حجاب‌های عقل (1)

حجاب غضب، مایه‌ی زوال عقل است

در روایات فراوان، غضب را به همراه شهوت، باعث زوال عقل دانسته‌اند. امام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرموده‌اند:
دوشنبه، 10 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
حجاب غضب، مایه‌ی زوال عقل است
 حجاب غضب، مایه‌ی زوال عقل است

نویسنده: امیرمسعود جهان‌بین
 

در روایات فراوان، غضب را به همراه شهوت، باعث زوال عقل دانسته‌اند. امام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرموده‌اند:
«زَوالُ الْعَقْلِ بَیْنَ دَواعِی الشَّهْوَةِ و الْغَضَبِ.» (1)
«نابودیِ عقل، در میانه‌ی انگیزه‌های شهوت و غضب است.»
تعبیر دیگر آن است که غضب، مایه‌ی فساد عقل است:
«الْغَضَبُ یُفْسِدُ الأَلْبابَ و یُبْعِدُ عَنِ الصَّوابِ.» (2)
«غضب، لُبّ‌ها را تباه می‌کند و از صواب (راه صحیح) دور می‌سازد.»
الباب (جمع لُبّ) به معنی عقول است. طُریحی می‌نویسد:
«(در) کلام خدای تعالی: «إِنَّمَا یتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»، اولوالالباب یعنی صاحبان عقل‌ها. مفرد «الباب»، «لُبّ» به تشدید باء به معنی عقل است. از این جهت عقل را لبّ نامیده‌اند که عقل، حقیقت و خود انسان است. (3) و غیر آن، گویی پوستی بیش نیست.» غضب از لشکریان شیطان است و در صورتی که شدت پیدا کند، انسان را از تحت حاکمیّت حجّت خداوند رحمان خارج می‌کند. تأثیر غضب تا بدانجاست که امام صادق (علیه‌السلام) آن را از دلیرترین لشکریان شیطان دانسته‌اند:
«لَیْسَ لإبْلیسُ جُنْدٌ اَشَدَّ مِنَ النِّساءِ وَ الغَضَبِ.» (4)
«ابلیس، لشکری شدیدتر از نساء و غضب، ندارد.»
روشن است که غضب از لشکریان شیطان است و در صورتی که شدت پیدا کند، انسان را از تحت حاکمیّت حجّت خداوند رحمان خارج می‌کند. اما «نساء» در این حدیث، یک جنبه‌ی آن ناظر به شهوت جنسی است که توسط زنان برای مردان آراسته می‌شود (5) و شهوت جنسی از قوس‌ترین شهوات است. البته گفتیم که شهوت، مصادیق دیگری چون حبّ جاه و مقام و ریاست هم دارد. برای آنکه بدانیم تیغ کدام شهوت برنده‌تر است، بهترین معیار، آن است که بنگریم آدمی حاضر به فداکردن کدام شهوت برای رسیدن به شهوت دیگر است؟ گاه انسانی حاضر به ترک خوردنی برای رسیدن به شهوت جنسی می‌شود و گاه از هر دو، برای نیل به جاه و ریاست دست می‌شوید. به نظر می‌رسد در میان شهوات حیوانی، شهوت جنسی بیشترین جاذبه را برای انسان دارد. بهترین وسیله‌ی جنگ با غضب و چیرگی بر آن، کظم (فرو بردن خشم) و حلم (بردباری) است. به بحث غضب بازگردیم. آدمی به هنگام غضب شدید می‌یابد که تحت حکومت عقل نیست، لذا تصمیم‌ها و اقدامهایش عاقلانه نیست. البته توجه داریم که حصول اصل غضب - مانند نقطه مقابلش، رضا - به اختیار انسان نیست. (6) اما او در فراهم آوردن برخی مقدماتی که منتهی به این حالت می‌شود، مختار است. لذا در درجه اول باید از این زمینه‌های اختیاری بپرهیزد و بستر رویش غضب را هموار نسازد. اما اگر غضب پدید آمد، هرچه بیشتر شدت یابد، بهره‌مندی از عقل کمتر می‌گردد. لذا در مراحل اولیه‌ی تکوّن غضب، باید در پرتو بهره‌ی باقیمانده از عقل، کاری کرد که غضب فروکش کند. در مجموعه اخلاقی ورّام بن اَبی فُراس - جدّ سید بن طاووس - (رحمة الله علیهما) از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:
«وَ الَّذی نَفْسی بِیَدِهِ، ما مِنْ عَدُوٍّ أَعدی عَلَی الإنْسانِ مِنَ الْغَضَبِ وَ الشَّهْوَةِ.»
«قسم به آن (خدایی) که جانم به دست اوست، هیچ دشمنی دشمن‌تر از غضب و شهوت برای انسان نیست.»
تعبیر حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، سزاوار تأمّل بسیار است. به خدای جان آفرین قسم یاد می‌کنند و غضب و شهوت را دشمن‌ترین دشمن‌های انسان می‌شناسانند. سپس در مقام توصیه، انسان را به مقابله با این دشمنان سرسخت فرا می‌خوانند:
«فَاقْمَعُوهُما وَ اغْلِبُوهُما وَ اکْظِمُوهُما.» (7)

بیشتر بخوانید: واژه‌ی غضب (خشم) در قرآن


«آن دو را فرو کوبید و بر آن دو، چیره گردید و فرو بریدشان.»
همه ما تجربه کرده‌ایم که تا زمانی که غضب بر ما غلبه نکرده است، اگر بر آن چیره نشویم، غلبه از آنِ غضب خواهد بود که بِسان شهوت، مالکیت عقل را از ما سلب خواهد کرد:
«مَنْ لَمْ یَمْلِکَ غَضَبَهُ لَمْ یَمْلِکَ عَقْلَهُ.» (8)
«کسی که مالک غضبش نباشد، مالک عقلش نیست.»
در توضیح روایت مشابهی درباره شهوت توضیح دادیم که اصل غضب، اختیاری نیست. پس مالک نبودن آن، یعنی این که انسان در وهله‌ی اول، از مقدماتی که منتهی به غضب می‌شود، پرهیز نکند. یا در مرتبه‌ی بعد در صورت پیدایش غضب، به هر علتی، بر آتش آن بدمد و سعی در فرونشاندن آن نکند. در این صورت، مالکیت عقل از او سلب می‌شود؛ همان مالکیتی که به معنای استضائه از نور عقل است.
انسان در حالت عادی، پاره‌ای از امور را قبیح می‌یابد و از آنها کناره می‌گیرد. اما به هنگام غلبه‌ی حجاب‌های عقل مانند غضب و شهوت - بسته به شدت آنها - بهره‌مندی از نور عقل، کم و کمتر می‌گردد، تا جایی که بهره‌ی انسانِ اسیر حجابها از عقل، به صفر می‌گراید. نتیجه آنکه عاقل - با شناختی که از خود دارد - همواره از خشم دشمنانی که در کمینِ عقلِ او نشسته‌اند، می‌هراسد و هرگز خود را از کینِ آنها در امان نمی‌بیند.
در پایان، به توصیه‌هایی دیگر از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در برخورد با غضب اشاره می‌کنیم:
«إِمْلِکْ حَمِیَّةَ نَفْسِکَ وَ سَوْرَةَ غَضَبِکَ و سَطْوَةَ یَدِکَ وَ غَرْبَ لِسانِکَ. وَ احْتَرِسْ فِی ذلِکَ کُلِّهِ بِتَأخیرِ البادِرَةِ و کَفِّ السَّطْوَةِ، حَتّی یَسْکُنَ غَضَبُکَ و یَثُوبَ إِلَیْکَ عَقْلُکَ.» (9)
«حمیّت (غیرت و تکبّر) نَفْسَت و بیدادگری غضبت و چیرگی دستت و تندی زبانت را مالک باش. و درباره‌ی این همه، با تأخیر در اقدام و نگهداشتِ چیرگی، خویشتن‌داری کن، تا اینکه غضبت فرو نشیند و عقلت به تو بازگردد.»
این مطلب وجدانی است که غالباً انسان در جایی غضب خویش را می‌پرورد که نسبت به مغضوب خود، به لحاظ قدرت و چیرگی احساس برتری می‌کند. وقتی قدرت بیشتری دارد، اگر غضب خود را باز ندارد، گاهی کار به جایی می‌رسد که به ضرب و جرح شخص مقابل نیز می‌پردازد. زمانی که قدرت زبانی دارد، می‌تواند با کلمات تند و بدگویی، غضب خود را پدیدار کند.
همه‌ی این‌ها از مظاهر غضب است و اقدامهای انسان غضبناک نوعاً از این موارد بیرون نیست که به نوبه‌ی خود، می‌تواند آتش نزاع میان دو تن را بیشتر برافروزد. مسلّماً این اقدام‌ها مورد تأیید عقل نیست. و هرچه دامنه آن گسترش یابد، غضب بیشتر و حکومت عقل ضعیف‌تر می‌گردد. لذا در این حدیث توصیه فرموده‌اند که تا وقتی غضب فروکش نکرده و عقل بازنگشته، هرگونه اقدامی را به تأخیر بیندازیم. در عوض باید با کظم و حلم به مجاهده با غضب برویم:
«إِحْتَرِسُوا مِن سَوْرَةِ الغَضَبِ، وَ أَعِدُّوا لَهُ ما تُجاهِدونَهُ بِهِ مِنَ الکَظْمِ و الْحِلْمِ.» (10)
«خود را از بیدادگری غضب نگاه دارید. و برای مجاهده با آن، کظم (فرو بردن خشم) و حلم را آماده سازید.»
غضب از دشمنان انسان است، پس باید با آن مجاهده کند. بهترین وسیله‌ی جنگ با غضب و چیرگی بر آن، کظم (فرو بردن خشم) و حلم (بردباری) است.

نمایش پی نوشت ها:
1. مستدرک الوسائل/ ج 11/ ص 211.
2. غررالحکم/ ج 862.
3. در معنای لغوی لُبّ گفته‌اند: لُبّ کل شیء من الثمار: داخله الذی یُطْرَحُ خارجُه، نحو لبّ الجوز و اللّوز. (لسان العرب/ ج 1/ ص 729) به طور خلاصه: لُبّ یعنی مغز میوه، در برابر پوست آن.
4. تحف العقول/ ص 363.
5. چنانکه در آیه 14 از سوره‌ی آل عمران آمده است: زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ، ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ. برای مردم، دوست داشتن شهوات اعمّ از (دوست داشتن) زنان، پسران و مال زیاد - از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپایان و کشتزار - آراسته شده است. اینها کالای زندگی دنیاست. و خداست که بازگشت نیک نزد اوست. ذیل همین آیه رجوع شود به حدیث امام صادق (علیه‌السلام) در وسائل الشیعه/ ج 14/ ص 10/ ح 8. البته جنبه‌های دیگری هم در مورد «نساء» می‌تواند مطرح باشد که بحث درباره آنها به جای خودش موکول است.
6. سِتَّةُ أَشْیاءَ لَیْسَ لِلْعِبادِ فیها صُنْعٌ: المَعْرِفَةُ و الجَهْلُ و الرِّضا و الغَضَبُ و النَّوْمُ و الیَقَظَةُ (خصال/ ج 1/ ص 325/ ح 13) شش چیز است که برای بندگان در آن صنعی نیست: معرفت و جهل و رضا و غضب و خواب و بیداری.
7. مجموعه ورام/ ج 2/ ص 115.
8. کافی/ ج 2/ ص 305/ ح 13 از امام صادق (علیه‌السلام).
9. غررالحکم/ ح 6863. مشابه این تعابیر در نامه‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به مالک اشتر نخعی آمده است. (نهج‌البلاغه/ نامه 53).
10. همان/ ح 6846.

منبع مقاله :
جهان‌بین، امیرمسعود؛ (1385)، کتاب عقل دفتر سوم نشانه‌های و حجاب‌های عقل، تهران: انتشارات نبأ، چاپ اول
 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط