امید و آرزو در شعر شاعران
ما به امید عطای تو چنین بی کاریم
کار ما را به امید دگران نگذاری
صائب تبریزی
از اهل زمان عار می باید داشت
وز صحبتشان کنار می باید داشت
از پیش کسی کار کسی نگشاید
امید ، به کردگار می باید داشت
ابوسعید ابوالخیر
به هنگام سختی مشو نا امید
که ابر سیه بارد آب سفید
نظامی
بعد نومیدی بسی امیدهاست
از پس ظلمت، دو صد خورشیدهاست
مولوی
سرسبز آن درخت که از تیشه ایمن است
فرخنده آن امید که حرمان نمی شود
پروین اعتصامی
غمناکم و از کوی تو با غم نروم
جز شاد و امیدوار و خرم ندوم
از درگه همچون تو کریمی هرگز
نومید کسی نرفت و من هم نروم
ابوسعید ابوالخیر
خوش آن رمزی که عشقی را نوید است!
خوش آن دل کاندر آن نور امید است!
پروین اعتصامی
هرچند فراق، پشت امید، شکست
هرچند جفا دو دست آمال ببست
نومید نمی شود دل عاشق مست
هر دم برسد به هر چه همت، دربست
مولوی
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
نظامی
گرچه هیچ نشانه نیست اندر وادی
بسیار امیدهاست در نومیدی
ای دل! مبر امید که در روضهى جان
خرما دهی، ار نیز درخت بیدی
مولوی
نومید مکن مرا و رخ برمفروز
کاخر به تو جز درد، امیدی دارم
سنایی
منبع:حدیث زندگی. سال دوم. شماره 5
/س
کار ما را به امید دگران نگذاری
صائب تبریزی
از اهل زمان عار می باید داشت
وز صحبتشان کنار می باید داشت
از پیش کسی کار کسی نگشاید
امید ، به کردگار می باید داشت
ابوسعید ابوالخیر
به هنگام سختی مشو نا امید
که ابر سیه بارد آب سفید
نظامی
بعد نومیدی بسی امیدهاست
از پس ظلمت، دو صد خورشیدهاست
مولوی
سرسبز آن درخت که از تیشه ایمن است
فرخنده آن امید که حرمان نمی شود
پروین اعتصامی
غمناکم و از کوی تو با غم نروم
جز شاد و امیدوار و خرم ندوم
از درگه همچون تو کریمی هرگز
نومید کسی نرفت و من هم نروم
ابوسعید ابوالخیر
خوش آن رمزی که عشقی را نوید است!
خوش آن دل کاندر آن نور امید است!
پروین اعتصامی
هرچند فراق، پشت امید، شکست
هرچند جفا دو دست آمال ببست
نومید نمی شود دل عاشق مست
هر دم برسد به هر چه همت، دربست
مولوی
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
نظامی
گرچه هیچ نشانه نیست اندر وادی
بسیار امیدهاست در نومیدی
ای دل! مبر امید که در روضهى جان
خرما دهی، ار نیز درخت بیدی
مولوی
نومید مکن مرا و رخ برمفروز
کاخر به تو جز درد، امیدی دارم
سنایی
منبع:حدیث زندگی. سال دوم. شماره 5
/س