در آیین هندو تناسخ اساس نظام اخلاقیای را تشکیل میدهد که از روزگار باستان شکل گرفته و هنوز نقشی اساسی در تنظیم زندگی اخلاقی و دینی هندوان بر عهده دارد.
این عقیده که روح پس از مرگ باقی است و زندگانیهای گذشته مبنای زندگی حاضر، و این زندگی تعیینکننده زندگی آینده است، زیربنای اخلاقیات، نجاتشناسی و آخرتشناسی هندویی را تشکیل میدهد. بر پایه قانون کَرمه[Karma] (قانون اخلاقی عمل و عکسالعمل) آثار اعمال نیک و بد در روح آدمی بر جای میماند و تأثیرات بر جای مانده از زندگانی پیشین، اوضاع و احوال زندگی آینده او را معین میکند. و بر پایه قانون یا سنت کیهانی سمساره[samsara] (چرخه مکرر زاد و مرگ) تا این تأثیرات پابرجاست، بازگشت به زندگانی دنیایی امری گریزناپذیر خواهد بود. به این ترتیب، تناسخباوری هندویی (و به تبع آن تناسخباوری دیگر ادیان هند) در شبکهای از مفاهیم فلسفی و انسانشناختی قرار گرفته است.
تعداد کلمات:3461 / تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه
برای آنکه درک بهتری از آموزه تناسخ در آیین هندو[1] داشته باشیم لازم است دیدگاه این آیین را درباره روح انسانی از نظر بگذرانیم. در اوپهنیشدها (از مهمترین متون مقدس هندو، متعلق به ۸۰۰ تا ۳۰۰ ق م) در این باره آمده است: «آن کس که روح فردی را بشناسد، در مییابد که او همان روح کل است.» (شارما، ۱۳۸۲: ۹۹) طبق آموزههای اوپهنیشدها روح فردی همانند جرقهای که از آتش جدا میشود از روح جهانی اعظم جدا شده و در اجسام نفوذ میکند. بنابراین، روح امری ابدی و ازلی است، و همین اندیشه از زمینههای اعتقاد به بازگشت روح به زندگی مجدد بوده است. در فصل دوم از بهگود گیتا (از مهمترین متون هندویی) تناسخ را نتیجه منطقی این حقیقت انگاشته است: «که هر آنچه حقیقتاً موجود است محال است که معدوم گردد، و آنچه غیر موجود است، هرگز به وجود نمیآید.» (بند ۱۲ تا ۲۷) بر مبنای گیتا، خویشتن ابدی انسان (آتمن) کمترین تأثیری از نکبات عالم نمیپذیرد، بلکه این جیوه است که دستخوش شرایط متغیر زندگی، یعنی پیدایش و نابودی، خیر و شر، پیروزی و شکست، میشود.
روح با آنکه ماهیتی روحانی و ماورایی دارد اما در نتیجه پیوندی که با جسم دارد، به صفات مادی موصوف میشود، غافل از این که جزئی از ضمیر الهی است. (همان: ۱۰۶) در مکتب سانکهیه (یکی از شش مکتب فلسفی تأثیرگذار هندو) جسم لطیف از حالات باطنی و فطری و مجموعهای از فعالیتهای روانی و جسمی ساخته شده است. بنا به آموزههای این مکتب، جسم لطیف همانند صدفی است که در درون خود روح را محبوس کرده است. همین جسم است که همچون بازیگری نقشهای گوناگون را به خود میگیرد، گاهی به صورت انسان، گاهی به صورت حیوان و گاهی گیاه ظاهر میگردد. (شایگان، ۱۳۸۲: ۶۶) ودهها (قدیمیترین و مهمترین متن مقدس هندی، متعلق به ۱۵۰۰ تا ۸۰۰ ق م) این پدیده را مرکب از شش عنصر میشمارد: ۱- آتما (روح)، ۲- اویدیا[4] (نادانی)، 3- چیده بهاسه[5] (اثر غرور در نفس)، ۴-کَرمه شریره[6] (جسمی که بر اثر کردار زندگیهای پیشین به وجود آمده)، ۵- لینگه شریره،[7] که خود از پرانه[8] (تنفس حیاتبخش)، من[9] (نفس)، اهنکاره،[10] (غرور) و بوددهی[11] (خرد و معرفت)، پدید آمده، و ۶- جسم مادی. روح در نتیجه یک غفلت، خویشتن را با این مجموعه یکی میانگارد و در نتیجه همه نیازها و خواهشها و رنجها و دردها را به خود میگیرد.
