نگاهی به پدیدۀ فرار مغزها
چکیده
بین مفاهیم «مهاجرت» و «فرار مغزها»، نسبتِ رابطۀ منطقی عموم و خصوص مطلق وجود دارد؛ بدین معنا که مهاجرت، مفهومی عام است که فرار مغزها تنها یکی از اَشکال آن است. مهاجرت داخلی و خارجی، اختیاری و غیراختیاری، اولیه و ثانویه، محافظهکارانه و بدعتگزارانه، چرخش نخبگان (مغزها) و... اَشکال دیگر پدیدۀ مهاجرت تلقی میشوند... .
تعداد کلمات 1867/ تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
بین مفاهیم «مهاجرت» و «فرار مغزها»، نسبتِ رابطۀ منطقی عموم و خصوص مطلق وجود دارد؛ بدین معنا که مهاجرت، مفهومی عام است که فرار مغزها تنها یکی از اَشکال آن است. مهاجرت داخلی و خارجی، اختیاری و غیراختیاری، اولیه و ثانویه، محافظهکارانه و بدعتگزارانه، چرخش نخبگان (مغزها) و... اَشکال دیگر پدیدۀ مهاجرت تلقی میشوند... .
تعداد کلمات 1867/ تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
نویسنده: رامین بابازاده
مقدمه
بین مفاهیم «مهاجرت» و «فرار مغزها»، نسبتِ رابطۀ منطقی عموم و خصوص مطلق وجود دارد؛ بدین معنا که مهاجرت، مفهومی عام است که فرار مغزها تنها یکی از اَشکال آن است. مهاجرت داخلی و خارجی، اختیاری و غیراختیاری، اولیه و ثانویه، محافظهکارانه و بدعتگزارانه، چرخش نخبگان (مغزها) و... اَشکال دیگر پدیدۀ مهاجرت تلقی میشوند. در حالی که عبارت فرار مغزها (Brain Drain) که به معنای مهاجرت متخصصان و نخبگان به کشورهای توسعهیافته است، تداعیگرِ نوعی اجبار در مهاجرتِ این قشر نیز هست؛ زیرا «drain» به معنای خشک شدن زمین، نشانۀ حالتی از جبرِ طبیعی است که مهاجرت را برای بقا و زندگی (در اینجا استمرار حیات علمی و تخصصی) ناگزیر میسازد؛ اما چرخش مغزها، وضعیتی است که نیروهای متخصص کشورهای در حال توسعه، به دلایلی نظیر ادامۀ تحصیل و تجربۀ زندگی صنعتی، به کشورهای توسعهیافته مهاجرت میکنند و پس از طیّ یک دورۀ زمانی برای دستیابی به فرصتهای شغلی و اجتماعیِ برتر، به موطن خود بازمیگردند و برخی دیگر از همین مهاجران متخصص، به صورت مستمر، بین کشورهای مبدأ و مقصد در رفتوآمدند.
پیشینۀ تاریخی پدیدۀ فرار مغزها
با مراجعه به تاریخ مىتوان دریافت که مسئلۀ جابهجایى و فرار مغزها و نخبگان از جامعهای به جامعۀ دیگر، کموبیش در همهی ادوار تاریخ وجود داشته است. شاید ابتدایىترین شکل فرار مغزها را بتوان به این صورت تصور کرد که در هر عصر و در هر سرزمین، وقتى قومى یا حکومتى به اوج اقتدار و پیشرفت و آبادانى مىرسید، هنرمندان، نخبگان و متخصصان سایر جوامع را به خود جذب مىکرد و این مؤیدِ نکتهای روانشناختى است که انسان، فطرتاً راحتطلب است و هر کجا گذران زندگىِ او با آرامش و آسایش بیشترى میسر گردد، آنجا را برای محل زندگى خود انتخاب خواهد کرد. اما مهاجرتِ انبوه و گستردۀ انسانها، پس از انقلاب صنعتی و گسترش زندگی شهرنشینی رخ داد. در قرون گذشته، شتاب رشد وضعیت اقتصادی و سیاستهای مختلفِ دولتها باعث شد که یونانیها، یهودیان، قبایل ژرمن، اهالی اسکاندیناوی، ترکها، روسها، چینیها و ملتهای دیگر دست به مهاجرت بزنند؛ برای مثال، بین سالهای 1821 و 1924 میلادی، حدود 34 میلیون نفر به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردند.مهاجرتِ متخصصان و نخبگان که در متون و نوشتههای مربوطه از آن به «فرار مغزها» یاد میشود، عمدتاً در قرن بیستم مطرح شد. پس از خاتمۀ جنگ جهانی اول و به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان، سیاستهای نژادپرستانهای تدوین و اجرا شد که بسیاری از اقلیتهای دینی، تحت آزار و اذیت و محرومیت از حقوق اجتماعی و انسانیِ خویش قرار گرفتند؛ در نتیجه، بسیاری از متخصصان و اندیشمندانی نظیر: ماکس هورکهایمر، تئودور آدورنو، هربرت مارکوزه و... مجبور به جلای وطن شدند. به دنبال این وقایع و پس از جنگ جهانی دوم، مسئلۀ فرار مغزها، به مطالعۀ جدّی درآمد.
مهاجرتِ متخصصان و نخبگان که در متون و نوشتههای مربوطه از آن به «فرار مغزها» یاد میشود، عمدتاً در قرن بیستم مطرح شد. پس از خاتمۀ جنگ جهانی اول و به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان، سیاستهای نژادپرستانهای تدوین و اجرا شد که بسیاری از اقلیتهای دینی، تحت آزار و اذیت و محرومیت از حقوق اجتماعی و انسانیِ خویش قرار گرفتند؛ در نتیجه، بسیاری از متخصصان و اندیشمندانی نظیر: ماکس هورکهایمر، تئودور آدورنو، هربرت مارکوزه و... مجبور به جلای وطن شدند. به دنبال این وقایع و پس از جنگ جهانی دوم، مسئلۀ فرار مغزها، به مطالعۀ جدّی درآمد.
تا دهه 1960 میلادی این مسئله از دیدگاه اقتصادی بررسی میگردید. از دهه 1970 میلادی، مسئلۀ «فرار مغزها» از ابعاد اجتماعی و فرهنگی و مقایسۀ کشور مبدأ و مقصد و در قالب الگوهای مهاجرت پیگیری شد. در دهه 80 میلادی، به جای بحث از «فرار مغزها» از اصطلاح «چرخش مغزها» استفاده شد؛ اما اینک عدهای بر این اعتقادند که در کشورهایی مثل تایوان و کرۀ جنوبی، چرخش مغزها و در برخی دیگر از کشورها مانند هندوستان، فرار مغزها وجود دارد.
پدیدۀ فرار مغزها در عصر حاضر، برخلاف گذشته که مهاجرت نیروهاى نخبه و متخصص امرى طبیعى و منطقى مىنمود و تابع عرضه و تقاضا بود، امروز در بیشتر موارد، نَه کشورهاى مقصد و مهاجرپذیر نیاز به این همه مهاجر دارند و نه کشورهاى مبدأ از وجود همۀ این نیروها بىنیازند؛ بلکه بر اساس یکى از آمارهاى منتشرشده با اینکه کشورهایى مثل هند و پاکستان از نظر پزشک در مضیقه به سر مىبرند، پزشکان آنها که در انگلستان هستند، ۴۴ الى ۴۵ درصد جامعۀ پزشکى این کشور را تشکیل مىدهند.
وضعیت کشورهاى اروپایى به مراتب نسبت به کشورهاى آفریقایى و آسیایى بهتر است؛ زیرا آمریکا هرچند قطب جاذبى براى جذب نخبگان سایر کشورهاست و کشورهاى اروپایى بخشى از نخبگان خود را به آمریکا مىفرستند، کمبود نخبگان خود را از کشورهاى آسیایى و آفریقایى جذب مىکنند؛ از این رو، بدترین وضعیت را کشورهاى آسیایى و آفریقایى دارند که با هزینههاى گزاف ملّى، اقدام به پرورش متخصصان و نخبگان مىکنند، ولى آنها را به کشورهاى دیگر تحویل مىدهند!
مهاجرتِ متخصصان و نخبگان که در متون و نوشتههای مربوطه از آن به «فرار مغزها» یاد میشود، عمدتاً در قرن بیستم مطرح شد. پس از خاتمۀ جنگ جهانی اول و به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان، سیاستهای نژادپرستانهای تدوین و اجرا شد که بسیاری از اقلیتهای دینی، تحت آزار و اذیت و محرومیت از حقوق اجتماعی و انسانیِ خویش قرار گرفتند؛ در نتیجه، بسیاری از متخصصان و اندیشمندانی نظیر: ماکس هورکهایمر، تئودور آدورنو، هربرت مارکوزه و... مجبور به جلای وطن شدند. به دنبال این وقایع و پس از جنگ جهانی دوم، مسئلۀ فرار مغزها، به مطالعۀ جدّی درآمد.
تا دهه 1960 میلادی این مسئله از دیدگاه اقتصادی بررسی میگردید. از دهه 1970 میلادی، مسئلۀ «فرار مغزها» از ابعاد اجتماعی و فرهنگی و مقایسۀ کشور مبدأ و مقصد و در قالب الگوهای مهاجرت پیگیری شد. در دهه 80 میلادی، به جای بحث از «فرار مغزها» از اصطلاح «چرخش مغزها» استفاده شد؛ اما اینک عدهای بر این اعتقادند که در کشورهایی مثل تایوان و کرۀ جنوبی، چرخش مغزها و در برخی دیگر از کشورها مانند هندوستان، فرار مغزها وجود دارد.
پدیدۀ فرار مغزها در عصر حاضر، برخلاف گذشته که مهاجرت نیروهاى نخبه و متخصص امرى طبیعى و منطقى مىنمود و تابع عرضه و تقاضا بود، امروز در بیشتر موارد، نَه کشورهاى مقصد و مهاجرپذیر نیاز به این همه مهاجر دارند و نه کشورهاى مبدأ از وجود همۀ این نیروها بىنیازند؛ بلکه بر اساس یکى از آمارهاى منتشرشده با اینکه کشورهایى مثل هند و پاکستان از نظر پزشک در مضیقه به سر مىبرند، پزشکان آنها که در انگلستان هستند، ۴۴ الى ۴۵ درصد جامعۀ پزشکى این کشور را تشکیل مىدهند.
وضعیت کشورهاى اروپایى به مراتب نسبت به کشورهاى آفریقایى و آسیایى بهتر است؛ زیرا آمریکا هرچند قطب جاذبى براى جذب نخبگان سایر کشورهاست و کشورهاى اروپایى بخشى از نخبگان خود را به آمریکا مىفرستند، کمبود نخبگان خود را از کشورهاى آسیایى و آفریقایى جذب مىکنند؛ از این رو، بدترین وضعیت را کشورهاى آسیایى و آفریقایى دارند که با هزینههاى گزاف ملّى، اقدام به پرورش متخصصان و نخبگان مىکنند، ولى آنها را به کشورهاى دیگر تحویل مىدهند!
عوامل فرار مغزها
دکتر علی مقداری، معاون آموزشی سابق دانشگاه شریف، در این باره میگوید: «ما ایرانیها کلاً برعکسِ غربیها، خیلی آدمهای مهاجری نیستیم و نبودیم. به طور سنتی، در جامعۀ ما خیلی دوست ندارند که جایشان را عوض کنند. اینجاست که آدم باید فکر کند واقعاً چرا جوانهای ما بهویژه برای تحصیل کردن به فکر تغییر مکان میافتند و دنبال فرصتهای بهتر هستند. این نارضایتیها میتواند اقتصادی، اجتماعی و احترام باشد.» او در ادامه میگوید: «متأسفانه برای نخبگان رده بالایمان، در حدّ یک تیم فوتبال هم ارزش قائل نشدهایم! ای کاش ما در حدّ ورزش، به دانشگاهها توجه میکردیم!»
عوامل فرار مغزها را میتوان به این صورت تقسیمبندی کرد:
الف) عوامل خارجى: که مىتوان به توسعۀ فنآورى، مهیا بودن ابزار تحقیق و پژوهش در کشورها، عدم تعادل نیروى انسانى و... اشاره کرد.
ب) عوامل داخلى: این عامل به عنوان پدیدۀ اصلى فرار مغزها است که خود شامل چند دسته، همچون موارد زیر است:
۱. مسائل و مشکلات فرهنگى و آموزشى؛
۲. فقدان توسعۀ سیاسى؛
۳. فساد ادارى و سوءمدیریت؛
۴. فقدان توسعۀ اقتصادى.
عوامل فرار مغزها را میتوان به این صورت تقسیمبندی کرد:
الف) عوامل خارجى: که مىتوان به توسعۀ فنآورى، مهیا بودن ابزار تحقیق و پژوهش در کشورها، عدم تعادل نیروى انسانى و... اشاره کرد.
ب) عوامل داخلى: این عامل به عنوان پدیدۀ اصلى فرار مغزها است که خود شامل چند دسته، همچون موارد زیر است:
۱. مسائل و مشکلات فرهنگى و آموزشى؛
۲. فقدان توسعۀ سیاسى؛
۳. فساد ادارى و سوءمدیریت؛
۴. فقدان توسعۀ اقتصادى.
بیشتر بخوانید: بررسی پدیده فـرار مغـزها
پیآمدهاى فرار مغزها
با نگاهی اجمالى به آمار و ارقام مربوط به پدیدۀ فرار مغزها، پیآمدهاى بسیار ناگوار آن، غیرقابل تصور مىنماید. از سویی، کشورهاى صنعتى و به اصطلاح «مقصد» قرار دارند که عامل مهم در جذب نخبگان کشورها به شمار مىروند و منبع مهمى براى جذب نخبگان؛ و از سوى دیگر، کشورهاى «مبدأ» و جهان سوم قرار دارند که همۀ سرمایه و هستىِ خود را تقدیم بیگانگان مىکنند! با نگاهى به آمار و ارقام، این معضل بیشتر آشکار مىشود. در حال حاضر، بیش از ۱۵۰ هزار نفر مهندس و پزشک ایرانى در آمریکا زندگى مىکنند و تمام ورودىهاى با رتبۀ دورقمىِ کنکور سراسرى دانشگاههاى کشور، هر سال از بهترین دانشگاههاى جهان دعوتنامه دریافت مىکنند و قریب نود نفر از ۱۳۵ دانشآموزى که در چند سال اخیر در المپیادهاى علمى صاحب مقام شدهاند، در یکى از بهترین دانشگاههاى آمریکا به تحصیل مشغولند!خروج بیسروصدای هزاران تحصیلکرده و نخبۀ ایرانی غیر از ضررهای جبرانناپذیر مادی، زمینهای را برای پدیدۀ خطرناک فرار ژنها فراهم میکند؛ یعنی با خروج هر نخبۀ ایرانی از کشور، اولین ضربهای که به کشور میخورد، از بعد اقتصادی خواهد بود؛ چراکه تمام سرمایهگذاریهای مادی در طول 25 سال و امکان استفاده از دانش وی در سالهای بعدی از بین میرود، اما در آینده با ماندگار شدن نخبگان در اروپا و آمریکا و کانادا (که عاشقانه برای جوانان و متفکران ما آغوش گشودهاند) و ادامۀ تحصیل و کار و ازدواج آنها یا نسلهای بعدی آنها با زنان و مردان کشورهای مقصد، ژن نبوغ خود را به راحتی به یک دورگه منتقل میکنند و این ژن بعد از دو یا سه نسل، به یک انسان تمام غربی منتقل میشود! به همین سادگی، بمبِ ژنی اتفاق خواهد افتاد؛ بمبی که اکنون منفجر شده است، اما صدای آن را نسلهای بعدی خواهند شنید.
زیان کشور ما از صادرات مغز، بالغ بر ۳۸ میلیارد دلار برآورد شده، در حالى که درآمد سالیانهی کشور از محل صادرات نفت قریب ۳۰ میلیارد دلار اعلام شده است! بر اساس اظهار نظر مسئولان رسمى کشور، آمار مهاجران کشور بسیار شگفتانگیز است. در یک اظهارنظر رسمى آمده است: «هرچند آمار مهاجران ایرانى از دو تا هفت میلیون نفر ذکر مىشود، بر اساس آمار رسمىِ حاصلآمده از تجربۀ کارى مىتوان گفت: قریب سه میلیون نفر از ایرانیان به صورت مهاجر در بیست کشور مهمّ جهان پراکندهاند که به ترتیب در: آمریکا، کانادا، انگلیس، آلمان، فرانسه، سوئد، استرالیا، اتریش، ایتالیا، یونان، بلژیک، نروژ و... سکونت دارند.» همچنین در خصوص وضعیت اقتصادى مهاجران خارجى، بهویژه ایرانیان مقیم آمریکا آمده است: «آخرین آمارى که ادارۀ آمار آمریکا در سرشمارى دَه سال پیش ارائه داده، نشان مىدهد که ۴۶ درصد مهاجران خارجى ایرانى، داراى مدرک لیسانس و بالاتر هستند و ۳۲ درصد در ردههاى بالاى علمى و حرفهاى و ۲۲ درصد صاحبان شرکتهاى بزرگ تجارى، کارخانههاى صنعتى، بیمارستان و ورزشگاه هستند و میانگین درآمد مهاجران ایرانى ۵۵ هزار دلار و میانگین درآمد شهروندان آمریکا ۳۵ هزار دلار است!»
خروج بیسروصدای هزاران تحصیلکرده و نخبۀ ایرانی غیر از ضررهای جبرانناپذیر مادی، زمینهای را برای پدیدۀ خطرناک فرار ژنها فراهم میکند؛ یعنی با خروج هر نخبۀ ایرانی از کشور، اولین ضربهای که به کشور میخورد، از بعد اقتصادی خواهد بود؛ چراکه تمام سرمایهگذاریهای مادی در طول 25 سال و امکان استفاده از دانش وی در سالهای بعدی از بین میرود، اما در آینده با ماندگار شدن نخبگان در اروپا و آمریکا و کانادا (که عاشقانه برای جوانان و متفکران ما آغوش گشودهاند) و ادامۀ تحصیل و کار و ازدواج آنها یا نسلهای بعدی آنها با زنان و مردان کشورهای مقصد، ژن نبوغ خود را به راحتی به یک دورگه منتقل میکنند و این ژن بعد از دو یا سه نسل، به یک انسان تمام غربی منتقل میشود! به همین سادگی، بمبِ ژنی اتفاق خواهد افتاد؛ بمبی که اکنون منفجر شده است، اما صدای آن را نسلهای بعدی خواهند شنید.
زیان کشور ما از صادرات مغز، بالغ بر ۳۸ میلیارد دلار برآورد شده، در حالى که درآمد سالیانهی کشور از محل صادرات نفت قریب ۳۰ میلیارد دلار اعلام شده است! بر اساس اظهار نظر مسئولان رسمى کشور، آمار مهاجران کشور بسیار شگفتانگیز است. در یک اظهارنظر رسمى آمده است: «هرچند آمار مهاجران ایرانى از دو تا هفت میلیون نفر ذکر مىشود، بر اساس آمار رسمىِ حاصلآمده از تجربۀ کارى مىتوان گفت: قریب سه میلیون نفر از ایرانیان به صورت مهاجر در بیست کشور مهمّ جهان پراکندهاند که به ترتیب در: آمریکا، کانادا، انگلیس، آلمان، فرانسه، سوئد، استرالیا، اتریش، ایتالیا، یونان، بلژیک، نروژ و... سکونت دارند.» همچنین در خصوص وضعیت اقتصادى مهاجران خارجى، بهویژه ایرانیان مقیم آمریکا آمده است: «آخرین آمارى که ادارۀ آمار آمریکا در سرشمارى دَه سال پیش ارائه داده، نشان مىدهد که ۴۶ درصد مهاجران خارجى ایرانى، داراى مدرک لیسانس و بالاتر هستند و ۳۲ درصد در ردههاى بالاى علمى و حرفهاى و ۲۲ درصد صاحبان شرکتهاى بزرگ تجارى، کارخانههاى صنعتى، بیمارستان و ورزشگاه هستند و میانگین درآمد مهاجران ایرانى ۵۵ هزار دلار و میانگین درآمد شهروندان آمریکا ۳۵ هزار دلار است!»
خروج بیسروصدای هزاران تحصیلکرده و نخبۀ ایرانی غیر از ضررهای جبرانناپذیر مادی، زمینهای را برای پدیدۀ خطرناک فرار ژنها فراهم میکند؛ یعنی با خروج هر نخبۀ ایرانی از کشور، اولین ضربهای که به کشور میخورد، از بعد اقتصادی خواهد بود؛ چراکه تمام سرمایهگذاریهای مادی در طول 25 سال و امکان استفاده از دانش وی در سالهای بعدی از بین میرود، اما در آینده با ماندگار شدن نخبگان در اروپا و آمریکا و کانادا (که عاشقانه برای جوانان و متفکران ما آغوش گشودهاند) و ادامۀ تحصیل و کار و ازدواج آنها یا نسلهای بعدی آنها با زنان و مردان کشورهای مقصد، ژن نبوغ خود را به راحتی به یک دورگه منتقل میکنند و این ژن بعد از دو یا سه نسل، به یک انسان تمام غربی منتقل میشود! به همین سادگی، بمبِ ژنی اتفاق خواهد افتاد؛ بمبی که اکنون منفجر شده است، اما صدای آن را نسلهای بعدی خواهند شنید.
شیوههاى جذب نخبگان
ـ صندوقى در نظر گرفته شود تا فارغالتحصیلان دانشگاهى به محض فراغت از تحصیل و تا زمانى که موفق به پیدا کردن شغل و کار مناسب نشدهاند، از این صندوق وامهاى اشتغال، حق بیمۀ بیکارى و مانند آن دریافت دارند.
ـ نظارت بر فارغالتحصیلانى که به خارج عزیمت مىکنند و ارتباط عاطفى با آنان، از دیگر راهکارهاى جذب نخبگان است.
ـ دولت باید بر اساس رشتههاى مورد نیاز جامعه، به تربیت نیروى انسانى بپردازد و پس از کسب آموزش لازم، نسبت به اشتغال آنها تعهد نماید.
ـ مراکز کاریابى براى نخبگان و فارغالتحصیلان دانشگاهى تأسیس شود.
ـ عدم ارتباط مراکز صنعتى با دانشگاهها و نخبگان، موجب عدم تناسب آموزشهاى نظرى با فعالیتهاى عملى مىشود.
ـ وجود ثبات، آرامش سیاسى، وحدت نیروهاى خودى، احزاب سیاسى و مسئولان، زمینهساز ثبات و آرامش روحى نخبگان خواهد بود.
ـ احترام و توجه بیشتر به علم، دانش، خلاقیت و توجه به نخبگان جامعه، در جذبشان، بسیار کارساز خواهد بود.
ـ شرکتهایى براى محققان و نخبگان، تأسیس شود و نیازهاى علمى، تحقیقاتى، مادى و معنوى آنان تأمین گردد.
ـ در وضع تحقیقاتى دانشگاهها، تجدید نظر جدّى صورت گیرد.
ـ مهمترین عامل فرار مغزها مىتواند مفاسد ادارى، حاکمیت روابط شخصى، فامیلى، گروهى، حزبى و جناحى باشد که باید با این امر، مقابلۀ جدّی صورت گیرد.
دکتر محمد توکل، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران میگوید: «آمارها نشان میدهد که ۵/۱ میلیون ترک مقیم آلمان، در چند سال گذشته به ترکیه بازگشتهاند. در یک پیمایش، ۳۵ درصد از ترکهای مقیم آلمان گفتهاند که زندگی آیندۀ ما در ترکیه است و نه در آلمان. مهاجرت مغزهای ترکیه به کشورهای اروپایی با توجه به سیر بازگشتهای اخیر، در عمل به چرخش مغزها و جذب تخصص و تکنولوژی، انجامیده است؛ از سوی دیگر، ترکیه به مقصدی برای مغزهای سرگردان تبدیل شده است و در حال حاضر، متخصصان از کشورهای عربی، سرزمینهای شوروی سابق، آسیای میانه و قفقاز، به سوی ترکیه مهاجرت میکنند که مهاجرت احتمالی برخی از ترکان متخصص به خارج را نیز جبران میکند. یکی از سیاستهای اتخاذشده در این تعادل (خروج متخصصان از کشور با ورود متخصصان دیگر کشورها)، بورس تحصیلیِ کشور ترکیه به کشورهای آسیای میانه و ایجاد مدرسه در این کشورهاست. محصولات و کالاهای ترک نیز به واسطۀ مرغوبیت در منطقه نفوذ پیدا کرده است، به طوری که این کشور سالانه حدود ۲۰ میلیارد دلار از صادرات تریکو درآمد کسب میکند.»
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که عدۀ زیادی در جامعۀ ما هستند که خیلی هم نخبهاند و حتی نخبهتر از آنها که رفتهاند. بعضی هم وابستگیِ خانوادگی یا مذهبیِ شدیدی دارند و عملاً شرایط کشورشان را با افتخار پذیرفتند؛ حتی تلاش میکنند که این شرایط را هر روز بهتر و بهتر کنند. این افراد، سختیها و مشکلات را به جان میخرند؛ چون میخواهند در تغییر کشورشان نقش داشته باشند.
ـ نظارت بر فارغالتحصیلانى که به خارج عزیمت مىکنند و ارتباط عاطفى با آنان، از دیگر راهکارهاى جذب نخبگان است.
ـ دولت باید بر اساس رشتههاى مورد نیاز جامعه، به تربیت نیروى انسانى بپردازد و پس از کسب آموزش لازم، نسبت به اشتغال آنها تعهد نماید.
ـ مراکز کاریابى براى نخبگان و فارغالتحصیلان دانشگاهى تأسیس شود.
ـ عدم ارتباط مراکز صنعتى با دانشگاهها و نخبگان، موجب عدم تناسب آموزشهاى نظرى با فعالیتهاى عملى مىشود.
ـ وجود ثبات، آرامش سیاسى، وحدت نیروهاى خودى، احزاب سیاسى و مسئولان، زمینهساز ثبات و آرامش روحى نخبگان خواهد بود.
ـ احترام و توجه بیشتر به علم، دانش، خلاقیت و توجه به نخبگان جامعه، در جذبشان، بسیار کارساز خواهد بود.
ـ شرکتهایى براى محققان و نخبگان، تأسیس شود و نیازهاى علمى، تحقیقاتى، مادى و معنوى آنان تأمین گردد.
ـ در وضع تحقیقاتى دانشگاهها، تجدید نظر جدّى صورت گیرد.
ـ مهمترین عامل فرار مغزها مىتواند مفاسد ادارى، حاکمیت روابط شخصى، فامیلى، گروهى، حزبى و جناحى باشد که باید با این امر، مقابلۀ جدّی صورت گیرد.
دکتر محمد توکل، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران میگوید: «آمارها نشان میدهد که ۵/۱ میلیون ترک مقیم آلمان، در چند سال گذشته به ترکیه بازگشتهاند. در یک پیمایش، ۳۵ درصد از ترکهای مقیم آلمان گفتهاند که زندگی آیندۀ ما در ترکیه است و نه در آلمان. مهاجرت مغزهای ترکیه به کشورهای اروپایی با توجه به سیر بازگشتهای اخیر، در عمل به چرخش مغزها و جذب تخصص و تکنولوژی، انجامیده است؛ از سوی دیگر، ترکیه به مقصدی برای مغزهای سرگردان تبدیل شده است و در حال حاضر، متخصصان از کشورهای عربی، سرزمینهای شوروی سابق، آسیای میانه و قفقاز، به سوی ترکیه مهاجرت میکنند که مهاجرت احتمالی برخی از ترکان متخصص به خارج را نیز جبران میکند. یکی از سیاستهای اتخاذشده در این تعادل (خروج متخصصان از کشور با ورود متخصصان دیگر کشورها)، بورس تحصیلیِ کشور ترکیه به کشورهای آسیای میانه و ایجاد مدرسه در این کشورهاست. محصولات و کالاهای ترک نیز به واسطۀ مرغوبیت در منطقه نفوذ پیدا کرده است، به طوری که این کشور سالانه حدود ۲۰ میلیارد دلار از صادرات تریکو درآمد کسب میکند.»
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که عدۀ زیادی در جامعۀ ما هستند که خیلی هم نخبهاند و حتی نخبهتر از آنها که رفتهاند. بعضی هم وابستگیِ خانوادگی یا مذهبیِ شدیدی دارند و عملاً شرایط کشورشان را با افتخار پذیرفتند؛ حتی تلاش میکنند که این شرایط را هر روز بهتر و بهتر کنند. این افراد، سختیها و مشکلات را به جان میخرند؛ چون میخواهند در تغییر کشورشان نقش داشته باشند.