از دیگر سو وجود چارچوبهای قانونی مناسب و سرچشمه گرفته از مبانی قانونی که وقف را تحت ضوابط و احکام روشن و دقیق و در عین حال قابل انعطاف قرار دهد، میتواند سنت وقف و امور مربوط به آن را نظم بخشیده و آن را در مراحل مختلف روند حرکت خود همراهی نموده و به ثمر بنشاند.
این مسأله از مهمترین بنیان های وقف و ضرورت های رشد و پیشرفت آن است به گونه ای که بتواند پشتوانهی لازم را برای وقف فراهم نموده و ادامهی فعالیت قانونی و استوار آن را تضمین نماید و سازمان و ابزار و سائل لازم برای تحقق شایستگی ها و فعال بودن وقف و افزایش قدرت و زمینهی عملی شدن اهداف آن را فراهم نماید.
و پیش از همهی اینها وجود چنین نظام قانونمندی مهمترین عامل تشویق مردم خیر به وقف کردن اموالشان می باشد. بدن شک وضع قوانین مربوط به وقف و تقویت آنها، خود یک تحول کیفی بسیار مهم در زمینهی عملی کردن سنت وقف است.
قوانین و موضوع پیشرفت و توسعه دور جدیدی را در زمینه های مربوطه آغاز می کند بویژه که سازماندهی تشکیلاتی کنونی کشورها و مؤسسات آنها اقتضا می کند که احکام و ضوابط شرعی نیز از کانال قوانین جاری کشور پیاده شود.
تا در تفسیر ضوابط و احکام شرعی و اجرای آنها شکی به وجود نیاید و سیستم قضائی هر کشور نیز بتواند با نظارت بر امور وقف و حل منازعات مربوط به آن نقش قانونی خود را ایفا نماید.
و لذا دبیرخانهی مرکزی اوقاف در کشور کویت به امر قانونگذاری و تقویت قوانین وقف و تأسیس یک نهاد قانونی که بتواند اهداف فوق را پیاده نماید، عنایت ویژه ای نموده و دبیرخانهی مرکزی اوقاف کویت در چارچوب برنامه ی طرحهای اجرائی خود، طرح تقویت قوانین وقف را که شورای وزرای اوقاف و امور اسلامی وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی در اجلاس جاکارتا در نوامبر 1997 مورد تصویب قرار داد، تقدیم نموده است.
این طرح برای جامهی عمل پوشاندن به تعدادی از اهداف، تقدیم شده است از جمله برانگیختن انگیزه و اهتمام نسبت به موضوع قوانین وقف به عنوان یک مسألهی مهم و مورد نیاز که در شرایط کنونی باید مورد توجه کافی قرار گیرد.
و مشارکت در ایجاد یک فرهنگ قانونی مشترک در زمینه ی وقف که در عین داشتن اصالت، مترقی و پیشرفته باشد و شناخت و تبیین قوانین وقف در کشورهای مختلف و آشنایی با نقاط اشتراک و اختلاف میان آنها .
با هدف تلاش برای نزدیکتر کردن این قوانین به یکدیگر و ایجاد انسجام میان آنها و مشارکت در تلاش های مربوط به وضع قوانین ملی در زمینهی وقف و هماهنگ نمودن این تلاشها و سامان دادن به همکاری و مشاورت میان کشورها .
در این زمینه تدوین و عرضهی جزوهی حاضر به عنوان همکاری و برداشتن یک گام کوچک در همین راستا انجام شده و هدف آن آشنایی با بخشی از احکام فقهی دربارهی وقف و قوانین مربوطه و اقدامات اجرائی مربوط به آن در سه کشور مصر و لبنان و کویت می باشد.
و چارچوب فقهی و قانونی کار مار در این جزوه در محدوده ی تلاش برای آشنایی اجمالی با برخی از مهمترین مسائل اسلامی و احکام کلی دربارهی وقف در سیستم قانونی این کشورها می باشد. و بدون شک این کار ما یک تلاش ابتدائی و مختصر در این زمینه است که طبعا دارای نقصها و کمبودهایی می باشد.
چارچوب قانونی
برای آشنایی با احکام و قوانین وقف در کشورهای مصر، لبنان و کویت به این قوانین مراجعه نمودیم:مصر
قانون شمارهی 48 مصوب سال 1946 م دربارهی وقف؛قانون شمارهی 180 مصوب سال 1952 م دربارهی حذف قانون وقف در امور غیر خیری که بر اساس آن قانون قبلی مصوب سال 1946 دربارهی احکام وقف نیز باطل اعلام گردید.
قانون شمارهی 247 مصوب سال 1953 م دربارهی اوقاف خیریه و اصلاح و تعدیل موارد عایدات آنها.
ضمنا باید توجه داشت که در صورت نبودن قانون خاصی در یکی از زمینه های مربوطه دربارهی وقف، قاضی مصر میتواند بهترین اقوال و احکام را در مذهب ابوحنیفه اختیار نماید.
لبنان
منابع قانونی در زمینهی وقف در کشور لبنان بر دو نوع است:نوع اول منابع مربوط به وقف خانوادگی یا مشترک بین وقف خانوادگی و وقف خیریهی عمومی است که مرجع آن بخصوص قانون مصوب 10 مارس 1947 م در زمینهی اوقاف خانوادگی است که قوانین آن به اوقاف ادیان و مذاهب مختلف لبنان مربوط می شود.
و این امر به اقتضای مادهی 40 قانون است که می گوید: «مواد این قانون در همهی موارد اوقاف خانوادگی مسیحیان و اسرائیلیها در خاک لبنان پیاده میشود».
نوع دوم منابع قانون مربوط به وقف خیریهی عمومی است که بخش اعظم آن احکام شرعی اسلامی است و بر اساس بهترین آرا و فتاوا در مذهب ابوحنیفه است.
البته شایان ذکر است که کشور لبنان از گذشته احکام اسلامی را بر اساس مذهب حنفی پیاده میکرده زیرا این کشور تابع دولت عثمانی بوده است و همچنین ادارهی ثبت احوال لبنان متولی مسائل وقف و غیر آن مانند ازدواج و طلاق و وراثت بوده است.
در این راستا مادهی 3 قانون اوقاف خانوادگی مصوب سال 1947 م دلالت دارد بر اینکه اوقاف خانوادگی صرف و اوقاف مشترک و خانوادگی و خیریه تابع این قانون است.
اما اوقاف خیریه مربوط به مدارس دینیه و مؤسسات خیریه تابع احکام شرعی و قوانین خاص به آنهاست و همچنین این اوقاف تابع تصمیماتی است که شورای عالی در مورد آنها اتخاذ می کند. همچنین مادهی 4 این قانون مجددا بر این مطلب تأکید می کند و میگوید که:
«ضوابط مربوط به ایجاد اوقاف خیریه و صحت آنها و سرپرستی و تقسیم و اجاره دادن و تبدیل و تعویض آنها تابع ضوابط قانونی و تصمیمات خاص در مورد آنها می باشد.
منبع قانونی دیگر در لبنان فرمان قانونی شمارهی 18 سال 1955 م دربارهی اوقاف اسلامی که با بیانیهی شمارهی 5 در تاریخ دوم مارس 1967 م تعدیل و اصلاح شده است و اهمیت این فرمان از این جهت است .
که این فرمان به وضعیت متشتت اداری و سازمانی که تا آن تاریخ بر اوقاف مسلمانان حاکم بود پایان داد و برای اولین بار ادارهی امور دینی و اوقاف مسلمانان را مستقیما به خود آنان واگذار نمود.
اولین مادهی این فرمان می گوید: مسلمانان اهل سنت در ادارهی امور دینی و اوقاف خیریهی خود استقلال کامل دارند و خودشان تنظیم ضوابط و قوانین اداری و سازمانی آن را به عهده دارند.
و بر اساس احکام و قواعد و ضوابط شرع مقدس با استفاده از تلاش نمایندگان خود که دارای شایستگی های لازم باشند و صاحب نظران بر اساس روشهایی که در این فرمان آمده به سازماندهی و ادارهی اوقاف و امور دینی خود میپردازند.
کویت
1.فرمان امیری صادر شده در آوریل 1951 م دربارهی اجرای احکام شرعی ویژهی وقف؛2.فرمان شمارهی 257 سال 1993 م دربارهی ایجاد دبیرخانهی مرکزی اوقاف؛ شایان ذکر است که محاکم کویت در مسائل مربوط به وقف که در فرمان امیری سال 1951 م اشاره ای به آنها نشده بر اساس احکام مذهب امام مالک به صدور حکم میپردازند.
3.لایحهی جدید قانون وقف که دبیرخانهی اوقاف کویت آن را تهیه نموده است. این لایحه نیز میگوید در مورد هر مسأله ای که در این قانون نیامده باید به احکام مذهب امام مالک مراجعه نمود (مادهی 40).
روش قانونگذاری
یکی از نکات مهمی که در اینجا باید مورد عنایت و توجه قرار گیرد این است که متون قانونی مربوط به وقف در قانون اوقاف مصر (1946 م) و قانون اوقاف خانوادگی لبنان (1947 م) و قانون اوقاف کویت (1951 م) .و لایحهی قانونی جدید اوقاف کویت همگی آنها از احکام شرع اسلام استخراج شده و بر اساس این نگرش تنظیم شده که فقه اسلامی یک مجموعهی متکامل است و لذا در این قوانین تقید به یکی از مذاهب اسلامی مورد نظر نبوده است.
بلکه از احکام همهی مذاهب اسلامی استفاده شده و از هر مذهب آنچه که مصالح و منافع مورد نظر را تأمین مینموده و با شرایط و اوضاع جامعه تناسب داشته و با اهداف مورد نظر سازگاری بیشتری داشته برگرفته شده است.
تعریف وقف
معنای لغوی وقف «حبس و منع» است. و اما در اصطلاح فقهی تعریفات متعددی برای وقف بیان شده که که علت آن برمیگردد به زوایا و ارکان و شروط و آثاری که هر یک از فقها بر وقف مترتب میداند.
و لذا بر اساس این تعریف، وقف بخشیدن منفعت و بهرهبرداری چیزی و تصرف غیر لازم در آن است و در این حالت مال وقف شده از مالکیت صاحب آن خارج نمیشود بلکه در ملکیت او باقی میماند.
اما امام مالک در تعرف وقف می گوید: «وقف حبس مالی و منع از تصرف در آن است بدین صورت که آن مال در مالیکت صاحبش باقی میماند و منافع آن در یکی از راه های خیر به صورت موقت یا دائمی بخشیده می شود.»
چنانکه ملاحظه میشود این دو تعریف در باقی ماندن مال در مالکیت صاحب آن اتفاق نظر دارند جز اینکه در تعریف دوم وقف تصرف لازم است و واقف پس از وقف کردن مال خود دیگر حق برگشت از آن را ندارد اما میتواند وقف را تا زمان معینی به صورت موقت دایر نماید.
اما رأی عموم فقهای اهل سنت بر این است که: «وقف حبس مالی در مالکیت خدای متعال و تصرف در منافع آن در یکی از راه های خیر است».
در این تعرف مال وقف شده از مالکیت صاحبش خارج شده و به مالکیت خدا در میآید و لذا بازگرداندن مال وقف شده جایز نیست و تا ابد درآمدها و منافع حاصل از وقف در راه های خیری که وقف کننده تعیین می کند مصرف می شود.
عدم تعریف وقف در قانون مصر و لبنان
در قانون اوقاف مصر (قانون شمارهی 48 سال 1946 م) و قانون اوقاف خانوادگی لبنان (10 مارس 1947 م) وقف تعریف نشده و این بر اساس همان روشی است که غالبا تعریفات را در قانونگذاری وارد نمی کند و وارد کردن تعریفات در قانون را نادرست تلقی می کند.طرح قانون اوقاف کویت
مادهی اول این طرح میگوید که مقصود از وقف در اجرای مواد این قانون «حبس مالی و مصرف منافع آن بر اساس مواد این قانون» است.این تعریف آن معنای کلی را که از وقف منظور میشود توضیح داده و بدین ترتیب از مواضع اختلاف میان فقها در مسائل متعددی مانند لزوم وقف و حکم مال وقف شده و وقف عین منافع.
حاصل از وقف فاصله گرفته و با چشم پوشی از اختلاف فقها در برخی از مسائل وقف تعریف دقیقی ارائه نموده است، بویژه که این قانون در تمام مواد خود با در نظر گرفتن روش صحیح وضع قوانین تأمین مصالح و اهداف مورد نظر را وجههی نظر قرار داده و به یکی از مذاهب اسلامی مقید نبوده است.
علاوه بر این قانونگذار وظیفه ندارد که مثلا در حوزهی اختلافات فقها در تعریف وقف یک نظر را برگزیند، بلکه وظیفهی قانونگذار این است که معنای مشخصی را برای اصطلاح مورد نظر خود انتخاب نموده و بگوید که در اجرای احکام قانون آن معنای خاص مورد نظر می باشد.
انواع وقف
وقف از دیدگاه برخورداران از منافع آن به دو نوع تقسیم میشود که عبارتند از:وقف خیریه (موقوفات عام) و وقف خانوادگی (موقوفات خاص)
.
وقف خیریه آن است که منافع آن به یک یا چند گروه معین از مردم تعلق میگیرد و نیت در این وقف قربة الی الله است.
و اما وقف خانوادگی آن است که منافع آن به اشخاص حقیقی معین یا به فرزندان آنها یا خویشان معینی از آنان تعلق میگیرد، و چه بسا وقف کننده در آن شرط کند که پس از انقطاع نسل و یا از میان رفتن کسانی که وقف برای آنان انجام شده وقف به عام تبدیل شود و در این صورت چنین وقفی ابتدا خانوادگی و سرانجام وقف عام خواهد بود.
و نیز ممکن است وقف مشترک باشد یعنی بخشی از آن خانوادگی و بخش دیگری خیریه باشد و منافع هر بخش به مصرف مورد نظر برسد.
قانون مصر
در این کشور قانون وقف خانوادگی به وسیلهی قانون شمارهی 180 سال 1952 م لغو گردید و این قانون تمام اوقاف خانوادگی را باطل کرد و آنها را موقوفات عام قرار داد و پس از اعلام این قانون ایجاد اوقاف خانوادگی ممنوع گردید و فقط موقوفات عام در کشور مصر باقی ماند.قانون لبنان
قانون مصوب 10 مه 1947 م اوقاف خانوادگی و مشترک را سامان میبخشد اما اوقاف عام بخش اعظم آن به احکام و فتاوای شرعی بازمیگردد که وضعیت آنها بر اساس بهترین آرای ابوحنیفه مشخص می شود. همچنین فرمان قانونی شمارهی 18 صادر شده در سال 1955 م ضوابط اداره و سرپرستی اوقاف عام را تعیین مینماید.علاوه بر این، قانون اوقاف خانوادگی لبنان در مادهی 27 خود میگوید که در هر وقف خانوادگی باید یک وقف خیریه و عام تعیین شود و مقدار آن پانزده درصد از کل وقف به صورت نقد یا سهام تعیین میشود و صمرف آن نیز برای ساخت و ایجاد پناهگاه و بیمارستان و مراکز نگهداری ایتام و آموزشهای مذهبی و امثال آنها می باشد. در این مادهی قانونی چنین است:
«هنگام تقسیم وقف خانوداگی معادل پانزده درصد از آن در ازای وقف خیریه خاص تعیین شده در وقف جدا میشود و اگر مورد تعیین نشده باشد که اساسا وقف باطل است. و این پانزده درصد به ادارهی اوقاف محل تسلیم میشود تا در راههای خیریه عام مصرف شود.»
قانون کویت
لایحه ی قانونی جدید نیز همهی انواع وقف را از خانوادگی و عام و مشترک شامل میشود و در مادهی اول این لایحه انوع وقف تعریف شده تا در تفسیر اصطلاحات وارد در آن و اجرای دقیق مواد آن مشکلی وجود نداشته باشد.
و این لایحه تحت تأثیر قوانین برخی کشورها که وقف خانوادگی را لغو یا محدود کردهاند قرار نگرفته است. زیرا وقف خانوادگی نیز خود دارای اهداف والایی در جهت نیکی و احسان به خویشاوندان و رسیدگی و کمک به آنهاست و غالبا کسانی که از این وقف بهرهمند میشوند.
از قشر نیازمند جامعه هستند و حمایت از این گونه وقف خود تشویق مردم به اقدام بر وقف می باشد. گذشته از اینکه غالبا در وقف های خانوادگی تأکید میشود که در صورت انقراض خانوادهی موقوف علیه، وقف جهت عام پیدا خواهد کرد و به وقف خیریهی دائمی تبدیل خواهد شد.
وقف دائم و وقف موقت
وقف از نظر مدت آن به دو نوع تقسیم میشود:1.وقف دائم؛ 2. وقف موقت.
وقف دائمی آن است که مال وقف شده تا ابد به همان صورت باقی خواهد ماند. وقف موقت آن است که مدت زمان آن توسط وقف کننده یا قانون تا زمان مشخصی تعیین میشود و پس از آن مال وقف شده از قید وقف آزاد می شود.
و عموم فقها(ی اهل سنت) را رأی بر آن است که اوقاف در اصل ابدی و دائمی است زیرا وقف برای این است که عمل خیر صدقهی جاریه و دائمی باشد و لذا تعیین زمان برای آن با این ویژگی تناقض دارد.
و لذا فقها شرط کردهاند که در وقف باید آخرین بهرهبرداری از آن جهت خیری باشد که هیچگاه قطع نشود و هر وقفی که مصرفی برای آن از سوی وقف کننده تعیین نشده باشد به فقرا و مساکین تعلق خواهد گرفت.
اما مالکیه با ضرورت ابدی بودن حکم وقف مخالفت کردهاند و در نظر آنان وقف اساسا ممکن است ابدی یا موقت باشد. و در صورت دوم پس از انقضای زمان مقرر مال به واقف برمیگردد و او امکان تصرف آزاد در آن مال را خواهد داشت.
و این فقها معتقدند که در نصوص شرعی مربوط به وقف چیزی که ضرورت ابدی بودن آن را تأکید کند وجود ندارد. گذشته از اینکه در وقف موقت امکان نیکی و احسان به مردم فراهم می شود.
قانون مصر
در مادهی پنجم قانون شمارهی 48 سال 1946 چنین آمده است:«وقف مسجد فقط به صورت دائم ممکن است. اما وقف در راه های خیر و احسان، بجز وقف مسجد، ممکن است دائم یا موقت باشد».
قانون اوقاف مصر پیش از اینکه وقف خانوادگی را لغو کند تأکید داشت بر اینکه تعیین مدت زمان وقف خانوادگی با تعیین مدت یا طبقات نسل باید باشد و وضع کنندگان این قانون آن را از مذاهب فقهی نگرفته بودند.
بلکه تکیهی آنان بر مصلحت بود با استناد به این واقعیت که در وقف خانوادگی دائم در بسیاری از موارد پس از گذشت زمانی دراز نسبت مستحقان وقف گم میشود و در نتیجه مال موقوفه بیصاحب و بلاتکلیف میماند و ضایع شده یا از بین میرود.
قانون لبنان
بر اساس قانون اوقاف لبنان، در وقف خانوادگی باید مدت زمان پایان آن تعیین شود و امکان دائم بودن آن وجود ندارد و مادهی هشتم قانون مارس 1947 بر این امر تأکید می کند. در این قانون روش تعیین زمان پایان وقف بر اساس طبقات نسل و... می باشد.و بر اساس مادهی نهم واقف فقط میتواند برای دو طبقه (دو نسل) وقف نماید و برای بیش از آن مجاز نیست البته خود وقف کننده از این دو طبقه به حساب نمیآید. و اگر برای بیش از دو طبقه چیزی را وقف نماید طبق قانون این وقف فقط به طبقهی اول و دوم تعلق میگیرد،.
و پس از یک یا دو طبقه بر حسب تعیین واقف مدت زمان وقف پایان یافته و مال موقوف به مالک آن بازمیگردد و درصورت نبودن وی در قید حیات به ورثهی او تعلق میگیرد (مادهی دهم).
و اگر از واقف وارثی باقی نمانده باشد مال موقوف به مالکیت ادارهی کل اوقاف در میآید و اگر واقف جهت خیریه ای برای وقف تعیین کرده باشد به مصرف آن خواهد رسید (مادهی یازدهم).
اما وقف خیریه در لبنان فقط به صورت دائم است و قواینن کشوری در مورد آن ساکت است و لذا دربارهی آن طبق بهترین اقوال در مذهب ابوحنیفه عمل میشود که وقف را دائم میداند.
قانون کویت
از محتوای مواد فرمان امیری صادر شده در سال 1951 م چنین برمیآید که وقف دائمی و موقت در کویت مجاز است.مادهی نهم این فرمان میگوید که وقف خانوادگی موقت با پایان یافتن مدت تعیین شده از طرف وقف کننده و یا تمام شدن از بین رفتن کسانی که برای آنان وقف انجام شده، پایان میپذیرد و طبق این فرمان تعیین زمان بر طبق قانون و یا با تعیین مدت در سند وقف یا تمام شدن کسانی است که وقف برای آنان صورت گرفته است.
همچنین طبق مادهی هفتم این فرمان واقف میتواند تمام وقف یا برخی از آن را به خود برگرداند، چه وقف خانوادگی باشد و چه عام؛ حتی اگر در سند وقف، خود را از این کار محروم کرده باشد.
بجز وقف مسجد که دائم است و وقف کننده نمیتواند هیچ تغییری در آن ایجاد کند اگرچه از قبل شرط کرده باشد، زیرا وقف مسجد اساسا دائم است و امکان تعیین زمان برای آن وجود ندارد. اما در وقف عام و خانوادگی، وقف کننده بر طبق موازین قانونی میتواند وقف را برگرداند.
اما لایحهی جدید قانونی اوقاف از چارچوب قانون قبلی فراتر نرفته بلکه یک قاعدهی کلی درآورده که طبق مادهی دهم آن، وقف خانوادگی و عام ممکن است دائم یا موقت باشد و اگر وقف کننده در وقف خانوادگی یا عام دائم و موقت بودن آن را مشخص نکند وقف دائم محسوب می شود.
و با این حال واقف میتواند برای وقف دائم خانوادگی یا عام طبق قانون، زمان تعیین نماید و آن را به وقف موقت تبدیل کند. البته درمادهی یازدهم این قانون مواردی ذکر شده که در آنها وقف فقط دائم است و آنها عبارتند از:
1.وقف مسجد و مقبره و هر چه که بر آنها وقف شود.
2.وقف عامی که بیش از یک وقف کننده در ایجاد آن شرکت داشته باشند و آنچه که قاضی ضرورت ادامهی وقف بودن آن را تشخیص بدهد.
بدین ترتیب این قانون حد اعتدال را در نظر گرفته و به جواز دائم بودن و موقت بودن وقف خانوادگی یا عام حکم کرده است. البته با در نظر گرفتن استثناهایی که در آن موارد وقف باید دائم باشد و بر خلاف قانون مصر و برخی دیگر از کشورهای عربی قانون کویت موقت بودن وقف خانواگی را ضروری نمیداند.
ایجاد وقف
آیا قبول در صحت وقف شرط است؟
رأی راجح عموم فقها (ی اهل سنت) بر این است که وقف اساسا عقد نیست بلکه یک نوع تصرف قانونی یک طرفه است که فقط با ارادهی وقف کننده ایجاد و محقق میشود .و لذا وقف تنها با اجرای صیغهی وقف از طرف وقف کننده ایجاد میشود و نیازی به قبول کردن موقوف علیه نیست، تا انشای عقد و یا صحت و اکمال آن و یا استحقاق در آن تحقق یابد.
قبول وقف از نظر قانون
در قانون مصر نیز قبول کرد به عنوان شرطی برای صحت و ثبوت وقف و یا استحقاق در آن ذکر نشده و در این قانون فقط یک حالت استثنا شده که در آن قبول وقف، شرط استحقاق موقوف علیهم است.و آن در حالتی است که وقف بر گروهی باشد که نمایندهی قانونی داشته باشند مانند برخی از گروه های رسمی، و در این صورت باید نمایندهی قانونی آن وقف را قبول نماید و اگر قبول نکرد وقف در صورت امکان به گروهی منتقل میشود که استحقاق آن را داشته باشد.
و اگر چنین گروهی یافت نشد، وقف پایان یافته تلقی میگردد (مادهی 9) البته هدف قانونگذار از این استثنا این بوده که از فریب کاری و سوء استفادهی برخی اشخاص نسبت به این وقف و تلاش برای نفوذ و دخالت در امور گروهی که وقف بر آن میشود جلوگیری نماید.
قانون لبنان
در لبنان قانون وقف خانوادگی متعرض این مسأله نشده و محاکم قانونی لبنان در مورد شرط قبول در وقف بهترین اقوال و فتاوای مذهب حنفی را ملاک عمل قرار میدهند که می گوید: «قبول در وقف اساسا شرط نیست نه در صحت وقف و نه در استحقاق آن».لایحهی قانونی کویت
لایحهی قانونی وقف در کویت فتوای عموم فقهای اهل سنت را ملاک قرار داده و قبول را شرط صحت وقف ندانسته است. این مطلب در مادهی پنجم این لایحه مورد تصریح قرار گرفته است که می گوید:«قبول در صحت وقف شرط نیست.» البته در مادهی دوم نیز آمده است که وقف با ارادهی وقف کننده واقع می شود. ضمنا شایان توجه است که در ماده یازدهم این لایحه آمده است که اگر استحقاق واقف توسط کسی که قرار است برای او وقف شود رد شود
، استحقاق ساقط میشود و به اقتضای مادهی هجدهم عایدات چنین وقفی به عموم خیرات تعلق خواهد گرفت.
و استناد این لایحه در چنین مواردی رأی فقهاست که میگوید هر کس حق دارد استحقاق خود را برای وقف رد کند تا جبرا چیزی در مالش وارد نشود و در این تفاوتی نیست بین اینکه شخص مورد نظر حقیقی یا حقوقی باشد مانند یک گروه و سازمانی که نمایندهی قانونی دارد.
آیا در صحت وقف ثبت قانونی شرط است؟
اساسا صحت وقف فقط منوط به این است که از وقف کننده لفظ یا عمل یا اشاره ای صادر شود که بر ایجاد وقف دلالت داشته باشد و لذا وقف با سخن و یا عمل صورت میگیرد و فقها نوشتن وقف یا گواه رسمی گرفتن را به عنوان شرط صحت آن ذکر نکردهاند.البته برخی از قوانین کشورهای عربی این شرط جدید را جهت صحت وقف اضافه کردهاند و هدف ایجاد نظم و انضباط در تصرف در وقفیات و حل مشکلات و اختلافات مربوط به آنها بوده و این شرط پس از این اضافه شده که برخی از اوقاف پذیرفته شده بدون ثبت رسمی بسیاری از مشکلات و اختلافات را سبب شده و موجب اعتراضاتی از سوی مردم گردیده است.
برخی نیز با این شرط جدید به این دلیل که دیدند این شرط دایرهی وقف را محدود می کند به مخالفت برخاستند گذشته از اینکه هیچ یک از فقها ثبت رسمی را دلیل بر صحت وقف ندانستهاند.
قانون مصر
مادهی اول و دوم قانون اوقاف مصر صدور گواهی رسمی از طرف مالک در سازمان مربوطه را شرط صحت وقف و امکان بازگرداندن آن و تغییر دادن در مصرف درآمدهای آن و شروط وقف و تغییر آن دانسته است .و این شرط به این معنی است که ایجاد وقف باید در محضر رسمی در برابر مسؤول دفترخانه و قاضی دارای صلاحیت، ثبت و مکتوب شود و باید وقف در دفاتر دفترخانهی مربوطه نیز ثبت شود.
و بدین ترتیب میبینیم که قانون مصر ثبت رسمی را جزو شروط صحت وقف دانسته است ولی این حکم شامل وقف مسجد نمیشود و وقف مسجد همچنان در مصر تابع احکام فقه است که فقها آن را با شاهده گرفتن و بدون آن صحیح دانسته اند.
قانون لبنان
در لبنان وقف خانوادگی طبق قانون باید در محاکم قانونی ثبت شود و طبق مادهی پنجم قانون مارس 1947 م اجبارقانونی برای ثبت وقف فقط در مورد املاک میباشد زیرا در غیر این صورت نمیتوان وقف بودن ملک را قانونا ثابت نمود و بر این اساس برای صحت وقف املاک دو شرط لازم است:1.ثبت رسمی در محاکم قانونی؛ 2. ثبت محضری در سند ملک.
در اینجا نیز در مورد وقف مسجد و مراکز نگهداری ایتام و سالمندان و بیارستانها استثنا قائل شده و تخصیص اماکن برای این عناوین برای ثبوت وقف کافی است و در غیر این موارد باید وقف در دفترخانه و در سند مالکیت ملک ثبت شود .
و همچنین طبق مادهی هفدهم قانون مرافعات قانونی صادر شده در فوریهی 1962 م باید ملک موقوف در محاکم شرعی و دینی ثبت شود و در صورتی که ملک وقف شده مربوط به مسیحیان و کاتولیکها باشد باید در محکمهی تابع کلیسا ثبت شود چنانکه در ماده های 264 و 265 قانون ثبت اموال مسیحیان آمده است.
قانون کویت
در قانون کویت نیز هیچ انگیزه ای برای شرط قرار دادن ثبت وقف به نظر نرسیده زیرا این شرط جدیدی اسیت که هیچ یک از فقها نگفته است و لذا بر حسب قوانین کویت وقف تنها با ارادهی وقف کننده صورت میگیرد.و تنها کتابت یا قول شخص او و یا حتی اشاره ای که مقصود را برساند (در صورتی که قادر به گفتن یا نوشتن نباشد) کافی است و با وجود قرینه ای گویا وقف با فعل وقف کننده نیز تحقیق می یابد.
واقف
اهلیت واقف
بدون شک وقف از مصادیق احسان و کار خیر است و مانند بقیهی خیرات باید انجام دهندهی آن اهلیت لازم را داشته باشد تا عمل او صحیح باشد و اهلیت او جز با وجود سه شرط امکان پذیر نیست:1.وقف کننده باید بالغ باشد و بچه حتی اگر ممیز باشد اهلیت وقف کردن ندارد و وقف او باطل است.
2.وقف کننده باید عاقل باشد و وقف دیوانه و ناقص العقل باطل است.
3.واقف باید رشید یعنی دارای رشد عقلی و ارادهی صحیح باشد.
در این مورد قوانین بسیاری از کشورهای عربی سن رشد را اتمام بیست و یک سال دانسته، مانند مادهی اول قانون شمارهی 99 مصر مصوب سال 1947 م.
و اما قانون وقف لبنان (1947 م) سن رشد را برای واقف تعیین نکرده و این به معنای لغو این شرط نیست بلکه به این معناست که عموما واقف باید اهلیت وقف کردن را داشته باشد.
در بند اول مادهی سوم لایحهی قانون وقف کویت نیز آمده است که وقف کننده باید اهلیت لازم را داشته باشد و مقصود از آن این است که وقف کننده باید قانونا اهلیت داشته باشد یعنی به سن قانونی رشد رسیده باشد و سن رشد در کویت 24 سال است.
وقف غیر مسلمان
اصل در مذاهب اسلامی بر این است که وقف غیر مسلمان صحیح و لازم است اگرچه فقها در برخی جزئیات آن اختلاف کردهاند.و نیز فقها در این اصل اتفاق نظر دارند که وقف غیر مسلمان در صورتی که در جهت معصیت باشد به صورتی که در دین خودش و یا در اسلام به عنوان خیر به حساب نیاید، باطل است و فقها دربارهی اینکه ملاک خیر و صلاح بودن این وقف چیست اختلاف کردهاند.
قانون مصر
مادهی هفتم قانون 1946 م مصر میگوید که وقف غیر مسلمان صحیح است در صورتی که در حهتی که در دین خودش و در اسلام حرام است نباشد.مفاد این حکم این است که اگر وقف در جهتی باشد که در اسلام و دیانت ها ی دیگر کار خیر به حساب میآید مانند وقف برای فقرا و مساکین و مراکز علمی و درمانی دراین صورت دین وقف کننده ملاک نیست و وقف او صحیح است.
همچنین وقف برای چیزی که در اسلام و دیانت های آسمانی دیگر مباح است، صحیح می باشد. بنابراین غیر مسلمان میتواند برای مسجد و کلیسا وقف نماید. البته در این حکم وضعیت ویژهی غیر مسلمانان در نظر گرفته شده و مصلحت دیده شده که در مورد وقف برای آنان تسهیل شود.
و لذا در مواردی که اسلام و دین شخص وقف کننده جایز دانستهاند وقف آنان مقبول است مانند مسجد و کلیسا، و در مواردی که اسلام و دین وقف کننده اجازه نمیدهد وقف آنان باطل است.
قانون لبنان
برای صحت وقف غیر مسلمان در لبنان شرطی است که حنفیها مطرح کردهاند و آن این است که وقف از نظر اسلام و دین شخص وقف کننده مجاز و مقبول باشد.قانون کویت
مادهی چهارم لایحهی قانون اوقاف کویت می گوید: وقف غیر مسلمان صحیح است البته باید در آن شرطی که در بند سوم مادهی سوم این قانون آمده مراعات شود و آن این است که جهتی که برای آن وقف میشود چیزی نباشد که در اسلام حرام است. البته نمیتوان گفت که وقف غیر مسلمان باید نیت و جهت قربة الی الله و اسلامی داشته باشد زیرا این یک مغالطه خواهد بود.شروط واقف
مقصود از شرط واقف چیزی است که واقف در وقفنامه مینویسد و با ارادهی خود آن را اعلام می کند و روش و برنامه ای که از نظر ولایت و تصرف در مال خود پس از وقف آن در نظر میگیرد و نحوهی بهرهبرداری و توزیع عایدات وقف و موارد مصرف برای بهرهبرداری از آن میباشد همچنین شرط واقف در مورد موقت یا دائم بودن وقف نیز مطرح است.در میان فقها اختلافی در این نیست که برخی از شروط واقف از نظر مشروع صحیح و معتبر است و ان شرط هایی است که با اصل وقف منافات نداشته باشد و مخل وقف و مخالف شرع نباشد.
و اگر شروط واقف و یا برخی از آن شروط مخالف شرع باشد طبعا آن شروط باطل است و اصطلاحا شرط فاسد یا باطل نامیده میشود و آن شروطی است که با اصل وقف منافات داشته باشد یا مخل وقف و یا مخالف شرع باشد.
قاعده:شرط واقف مانند نص شرعی است.
این قاعده اساسا از نظر فقه محترم و معتبر است و شرعا باید به آن عمل شود زیرا شرط شرعی واقف حاکی از ارادهی اوست و مخالفتی با شرع ندارد لذا به عنوان نص شرعی است و عمل به آن واجب است مگر به ضرورتی یا رجحان امری.
قانون مصر
قانون مصر (شمارهی 48 سال 1946 م) شرایط وقف کنندگان را به دو دسته تقسیم کرده که برخی از آنها صحیح و معتبر و برخی باطل و غیر معتبر است.در راستای شرط های صحیح، مادهی دوازدهم این قانون شرط های واقفین را در ده مورد خلاصه کرده و آنها را شرط های ده گانه نامیده است و آنها شرط هایی است که از سوی وقفکنندگان بسیاری در نوشتهه ای آنان مطرح شده و لذا فقها دربارهی آنها به بحث و اظهار نظر پرداختهاند. این شروط ده گانه عبارتند از:
عطا کردن، محروم کردن، داخل کردن، خارج کردن، افزایش، کاهش، تغییر، تبدیل، طلب تبدیل، تبادل.
همچنین بر طبق همین مادهی قانونی واقف میتواند در موارد ده گانه فوق در چیزی که وقف می کند، فقط برای خود شرط کند که هر گونه که بخواهد در چارچوب قانون در آنها تصرف نماید. و برای صحیح بودن این شرایط دو مسأله مطرح است:
اول اینکه فقط وقف کننده این شرطها را بگذارد نه هیچ کس دیگر حتی ورثه و مستحقان وقف.
دوم.اینکه این شرطها درست در هنگام ایجاد وقف مطرح شود نه بعد از آن.
البته طبق این قانون در صورتی که رعایت نکردن برخی از شرایط واقف لطمه ای به مصلحت وقف یا وقف کننده و مستحقان آن نزند از رعایت نکردن این شروط منع نشده است (مادهی 22) اما اگر در وقف شرطی غیر صحیح مطرح شود اصل وقف صحیح، و این شرط باطل خواهد بود (مادهی 6).
قانون لبنان
قانون وقف خانوادگی لبنان (1947 م) با شروط ده گانهی یاد شده به روشی کاملات مغایر با قانون مصر برخورد کرده است. مادهی چهاردهم قانون اوقاف لبنان می گوید:واقف مجاز است که شروط ده گانه را برای خود یا دیگری فقط در چارچوب این قانون تعیین نماید. و چنانکه ملاحظه میشود قانون لبنان دست واقفین را در این مورد کاملا باز نگذاشته و گفته است که واقف میتواند برای خود یا دیگری در زمان مرگ یا حیاتش این شروط را تعیین کند.
همچنین واقف میتواند شروط وقف و موارد مصرف منافع آن را تغییر دهد ولی همهی اینها باید مطابق و در چارچوب این قانون باشد (مادهی 7).
همچنین قانون لبنان شروط واقفین را به دو دستهی صحیح و غیر صحیح تقسیم کرده است و شروط غیر صحیح را باطل دانسته و اصل وقف را پذیرفته است (مادهی 12).
قانون کویت
اصل در قانون کویت نیز این است که شرایط صحیحی که واقف تعیین کرده باشد محترم و مورد عمل است. مادهی هفتم قانون امیری کویت (1951 م) می گوید: واقف میتواند بخشی از وقف خانوادگی یا عام و یا کل آن را به ملکیت خود برگرداند و نیز میتواند موارد مصرف و شروط وقف را تغییر دهد.و حتی اگر هنگام وقف خود را از این کار محروم کرده باشد، مگر در مورد مسجد که حتی اگر درهنگام وقف شرط کرده باشد هیچگاه نمیتواند وقف را تغییر دهد یا آن را برگرداند.
بر طبق قانون کویت نیز شرط های وقف کنندگان به دو دستهی صحیح و غیر صحیح تقسیم شده و در مادهی نهم این قانون آمده است که شرط واقف اگر صحیح باشد معتبر است.
و اگر باطل باشد وقف او صحیح و شرط او باطل است. ولی اگر عمل به شرط صحیحی که واقف گذاشته به زیان واقف و یا خود وقف باشد آن شرط عمل نخواهد شد (بند اول مادهی 8).
همچنین قانون وقف کویت به واقف اجازه داده است که هر زمان خواست شروط وقف را تعدیل نماید همچنان که میتواند اصل آن را به خود بازگرداند. البته در مورد مسجد استثناست.
در متن این قانون تسهیلات زیادی برای واقفین در نظر گرفته شده به طوری که هر زمان بخواهند بتوانند شرط های صحیحی را اضافه کنند که منحصر به آن شروط دهگانه هم نیست زیرا شرط های واقفین بر اساس خواستها و اهداف آنان فراوان است.
اموال وقف شده
اموال وقف شده چیزی است که احکام وقف بر آن جاری میشود، چه منقول باشد و چه غیرمنقول و آن را محل وقف نیز میگویند. و هر چیزی نمیتواند موقوفه باشد و فقها برای مال وقف شده شروطی نهادهاند که اهم آنها عبارتند از:1.اموال موقوفه باید از چیزهایی باشد که بهره بردن از آن شرعا حلال و مباح باشد و خرید و فروش آن مجاز باشد.
2.موقوفه باید معلوم باشد و وقف مال مجهول صحیح نیست.
3.موقوفه باید قبل از وقف در ملکیت کامل واقف باشد و اگر کسی مالکیت خود را بر چیزی از دست داده باشد دیگر نمیتواند آن را وقف نماید.
در میان فقها اختلافی در مورد صحت وقف ملک نیست بلکه معمولا اصل در وقف، این است که ملک باشد اما در مورد وقف مال منقول فقها اختلاف کردهاند: مشهور فقها میگویند به طور کلی وقف مال منقول جایز است چه مال مستقلی باشد یا وابسته به چیز دیگری باشد.
همچنین فقها دربارهی جواز وقف مال مشاع اختلاف کردهاند.
قانون مصر
طبق مادهی هشتم قانون اوقاف مصر وقف مال منقول مطلقا مجاز است و این قانون برگرفته از حکم فقها و با هدف تسهیل کار واقفین میباشد به طوری که حتی سهام شرکت های سهامی را میتوان وقف نمود البته به شرط اینکه شرکتی که سهامش وقف میشود معاملاتش از نظر شرع جایز و مباح باشد.همچنین قانون مصوب 1046 م مصر وقف مال مشاع قابل تقسیم را ممنوع نکرده اما وقف مال مشاع غیر قابل تقسیم را ممنوع کرده و تبصرهی این قانون می گوید:
«مصلحت است که وقف سهم مشاع در املاکی که قابل قسمت نباشد ممنوع شود زیرا تجربه نشان داده است که چنین وقفها یی به منافع وقف لطمه میزند و مشکلات و اختلافات فراوانی بین مردم ایجاد می کند».
قانون لبنان
قانون اوقاف لبنان (1947) وقف مال منقول را مجاز دانسته و در مادهی پانزدهم این قانون آمده است که:«وقف ملک و مال منقول و سهام شرکت هایی که منافع و بهرهبرداری آنها شرعا جایز است، همه مجاز میباشد».مادهی شانزدهم این قانون میگوید که وقف مال مشاع از ملک غیر قابل تقسیم مجاز نیست مگر اینکه بخش دیگر آن موقوف باشد و با وقف مال یکی به صورت موقوف درآید. در این مورد این قانون شبیه قانون مصر است که وقف مال مشاع قابل تقسیم را جایز میداند.
قانون کویت
بند دوم مادهی سوم لایحهی قانون اوقاف کویت میگوید برای صحت وقف شرط است که موقوف مال معلوم و در ملکیت کامل واقف باشد و نیز مجاز است که موقوف مال مشاع یا ملک یا منقول یا سهام شرکتها باشد.اطلاق لفظ مال در این قانون بدون تخصیص آن به این معنی است که هر چه که به آن مال اطلاق شود قابل وقف است چه ملک باشد، چه منقول و چه سهام و یا امتیاز مالکیت و اینها همه میتواند وقف شود به شرط اینکه این سهام در شرکت های مالی باشد.
و لذا بنابراین قانون، میان سهام شرکت های خصوصی و شرکت های سهامی فرق است. زیرا در اینجا مسؤولیت از قیمت سهام تجاوز کرده و به بقیهی اموال وقف سرایت می کند و مفاد این قانون این است که وقف مشاع از ملک یا مال منقول نیز مجاز است.
موقوف علیه
موقوف علیه بر کسی اطلاق میشود که استحقاق وقف دارد و وقف و منافع آن برای اوست چه در حال از منافعوقف استفاده کند یا اینکه هنوز نوبت او نرسیده باشد. و وقف صحیح نیست .مگر در حالی که شروط ذکر شده در کتب وقف در او موجود باشد و فقها در بعضی از جزئیات شروط موقوف علیه اختلاف کردهاند.
در این میان یک شرط اساسی است که حتما باید در موقوف علیه باشد و آن این است که مصرف وقف در جهت معصیت نباشد.
زیرا اصل و اساس در وقف طاعت خدا و نیکی است و نمیتوان با معصیت به خدا نزدیک شد و لذا شرط شده است که موقوف علیه یکی از جهات خیر باشد و این نمیشود مگر اینکه موقوف علیه یکی از جهات امر شده در شرع مانند انفاق در راه خدا باشد.
و یکی از شرایطی که فقها در آن اختلاف کردهاند (دربارهی موقوف علیه) این است که جهتی که بر آن وقف انجام میشود منقطع نشود یعنی علت وقف از بین نرود و مخصوصا کسانی این شرط را تأکید کردهاند که معتقدند وقف باید دائم باشد و فقهائی که وقف موقت را نیز مجاز دانستهاند این شرط را لازم ندیدهاند.
ممکن است موقوف علیه به طور مشخص تعیین نشود مانند وقف بر فقرا و علما و مساجد و امثال آن، که چنین وقفی علتش هیچ گاه از بین نمیرود. و ممکن است موقوف علیه به طورمشخص تعیین شود و فقها اتفاق نظر دارند که وقف بر موقوف علیه معین صحیح نیست مگر اینکه موقوف قابل تملک باشد
. و استحقاق موقوف علیه برای بهرهبرداری از منافع وقف تابع خواست و ارادهی واقف است و آنچه که واقف دربارهی شرایط استحقاق ذکر کرده مادام که با اصل وقف یا یکی از احکام وقف و یا حکم شرع مخالفت نداشته باشد معتبر و صحیح است.
قانون مصر
در مادهی هفتم قانون اوقاف مصر آمده است که وقف غیر مسلمان صحیح است مادام که در جهتی نباشد که در دین او و دین اسلام حرام شده باشد. و این قانون با نظرات فقها موافق است و این روش و جهت اساسی قانون است .و گروهی از فقها گفتهاند که این قانون حق و صحیح است زیرا معصیت بودن عملی بازمیگردد به اعتقاد وقف کننده و اینکه چه چیزی در دین او معصیت است یا به نظام علمی کشور.
بنابراین اگر غیر مسلمان بر معبد یا کلیسای خود وقف کند صحیح است. همچنین وقف غیر مسلمان بر مساجد و غیر آن از آنچه که در شریعت اسلام عمل خیر است، صحیح تلقی می شود.
قانون مصر مسألهی قطع نشدن جهت وقف را شرط نکرده زیرا این قانون وقف موقت نیز جایز شمرده شده است.
و نیز طبق مادهی 26 قانون اوقاف مصر اگر موقوف علیه واقف را به گونهای بکشد که طبق قانون نتواند از او ارث ببرد در این صورت از حق وقف خود نیز ممنوع و محروم خواهد شد.
قانون لبنان
در محاکم لبنان بهترین آرا در مذهب ابوحنیفه ملاک عمل است و حنفیها دربارهی موقوف علیه شرط کردهاند که باید یک جهت خیری باشد اگرچه عاقبت آن باشد و چنین چیزی نخواهد بود مگر با وجود دو چیز:یکی اینکه موقوف علیه در نظر واقف برای امور خیری باشد و دوم اینکه از نظر اسلام نیز خیری باشد.
قانون اوقاف خانوادگی لبنان شرط عدم انقطاع موقوف علیه را مطرح نکرده زیرا وقف موقت را ضروری دانسته اما در وقف عام که تابع احکام مذهب حنفی است عدم انقطاع را در موقوف علیه شرط کرده است.
و طبق مادهی 38 قانون وقف خانوادگی لبنان جز در موارد زیر نمیتوان مستحق وقف (موقوف علیه) را از تمام یا برخی از حقش بر وقف محروم نمود:
1.در موردی که موقوف علیه وقف کننده را بکشد به شکلی که قانونا نتواند از او ارث ببرد.
2.اگر زن بر شوهرش وقف کند و شرط کند که اگر شوهر، این زن را طلاق داد و یا با زن دیگری ازدواج نمود از حقش بر وقف محروم شود
.
3.هنگامی که وقف کننده اسباب و انگیزهی بسیار قوی داشته باشد بر اینکه موقوف علیه را از حقش بر وقف محروم کند که در این صورت اهمیت مسأله را دادگاه تعیین می کند.
قانون کویت
بند سوم مادهی سوم قانون اوقاف کویت می گوید: «برای صحت وقف باید موقوف علیه در جهت چیزی نباشد که در شریعت اسلام حرام شده است».و در این قانون قطع نشدن جهت موقوف علیه شرط نشده زیرا طبق این قانون وقف موقت نیز جایز است.
و به اقتضای مادهی پنجم فرمان امیری دربارهی وقف (1951 م) در بهرهبرداری از وقف بر مساکین و نیازمندان، خویشاوندان واقف حق تقدم دارند و این برگرفته از احکام فقهی است که صدقهی انسان بر خویشان فقیرش را برتر از صدقه بر فقیران غیر خویشاوند میداند.
همچنان که مادهی هفدهم این قانون میگوید که کسی که واقف را به گونه ای بکشد که نتواند از او ارث ببرد اگر برای پس از مرگ واقف استحقاق وقف داشته از آن محروم میشود و اگر فرزندان قاتل استحقاق وقف داشته باشندعمل قاتل بر استحقاق آنان تأثیری نخواهد گذاشت.
بازگشت از وقف
فقها دربارهی لزوم وقف و اینکه آیا وقف از تصرفات لازمی است که رجوع و بازگشت در آن ممکن نیست، و یا اینکه از تصرفات جایز است و بازگشت از آن ممکن است، بحث کردهاند. و دربارهی این مسأله به دو شکل نظر دادهاند:ابوحنفیه میگوید وقف جایز است ولی واقف نسبت به آن ملزم نیست و میتواند از تصمیم خود برگردد.
گروه دیگر که عامهی فقها هستند میگویند: وقف یک تصرف لازم است و به محض اینکه به طور صحیح و کامل با شرایط لازم انجام شد، دیگر واقف حق برگشت از آن را ندارد.
بازگشت از وقف یعنی پایان دادن به وقف و برگرداندن آن به ملکیت صاحب آن قبل از وقف، به گونه ای که بتواند آن را بفروشد یا ببخشد و یا خود در آن به هرشکل تصرف نماید.
در این مورد قوانین بیشتر کشورهای عربی رأی ابوحنفیه را گرفتهاند و وقف را در همهی اشکال آن تصرف غیر لازم دانستهاند بجز وقف مساجد که در مورد خود مسجد و یا آنچه جهت مخارج مسجد وقف میشود دیگر قابل بازگشت نیست.
بازگشت وقف از نظر قانون
قانون مصر
قانون مصر به وقف کننده اجازه میدهد که مال وقف شده را دوباره به ملکیت خود در آورد. مادهی یازدهم این قانون می گوید:«واقف میتواند برخی از مال وقف شدهی خود یا همهی آن را بازگرداند، چنانکه میتواند برخی از شرایط وقف یا موارد مصرف آن را تغییر دهد اگرچه از قبل خود را از آن محروم کرده باشد .
اما همهی این موارد باید در چارچوب قانون انجام شود». بر اساس همین قانون بازگشت از وقف حق شخصی و ویژهی وقف کننده است و حتی اگر بازگشت از آن را هنگام وقف شرط نکرده باشد میتواند از این حق استفاده کند اما این حق به ورثهی او نمیرسد.
و این بدین معنی است که وقف پس از مرگ وقف کننده دیگر لازم و غیر قابل برگشت خواهد بود. اما جواز بازگشت از وقف شامل مسجد و آنچه که برای مخارج مسجد وقف میشود نیست و وقف مسجد از ابتدا لازم و غیر قابل برگشت است.
البته چارچوب اجرای این قانون منحصر به وقف عام است زیرا چنانکه پیش از این گفتیم اوقاف خانوادگی به موجب قانون اوقاف مصر ملغا و باطل است.
قانون لبنان
قانون وقف خانوادگی لبنان (1947 م) این فتوای فقهی را ملاک قرار داده که می گوید: «وقف تصرف نیست.»و در مادهی هفتم این قانون آمده که واقف میتواند تمام یا بخشی از وقف خانوادگی را به خود برگرداند، چنانکه میتواند در شرایط و موارد مصرف آن تعدیل نماید. البته به شرط اینکه این تغییرات با قانون وقف مغایرت نداشته باشد.
ضمنا قابل توجه است که قابل تغییر بودن وقف در لبنان منحصر به وقف خانوادگی است، اما وقف عام لازم، و غیر قابل بازگشت است که از قول راجح در مذهب ابوحنیفه اخذ شده است.
قانون کویت
در قانون کویت اصل عدم لزوم وقف به عنوان ضابطه ای اساسی در وقف منظور شده است و لذا جز مسجد و آنچه بر آن وقف میشود هیچ وقف دیگری لازم نیست و همه قابل بازگشت است.مادهی هفتم فرمان امیری (1951 م) می گوید:
«واقف میتواند تمام یا بخشی از وقف عام یا خانوادگی را به خود برگرداند چنانکه میتواند شرایط و موارد مصرف آن را تغییر دهد.
اما در مورد مسجد به هیچ وجه واقف چنین حقی ندارد حتی اگر از پیش آن را شرط کرده باشد و این حق بازگشت از وقف یک حق قانونی و مطلق است که واقف هر زمان بخواهد میتواند از آن استفاده کند حتی اگر هنگام وقف خود را از آن محروم کرده باشد.
اما بازگشت از وقف مسجد و یا تغییر شرایط و مصارف آنچه برای مسجد وقف شده ابدا ممکن نیست. زیرا هر ملک و یا جنسی که برای مسجد وقف شد، ملک خدا و جزء بیت خدا م یشود. مصلحت نیز اقتضا می کند که هرچه برای آبادی مسجد خرج و وقف میشود قابل بازگشت نباشد.
نظارت و ادارهی اوقاف و سرپرستی آنها
وقف دارای نظام و سیستم اداری ویژه ای است که فقهای اسلام از عصرهای گذشته تا کنون به آن اهتمام داشتهاند، و برای حفظ اهداف و مقاصد واقفان منافع موقوف علیه از وقف، جلوگیری از سوء استفادههای نامشروع و غیر شرعی از موقوفات و یا از بین بردن آنها مسألهی نظارت و سرپرستی اوقاف را مورد بحث و توجه قرار دادهاند. و قوهی قضائیه در کشورهای مختلف نیز ازابتدای امر به سرپرستی و ادارهی اوقاف توجه داشته است.
از سوی دیگر مشکلات و سوء مدیریت اوقاف در موارد زیادی موجب شکایت افراد ذینفع در اوقاف گردیده. و لذا از زمان های گذشته تا کنون در کشورهای اسلامی اداراتی ویژهی اداره و سرپرستی اوقاف تأسیس شده است.
طبیعی است که اموال موقوفه مانند همهی اموال دیگر به حفاظت و بهرهبرداری صحیح ا
ز آن نیازمند است، و اینکه درآمدهای آنها در راه های از پیش تعیین شده مصرف شود و به دست مستحقان آن برسد. و لذا قانون، سرپرستی اوقاف را امری لازم و حقی ثابت دانسته است.
اما سمت نظارت و ولایت امور اوقاف همسان قدرت و اختیاراتی است که دارندهی آن برای حفظ اوقاف از خرابی و اصلاح و ادارهی امور آنها و بهرهبرداری صحیح از آنها و رسانیدن درآمد آنها به فراد ذینفع و صاحب حق، از آن اختیارات استفاده می کند.
و از طرف موقوف علیه نمایندگی رفع و رجوع شکایات و انجام قراردادهای لازم و گرفتن حقوق شرعی و قانونی مربوط به موقوفه و انجام وظایف محوله از طرف واقف را دارد و حدود و جزئیات این حقوق و وظایف و احکام آن طبق قانون و شرایط وقف تعیین م یشود.
و هر کس که این اختیارات را داشته باشد، متولی یا ناظر یا قیم بر وقف نامیده میشود و حق دارد که سرپرستی وقف و ادارهی امور آن و بهرهبرداری صحیح و آباد کردن آن و یا تعمیر آن و رساندن درآمد آن به اهل آن را به عهده گیرد.
ولایت بر اوقاف بر دو نوع است:
اول ولایت عام است که از آن حاکم یا قاضی است و از طریق حکومت و قضاوت اعمال م یشود.
دوم ولایت خاص است که از آن واقف یا موقوف علیه و یا ناظر و یا متولی است که اختیارات خود را از طریق واقف یا قاضی شرع به دست میآورد و در وقف، ولایت خاص بر ولایت عام تقدم و برتری دارد.
و اصل کلی در نظارت بر وقف این است که نظارت حق کسی است که ضمن شروط وقف تعیین شده و این حق برای او مادام برقرار است که شرایط شرعی و قانونی لازم را داشته باشد.
بنابراین به عنوان یک قاعده و ضابطهی کلی متولی وقف حق هر گونه تصرف در وقف را که به نفع موقوف و موقوف علیه باشد، دارد.
البته با رعایت شرایط شرعی و قانونی که واقف تعیین کرده است، و متولی حق هیچ گونه تصرفی ندارد که برای موقوف یا موقوف علیه آسیب و زیانی در پی داشته باشد و یا با هدف و شرایط واقف مغایرت داشته باشد.
احکام فقه اسلام و قوانین کشوری اوقاف نیز مبانی کافی در تعیین احکام مربوط به مسؤولیتها و وظایف ناظران مدنی و کیفری و محاسبهی آنان و برکنار کردن آنان دار/
ناظر بر وقف شرایطی دارد که اگر این شرایط در او باشد نظارت او بر وقف صحیح است چه از طرف واقف یا از طرف قاضی تعیین شده باشد و این شرایط عبارتند از: عقل، بلوغ، امانتداری و داشتن توانایی ادارهی امور وقف به گونه ای که اهداف آن تأمین شود.
احکام سرپرستی اوقاف
قانون مصر
پس از لغو و ابطال اوقاف خانوادگی در مصر با صدور قانون شمارهی 180 سال 1952 م موضوع اداره و نظارت بر اوقاف منحصر به موقوفات عام گردید .
و پس از صدور قانون 547 سال 1953 م نظارت بر موقوفات عام در وزارت اوقاف منحصر گردید مگر اینکه واقفی شرط کرده باشد که فقط خودش نظارت بر وقف را به عهده گیرد و آن نیز به این ترتیب خواهد بود:
1.اگر وقف در جهت عام باشد مادام که واقف نظارت آن را برای خود شرط نکرده، نظارت به عهدهی وزارت اوقاف است. و اگر مال وقف شده کم ارزش و یا درآمد آن ناچیز باشد، یا در جهت خاصی مانند میهمان خانه و یا به عنوان جایی برای فقرای خویشاوند وقف شده باشد،
وزارت اوقاف میتواند از نظارت بر چنین وقفی صرف نظر کرده و آن را به یکی از اعضای خانوادهی واقف واگذار نماید (مادهی 1).
2.در عین حال اگر واقف غیر مسلمان و مصرف درآمد وقف در جهتی غیر اسلامی باشد، مادام که واقف نظارت را برای خود شرط نکرده باشد، نظارت به عهدهی کسی است که دادگاه تعیین می کند (مادهی سوم).
قانون لبنان
دادگاهه ای لبنان بهترین اقوال در مذهب حنفی را ملاک عمل خود قرار دادهاند و رأی مرجح در مذهب حنفی این است که ولایت بر موقوفات مادام که وقف کنندهی آن زنده است به خود او تعلق دارد چه ولایت را هنگام وقف برای خود شرط کرده باشد یا نکرده باشد.
و لذا او خودش میتواند امور مربوط به وقف را اداره نماید یا دیگری را وکیل کند و پس از فوت واقف، ولایت وقف به عهدهی کسی است که واقف تعیین کرده باشد یا به آن وصیت نمود باشد و اگر چنین کسی وجود نداشت ولایت وقف به قاضی تعلق میگیرد و او هر کس را مناسب بداند متولی امور وقف تعیین می کند.
با وجود این برخی از مواد قانون وقف خانوادگی لبنان موارد خاصی دارد که دلالت می کند بر اینکه تولیت امور وقف، و نظارت بر آن به کسی که منافع وقف به او میرسد بهتر است.
و مادهی سیام این قانون میگوید که وظیفهی دادگاه قانونی این است که از متولی غیر ذی حق در وقف خلع ید نموده و ذی حق نسبت به وقف را به تولیت آن تعیین کند.
چنانکه طبق مادهی بیست و نهم این قانون اگر وقف خانوادگی میان صاحبان حق تقسیم شود هر یک از افراد ذینفع میتواند تولیت بخش مربوط به خود را به عهده گیرد و شرط واقف در این صورت اعتبار نخواهد داشت .
و لذا بر اساس این قانون مصلحت ایجاب می کند که هر کس ادارهی امور بخش مربوط به خود را به عهده گیرد. اما اداره و تعیین متولیان و ناظران موقوفات عام، تابع نظام و قانون تقسیمات طایفه ای در لبنان است.
بدین معنی که هر اقلیت و طایفه ای امور اوقاف مربوط به خود را به عهده دارد و از زمان صدور قانون شماره 18 در سال 1955 م مسلمانان اهل سنت لبنان امور اوقاف مربوط به خود را به عهده دارند و بر طبق احکام اسلامی و قوانین برگرفته از آن، آنها را اداره می کند.
و بر طبق مواد این قانون مفتی جمهوری لبنان اختیارات فراوان و گسترده ای در مورد اوقاف دارد به اعتبار اینکه وی بالاترین مرجع مذهبی در زمینهی اوقاف است.
و مدیر کل اوقاف را تعیین می کند که از نظر کاری و اداری بر همهی اوقاف لبنان نظارت دارد و ادارهی اوقاف بیروت را مستقیما خود به عهده دارد و مستقیما با مفتی لبنان در تماس است.
و در مقابل وی و شورای عالی اسلامی پاسخگوست و مدیر کل اوقاف نیز به نوبهی خود بر رؤسای اوقاف مناطق مختلف لبنان ریاست دارد و رؤسای محلی توسط شورای عالی تعیین میشوند.
علاوه بر اینها به موجب قانون شمارهی 18 شوراهای منتخب ادارهی اوقاف تأسیس شده که از طریق انتخابات تشکیل میشوند و با مدیر کل اوقاف و رؤسای محلی اوقاف در مناطق مختلف کشور همکاری دارند.
همچنین به موجب این قانون، کمیتههای اوقاف محلی در مناطقی که شوراهای اداری مذکور وجود ندارد تشکیل شده و این کمیتهها تحت نظارت مدیریت کل اوقاف به فعالیت مشغولند.
نظارت اوقاف در قانون کویت
در مادهی ششم فرمان امیری صادر شده در سال 1951 م اشارهای به مسألهی نظارت بر اوقاف خانوادگی نشده بلکه این ماده فقط به سرپرستی موقوفات عام و اوقافی که فقط بخشی از آن عام است پرداخته و حق نظارت بر آنها را متعلق به ادارهی کل اوقاف دانسته است.البته در صورتی که واقف نظارت بر وقف را برای کسی شرط نکرده باشد ولی اگر واقف کسی را برای نظارت تعیین کرده باشد ادارهی اوقاف با ناظر تعیین شده از طرف واقف همکاری مینماید و این بر اساس حفظ مصالح وقف است.
در سال 1993 نیز به موجب فرمان امیری شماره 257 دبیرخانهی مرکزی اوقاف کویت تأسیس شد و بر اساس بند دوم مادهی سوم این فرمان، سرپرستی و اداره و سرمایهگذاری اموال این نوع اوقاف خیریه و خانوادگی در اختیار این دبیرخانه قرار گرفت:
الف.موقوفاتی که واقف آن شرط کرده باشد که نظارت بر آن بر عهدهی وزارت اوقاف و امور اسلامی کویت باشد.
ب.موقوفات بر مساجد؛
ج.موقوفاتی که واقف در مورد سرپرستی آن هیچ نظری نداده باشد و یا شرط نظارت در آنها پایان یافته باشد.
د.موقوفاتی که واقفین آن ناظرانی را بر آن تعیین کرده باشند و به موجب قانون دبیرخانهی مرکزی اوقاف نیز به این ناظران ملحق شده باشد.
ه.موقوفاتی که برای مدتی از حالت وقف خارج میشود و یا دست ناظر از آن کوتاه می شود. همچنین بر اساس مادهی دوم این فرمان ادارهی اموال موقوفهی فوقالذکر و به کارگیری منافع و مصرف درآمدهای آنها در چارچوب
شرایط واقف باید در جهت مقاصد شرعی وقف و توسعه و رشد جامعه از نظر فرهنگی و اجتماعی باشد تا بدین وسیله باری از دوش نیازمندان جامعه برداشته شود.
لایحهی قانونی اوقاف کویت نیز توجه ویژهای به مسألهی نظارت بر اوقاف داشته و ضوابط آن را تعیین کرده و به موجب مادهی بیست این لایحه نظارت بر اوقاف به این ترتیب میباشد:
1.نظارت بر وقف میتواند به عهدهی شخص واقف یا هر کس که او تعیین می کند از جمله اشخاص حقیقی و یا حقوقی باشد.
2.دبیرخانهی مرکزی اوقاف نیز میتواند موقوفات عام یا مشترکی - عام و خانوادگی - که واقفین آنها برای آنها ناظر تعیین نکرده باشند یا به دو دلیل ناظر نداشته باشد و یا قانون، نظارت آنها را به عهدهی دبیرخانه گذاشته باشد، تحت نظارت خود قرار دهد.
3.دبیرخانهی مرکزی اوقاف همچنین بر اوقاف خانوادگی هنگامی که ناظری نداشته باشد نظارت می کند تا اینکه دادگاه برای آن ناظر تعیین کند.
مادهی 23 لایحهی قانونی اوقاف کویت همچنین به ناظران اوقاف اجازه داده که دبیرخانهی مرکزی اوقاف را برای سرپرستی اوقاف تحت نظر خود وکیل نمایند.
یا آنکه از دبیرخانه درخواست مشارکت در این امر بنمایند یا اینکه به طور کلی نظارت را به دبیرخانه واگذار کنند البته در صورتی که واقف برای مرحلهی پس از این ناظران کسی را تعیین نکرده باشد.
و به موجب مادهی 21 این قانون، باید شخص حقیقی که نظارت بر وقف را به عهده دارد به اهلیت و امانتداری شناخته شده و قادر به ادارهی امور وقف باشد و به مجازاتهای کیفری و جنایی محکوم نشده باشد.
مادهی 22 این قانون نیز حکم جدیدی دارد مبنی بر اینکه شخص حقوقی که نظارت بر وقف را به عهده میگیرد باید به طور قانونی تشکیل شده باشد و اهداف آن با هدف وقفی که بر آن نظارت دارد مطابق باشد و قادر به حسن اداره و تأمین مصالح وقف باشد.
همچنین در ماده های 25 تا 28 این قانون ضوابط کلی و اساسی دربارهی تعیین مسؤولیت ناظران و تعهدات آنان و کیفیت نظارت و رسیدگی به کار آنان و شرایط بر کنار کردن آنان به تفصیل آمده است.
پایان وقف
مقصود از پایان وقف برداشته شدن حکم آن و خروج مال از وقفیت و در نتیجه آزاد شدن بهرهبرداری از آن است.علل و اسباب پایان وقف و آزاد شدن موقوفه متعدد است و از آن جمله است:
اول بازگشت واقف از وقفی که حق برگرداندن آن را برای خود شرط کرده است.
دوم پایان وقف موقت با گذشت زمان معین شده برای آن؛
سوم تحقق یافتن هدفی که واقف تحقق آن را برای پایان وقف شرط کرده است.
چهارم از بین رفتن موقوفه و خروج آن از حالت استفاده واقعی و یا صدور حکم قانونی بر پایان وقف.
قانون مصر
موارد پایان وقف عام در ماده های 16 و 18 قانون اوقاف مصر بدین ترتیب آمده است:1.مدت معین برای وقف عام موقت به پایان رسیده باشد (پیش از این متذکر شدیم که قانون مصر وقف عام موقت و دائم را مجاز میداند).
2.کسی یا چیزی که صاحب منافع وقف بوده از میان برود.
در این موارد به طور طبیعی وقف پایان می یابد بدون اینکه نیازی به حکم دادگاه باشد، و در دو مورد دیگر پایان وقف منوط به صدور حکم دادگاه است و آنها عبارت است از:
1.تمام یا برخی از اعیان وقف به شکلی از بین برود که دیگر قابل تعمیر و بهرهبرداری نباشد یا اینکه قابل بهرهبرداری کمی باشد به گونه ای که هزینهاش از درآمدش بیشتر باشد.
2.کم شدن منافع افراد ذینفع در وقف مانند اینکه وقف درآمد خوبی داشته باشد و لیکن تعداد افراد ذینفع در آن به قدری زیادی شود که سهم هر یک به مقدار ناچیزی برسد.
و از آنجا که کم شدن این منافع با توجه به اختلاف افراد و شرایط محیطی و اقتصادی و اجتماعی آنها فرق می کند لذا قانون، ارزیابی و تصمیمگیری در مورد آن را کلا به دادگاه واگذار نموده و هر گاه که در چنین مواردی دادگاه حکم پایان وقف را صادر نمود مال موقوف به شخص واقف بازمیگردد.
و اگر واقف از دنیا رفته باشد مال موقوفه میان صاحبان منافع آن تقسیم میگردد و ملک آنان می شود.
قانون لبنان
بر اساس قانون لبنان وقف خانوادگی در این شرایط پایان میگیرد:1.انقراض کسانی که وقف برای آنهاست. چنانکه گفتیم بر اساس قانون لبنان وقف خانوادگی حداکثر تا دو طبقه (نسل) ادامه می یابد و سپس پایان میگیرد.و موقوف به مالکیت صاحبش برمیگردد و اگر واقف از دنیا رفته باشد به وراث طبقه اول یا دوم او تعلق میگیرد و اگر واقف هیچ وارثی نداشته باشد موقوف به ادارهی کل اوقاف برمیگردد البته در صورتی که واقف یک جهت خیریهی دائمی برای وقف معین نکرده باشد (مادهی 11).
2.وقتی که بنای موقوفه به گونه ای تخریب و فرسوده شود که بازسازی و یا تبدیل آن به طوری که بازده قابل توجهی برای موقوف علیه آن داشته باشد، ممکن نباشد (مادهی 32).
3.وقتی که آنچه به موقوف علیه میرسد بسیار کم باشد در آن صورت موقوفه بین افراد موقوف علیه تقسیم شده ملک آنان میشود یا در صورت زنده بودن واقف به وی بازمیگردد (مادهی 32).
در دو حالت اخیر پایان وقف با صدور حکم دادگاه مدنی خاص و بر اساس درخواست یکی از افراد ذینفع وقف، صورت میگیرد و لازم است که حکم دادگاه دربارهی پایان وقف سهم خیریه ای را که در مادهی بیست و هفتم قانون آمده (و قبلا به آن اشاره کردیم) حفظ نماید.
این ماده می گوید: هنگام تقسیم موقوفه خانوادگی محض، مقدار پانزده درصد از موقوفه برای همان جهت خیری که در وقف شرط شده (که اگر آن نبود وقف اساسا صحیح نبود) جدا میشود و به ادارهی اوقاف محلی تعلق میگیرد تا در راههای خیریهی عمومی مصرف شود.
و با توجه به اینکه قانون اوقاف خانوادگی لبنان (1947 م) بر همهی اوقاف مسیحیان و اسرائیلیها که در لبنان واقع است پیاده میشود، لذا مادهی 45 این قانون میگوید که باید دادگاه ویژه ای به ریاست یک مشاور و دو عضو تشکیل شود:
که یکی از آنان از همان طایفه ای است که وقف در آن است و دیگری از ذینفع وقف و این دادگاه ویژه به جای قاضی شرع یا ادارهی اوقاف در امور مربوط به تخصص هر یک از آنان بر طبق قانون عمل می کند.
و این دادگاه باید در کارها و تصمیمات خود به وقفنامه و به قوانین اقلیت مذهبی و طایفهی مذکور پای بند باشد (در صورتی که میخواهد حکم پایان وقف را صادر کند).
قانون کویت
قانون وقف مذکور در فرمان امیری 1951 م در ماده های هشتم و نهم شرایط پایان وقف خانوادگی را چنین توضیح میدهد:1.هنگامی که تمام یا برخی از اعیان وقف خانوادگی چنان تخریب شود که به هیچ وجه قابل تعمیر و بهرهبرداری نباشد یا امکان تعمیر و بهرهبرداری از آن باشد و لی بازدهی آن ناچیز یا پس از زمانی طولانی باشد حکم به پایان وقف صادر می شود.
2.هنگامی که وقف خانوادگی آباد و درآمدزاست ولی چون موقوف علیه بسیار زیاد شدهاند به هریک بهرهی ناچیزی میرسد که در این دو حالت وقف پایان یافته و موقوفه به مالکیت واقف برمیگردد و اگر واقف از دنیا رفته باشد، موقوفه به ملکیت موقوف علیه در میآید و میتوانند آن را میان خود تقسیم کنند.
3.وقف خانوادگی دائم هنگامی که موقوف علیه منقطع شود.
4.وقف خانوادگی موقت با پایان یافتن مدتی که واقف برای آن تعیین نموده یا پایان یافتن موقوف علیه چه به اسم و یا به حصر صفت معین شده باشند. همچنان که وقف موقت در هر یک از قسمت های آن (سهم هریک از موقوف علیه) با پایان یافتن مدت آن پایان میگیرد .
و یا اینکه خانوادهای که پایان مدت وقف مشروط به انقراض آن است منقرض شود، و این در صورتی است که وقف نامه بر بازگشت این سهم به بقیهی موقوف علیه یا گروه مشخصی از آنان تصریح کرده باشد.
و نیز موقوفات خیریه و خانوادگی پایان میگیرد با بازگشت واقف از وقف بر اساس مفاد مادهی هفتم فرمان امیری که به موجب آن واقف میتواند وقف خانوادگی و خیریه را به خود بازگرداند البته به استثنای وقف مسجد و آنچه برای آن وقف شده که در این صورت حتی اگر واقف از پیش شرط کرده باشد قابل بازگشت نیست.
علاوه بر اینها لایحهی قانونی وقف کویت یک قانون کلی دارد که به موجب آن وقف موقت (خانوادگی و خیریه) با پایان مدت تعیین شده از طرف واقف پایان میپذیرد یا اینکه واقف در چارچوب قانون، وقف را به خود برمیگرداند و در این صورت اعیان وقف به واقف بازمیگردد و اگر او از دنیا رفته باشد به ورثهی او تعلق خواهد گرفت (مادهی 29).
* این مقاله در تاریخ 1402/3/2 بروز رسانی شده است.