بنابراین، در دیدگاه آیین هندو، ابدی بودن روح، از یکسو، و گرفتاری آن در پرده غفلت از حقیقت متعالی خویش، از سوی دیگر، موجب درافتادن آن در چرخهای از تولدهای مکرر میشود. سنت هند و این فرایند را با دو قانون کَرمه و سمساره و نیز با استفاده از مفهوم خواهش (کامه ) بیان میکند. کَرمه (قانون عمل و عکسالعمل قانونی عام و مبتنی بر ضرورت درونی است. به عبارت دیگر، این که هر عملی تأثیری در روح برجای میگذارد و ثمره آن به ناچار باید آشکار گردد، نه یک قرارداد است، و نه معلول و محصول ارد؛ بخصوصی از جانب خدا، بلکه یک قانون طبیعی و ضرورتی غیر قابل تغییر است. این عمل هر شخص است که بر پایه دهرمه،[12] قانون اخلاقی حاکم بر هستی، نتیجه کار را تعیین میکند.
در این نظام اندیشه، سپس نوبت به اصل مساره یا همان چرخه باز پیدایی یا زاد و میر میرسد تا ماجرا را به صورتی رقم بزند که به آموزه تناسخ ختم شود. نقش اساسی اصل سمساره ترسیم پیکانی در ذهن متدین هندویی است که مسیر تأثیر قانون کرمه و سرنوشت روح را به سوی این دنیا، و نه به سوی آخرتی ابدی، باز میگرداند. بر پایه اصل سمساره تا وقتی در روح اندک تأثیری از خواهش زندگی و نیاز به برآوردن آن خواهش برجای باشد، روح را گریزی از زندگی نیست. بنابراین، روح با تولدی مجدد در قالب و شرایطی که کَرمه برجای مانده از زندگانیهای پیشین تعیین میکند به این دنیا باز میگردد. این ماجرای دهشتناک را به اقیانوسی مانند کردهاند که همه ارواح نارهیده از بند کرمه به طور مداوم در آن بالا و پایین میروند.
البته نباید از نظر دور داشت که این مسیر برای روح در نظام آخرت شناسی هندویی نه اصیل است و نه چندان یکدست؛ در رگ وده[13] (مهمترین بخش از قدیمیترین و مهمترین متون مقدس هندویی، وِدهها)[14] درباره سرنوشت ارواح پس از مرگ هیچ تصریحی به تناسخ و بازگشت ارواح نمیبینیم، بلکه آنچه وعده داده شده، پاداشها و نعمتهای اخروی برای نیکوکاران و عذاب و رنج برای بدکاران است. طبق بیان رگ وده ارواح ابتدا باید از برابر سگهای مهیبِ ایزدِ مرگ، یَمه، بگذرند. یمه بر کردار آنها داوری میکند و ارواح را طبق رفتاری که در دنیا داشتهاند مجازات کرده یا پاداش میدهد. رگ وده میگوید: «با یمه برخورد کنید، به نیاکان بپیوندید و از نتایج کارهایی که آزادانه یا بنا به احکام شرع انجام دادهاید در آسمان بالا بهره گیرید... و از بدی و گناه دوری کنید. یمه برای شما بارگاهی به روشنایی روز و فروغ آسمانها آماده کرده است.» (شایگان، ۱۳۷۵: ۱۰۹) اما بعدها وقتی اوپهنیشدها نظریه تناسخ را مطرح کرد، چون ودهها برای هندوها حجیت تام داشت، سنت هندو میان دو باور به ظاهر ناساز، یعنی باور به تناسخ و پاداش و کیفر آخروی در بهشت و دوزخ جمع کرد، به این صورت که بهشت و جهنم به عنوان جایگاهی موقت قلمداد کرد که مدت توقف در آن بستگی به میزان اعمال نیک و با بد هر فرد در حیات اش دارد. اما حتی این آموزه نیز به این یکدستی نماند و در برخی دیگر از مجموعه اوپهنیشدها (در برهد آرنیکه اوپهنیشد)[15] موضوع بهشت و جهنم آخروی به نفع آموزه تناسخ متصل کنار رفت. (همان)انسانها پس از مرگ به دو دسته تقسیم میشوند: یک دسته کسانیاند که کارهای خیر و نوع دوستانه یا عامالمنفعه انجام میدهند. اینان پس از مرگ به راه پدران یا پیتریانه میروند؛ یعنی ابتدا روحشان به دود وارد میشود، سپس به شب، و آنگاه به نیمه تاریک ماه میرود و همینطور تا برسد به ماه؛ در آنجا تا زمانی که آثار اعمالاش دوام یابد اقامت میکند و از آن بهرهمند میشود، سپس با تمام شدن اثر اعمال خوب از طریق اثیر، باد، دود، مه، ابر، باران، گیاهان سبز، غذا و دانه، به صورت غذا وارد بدن مرد میشود، و سپس در پی فرایند جذب غذا از بدن مرد به پر رحم مادر وارد میگردد و دوباره متولد میشود.
بنابراین اوپهنیشدها درباره سیر روح پس از مرگ در آموزه متفاوت برای سنت هندو به میراث نهاده است. یکی آموزه یانهها و دیگری تناسخ متصل. چهاندگیه او په نیشد (بخش مهمی از اوپهنیشدها) خط سیر روح پس از مرگ را در قالب آموزه یانهها[16] (راهها) تبیین کرده است. در آنجا مییابیم که انسانها پس از مرگ به دو دسته تقسیم میشوند: یک دسته کسانیاند که کارهای خیر و نوع دوستانه یا عامالمنفعه انجام میدهند. اینان پس از مرگ به راه پدران یا پیتریانه میروند؛ یعنی ابتدا روحشان به دود وارد میشود، سپس به شب، و آنگاه به نیمه تاریک ماه میرود و همینطور تا برسد به ماه؛ در آنجا تا زمانی که آثار اعمالاش دوام یابد اقامت میکند و از آن بهرهمند میشود، سپس با تمام شدن اثر اعمال خوب از طریق اثیر، باد، دود، مه، ابر، باران، گیاهان سبز، غذا و دانه، به صورت غذا وارد بدن مرد میشود، و سپس در پی فرایند جذب غذا از بدن مرد به پر رحم مادر وارد میگردد و دوباره متولد میشود. (همان)
گروه دوم را کسانی تشکیل میدهند که با زهد و ریاضت و مجاهده ، آتشین، تَپَس،[17] بر نفس و خواهشهای آن غلبه کردهاند. روح اینان پس از مرگ به ترتیب وارد شعله آتش، روز، نیمه روشن ماه، نیمه درخشان سال، خورشید، ماه، روشنایی، و سرانجام به برهمن وارد میگردد، و از آن جا دیگر باز نخواهد گشت. (54 :1997 ,Dasgupta) این راه را راه خدایان، (دوهیانه) خواندهاند. به هرحال، در این هردو راه، آموزه جهانی دیگر و جزا گرفتن در آن بر موضوع تناسخ چیره است. سیر روح پس از مرگ را اینگونه بیان کرده است: «...و اما آنان که در دهکدهها سکنی دارند و و آیینها و امور مرسوم را انجام میدهند و به باری سایر موجودات زنده میشتابند، و از آزار رساندن پرهیز میکنند، صدقه میدهند و به امور خیر میپردازند و زندگی را در ایمان و عشق میگذرانند اما به ثمرات اعمالشان نظر دارند. هنگامی که جسمشان را به آتش میسپارند، از دود گذر خواهند کرد و از آن پس به تدریج از شب و چهارده شبی که ماه رو به نقصان میگذارد و شش ماه از سال که خورشید رو به جانب جنوب دارد گذر میکنند. اما با گذشتن از شش ماه، ایشان از یکسال کامل عبور نکرده، بلکه از آنجا به دنیای پدران منتقل شده و بعد از فضا به ماه[18] خواهند رسید و در آنجایی که به عنوان پیشکش به وسیله فرشتگان در اولین مراسم نذر پنجگانه به آتش مقدس سپرده شده بودند، به شکل بخار آب مستقر خواهند شد. در این مرحله تا زمانی که ذخیره ثواب اعمال نیک دوران عمرشان باقی است، در آنجا میمانند و پس از آن از طریق ابرها به باران و از باران در خوراکیها به شکل دارو، سبزیجات، بذر و حبوبات، و از آنجا به نطفه و جنین انتقال خواهند یافت، و بدینسان دوباره متولد شده و چرخه ولادتشان ادامه پیدا میکند.» (شارما، ۱۳۸۲: ۷۱)
اگرچه در این روایت از تناسخباوری هندو، روح بعد از طی دورانی که در بهشت متنعم و یا در جهنم معذب شد، بار دیگر به دنیا باز میگردد، اما این تمام مطلب در باب پاداش و کیفر نیست؛ جسمی که روح برای بار دیگر در آن حلول میکند نیز نوعی از پاداش و کیفر است. به عبارت دیگر، جسم انسان در هر تناسخ بنا بر ملکات نفسانی که در زندگیهای قبلی تحصیل کرده است، جسم و شخصیتی متناسب مییابد. در اوپهنیشدها درباره کیفیت بازگشت ارواح میگوید: «دو دسته از موجودات راه پدران[19] را دنبال میکنند. کسانی که رفتار پسندیدهای داشتهاند، در رده اول قرار دارند و پاداش آنان این است که در وضعیت ارزشمندی همچون فردی دانا، جنگجو، بازرگان، دهقان و با هنرمند به دنیا بیایند. گروه دوم که رفتار ناشایستی داشتهاند، به شکل پایینی از حیات مثل یک سگ، خوک یا انسانی پست به این دنیا باز میگردند.» (شارما، ۱۳۸۲: ۷۲)
پرسشی که در اینجا متوجه آیین هندو میشود این است که اگر ارواح در این سیر آخروی به پاداش اعمال نیک و یا سزای کردار بدشان میرسند، بازگشت دوباره به این دنیا به چه خاطر است؟ سنت هند و به این سؤال به دو به صورت پاسخ میدهد: نخست اینکه میگویند هدف از خلقت انسان صرفاً رسیدن به نعمتهای اخروی و یا معذب شدن در جهنم نیست، بلکه رسیدن به مکشه و رهایی ابدی روح است. تا وقتی روح (آتمن) به این مرحله نایل نشود، در این گردونه گرفتار خواهد بود. اما پاسخ اساسیتر این است که تأثرات ناشی از کردار زندگیهای پیشین (کَرمه) تا زمانی که با آتش فرزانگی منهدم نگردد، در جسم لطیف آنان همچنان باقی خواهد ماند، و همین کَرمه با بند تعلقی که برای روح ایجاد میکند سبب میشود تا روح و هربار به هوای برآوردن آمال برآورده نشدهاش به این دنیا بازگردد. (شایگان، ۱۳۷۵: ۱۱۲)
بنابراین، تا به اینجا، تناسخ در آیین هندو فراگردی منفصل و محدود است؛ آیین هندو علاوه بر باور به سرگردانی ارواح پس از مرگ در اجسام مختلف (تناسخ)، به بهشت (سؤَرگه) و دوزخ (نَرگه)، و همچنین قیامت (مها پرلیه)[20] نیز باور دارد. (شایگان، ۱۳۸۲: ۴۶۲) اما در برهد آرنیکه او په نیشد (یک بخش دیگر از مجموعه اوپهنیشدها) مسیر اندیشه درباره سرنوشت پس از مرگ به سمت و سوی دیگری رفت و بر پایه اصل «خواهش، اراده و عمل»، آموزه تناسخ را تقویت کرد. در این گرایش، دیگر موضوع یانهها (راههای خدایان و پدران) در بین نیست و به طور مستقیم و بدون دخالت دادن اصل «جزا گرفتن در جهانهای دیگر» به آموزه تناسخ میپردازد. در این اوپهنیشد سرنوشت انسان پس از مرگ را چنین شرح میدهد که در هنگام مرگ، با ضعیف شدن بدن آدمی، همه حواس به روح بر میگردد و روح آنها را در خود جمع میکند و خود را نیز در قلب متمرکز میسازد.
آنگاه که قلب درخششی میکند و با آن درخشش روح خارج میشود و همه حواس با آن خارج میشود و دانش و کردارها و تجربه کسب شدهاش با وی همراه خواهند بود. آنگاه همچون کرم ابریشمی که در پیلهاش جمع میشود، در خود جمع خواهد شد و دوباره به شکلی نوتر از گذشته در خواهد آمد. و یا همچون قطعه طلایی که طلاساز میکوبد و به شکلی نو و درخشانتر در میآورد او نیز به شکلی نوتر و درخشانتر در خواهد آمد. او همانگونه که هست عمل میکند: با کردارهای خوب، خوب و باکردارهای بد، بد میشود، با اعمال شرافتمندانه، شریف و با اعمال شرورانه، شریر میگردد. در اینجا برهد آرنیکه اوپهنیشد سخن از اصل خواهش، «اراده و عمل» به میان میآورد و میگوید: «یک انسان پر از خواهشهاست. او اراده میکند آنچه را طالب آن است، و عمل میکند به آنچه اراده کرده است، و همانگونه که عمل کرده است به دست میآورده (272 :1994 ,Radhakrishnan). سپس با استفاده از این مقدمه به طور مبسوط شرح میدهد که اشخاص به دو دستهاند: کسانی که خواهشها در آنان زنده است، اینان مشمول بازگشت به بدن و تولد دوبارهاند، اما کسانی که قلبشان از خواهشها تهی گردد نامیرا خواهند شد و در همین بدن و در همینجا به مقام برهمنی میرسند و با آن یگانه خواهند بود(273Ibid:)
گرچه برای نفوس دستخوش تولدهای مکرر، این جهان عرصه و کشتزار پرورش کَرمه است و جهانهای دیگر مجال درو کردن محصول کَرمه،[21] اما تأکید این آموزه بر اصل «خواهش، اراده، عمل» است، نه بر این راه یا آن راه، با این جهان با آن جهان. بنابراین، میتوان گفت آموزه خواهش، کامه،[22] در اوپهنیشدها از آموزه عمل و نتیجه عمل، کَرمه، محوریتر و پر اهمیتتر است، زیرا کزمهها تنها به مثابه واسطه استمرار بخش میان خواهشها و تولد مجدد عمل میکند.(Dasgupta 1997:57)
این را هم باید درباره آموزه تناسخ در آیین هندو افزود که میان اندیشمندان هندو از دیرباز این بحث مطرح بوده است که آیا رهایی (مکشه) در همین دنیا و درحال زنده بودن ممکن است یا صرفاً پس از مرگ ممکن میشود؟ دست کم از زمان و دانته سوتره (متن کلاسیک مکتب ودانته، مهمترین مکتب فلسفی- عرفانی هندو، قرن دوم م) عارفان هندو براین باور بودهاند که رهایی مطلق درحالی که انسان در حیات به سر میبرد نیز ممکن است. (267 :12 :1987 ,Eliade) به کسی که این موفقیت را به دست آورد زنده آزاد (جیون مکتی)[23] میگویند. بنابر مهابهارته (از متون اصلی و مورد توجه هندو) اگر روح از قید غفلت (اَویدیه) برهد، و به روشنی یافتگی (پرَ کاسیته)[24] برسد، از آثار اعمال خیر و شر خویش رها میشود، و در آن وضعیت بیآنکه بتوان تمایزی میان او با برهمن یافت با وی متحد میگردد.
یک هندو یا سیک با بودایی متدین معمولاً به فکرش خطور نمیدهد که ما که فرصتهای زیادی داریم، پس بگذار خوش باشیم؛ به عکس، از این که نمیداند چند بار دیگر باید رنج تولد و زندگی و مرگ را تحمل کند بیآنکه مطمئن باشد در هر زندگی پیشرفتی رو به بالا خواهد کرد، سخت در اضطراب و نگرانی است. این حقیقت اگر درست نباشد بایستی جوامعی که در آنها ادیان و سنتهای تناسخباور غلبه دارند، مانند هند و به ویژه پنجاب هند، تبت، و سریلانکا، از بی بندوبارترین جوامع جهان باشند، حال آنکه چنین نیست، بلکه تا حدود قابل توجهی نیز این جوامع اخلاقی و معنویاند.اینجا یک نکته مهم هست که بعد از این در این جستار میخواهیم بر آن تکیه کنیم و آن را پایهای برای نظریه خود مبنی بر تفاوت نتیجه اخلاقی تناسخ در فرهنگها و سنتهای مختلف قرار دهیم، و آن نکته این است که، در ست هندویی (و بعد از این روشن خواهد شد که در همه ادیان هند نیز) این تولدهای مکرر را نه که سلسلهای از شانسهای مجدد بلکه بدبختی و گرفتاری عظیمی میدانند که باید از آن رهایی یافت. در این فرهنگ زندگی نه تنها تلخ و کوتاه، بلکه سراسر رنج (دوهکهه)[25] تلقی میشود. بنابراین، تولد در این چاه وحشت و اقیانوس بی ساحل صرفاً تداوم رنجی است که گریبان همه مخلوقات را گرفته است.
از طرفی، یک هندو این را به خوبی میداند که از این چرخه ملالت بار تا زمانی که به رهایی (مکشه) نرسیده گریزی نیست. (267-266 :12: 1987 ,Elizade) به اینگونه، تناسخباوری در این سنتها معمولاً به بهانهای برای لاابالیگری و باری به هر جهتی و لذت گروی بدل نمیشود. یک هندو یا سیک با بودایی متدین معمولاً به فکرش خطور نمیدهد که ما که فرصتهای زیادی داریم، پس بگذار خوش باشیم؛ به عکس، از این که نمیداند چند بار دیگر باید رنج تولد و زندگی و مرگ را تحمل کند بیآنکه مطمئن باشد در هر زندگی پیشرفتی رو به بالا خواهد کرد، سخت در اضطراب و نگرانی است. این حقیقت اگر درست نباشد بایستی جوامعی که در آنها ادیان و سنتهای تناسخباور غلبه دارند، مانند هند و به ویژه پنجاب هند، تبت، و سریلانکا، از بی بندوبارترین جوامع جهان باشند، حال آنکه چنین نیست، بلکه تا حدود قابل توجهی نیز این جوامع اخلاقی و معنویاند. بعد از این بحث خواهیم کرد که اگر آموزه تناسخ را در سنتهایی که چنین نگرشهایی بر انسانشناسی و نجاتشناسی آنان حاکم نیست، بلکه مانند سنت یهودی و مسیحی و اسلامی اندیشههای نجاتشناسانه دیگری حکومت میکند، ترویج کنند چه بسا ممکن است نتایج وخیمی برای آن جوامع در بر داشته باشد. از قضا، در روایات اسلامی نیز بیش از هر چیز درباره تناسخ به همین لوازم اخلاقی و معنوی نامطلوب آن پرداختهاند.
اگر بخواهیم در یک جمعبندی آموزه تناسخ را در آیین هندو تبیین کنیم، باید بگوییم در خود سنت رسمی هندو دوگونه تناسخباوری به چشم میخورد: یکی از نوع منفصل (همراه فاصلههایی از زندگی اخروی در بین دو زندگی)، و دیگری از نوع تناسخباوری متصل، که در آن روح بلافاصله پس از مرگ به بدنی تازه وارد و در قالبی جدید متولد میشود. همینجا باید افزود که این تناسخباوری در برخی تقریرهای خود از نوع قابل جمع با آخرتباوری و با اعتقاد به بهشت و جهنم (هر چند عیناً همان بهشت و جهنم مطرح در قرآن نباشد) است. همچنین باید گفت در این سنت، تناسخ صعودی و نزولی هردو پذیرفته شده است و ارواح گیاهی و حیوانی میتوانند در زندگانی بعدی به صورت انسان زاده شوند، چنانکه ارواح انسانی ممکن است به صورت حیوانات و سایر موجودات پست متولد گردند. علاوه بر این، میتوان گفت که در تناسخباوری هندویی بازگشت روح به این جهان اختیاری نیست، بلکه روح تا از چرخه زاد و مرگ نرهیده مجبور است پس از هر مردن دوباره متولد شود. و نیز روح دوباره تولد یافته در پذیرش نوع و شرایط زندگی جدید از خود اختیاری ندارد، مگر این که در فرصتی که به او داده میشود تمام کامه و کرمه حاصل از اعمال پیشین را از خود بزداید. و بلاخره باید افزود، این تناسخباوری، از نوع انفصالی است، یعنی روح در زندگی تازه با همان مادهای که بدن سابقاش را ساخته بود به دنیا نمیآید، بلکه در هر زندگی با ماده جدید و بدن دیگری متولد میشود.
