، (1390)، انديشه سياسي متفکران مسلمان (جلد نهم)، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، چاپ اول.