نویسنده: علی جعفری
ایدهای برای نزدیک شدن مساجد شهری به مسجد تراز اسلامی (1)
1. درک «مسجد» به مثابه جغرافیایی چندکارکردی که حضور در آن متضمن بهرهمندی از انواع خدمات معنوی، اجتماعی، سیاسی، آموزشی، اقتصادی و حتی تفرجی و تفریحی باشد، نوعی تلقی نسبتاً جدید است که همگام با پیروزی انقلاب اسلامی متبلور گردید و به موازات تعالی و رشد آن شناخته شدهتر و جاافتادهتر شد. شکوفایی جنبههای جدیدتر و ناشناختهتر مساجد در فرایند انقلاب و سپس دفاع مقدس، کلیشهی صرفاً عبادی مسجد را به تدریج تکمیلتر کرد.
2. این تلقی از مسجد، به عنوان کانون حیات طیبهی اسلامی، البته ریشههای عمیقی در تلقی از اسلام به مثابه دین دنیا و آخرت دارد. وقتی اسلام، خود دینی چند بُعدی است، چگونه عبادتگاه برآمده از آن ممکن است صرفاً در حد «نیایشگاه» باقی بماند؟ دایرهی مفهومی عبادت در اسلام، گسترهای بسیار فراتر از نیایش با معبود دارد؛ در اسلام علاوه بر آیینهای ارتباط با خداوند، انواع رفتارها و آیینهایی مربوط به ارتباط انسان با خود، با انسانهای دیگر، با طبیعت، با حیوانات و... ذیل مفهوم عبادت قرار میگیرد. عبادتگاه اسلامی علاوه بر اینکه کانونی برای ارتباط انسان با خداوند به شمار میرود، واجد جنبههای به غایت آشکار و غلیظی از ارتباطات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... است. این واقعیت به طور طبیعی ماهیتی چندکارکردی به مسجد میبخشد. «پیوند بوستانهای شهری با مساجد شهری»، علاوه بر اینکه تقویت گفتمان فرهنگی مساجد را در پی دارد، زمینهی نرمی برای سامان فرهنگی و ارتقای اخلاقی تفرجگاههای شهری است. تبدیل شدن پارک به گذرگاه متدینان، خود به خود در ارتقای استانداردهای اجتماعی و اخلاقی آن بسیار مؤثر است؛ در عین حال که در جذب بسیاری از پارک رفتهها به مسجد و برقرار ارتباطات مثبت بین اهل مسجد و غیر اهل مسجد ایفای نقش میکند. 3. همنشینی امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی تفریحی با مسجد، در افقی بلندتر به معنی تعریف شدن همهی این کارکردها و ظرفیتها ذیل کلیت گفتمان دیانت و معنویت اسلامی است. اسلام به مثابه دینی تمام عیار و همه فن حریف، در خصوص انواع ساحتهای حیات، واجد برنامه و رویه است. اسلام هیچ بُعدی از ابعاد حیات مادی و معنوی را از قلم شرعی خود نینداخته و بنا داشته تا متناسب با گفتمان توحیدی خود، تلقی مشخصی را از حوزههای گوناگون لازمهی حیات انسانی به دست دهد. بنابراین، منظور از چند بُعدی بودن مسجد، صرف همنشینی جنبههای معنوی با جنبههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... نیست؛ بلکه در سطحی بالاتر به معنی وابستگی معنایی و هویتی ناسبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی تفریحی به مناسبات الهی و توحیدی است. به عبارت دیگر، ظرفیتهای سیاسی، اقتصادی، آموزشی، هنری، اجتماعی، ورزشی، نظامی، تفریحی مسجد، در وضعیت بی طرفانهای نسبت به گفتمان توحیدی آن قرار ندارد؛ بلکه همه ذیل آن گفتمان معنادار میشود. با صراحت بیشتر، کارکرد اقتصادی، سیاسی، رسانهای و تفریحی مسجد با اقتصاد، سیاست، تفریح و رسانهی غیرمسجدی، واجد تفاوتهای آشکاری است.