منبع: کتاب تناسخ؛ گذشته و امروز، علی موحدیان عطار
[1] . آیین هندو دین اکثریت مردم هند و مردم نپال است، که مانند هر دین دیگری پیروانی در سایر کشورها نیز دارد. از جمعیت بیش از یک میلیارد نفر هند، حدود ۷۵۰ میلیون نفر خود را هندو مینامند، و حدود ۸۰ درصد مردم نپال نیز هندو شماره میشوند. مهمترین اعتقادات هندویی شامل عقیده به تناسخ و چرخه تولدهای مکرر (سمساره)، قانون عمل و تأثیر آن در روح و سرنوشت زندگانیهای بعدی (کرمه) است. اعتقاد به وجودی مطلق و لایدرک و لایوصف که در تمام هستی موجودات، از جمله انسان، سریان دارد، و نیز وجودات الوهی و نیمه الوهی و شیاطین و ارواح، از باورهای عمومی هندوان است. دین هندو بنیانگذار شناخته شدهای ندارد، اما شخصیتهای اساطیری متعددی در آن مطرحاند که بر طبق اسطورهها تعدادی از آنها در تدوین یا سرودن متون مقدس نقش داشتهاند، با منشأ پیدایی تحولات، مذاهب و یا به وجود آمدن شهرها و مکانهای مقدس شدهاند. بیشتر این شخصیتها اکنون مورد ستایش و پرستشاند، که این موضوع دین هندویی را به دینی با خدایان و خدابانوان بیشمار بدل ساخته است. علاوه بر این باورها، باید آموزه أدوار چهارگانه تاریخ، سه یا چهار هدف زندگی، و چهار مرحله زندگی هندو را نیز در زمره اعتقادات هندویی شماره کرد.
[2] . Karma
[3] . samsara
[4] . Avidya
[5] . Chidabhasa
[6] . Karma Sarira
[7] . Linga Sarira
[8] . Prana
[9] . Man
[10] . Ahankara
[11] . Buddhi
[12] . dharma
[13] . Rg Veda
[14] . Vedas
[15] . Brhad-Aranyaka Upanisad
[16] . yanas
[17] . tapas
[18] . گویا ماه را همچون فضایی بهشت گون در نظر میداشتهاند که ارواح نیک در آن روزگار خوشی را به سر میبرند.
[19] . طبق بیان اوپهنیشدها برای ارواح پس از مرگ دو راه وجود دارد: راه خدایان و راه پدران ( یا همان راه نیاکان). راه خدایان راهی است که دانایان و فرزانگانی که در عزلت جنگلها خلوت گزیدهاند، و بر اثر اعراض از دنیا به واقعیت مطلق نائل آمدهاند، میپیمایند. ارواح این افراد پس از مرگ به رهایی رسیده و از گردونه تناسخ رهایی مییابند. راه پدران راه کسانی است که به مقام آزادی و نجات نرسیدهاند اما در زندگی به وظایف طبقاتی و دیگر وظایف دینی خود عمل کردهاند. اینان محکوماند. بعد از طی دوران برخورداری از ثمرة اعمال خود در فضایی بهشت گون، دوباره در قالب جسمی نو به دنیا باز گردند. (ر.ک ادیان و مکتبهای فلسفی هندی داریوش شایگان، ص۱۰۸) در این آموزه، بدکاران نه به راه خدایان و نه به راه نیاکان، بلکه به سراب زیرین (طبقات زیرین زمین) میروند و عذاب میکشند.
[20] . Mahāpralaya
[21] . Karma
[22] . Kama
[23] . jivanmokti
[24] . prakāsita
[25] . duhkha