نویسنده: سعید کاوه
یکی از عمده ویژگیهای افراد عصبی و مشکلدار از نظر رفتاری و شخصیتی درگیریهایی است که آنان با دیگر افراد دارند. چنین درگیریهایی بنا به دلایل مختلف روی میدهد که به بعضی از عمدهترین علل آن به شرح زیر میتوان اشاره کرد. یکی از مهارتهایی که نبود آن در زندگی باعث مشکل آفرینیهای عمدهای برای فرد و اشخاصی که با وی در ارتباط هستند، مهارت گفت و شنود است، به عبارتی با نداشتن چنین مهارتی ارتباط شخص با اطرافیان به نحو سالم و کارآمدی برقرار نمیشود. 1- مهارت گفت و شنودشان در حدی نیست که بتوانند مشکل خود را حل کنند.
2- درونی آکنده از رنج و ناراحتی دارند.
3- مهارتهای ارتباطیشان در حدی نیست که ارتباطات سالمی را ایجاد کنند.
4- آنان خود و دیگران را دوست ندارند.
توضیحات کلی در مورد مطالب عنوان شده فوق ارائه میگردد.
در مورد اینکه عصبانیت در دو جهت عوامل مخربی را برای فرد ایجاد میکند، یا به عبارتی عصبانیت از دو عامل عمده تشکیل شده است، مورد اول نداشتن مهارتهایی است که لازمه زندگی کردن و مورد دوم خصلتها و رفتارهایی آسیبزا و مشکل آفرین است که بایستی از زندگی شخص خارج شود.
یکی از مهارتهایی که نبود آن در زندگی باعث مشکل آفرینیهای عمدهای برای فرد و اشخاصی که با وی در ارتباط هستند، مهارت گفت و شنود است، به عبارتی با نداشتن چنین مهارتی ارتباط شخص با اطرافیان به نحو سالم و کارآمدی برقرار نمیشود. هم چنین افراد عصبی و آسیب خورده از نظر رفتاری و شخصیتی زندگیشان آکنده از مشکلات و ناراحتی میگردد و طبیعی است که رنجشها و ناراحتیهای آنان به بیرون از وجودشان و در تعاملات با مردم نیز سرایت نماید.
از دیگر عواملی که باعث ناکارآمدی آنها میشود، موضوع دوست داشتن و مهرورزی است. مهرورزی از علائم سلامت رفتار است و به عبارتی فرد سالم توان مهر و یا عشق ورزی را دارد. اما افراد عصبی و دچار مشکل رفتاری، قادر نیستند که نه تنها به خود، بلکه به سایرین نیز نمیتوانند مهر بورزند.
در هر حال مجموعه عوامل فوق باعث میشود تا شخص نه تنها نتواند ارتباط سالم و کارآمدی با سایرین داشته باشد، بلکه در بیشتر موارد ارتباطش منجر به تنش و درگیری با دیگران بشود.
از سوی دیگر بعضی افراد مشکلدار از نظر رفتاری و عصبی به رویکرد دیگری متوسل میشوند و با کنارهگیری از مردم سعی میکنند که مشکلات و اضطراب درونیشان را برطرف نمایند. موضوع این بخش دو گرایش درگیر شدن و کنارهگیری از مردم پس از ابتلا به عصبانیت را شامل میشود.
در ارتباط با رویکرد درگیر شدن با دیگران مطالبی را به شرح زیر میتوان مطرح نمود.
1- مشکلات و آسیبهایی را برای طرف مورد درگیری ایجاد مینماید.
2- مشکلات و آسیبهای رفتاری فرد عصبی با این گونه درگیریها بیشتر میشود.
3- درگیریها نه تنها مانع از بهبود و درمان شده، بلکه عصبانیتها را گسترش میدهد.
توضیحاتی در مورد مطالب عنوان شده فوق ارائه میشود.
بنابراین نکته مهمی که افراد دچار مشکل رفتاری بایستی در نظر داشته باشند، این است که نابسامانیهای ارتباطی، درگیری و اختلافهایی که آنان با سایرین پیدا میکنند، افراد مورد درگیری را نیز دچار مشکل و بیمار خواهد نمود.
چنین امری میتواند یادگیریهای متقابل و تواناییهای ارتباطیشان را افزایش دهد. اما درگیریهای افراد عصبی جنبه مخرب داشته و به صورت برنده و بازنده تداوم مییابد. و طبیعی است که افراد به طور معمول دوست ندارند که بازنده شوند، به همین جهت جدل کردن و سعی در شکست دادن طرف مقابل از هر طریق ممکن، عواقب چندان خوشایند و سازندهای را ندارد.
در واقع و به عبارتی دیگر میتوان گفت که افراد دچار اختلال رفتار و شخصیت و به عبارتی ناهنجاریهایشان را در روابط با دیگران بروز میدهند. زیرا آنها مهارتهای اساسی زندگیشان در حد مطلوبی نیست، به همین جهت با رفتارهایی خام، نسنجیده، کودکانه و مشکلآفرین رنجشهایی را برای سایرین ایجاد مینمایند.
از سوی دیگر افرادی که مورد رنجش قرار میگیرند، همه آنها دارای چنین خصلتی نیستند که ناهنجاریهای ارتباطی را تحمل نمایند، بلکه آنان نیز احتمال دارد که یک یا چند بار رفتارهای ناهنجار را تحمل کنند، اما در نهایت شروع به واکنش نموده و یا متقابل به مثل نمایند. چنین واکنشهایی رفتار عصبیها را در یک دور مخرب میاندازد که با گذشت زمان عوارض ناشی از آن بیشتر شده و مشکلات فرد را افزایش خواهد داد.
در واقع فرد روان رنجور به جای اینکه نیروی فکری و ذهنیاش صرف برطرف کردن موارد منفی رفتار گردد و تمرکز خود را بر ساختن و یاد گرفتن رفتارها و مهارتهای کارآمد نماید، صرف درگیریها و تنشهای ناشی از آن میگردد، به نحوی که زمان را از دست داده و رفتار او روز به روز بدتر شده و همین امر باعث تثبیت اختلال رفتارش خواهد شد.
مهین 45 ساله به واسطه مشکلاتی که با همسرش منوچهر 48 ساله داشت به مرکز مشاوره مراجعه کرد، صحبتهایی که او در ارتباط با رفتارهای شوهرش مطرح نمود، مشخص شد که منوچهر دچار اختلال شخصیت است. او درگیریهای بسیاری را با همسر و دختر 17 و پسر 15 سالهشان داشت.
مهین در ادامه صحبتهایش اشاره کرد که درگیریها و تنشهایی که منوچهر در منزل با وی و دو فرزندشان دارد، آثار ناگواری را بر او و دختر و پسرشان گذاشته است. زیرا فرزندانش در مقایسه با فرزندان جاریاش که در یک رده سنی هستند، به وضوح مشاهده میکند که فرزندان برادر شوهرش وضعیت رفتاری به مراتب بهتری را دارند. اگرچه برادر شوهر وی رفتاری مشابه با شوهرش دارد، اما تنها تفاوت میان دو برادر درگیرهایی است که منوچهر با دیگران و به ویژه با همسر و فرزندانش دارد. برادر او فردی درونگرا و کنارهگیر است و کاری با سایرین به ویژه همسر و فرزندانش ندارد. به همین سبب فرزندان او به واسطه نداشتن درگیریهای ناهنجار و آسیبزا به نسبت سالمتر ماندهاند.
البته این صحبت بدان معنی نیست که فرزندان برادر منوچهر آسیب نخوردهاند، بلکه آنها از بابت آسیبهای ناشی از درگیریهای آزار دهنده پدرشان مصون ماندهاند، اما سایر عوارض ناشی از آسیبهای رفتاری پدرشان میتواند عوارض خود را به همراه داشته باشد. در واقع فرزندانی که والدین سالمی از نظر رفتاری داشته باشند، به مراتب شرایط بهتری برای رشدشان فراهم خواهم بود.
این نکته نیز لازم است خاطر نشان شود که عصبیهای کنارهگیر از مردم برای اطرافیانشان مشکلآفرینی نداشته باشند. بلکه همین افراد در صورت ازدواج و تشکیل زندگی مشترک با کنارهگیری افراطیشان، تعارضها، ناراحتیها و در نهایت درگیریهایی پیدا میکنند. اما مقدار و میزان این نوع درگیریها به مراتب کمتر از عصبیهای درگیر خواهد بود. در واقع ماهیت عصبانیت و آسیبهای رفتاری و شخصیتی، مشکل آفرینی و درگیری ایجاد نمودن است.
اما در هر حال این نکته را بایستی در نظر داشت که حتی در شدیدترین عصبانیتها شخص بر رفتار، عملکرد و ارتباطات خود با دیگران آگاه بوده و توانایی لازم جهت اداره و کنترل رفتارش را دارد؛ به همین جهت این نکته را بایستی در نظر داشته باشند که تا حد ممکن از درگیر شدن و گسترش دامنه آسیبها و مشکلآفرینی و آسیب زدن به دیگران خودداری نمایند، به ویژه در وضعیتی که افراد مورد درگیری و آزار و اذیت عصبیها قرار میگیرند، خردسال بوده و با اشخاصی که از آسیبپذیری به مراتب بیشتری برخوردار باشند. چنین امری عصبانیتها را افزایش و افراد بیشتری را مبتلا به اختلالهای رفتاری و شخصیتی مینماید.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، از عصبیت تا سلامت رفتار، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول
2- درونی آکنده از رنج و ناراحتی دارند.
3- مهارتهای ارتباطیشان در حدی نیست که ارتباطات سالمی را ایجاد کنند.
4- آنان خود و دیگران را دوست ندارند.
توضیحات کلی در مورد مطالب عنوان شده فوق ارائه میگردد.
در مورد اینکه عصبانیت در دو جهت عوامل مخربی را برای فرد ایجاد میکند، یا به عبارتی عصبانیت از دو عامل عمده تشکیل شده است، مورد اول نداشتن مهارتهایی است که لازمه زندگی کردن و مورد دوم خصلتها و رفتارهایی آسیبزا و مشکل آفرین است که بایستی از زندگی شخص خارج شود.
یکی از مهارتهایی که نبود آن در زندگی باعث مشکل آفرینیهای عمدهای برای فرد و اشخاصی که با وی در ارتباط هستند، مهارت گفت و شنود است، به عبارتی با نداشتن چنین مهارتی ارتباط شخص با اطرافیان به نحو سالم و کارآمدی برقرار نمیشود. هم چنین افراد عصبی و آسیب خورده از نظر رفتاری و شخصیتی زندگیشان آکنده از مشکلات و ناراحتی میگردد و طبیعی است که رنجشها و ناراحتیهای آنان به بیرون از وجودشان و در تعاملات با مردم نیز سرایت نماید.
از دیگر عواملی که باعث ناکارآمدی آنها میشود، موضوع دوست داشتن و مهرورزی است. مهرورزی از علائم سلامت رفتار است و به عبارتی فرد سالم توان مهر و یا عشق ورزی را دارد. اما افراد عصبی و دچار مشکل رفتاری، قادر نیستند که نه تنها به خود، بلکه به سایرین نیز نمیتوانند مهر بورزند.
در هر حال مجموعه عوامل فوق باعث میشود تا شخص نه تنها نتواند ارتباط سالم و کارآمدی با سایرین داشته باشد، بلکه در بیشتر موارد ارتباطش منجر به تنش و درگیری با دیگران بشود.
از سوی دیگر بعضی افراد مشکلدار از نظر رفتاری و عصبی به رویکرد دیگری متوسل میشوند و با کنارهگیری از مردم سعی میکنند که مشکلات و اضطراب درونیشان را برطرف نمایند. موضوع این بخش دو گرایش درگیر شدن و کنارهگیری از مردم پس از ابتلا به عصبانیت را شامل میشود.
در ارتباط با رویکرد درگیر شدن با دیگران مطالبی را به شرح زیر میتوان مطرح نمود.
بیشتر بخوانید: آسیب شناسی خانواده، کودک آزاری روانی و عاطفی در خانواده
1- مشکلات و آسیبهایی را برای طرف مورد درگیری ایجاد مینماید.
2- مشکلات و آسیبهای رفتاری فرد عصبی با این گونه درگیریها بیشتر میشود.
3- درگیریها نه تنها مانع از بهبود و درمان شده، بلکه عصبانیتها را گسترش میدهد.
توضیحاتی در مورد مطالب عنوان شده فوق ارائه میشود.
1- مشکلات و آسیبهایی را برای افراد مورد درگیری ایجاد مینماید.
در واقع عصبانیت فقط فرد مبتلا به مشکل رفتاری را دچار ناراحتی و مشکلات ناشی از آن نمینماید، بلکه بعضی افرادی را که با وی در ارتباط هستند را نیز دچار آسیب میکند. آنها بیشترین درگیری را با همسر و فرزندان داشته و در مواردی نیز با همکاران و سایر افرادی که در اجتماع به نوعی با آنان در ارتباط باشند را به دلیل ناتوانی در ارتباط برقرار کردن و داشتن دید و نگرشی غیر واقعی و نادرست نسبت به مسائل و امور، منازعهها و درگیریهایی را خواهند داشت. البته این امری طبیعی است که آسیبها و درونی ناسالم، روابطی ناسالم ایجاد میکند و هم چنین رابطهای ناسالم فرد درگیر در چنین رابطهای را میتواند دچار مشکل و آسیب رفتاری نماید. افراد دچار اختلال رفتار و شخصیت و به عبارتی ناهنجاریهایشان را در روابط با دیگران بروز میدهند. زیرا آنها مهارتهای اساسی زندگیشان در حد مطلوبی نیست، به همین جهت با رفتارهایی خام، نسنجیده، کودکانه و مشکلآفرین رنجشهایی را برای سایرین ایجاد مینمایند. بسیاری از افرادی که دچار مشکلات و آسیبهای رفتاری و شخصیتی شدهاند، ارتباطات ناسالم داخل خانواده آنان را دچار چنین آسیبهایی نموده است. این واقعیت نامطلوبی است که آسیبهای موجود در شخص از طریق روابط ناسالم به اعضای خانواده و به ویژه فرزندان منتقل شده و بعدها نیز فرزندان به نسل بعد از خود منتقل مینمایند، به نحوی که این اختلافات رفتاری تا چند نسل تداوم پیدا میکند، تا در نهایت فردی آسیبهایی را از نسل قبل دریافت، اما با توجه به انسانیت، معنویت، علم و آگاهی پی به علل این عوامل ببرد و اقدام به اصلاح رفتار خویش بنماید و افراد آسیب زننده به خود را ببخشد و آسیب و زیانی متوجه دیگران ننماید و مسیری سازنده و تعالی بخش را در پیش بگیرد.بنابراین نکته مهمی که افراد دچار مشکل رفتاری بایستی در نظر داشته باشند، این است که نابسامانیهای ارتباطی، درگیری و اختلافهایی که آنان با سایرین پیدا میکنند، افراد مورد درگیری را نیز دچار مشکل و بیمار خواهد نمود.
2- مشکلات و آسیبهای رفتاری فرد عصبی با اینگونه درگیریها بیشتر میشود.
درگیری چنان چه در مسیرهای سالم و سازندهای قرار گیرد، به نحوی که افراد با مبادله افکار، سعی در نزدیک نمودن نگرشها و رسیدن به تفاهم نمایند.چنین امری میتواند یادگیریهای متقابل و تواناییهای ارتباطیشان را افزایش دهد. اما درگیریهای افراد عصبی جنبه مخرب داشته و به صورت برنده و بازنده تداوم مییابد. و طبیعی است که افراد به طور معمول دوست ندارند که بازنده شوند، به همین جهت جدل کردن و سعی در شکست دادن طرف مقابل از هر طریق ممکن، عواقب چندان خوشایند و سازندهای را ندارد.
در واقع و به عبارتی دیگر میتوان گفت که افراد دچار اختلال رفتار و شخصیت و به عبارتی ناهنجاریهایشان را در روابط با دیگران بروز میدهند. زیرا آنها مهارتهای اساسی زندگیشان در حد مطلوبی نیست، به همین جهت با رفتارهایی خام، نسنجیده، کودکانه و مشکلآفرین رنجشهایی را برای سایرین ایجاد مینمایند.
از سوی دیگر افرادی که مورد رنجش قرار میگیرند، همه آنها دارای چنین خصلتی نیستند که ناهنجاریهای ارتباطی را تحمل نمایند، بلکه آنان نیز احتمال دارد که یک یا چند بار رفتارهای ناهنجار را تحمل کنند، اما در نهایت شروع به واکنش نموده و یا متقابل به مثل نمایند. چنین واکنشهایی رفتار عصبیها را در یک دور مخرب میاندازد که با گذشت زمان عوارض ناشی از آن بیشتر شده و مشکلات فرد را افزایش خواهد داد.
در واقع فرد روان رنجور به جای اینکه نیروی فکری و ذهنیاش صرف برطرف کردن موارد منفی رفتار گردد و تمرکز خود را بر ساختن و یاد گرفتن رفتارها و مهارتهای کارآمد نماید، صرف درگیریها و تنشهای ناشی از آن میگردد، به نحوی که زمان را از دست داده و رفتار او روز به روز بدتر شده و همین امر باعث تثبیت اختلال رفتارش خواهد شد.
