اصول سياست فرهنگي و اهميت آن
تدوين سياست فرهنگي امري است سابقهدار که کشورهاي ديگر نيز به دنبال آن نظر دارند. درايران قبل از انقلاب اين سياست وجهه خاصي را دنبال ميکرد ولي پس از انقلاب نميتوانست به سرعت و سادگي انجام بپذيرد. انقلاب اسلامي که داعيه فرهنگي بودن را داشت، از همان ابتدا با مشکلات و مسايل گوناگون و پيچيدهاي ربروشد. درآميختگي عوامل متعدد از انديشهها و ديدگاهها گرفته تا فرهنگهاي گونهگوني که از جامعه پيش از انقلاب بجا مانده بود، وضعيتي را به وجود آورد تا امر تدوين راه و روش فرهنگي، در لواي سياست فرهنگي سريعتر انجام پذيرد. بنا کردن اصول و سياستهاي فرهنگي درجامعهاي اين چنين پرتلاطم و پر تحول و نيز بهرهگيري از پشتوانه مالي عظيمي که از ذخاير فکري و فرهنگي و ديني وعلمي و تاريخي به ارث رسيده بود. گاهاٌ دشوار مي نمود .
بايد گفت حفظ کردن فرهنگ دشوارتر ازبدست آوردن آن است. نقش فرهنگ در جوامع امروزي به عنوان عاملي اصلي درتحليلهاي جامعه شاختي مورد استفاده قرار گرفته است و نقش و کارکرد آن نسبت به گذشته بيشتر شده. به همراه آن ضرورت هماهنگي وهمسويي صاحبنظران و کارشناسان و برنامهريزان هر کشور با نيازهاي فرهنگي جامعه نيزبيشتر احساس ميشود.
جامعه پويا در برخورد با پاسخهاي نوين فرهنگي، جوابهاي قانع کننده دارد چرا که درتقابل با اينتحرک جامعه پوياي خود را از دست مي دهد. شرط لازم براي تحقق چنين مطلوبي آنست که در هر کشور زمامداران اصولگرا و واقعنگر بتوانند به منظور همراهي با جريان عظيم و اصيل فرهنگ درجامعه ونيز پاسخ به نيازهاي تازه فرهنگي، سياستگذاريو برنامهريزيکردهومحورهاي لازم را براي اين حرکت تشخيص و تعيينکنند. بنابرنقشفرهنگ مذهبي که در تمامي هنجارها و ارزشهاي جامعه ما ريزش دارد، ازهمين رو آنچه به نام سياستگذاري فرهنگي با اصول سياست فرهنگي جمهوري اسلامي خوانده مي شود، بايست با بهرهگيري از اراده و ايمان معنوي والهي مردم به طور هماهنگ و همسو، سياستگذاري و برنامهريزي شود. سياست فرهنگي را ميتوان اصول راهنماي کارگزاران فرهنگي و مجموعه علائم و نشانههايي دانست که مسيرحرکت را نشان ميدهد به عبارت ديگر نوعي دستورالعمل فرهنگي است که روشنگر حرکت و متخذ ازجهان بيني وانسان شناسي اسلامي است
اهداف کلي سياست فرهنگي جمهوري اسلامي به شرح ذيل است:
2. استقلال فرهنگي و زوال مظاهر منحط و مباني نادرست فرهنگهاي بيگانه و پيراستهشدن جامعه ازآداب و رسوم منحرف و خرافات .
3. به کمال رسيدن قواي خلاقه و شايسته وجود آدمي در همه شئون و به فعاليت در آمدن استعدادات خداداده و استحصال دفائن عقول و ذخائر وجودي انسان
4. آراسته شدن به فضائل اخلاقي و صفات خدايي درمسير وصول به مقام انسان متعالي
5. تحقق کامل انقلاب فرهنگي در جهت استقرار ارزشهاي مورد نظر اسلام و انقلاب درزندگي جمعي و فردي و نگاهباني ازآنها و استمرار حرکت فرهنگي براي رسيدن به جامعه مطلوب.
6. درک مقتضيات و تحولات زمان و نقد و تنقيح دستاوردهاي فرهنگي جوامع بشري و استفاده ازنتايج قابل انطباق با اصول و ارزشهاي اسلامي
2. ايجاد وحدت رويه و هماهنگي فرهنگي درميان دستگاههاي مختلف نظام جمهورياسلامي وبسيجامکانات، تلاشهاو برنامههايفرهنگي درجهت پاسخگويي به نيازهاي فرهنگي جامعه و هدايت تلاشها ونيازهاي موجود.
3. تکيه و تاکيد برآرمانها و ارزشهاي معنوي و فرهنگاسلامي و حفظ وترويج فرهنگ بسيجي و تقويت روحيه ايثارو فدارکاري درراه ارزشهاي مقدس اسلامي با توجه به لزوم درک مقتضيات و تحولات زمان و همچنين تقويت نشاط تقويت و رفع نقاط ضعف و مهيا شدن براي مواجهه صحيح و همه جانبه با ضرورتها وتحولات .
4. تمهيد و تدارک لازم درجهت همسويي و عدم مغايرت طرحها و برنامههاي اقتصادي، اجتماعي و غير فرهنگي اما داراي نتايج فرهنگيبا سياست فرهنگيکشور .
5. تسهيل و تقويت امور برنامهريزي، نظارت و ارزيابي فرهنگي در عين حمايت از تغدد، تنوع و آزادي فعاليتهاي فرهنگي مردمي، مبادله و مرابطه فرهنگي ميان بخشهاي دولتي و غير دولتي در جهت افزايش تحرک، جهاد و اجتهاد فرهنگي، ارتقاء دانش و آگاهي عمومي و اعتلاي روحيه، تتبع، تحقيق و ابتکار.
1. بازشناسي و ارزيابي مواريث و سنن تاريخي وملي درعرصههاي مختلف ديني، علمي، ادبي و هنري و فرهنگ عمومي، و نگاهباني از مأثر و مواريث اسلامي و ملي و حفظ و احياء دستاوردهاي مثبت و ارزشمند تمدن اسلام درايران.
2. شناخت جامع فرهنگ و مدنيت اسلام و ايران و ترويج اخلاق و معارف اسلامي و معرفي شخصيتها وعظمتهاي تاريخ اسلام و ايران .
3. ارتباط فعال با کشورها و ملتها وتحکيم پيوند مودت وتقويت همبستگي با مسلمانان و ملل ديگر جهان .
4. شناخت فرهنگ و تجربههاي بشري و استفاده از دستاوردهاي علمي و فرهنگي جهاني وبا بهرهگيري از کليه روشها و ابزارهاي مفيد ومناسب .
5. تحکيم وحدت ملي و ديني با توجه به ويژگيهاي قومي ومذهبي و تلاش درجهت حذف موانع وحدت.
6. تلاش مستمر در جهت رشد علمي، فرهنگي و فني جامعه و فراگيرشدن امر سواد و تعليم وتربيت.
7. اهتمام به امر زبان و ادبيات فارسي تقويت و ترويج و گسترش آن .
8. بسط زمينههاي لازم براي شکوفايي استعدادها و خلاقيتها و حمايت ازابتکلارات و ابداعات .
9. پاسداري از حريت و امنيت انسان درعرصههاي گوناگون فرهنگي، سياسي، قضايي و اقتصادي .
10. فراهم ساختن شرايط و امکانات کافي براي مطالعه و تحقيق و بهرهگيري ازنتايج آن در همه زمينهها .
11. تقويت تفکر و تعقل و قدرت نقادي و انتخاب در عرصه تلاقي و تعارض افکار.
12. مقابله با خرافات و موهومات، جمود و تحجرفكري، مقدسمآبي، و ظاهرگرائي و مقابله با افراط درتجدد طلبي و خودباختگي در برابر بيگانگان تحت شعار واقع گرائي .
13. ترويج روحيه قيام به قسط و عدالت اجتماعي.
14. ارزش دادن به کار و اهميت بخشيدن به تلاش و کوشش درجهت استقلال و خوداتکايي درعين التزام به کفاف، قناعت و مبارزه با روحيه اتراف و اسراف و تبذير.
15. پرورش روح وجسم با اهتمام همه جانبه به امر ورزش و تربيت بدني به عنوان يک ضرورت مهم اجتماعي .
16. تقويت و احياء ومعرفي هنر اصيل و سازنده درتمامي عرصهها و زمينههاي سازگار با روح تعاليم اسلامي.
17. اهمام و اقدام همه جانبه به منظور شناخت نيروها و نيازها و مقتضيات جسمي و روحي نسل جوان کشور و فراهمآوردن زمينههاي مناسب ومساعد براي تکامل وتعالي شخصيت علمي وعقيدتي جوانان و مسئوليتپذيري وحضورمستقيم و مشارکت هر چه بيشتر آنان درعرصههاي مختلف حيات فردي و اجتماعي .
18. تقويت شخصيت و جايگاه واقعي زن مسلمان به عنوان مادر و ترويج وفراهم آوردن زمينههاي لازم براي ايفاي نقش و رسالت اساسي خود به عنوان «مربي نسل آينده » و اهتمام به مشارکت فعال زنان در امور اجتماعي، فرهنگي، هنري و سياسي و مبارزه با بينشها و اعتقادات نادرست در اين زمينه .
19. گسترش زمينه مشارکت و مباشرت مردم درامور فرهنگي، هنري و علمي وهمچنين حمايت از فعاليتها و اقدامات غيردولتي به منظور همگاني شدن فرهنگ و توسعه امور فرهنگي با نظارت دولت .
20. اتخاذ سياستهايايجابي و مثبت درامور فرهنگي، هنري و اجتماعي وايجاد مصونيت برايافراد و جامعه، واهتمام به جاذبه و رحمت و جامعنگري و دورانديشي و شورو مشورت و پرهيز از خشونت و شتابزدگي و يکسونگري و استبداد رأي .
21. آموزش و تشويق تقويت روح اجتماعي و مقم داشتن مصالح جمعي برمنابع فردي، احترام گذاشتن به قانون ونظم عموميبه عنوان يک عادت و سنت اجتماعي و پيشقدم بودن دولت در دفاع ازحرمت قانون و حقوق اشخاص
22. تلاش برايشناخت و معرفي ارکان هويت اصيل ديني و ملي به منظور اين هويت و همچنين به منظور استحکام و استمرار استقلال فرهنگي .
23. گسترش روحيه نقد و انتقادپذيري وحمايت ازحقوق فردي و اجتماعي براي دعوت به خير وهمگاني شدن امر به معروف ونهي ازمنکر برمبناي حکمت، موعظه حسنه، شرح صدر و جلال به آنچه احسن است .
24. توسعه و اعتلاي تبليغات فرهنگي و هنري به نحو مناسب به منظور ترويج وتحکيم فضايل اخلاقي .
25. توجه به فرهنگ و هنر روستا به منظور بالابردن سطح فرهنگي پدر روستاها و همچنين تقويت خلاقيتهاي اصيل و با ارزش روستائي و عشايري .
2. بياعتنايي به نظم عمومي وبدبيني تاريخي که نسبت به دولت وجود داشته است .
3. تصورمغاير بودن شريعت اسلامي با هرگونه نوآوري ومبانيت داشتن تقوا و تعهد با تخصص.
4. مخفي شدن فساد عقيده واخلاق .
5. گرايش به راهحلهاي شتابزده و خشونتآميز درمورد مشکلات اجتماعي و معضلاتي که نيازمند به تحقيق و تدبير است .
6. تشبث به شرع براي فرار ازقانون وبالعکس .
7. توجيه تخلف از نظم اجتماعي به بهانه عدم سوء نيت .
8. خودداري ازقدرشناسي اجتماعي به بهانه پاداش اجتماعي و توقع ايثار .
9. عدم توجه کافي به مراتب خصائل مختلف انسانها وخوب يا بددانستن آنان بطورمطلق .
10. عدم توجه به نقش عوامل و مسائل اجتماعي، سياسي، اقتصادي و محيطي دراصلاح جامعه و اکتفا کردن به وعظ و نصيحت درهدايت و تربيت ديني و اجتماعي .
11. مدون نبودن فلسفه سياسي ونظريه مديريت در جامعه با وجود مبادي و مواد اوليه لازم در منابع فقه اسلامي .
12. برداشت نادرست ازبعضي مفاهيم ديني.
13. تحت الشعاع قرار گرفتن حق درمقابل شخصيت .
14. رواج بعضي خرافات در پوشش سنن قومي يا عقايد ديني .
15. نقد ظاهري سنتهاي خودي با تمسک به ظواهر، سنتها وافکار بيگانه .
16. رياکاري، نفاق، تملق و خطر گسترش آن بصورت اخلاق اجتماعي.
17. پردهدري، حرمت شکني، قانون شکني و جوسازي به عنوان يک وظيفه ديني يا حرکت انقلابي.
18. سوءظن به مردم و ميل به تجسس در زندگي شخصي آنان و تفسير نادرست اعمال آنها و متهم کردن آنان .
19. بياعتنايي به امور و ارزشهاي ملي درجامعه و نيز بي حرمتي به فرهنگ وسنن اقوام و ملل ديگر .
20. نهي از منکر با توسل به منکرات ديگر
21. بي توجهي نسبت به ارزشهاي معنوي، مباني ومواضع اصولي و غفلت از فريضه ديني _ اجتماعي امر به معروف و نهي از منکر .
22. کار خود را ملاک خوب و بد دانستن و قوانين را بنا بررأي خود تفسيرو اجراکردن ودرمقابل کسي مسئول نبودن .
23. غفلت از سوابق غربردگي و ريشههاي التقاط و عدم توجه کافي به حل مسائل عصر با رجوع به معارف ديني ومطرح نبودن شيوههاي درک وفهم فرهنگهاي ديگر وطرق ارتباط با آنها .
24. عوامزدگي و عوام فريبي با تکيه برباورها، عادات و شيوههاي نادرست رايج درجامعه به نام طرفداري از محروم يا دفاع ازديانت .
25. عدم اهتمام به تعاطي افکار و تبادل آراء و تمسک به روشهاي غير منطقي در برخورد با افکار ديگران وترجيح راهحلها و برخوردهاي سلبي در مواردغير ضروري.
26. بازخواست نکردن از کساني که قوانين را بنا بررأي خود تفسير و اجرا مي کنند .
ه) خط مشي فرهنگي که به منظور اجراي اصول سياست فرهنگي با عنايت به فصول اهداف مباني ومنبهات تنظيم شده و نشان دهنده «اولويتها و سياستهاي کلي »، «سياستهاي اجرائي» و همچنين تعيين کننده، «مراکزنظارت، اجرا و هماهنگي»، مي باشد از اينقرار است .... /س
بايد گفت حفظ کردن فرهنگ دشوارتر ازبدست آوردن آن است. نقش فرهنگ در جوامع امروزي به عنوان عاملي اصلي درتحليلهاي جامعه شاختي مورد استفاده قرار گرفته است و نقش و کارکرد آن نسبت به گذشته بيشتر شده. به همراه آن ضرورت هماهنگي وهمسويي صاحبنظران و کارشناسان و برنامهريزان هر کشور با نيازهاي فرهنگي جامعه نيزبيشتر احساس ميشود.
جامعه پويا در برخورد با پاسخهاي نوين فرهنگي، جوابهاي قانع کننده دارد چرا که درتقابل با اينتحرک جامعه پوياي خود را از دست مي دهد. شرط لازم براي تحقق چنين مطلوبي آنست که در هر کشور زمامداران اصولگرا و واقعنگر بتوانند به منظور همراهي با جريان عظيم و اصيل فرهنگ درجامعه ونيز پاسخ به نيازهاي تازه فرهنگي، سياستگذاريو برنامهريزيکردهومحورهاي لازم را براي اين حرکت تشخيص و تعيينکنند. بنابرنقشفرهنگ مذهبي که در تمامي هنجارها و ارزشهاي جامعه ما ريزش دارد، ازهمين رو آنچه به نام سياستگذاري فرهنگي با اصول سياست فرهنگي جمهوري اسلامي خوانده مي شود، بايست با بهرهگيري از اراده و ايمان معنوي والهي مردم به طور هماهنگ و همسو، سياستگذاري و برنامهريزي شود. سياست فرهنگي را ميتوان اصول راهنماي کارگزاران فرهنگي و مجموعه علائم و نشانههايي دانست که مسيرحرکت را نشان ميدهد به عبارت ديگر نوعي دستورالعمل فرهنگي است که روشنگر حرکت و متخذ ازجهان بيني وانسان شناسي اسلامي است
اهداف کلي سياست فرهنگي جمهوري اسلامي به شرح ذيل است:
الف:اهداف فرهنگي جمهوري اسلامي
2. استقلال فرهنگي و زوال مظاهر منحط و مباني نادرست فرهنگهاي بيگانه و پيراستهشدن جامعه ازآداب و رسوم منحرف و خرافات .
3. به کمال رسيدن قواي خلاقه و شايسته وجود آدمي در همه شئون و به فعاليت در آمدن استعدادات خداداده و استحصال دفائن عقول و ذخائر وجودي انسان
4. آراسته شدن به فضائل اخلاقي و صفات خدايي درمسير وصول به مقام انسان متعالي
5. تحقق کامل انقلاب فرهنگي در جهت استقرار ارزشهاي مورد نظر اسلام و انقلاب درزندگي جمعي و فردي و نگاهباني ازآنها و استمرار حرکت فرهنگي براي رسيدن به جامعه مطلوب.
6. درک مقتضيات و تحولات زمان و نقد و تنقيح دستاوردهاي فرهنگي جوامع بشري و استفاده ازنتايج قابل انطباق با اصول و ارزشهاي اسلامي
ب: اهداف سياست فرهنگي
2. ايجاد وحدت رويه و هماهنگي فرهنگي درميان دستگاههاي مختلف نظام جمهورياسلامي وبسيجامکانات، تلاشهاو برنامههايفرهنگي درجهت پاسخگويي به نيازهاي فرهنگي جامعه و هدايت تلاشها ونيازهاي موجود.
3. تکيه و تاکيد برآرمانها و ارزشهاي معنوي و فرهنگاسلامي و حفظ وترويج فرهنگ بسيجي و تقويت روحيه ايثارو فدارکاري درراه ارزشهاي مقدس اسلامي با توجه به لزوم درک مقتضيات و تحولات زمان و همچنين تقويت نشاط تقويت و رفع نقاط ضعف و مهيا شدن براي مواجهه صحيح و همه جانبه با ضرورتها وتحولات .
4. تمهيد و تدارک لازم درجهت همسويي و عدم مغايرت طرحها و برنامههاي اقتصادي، اجتماعي و غير فرهنگي اما داراي نتايج فرهنگيبا سياست فرهنگيکشور .
5. تسهيل و تقويت امور برنامهريزي، نظارت و ارزيابي فرهنگي در عين حمايت از تغدد، تنوع و آزادي فعاليتهاي فرهنگي مردمي، مبادله و مرابطه فرهنگي ميان بخشهاي دولتي و غير دولتي در جهت افزايش تحرک، جهاد و اجتهاد فرهنگي، ارتقاء دانش و آگاهي عمومي و اعتلاي روحيه، تتبع، تحقيق و ابتکار.
ج: اصول سياست فرهنگي
1. بازشناسي و ارزيابي مواريث و سنن تاريخي وملي درعرصههاي مختلف ديني، علمي، ادبي و هنري و فرهنگ عمومي، و نگاهباني از مأثر و مواريث اسلامي و ملي و حفظ و احياء دستاوردهاي مثبت و ارزشمند تمدن اسلام درايران.
2. شناخت جامع فرهنگ و مدنيت اسلام و ايران و ترويج اخلاق و معارف اسلامي و معرفي شخصيتها وعظمتهاي تاريخ اسلام و ايران .
3. ارتباط فعال با کشورها و ملتها وتحکيم پيوند مودت وتقويت همبستگي با مسلمانان و ملل ديگر جهان .
4. شناخت فرهنگ و تجربههاي بشري و استفاده از دستاوردهاي علمي و فرهنگي جهاني وبا بهرهگيري از کليه روشها و ابزارهاي مفيد ومناسب .
5. تحکيم وحدت ملي و ديني با توجه به ويژگيهاي قومي ومذهبي و تلاش درجهت حذف موانع وحدت.
6. تلاش مستمر در جهت رشد علمي، فرهنگي و فني جامعه و فراگيرشدن امر سواد و تعليم وتربيت.
7. اهتمام به امر زبان و ادبيات فارسي تقويت و ترويج و گسترش آن .
8. بسط زمينههاي لازم براي شکوفايي استعدادها و خلاقيتها و حمايت ازابتکلارات و ابداعات .
9. پاسداري از حريت و امنيت انسان درعرصههاي گوناگون فرهنگي، سياسي، قضايي و اقتصادي .
10. فراهم ساختن شرايط و امکانات کافي براي مطالعه و تحقيق و بهرهگيري ازنتايج آن در همه زمينهها .
11. تقويت تفکر و تعقل و قدرت نقادي و انتخاب در عرصه تلاقي و تعارض افکار.
12. مقابله با خرافات و موهومات، جمود و تحجرفكري، مقدسمآبي، و ظاهرگرائي و مقابله با افراط درتجدد طلبي و خودباختگي در برابر بيگانگان تحت شعار واقع گرائي .
13. ترويج روحيه قيام به قسط و عدالت اجتماعي.
14. ارزش دادن به کار و اهميت بخشيدن به تلاش و کوشش درجهت استقلال و خوداتکايي درعين التزام به کفاف، قناعت و مبارزه با روحيه اتراف و اسراف و تبذير.
15. پرورش روح وجسم با اهتمام همه جانبه به امر ورزش و تربيت بدني به عنوان يک ضرورت مهم اجتماعي .
16. تقويت و احياء ومعرفي هنر اصيل و سازنده درتمامي عرصهها و زمينههاي سازگار با روح تعاليم اسلامي.
17. اهمام و اقدام همه جانبه به منظور شناخت نيروها و نيازها و مقتضيات جسمي و روحي نسل جوان کشور و فراهمآوردن زمينههاي مناسب ومساعد براي تکامل وتعالي شخصيت علمي وعقيدتي جوانان و مسئوليتپذيري وحضورمستقيم و مشارکت هر چه بيشتر آنان درعرصههاي مختلف حيات فردي و اجتماعي .
18. تقويت شخصيت و جايگاه واقعي زن مسلمان به عنوان مادر و ترويج وفراهم آوردن زمينههاي لازم براي ايفاي نقش و رسالت اساسي خود به عنوان «مربي نسل آينده » و اهتمام به مشارکت فعال زنان در امور اجتماعي، فرهنگي، هنري و سياسي و مبارزه با بينشها و اعتقادات نادرست در اين زمينه .
19. گسترش زمينه مشارکت و مباشرت مردم درامور فرهنگي، هنري و علمي وهمچنين حمايت از فعاليتها و اقدامات غيردولتي به منظور همگاني شدن فرهنگ و توسعه امور فرهنگي با نظارت دولت .
20. اتخاذ سياستهايايجابي و مثبت درامور فرهنگي، هنري و اجتماعي وايجاد مصونيت برايافراد و جامعه، واهتمام به جاذبه و رحمت و جامعنگري و دورانديشي و شورو مشورت و پرهيز از خشونت و شتابزدگي و يکسونگري و استبداد رأي .
21. آموزش و تشويق تقويت روح اجتماعي و مقم داشتن مصالح جمعي برمنابع فردي، احترام گذاشتن به قانون ونظم عموميبه عنوان يک عادت و سنت اجتماعي و پيشقدم بودن دولت در دفاع ازحرمت قانون و حقوق اشخاص
22. تلاش برايشناخت و معرفي ارکان هويت اصيل ديني و ملي به منظور اين هويت و همچنين به منظور استحکام و استمرار استقلال فرهنگي .
23. گسترش روحيه نقد و انتقادپذيري وحمايت ازحقوق فردي و اجتماعي براي دعوت به خير وهمگاني شدن امر به معروف ونهي ازمنکر برمبناي حکمت، موعظه حسنه، شرح صدر و جلال به آنچه احسن است .
24. توسعه و اعتلاي تبليغات فرهنگي و هنري به نحو مناسب به منظور ترويج وتحکيم فضايل اخلاقي .
25. توجه به فرهنگ و هنر روستا به منظور بالابردن سطح فرهنگي پدر روستاها و همچنين تقويت خلاقيتهاي اصيل و با ارزش روستائي و عشايري .
د: منبهات در سياست فرهنگي
2. بياعتنايي به نظم عمومي وبدبيني تاريخي که نسبت به دولت وجود داشته است .
3. تصورمغاير بودن شريعت اسلامي با هرگونه نوآوري ومبانيت داشتن تقوا و تعهد با تخصص.
4. مخفي شدن فساد عقيده واخلاق .
5. گرايش به راهحلهاي شتابزده و خشونتآميز درمورد مشکلات اجتماعي و معضلاتي که نيازمند به تحقيق و تدبير است .
6. تشبث به شرع براي فرار ازقانون وبالعکس .
7. توجيه تخلف از نظم اجتماعي به بهانه عدم سوء نيت .
8. خودداري ازقدرشناسي اجتماعي به بهانه پاداش اجتماعي و توقع ايثار .
9. عدم توجه کافي به مراتب خصائل مختلف انسانها وخوب يا بددانستن آنان بطورمطلق .
10. عدم توجه به نقش عوامل و مسائل اجتماعي، سياسي، اقتصادي و محيطي دراصلاح جامعه و اکتفا کردن به وعظ و نصيحت درهدايت و تربيت ديني و اجتماعي .
11. مدون نبودن فلسفه سياسي ونظريه مديريت در جامعه با وجود مبادي و مواد اوليه لازم در منابع فقه اسلامي .
12. برداشت نادرست ازبعضي مفاهيم ديني.
13. تحت الشعاع قرار گرفتن حق درمقابل شخصيت .
14. رواج بعضي خرافات در پوشش سنن قومي يا عقايد ديني .
15. نقد ظاهري سنتهاي خودي با تمسک به ظواهر، سنتها وافکار بيگانه .
16. رياکاري، نفاق، تملق و خطر گسترش آن بصورت اخلاق اجتماعي.
17. پردهدري، حرمت شکني، قانون شکني و جوسازي به عنوان يک وظيفه ديني يا حرکت انقلابي.
18. سوءظن به مردم و ميل به تجسس در زندگي شخصي آنان و تفسير نادرست اعمال آنها و متهم کردن آنان .
19. بياعتنايي به امور و ارزشهاي ملي درجامعه و نيز بي حرمتي به فرهنگ وسنن اقوام و ملل ديگر .
20. نهي از منکر با توسل به منکرات ديگر
21. بي توجهي نسبت به ارزشهاي معنوي، مباني ومواضع اصولي و غفلت از فريضه ديني _ اجتماعي امر به معروف و نهي از منکر .
22. کار خود را ملاک خوب و بد دانستن و قوانين را بنا بررأي خود تفسيرو اجراکردن ودرمقابل کسي مسئول نبودن .
23. غفلت از سوابق غربردگي و ريشههاي التقاط و عدم توجه کافي به حل مسائل عصر با رجوع به معارف ديني ومطرح نبودن شيوههاي درک وفهم فرهنگهاي ديگر وطرق ارتباط با آنها .
24. عوامزدگي و عوام فريبي با تکيه برباورها، عادات و شيوههاي نادرست رايج درجامعه به نام طرفداري از محروم يا دفاع ازديانت .
25. عدم اهتمام به تعاطي افکار و تبادل آراء و تمسک به روشهاي غير منطقي در برخورد با افکار ديگران وترجيح راهحلها و برخوردهاي سلبي در مواردغير ضروري.
26. بازخواست نکردن از کساني که قوانين را بنا بررأي خود تفسير و اجرا مي کنند .
ه) خط مشي فرهنگي که به منظور اجراي اصول سياست فرهنگي با عنايت به فصول اهداف مباني ومنبهات تنظيم شده و نشان دهنده «اولويتها و سياستهاي کلي »، «سياستهاي اجرائي» و همچنين تعيين کننده، «مراکزنظارت، اجرا و هماهنگي»، مي باشد از اينقرار است .... /س