4. مسجد، نه بوم زیستی بریده از جامعه، بلکه هستهی اصلی زندگی جمعی است. در وضعیت ایدهآل، حتی فیزیک مسجد به کانون جغرافیایی محلی تبدیل میشود. وقتی در نظام استاندارد شهرسازی اسلامی، تولد یک محله یا شهر باید از تبلور مسجد شهر آغاز میشود، به این دلیل است که مسجد، هسته و کانون اصلی شهر محسوب میشود. بنابراین، تفکیک بین جغرافیاهای تفریحی، آموزشی، ورزشی یا خدماتی از مسجد بی معناست. مسجد کانون شهر است؛ یعنی مسجد کانون بازار، مدرسه، ورزشگاه و حتی بوستان و تفرجگاه است و همهی این نهادها از اقمار مسجد و فرع بر آن محسوب میشود. با وجود این، از اواسط حکومت پهلوی اول که جریان شهرسازی مدرن، فضای اصلی اغلب شهرهای مهم کشور را شکل داد، در رویکردی کاملاً معکوس عمل شد.
نقطهی تمرکز این نوشتار بر دوگانگی مشهور «پارک و مسجد» در معماری شهرهای ایران است. سنت سکولار شهرسازی قریب به اتفاق پارکهای شهری ایران را در انقطاع غلیظی از مسجد شکل داد و جالبتر اینکه اغلب مساجد شهری نیز در انقطاع کاملی از فضاهای تفرجی و بوستانی قرار گرفتهاند. این سنت شهرسازانه، به رغم پیروزی انقلاب اسلامی و تقویت نگرشهای چند بُعدی به مسجد کمابیش برقرار مانده است؛ چنان که اغلب پارکهای بزر و کوچک احداث شده پس از انقلاب هم فواصل دوری از مساجد به وجود آمده است. پارکهای پساانقلابی که اغلب پیشاانقلابی مینماید، نه تنها جنبهی پیرامونی نسبت به مساجد ندارد؛ بدین معنی که ادامهی مسجد محسوب نمیشود؛ بلکه حتی بسیاری از آنها در مجموعه خدمات داخلی خود نیز فاقد خدمت مذهبی مسجدی است. در اغلب آنها «مسجد» به مثابه یک نیایشگاه عبادی کوچک، بخوانید نمازخانه، در نظر گرفته شده و بدان اکتفا شده است.
5. «پیوند بوستانهای شهری با مساجد شهری»، علاوه بر اینکه تقویت گفتمان فرهنگی مساجد را در پی دارد، زمینهی نرمی برای سامان فرهنگی و ارتقای اخلاقی تفرجگاههای شهری است. تبدیل شدن پارک به گذرگاه متدینان، خود به خود در ارتقای استانداردهای اجتماعی و اخلاقی آن بسیار مؤثر است؛ در عین حال که در جذب بسیاری از پارک رفتهها به مسجد و برقرار ارتباطات مثبت بین اهل مسجد و غیر اهل مسجد ایفای نقش میکند. در این راستا، پیشنهاد مشخص این نوشتار، لحاظ «نسبت پارک و مسجد» در معماری شهرهای جدید، همچنین احداث پارک- مساجدهای جدید در شهرهای قدیمی است. حتی میتوان به نهضت احداث مساجد بزرگ، زیبا و تمام عیار در همهی پارکهای بزرگ کشور فکر کرد.
6. اجازه بدهید در خصوص مزیتهای برآمده از پیوند پارک با مسجد، قدری بیشتر تخیل کنیم:
- از ثمرات نقد پیوند پارک با مسجد، فراهم آمدن فضای بازی کودکانه و تکاپوی نوجوانانه برای بچههای مسجد است. در ساختار معماری بسیاری از مساجد ایران، کاربریهای کودکانه و نوجوانانه لحاظ نشده است. ساختمان مساجد عمدتاً با این تلقی که کانونی برای بهرهمندی بزرگسالان است، طراحی شده است. اغلب سازههای کنونی، حضور کودکان و نوجوانان را به شرطی برمیتابد که آنها هم به مثابه بزرگسالان رفتار کنند. در غیر این صورت، عنصر نامطلوب تلقی شده و با تذکر و هشدار مواجه میشوند. پارک دارشدن مساجد، آنها را برای کودکان و نوجوانان معنادارتر میکند. اینکه تفریح و تکاپوی پارکی، تحت تابلوی مسجد صورت پذیرد و «بازی» هم نوعی فعالیت مسجدی به شمار آید، در ترمیم انگارهی بزرگسالگرای مساجد ایران به سوی انگارهای همه نسلی بسیار مؤثر است. بسیاری از بچهها مسجدی نمیشوند؛ چون اساساً نسبتی بین خود و آن احساس نمیکنند. به رغم اینکه به همت برخی اقمار پساانقلابی مساجد مثل پایگاههای بسیج و کانونهای فرهنگی هنری، بهرههای کودکانه و نوجوانانهتری برای مساجد فراهم آمده است، اما ساختار فیزیکی اغلب مساجد فاقد این اقتضاست و زبانی برای ارتباط گیری با نسلهای جدید ندارد، یعنی، بچهها برای هم صحبتی و رفاقت با مسجد باید صبر کنند تا بزرگ شوند. این شرایط مضیق اگر با چاشنی تذکرها و انذارهای بزرگترهای مسجد ترکیب شود، احتمال ریزش بدنهی نوجوان و حتی جوان را افزایش خواهد داد.
- پارکدار شدن مساجد، مزیتهای ویژهای برای پدران و خصوصاً مادران دارد. بسیاری از اولیا برای نگهداری بچهها در مسجد دچار مشقت میشوند. بازی و تکاپوی بچهها در کوچه و خیابان اطراف مسجد نیز به نگرانی و دلشورگی دائمی میانجامد. دست و پنجه نرم کردن با این واقعیت دشوار در خصوص مادران دارای کودکان کمتر از هفت سال به وفور به چشم میخورد.
- توسعهی پارکهایی که دیگر به مثابه حریم مساجد درک میشود، برای نسل روبه رشد پیرسال کشور، کارکردهای جدی دارد. اینکه پیرمردها و پیرزنهای مسجدی در بازههای زمانی قبل یا بعد از آیینهای نماز جماعت، فرصتی برای همنشینی، استراحت و گپ و گفت روزانه داشته باشند، بسیار مغتنم است. وضعیت جسمی و روحی بسیاری از پیرسالان یارای حرکت تک مرحلهای و یک راست از خانه به مسجد و از مسجد به خانه نیست. همچنین، آنها میل شدیدی به هم صحبتی، دردودل و روابط انسانی دارند که در اختیار داشتن حداکثری این امکان در فضای داخلی مسجد نه ممکن و نه مطلوب است.
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.
1. درک «مسجد» به مثابه جغرافیایی چندکارکردی که حضور در آن متضمن بهرهمندی از انواع خدمات معنوی، اجتماعی، سیاسی، آموزشی، اقتصادی و حتی تفرجی و تفریحی باشد، نوعی تلقی نسبتاً جدید است که همگام با پیروزی انقلاب اسلامی متبلور گردید و به موازات تعالی و رشد آن شناخته شدهتر و جاافتادهتر شد. شکوفایی جنبههای جدیدتر و ناشناختهتر مساجد در فرایند انقلاب و سپس دفاع مقدس، کلیشهی صرفاً عبادی مسجد را به تدریج تکمیلتر کرد.
2. این تلقی از مسجد، به عنوان کانون حیات طیبهی اسلامی، البته ریشههای عمیقی در تلقی از اسلام به مثابه دین دنیا و آخرت دارد. وقتی اسلام، خود دینی چند بُعدی است، چگونه عبادتگاه برآمده از آن ممکن است صرفاً در حد «نیایشگاه» باقی بماند؟ دایرهی مفهومی عبادت در اسلام، گسترهای بسیار فراتر از نیایش با معبود دارد؛ در اسلام علاوه بر آیینهای ارتباط با خداوند، انواع رفتارها و آیینهایی مربوط به ارتباط انسان با خود، با انسانهای دیگر، با طبیعت، با حیوانات و... ذیل مفهوم عبادت قرار میگیرد. عبادتگاه اسلامی علاوه بر اینکه کانونی برای ارتباط انسان با خداوند به شمار میرود، واجد جنبههای به غایت آشکار و غلیظی از ارتباطات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... است. این واقعیت به طور طبیعی ماهیتی چندکارکردی به مسجد میبخشد. «پیوند بوستانهای شهری با مساجد شهری»، علاوه بر اینکه تقویت گفتمان فرهنگی مساجد را در پی دارد، زمینهی نرمی برای سامان فرهنگی و ارتقای اخلاقی تفرجگاههای شهری است. تبدیل شدن پارک به گذرگاه متدینان، خود به خود در ارتقای استانداردهای اجتماعی و اخلاقی آن بسیار مؤثر است؛ در عین حال که در جذب بسیاری از پارک رفتهها به مسجد و برقرار ارتباطات مثبت بین اهل مسجد و غیر اهل مسجد ایفای نقش میکند. 3. همنشینی امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی تفریحی با مسجد، در افقی بلندتر به معنی تعریف شدن همهی این کارکردها و ظرفیتها ذیل کلیت گفتمان دیانت و معنویت اسلامی است. اسلام به مثابه دینی تمام عیار و همه فن حریف، در خصوص انواع ساحتهای حیات، واجد برنامه و رویه است. اسلام هیچ بُعدی از ابعاد حیات مادی و معنوی را از قلم شرعی خود نینداخته و بنا داشته تا متناسب با گفتمان توحیدی خود، تلقی مشخصی را از حوزههای گوناگون لازمهی حیات انسانی به دست دهد. بنابراین، منظور از چند بُعدی بودن مسجد، صرف همنشینی جنبههای معنوی با جنبههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... نیست؛ بلکه در سطحی بالاتر به معنی وابستگی معنایی و هویتی ناسبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی تفریحی به مناسبات الهی و توحیدی است. به عبارت دیگر، ظرفیتهای سیاسی، اقتصادی، آموزشی، هنری، اجتماعی، ورزشی، نظامی، تفریحی مسجد، در وضعیت بی طرفانهای نسبت به گفتمان توحیدی آن قرار ندارد؛ بلکه همه ذیل آن گفتمان معنادار میشود. با صراحت بیشتر، کارکرد اقتصادی، سیاسی، رسانهای و تفریحی مسجد با اقتصاد، سیاست، تفریح و رسانهی غیرمسجدی، واجد تفاوتهای آشکاری است.
4. مسجد، نه بوم زیستی بریده از جامعه، بلکه هستهی اصلی زندگی جمعی است. در وضعیت ایدهآل، حتی فیزیک مسجد به کانون جغرافیایی محلی تبدیل میشود. وقتی در نظام استاندارد شهرسازی اسلامی، تولد یک محله یا شهر باید از تبلور مسجد شهر آغاز میشود، به این دلیل است که مسجد، هسته و کانون اصلی شهر محسوب میشود. بنابراین، تفکیک بین جغرافیاهای تفریحی، آموزشی، ورزشی یا خدماتی از مسجد بی معناست. مسجد کانون شهر است؛ یعنی مسجد کانون بازار، مدرسه، ورزشگاه و حتی بوستان و تفرجگاه است و همهی این نهادها از اقمار مسجد و فرع بر آن محسوب میشود. با وجود این، از اواسط حکومت پهلوی اول که جریان شهرسازی مدرن، فضای اصلی اغلب شهرهای مهم کشور را شکل داد، در رویکردی کاملاً معکوس عمل شد.
نقطهی تمرکز این نوشتار بر دوگانگی مشهور «پارک و مسجد» در معماری شهرهای ایران است. سنت سکولار شهرسازی قریب به اتفاق پارکهای شهری ایران را در انقطاع غلیظی از مسجد شکل داد و جالبتر اینکه اغلب مساجد شهری نیز در انقطاع کاملی از فضاهای تفرجی و بوستانی قرار گرفتهاند. این سنت شهرسازانه، به رغم پیروزی انقلاب اسلامی و تقویت نگرشهای چند بُعدی به مسجد کمابیش برقرار مانده است؛ چنان که اغلب پارکهای بزر و کوچک احداث شده پس از انقلاب هم فواصل دوری از مساجد به وجود آمده است. پارکهای پساانقلابی که اغلب پیشاانقلابی مینماید، نه تنها جنبهی پیرامونی نسبت به مساجد ندارد؛ بدین معنی که ادامهی مسجد محسوب نمیشود؛ بلکه حتی بسیاری از آنها در مجموعه خدمات داخلی خود نیز فاقد خدمت مذهبی مسجدی است. در اغلب آنها «مسجد» به مثابه یک نیایشگاه عبادی کوچک، بخوانید نمازخانه، در نظر گرفته شده و بدان اکتفا شده است.