3- درگیریها نه تنها مانع از بهبود و درمان شده، بلکه عصبانیتها را گسترش میدهد.
البته مطالب این بند با مطالب بند اول هم پوشیهایی را دارد. در واقع میتوان گفت افرادی که در دام یا تیررس عصبیها قرار میگیرند، به نوعی به اضطراب و مشکلات مختلف عاطفی مبتلا میشوند. عصبیها به طور معمول افراد ضعیفتر از خود را هدف نابسامانیهای رفتاریشان قرار میدهند، البته آنها با افراد همرده و بالاتر از خود نیز درگیر میشوند، اما عصبانیتهای اصلی خود را در درگیری با اشخاصی که قدرت دفاع چندانی ندارند و آسیبپذیری بیشتری داشتته و به اصطلاح کیسه بوکس عاطفی خوبی باشند، به اجرا درمیآورند.مهین 45 ساله به واسطه مشکلاتی که با همسرش منوچهر 48 ساله داشت به مرکز مشاوره مراجعه کرد، صحبتهایی که او در ارتباط با رفتارهای شوهرش مطرح نمود، مشخص شد که منوچهر دچار اختلال شخصیت است. او درگیریهای بسیاری را با همسر و دختر 17 و پسر 15 سالهشان داشت.
مهین در ادامه صحبتهایش اشاره کرد که درگیریها و تنشهایی که منوچهر در منزل با وی و دو فرزندشان دارد، آثار ناگواری را بر او و دختر و پسرشان گذاشته است. زیرا فرزندانش در مقایسه با فرزندان جاریاش که در یک رده سنی هستند، به وضوح مشاهده میکند که فرزندان برادر شوهرش وضعیت رفتاری به مراتب بهتری را دارند. اگرچه برادر شوهر وی رفتاری مشابه با شوهرش دارد، اما تنها تفاوت میان دو برادر درگیرهایی است که منوچهر با دیگران و به ویژه با همسر و فرزندانش دارد. برادر او فردی درونگرا و کنارهگیر است و کاری با سایرین به ویژه همسر و فرزندانش ندارد. به همین سبب فرزندان او به واسطه نداشتن درگیریهای ناهنجار و آسیبزا به نسبت سالمتر ماندهاند.
البته این صحبت بدان معنی نیست که فرزندان برادر منوچهر آسیب نخوردهاند، بلکه آنها از بابت آسیبهای ناشی از درگیریهای آزار دهنده پدرشان مصون ماندهاند، اما سایر عوارض ناشی از آسیبهای رفتاری پدرشان میتواند عوارض خود را به همراه داشته باشد. در واقع فرزندانی که والدین سالمی از نظر رفتاری داشته باشند، به مراتب شرایط بهتری برای رشدشان فراهم خواهم بود.
این نکته نیز لازم است خاطر نشان شود که عصبیهای کنارهگیر از مردم برای اطرافیانشان مشکلآفرینی نداشته باشند. بلکه همین افراد در صورت ازدواج و تشکیل زندگی مشترک با کنارهگیری افراطیشان، تعارضها، ناراحتیها و در نهایت درگیریهایی پیدا میکنند. اما مقدار و میزان این نوع درگیریها به مراتب کمتر از عصبیهای درگیر خواهد بود. در واقع ماهیت عصبانیت و آسیبهای رفتاری و شخصیتی، مشکل آفرینی و درگیری ایجاد نمودن است.
اما در هر حال این نکته را بایستی در نظر داشت که حتی در شدیدترین عصبانیتها شخص بر رفتار، عملکرد و ارتباطات خود با دیگران آگاه بوده و توانایی لازم جهت اداره و کنترل رفتارش را دارد؛ به همین جهت این نکته را بایستی در نظر داشته باشند که تا حد ممکن از درگیر شدن و گسترش دامنه آسیبها و مشکلآفرینی و آسیب زدن به دیگران خودداری نمایند، به ویژه در وضعیتی که افراد مورد درگیری و آزار و اذیت عصبیها قرار میگیرند، خردسال بوده و با اشخاصی که از آسیبپذیری به مراتب بیشتری برخوردار باشند. چنین امری عصبانیتها را افزایش و افراد بیشتری را مبتلا به اختلالهای رفتاری و شخصیتی مینماید.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، از عصبیت تا سلامت رفتار، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول