نویسنده: سعید کاوه
انسان با وجود این که در نظام خلقت و در میان جانداران تنها موجودی است که مغز پیشرفتهای دارد و در مقایسه با سایر موجودات از توانمندیهای به مراتب بیشتری برخوردار شده و از این رو توانسته است تا به پیشرفتهای قابل ملاحظهای دست یابد، اما از یک سو او خود را اشرف مخلوقات میداند و از سوی دیگر دچار مشکلات رفتاری و عصبانیتهایی میگردد و حرکات و رفتاری از او سر میزند که به اشرف مخلوقات بودنش با دیده شک و تردید نگریسته میشود. عمدهترین عامل تأثیرگذار در خانواده در درجه اول والدین هستند، بدین صورت که زوجی سالم که قادر باشند نقش خود را به صورت پدر و مادری سالم ایفا نمایند، به طور معمول خواهند توانست که پدر و مادری موفق و کارآمد نیز باشند و وظایفشان را در مورد فرزندان به نحوی کارآمد اجرا نمایند. آدمی در مقایسه با سایر حیوانات از دوران رشد و بالندگی به نسبت طولانیتری برخوردار است. اغلب حیوانات پس از دورهی کوتاهی مراحل رشد و بالندگی را سپری نموده و به زندگی طبیعی و متعارف وارد شده و عملکرد عادیشان را شروع مینمایند. آن چه که در فرآیند رشد حیوانات میتواند اثرگذار شود، موارد محدودی است که در صورت رعایت نشدن، آسیبهای قابل توجهی را به همراه دارد و یا حتی مانع از حیات میشود. اما در مورد انسان عواملی که در رشد جسمی، رفتاری، فکری و شناختی او تأثیرگذار هستند، در صورت مراعات نشدن، انسان میتواند به حیات خود ادامه دهد، اما رشد رفتاری، شخصیتی و عاطفیاش مختل میشود و مشکلات و گرفتاریهای بسیاری را برای او فراهم مینماید.
البته کلمهی رشد بیشتر رشد جسمانی را تداعی میکند، در صورتی که مشکل عمده و اساسی انسان رشد جسمانی نیست، اگرچه که اهمیت بیشتری دارد، موضوع رشد رفتاری، عاطفی و شخصیتی است که به طور معمول نقش تعیین کنندهتری را در زندگی نوع بشر بر عهده دارد. حتی افرادی که دارای جسمی سالم و دارای تواناییهای علمی و تخصصی نیز باشند، در صورتی که رفتار و شخصیت سالمی نداشته باشند، تخصص آنها کارایی لازم را نخواهد داشت، زیرا چنین افرادی توانایی مورد نیاز در برقرار نمودن ارتباطات انسانی و بین فردی سالم را ندارند.
عوامل مختلف و متعددی در رشد و بالندگی انسان و به ویژه در زمینههای عاطفی، رفتاری و شخصیتی به شرح زیر اثرگذار هستند:
1- خانواده
2- تربیت
3- اقتصاد
4- اجتماع
5- معنویت
عوامل یاد شده در رشد و بالندگی انسان مؤثر بوده و هرگونه نقص و کمبودی در موارد ذکر شده میتواند اثرات تعیین کنندهای بر افکار، شناخت، دید و نگرش، عملکرد و به عبارتی رفتار و شخصیت انسان داشته باشد.
توضیحاتی در ارتباط با موارد عنوان شده ارائه میگردد.
غیر از والدین، سایر اعضای خانواده نیز تأثیر قابل توجهی را میتوانند بر شخص بگذارند. یک عضو خانواده که دارای مشکل باشد، عوارض ناشی از مشکل او میتواند بر سایر اعضای خانواده تأثیرگذار باشد. در واقع بسیاری از رفتارهایی که از افراد سر میزند، آنان در خانواده از والدین و سایر اعضای خانواده آموختهاند.
آن چه به طور معمول ملاحظه میشود این است که پسران و دختران رشد یافته، کارآمد و موفق از خانوادههای سالم و کارآمد هستند و تربیتی سازنده را از والدین و خانواده دریافت نمودهاند. بنابراین تربیتی که در خانواده اعمال میشود از اهمیت قابل توجهی برخوردار است و تربیتهای نادرست، ناکافی و در مواردی مضر و آسیبزا، صدمههای قابل توجهی را بر فرزند بر جای خواهند گذاشت.
البته برداشت نادرستی که در مورد تربیت وجود دارد، این است که یک بزرگسال که به طور معمول والدین هستند بایستی به فرزند بگوید که «این کار را بکن و آن کار را نکن.» در واقع چنین امری قسمتی و تا حدودی از امر تربیت را پوشش میدهد، در حالی که بخش عمدهی تربیت، اعمال و رفتاری است که از اعضای خانواده سر میزند و کنش و واکنشهایی که میان اعضای خانواده اتفاق میافتد، به شیوهای غیرمستقیم فرزندان را تحت تأثیر و مورد آموزش قرار میدهد.
بخش قابل توجهی از ناهنجاریهای رفتاری، کج خلقیها و اختلالات رفتاری و شخصیتی، به شیوهای غیرمستقیم و در درون خانواده به فرزند منتقل میشود. حتی در بسیاری موارد فرزندان چنین ناهنجاریهایی را از پدر، مادر و یا عضوی از خانواده که نه تنها دوستش ندارند، بلکه مورد نفرت و انزجارشان نیز هست میآموزند. زیرا و به طور معمول افراد از شخصی پیروی میکنند که یا دوستش داشته باشند و یا مورد قبولشان باشد. در حالی که در زمینههای تربیتی در بسیاری موارد از افرادی ناسالم، نادرست و مشکلدار الگوبرداری میشود. فقر مالی و اقتصادی باعث محرومیتهای خاصی میشود که در نهایت اثراتی را بر رفتار و عملکرد شخص به همراه خواهد داشت. البته اثرگذاری این عوامل، همگی در کنار هم تکمیل میشود. فقر مالی، فقر فکری، فرهنگی، انسانی و معنوی را نیز به همراه دارد. فردی که از حداقل امکانات مالی محروم باشد، از بعضی امور و مواهب محروم میشود که این امر میتواند پیامدهای آسیبزایی را در زمینههای رفتاری و انسانی به همراه داشته باشد. البته برداشت نادرست دیگری که در مورد تربیت وجود دارد، این است که تربیت را مختص به دوران کودکی و نوجوانی میدانند، در صورتی که تربیت از تولد تا مرگ ادامه داشته و میتواند تأثیرگذاریهایی را در رفتار و شخصیت انسان بر جا بگذارد. اما تربیت در دوران کودکی و نوجوانی از حساسیت و اثرگذاری به مراتب بیشتری برخوردار است.
نکتهی دیگری که در مورد تربیت نادیده گرفته میشود، منفعل محسوب کردن فردی است که مورد تربیت قرار میگیرد. در حالی که شخص حالتی فعال نسبت به تربیت اعمال شده در مورد خودش دارد و در مواردی دست به انتخاب میزند و به صورتی هشیار و آگاه بعضی را انتخاب و مواردی را نیز رد میکند و اجازه نمیدهد که روی رفتارش تأثیر بگذارد. البته حالت فعال و انتخابگر داشتن نسبت به تربیت اعمال شده از دورهی پیش از نوجوانی به بعد شروع شده و بیشتر میشود.
در هر حال تربیت امری است که میتواند انسان را به اوج، تعالی و پیشرفت برساند و از سوی دیگر تربیت مخرب، آسیبزا و مشکل آفرین نیز امری است که میتواند پیآمدهای مخربی را در رفتار آدمی ایجاد نموده و شخص را از مسیر سلامت رفتار خارج نموده و به فردی روان رنجور تبدیل نماید.
البته این امر بدان معنی نیست، که هر فردی که در فقر و محرومیت اقتصادی پرورش یافت، به انسانی ناهنجار تبدیل میشود. چنین نکتهای صحت ندارد و در واقع بسیاری از افرادی که دچار فقر مالی بودهاند، توانستهاند به مراحل بالاتری از رشد، بالندگی و شکوفایی دست یابند. در واقع فقر مالی در صورت همراه شدن با سایر عوامل آسیبزا میتواند مشکل آفرینیهایی را به همراه داشته باشد. اما در هر حال فراهم نبودن حداقلی از امکانات مالی و اقتصادی شرایط دشوار و آسیبزایی را میتواند ایجاد کند.
در واقع جامعه و عوامل اجتماعی یکی از عمده عوامل و اثرگذارترین مواردی است که میتواند در رفتار انسان تأثیرات قابل توجهی را بر جای بگذارد.
مردم به طور معمول از افراد دارای باورهای معنوی انتظار رفتار و عملکردهای سالمتر و سازندهتری دارند. زیرا پایبندی و باور داشتن به اصول معنوی پیامدها و تأثیرات قابل ملاحظهای را در اغلب امور زندگی و از جمله رفتار و امور بین فردی در مناسبات و تعاملات اجتماعی خواهد داشت. در هر حال فردی که به نحوی و نوعی محروم از عوامل معنوی شود، چنین کمبودی تأثیر قابل توجهی را در رفتار او به همراه خواهد داشت.
در هر حال عوامل مختلفی در شکلدهی و تأثیرگذاری بر رفتار انسان نقش دارند، که به بعضی از عمدهترین آنها اشاره شد. اما در واقع عوامل تأثیرگذار بر انسان و رفتار او به مراتب بیشتر از موارد ذکر شده است، که به نوعی اثرگذاری لازم را در شکل دهی رفتار آدمی بر جای خواهد گذاشت.
اما نکتهی بسیار مهمی را که نبایستی از آن غافل شد، موضوع شکنندگی و آسیبپذیری است که رفتار انسان دارد، به نحوی که عوامل مختلفی اثرگذاری لازم را دارند که به نوعی بر آدمی تأثیرگذاری داشته و به دنبال آن رفتار را از مسیر سالم خارج نموده و به اختلال مبتلا مینماید. از این رو آشنا شدن با عوامل تأثیرگذار و آسیبآفرین در رفتار و شخصیت میتواند کمک و راهگشایی در پیشگیری و کاستن از آسیبهای ناشی از آن شود.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، از عصبانیت تا سلامت رفتار، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول
البته کلمهی رشد بیشتر رشد جسمانی را تداعی میکند، در صورتی که مشکل عمده و اساسی انسان رشد جسمانی نیست، اگرچه که اهمیت بیشتری دارد، موضوع رشد رفتاری، عاطفی و شخصیتی است که به طور معمول نقش تعیین کنندهتری را در زندگی نوع بشر بر عهده دارد. حتی افرادی که دارای جسمی سالم و دارای تواناییهای علمی و تخصصی نیز باشند، در صورتی که رفتار و شخصیت سالمی نداشته باشند، تخصص آنها کارایی لازم را نخواهد داشت، زیرا چنین افرادی توانایی مورد نیاز در برقرار نمودن ارتباطات انسانی و بین فردی سالم را ندارند.
عوامل مختلف و متعددی در رشد و بالندگی انسان و به ویژه در زمینههای عاطفی، رفتاری و شخصیتی به شرح زیر اثرگذار هستند:
1- خانواده
2- تربیت
3- اقتصاد
4- اجتماع
5- معنویت
عوامل یاد شده در رشد و بالندگی انسان مؤثر بوده و هرگونه نقص و کمبودی در موارد ذکر شده میتواند اثرات تعیین کنندهای بر افکار، شناخت، دید و نگرش، عملکرد و به عبارتی رفتار و شخصیت انسان داشته باشد.
توضیحاتی در ارتباط با موارد عنوان شده ارائه میگردد.
1- خانواده
قسمت قابل توجهی از آن چه که انسان در زندگی کسب میکند، از طریق خانواده به دست میآید. در خانواده نیز عوامل مختلفی حاکم است که میتواند بر رفتار فرزندان تأثیرگذار باشد. عمدهترین عامل تأثیرگذار در خانواده در درجه اول والدین هستند، بدین صورت که زوجی سالم که قادر باشند نقش خود را به صورت پدر و مادری سالم ایفا نمایند، به طور معمول خواهند توانست که پدر و مادری موفق و کارآمد نیز باشند و وظایفشان را در مورد فرزندان به نحوی کارآمد اجرا نمایند. به همین جهت زوجی که دچار مشکل باشند و نتوانند با یکدیگر روی روابط، مسایل و مشکلاتشان به تفاهم برسند، بدیهی است که در مورد فرزندان نیز قادر نخواهند بود به تفاهم لازم دست یابند. و به دنبال آن در تربیت فرزندان نیز ناموفق خواهند ماند. در واقع بعضی از همسران پیش از ازدواجشان، سرنوشت زندگی مشترک آنان معلوم و بعضی از فرزندان نیز حتی پیش از تولدشان مشخص است که چه مشکلات و آسیبهایی در انتظار آنان خواهد بود.غیر از والدین، سایر اعضای خانواده نیز تأثیر قابل توجهی را میتوانند بر شخص بگذارند. یک عضو خانواده که دارای مشکل باشد، عوارض ناشی از مشکل او میتواند بر سایر اعضای خانواده تأثیرگذار باشد. در واقع بسیاری از رفتارهایی که از افراد سر میزند، آنان در خانواده از والدین و سایر اعضای خانواده آموختهاند.
بیشتر بخوانید: خانواده امروز و آسیب های آن
2- تربیت
منظور از تربیت فقط تربیتی نیست که والدین نسبت به فرزند اعمال میکنند، بلکه مطالب و اموری که به صورت آموزشهای عمومی به اشخاص انتقال داده میشود نیز شامل تربیتی است که افراد به طور معمول دریافت مینمایند. در واقع این امری طبیعی است که والدین، هم آن دسته که در زندگی مشترکشان زوجی موفق هستند و هم آنهایی که زوج چندان موفقی نیستند و نتوانستهاند به تفاهمی نسبی برسند، نکات و موارد تربیتی را در مورد فرزندانشان اعمال نموده و یا به عبارتی فرزندشان را تربیت مینمایند. اما بعضی تربیتهای اعمال شده در مورد فرزندان موفقتر بوده و نتیجهاش انسانهایی سالمتر، سازندهتر و رشد یافتهتر است و بعضی دیگر از تربیتها نتایج چندان سالم و مطلوبی را به همراه ندارند.آن چه به طور معمول ملاحظه میشود این است که پسران و دختران رشد یافته، کارآمد و موفق از خانوادههای سالم و کارآمد هستند و تربیتی سازنده را از والدین و خانواده دریافت نمودهاند. بنابراین تربیتی که در خانواده اعمال میشود از اهمیت قابل توجهی برخوردار است و تربیتهای نادرست، ناکافی و در مواردی مضر و آسیبزا، صدمههای قابل توجهی را بر فرزند بر جای خواهند گذاشت.
البته برداشت نادرستی که در مورد تربیت وجود دارد، این است که یک بزرگسال که به طور معمول والدین هستند بایستی به فرزند بگوید که «این کار را بکن و آن کار را نکن.» در واقع چنین امری قسمتی و تا حدودی از امر تربیت را پوشش میدهد، در حالی که بخش عمدهی تربیت، اعمال و رفتاری است که از اعضای خانواده سر میزند و کنش و واکنشهایی که میان اعضای خانواده اتفاق میافتد، به شیوهای غیرمستقیم فرزندان را تحت تأثیر و مورد آموزش قرار میدهد.
بخش قابل توجهی از ناهنجاریهای رفتاری، کج خلقیها و اختلالات رفتاری و شخصیتی، به شیوهای غیرمستقیم و در درون خانواده به فرزند منتقل میشود. حتی در بسیاری موارد فرزندان چنین ناهنجاریهایی را از پدر، مادر و یا عضوی از خانواده که نه تنها دوستش ندارند، بلکه مورد نفرت و انزجارشان نیز هست میآموزند. زیرا و به طور معمول افراد از شخصی پیروی میکنند که یا دوستش داشته باشند و یا مورد قبولشان باشد. در حالی که در زمینههای تربیتی در بسیاری موارد از افرادی ناسالم، نادرست و مشکلدار الگوبرداری میشود. فقر مالی و اقتصادی باعث محرومیتهای خاصی میشود که در نهایت اثراتی را بر رفتار و عملکرد شخص به همراه خواهد داشت. البته اثرگذاری این عوامل، همگی در کنار هم تکمیل میشود. فقر مالی، فقر فکری، فرهنگی، انسانی و معنوی را نیز به همراه دارد. فردی که از حداقل امکانات مالی محروم باشد، از بعضی امور و مواهب محروم میشود که این امر میتواند پیامدهای آسیبزایی را در زمینههای رفتاری و انسانی به همراه داشته باشد. البته برداشت نادرست دیگری که در مورد تربیت وجود دارد، این است که تربیت را مختص به دوران کودکی و نوجوانی میدانند، در صورتی که تربیت از تولد تا مرگ ادامه داشته و میتواند تأثیرگذاریهایی را در رفتار و شخصیت انسان بر جا بگذارد. اما تربیت در دوران کودکی و نوجوانی از حساسیت و اثرگذاری به مراتب بیشتری برخوردار است.
نکتهی دیگری که در مورد تربیت نادیده گرفته میشود، منفعل محسوب کردن فردی است که مورد تربیت قرار میگیرد. در حالی که شخص حالتی فعال نسبت به تربیت اعمال شده در مورد خودش دارد و در مواردی دست به انتخاب میزند و به صورتی هشیار و آگاه بعضی را انتخاب و مواردی را نیز رد میکند و اجازه نمیدهد که روی رفتارش تأثیر بگذارد. البته حالت فعال و انتخابگر داشتن نسبت به تربیت اعمال شده از دورهی پیش از نوجوانی به بعد شروع شده و بیشتر میشود.
در هر حال تربیت امری است که میتواند انسان را به اوج، تعالی و پیشرفت برساند و از سوی دیگر تربیت مخرب، آسیبزا و مشکل آفرین نیز امری است که میتواند پیآمدهای مخربی را در رفتار آدمی ایجاد نموده و شخص را از مسیر سلامت رفتار خارج نموده و به فردی روان رنجور تبدیل نماید.
3- اقتصاد
یکی دیگر از عواملی که میتواند نقش تعیین کنندهای را در رفتار آدمی داشته باشد، عوامل اقتصادی است. فقر مالی و اقتصادی باعث محرومیتهای خاصی میشود که در نهایت اثراتی را بر رفتار و عملکرد شخص به همراه خواهد داشت. البته اثرگذاری این عوامل، همگی در کنار هم تکمیل میشود. فقر مالی، فقر فکری، فرهنگی، انسانی و معنوی را نیز به همراه دارد. فردی که از حداقل امکانات مالی محروم باشد، از بعضی امور و مواهب محروم میشود که این امر میتواند پیامدهای آسیبزایی را در زمینههای رفتاری و انسانی به همراه داشته باشد.البته این امر بدان معنی نیست، که هر فردی که در فقر و محرومیت اقتصادی پرورش یافت، به انسانی ناهنجار تبدیل میشود. چنین نکتهای صحت ندارد و در واقع بسیاری از افرادی که دچار فقر مالی بودهاند، توانستهاند به مراحل بالاتری از رشد، بالندگی و شکوفایی دست یابند. در واقع فقر مالی در صورت همراه شدن با سایر عوامل آسیبزا میتواند مشکل آفرینیهایی را به همراه داشته باشد. اما در هر حال فراهم نبودن حداقلی از امکانات مالی و اقتصادی شرایط دشوار و آسیبزایی را میتواند ایجاد کند.
بیشتر بخوانید: نگاهی به آسیب شناسی خانواده
4- اجتماع
یکی دیگر از عواملی که تأثیرگذاری قابل توجهی را میتواند بر رفتار انسان داشته باشد، اجتماع و عوامل حاکم بر آن است که تأثیرگذاری ویژهای را در رفتار انسان دارد. فردی که در یک جامعه توسعه نیافته و کم رشد به دنیا میآید، با شخصی که در اجتماعی مترقی و پیشرفته مراحل رشد را میگذراند، تفاوتهای قابل ملاحظهای را خواهند داشت. فردی که در شهری توسعه یافته زندگی میکند با فردی که در روستایی محروم رشد کرده است، رفتار و عملکردی متفاوت از یکدیگر خواهند داشت. هم چنین شخصی که در منطقهای حاشیهنشین و محروم شهر زندگی میکند، با فردی که در منطقهای مرفه و توسعه یافته زندگی میکند، رفتارهایی تا حدودی متفاوت و متناسب با محل سکونت و محیطی که در آن قرار دارند، خواهند داشت.در واقع جامعه و عوامل اجتماعی یکی از عمده عوامل و اثرگذارترین مواردی است که میتواند در رفتار انسان تأثیرات قابل توجهی را بر جای بگذارد.
5- معنویت
یکی دیگر عواملی که نقش قابل توجهی در رفتار و شخصیت انسان دارد، عوامل معنوی است. البته عوامل معنوی هر گونه اعتقاد و باور مذهبی، عرفانی و مجموعهای از گرایشها و باورهایی است که انسان از جنبه نظری و درونی بدان باور داشته و به ویژه ریشه در وحی دارد، این گونه اعتقادات اثرگذاریهایی را در رفتار فرد خواهد داشت. به عبارتی فردی که دارای باورهای معنوی نباشد، اقدام به اعمالی خواهد نمود که میتواند مشکل آفرینیهایی را برای خود و دیگران به همراه داشته باشد.مردم به طور معمول از افراد دارای باورهای معنوی انتظار رفتار و عملکردهای سالمتر و سازندهتری دارند. زیرا پایبندی و باور داشتن به اصول معنوی پیامدها و تأثیرات قابل ملاحظهای را در اغلب امور زندگی و از جمله رفتار و امور بین فردی در مناسبات و تعاملات اجتماعی خواهد داشت. در هر حال فردی که به نحوی و نوعی محروم از عوامل معنوی شود، چنین کمبودی تأثیر قابل توجهی را در رفتار او به همراه خواهد داشت.
در هر حال عوامل مختلفی در شکلدهی و تأثیرگذاری بر رفتار انسان نقش دارند، که به بعضی از عمدهترین آنها اشاره شد. اما در واقع عوامل تأثیرگذار بر انسان و رفتار او به مراتب بیشتر از موارد ذکر شده است، که به نوعی اثرگذاری لازم را در شکل دهی رفتار آدمی بر جای خواهد گذاشت.
اما نکتهی بسیار مهمی را که نبایستی از آن غافل شد، موضوع شکنندگی و آسیبپذیری است که رفتار انسان دارد، به نحوی که عوامل مختلفی اثرگذاری لازم را دارند که به نوعی بر آدمی تأثیرگذاری داشته و به دنبال آن رفتار را از مسیر سالم خارج نموده و به اختلال مبتلا مینماید. از این رو آشنا شدن با عوامل تأثیرگذار و آسیبآفرین در رفتار و شخصیت میتواند کمک و راهگشایی در پیشگیری و کاستن از آسیبهای ناشی از آن شود.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، از عصبانیت تا سلامت رفتار، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول