نظام سیاسی مطلوب
سید ابوالحسن ندوی تأسیس نظام سیاسی و حکومت را در جوامع بشری یک امر ضروری میداند. بر همین اساس در نگاه و دین و شریعت اسلام این ضرورت را مورد تأکید قرار داده است. او دراین باره مینویسد:«از اینجاست که شریعت مقدس اسلام تأسیس نظام خلافت و امارت را طوری اهمیت داده که زندگی جاهلی و موت در چنین حال را، موت جاهلی «میتة جاهلیة» قرار داده است». (2)
بر این اساس اولاً وی به ضرورت تحقق حکومت و نظام سیاسی توجه دارد. ثانیاً تحت تأثیر قوانین و تعالیم اسلام، حکومت مطلوب او به معنایی نبوت یا حکومت مبتنی بر آن یعنی خلافت پس از دوران حکومت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. البته او اساس دین اسلام و حکومت آن را عدالت و اعتدال میداند. (3) برای نمونه او در مورد حکومت اورنگ زیب عالمگیر جانشین اکبرشاه مینویسد:
«وی پیشوایی صالح عادل و رشید بود که نظیرش در تاریخ حکومتهای اسلامی نادر است. همانا پیشاهنگ و طلایه دار این انقلاب مبارک امام طریقهی مجددیه شیخ احمد سر هندی معروف به مجدد الف ثانی بود». (4)
به طور کلی حکومتها از نظر ندوی دو گروه هستند: 1. آنهایی که شعارشان هدایت (پرورش آدمیان) است و 2. آنهایی که شعارشان جبایت (قدرت طلبی) است و هر یک از این دو گروه خصایص ویژه و رهبران خاص خود را دارند. حکومت دومی در پی راحتی و رفاه و ادامهی قدرت رهبران به هر بهایی است ولی اولی متوجه دعوت به سوی خدا و تعالی روح مردم با اخلاق فاضله و توزیع خیرات در میان آنهاست. او همچنین ویژگی مهم رهبران گروه اول را ایثار، امانت و وفاداری میداند حال آنکه ویژگی گروه دوم را عوام فریبی، خیانت و نفاق میداند. (5) اما مفهوم مورد نظر ندوی برای بیان حکومت مورد نظر خویش در اسلام، نظام «خلافت» است. خلافت که در اصل به مفهوم جانشینی است در اصطلاح به تعبیر ماوردی بیانگر «نگهبانی دین و تدبیر امور دنیا به آن»، (6) است. ندوی در تبیین مفهوم حکومت به تعریف شاه ولی الله دهلوی از خلافت اشاره کرده و مینویسد:
«ریاست؛ رهبری عمومی در مقام تصدی به نیابت از پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) برای اقامهی دین از طریق احیای علوم دیی و برپادشتن ارکان اسلام و قیام به جهاد و هر آنچه بدان تعلق دارد از سازماندهی سپاهیان و برنامه ریزی نبرد و بخشش داراییهای عمومی و قیام به داوری و قضاوت، و اقامهی حدود و رفع مظالم، و امر به معروف و نهی از منکر است». (7)
از این بیان نکات اساسی زیر، قابل توجه است:
1. خلافت، رهبری کلی و عمومی جامعهی اسلامی است؛
2. این رهبری اختصاص به دوران پس از پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) دارد و لذا خلیفه جانشین و نایب پیامبر محسوب میشود؛
3. این رهبری دو عرصهی دین و دنیا را در بر میگیرد؛
4. خلافت در اصل یک وسیله و ابزار است در خدمت مقاصد و اهداف اساسی دین.
این اهداف که همگی در راستای تحقق دین در جامعه و به دور از بدعتها صورت میگیرند در یک عبارت مهم گرد میآیند و آن عبارت «اقامهی دین» است. حال باید دید، منظور ندوی از اقامهی دین چیست؟ اقامهی دین که شاه کلید اندیشههای سیاسی ندوی و جهت گیری آن را تشکیل میدهد چیزی جز بر پاداشتن قوانین همه جانبهی اسلام نیست و از آنجایی که هدف سیاست و قدرت در اسلام فراهم آوردن زمینههای اجرای احکام و قوانین این دین است، لذا ندوی هدف اساسی خلافت و رهبری را در اسلام در یک مسئلهی اساسی میبیند و آن اقامهی دین خداست و خلافت در واقع نقش ابزاری را در این راستا دارد. این است که دهلوی، خود کلیت خلافت را به لحاظ هدف در عبارت اقامهی دین خلاصه میکند و مینویسد:
«اگر بخواهیم تمام اهداف و جزئیات خلافت را در یک جمله خلاصه کنیم که برای این جزئیات حکم کلی واحد داشته باشد خواهیم گفت که آن «اقامهی دین» میباشد که متضمن جمع کلیات است». (8)
او سپس با بیان نظر دهلوی میگوید:
«خدای تعالی جهاد و قضا و احیای علوم دین و اقامهی ارکان اسلام و دفع کفار از حوزهی اسلام را فرض بالکفایه گردانید و آن همه بدون نصب امام صورت نگیرد و مقدمهی واجب، واجب است». (9)
بر دو مسئله مقدمهی واجب بودن و فرض بالکفایه تأکید دارد، پس، در نگاه ندوی نیز امامت و حکومت به عنوان مقدمه واجب، واجب است و لذا مطرح میسازد: حکومت را از باب مقدمه بودن برای تحقق امور واجب مرتبط با اقامهی دین یعنی برای برقراری دین ضروری و واجب دانسته است. بنابراین در این نگاه حکومت امری دینی یا ابزاری دینی تلقی میشود». در اینجا روشن ساختن این حقیقت نیز الزامی است که لفظ «اقامهی دین» را نمیتوان تنها با تلاش در راه تأسیس «حکومت الهی» مرادف دانست». (10)
همچنین باید دانست که اقامهی دین، نیاز به راه و روش خاص خود دارد. در نگاه ندوی راههای تحقق اقامهی دین به اختصار عبارتاند از:
1. زده کردن علوم دینی؛ 2. برپاداشتن ارکان دین اسلام؛ 3. اقدام به جهاد و هر آنچه با آن ارتباط دارد؛ 4. برپا کردن سیستم قضایی در جامعه؛ 5. اقامهی حدود؛ 6. رفع دادخواستها و مظالم؛ 7. امر به معروف و نهی از منکر.