5. «پیوند بوستانهای شهری با مساجد شهری»، علاوه بر اینکه تقویت گفتمان فرهنگی مساجد را در پی دارد، زمینهی نرمی برای سامان فرهنگی و ارتقای اخلاقی تفرجگاههای شهری است. تبدیل شدن پارک به گذرگاه متدینان، خود به خود در ارتقای استانداردهای اجتماعی و اخلاقی آن بسیار مؤثر است؛ در عین حال که در جذب بسیاری از پارک رفتهها به مسجد و برقرار ارتباطات مثبت بین اهل مسجد و غیر اهل مسجد ایفای نقش میکند. در این راستا، پیشنهاد مشخص این نوشتار، لحاظ «نسبت پارک و مسجد» در معماری شهرهای جدید، همچنین احداث پارک- مساجدهای جدید در شهرهای قدیمی است. حتی میتوان به نهضت احداث مساجد بزرگ، زیبا و تمام عیار در همهی پارکهای بزرگ کشور فکر کرد.
6. اجازه بدهید در خصوص مزیتهای برآمده از پیوند پارک با مسجد، قدری بیشتر تخیل کنیم:
- از ثمرات نقد پیوند پارک با مسجد، فراهم آمدن فضای بازی کودکانه و تکاپوی نوجوانانه برای بچههای مسجد است. در ساختار معماری بسیاری از مساجد ایران، کاربریهای کودکانه و نوجوانانه لحاظ نشده است. ساختمان مساجد عمدتاً با این تلقی که کانونی برای بهرهمندی بزرگسالان است، طراحی شده است. اغلب سازههای کنونی، حضور کودکان و نوجوانان را به شرطی برمیتابد که آنها هم به مثابه بزرگسالان رفتار کنند. در غیر این صورت، عنصر نامطلوب تلقی شده و با تذکر و هشدار مواجه میشوند. پارک دارشدن مساجد، آنها را برای کودکان و نوجوانان معنادارتر میکند. اینکه تفریح و تکاپوی پارکی، تحت تابلوی مسجد صورت پذیرد و «بازی» هم نوعی فعالیت مسجدی به شمار آید، در ترمیم انگارهی بزرگسالگرای مساجد ایران به سوی انگارهای همه نسلی بسیار مؤثر است. بسیاری از بچهها مسجدی نمیشوند؛ چون اساساً نسبتی بین خود و آن احساس نمیکنند. به رغم اینکه به همت برخی اقمار پساانقلابی مساجد مثل پایگاههای بسیج و کانونهای فرهنگی هنری، بهرههای کودکانه و نوجوانانهتری برای مساجد فراهم آمده است، اما ساختار فیزیکی اغلب مساجد فاقد این اقتضاست و زبانی برای ارتباط گیری با نسلهای جدید ندارد، یعنی، بچهها برای هم صحبتی و رفاقت با مسجد باید صبر کنند تا بزرگ شوند. این شرایط مضیق اگر با چاشنی تذکرها و انذارهای بزرگترهای مسجد ترکیب شود، احتمال ریزش بدنهی نوجوان و حتی جوان را افزایش خواهد داد.
- پارکدار شدن مساجد، مزیتهای ویژهای برای پدران و خصوصاً مادران دارد. بسیاری از اولیا برای نگهداری بچهها در مسجد دچار مشقت میشوند. بازی و تکاپوی بچهها در کوچه و خیابان اطراف مسجد نیز به نگرانی و دلشورگی دائمی میانجامد. دست و پنجه نرم کردن با این واقعیت دشوار در خصوص مادران دارای کودکان کمتر از هفت سال به وفور به چشم میخورد.
- توسعهی پارکهایی که دیگر به مثابه حریم مساجد درک میشود، برای نسل روبه رشد پیرسال کشور، کارکردهای جدی دارد. اینکه پیرمردها و پیرزنهای مسجدی در بازههای زمانی قبل یا بعد از آیینهای نماز جماعت، فرصتی برای همنشینی، استراحت و گپ و گفت روزانه داشته باشند، بسیار مغتنم است. وضعیت جسمی و روحی بسیاری از پیرسالان یارای حرکت تک مرحلهای و یک راست از خانه به مسجد و از مسجد به خانه نیست. همچنین، آنها میل شدیدی به هم صحبتی، دردودل و روابط انسانی دارند که در اختیار داشتن حداکثری این امکان در فضای داخلی مسجد نه ممکن و نه مطلوب است.
پینوشتها:
1. خمیرمایهی اصلی این ایده را از همسر خانه دارم، سرکار خانم نعیمه درّی صفت، کارشناس تکنولوژی آموزشی، دریافت کردم.
منبع مقاله :جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.