نویسنده: جان نواس
مترجم: امیر مازیار
مترجم: امیر مازیار
این عبارت در چهار سورهی مکی آمده است (حجر: 78؛ شعراء: 176؛ ص: 13؛ ق: 14). اجماعی دربارهی هویت این قوم، که به سبب کفر خود به عذاب نابودی گرفتار آمدند، وجود ندارد. دست کم پنج نظریهی متفاوت دربارهی هویت این قوم، که با شعیبِ پیامبر پیوند داده میشوند، وجود دارد. برخی مفسران آنها را ساکنان مکانی به نام مدیَن میدانند یا، در نظری دیگر، آنها را گروهی از قومی به نام قوم مدیَن میدانند؛ همچنین عنوان شده است که آنها کلاً قوم دیگری بودند، یعنی قومی علاوه بر مدیَن که شعیب پیامبر بر ایشان فرستاده شد. براساس نظر چهارم، اَیکه بلدی بوده است به نام بلد حِجر (که نام یک سورهی قرآن هم هست). نظریهی پنجم بیان میدارد که آنها صرفاً از اهل بادیه بودهاند. لغت نامه نویسان «اَیکه» و جمع آن «اَیک» را گیاهی پیچ پیچ یا جنگل یا بیشهای انبوه میدانند. دیگران میافزایند که «اَیکه» شامل درخت نخلی خاص میشود که در عربی «الدَوم» گفته میشود. مقاتل بن سلیمان (د. 150)، از مفسران نخستین، توضیح میدهد که «الدَوم» در واقع «المُقل» (نخل تِبِسی) است (تفسیر، 434/2). هویت یا معنای زبانی واژهی «الاَیکه» هرچه باشد، اهمیت قرآنی اصحاب اَیکه در این است که آنها نمایندهی یک مضمون نوعی مکیاند: قومی که به پیامبر خود بیاعتنایی کرده و در نتیجه نابود شدهاند. اصحاب اَیکه تنها یکی از اقوامیاند که به دلیل عدم تبعیت از پیام خداوند دچار سرنوشت تباهی شدند. این ناتوانی در تشخیص دقیق هویت اصحاب ایکه با قرائتهای گوناگون «الأیکه» پیچیدهتر میشود. فرّاء (د. 207) از عدم حضور الف در دو آیه از چهار آیهای که در آنها به «اصحاب الأیکه» اشاره شده است، بحث میکند. به نظر او، حسن بصری (د. 110)، عاصم (د. 127-128) و اعمش (د.145) همگی «الأیکه» را در تمام قرآن با الف میخواندند. اما اهل مدینه در دو مورد (شعراء: 176 و ص: 13) به جای «الأیکه»، «لَیکه» میخواندهاند (فرّاء، معانی، 91/2). ابوحیان (د. 745) ماهرانه این بحث را خلاصه میکند و تشابهی را در باب لفظ «مکه» طرح میکند که در آیهی 24 فتح «مکه» آمده و در آیهی 96 آل عمران «بَکّه» و میافزاید که «لَیکه» را عمدهی مفسران نپذیرفتهاند. ابوحیان توضیح میدهد که الف حرف تعریف نوشته نمیشده و این امر باعث شده است که فتحه به لام تبدیل شود. در نتیجه، در این دو آیه همزه کاملاً حذف شده است. این امر باعث شده که برخی محققان گمان برند «لَیکه» از ریشهی ل ی ک است (نه أ ی ک) و این سخن به این نظر منتهی شده که لَیکه آبادیای در منطقهی گستردهتر الاَیکه بوده است (ابوحیان، بحر، 36/7).
هویت یا معنای زبانی واژهی «الاَیکه» هرچه باشد، اهمیت قرآنی اصحاب اَیکه در این است که آنها نمایندهی یک مضمون نوعی مکیاند: قومی که به پیامبر خود بیاعتنایی کرده و در نتیجه نابود شدهاند. اصحاب اَیکه تنها یکی از اقوامیاند که به دلیل عدم تبعیت از پیام خداوند دچار سرنوشت تباهی شدند. طبری (د. 310)، مفسر برجستهی دورهی کلاسیک، روایت میکند که این قوم عذابی بسیار دردناک داشتند، چرا که نخست خداوند هفت روز بر ایشان آتشی فرستاد که از آن جانپناهی نبود. پس از آن آتش، خداوند ابری بر ایشان فرستاد گویی که میخواهد از آنها محافظت کند یا با ریزش باران آنها را نیرو بخشد، اما در نهایت، آنها با آتشی که از این ابر فرود آمد، هلاک شدند (طبری، تفسیر، 530/7- 531؛ نیز نک. مفسرخارجی، هودبن محکّم، تفسیر، 354/2 و مفسر شیعی، طوسی، تبیان، 350)
بیستن (Men of Tanglewood) قراینی به دست میدهد که این قوم از اهالی آیین دُسارِس در شمال غرب عربستان بودهاند که الوهیتی گیاهی داشتند. از طرف دیگر، اشپایر (Erzahlungen, 253) میگوید که ممکن است «اَیکه» به درخت گزی اشاره داشته باشد که ابراهیم در نزدیکی بئر شبعا کاشت. (آفرینش، 21: 33).
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی حسین خندقآبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.