همین طور که در اینجا دیده میشود اولین گام در تحقق یک دین و شریعت چیزی جز زنده کردن و به صحنه آوردن دانشهای دینی نیست. لذا او در مقابل علوم جدید در عرصهی انسانی به علوم دینی روی میآورد و به پیروی از امام محمد غزالی که اساسی ترین کار را در حفظ و توسعه دین، احیای علوم دینی میداند و در همین راستا اثر ارزشمندی چون احیاء علوم دین (11) را تدوین میکند، مسئله اساسی را در جهت اقامهی دین، احیای علوم دینی میداند زیرا با احیای علوم دینی نظیر علوم قرآن و حدیثی که به نوعی در مقابل علوم انسانی غیر دینی قرار میگیرند راه شناخت دین و احکام و قوانین آن باز میشود. در حالی که بدون آگاهی از احکام و قوانین دینی عملاً قدم گذاشتن در راه تحقق آنها امری ناممکن محسوب میشود و در نتیجه اقامهی دین امری نشدنی خواهد بود.
در اندیشهی سیاسی ندوی برقرار داشتن احکام دینی و تحقق ارکان دین معنای خاص خود را دارد. ارکان، جمع رکن است و رکن به معنای ستون و اساس محکم میباشد. بنابراین منظور از ارکان دین، مسائلی است که به مثابه ستونها و اساس محکم دین قلمداد میگردند. این ارکاان در نگاه اندیشمند سنت گرای چون ندوی عبارتاند از: نماز، روزه، زکات، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر و... نیز یکی از آنها در اندیشهی او خلافت یعنی رهبری دینی و دنیایی مسلمانان به نیابت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. این ستونها و ارکان دینی در نگاه ندوی در کتاب و سنت به وضوح آمده است و علمای دین نیز بر آنها اجماع دارند. توجه و تحقق ارکان دین در جامعه، نقش اساسی در گسترش اسلام و حفظ حقوق شهروندان مسلمان دارد.
ندوی در اینجا به دو رکن مهم اسلام که جنبهی نهادی و توسعه دهنده و نقش حفاظتی ازسایر ارکان را دارند یعنی جهاد و نظام قضایی مورد نظر اسلام اشاره دارد. به ویژه در نگاه او جهاد بعث بیداری مسلمانان، پویا بودن اسلام و عزت آن در دنیا و در برابر جوامع دیگر میگردد. سیستم خود قضایی مورد نظر او نیز نقش اساسی و تعیین کننده در اعتلاء کلمهی توحید و تأمین حقوق مردم دارد. این نظام نوعی دژ محسوب میشود که محافظ مسائل مهم دین اسلام است. او سپس از اقامهی حدود و رفع مظالم و دادخواستها سخن به میان میآورد که این دو را به نوعی میتوان با نظام قضایی اسلام و رسالت جهادی آن در درون جامعهی اسلامی منطبق ساخت. در پایان او به دو مورد از ارکان مهم دین اسلام اشاره میکند که مورد اتفاق تمام فرقههای اسلامی است. این دو عبارتاند از امر به معروف و نهی از منکر که مورد تأکید شدید علامه ندوی قرار گرفتهاند و از این نظر او از بسیاری از عالمان اهل سنت ممتاز میگردد. بنابراین در نگاه او، اقامهی دین از طریق تحقق ارکان اساسی اسلام چون احیای دانشهای دینی مانند کلام و فقه و ...، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، اقامهی حدود، رفع مظالم و نظایر آن صورت میگیرد و اینها زمینه ساز اقامه دین میباشند. پس، در نگاه ندوی خلافت باید با استفاده از این ابزارها اقامهی دین را در جامعه تحقق ببخشد زیرا آن ابزار و وسیلهی اقامهی دین در جامعه است.
پس؛ از منظر ندوی خلافت برای اقامهی دین نیاز به ابزارها و وسایل نامناسب و روشهای مورد تأیید شرع دارد. این روشها همان ارکان مهم دین هستند که در خدمت خلافت قرار میگیرند. به طور کلی خلافت از طریق دو مسئلهی اساسی است که میتواند به اهداف خود نایل آید. این دو امر اساسی که میتواند نقش مهمی را در اقامهی دین داشته باشد و در قالب وظیفهی اساسی خلافت نیز مطرح میشود. در نگاه ندوی این دو عبارتاند از جهاد و اجتهاد. در واقع به بیانی ندوی، صفات و وظایف خلافت را میتوان در دو واژهی جهاد و اجتهاد جمع کرد. (12)
حال باید دید منظور از جهاد و اجتهاد در نگاه او چیست؟ ندوی در تعریف جهاد مینویسد:
«بذل وسع و نهایت تلاش برای رسیدن به بزرگ ترین مطلوب ... که برای مسلمان بندگی خدا و خشنودی او و خضوع در برابر حکم او و تسلیم در برابر فرامین اوست...» (13)
جهاد در این معنا دو ویژگی اساسی را برای مجاهد در نظر میگیرد که عبارتاند از: 1. آگاهی مجاهد از اسلام که به خاطر آن جهاد میکند؛ 2. آمادگی و استعداد کامل مسلمانان برای جهاد. (14)
باید دانست که در عین اینکه توجه خاصی به عرفان و عارفان و تصوف دارد، عرفان و تصوف را مغایر جهاد اسلامی نمیداند و از نظر او این دو قابل جمع هستند. برای مثال وی با اشاره به افرادی چون شیخ احمد هندی، امیر عبدالقادر جزایری، نقشبندیها، سنوسیها و جهادشان در آفریقا، سید جمال اسد آبادی و حسن البناء قائل است که تصوف با جهاد و مبارزه و ورود به عرصهی حکومت و سیاست تعارضی ندارد.
اجتهاد نیز در نگاه ندوی، معنای خاص خود را دارد و عبارت است از:
«توانایی مسئولان و رهبران جامعهی اسلامی بر داوری و قضاوت صحیح در رویدادها و حوادثی که در زندگانی مسلمانان به وقوع میپیوندد». (15)
پس اجتهاد، توانایی شناخت رویدادها و حوادث و برخورد صحیح با آنها میباشد و نیاز به ذکاوت، نشاط، تلاش و دانش (قوای طبیعی) و خیرات و امکانات و منابع ثروت و قدرت و توانایی تسلط و بکارگیری صحیح آنها دارد. (16) این دو ویژگی و خصلت، توانایی حاکم اسلامی را در اداره جامعه اسلامی به نمایش میگذارد و دو رکن مهم خلافت قلمداد میشود.
در اندیشهی ندوی، با توجه به اینکه خلیفه و حاکم جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. علاوه بر توانایی جهاد و اجتهاد شرایط دیگری نیز دارد و آن عمل به اقتضای آن چیزی است که هدف بعثت بوده است. این است که در نگاه ندوی خلافت و امارت تجسم شایسته و صادقانه شریعت الهی در حد توان و قدرت بشری (17) و در راستای حفظ مصالح امت اسلامی و تأمین نیازهای افراد جامعه است. لذا این است رمز اینکه در اسلام امامت کبرا با عناوینی چون «خلیفهی مسلمانان» یا «امیرمؤمنان» یا «امام» بیان شده است. (18) پس امامت دارای نقش دوگانهای است که یکی از این دو متوجه امت و مصالح آن و دیگری متوجه شریعت و حفظ و نگه داری آن میباشد.
حکومت اسلامی
1. شورا، بنیان خلافت و رهبری در اسلام
ندوی بنیان و اساس خلافت یعنی حکومت پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را شورا میداند و قائل است که بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حکومت از طریق شورا تأسیس میشود و قوام مییابد. ابوالحسن ندوی میگوید:«بدیهی است که دیدگاه داعی اول و فرستاده او که حامل رسالت اوست در مورد حکومت، با دیدگاه سایر حکومتها و فاتحان و جنگجویان و رهبران سیاسی، و حکمرانان مادی گرا در طبیعت، ذوق، روش، عمل، مقصد، نتیجه، فرق فاحش داشته باشند... محور تلاشهای حاکمان و فاتحان شهرها و رهبران عالم، که طمع سیطره بر جهان را دارند و نیز عالی ترین هدف آنان برپایی کشوری خاص است، تأسیس حکومتی موروثی است. این حقیقتی آشکار در طول تاریخ است...» (19)
بنابراین او با رد حکومت وراثتی بر شورا به عنوان راه رسیدن به حکومت و مشروعیت آن تأکید دارد و مینویسد: «نظام شورا یا انتخابات اساس است». (20) او همچنین روش مبتنی بر سن و کهولت رایج عربهای جاهلی را مردود دانسته و در عین اینکه قائل است بنیهاشم بدون تردید شایستگی خلافت را داشتند (21) اما مطرح میسازد که برای نفی وراثت یا حداقل چون مردم چنین اعتقادی را داشتند، حکمت ربانی باعث تأخیر خلافت حضرت علی (علیه السلام) شد «تا رهبری بر مردم ملتبس نشود و نظام انتخاب و نظام شوری سرچشمه فخر و زیبندگی و حیات و تجدید (رهبری) در اسلام گردد». (22) او همچنین در این مورد بر آیهی «و کارشان به مشورت در میان آنهاست» (23) استدلال میکند. وی البته به بررسی مفهوم شورا و انتخاب و چگونگی تحقق آن نمیپردازد. او در جایی دیگر نیز نتیجه میگیرد که:
«عقیده شیعه امامیه در مسئله امامت و خلافت که همان حکومت موروثی است؛ با اهداف خدا و رسول او سازگاری ندارد.» (24)
ظاهراً شورای مورد نظر او نیز همان شورای مورد نظر اهل سنت (نظر اهل حل و عقد وشورای خلیفه قبل) است، هر چند وی بر انتخاب و اختیار تأکید دارد ولی مفهوم آن را روشن نکرده است. به علاوه نگرش سنت گرای او و پذیرش خلافت خلفای راشدین نشان میدهد که او علاوه بر شورا (اهل حل و عقد و خلافت) نظریه استخلاف را پذیرفته است، هر چند با دیدگاهش در تعارض شدید قرار دارد. بنابراین او در مسئله مشروعیت حکومت همان نظرهای رایج اهل سنت و جماعت را پذیرفته است. در اندیشه او خلافت خلافای راشدین بیانگر مدینه صالحه است. (25) زیرا از نظر او خلفای راشدین دارای چهار ویژگی بودند: 1. اصحاب کتاب و شریعت بودند. 2. در خدمت گروه و جناح خاصی نه تنها بودند بلکه ایمان به فضیلت تمام ملل داشتند!! 3. به جمع بین روح و ماده ایمان عمیق داشتند. 4. دارای تربیت اخلاقی و تزکیهی نفس قبل از رسیدن به حکومت بودند! (26)
ناگفته نماند که در مورد ارثی دانستن دیدگاه شیعه در باب رهبری و خلافت که نشان از عدم شناخت صحیح ندوی از این مکتب است باید به نکات زیر توجه داشت:
1. شیعهی امامیه بر این مطلب اجماع دارد که تنها راه تعیین امام، نصّ از جانب خداوند متعال و معرفی و وصایت از جانب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، و لذا به آیه شریفه: «ای پیامبر! به مردم آن چه را که از جانب پروردگارت فرو فرستاده شده، ابلاغ کن» (27) تمسّک میکند و این دیدگاه هیچ ربطی به وراثتی بودن خلافت و رهبری ندارد.
2. با مروری بر ادله امامت و ولایت علی بن ابیطالب و سایر ائمه (علیهم السلام) از قبیل حدیث غدیر، ثقلین و ... پی میبریم که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اصرار اکید بر معرفی امام علی (علیه السلام) و سایر اهل بیت (علیهم السلام) بر امامت و ولایت از جانب خدا داشتهاند. آیا میتوان گفت که این همه تأکید جنبهی خویشاوندی و موروثی داشته است؟
3. اگر مراد از وراثت آن است که بگوییم به صرف این که اینها اولاد پیامبرند و امام علی (علیه السلام) داماد او است، باید امام باشد و لو قابلیت این مقام را نداشته باشد، قطعاً شیعهی امامیه به این معنا معتقد نیست بلکه برای مقام امامت و خلافت، لیاقت ذاتی قائل است نه ارثی.
4. مراد ابوالحسن ندوی از وراثت در خلافت روشن نیست. او تنها در این مورد به شیوه عربهای جاهلی و نصرانیها اشاره میکند. از سوی دیگر حکومت سلیمان فرزند داود در عصر خویش را حکومت صالحه و شایسته میداند، در حالی که میتوان ایراد وی را در مورد حکومت او هم وارد ساخت. پس شاید بتوان گفت حکومت وراثتی را، با در نظر گرفتن قابلیتها و تواناییها در انبیای گذشته مشاهده میکنیم و این مغایر نظر ندوی است.
5. با مراجعه به کتابهای کلامی شیعه امامیه، در مبحث امامت، پی میبریم که آنان برای امام شرایطی از جمله: نص، عصمت، افضل بودن، علم لدنّی و ... قائلاند. این شرطها چیزی جز بیان لیاقتها نیست و با موروثی بودن خلافت در تعارض کامل است.
6. شیعه در مورد امامت رهبران خویش بر اصل وصایت از سوی پیامبر نیز تکیه میکند و وصایت غیر از وراثت است. بعلاوه اگر ابتنای احکام بر سنت و شرع باشد، وصایت در سنت و شرع آمده است.
2. قرآن قانون حکومت اسلامی
در اندیشهی ابوالحسن ندوی قرآن کریم بعنوان قانون اساسی و اولیه حکومت اسلامی یا خلافت مطرح شده است. قرآن در اندیشه او نه در قالب الفاظ صرف بلکه با محتوای الهی در اختیار ما قرار گرفته است. او دراین مورد مینویسد:«این اندیشه با این حقیقت علمی و عقیده مذهبی تناقض دارد که: این دین تنها به وسیله نصوص و متون به امت نرسیده بلکه الفاظ و مفاهیم آن. حتی طریق عمل بر آن نیز نسل به نسل منتقل شده است و این سلسله توارث، در لفظ و معنی هر دو جریان داشته است. همچنین با صفاتی که خداوند برای قرآن بیان کرده نیز منافات دارد». (28)
وی سپس در مورد اصالت قرآن در لفظ و معنا به آیاتی چند اشاره دارد. مانند: «الر، این است آیات کتاب روشن. هر آیینه ما فرو فرستادیم آن را به زبان عرب تا شما دریابید». (29) یا در سورهی شعراء توانایی تفهیم و روشنگری وحیی را که بر قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به وسیلهی جبریل نازل شده این گونه بیان میدارد:
«هر آیینه قرآن فرود آورده پروردگار عالمیان است. فرود آوردن آن را فرشته امانت کار (جبریل) بر دل تو تا (مردم را) نصیحت کنی. آن را به زبان عربی روشن فرود آورد». (30)
همچنین مطرح میسازد که قرآن مجید در جاهای متعددی به محکم و مفصل بودن آیات خود تصریح کرده است. (31) مثلاً در سورهی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
«پس هر گاه فرستاده شود سورهای محکم (واضح المعنی) و یادآوری شود در آن (طلب) جنگ، میبینی آنان را که در دلهایشان مرض (شک و نفاق) است مینگرند به سوی تو مانند نظر کردن کسی که از ترس مرگ بر وی بیهوشی واقع شده باشد».
وی سپس به محکم بودن قرآن اشاره کرده مینویسد. مفسر. معروف حافظ ابن کثیر (774- 700 ق) در تفسیر آیه «آیات محکمند، آنها اصل و اساس کتابند» (32) مینویسد: آیات روشن در دلالت بر معنی خود چنان واضحاند که کسی دربارهی آنها دچار اشتباه نخواهد شد. او در ادامه قول محمد بن اسحاق بن یسار را در این مورد اینگونه نقل میکند:
«این آیات حجت خداوندی و سبب حفاظت بندگان و موجب کوتاهی زبان ستیزه جویان و معترضین هستند که نمیتوان آنها را از مدلول حقیقی شان تغییر داد». (33)
نیز به نقل از علامه آلوسی (1270) در تفسیر روح المعانی در رابطه با محکمات مینویسد: «محکمات صفت آیات است، مطلب این است که این آیات در معنی واضح، در دلالت ظاهر و در عبارت محکماند و از هرگونه احتمال و اشتباه محفوظاند».
و میافزاید: «این صفات و خصوصیات با این اندیشه که حقایق اساسی قرآن مجید طی عرصه طولانی پشت پرده جهل پوشیده ماندهاند، تضاد دارد و همچنین این خیال، منافی گفته خداوندی است که در سوره حجر میفرماید: «همانا ما فرو فرستادیم قرآن را و ما خود محافظ و نگهبان آن هستیم». (34) این وعده حفاظت، که خداوند هنگام یادآوری فضل و احسان خویش میفرماید، فهم مطالب قرآنی، تشریح و عمل بر تعالیم آن را نیز در بر میگیرد. والّا حفاظت چنین کتابی که طی سالیان درازی نه مطالب آن فهمیده شود و نه مورد عمل قرار گیرد چه سودی دارد. و چنین کتابی که مدتی در طاق نسیان بماند چه ارزشی دارد؟ و در نهایت اشاره دارد که شاه ولی الله دهلوی (1176) در کتاب با ارزش خود إزالة الخفاء در ذیل تفسیر «توضیح و بیانش بر عهده ماست» (35) مینویسد:
«خداوند میفرماید: بر ماست توضیح قرآن؛ در هر عصر، جمعی را موفق میگردانیم که کلمات مشکل قرن را تشریح و اسباب نزولش را بیان کنند تا مصداق صحیح احکام آن برای مردم روشن گردد». (36)
عربیت
عربیت در اندیشهی ندوی جایگاهی خاص را به خود اختصاص داده است به گونهای که وی گاه عربیت را با اسلام قرین میبیند. در جایی او این گونه به ستایش عربها میپردازد:«و اگر امتی مستحق بیشترین تقدیر و اعجاب از ناحیهی من باشد، بدون منازعه آن عرب است». (37)
دلایل این برتری به بیانی از نظر او عبارتاند از: 1. ظهور اسلام در مکه؛ 2. نزول قرآن به زبان عربی مبین؛ 3. عربها در درجهی اول کسانی بودند که حمل اسلام و نشر آن را بر عهده گرفتند. (38)
در نگاه ندوی ارتباط بین اسلام و عربیت به گونهای است که هیچ یک از این دو بدون دیگری قابل شناخت یست... در این مورد مینویسد:
«خداوند بین اسلام و عرب را تا ابد ارتباط برقرار ساخته است و بازگشت هر یک به دیگری است. پس برای عرب عزتی نیست مگر با اسلام و اسلام در جایگاه صحیح خود آشکار نگشت مگر زمانی که عرب رهبری آن را بر عهده گرفت و مشعل آن را بر افراشت». (39)
در اینجا به روایتی منقول از پیامبر در مورد اینکه دو دین در جزیرة العرب جمع نمیشوند. (40)
یا روایتی دیگر منسوب به او: «یهود و نصاری را از جزیرة العرب خارج میکنم تا اینکه مسلمان بدان بازگردند» (41) و نیز سخنی از عمر ابن خطاب مبنی بر «تو را نسبت به بادیه نشینان، سفارش خیر میکنم؛ چرا که آنان ریشه عرب و ماده اسلامند!» (42) البته ندوی عربهای کافر چون ابولهب را از این شمول خارج میکند و ارتباط بین عرب و اسلام را مبتنی بر عصبیت قومی ندانسته و جامعهی اسلامی را مبتی بر مساوات و برادری و معیار برتری را تقوا میداند. (43) در بیانی دیگر او زبان عربی را عامل ارتباط عربهای مؤمن دانسته و معیار عربیت را نه نژاد که آن را رابطهی اندیشه و زبان و نتایج آن از عقیده و روش زندگی و غایت میداند. (44) در حالی که اینها همه، توجیهاتی ناپذیرفتنی بیش نیست و با اصول اسلام ناسازگار است.
جمع بندی
در اندیشه و نگرش برخی از اندیشمندان مسلمان معاصر چون سید ابوالحسن ندوی، تمدن جدید یا مدرنیته به لحاظ فرهنگی در چهرهی جاهلیت جدید تجلی یافته است. در این نگاه، جاهلیت جدید نگرشی مادی و تک بعدی به انسان و زندگانی او دارد و نتایجی چون سرکشی ماده و جسم در برابر جان و روح آدمی و لذا نفی انسانیت انسان و حقیقت او، گسترش عصبیت قومی و سرزمینی و پیدایش سلطهی استعماری و نابودگر را به دنبال داشته است. این نگرش به بروز بحرانهای اساسی در دوران معاصر انجامیده است. این در حالی است که حل این بحرانها نیازمند توجه به معنویت و اخلاق و دین است. در میان نگرشهای دینی و معنوی نیز تنها اسلام است که با ویژگیهای انسانی که دارد، میتواند در این عرصه به ایفای نقش بپردازد. در نتیجه اسلام به عنوان یک مکتب رهایی بخش و جامع و کامل دیده میشود که قدرت مقابله با جاهلیت جدید و تدبیر امور دین و دنیای انسانها را دارا میباشد.از همین روی ندوی، قائل به رسالت اسلام در برابر غرب امروز برای رهبری جهان و انسان است. زیرا اسلام را دارای ویژگیهایی میداند که انسانی و جهانی هستند لذا توانایی حل مشکل انسان را به طور کلی دارد. این ویژگیها شامل توحید، مساوات بشری یا نگاه برابر و انسانی به نوع بشر، رسالت جهانی، توجه به تربیت انسان و تحکیم اخلاق و موازنه بین روح و ماده، ایجاد ارتباط دائمی دین و دانش و طرح وسطیت امت اسلامی و گواه بودن آن برای سایر مردم میباشد.
اما آنچه در اینجا مهم است توجه به اسلام راستین با تکیه بر قرآن و سنت سلف صالح و در نتیجه شناخت صحیح آن میباشد. پس از شناخت صحیح است که باید وارد عرصهی عمل شد و شرایط را برای ورود اسلام به عرصهی سیاست جهانی فراهم کرد.
بر مبنای نگرش اصلاحی و سنت گرایانهی ندوی، سیاست در نگاه او در زمان ما و پس از عصر نبوت در قالب کلی خلافت اسلامی تجلی مییابد که رسالت اصلی آن اقامهی دین اسلام در جهان است و اقامهی دین یا تحقق اهداف اساسی دین یعنی ایفای نقش رهبری دین در جهان و تربیت و پرورش اخلاقی آدمیان همراه با تأمین زندگی و حیات مادی و این جهانی آنها میباشد. در نتیجه خلافت اسلامی میتواند محور اصلی ایجاد معنویت در جامعه معاصر گردد و اهداف متعالی اش را درجهت اقامهی دین از طریق ارکان اساسی اسلام چون جهاد، اقامهی حدود، امر به معروف و نهی از منکر و سیستم قضا و ... تحقق بخشد.
پینوشتها:
1. عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس.
2. همان، صص 145- 144.
3. ابوالحسن الندوی، دراسات قرآنیه، اعداد: سید عبدالماجد الغوری، دمشق: دار ابن کثیر، چاپ دوم، 2010 م/ 1431 ق، صص 189-188.
4. ابوالحسن ندوی، تفسیر سیاسی اسلام، پیشین، صص 127- 126.
5. ابوالحسن الندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، پیشین، صص 106- 104.
6. ابوالحسن علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، بغداد: دار الحریة للطباعة، 1989 م، ص 15.
7. هی الرئاسة العامة فی التصدی لاقامة الدین باحیاء العلوم الدینیة و اقامة ارکان الاسلام و القیام بالجهاد و ما یتعلق به من ترتیب الجیوش و الفرض للمقاتلة و اعطائهم من الفئی و القیام بالقضاء و اقامة الحدود و رفع المظالم و الامر بالمعروف و النهی عن المنکر نیابة عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابوالحسن ندوی، رجال الفکر و الدعوة (الامام الدهلوی)، پیشین، ج 4، ص 203؛ ابوالحسن ندوی، تفسیر سیاسی اسلام، پیشین، ص 147.
8. ولی الله دهلوی، ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، لاهور: بی نا، بی تا، ص 3.
9. همان.
10. ابوالحسن ندوی، تفسیر سیاسی اسلام، پیشین، صص 149- 148.
11. امام محمد غزالی، احیاء علوم دین، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1406 ق.
12. ترکی عبدالمجید السلیمانی، پیشین، ص 81.
13. ابوالحسن الندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، پیشین، صص 145-144.
14. ترکی عبدالمجید السلیمانی، پیشین، ص 81.
15. ابوالحسن الندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، پیشین، صص 145- 144.
16. همان.
17. ترکی عبدالمجید السلیمانی، پیشین، ص 85.
18. ابوالحسن الندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، پیشین، صص 202-201.
19. ابوالحسن ندوی، صورتان متضادتان عند أهل السنة و الشیعة الإمامیه، جده: دار البشیر، 1410ق/ 1990 م، صص 13-12.
20. ابوالحسن ندوی، المرتضی علی بن ابی طالب رضی الله عنه، دمشق: دار القلم، 1989م، صص 74-73.
21. و هم اهل لذلک دون ادنی شک، همان.
22. همان، صص 80-75.
23. امرهم شوری بینهم؛ شوری (42) : 38.
24. ابوالحسن ندوی، صورتان متضادتان عند اهل السنه و الشیعه الامامیه، پیشین، ص 13.
25. ابوالحسن ندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، پیشین، ص 30.
26. همان، صص 125- 130.
27. یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ مَا أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ؛ مائده (5): 67.
28. ابوالحسن ندوی، تفسیر سیاسی اسلام، پیشین، ص 46.
29. الر تِلکَ آیاتُ الکِتَابِ المُبِینِ إِنَّا أَنزَلنَاهُ قُرآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ؛ یوسف (12): 2-1.
30. وَ إِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ العَالَمِینَ، نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِینُ، عَلَی قَلبِکَ لِتَکُونَ مِنَ المُنذَرِینَ، بِلِسانٍ عَرَبیٍّ مُبِین؛ شعراء (26): 195-192.
31. فَإِذَا أَنزَلتَ سُورَةٌ مُحکَمَةٌ وَ ذَکِّر فِیهَا القِتَالُ رَأَیتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیکَ نَظَرَ المَغشِیِّ عَلَیهِ مِنَ المَوتِ فَأولَی لَهُم؛ محمد (47) : 20؛ ابوالحسن ندوی، تفسیر سیاسی اسلام، پیشین، ص 46.
32. محکمات هن أم الکتاب؛ آل عمران (3): 7.
33. ابوالحسن ندوی، تفسیر سیاسی اسلام، پیشین، ص 46.
34. إِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ، حجر (15): 9.
35. إِنَّ عَلَینَا بَیانَهُ؛ قیامه (75): 19.
36. ابوالحسن ندوی، تفسیر سیاسی اسلام، پیشین، ص 48.
37. ابوالحسن ندوی، العرب و الاسلام، جده: دار المنارة للنشر و التوزیع، ط 2، 1988 م، ص 73.
38. ترکی عبدالمجید السلیمانی، پیشین، ص 232.
39. ابوالحسن ندوی، العربی و الاسلام، پیشین، ص 6.
40. سلیمان بن احمد الطبرانی، المعجم الاوسط، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد، قاهره: دار الحرمین، 1994 م، ج 2، ص 12؛ احمد ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، چاپهای گوناگون، ج 6، ص 274.
41. ابوالحسن ندوی، العرب و الاسلام، پیشین، ص 117.
42. اوصیک بالاعراب خیرا، فانهم اصل العرب و مادة الاسلام؛ محمد ابن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، تحقیق، مصطفی دیب البغا، بیروت: دارابن کثیر، ط 3، 1987م، ج 3، ص 156؛ احمد بن الحسین بیهقی، سنن الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادرعطا، مکه مکرمه: مکتبة دار الباز، 1994، ج 8، ص 150.
43. مسلم، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا، ص 1388؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، تحقیق: احمد محمد شاکر، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج 4، ص 156.
44. عبدالحلیم اویس، «الندوی و قضایا الامة العربیة»، در: ادباء العصر و علمائه، یحدثونک عن ابوالحسن الندوی، اعداد و تقدیم: محسن العثمانی، دمشق: دار ابن کثیر، 2000 م، ص 181.
قرآن کریم.
ابن تیمیه الحرانی، مجموعه فتاوی، مصر، 1400 ق/ 1980 م.
ابن حزم اندلسی، ابومحمد علی، الاحکام فی اصول الاحکام، مصر: مطبعة السعاده، چاپ اول، بی تا.
ابن حنبل، احمد، مسند احمد بن حنبل، چاپهای گوناگون.
اویس، عبدالحلیم، «الندوی و قضایا الامة العربیة» ، در: ادباء العصر وعلمائه، یحدثونک عن ابوالحسن الندوی، اعداد و تقدیم: محسن العثمانی، دمشق: دار ابن کثیر، 2000م.
بخاری، محمد ابن اسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق: مصطفی دیب البغاء بیروت: دار ابن کثیر، ط 3، 1987 م.
بن نبی، مالک، وجهة العالم الاسلامی، قاهره: دار العروبه، 1959م.
بیهقی، احمد بن الحسین سنن الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، مکه مکرمه: مکتبة دار الباز، 1994 م.
ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیق: احمد محمد شاکر، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا.
جابر، حسین محسن، الطریق الی جماعة المسلمین، المنصوره: دار الوفاء، 1992 م.
دهلوی، ولی الله، ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، لاهور: بی نا، بی تا.
السلیمانی، ترکی عبدالمجید، الفکر و السلوک السیاسی عند ابی الحسن الندوی، دمشق: دار القلم، 2004 م/ 1425 ق.
الطبرانی، سلیمان ابن احمد، المعجم الاوسط ، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد، قاهره: دار الحرمین، 1994 م.
عبدالباقی، محمد فؤاد معجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره: دار الکتب المصریه، 1364 ق.
غزالی، امام محمد، احیاء علوم دین، بیروت: دار الکتب الاسلامیه، 1406 ق.
الغوری، عبد الماجد، ابوالحسن علی الحسنی الندوی، الامام الفکر الداعیة الادیب، دمشق: دار ابن کثیر، 1999 م.
قرضاوی، یوسف «ربانی الامة و داعیة الاسلام العلامه ابو الحسن الندوی»، مجلة الداعی، هند، شماره ویژه.
قرضاوی، یوسف، ابوالحسن الندوی کما عرفته، دمشق: دار القلم، 2001 م.
قرضاوی، یوسف، امام سید ابوالحسن ندوی، ترجمهی عثمان رادپی، تهران: نشر احسان، 1380.
قرضاوی، یوسف، من فقه الدولة فی الاسلام، قاهره: دار الشروق، 1996 م.
ماوردی، ابوالحسن علی بن محمد، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، بغداد: دار الحریة للطباعة، 1989 م.
المجذوب، محمد، علماء و مفکرون عرفتهم، جده: عالم المعرفة للنشر، 1983 م.
مسلم، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا.
مطهری، مرتضی، ده گفتار، قم و تهران: صدرا، بی تا.
مودودی، ابولعلی، تجدید و احیای دین، پنجاب: مکتبهی جماعت اسلامی، بی تا.
مودودی، ابولعلی، تفهیمات، دهلی: انتشارات مکتبهی مرکزی جماعت اسلامی هند، بی تا.
مودودی، ابولعلی، مرزهای عقیده، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1348.
مودودی، ابولعلی، نحن الحضارة الغربیه، دمشق: دار الفکر، بی تا.
الندوی، ابوالحسن، رجال الفکر و الدعوة فی الاسلام، مقدمه: مصطفی السباعی، دمشق: دار القلم، 2002 م.
ندوی، سید ابوالحسن، الاسلام و الغرب، بیروت: مرسسهی الرساله ی، ط 3، 1994 م.
ندوی، سید ابوالحسن، التفسیر السیاسی للاسلام، هند: ندوة العلماء 1979م.
ندوی، سید ابوالحسن، «رسالة الانسانیة للشرق و الغرب»، مجلة مسلمون، سال سوم، شمارهی 3، 1963م.
ندوی، سید ابوالحسن، احادیث صریحة فی امریکة، بیروت: مؤسسه الرسالة، ط 3، 1984م.
ندوی، سید ابوالحسن، الاسلام و اثره فی الحضارة و فضله علی الانسانیة، دمشق: دار ابن کثیر، 1999م.
ندوی، سید ابوالحسن، الامة الاسلامیه و حدتها و وسطیتها و آفاق المستقبل، قاهره: دار الصحوه، 1989 م.
ندوی، سید ابوالحسن، الصراع بین الایمان و المادیه، کویت: دار القلم، 1971م.
ندوی، سید ابوالحسن، الصراع بین الفکرة الاسلامیة و الفکرة الغربیة فی الاقطار الاسلامیة، لبنان: دار الندوة للتوزیع، 1968م.
ندوی، سید ابوالحسن، الطریق الی السعادة و القیادة للدول و المجتمعات الاسلامیة الحرة، بیروت: مؤسسهی الرسالهی ، 1998 م.
ندوی، سید ابوالحسن، العرب و الاسلام، جده: دار المنارة للنشر و التوزیع، ط2، 1988 م.
دوی، سید ابوالحسن، المرتضی علی بن ابی طالب رضی الله عنه، دمشق: دار القلم، 1989 م.
ندوی، سید ابوالحسن، تفسیر سیاسی اسلام، ترجمه عبدالقادر دهقان، تربت جام: انتشارات شیخ الاسلام احمد جامی، چاپ دوم، 1380.
ندوی، سید ابوالحسن، دراسات قرآنیه، اعداد: سید عبدالماجد الغوری، دمشق: دار ابن کثیر، چاپ دوم، 2010م/ 1431ق.
ندوی، سید ابوالحسن، روائع الاقبال، دمشق: دار القلم، 1999 م.
ندوی، سید ابوالحسن، صورتان متضادتان عند أهل السنة و الشیعة الامامیة، جده: دار البشیر 1410 ق/ 1990 م.
ندوی، سید ابوالحسن، فی مسیرة الحیاة، دمشق، دار القلم، 1982م.
ندوی، سید ابوالحسن، قصص النبیین، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1983 م.
ندوی، سید ابوالحسن، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، مصر: لجنة التألیف و النشر، 1950 م.
ندوی، سید ابوالحسن، موقف العالم الاسلامی تجاه الحضارة الغربیة، هند: مجمع الاسلامی العلمی، 1963 م.
الندوی، محمد اجتباء، ابوالحسن علی الحسنی الندوی، الداعیة الحکیم و المربی الجلیل، دمشق: دار القلم، 2001 م.
الندوی، محمد طارق زبیر، مؤلفات سماحة ابی الحسن الندوی، لکنهو: مکتبة حراء، 1998م.
الندوی، واضح رشید، «المنج السیاسی لسماحة الشیخ الندوی»، فی: ادباء العصر و علمائه، یحدثونک عن ابوالحسن الندوی، اعداد و تقدیم: محسن العثمانی، دمشق: دار ابن کثیر، 2000 م.
پینوشتها:
منبع مقاله :علی اکبر علیخانی و [همکاران ... ]؛ (1390)، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان جلد پانزدهم، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.