بازرگانی و فعالیت اقتصادی در قرآن

فعالیت اقتصادی مبتنی بر مبادله‌ی کالاها بین مردم. زبان قرآن آکنده از واژگان بازار چه در کاربردهای روزمره و حقیقی و چه در استعمال‌های مجازی است. در قرآن به شیوه‌ی انجام فعالیت‌های تجاری در بین مردم به مثابه مسئله‌ای
يکشنبه، 19 فروردين 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بازرگانی و فعالیت اقتصادی در قرآن
 بازرگانی / فعالیت اقتصادی در قرآن

نویسنده: اندرو ریپین
مترجم: سید علی آقایی
فعالیت اقتصادی مبتنی بر مبادله‌ی کالاها بین مردم. زبان قرآن آکنده از واژگان بازار چه در کاربردهای روزمره و حقیقی و چه در استعمال‌های مجازی است. در قرآن به شیوه‌ی انجام فعالیت‌های تجاری در بین مردم به مثابه مسئله‌ای اخلاقی و موضوع نظم اجتماعی پرداخته شده است. مثلاً قوانین حاکم بر پیمان‌ها و قراردادها و نیز اصول عام اقتصادی در متن قرآن جای گرفته‌اند و در شریعت به کار گرفته شده‌اند تا ساختارهای حقوقی جامعه را سامان دهند. به جنبه‌های مختلف این موضوع ذیل بسیاری از مدخل‌های این دایرة المعارف پرداخته شده است: نک. نقض عهد و امانت؛ عقد و پیمان؛ دین؛ اقتصاد؛ بازار؛ اندازه‌گیری؛ اموال؛ خرید و فروش؛ ربا؛ وزن‌ها و مقدارها. مسئله‌ی اصلی در مدخل حاضر اصطلاحاتی است که گاه سازنده‌ی اصطلاح شناسی‌ای دینی- تجاری تلقی شده‌اند و شامل مجموعه واژه‌هایی هستند که با بازرگانی و تجارت پیوند خورده‌اند و به منظور فراهم آوردن مبنایی اخلاقی برای ساختارهای اجتماع به کار گرفته شده‌اند. پژوهش‌های علمی جدید این زبان را مبنایی برای بازسازی ماهیت جامعه‌ی پیش از اسلام، ظهور اسلام و جایگاه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در جامعه‌اش دانسته‌اند. چارلز توری در رساله‌اش به سال 1892 با تحلیل گزیده‌ای از واژگان مربوط ابعاد اساسی فهم حوزه‌ی معناشناختی مربوط به بازرگانی و تجارت در قرآن را مشخص کرده است؛ آثار بعدی که به طورکلی به مجاز پرداخته‌اند این تعریف را نظام‌مندتر کرده‌اند (نک. Sabbagh, Metaphore, 212-216، که «روابط بازرگانی و اقتصادی» را ذیل «زندگی شهری» از زیر مجموعه‌های «زندگی اجتماعی» طبقه‌بندی کرده است؛ و Sister, Metaphern, 141-142، که «زندگی اجتماعی» را ذیل «انسان و زندگی او» جای داده است)، اما چهارچوب اصلی این تلقی کاملاً ثابت مانده است. "در قرآن، نمونه‌های فراوانی از اهمیت «صدقه‌های» داوطلبانه در طرح‌های (اقتصادی) جامعه‌ی نوپای مدینه وجود دارد. به مردان امر شده است که به خدا و رسولش ایمان آورند و از اموال خویش انفاق کنند. توری از «فضای تجاری» عام در قرآن سخن گفته و واژگانی را که به این زمینه مربوط‌اند، در پنج گروه اصلی طبقه‌بندی کرده است:
1. اصطلاحات بازار: «حساب» (محاسبه کردن) سی و نه بار به علاوه‌ی بسیاری از مشتقات فعلی مربوط به کار رفته است؛ «أحصی» (شمردن) ده بار؛ «وَزَنَ» (وزن کردن) هفت بار به علاوه‌ی «میزان» (ترازو) شانزده بار؛ «مِثقال» (وزن) هشت بار به علاوه‌ی موارد فعلی و وصفی مربوط.
2. اصطلاحات کار: «جزاء» (اجرت) چهل و دو بار همراه با بسیاری از کاربردهای فعلی وابسته به کار رفته است؛ «ثواب» و «مَثوبة» (پاداش) پانزده بار به علاوه‌ی استعمال‌های فعلی مربوط؛ «أجر» (جـ أجور؛ مزد) صد و هفت بار؛ «وَفّی» (حق را پرداختن) نوزده بار و معمولاً در کنار «مزد»؛ «کَسَبَ» (به دست آوردن) شصت و دو بار.
3. اصطلاحات تجاری سلبی: «خَسِرَ» (ضرر کردن) شصت و پنج بار در صیغه‌های مختلف فعلی و اسمی به کار رفته است: «بَخَسَ» (فریب دادن) هفت بار در صیغه‌های مختلف ؛ «ظَلَمَ» (بد کردن) به کرّات به کار رفته و همچنین «ظالمون» به اصطلاحی اخلاقی و عام برای «بدکاران» بدل شده است؛ «ألَتَ» (فریب دادن) یک بار؛ «نَقَصَ» (کاستن) ده بار در صیغه‌های متفاوت.
4. اصطلاحات تجاری ایجابی: «شَری» و «اشترَی» (فروختن) بیست و پنج بار؛ «باعَ» (فروختن، معامله کردن) پانزده بار در صیغه‌های مختلف؛ «تجارة» (خرید و فروش کردن) نه بار؛ «ثَمَن» (بها) یازده بار؛ «رَبحَ» (سود بردن) یک بار.
5. اصطلاحات مالی: «قَرَضَ» (وام دادن) سیزده بار در صیغه‌های مختلف؛ «أسلَفَ» (پیش پرداخت کردن) دو بار؛ «رَهین» و «رِهان» (وثیقه) سه بار.
بدین ترتیب، اصطلاحات گسترده‌اند و سیاق‌هایی که در آنها به کار رفته‌اند متنوع‌اند، که خود حاکی از آن است که این حوزه از زبان تا چه حد متن (قرآن) را پوشش داده است. سه سیاق کاربرد این اصطلاحات (در قرآن) را می‌توان جدا ساخت که هرچند همسو با مضامین کلی قرآن‌اند، دامنه‌ی کامل کاربست این واژگان را نیز بیان می‌کند: سیاق نقل داستان‌های پیامبران پیشین، سیاق قانون‌گذاری جامعه‌ی اسلامی و سیاق وصف جهان پس از مرگ. مثال‌های فراوانی را می‌توان ذکر کرد که موارد زیر تنها نمونه‌ای از آنهاست.
از هفت کاربرد مشتقات «بَخَسَ» به معنای «فریب دادن»، اولی آشکارا به فعالیت حقوقی آن زمان می‌پردازد، چراکه سیاق کلی به معاملات تجاری و حفظ اسناد مربوط است. در آیه‌ی 282 بقره که از نوشتن برای ثبت معامله سخن گفته شده آمده است «و از خدا که پروردگار اوست پروا نماید، و (از دین) چیزی نکاهد»، که فعل «لایَبخَس» (که در اینجا «نکاهد» ترجمه شده است) متضمن معنای «او نباید فریب دهد» است. سیاق آیه‌ی 85 اعراف درباره‌ی مدین و پیامبرش شعیب است، که به او امر شده است که به قومش بگوید: «(اموال مردم را) که قیمت نگذارید»، در اینجا فعل «لاتَبخَسوا» یعنی «آنها را درباره‌ی قیمتش فریب ندهید». در آیه‌ی 85 هود مجدداً همان عبارت از زبان شعیب نقل شده است، همان‌طور که در آیه‌ی 183 شعراء شعیب «قوم أیکه» را مخاطب قرار می‌دهد. در آیه‌ی 20 یوسف برادران یوسف او را به «بهایی تقلّبی» (بَخس) می‌فروشند، زیرا ارزشی برایش قائل نبودند. سیاق آیات 15-16 هود سخن از ثواب و عقاب از جانب خداست: «کسانی که زندگی این دنیا و زیور آن را بخواهند [جزای] کارهایشان را در آنجا به طور کامل به آنها می‌پردازیم- آنها فریب داده نخواهند شد (لایُبخَسونَ)- اما اینان در آخرت جز آتش نخواهند داشت». نهایتاً جنیان در آیه‌ی 13 جن از محاسبه‌ی واپسین چنین سخن می‌گویند: «کسی که به پروردگارش ایمان آورد از فریب (بَخس) یا بی‌عدالتی بیمی ندارد». بنابراین، این اصطلاحات پیرامون مسائل محوری مربوط به تاریخ رستگاری در گذشته، حال و آینده بسط یافته‌اند.
همین ملاحظات را درباره‌ی استعاره‌ی «ترازو» (میزان) نیز می‌توان داشت. تعبیر «پیمانه و ترازو را به عدالت پر کنید» (أوفوا المِکیالَ و المیزانَ بِالقسط) با درون مایه‌ای ثابت و با این نتیجه‌گیری پایانی در قرآن تکرار می‌شود: خدا فرمانروای آفرینش است همان‌گونه که انسان، اگر اخلاقی عمل کند، باید کارهای خودش را اداره کند. در آیات 84-85 هود، شعیب چنین موعظه کرده است: «ای قوم من، خدا را بپرستید، شما جز او معبودی ندارید. (در وزن کردن) پیمانه (المکیال) و ترازو (المیزان) را کم نکنید (لاتَبخَسوا). من می‌بینم که کارتان رونق دارد ولی از عذاب روزی فراگیر بر شما بیمناکم. ای قوم من، پیمانه (المکیال) و ترازو (المیزان) را عادلانه پُر کنید. مردم را درباره‌ی چیزهایشان فریب ندهید و تخم تباهی در زمین نکارید». همچنین واژه‌ی «میزان» در آیاتی با ماهیتی حقوقی خطاب به مؤمنان همان دوره آمده است. در آیه‌ی152 انعام به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) امر شده است که قاعده‌ای را به پیروانش اعلام کند که در آن همان واژه‌هایی که شعیب به کار برده بود استفاده شده است: «پیمانه و ترازو را به عدالت پر کنید». البته عموماً کاربرد استعاری واژه‌ی «میزان» در آیات مربوط به معاد دیده می‌شود که در نتیجه مشتمل بر اشاراتی به گذشته (دوران انبیای پیشین) و حال (جامعه‌ی معاصر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) است. آیه‌ی 47 انبیاء می‌گوید: «ترازوهای (الموازین) دادگسترانه را در روز قیامت می‌نهیم، پس هیچ نفسی (در) چیزی ستم نمی‌بیند». آیات دیگری که در آنها مفهوم ترازو در روز قیامت به کار رفته است عبارت‌اند از: آیات 7-8 اعراف؛ 102-103 مؤمنون؛ 6-9 قارعه و نظایر اینها. همچنین لازم به ذکر است که صورت فعلی وَزَنَ (وزن کردن) نیز در هر سه سیاق به کار رفته است.
کاربرد مفهوم «اَجر» (جـ اُجور؛ مزد) نیز در قرآن شایع است. هود در آیه‌ی 51 هود می‌گوید: «ای قوم من، برای این مزدی (اجر) از شما نمی‌خواهم؛ مزد من تنها بر عهده‌ی کسی است که مرا پدید آورده است؛ آیا نمی‌اندیشید؟» همین تعبیر در مجموعه داستان‌های پیامبران در آیات 105-191 شعراء پنج بار به ترتیب درباره‌ی نوح، هود، صالح، لوط و شعیب تکرار شده است. «اجور» (مزدها) در آیات مربوط به قوانین جامعه‌ی اسلامی (نساء: 24-25؛ مائده: 5؛ احزاب: 50؛ ممتحنه: 10) در اشاره به ازدواج و به مفهوم «کابین» (مَهر) و نیز هزینه‌ی معاش (نفقة) به کار رفته است. کاربردهای معادشناختی «اجر» فراوان است: «اجرشان نزد پروردگارشان آماده است»؛ تنها در سوره‌ی بقره پنج بار شکل‌های مختلف این تعبیر تکرار شده است (بقره: 62، 112، 262، 274 و 277).

بیشتر بخوانید: استقلال اقتصادی از منظر قرآن


بسیاری از محققان، بنابر اصول رهیافت تاریخی- فقه اللغوی، در بررسی این واژه‌ها، بر آن بوده‌اند تا ثابت کنند زبان قرآن بازتاب شرایط اجتماعی دوران محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. از این‌رو، تلقی آنان این بوده است که این زبان به پیامبران پیشین توسعه یافته و زندگی آنان به گونه‌ای بازگو شده است که حتی در سطح واژگانی که برای بیان افکار و درون‌مایه‌های مشترک به کار رفته‌اند، بازتاب دهنده‌ی شرایط حیات محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. این تلقی به مباحث معادشناسانه نیز بسط یافته است، با این توجیه که آن زبان به گونه‌ای به کار رفته است که مردم زمان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مفاهیم آخرت و روز قیامت را بهتر بتوانند درک کنند. پژوهش توری نگرش حاکم بر اغلب آثار بعدی را جهت داده است، آنجا که اظهار می‌دارد: «تصور محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از خدا، آن‌گونه که در قرآن عرضه شده است، از حیث مشخصه‌های اصلی تصویری نسبتاً جلالیت یافته از بازرگانی اهل مکه است. بعید است که می‌توانست به گونه‌ای دیگر باشد» (Commercial-theological, 15). به نظر توری، این واژه‌ها مجموعه‌ای از اصطلاحات را تشکیل می‌دهند که از کاربردهای عینی بازرگانی اخذ شده و در قرآن صبغه‌ی کلامی یافته‌اند. استلزامات تام و تمام این مفاهیم که شالوده‌ی کار توری را تشکیل می‌دهند، بعدها در آثار کسانی چون آنری لامنس، ماکسیم رودنسون، مونتگمری وات و بسیاری دیگر در نگاهشان به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و این دیدگاه که دگرگونی‌های اساسی اقتصادی و اجتماعی در ظهور اسلام نقشی تعیین کننده داشته‌اند بسط یافته است. شواهد نظریات اینان، دست کم تا حدی، در زبان قرآن و تأکیدات بارزگانی‌اش یافت می‌شود. مثلاً مطابق برداشت وات از قرآن، می‌توان جامعه‌ای گرفتار سرمایه‌داری فردگرایانه را تصور کرد که با مخالفت پیامبری داعیه‌دار عدالت اجتماعی مواجه شده است. این مضمون در کتاب‌های مهم وات، محمد در مکه و محمد در مدینه، آشکار است؛ برای نمونه، وات می‌گوید:
"در قرآن، نمونه‌های فراوانی از اهمیت «صدقه‌های» داوطلبانه در طرح‌های (اقتصادی) جامعه‌ی نوپای مدینه وجود دارد. به مردان امر شده است که به خدا و رسولش ایمان آورند و از اموال خویش انفاق کنند. صدقه‌های آنان وامی است که به خدا می‌دهند؛ او بیش از آنچه آنان انجام می‌دهند می‌داند؛ و به آنان دو برابر و بیش از آن بازپس خواهد دارد. (Medina, 252)."
وات به روشنی نشان می‌دهد که این محیط اجتماعی و قوانین حاکم بر آن در قالب زبانی که معمولاً برای سخن گفتن از خدا- اساس تلقی اصطلاح‌شناسی «تجاری- دینی»- به کار می‌رود، بازتاب یافته است.
نقد چنین برداشتی از متن قرآن در وهله‌ی نخست در آثاری مطرح شد که زمینه‌ساز تردیدهایی در باب شیوع و گستردگی فعالیت بازرگانی در عربستان پیش از اسلام بودند. پاتریشیا کرون نشان می‌دهد که در متون تاریخی عرب تنها جزئیات مبهمی از الگوی جامعه‌ی درگیر با مبادلات اقتصادی یافت می‌شود. وی با تأکید بر اینکه آنچه در متون کهن یونانی درباره‌ی تجارتی بالنده در سراسر عربستان آمده درباره‌ی حدوداً 600 سال پیش از ظهور اسلام است، می‌گوید که آثار نویسندگان مسلمان متأخر در پرتو داده‌های فراهم آمده درباره‌ی این دوران کهن تا حدودی خیالین قرائت شده است. او می‌گوید وقتی این متون به منظور فهم آنچه خود این متون می‌گویند، نه به منظور تحمیل تفسیر مفروض، خوانده شوند، اطلاعاتی که در اختیار ما هست هیچ تردیدی به جای نمی‌گذارند که واردات (مکیان) کالاهای اساسی و کالاهای رفاهی کم اهمیتی بوده‌اند که ساکنان عربستان همواره از مرزهای هلال حاصلخیز (خصیب) و جاهای دیگر تهیه می‌کردند، نه چنان‌که لامنس می‌گوید کالاهای تجملاتی که خود را با آنها تجهیز کنند و با خارج تجارت کنند. (Meccan trade, 150-151).
شایسته تأمل است که بدنه‌ی اصلی شعر کهن عربی، چه اصالتاً متعلق به پیش از اسلام باشند چه نباشند، گواهی برای این محیط تجاری به دست نمی‌دهد. چنان‌که پیترز متذکر می‌شود (Quest, 292)، شعر (جاهلی) «گواه فرهنگی کاملاً متفاوت است». قطعاً مکیان تجارت می‌کرده‌اند، اما اساساً در محدوده‌ی منطقه خود و در پاسخ به نیازهای اولیه‌شان و نه برای «نیازهای تجاری امپراتوری‌های پیرامونی» (Crone, Meccan trade, 151).
اما معلوم نیست که آیا چنین انتقاداتی می‌توانند فهم ما از واژگان قرآنی را کنار نهند. البته نویسندگانی چون کِنِت کِراگ به مشکلات تفسیر رایج اشاره کرده‌اند، اما بحث درباره‌ی چگونگی حل این مسئله دنبال نشده است. چنان‌که وی متذکر می‌شود:
با کمال تعجب، کلمه‌ی «تاجر» در قرآن به کار نرفته و «تجارة» نیز تنها نه بار آمده است، (با این حال) بازرگانی در زندگی‌ای که (در قرآن) ترسیم شده و در واژگانی که قرآن با آنها سخن می‌گوید مضمونی محوری است. (Event, 98).
افزون بر این، وقتی این مسئله در پس زمینه‌ی آن تردید اساسی درباره‌ی ماهیت تجارت پیش از اسلام در نظر گرفته شود، این پرسش به ذهن خطور می‌کند که آیا می‌توانیم اشارات به کالاهای تجاری نظیر خرما، طلا و نقره در قرآن را همچون شاهدی تاریخی برای پس زمینه‌ی زمانی و مکانی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تلقی کنیم. (Heck, Arabia without spices).
پاسخی به این پرسش از رهگذر تحقیقی تازه درباره‌ی این واژگان در پرتو مجازهای دینی کتاب مقدس و عموم ادیان خاور نزدیک می‌توان به دست آورد. یکی از وجوه بحث توری در تلقی این واژگان که پیوندی را که او میان این اصطلاحات خاص و محیط تاریخی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) برقرار می‌سازد توجیه می‌کند، این تأکید اوست که «یهودیت و مسیحیت با محاسبه‌ی ریاضی در روز قیامت بیگانه‌اند» (Commercial-theological, 14). این گزاره به خوبی نمایانگر وضعیت پژوهش‌ها در آستانه‌ی قرن بیستم است، اما حفظ چنین موضعی دیگر میسر نیست. خود توری یادآوری می‌شود (Commercial-theological,17 n. 3) که دریافته است که استعاره‌ی ترازو که درباره‌ی روز قیامت به کار رفته است در دین مصری یافت می‌شود. امروزه کاملاً روشن است که این مطلب تنها بیانگر سطح روابطی است که درباره‌ی پیوند قرآن با نمادپردازی روز قیامت در جهان اساطیری خاور نزدیک می‌توان بیان داشت. این نظرگاه معادشناختی نظرگاه عدالت است و استعاره‌هایی که برای این منظور به کار رفته است در زبان‌های دینی خاور نزدیک متداول‌اند. عدالت خدا در روز قیامت تصویری پایه است: همه‌ی پیامبران، در گذشته و حال، تأکید کرده‌اند که این امر باید در جامعه‌ی انسانی نمود یابد. دست آخر، شاید بتوان گفت که تصویرسازی معادشناختی نمادپردازی این جهانی را پدید آورده است و نه برعکس (Rippin, Commerce of eschatology). با این تعبیر، این نمادپردازی لزوماً بازتاب وضعیت امور در زمان وحی نیست. بلکه بیانگر اشتیاق انسان‌ها برای دستیابی به معیارهای اخلاقی آخرالزمان است، درست همان‌طور که باور داشته‌اند که این معیارها در گذشته‌ی اساطیری وضع شده‌اند (چنان که پیامبران پیشین نشان داده‌اند) و دقیقاً همان‌گونه که پیامبر کنونی در حال حاضر بر اجرای این معیارها اصرار دارد. کارکرد آخرزمان در عین اینکه هدف غایی وجود انسان است، مؤید عدالت واپسین این جهان نیز هست.
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمه‌ی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط