حکومت برای عدالت
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) حکومت را برای عدالت میدید، و پس از بیست و پنج سال چون مردمان با اصرار خواهان آن شدند که وی حکومت را بپذیرد، به خاطر مردمان و برای تحقق عدالت، حاضر به پذیرش آن شد، وگرنه چون گذشته، خود را به کنار میداشت، چنان که در این باره گفت:«لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ، وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ، وَلَا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا، وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا. وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ.» (1)
اگر حضور حاضران و برپا شدن حجّت با اعلام وجود ناصران نبود، و چنان چه خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده هیچ آرام و قرار نگیرند، بیتأمل ریسمان مهار حکومت را بر گردنش میافکندم و پایانش را چون آغازش میانگاشتم، و چون گذشته، خود را به کناری میداشتم. و به خوبی در مییافتید که دنیای شما را به چیزی نمیشمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمیگذارم. هرگونه اصلاح و بسامانی در بستر عدالت معنا مییابد، و منهای آن، نه مردمان به درستی برپایند، نه دین و دینداری در جای خود قرار دارد، و نه هیچ امر حکومتی به درستی پیش میرود. امام (علیهالسلام) به روشنی نظر خود را دربارهی پذیرش حکومت بیان کرده است، که جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که وی جز برای عدالت، حکومت را نپذیرفت. به بیان مرحوم آیة الله طالقانی:
«حکومت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) از میان انقلاب خونین مردم مدینه و کوفه و مصر سر برآورد، تا با یاری مردان با ایمان و ثابت در اصول اسلام، و همبستگی عامهی مردم محروم و رنجدیده، ارتجاع جاهلیت را از میان بردارد، و عدل اجتماعی اسلام را پابرجا سازد. تنها برای همین مسئولیت سنگین بود که آن حضرت به زمامداری تن داد.» (2)
از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) اگر حکومت به کار عدالت نیاید، هیچ ارزشی ندارد، و اعتبار آن در حدّ لنگه کفشی بیارزش است. عبدالله بن عباس گوید: در ذیقار نزد امیرمؤمنان (علیهالسلام) رفتم و آن حضرت مشغول پینهزدن کفش خود بود. چون مرا دید گفت: «مَا قِیمَةُ هذِهِ النَّعْلِ؟» بهای این کفش چند است؟ گفتم: بهایی ندارد. فرمود:
«وَاللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا.» (3)
به خدا سوگند، این کفش بیارزش نزد من محبوبتر است از حکومت بر شما، مگر آن که حقّی را برپا سازم یا باطلی را براندازم.
امام (علیهالسلام) مقصد خود در حکومت را برپایی عدالت با همهی گسترهی آن میدانست، و در این جهت همت داشت، که سخن او در این باره چنین است:
«اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِی سُلْطَانٍ، وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَلَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ، فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ، وَتُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِکَ.» (4)
خدایا! تو خوب میدانی که آنچه از ما رفته است، نه به خاطر رغبت در قدرت بوده، و نه به خاطر رسیدن به چیزی از بهرههای ناچیز دنیا. بلکه مقصد ما آن است که نشانههای دین تو را به جامعه بازگردانیم، و اصلاح را در شهرهای تو آشکار نماییم، تا بندگان ستمدیدهات را امنیت فراهم آید، و حدود بر زمین ماندهات برپا گردد.
بیشتر بخوانید:جایگاه عدالت در حکومت نبوی
هرگونه اصلاح و بسامانی در بستر عدالت معنا مییابد، و منهای آن، نه مردمان به درستی برپایند، نه دین و دینداری در جای خود قرار دارد، و نه هیچ امر حکومتی به درستی پیش میرود. امام (علیهالسلام) با چنین نگاهی به عدالت، در عهدنامهی مالک اشتر فرموده است:
«إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَیْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِی الْبِلَادِ، وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِیَّةِ و إِنَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلَّا بِسَلَامَةِ صُدُورِهِمْ، وَ لَا تَصِحُّ نَصِیحَتُهُمْ إِلَّا بِحِیطَتِهِمْ عَلَى وُلَاةِ الْأُمُورِ، وَ قِلَّةِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ، وَ تَرْکِ اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ.» (5)
بیگمان بهترین روشنایی چشم سرپرستان، پایدار شدن عدالت در کشور است، و پدیدار شدن دوستی صمیمانهی شهروندان؛ و دوستیشان جز با سالم شدن سینههایشان [از کینه و بیاعتمادی و سوءظن] پدیدار نمیگردد. و نیکخواهی شهروندان تنها هنگامی به درستی پدیدار میشود که [به سبب پاسداشت حقوقشان و ادارهی درست امورشان به وسیلهی سرپرستان] برگرد سرپرستان بمانند، و دوام حکومت آنان را سنگین نشمارند، و از کند شمردن سرآمد و پایان روزگارشان دست بردارند. امام علی(علیهالسلام) ستم به شهروندان از جانب زمامداران را، بزرگترین گناه و تجاوز، و به منزلهی اعلام جنگ با خداوند میدانست، و در این باره در عهدنامهی مالک اشتر سخت هشدار داده عدالت در حکومت موجب میشود که امکانات مساوی برای پیشرفت و تعالی فراهم شود، و هر کس بدانچه استحقاق دارد دست یابد، و در وضع قانون و اجرای آن مساوات و رعایت شود و تبعیضی بر کسی نرود، و تفاوتها و امتیازات بر مبنای صلاحیت و استحقاق باشد. لازمهی پایداری عدالت در کشور، رویکرد همه جانبه به عدالت و پرهیز از تجزیهگری در عدالت است، که در این صورت نظام مطلوب برقرار و عدالت پایدار شکل میگیرد. (6)
«الْعَدْلُ نِظَامُ الإمْرَةِ.» (7)
عدالت، نظامبخش حکومت است.
پایبندی امام علی (علیهالسلام) به عدالت در حکومت
امام علی (علیهالسلام) حکومت خود را بر مبنای عدالت آغاز کرد، و در چارچوب عدالت پیش برد، و هرگز دربارهی دوست و دشمن از عدالتورزی دور نشد، چنان که در ابتدای حکومت خویش، پس از اقدام برای بازگرداندن داراییهای عمومیِ به غارت رفته، فرمود:«وَاللهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الاِْمَاءُ، فَإِنَّ فی العَدْلِ سَعَةً، وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ العَدْلُ فَالجَوْرُ عَلَیْهِ أَضیَقُ.» (8)
به خدا سوگند، اگر زمینی را بیابم که به کابین زان رفته، و یا بهای خریداری کنیزکان شده باشد، بیگمان آن را بازمیگردانم، که در عدالت گشایش است. و هر که عدالت بر او تنگ آید، بیعدالتی بر وی تنگتر آید.
عدالت در حکومت علی (علیهالسلام) شامل همه بود، و او اجازه نمیداد به کسی ستمی رود و میفرمود:
«عَلَیْکَ بِالْعَدْلِ فِی الصِّدِیقِ وَ العَدُوِّ.» (9)
بر تو باد به عدالتورزی دربارهی دوست و دشمن.
همچنین در عهدنامهی مالک اشتر فرمود:
«عَلَیکَ بِالعَدْلِ فِی حُکْمِکَ إِذَا انْتَهَتِ الأُمُورُ إِلَیْکَ؛ وَأَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِیبِ وَالْبَعِیدِ؛ وَ کُنْ فِی ذَلِکَ صَابِراً مُحْتَسِباً. وَ افْعَلْ ذلِکَ بِقَرابَتِکَ حَیْثُ وَقَعَ، وَ ابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا یَثْقُلُ عَلَیْهِ مِنْهُ، فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذلِکَ مَحْمُودَةٌ.» (10)
چون کارها را به داوری تو آرند، در حکم خویش عدالت را پاس دار، و در اجرای حق دربارهی نزدیک و دور [و دوست و دشمن] پایداری کن؛ و با خویشاوندان و نزدیکانت نیز در هر مرتبهای که باشند، چنین کن، هر چند بر آنان گران آید، و به فرجام حق و عدالت بنگر که سرانجامش پسندیده است.
امام علی(علیهالسلام) ستم به شهروندان از جانب زمامداران را، بزرگترین گناه و تجاوز، و به منزلهی اعلام جنگ با خداوند میدانست، و در این باره در عهدنامهی مالک اشتر سخت هشدار داده و فرموده است:
«أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ، وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِکَ، وَ مَنْ لَکَ فِیهِ هَوًى مِنْ رَعِیَّتِکَ، فَإِنَّکَ إِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ! وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ کَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ، وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ، وَ کَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى یَنْزِعَ أَوْ یَتُوبَ.» (11)
از جانب خودت و خاندان ویژهات، و از جانب هر کس از شهروندانت که به او گرایش و وابستگی داری، دادِ خدا و مردم را بده، زیرا اگر چنین نکنی ستم کردهای. و هر که به بندگان خدا ستم کند، خداوند به جای بندگانش به دادستانی از او برخیزد، و دلیل او را [در دادگاه دادگری] باطل و نابود سازد، و او با خدا پیوسته در جنگ باشد تا آن که دست بکشد و توبه آرد.
رفتارشناسیِ حکومتی امام علی (علیهالسلام) بیانگر آن است که او در پاسداشت عدالت، هیچ کوتاهی روا نداشت و میان دوست و دشمن، در آن تفاوتی نگذاشت، نمونههای فراوان در مباحث گذشته گویای این واقعیت است، اُمّ هیثم نخعی از اصحاب علی (علیهالسلام) و از مفاخر زنان شاعر شیعه، در بیتی از مرثیهی سوزناک خود دربارهی شهادت جلوهی تامّ عدالت، در توصیف حقخواهی و عدالتمداری امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) چنین سروده است:
یُقیِمُ الْحَقَّ لَا یَرْتَابُ فِیهِ *** وَ یَعْدِلُ فِی الْعَدَی و الأَقْرَبِینَا (12)
حق را بی هیچ تردیدی برپا میدارد، و در میان دشمنان و نزدیکان به عدالت رفتار مینماید.
بیشتر بخوانید:عدالت در ساختار اداری حکومت علی (ع)
پینوشتها:
1. نهجالبلاغه، خطبهی 3.
2. مجموعه آثار سیدمحمود طالقانی، ج 8، مباحث اقتصادی، صص 266-267.
3. نهجالبلاغه، خطبهی 33.
4. همان، کلام 131.
5. همان، نامهی 53.
6. دلالت دولت: آیین نامهی حکومت و مدیریت در عهدنامهی مالک اشتر، ص 406.
7. غررالحکم، ج 1، ص 40؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 42.
8. نهجالبلاغه، کلام 15.
9. عیون الحکم و المواعظ، ص 334؛ مستدرک الوسائل؛ ج 11، ص 320؛ جامع أحادیث الشیعة، ج 14، ص 290.
10. تحف العقول، ص 97؛ بحارالانوار، ج 77، ص 261؛ نهج السعادة فی مستدرک نهجالبلاغة، ج 5، صص 112-113.
11. نهجالبلاغه، نامهی 53.
12. الاستیعاب، ج 3، ص 67؛ اسدالغابة، ج 3، ص 621؛ تهذیب الکمال، ج 20، ص 489؛ الوافی بالوفیات، ج 21، ص 277؛ سبل الهدی و الرشاد، ج 11، ص 307؛ أعیان الشیعة، ج 3، ص 489.
دلشاد تهرانی، مصطفی؛ (1394)، سبک زندگی در نهجالبلاغه (سیرهشناسی): عدالت، تهران: انتشارات دریا، چاپ اول